مقدمه:
"تئاتر" و "دین" از دیر باز به عنوان دو حوزه نزدیک به هم با یکدیگر در ارتباط بودهاند. نزدیکی و ارتباط بینابینی میان این دو حوزه مهم، باعث شده است که پیوستگی و تاثیر آنها بر یکدیگر تا به امروز هم به گونهای غیرقابل چشمپوشی حفظ شده باشد.
در واقع همواره نقاط اشتراک بسیار زیادی میان نحوه ارتباط و نیاز انسانها با تئاتر از مسیر تفکر دینی وجود داشته است و همین اشتراکات نیز همیشه تئاتر را به دین و اندیشه دینی را به تئاتر نزدیک کرده است.
نیاز فطری انسان به زندگی معنوی و باورهای دینی نخستین مقدمات شکلگیری زبان و ابزارهای ارتباطی تئاتر را با خود به همراه آورده است. "انسان برای تمرکز بر تفکر دینی و بارور ساختن اندیشه و باور مذهبی و نیز تحریک ارتباط با جهان فرا واقعی همواره به دنبال راههایی بوده است که اندیشه و احساس فرد و جمع را با توجه به آنها برانگیزد. پس نخستین نیرویی که او را به هنر نزدیک میکند را میبایست در گستره تسلط بر نیروهای فوق دنیوی (مسایل دینی) جستجو کرد." (1) به همین خاطر انسان دیندار مجموعه شیوهها و ابزارهایی را به کار گرفته است که به تدریج مولفههای ارتباطی و نمایشی را مجموع آورده و به تکامل و شکلگیری تئاتر منجر شده است. پس برای نزدیک شدن به این دو حوزه مهم، قبل از هر چیز باید تاکید و توجه را بر آیینهای نمایشی باستانی گذاشت که در تقدیس ریشهها و عناصر ماورائی و دینی برگزار میشدند و انواع نظام یافته آن به تدریج تبدیل به اشکال آئینی و نمایشی شده و زمینههای شکلگیری هنر نمایش را نیز فراهم کردند.
رابطه تنگاتنگ میان تئاتر و دین را میبایست به لحاظ اهمیت ابزارها و تواناییهایی که دین به لحاظ اندیشه و ایدئولوژی در اختیار تئاتر قرار میدهد و نیز از منظر کارکردهای تاثیرگذاری که تئاتر در خدمت دین میگذارد مورد بررسی قرار داد. اما پیش از این باید دید که این ارتباط تنگاتنگ در طول دورانهای مختلف چگونه تئاتر و دین را در همسویی با هم قرار داده است.
تغییرات دوران و تغییر نگرشها
تئاتر در مسیر تطور ماهیت خود در طول سالها و قرنها، بسیاری از مولفهها و عناصرش را در هر دو حوزه ساختار و محتوا دستخوش تغییر دیده است. تفاوت آشکار میان تئاتر کلاسیک و تئاتری که امروزه سالهاست مرزهای مدرنیته را هم در نوردیده و از سر گذرانده است، ضرورت ناگزیر تغییر نگرش نسبت به سبک و محتوای نمایشی را به وضوح ثابت میکند. اما حتی تحلیل کلی و ارزیابی شتابزده تاریخ تئاتر نیز میتواند به درستی تطور ماهیت هنرهای نمایشی براساس نگرشها و شرایط زمانه را به ما یادآور شود.
"تئاتر هنر دورانهاست. تئاتر زبان ارتباط میان انسانها و نسلهاست و بر همین اساس همواره مولفهها ساختارش را براساس تغییرات محتوایش به روز کرده و با معاصر سازی دغدغههای تولید خودش را در انطباق با دنیای هم عصرش قرار داده است." (2) واقعیت اینست که اگر اینگونه نبود، این هنر دیر پا هیچگاه نمیتوانست نگرشها و سلایق زمانههای متفاوت را برتابد و بدین ترتیب از همان آغاز محکوم به زوال میبود.
