تغییر نگرش نسبت به تئاتر دینی چه ضرورتی دارد؟
همانگونه که پیشتر به آن اشاره شد تئاتر مثل هر مقوله دیگر فرهنگی در گذر از دورانها و در طول سالیان دراز خودش را با مناسبات روز اجتماعی، سیاسی و فرهنگی انطباق داده و در این مسیر تغییرات بسیاری را هم از سر گذرانده است. در واقع تفاوتهای مناسبات زندگی، تغییر شرایط زندگی فردی و اجتماعی (چه به صورت محدود و یکپارچه و چه در ارتباط با جوامع دیگر) تئاتر را هم مثل سایر حوزههای مرتبط با زندگی بشر ناچار به تغییر کرده است.
اما علیرغم اینها در ارتباط با مقوله دین و تئاتر سوال بسیار مهمی که میتواند مطرح شود اینست که: " آیا برای تغییر و انطباق با شرایط زمانه بایستی دست به اعمال تغییراتی در رابطه با نگرشهای مذهبی زد؟ " شاید نوع مواجهه انسان امروز در جامعهای که مسلما تفاوتهای بسیار زیادی با گذشته دارد، نسبت به بسیاری از مسایل تغییر کرده باشد؛ اما " آیا باید دین و نگرش دینی را هم ناگزیر به تغییر در حوزه این مناسبات قلمداد کرد؟ ". " آیا تئاتر در این رابطه وابستگیهای بنیادیاش با تفکر دینی را حفظ کرده یا در مقابل آن قرار گرفته است؟
هر چند طرح همه این مسایل به بحث ما کمک میکند و بر ضرورتهای آن تاکید میگذارد اما آنچه ما در این مبحث به دنبال آن هستیم این است که چگونه میتوان تئاتر دینی را توسط ابزارهای اجرایی و مولفههای تئاتری (همچنان که در گذشته وجود داشته است) رونق داد. بنایراین طبیعی است که در پی یافتن راهکارهای درست برای دستیابی به این منظور، با یک مسئله بسیار روشن و بدیهی مواجهه میشویم که دیوید واگان برای آن پاسخ درستی ارایه کرده است: "نیازهای فطری بشر امروز نسبت به گذشته تغییری نکرده و تنها تمایل او برای دستیابی به نیازهای فطری، ابزارها، مولفهها و نگاههای متفاوتتری را مطالبه میکند. پس تئاتر هم برای همراه بودن با این نیاز میبایست در راههای برقراری ارتباط با مخاطب تغییراتی را اعمال کند. " (5)
این بدان معناست که تئاتر دینی برای استمرار ارتباط موثر با مخاطب در راستای اهداف و رسالتهایش میبایستی دست به تغییر نگرش در برخی حوزهها بزند.
موضوع را با یک مثال ساده در مورد تئاتر دینی در ایران پی میگیریم؛ در حال حاضر تئاتر زندگینامهای، بخش وسیعی از تولیدات تئاتر دینی در ایران را به خود اختصاص داده است. اما مهمترین آسیبی که این گونه از تئاترها به آن دچار هستند، اسارت در ورطه تکرار است. در واقع میتوان گفت که پرداختن به موضوعات یکسان به ویژه در گستره آثار زندگینامهای دینی به واسطه نگرشها و برداشتهای مشابه باعث شده که این گستره به حوزهای تکراری تبدیل شود. این در حالی است که مخاطب در تئاتر به دنبال لذت کشف یا لذت درگیر شدن با نگرش و دیدگاهی متفاوت است. مخاطب در هر دورانی یا میخواهد موضوعی نا آشنا را در تئاتر کشف کند و یا این که دست کم از زاویهای متفاوت با مقولههای آشنا روبرو شود.
مسئله مهم اینست که تئاتر به عنوان یک هنر ارتباطی تحلیلگر و سرگرمکننده و حتی به عنوان یک رسانه آموزشی باید راهکارهایی را انتخاب کرده و به کار گیرد تا توسط آنها بتواند بیشتر و بهتر مخاطبش را به موضوع جذب و جلب کند. اما تکرار و اصرار بر روشهای مشابه و یکسان راه را بر هرگونه ارتباطی میبندد. مخاطب در مواجهه با چنین حالتی بلافاصله به تجربیات پیشین برمیگردد و به جای اینکه در ارتباط با رسانه قرار بگیرد به خود رجوع میکند.
علاوه بر اینها هر شکلی از هنر، به عنوان یک رسانه، وقتی که در ارتباط با انتخاب عدهای از مخاطبان قرار میگیرد میبایست رقابت با اشکال دیگر را هم تجربه کند و در این مسیر هنری موفق خواهد بود که بهترین راه برقراری ارتباط با مخاطبانش را پیدا کرده باشد و به کار ببندد. تئاتر دینی هم بدون شک با همه ظرفیتها و تواناییهایش از این قاعده مستثنا نیست و باید با دیگر رسانههای ارتباطی هنر، با تئاتر و حتی با سایر تئاترهای دینی رقابت کند و در این مسیر دامن زدن به نیازها و نگرشهای معاصر یکی از مهمترین رویکردهای رقابت باشد.
