معماري اسلامي
نگارش: جمعي از نويسندگان
مترجم: اكرم قيطاسي
انتشارات سوره مهر
چاپ اول 1389
مجموعه حاضر گزيده بخشهايي از كتب مختلف نويسندگان جهان در مورد معماري اسلامي است بخش عمده مطالب از يك كتاب پايه برداشته شده و از كتابهاي ديگر هم براي كامل شدن آن استفاده شده است.
مطالب كتاب حاضر بر اساس دو مقوله سير تاريخي و تفكيك منطقهاي، تهيه، گردآوري و ترجمه شده است و مطالب به صورت مكمل يكديگر انتخاب شدهاند.
كتاب معماري اسلامي در 29 فصل تهيه و تنظيم شده است كه فصل نخست آن در خصوص هنر و فرهنگ در جهان اسلام، زمينهها، ابعاد و الزامات مختلف هنر و فرهنگ اسلامي را مورد توجه قرار ميدهد. به عقيده نويسنده فرهنگ اسلامي، گذشته تاريخي مناطقي را كه به ارث برد يا فتح كرد به روشهاي پيچيدهاي شناخت، پذيرفت يا رد كرد و اين جزء الزامات اين فرهنگ بود، دومين الزام، شامل جنبههايي است كه توسط اين اعتقادات جديد تحميل يا به طور ضمني بيان شد. اين جنبهها كه طي قرنها به گونههاي متفاوتي تفسير شدهاند در مجمووع جزء ويژگيهاي دايمي و پايدار تمدن اسلامي بودهاند. همچنين از ديگر الزاماتي كه در اين نوشتار مطرح شده است مسجد ميباشد كه توسعه و الزامي اسلامي است. كه از نظر فني ابتدا جزء ملزومات اين دين نبود و بعدها نشانه حضور مسلمانان شناخته شد. از موارد و جنبههاي اصلي فرهنگ اسلامي يكي مواجهه اين دين با فلسفه قديم يونان دوره كلاسيك، رياضيات، فناوري و علوم طبيعي موجود در منطقه مديترانه در اواخر عهد عتيق در ايران، هند و حتي در چين بود.
نكته ديگر در اين رابطه اينكه تفكر مسلمانان و ادبيات سرزمينهاي مسلمان، دو نمونه از چنين الزامات اجتماعي و فرهنگي بود كه بر هنر تأثير گذاشت.
در فصل بعدي كتاب معماري اسلامي به عنوان يك زمينه تحقيق تاريخي، مورد بررسي و مطالعه قرار ميگيرد.
در اين راستا آمده است: سالها، معماري اسلامي به عنوان يك زمينه تحقيق تاريخي به خاطر ريشههاي شرقشناسياش با موانعي روبهرو بود. ساختار معماري بر حسب نوع به سبكهاي مختلف دستهبندي ميشدند و به عنوان اشكالي ساكن و بدون تغيير تصور ميشدند.
به باور نويسنده مقاله معماري اسلامي، كه با عناويني چون معماري «ساراسني»، «مغربي» يا «محمدي» ناميده ميشد، تا سالهاي اخير در بين مكاتبي قرار داشته كه از نظر تئوريك در زمينه تحقيقات معماري، چندان پيشرفتي نكرده بود.
اما با تغييرات و تحولاتي كه رخ داد سرانجام معماري اسلامي به آرامي در اوايل قرن بيستم ميلادي، بخشي از تاريخ هنر شد و نخستين دانشكدههاي مطالعات هنر اسلامي شامل تاريخ معماري، در دانشگاههاي غربي و مراكز تحقيقاتي برپا شد.
به نقل از كتاب حاضر، در اواخر قرن هفتم ميلادي دو يا سه نسل پس از ظهور اسلام، كاربردهاي اصلي و تيپ شناختي مسجد جامع ايجاد شد. اين بناها كه براي استفاده تمام مؤمنان در هر شهري در نظر گرفته شده بود نياز به فضا داشتند. مساجد اوليه كه بناهايي ستوندار بودند يا تعداد زيادي پايه ستون مجزا و نسبتاً كوچك داشتند، در فضاهاي نامحدود ساخته ميشدند...