اما تئاتر در مسیر حرکت به سوی روزگاران معاصر، و پس از ریشه گرفتن از دین و مذهب، در رابطه با موضوع دین چگونه عمل کرده است؟ هنری که مبدا شکلگیری و تولد آن وابسته به نیازها و باورهای دینی بشر است، حالا چگونه از پس ادای دین به این روح بزرگ درون - معنایی برآمده است.
شاید برای ورود به مبحث مورد نظرمان یادآوری این گفته "بروان بسلی" در مجله دین و تئاتر مفیدتر باشد که میگوید: "اگر چه دنیای امروز با وجود همه مناسبات جهان مدرن به ظاهر از تفکر دینی فاصله گرفته و به ابزارها، مواد، فلسفه و مولفههای تازهتری گرایش پیدا کرده است اما در باطن آن و هر جا که معنایی در زندگی بشر وجود دارد با مقوله مذهب همراه بوده است." (3) همین موضوع که اثبات آن از محدوده این بحث خارج است، برای ثابت کردن ضرورت به روز رسانی و معاصر سازی تئاتر دینی لازم و کافی به نظر میرسد.
اما اگر خواسته باشیم بحث را به تئاتر ایران و به ویژه تئاتر دینی در ایران محدود کنیم، مبحث فوق حتی میتواند سادهتر از این هم مطرح شود. تئاتر ایران که کاملترین نمونههای سنتی آن حتی در دوران معاصر نیز با موضوع دین و مذهب در آمیخته و عجین است و براساس تفکری کاملا دینی و معنوی تعریف میشود، در این حوزه جایگاه روشن و واضحی را به خود اختصاص داده است.
تئاتر سنتی ایران شاید بیش از همه انواع دیگر نمایشی ریشه در باورهای دینی و مذهبی داشته باشد و تازه آنجا که به اقتباس و برداشت از تئاتر غرب روی میآورد نیز باورهای خاص دینیاش را در محتوای آثار دخالت داده و برداشتی ایرانی و مبتنی بر تفکر دینی را نتیجه میدهد که بخشی از آن بدون شک وابسته به اندیشه وحدانی (در ایران قبل از اسلام و بعد از اسلام) است. به عنوان مثال میتوان نخستین ترجمهها و اجراهای ایرانی از نمایشنامههای شکسپیر را نمونه آورد که تقریباً در تمام آنها خردورزی و تفکر راسیونالیستی غربی با خدا محوری و باورهای دینی جایگزین شده است. از این منظر شاید متفاوتترین برداشتها از تئاتر شکسپیری را بتوان در اجراهای ایرانی سراغ گرفت.
برای محدودتر کردن بحث، بهتر است با رویکردی آسیبشناسانه نسبت به موضوع تئاتر دینی در ایران، ضرورتهای نگرش تئاتر ایرانی به موضوعهای دینی را مورد تحلیل قرار دهیم و برای ورود به حوزههای روشنتر با طرح یک سوال مبحث را دنبال کنیم:
" تئاتر دینی امروز ایران به طور کلی چه حوزههایی را شامل میشود؟" پس از طرح این سوال میتوان موضوعات دیگری مثل سلایق و نیازهای مخاطب امروز در رابطه با تئاتر دینی، کمبودها و کاستیهای تئاتر دینی، تئاتر دینی و مناسبات ملی و مذهبی، مخاطب شناسی تئاتر دینی و نیز ضرورتهای تغییر نگرش به نمایشهای دینی در ایران را نیز مطرح کرد و به دنبال پاسخهای مناسبی برای آنها بود.
