کمیل منظوم/ مهدی چناری/ نشر شاملو
«شعر» هنر ملی ایرانیان است. از همینروست که کمتر پدیده فرهنگی را در ایرانزمین را مییابیم که به نحوی با شعر و نظم ممزوج و درآمیخته نباشد. نمونهها فراوانند و برای مثال عرصه «آموزش» یکی از این نمونههاست. متون آموزشی فراوانی را میتوان نشان داد که در تعلیم علوم گوناگون (از صرف و نحو عربی و دستور زبان فارسی گرفته تا طب و نجوم و فلسفه) به نظم تنظیم شدهاند. متونی که البته با فراگیر شدن آموزش جدید و رواج علوم تازه به حاشیه رانده شدهاند، اما هنوز برخی از آنها در نظامهای سنتی آموزشی (مثل حوزههای علمیه) تدریس میشوند. «الفیه ابنمالک» در نحو و «منظومه ملاهادی سبزواری» در فلسفه، از این جملهاند.
این میان، البته مواردی را هم میتوان سراغ کرد که لابد بر اثر بیاطلاعی، شعر و نظم در عرصهای ورود کرده که نباید میکرده است. مثل «ترجمه قرآن». در طول تاریخ، علمای اسلام کوشیدهاند تا بهحق میان «قرآن» و «شعر» فاصلهای باشد و قرآن به هیچ روی اثری هنری شمرده نشود تا به ذهن کسی خطور نکند که اعجازِ این کلام آسمانی را از قماش خلاقیتهای هنری قلمداد کند. از اینرو، تا مدتها ادبا حتی از ترجمه عادی عبارات قرآن هم خودداری میکردند و به ترجمه و توضیح مفردات قرآن بسنده میکردند، چه رسد به آنکه از قرآن ترجمه منظوم ارائه کنند. اما حالا کار به جایی رسیده که ناظمانی متوسط، بیآنکه توجهی به شأن وحی و کلام خداوند داشته باشند، قرآن را به نظم ترجمه میکنند و تازه در قبال این جسارت، کلی هم قدر میبینند و بر صدر مینشینند و... این سخن بگذار تا وقت دگر.
اما هرچقدر ترجمه منظوم قرآن ناپسند است، ترجمه منظوم اذکار و ادعیه، کاری پسندیده و نیکوست. چون در اینجا، به خلاف قرآن کریم، الفاظ و عبارات مظاهر بیان خداوند و نشانههای اعجاز نیستند؛ بلکه پلهایی هستند برای عرض نیاز بندگان به حضرت پروردگار. این پلها اگرچه ـ خاصه در دعاهای منقول از معصومین، از این جهت که کلام معصومند ـ بیبهره از قدسیت نیستند، اما به هر تقدیر، علت غایی صدورشان ابلاغ مراتب نیاز و عجز و بندگی بندگان به حضرت معبود بوده است و لذا شایسته است که در کنار متن اصلی دعا، ترجمههایی روان از آنها برای صاحبان زبانهای غیرعربی به دست داده شود تا دعا لااقل یک گام به «هرچه میخواهد دل تنگت بگو» نزدیکتر شود. و برای مسلمانان و شیعیان ایرانی، چه زبانی بهتر و ملموستر از شعر فارسی. که شعر هنر ملی ایرانیان است.
***
مهدی چناری از شاعران توانای خراسانی است که در عین جوانی، به رسم معهود شاعران خطه خراسان، سخته و پخته میسراید. چناری، به تازگی ترجمهای منظوم از دعای شریف کمیل را منتشر کرده است که با استقبال خوب مخاطب نیز روبرو شده و در کمتر از پنج ماه به چاپ سوم رسیده است.
ترجمه منظوم ادعیه البته پیش از این نیز انجام شده است و نمونههایی از این ترجمهها نیز هماکنون در بازار کتب مذهبی پیدا میشود، اما انصاف باید داد که کمتر پیش میآید که شاعران استخواندار وارد این عرصه شوند و لذا در این نمونهها کمتر یافت میشود اثری که قوت و غنای ادبی مقبولی داشته باشد. چیزی که «منظومه کمیل» مهدی چناری به روشنی از آن برخوردار است.
مهدی چناری این اثر را «ترجمه منظوم» نخوانده و در پیشانی اثر از آن با عنوان «روایت منظوم» دعای کمیل یاد میکند. شاید به این خاطر که این منظومه طابق النعل بالنعل، آیینه دعای شریف کمیل نیست و همچون ترجمهای آزاد، بیشتر سعی در بیان مفاهیم دعا دارد تا ترجمه الفاظ و عبارات. اما این چیزی از ارزش این منظومه کم نمیکند. آنچه اهمیت دارد روح نیاز و نیایش است که در «منظومه کمیل» حاضر است. این کتاب 64 صفحهای را نشر شاملو در مشهد منتشر کرده است و علاقمندان میتوانند با مراجعه به سایت ناشر یا وبلاگ شاعر، از نشانی مرکز پخش آن مطلع شوند.
***
فرازی از این روایت منظوم را که منتاظر است با بند مشهور دعای کمیل (ظلمت نفسی...) با هم میخوانیم:
بر نفس خویش سخت ستم کردهام، خدا
دست مرا بگیر، کم آوردهام، خدا
گستاخ گشتم از سر نادانی و غرور
در محضرت نداشت دلم شرمی از حضور
آشفته بودم و دلم آرام شد به تو
نفس شریر و وحشی من رام شد به تو
مولا، تو از قدیم مرا یاد کردهای
جان مرا ز روح خود ایجاد کردهای
پوشاندهای چه زشتی بسیارم از کرم
چندین بلا و فاجعه کم کردی از سرم
بسیار از اشتباه نگه داشتی مرا
در هرچه ناگوار هوا داشتی مرا
گر حسن شهرتی است به لطف تو آمده
شایستهاش نبودهام و منتشر شده
...
زندانیام به بند هزار آرزوی دور
دنیا مرا فریفت به بازیچه غرور
حالا فریبخورده این نفس سرکشم
از نفسم آمده به سرم هرچه میکشم
آقای من، به عزتت ای آشنای من
بگذار مستجاب شود اشکهای من
رسوا نکن به خاطر هر زشتکاریام
مهلت بده به نفس ذلیلی فراریام
از رازهای زشت من آگاهی و، مباد
پرونده مرا بسپاری به دست باد