در قسمتي از فصل بعد آمده است: كاخهايي كه توسط امويان ساخته شدند تأثيري متفاوت نسبت به قبهالصخره در اورشليم و مسجد كبير دمشق، در بيننده ايجاد ميكنند. در موارد اخير با وجود تغييرات صورت گرفته، به راحتي ميتوان شكلگيري اوليه آنها را تجسم كرد. سنت وقف در مباحث اسلامي در اين مورد تأثيرگذار بوده است. در اين فصل همچنين به كاخهاي بياباني امويان و كاخهاي بياباني به عنوان شبه قلعه، پرداخته شده است كه در اين كاخهاي بياباني، هنر مجسمهسازي و نقاشيهاي فيگورال در اندازههاي بزرگ در اين كاخها پيدا شدهاند. و تأثير زيادي بر نظريات محققان در مورد هنر اوايل دوران اسلامي داشته و بعضي از تعصبات كلي را از ميان برداشتهاند.
در فصل بعد هنر و معماري در عراق، ايران و مصر در دوره عباسيان مورد مطالعه قرار ميگيرد و كاخها و مساجد و تزئينات ساختماني در آنها بررسي ميشود.
در قسمتي از اين فصل آمده است: برخلاف كاخهاي منصور و هارونالرشيد كه كامل و به شكل بلوكهاي ساختماني بودند، كاخي كه المنتصم در سامرا بنا كرد بيش از هفتاد هكتار مساحت داشت و با ديوارهاي بلند و سادهاي احاطه شده بود كاخ وسيع المنتصم كه همه كاخهاي خلفاي مقيم سامرا را تحت تأثير قرار ميداد، در منابع به دارالخلافه معروف است.
گفتني است: دارالخلافه كه مجموعهاي از حياطها و باغهاي متصل به هم بود به اندازه 4/1 كيلومتر از غرب رودخانه به سمت شرق به صورت تقاطع شبدري قرار گرفته بود. در فصل بعدي كتاب در خصوص معماري افريقاي شمالي ميخوانيم: فاطميون نخستين پايتخت خود را مهديه، در ساحل شمالي تونس قرار دادند. آثار قابل توجهي از اين شهر باقي مانده است اما تحقيقات و توضيحاتي كه وجود داشته باعث بازسازي دروازه بسيار زيبايي شده كه دو طرف آن با تصاويري از شير، بخشهايي از بندر و يك تالار طويل يا يك خبابان سرپوشيده شبيه به خيابانهايي كه در بغداد، اوخيدر و... يافت ميشوند پوشيده شده است.
نكته ديگر در مورد تزئينات اوايل دوره فاطميون اينكه اين تزئينات محدود به گچكاري يا سنگكاري نيستند. استفاده از چوب رايج بوده هر چند مقدار زيادي از آن باقي نمانده است. كاشيكاريهايي به كار رفته است كه بيشتر از طريق متون مربوطه و از تزئينات عالي گنبد بزرگ جلوي محراب مسجدالاقصي در اورشليم ميتوان به اين مسئله پي برد.
هنر و معماري در سوريه، فلسطين و مصر، عباسيون، مماليك و صليبيون موضوع فصل بعدي نوشتار حاضر است.
در بخشي از اين بحث آمده است: يكي از فعالترين حاميان معماري در بين سلاطين مماليك به نام «الظهير بايبارس»، يك مسجد حياطدار بزرگ در منطقهاي جديد حسينيه بيرون از دروازههاي ديوار خارجي ساخت كه نخستين نمونه از مساجدي بود كه توسط مماليك ساخته شد و وجه مشخصه آن رواقهايي است كه در طول حياط گسترده آن قرار دارد.
در فصل بعد كتاب، هنر و معماري اسپانيا و مغرب بررسي ميشود. كه در اين رابطه و در بخشي از آن در خصوص مسجد بزرگ اوليه قرطبه در حكومت عبدالرحمن اول ميخوانيم: مهمترين ساختمان قرطبه، مسجد بزرگ آن است كه به سفارش اميرعبدالرحمن اول، ساخته شد. اين مسجد در محل كليساي «سنوينست» كه پايههاي آن در حفاريهاي دهه 1930 م. پيدا شدند، ساخته شد. اين مسجد شامل يك تالار نماز مستطيلي شكل است با يك حياط در مقابل آن. اين حياط حدوداً به اندازه تالار نماز است زيرا از ابتدا مؤمنان براي نماز در حياط نيز گردهم ميآمدند. در آغاز تالار نماز ساختمان مسجد اوليه با ابعادي حدود 21/42*02/79 متر طراحي شد و يازده قسمت به سمت ديوار قبله در آن وجود داشت.
قسمت مركزي به محراب منتهي ميشد كه نشانگر جهت قبله بود. اين قسمت حدود يك متر عريضتر از ديگر قسمتها بود تأكيد بر قسمت (راهروي) وسط همچنين اهميت بيشتر محور اصلي روي محراب را نشان ميدهد. از اين رو، اين نوع مسجد جهتدار ناميده ميشود.