اما پیش از اینها بهتر است که گستره آثاری را که به طور غیر مستقیم از اندیشه دینی ایرانی متاثر شدهاند (مثل همان اقتباسهایی که سالهاست از آثار غیر ایرانی مثل نمایشنامههای شکسپیر صورت میگیرد) از محدوده بحث خارج کنیم. چرا که این آثار علیرغم قرار گرفتن در حوزه دین و با اینکه تاثیر گرفته از باورهای مذهبی و دینی هستند مستقیماَ این حوزه از تئاتر را شامل نمیشوند.
انواع تئاتر دینی در ایران
برای ادامه مبحث مورد توجه این مقاله که به امروز مربوط میشود، بایستی به سرعت دورانها و قرنها را پشت سر بگذاریم تا به تعزیه برسیم که یکی از کاملترین شکلهای نمایش ایرانی است و اصلاَ چهارچوب و اساسی دینی و مذهبی دارد. هر چند نقالی هم به طور ویژه بسیاری از تمهای مذهبی را شامل میشود و در کنار آن پردهخوانی نیز بعد از دورانی به نمایشی دینی و مبتنی بر باورها و برداشتهای دینی تبدیل میشود و تمهای مذهبی را دستمایه پرداخت و اجرا قرار میدهد.
با اشاره کوتاه به این شیوهها و اشکال نمایش ایرانی میتوان نخستین گروه نمایشهای دینی ایرانی را در حوزه تئاتر سنتی مورد ارزیابی قرار داد.
اما "به محض آنکه ترجمه متون غربی از دوران قاجار به بعد در ایران رونق میگیرد انواع دیگری از تئاتر وارد حوزه تولید و اجرا میشوند که گرایش زیادی به اجراهای صحنهای دارند و در ضمن تابع ساختاری متفاوت هستند." (4) در واقع ساختار غربی درام همزمان با ورود به تئاتر ایران در تعارض با اندیشه و محتوایی قرار میگیرد که در بهترین حالت میبایست در چهارچوب ساختار خودش مطرح شود. بنابراین تئاتر غربی بلافاصله با تفکر و اندیشه ایرانی ترکیب میشود و حتی تغییر میپذیرد. در این میان نیاز مخاطب و دغدغه هنرمند برای دخالت دادن اندیشه دینی به گونهای کاملاَ مشهود در ساختار درام غربی خودنمایی میکند. تئاتر وارداتی بیشتر مولفههای ساختارش را به اجرای ایرانی تحمیل میکند، اما ناگزیر برداشتهای شرقی و ایرانی را هم در خود میپذیرد. بدین ترتیب بیشتر نمایشهای وارداتی ناگزیر مولفههایی از اندیشه دینی ایرانی را در تعارض با مولفههای خود یا در همخوانی با آن میپذیرند و به روی صحنه میروند. هر چند که ممکن است این تاثیر در بسیاری از اجراها هم به چشم نیاید.
با اشاره به ورود درام وارداتی و تئاتر غربی به ایران، میتوان شکل و ساختار تازه دیگری را یافت که تئاتر دینی ایران در تجربههای معاصرش آن را تجربه میکند. بنابراین میتوان گفت که دنیای معاصر، ناگزیر تئاتر دینی ایران را به روز کرده و دست کم نگرشهای تولید را در برخی حوزهها (به ویژه ساختار اجرا) با تغییر همراه میکند. اما گذشته از اینها طرح موضوعات دینی با ورود ساختار جدید وسعت و گستردگی بیشتری نیز پیدا میکنند.
تئاتر سنتی ایرانی و برخی ویژگیهای آن، درام کلاسیک و ساختار و محتوای آن که وام گرفته از تفکر یونانی است، نئوکلاسیک و راسیونالیسم غربی و... به هر حال در تعارض و تضاد با برخی مولفهها و مفاهیم نمایش دینی ایرانی قرار میگیرند. اما بدون شک حوزههای مدرن و اشکال و شیوههای امروزی تئاتر تا به حال نتوانستهاند محمل پرداخت و بستر تولید اجراهای دینی نمایش ایرانی قرار بگیرند. همین موضوع و بررسی چرایی و چگونگی آن میتواند راهکارهایی برای تغییر نگرش نسبت شیوههای اجرایی و تولید تئاتر دینی معاصر ایران را نتیجه داده و در ضمن ضرورت آن را مجددا مورد تاکید قرار دهد.