بر این اساس موضوع تغییر نگرش نسبت به تئاتر دینی در ایران را میتوان یک امر ضروری دانست و این ضرورت زمانی اهمیت بیشتری پیدا میکند که به انبوه آثار تولیدی در جشنوارهها و اجراهای عمومی نگاه کنیم و به دنبال آن باشیم که بخواهیم سهم تئاتر دینی را در میان آنها و در توفیق آن در جذب مخاطبان بسنجیم و ارزیابی کنیم.
معاصرسازی مضامین در تئاتر دینی
هر زمان که ضرورتهای تغییر نگرش در کار تولید تئاتر را بپذیریم و در پی اعمال این تغییرات در چرخه تولیدات نمایشی باشیم، متوجه راهکارهای اعمال آن نیز خواهیم شد. هیچ کس مخالف این موضوع بسیار مهم نیست که تئاتر دینی میبایست اشکال سنتی اجرایش را حفظ کند؛ تعزیه به همان اندازه که یک میراث فرهنگی و هنری است، یک گستره فرهنگ دینی را هم شامل میشود که از مسیر ارتباط هنری امکان حیات مییابد و حتی این ادامه حیات میتواند اشکال دیگر و نیز انواع تازهتر را هم تقویت کند. تغییر نگرش نسبت به تئاتر دینی و ضرورت انطباق نگرشها با مناسبات امروز به هیچ وجه دلیل نمیشود که بخواهیم برای این شکل سنتی تئاتر ایرانی یا هر حوزه دیگر نمایش سنتی، تاریخ مصرف قائل شویم. همچنان که امروز نیز در بسیاری از شهرها و روستاهای ایران تعزیه یکی از پرمخاطبترین و مهمترین اشکال نمایشی است. (حتی با وجود آنکه بسیاری از مخاطبان آن توجهی به وجه هنری آن ندارند و تعزیه را آیینی مذهبی میدانند.) بنابراین مجددا تاکید میشود که این پژوهش به دنبال یافتن راهکارهایی است که بر تواناییها و ظرفیتهای تئاتر دینی بیفزاید، نه آنکه به حذف شکلهایی از آن اصرار داشته باشد.
نمونههای مشخصی از این توجه و تمرکز بر ریشههای سنتی تئاتر مذهبی را میتوان در تئاتر هند و نیز تئاتر مبتنی بر مذهب در ارمنستان یا حتی تئاتر دینی در آفریقا و کشورهایی از این دست مشاهده کرد. دیوید ماسون با تکیه بر همین رویکرد، تئاتر سنتی دینی را مقدمهای بر تولید آثار تئاتری جدید میداند و تاکید میکند: " ضرورت توجه بر شکلهای سنتی تئاتر نه تنها راه را بر ورود انواع جدیدتر آیینهای نمایشی نمیبندد، بلکه حتی زمینهای برای تجربه گونههای نو مبتنی بر ریشههای مذهبی میشود. علاوه بر این باید اعتراف کرد که هیچ چیز تازهای را نمیتوان در تئاتر دینی آورد که با بیان سنتی منافات داشته باشد. حرف همان حرف و تفکر همان تفکر پیشین است؛ در این میان نوع بیان و لحن مطرح کردن موضوع است که تغییر پیدا کرده است. این تغییر هم گریز ناپذیر است و باید آن را قبول کرد، چون ما هم تغییر کردهایم." (6)
در تئاتر ارمنستان هم که به نوعی میتوان آن را یکی از تاثیرگذارترین گسترههای هنری در منطقه قلمداد کرد، تفکر دینی جایگاه خاصی دارد. ارمنستان به عنوان نخستین کشوری که دین مسیحیت را به رسمیت شناخته، همواره چالشهای فراوانی را در ارتباط با حوزههای اجتماعی، فرهنگی و ... تجربه کرده که مستقیما به دین ارتباط داشتهاند. شاید همین مساله باعث شده که هنرمندان این کشور توجه بسیار زیادی به موضوعات دینی داشته باشند و بنابراین سهم تئاتر دینی در این کشور کاملا قابل توجه و مهم است. اما تئاتر دینی ارمنستان را به طور مشخص میتوان به دو حوزه مدرن و سنتی تقسیم کرد. در حوزه تئاتر سنتی که مخاطبان خاص خود را دارد.
شیوههای سنتی تئاتر ارمنی با ساختار کلاسیک تئاتر ترکیب شده است. اما در گستره تئاتر مدرن دینی وضعیت کاملا متفاوت است و این نگرش هنرمندان نسبت به تئاتر و پرداخت مضمون آنست که تغییر پیدا کرده است.