همچنين در بخش ديگر اين فصل معماري مرابطون، در مغرب و ساختمانهاي مذهبي و مسجد بزرگ تلمسن و نيز... بررسي ميشود.
در رابطه با مساجد مرابطون، بايد به منبرهاي چوبي بزرگي كه ابتدا در كنار محراب قرار داشتند و توسط واعظ مسجد براي خطابه جمعه به كار ميرفتند اشاره كرد. منبرها به شكل پلكاني هستند كه امام طي خطابه بر آنها ميايستاد به طوري كه مؤمنان ميتوانستند او را ببينند و صدايش در كل تالار نماز شنيده ميشد.
در ادامه نيز به هنر معماري در نخستين امپراطورهاي شرق، غزنويان و غوريان پرداخته ميشود.
به نقل از كتاب حاضر، تنها ساختماني كه قطعاً به عنوان مدرسه شناخته شده ساختمان ويرانهاي است با عنوان شاه مشهد كه در يك قسمت دورافتاده در سالح غربي رودخانه مغرب در شمال غربي افغانستان قرار دارد. آنگونه كه از اين ويرانهها ميشود قضاوت كرد شاه مشهد از نظر تزئينات زيباي آجري، سفالي و گچ حكاكي شده چشمگير است. برجستهترين بخش كه باقي مانده، نوشتههاي روي قسمت پايين بنا است كه اطراف قسمت ورودي را در بر ميگيرد. اين قسمت كه با خط كوفي زيبايي اجرا شده، ساختمان را به عنوان مدرسهاي معرفي ميكند. كه توسط زني ساخته شده است. نام او كه در قسمت مياني بوده از بين رفته است از جايگاه بلندي كه به او داده شده بايد همسر حاكم آن منطقه، غياثالدين محمد كه از غوريان بوده، باشد.
معماري آسياي مركزي و آسياي صغير، سلجوقيان كبير و آناتولي و خوارزمشاهيان مبحثي است كه در فصل بعد مورد بررسي قرار گرفته است.
«در حالي كه امپراتوري سلجوقيان به سرعت از ماوراءالنهر به سوي ايران گسترش مييافت شهر مرز در آسياي مركزي با هدف اينكه خلافت بغداد را تحت سيطره خود درآورد همچنان پايتخت و مركز هنري آن باقي ماند. دوره بين قرن يازدهم تا اوايل قرن سيزدهم ميلادي، دوره كلاسيك معماري آسياي مركزي شناخته ميشود.
ساختمانهاي اين دوره داراي زيبايي خاصي هستند. كه نشاندهنده يك تعادل هارمونيك در ساختار و تزئينات آنهاست.
نكته ديگر اينكه مواد اصلي براي ساختمان و همينطور تزئينات از آجر بودند. آجرها معمولاً به شكل مربع بودند و به صورتهاي بسيار غيرمعمول تركيب ميشدند و همينطور سفالهاي حكاكي شدهاي به رنگ مايل به زرد شبيه آجرها به كار ميرفتند.
همچنين در ادامه چگونگي معماري در مساجد، مصليها، منارههاي آسياي ميانه، آرامگاهها و انواع آنها، چشمه ايوب، مدرسهها، كاروانسراها، خانقاهها و كاخها بررسي و مطالعه ميشود.
در آسياي ميانه، ساختمانهايي شبيه آرامگاه وجود دارد كه روي قبرها ساخته نشدهاند بلكه روي مكانهاي افسانهاي كه به طور سنتي مورد تكريم بودهاند، ساخته شدهاند. نمونهاي از چنين ساختمانهايي «چشمه ايوب» در بخاراست. اين بنا روي يك چشمه مقدس كه طبق روايات به زمان ايوب مربوط ميشود بنا گرديده است.
انواع معماري اسلامي موضوعي است كه در يكي ديگر از مقالات اين مجموعه به آن پرداخته شده است.
به نقل از كتاب حاضر، معماري نظامي و معماري سكولار از انواع معماري اسلامي است. بدون ترديد يكي از تأثيرگزارترين بناهاي نظامي در تمامي دنياي اسلامي قلعه حلب است كه به نام نورالدين معروف است. مسلمانان در مرزهاي غربي حكومت خود، داراي موقعيتهاي مختلفي بودند كه به عنوان مثال، در مقابل پيشروي بيزانتين و حملات نظامي حالتي تدافعي داشتند بنابراين نورالدين در اطراف شهر دمشق ديوارهايي كشيد و يك دژ ساخت. صلاحالدين نيز از اين الگو در قاهره و ساير مناطق سوريه پيروي كرد. ساخت قلعهاي در سوريه توسط صلاحالدين آغاز شد و توسط برادرش العديل، به پايان رسيد كه بسيار شبيه قلعه حلب است، مثلاً دروازههاي آن با برجهاي بزرگ گرد، تعداد زيادي اتاق نگهبان و قسمتهاي مسكوني در چند طبقه.