اما پیش از آن باید یادآور شد که ورود اشکال نمایشی و تجربه سبکها و شیوهها در هر صورت میتواند در خدمت هدف و منظوری قرار بگیرد که هر حوزه موضوعی و محتوایی انتظار آن را دارد. در نتیجه آزمودن سبکها و شیوهها و بکارگیری انواع جدیدتر تئاتر به هیچ وجه در تقابل با باورهای دینی قرار نمیگیرد.
بنابر آنچه گفته شد حوزههایی که تئاتر دینی ایرانی در محدوده آنها تولید و اجرا میشود یا میتواند اجرا شود را تا به امروز میتوان در سه دسته مهم تقسیم بندی کرد:
1 – تئاترهای سنتی ایرانی
2 – درام وارداتی غربی (تئاتر صحنهای)
3 – تئاتر مدرن و معاصر
البته این تقسیم بندی را برای دقیقتر شدن بر گسترههای ارزیابی و تحلیل حتی میتوان با جزئیات بیشتر نیز مورد اشاره قرار داد؛ تئاتر صحنهای گونههای دینی-تاریخی، دینی- اجتماعی، زندگی نامهای و مستند (Anthropology) و... را هم شامل میشود. در زمینه تئاتر مدرن دینی حتی میتوان گسترههای وسیعتری را هم متصور شد که در بستر این تئاتر قابلیت اجرا دارند و در چرخه تولید معاصر قرار میگیرند.
پس از اشاره کوتاه به این تقسیم بندیها میتوان در پژوهشی مفصل و حتی وسیعتر میزان گرایش مخاطبان در گروهها و تقسیمبندیهای مختلف را نیز نسبت به هر یک از حوزههای فوق مورد ارزیابی و تحقیق قرار داد. اما در این مقاله بناست تا به ضرورت معاصرسازی مضامین دینی در تئاتر و به طور کلی اهمیت تغییر نگرشهای موجود در تئاتر ایران نسبت به تئاتر دینی پرداخته شود.
پی نوشت :
1. Religion and theatre. M.L.Varadpande. Delhi/India. First edition. 1983 . p,127
2. هولتن ، اورلی . مقدمه بر تئاتر ( آئینه طبیعت ) . ترجمه محبوبه مهاجر . انتشارات سروش . چاپ سوم . تهران 1384 .
3. The lournal of Religion and Theatre. Religion and theatre Preconfernce. B.Besli. p,65. ISSN 1544-8762. May 15, 2010
4. بزرگمهر، شیرین، تأثیر ترجمه متون نمایشی بر تئاتر ایران، چاپ اول تهران 1385
5. Theater and Religion in Krishna`s stage : Performing in Vrindavan. David Vaughan Mason. 2009. P,182
6. Ibid. p,121
منابع :
1. Theatre and Religion. Gunter Ahrends & Hans-Jurgen Diller. Tabingen: Narr, 1998
2. http://EzineArticles.com/?expert=Charles G.Robrtson. Theater and Religion
3. A Dictionary of Theatre Anthropology: the secret art of the performer. Eugenio,Barbo. Nicola savarese. 1991
4. ابراهیمیان ، فرشید . هنر و ماوراء . انتشارات نمایش . چاپ دوم . تهران 1383 .
5. براکت ، اسکارگ . تاریخ تئاتر جهان ( جلد اول ) . ترجمه هوشنگ آزادی ور . انتشارات مروارید . چاپ تهران . تهران 1375.
6. بقایی ، گلبرگ . روانشناسی مخاطب در مواجهه با تراژدی . انتشارات هنر پارینه . چاپ اول . تهران 1382 .