- عرفان كیمیایی است با دو خاصیت متضاد؛ پیر را جوان میكند، جوان را پیر.
- عرفان، قدم زدن در كوچههای ملكوت است و گِل بازی با فرشتگان، دنبال سایه خدا دویدن، پاشیدن خود در خاك، چیدن هابیل از سنبلههای گندم… و هزار هزار چیز دیگر كه همه در یك جمله خلاصه میشود؛ جملهای كه به حرف درنمیآید.
- نژادپرستی ریشه در خودپرستی دارد، و اولین نژادپرست شیطان بود، همان دوست رجیم آدمیزاد!
- هنرمندی كه نمیتواند عرفان را«هضم» كند، همان بهتر كه از آن بپرهیزد. و الا برای عرضه نوعی عرفان مدرن به «تهوع» روی خواهد آورد.
- همان قدر در اسارتند، ریاضت كشانی كه به بادامی عادت كردهاند.
- همان گونه كه عرفان مقام «فرق» دارد، در هنر مقام «غرق» را در پیش داریم: غرق اول ، گم شدن در هنر خود و خود را كسی انگاشتن. غرق ثانی ، گم شدن با هنر خود در خلق و خود را به میقات رسیده خسی پنداشتن. غرق ثالث ، گم شدن در هنر جمال مطلق و باور به ماندگاری هنر حضرت
- عارفان ـ همیشه ـ با پیامبر شدن چندین و چند وادی فاصله دارند؛ هر چه بر معرفتشان افزوده میشود فاصله بیشتری را حس میكنند.
عرفان، قدم زدن در كوچههای ملكوت است و گِل بازی با فرشتگان، دنبال سایه خدا دویدن، پاشیدن خود در خاك، چیدن هابیل از سنبلههای گندم…
- جهان لبریز از صدا و سرشار از تصویرهاست. نه سمعك، نه عینك، همین چشم و گوش پیش پا افتاده بس است به شرط آن كه راهی به دلی داشته باشد.
- شاعری كه برای خدا شاخ و شانه میكشد، وجودش هم قافیه نمرود است. نیش ملایم پشهای «نقد حال» اوست.
- یك مثال برای پارادوكس و صنعت عكس: «انسان» اهلیترین وحشیان است، وحشیترین اهلیان نیز!
- انسان میوه خلقت است. شگفتا، بسیاری از هنرمندان گندیدهاش را درك میكنند!
- درون هر كس به رنگ چشم اوست.
- كودكی، آینهای است كه هر چه پیرتر میشویم وضوح بیشتری مییابد برای تماشای آن چه كه از ما رفته است، و بر ما.
- ابهام سرنوشت، در زمره روشنترین موهبتهای خداوندی است.
- دوزخ و بهشت عكس برگردان روح توست؛ روحت را در دست بگیر و بنگر، درمییابی كه اهل كجایی!
عرفان ، انسان ، آخرت
- انسان، عروج مبهمی است كه در هبوط تفسیر میگردد.
- هم آنانكه در خاطره گذشته شناورند و هم آنانكه در رؤیای آیندهها غرقند، هیچ كدام «حال» خوشی نخواهند داشت.
- باور این كه «بهشت در دنیا به وقوع نخواهد پیوست»، راز آرامش روح و رمز سبكباری دل است.
- اگر نپذیریم «شعر رستاخیز كلمات است»، قیامت رستاخیز عجیبی است برای شاعران؛ زیرا كلمات برمیخیزند و شهادت میدهند؛ رستاخیز در رستاخیز!
برگرفته از سایت گشتی در کلمات