معماري در دوران مغول از مباحث ديگري است كه مورد مطالعه و تحليل قرار گرفته است.
در خصوص معماري اين دوره آمده است: بزرگترين پروژههاي معماري دوره ايلخانيان، مجموعههاي مقبرههاست. ايلخانيان اوليه، مانند اجداد مغولشان، محوطه قبر خود را پنهان ميكردند، اما وقتي غازانخان به اسلام گرويد، سنتهاي خاكسپاري اسلامي را كه در ايران متحول شده بود، برگزيد و دستور ساخت يك مؤسسه خيريه در اطراف مقبره مرتفع خود در حومه غربي تبريز را صادر كرد. اين مجموعه شامل يك مهمانسرا، بيمارستان، كتابخانه، رصدخانه، آدمي فلسفه، آبنما، كلاهفرنگي و دو مدرسه بود.
نويسنده در جاي ديگري از كتاب در خصوص ويژگيهاي معماري تيموريان مينويسد: گسترش و ويژگيهاي خاص معماري آسياي ميانه بين نيمه قرن 14 و نيمه قرن 15 م. با وجود امپراطوري جهاني كه توسط تيمور، فرمانده نظامي ظالم و در عين حال توانمند، ايجاد شد تعيين شد. امپراتوري بسيار بزرگ او از آسياي صغير تا هند و از قفقار تا قزاقستان از ميانه درياي سياه كشيده شده بود. تيمور تصميم گرفت تا سمرقند را كه در ازبكستان امروزي قرار دارد به عنوان پايتخت امپراطوري بزرگ خود انتخاب كند و با ساختمانهاي بزرگ و باشكوهي، آن را چشمگير كرد. معماري اين دوره بيشتر نشانگر علاقه تيمور به ساخت و ساز است و تلاشهايش در زمينه معماري ارزشمند است.
وي در ادامه به ويژگي بارزتر معماري امپراطوري تيموريان اشاره ميكند، به اين ترتيب كه اين ويژگي شامل كاشي موزاييكهاي درخشان چند رنگي بودند كه نماي آجركاريها را مانند پوستهاي درخشان پوشانده بودند.
در فصل ديگري از كتاب در رابطه با معماري بخارا و سمرقند در قرون 16 و 17 م. و خوارزم در قرن هيجده و نوزده م. به ذكر مطالبي پرداخته شده است. قسمتي از مقدمه آن را مرور ميكنيم: در آستان قرن 16 ميلادي، امپراطوري تيموريان مورد تعرض ازبكها، به سركردگي خان شيباني قرار گرفت اين صحرانشينان كه از شمال تاخت و تاز كردند. در آسياي ميانه ساكن شدند و بدون هيچ وقفه فرهنگي سازماندهي حكومت تيموريان را به دست گرفتند. معروفترين جانشين شيباني بر تخت سلطنت عبدالله خان دوم بود. در حكومت او بخارا شكلي به خود گرفت كه تا حد زيادي تا امروز باقي مانده. ساختمانهاي سكولار بزرگي ساخته شدند. كاروانسرا، مدرسه، حمام، تيمچه، طاق و همينطور خانقاههايي برپا شدند. معمول نبود كه يك آرامگاه در طراحي يك خانقاه جا بگيرد. اما آرامگاههاي مجزا، از اين دوره تقريباً شناخته نشدهاند. همچنين نخستين مساجد مناطق مسكوني به قرن 16 ميلادي باز ميگردد كه بعدها گستردهترين نوع ساختمانهاي مذهبي شد.
در همين خصوص در فصل ديگر آمده است: ساختمانهايي كه در شبكهاي از تزئينات رنگي قرار گرفتهاند چشمگيرترين ويژگيهاي هنر اسلامي هستند و طي قرون، كاشيهاي سراميك لعابدار يكي از محبوبترين روشهاي رسيدن به چنين تاثيرات رنگي بودهاند. در سرزمينهاي شرقي اسلام، كاشيها با موتيفهاي هندسي، گل و گياهان و كتيبه گونه قرار ميگرفتند و براي تزئين ديوارهاي خارجي و داخلي، طاق قوسيها و گنبد به كار ميرفتند...
