۱
بين شب و روز جنگ شد بر سر عشق
خورشيد طلوع کرد بر منبر عشق
درياچه ساوه از تعجب خشکيد
هنگام تولد تو پيغمبر عشق!
۲
در وصف بهار هر چه گفتند تويي
آن صبح سپيد بي همانند تويي
هر چند که بي سايه تريني اما
پيداست که سايه خداوند تويي!
۳
خورشيد نمي رسد به بال و به پرت
يك عالم صف كشيده در پشت سرت
دنيا همه انگشت به دندان مانده ست
بر معجزه بلند شق القمرت!