هنر و معماري در شبه قاره هند، از سلطاننشينها تا امپراتوري مغول موضوع مقاله بعدي است. كه در اين راستا و در قسمتي از مقدمه آن ميخوانيم: امپراتوريهاي مغول اهميت زيادي به معماري به عنوان نماد پادشاهي ميدادند. مورخ بزرگ بنام قندهاري در اواخر قرن شانزدهم ميلادي مينويسد: «يك نام نيك براي شاهان از طريق ساختمانهاي بزرگ به دست ميآيد كه ميتوان گفت، بزرگي مردان را ميتوان با ارزش ساختمانهايشان و اعتقادات اصوليشان را با وضعيت خانههايشان اندازهگيري كرد.»
گفتني است: فرم و سبك به عنوان انعكاس هويت سلسله بود. دو نمونه از بزرگترين بناهايي كه توسط مغولان ساخته شدند (مقبره همايون و تاج محل) مقبرههايي گنبددار با چنان شكوهي بودند كه نماد دستاوردهاي معماري اين سلسله برشمرده ميشدند. تصويرگري بهشتي باغها و بناها، كه در معماري مقبرههاي مغول شكل گرفتند در راستاي استعاره ايجاد بهشت روي زمين بود كه در كتيبههاي كاخهاي سلطنتي پيدا ميشدند.
همچنين در فصل بعدي به هنر و معماري در ايران دوره صفويه و قاجاريان، پرداخته ميشود و در اين راستا معماري اصفهان، مجموعه مقبره در اردبيل و پيشرفت معماري صفويان و مسجد شيخ لطفالله و... مورد بررسي و ارزيابي قرار گرفتهاند.
در قسمتي از توصيف معماري چهلستون اصفهان ميخوانيم: بيشتر بخشهاي اين بنا با نقاشي ديوارهاي پوشيده شدهاند. اتاقهاي كوچك كه در دو طرفشان ايوان ورودي قرار داشت. نقاشيهاي پانل مانندي بسيار شبيه مواردي كه در نوشتههاي معاصر پيدا ميشود، داشتند و آلبومهايي وجود دارد كه برخي از نقاشي ديواريها را به محمدقاسم نسبت ميدهد او يكي از نقاشان درباري شاه عباس دوم بود. برخي از اين صحنهها از ادبيات گرفته شدهاند. مانند داستان معروف يوسف و زليخا.
درباره هنر عثماني كه موضوع فصل بعدي كتاب حاضر است آمده است كه هنر عثمانيان شكل خاص گسترش معماري، كاشي و گلدان سفال، منسوجات و نهايتاً هنر كتاب را طي كرده است. اين هنر معيارهاي جديدي براي كيفيت در زمينههاي مختلف ارائه كرد. شور و شوق نامحدود حاكم به جشنها، قدرت مالي امپراطوري، علاقه به طراحي و دقت و همينطور منابع نامحدود ايدههايي كه از استادان معماري، هنرمندان و صنعتگران با زمينههاي مسيحي و اسلامي ارائه ميشدند همگي در درازمدت به شكوفايي هنر عثماني كمك شاياني كرد.
در بخش آخر كتاب ميخوانيم كه در دنياي اسلام اين امكان وجود داشت كه تركيب محدود سبكهاي شرقي و غربي ديده شود. كل معماري سكولار اواسط قرن نوزدهم عميقاً تحت تأثير مدلهاي دولتهاي مستعمره غربي قرار گرفتند. از سوي ديگر، در اوايل قرن بيستم ميلادي، سبكهاي ساختمان و عناصر اسمي دنياي اسلام، باعث پيشرفت معماري در اروپا و آمريكاي شمالي شد.
مقالات كتاب معماري اسلامي كه گزيدهاي از مقالات بيش از بيست نويسنده و تحليلگر هنر و معماري جهان را در حوزه مورد اشاره در بر دارد. با تلاش فراوان اكرم قيطاسي مترجم كتاب از منابع مختلف گردآوري و انتخاب شده است و مترجم سنديت مطالب، نداشتن تعصبات فردي خاص نويسنده و گويايي و شفافيت زبان مطالب را در انتخاب بخشهاي مختلف مورد نظر قرار داده است.
مترجم كتاب در مقدمه آن مينويسد «در مجموع، سعي بر جامعيت نسبي اين اثر بوده است.» او كتاب معماري اسلامي را با هدف ياري به خيل دانشجويان، هنرمندان، اساتيد و علاقهمندان به هنر معماري از يك سو و هنرهاي اسلامي از سوي ديگر تدوين و ارائه نموده است.