اما تئاتر ایران با همه فراز و فرودهایش و با اینکه رویکردی کاملا دینی را در آغاز شکلگیریاش تجربه کرده، امروز چگونه نمایشهای دینی را در چرخه تولیدات تئاتری مورد پرداخت قرار میدهد؟ جشنوارههای مختلف تئاتر دینی که تاکنون با موضوعها و مضامین مختلف برگزار میشدهاند، چه تاثیری در ارتقا جایگاه تئاتر دینی در ایران داشتهاند؟
واقعیت اینست که در حال حاضر میتوان حرکت تئاتر دینی ایران را پس از گذشت سالها در حوالی همان جایگاه نخستین آن مورد ارزیابی قرار داد. کاملترین و جدیترین حوزه تئاتر دینی در ایران همان تعزیه است که با وجود تغییر بسیاری از مناسبات زندگی ایرانیان با همان شکل و سیاق سابق اجرا میشود و تقریباً تمامی اشکال آن کمترین تغییرات را تجربه کردهاند.
تعزیه حالا دیگر در شهرهای بزرگ و در خارج از محدوده جشنوارهها تقریبا به گونهای مهجور از نمایش ایرانی تبدیل شده است. اما در بسیاری از روستاها و شهرهای کوچک همچنان به عنوان یک نمایش پرطرفدار و تاثیرگذار اجرا میشود. هر چند که بسیاری از مخاطبان آن در مناطق کوچکتر شهری و روستایی، بیش از آنکه تعزیه را به عنوان یک شکل نمایشی بشناسند، آن را آیینی مذهبی میدانند که روایتگر یکی از حماسیترین و دردناکترین وقایع تاریخ اسلام است.
دلیل چنین برخوردهای متفاوتی با تعزیه کاملا روشن است؛ تغییر مناسبات زندگی امروزی در شهرها و به ویژه در شهرهای بزرگ که متضمن پدیدههای فرهنگی و اجتماعی به سرعت در حال گذار است میتواند یکی از مهمترین عوامل باشد. جامعه به نگرشهای متفاوت و دیگرگونهای نیاز دارد که در انطباق با این مناسبات جدید قرار بگیرند. بر عکس آن در روستاها و شهرهای کوچک مناسبات سرعت تغییر چندانی ندارند و ابزارهای ارتباطی نیز به گونهای موثرتر میتوانند مولفههای سنتیشان را در شبکه ارتباط میان مخاطب و رسانه قرار دهند.
بنابراین ضمن تاکید بر حفظ سنتها و باور به ارزش و اعتبار اشکال سنتی نمایش ایرانی، باید اعتراف کرد که تئاتر ایران و به ویژه حوزه مهمی چون تئاتر مذهبی برای ادامه حیات در مسیری پویا و تاثیر گذار نیازمند آنست تا خودش را به مناسبات زندگی امروز جامعه نزدیکتر کند. شاید یکی از این رویکردهای مهم را بتوان در طرح مباحث دینی در بستر مضامین روز اجتماعی مورد جستجو قرار داد. تماشاگر و مخاطب تئاتر مثل هر گستره دیگری از هنر بدنبال یافتن نقاط اشتراک میان بیان هنری و مناسبات جاری در زندگیاش است. مخاطب زمانی بهتر و بیشتر با یک اثر تئاتری ارتباط برقرار میکند و مفاهیم و مولفههای آن درگیر میشود که بتواند نقاط مشترک این مفاهیم و مولفهها را با زندگیای که در آن حضور دارد بیابد و کشف کند. ضمن اینکه یکی از موثرترین اشکال ارتباط در هر حوزهای به درک متقابل مفهوم بستگی دارد و هر مفهومی، آن زمان که بیشتر با زندگی مخاطب درگیر باشد و با دغدغههای جاری زندگیاش در آمیخته باشد بهتر درک میشود و ارتباط برقرار میکند.
تئاتر دینی در ایران تا به حال زیاد وارد حوزه اجتماعی نشده و بیشتر علاقهمند به جریان داشتن در بستر فضاهای تاریخی و زندگینامهای بوده است. همین ویژگی ضمن مبتلا کردن تئاتر دینی به آسیب تکرار، اجازه نداده که شیوهها، راهکارها و فضاهای تازه و امروزی در بستر تئاتر دینی جریان پیدا کنند. شاید یکی از دلایل کاستیهای احتمالی برخی از نمایشهای دینی یران با مخاطب، به ویژه با مخاطب جوان، نیز همین باشد.
پذیرش برخی تغییرات و گرایش به رویکردهای جدید در ارائه متفاوت مضامین و مفاهیم دینی، احتمالا میتواند یکی بهترین راهکارهایی باشد که به استمرار، تاثیرگذاری و نیز حفظ ارتباط موثر میان مخاطب و تئاتر کمک کند. این تغییرات میتوانند در زمینه به روزرسانی لحن و بیان تئاتری باشند؛ میتوانند در تجربه سبکها و شیوههای جدید تئاتر کاربرد پیدا کنند و حتی میتوانند با انطباق بر دغدغههای روز جامعه مخاطبان و باورهای دینی آنها معاصر و دینی بشوند.
حتی ترجمه آثار مذهبی غیر ایرانی و روی صحنه بردن دیگر آثار خارجی در ایران نیز میتواند بر رشد و ارتقا کیفیت تئاترهای مذهبی در ایران تاثیر بگذارد. تجربه به روی صحنه بردن مضامین دینی در دیگر کشورها بدون اینکه هیچ لطمهای به تئاتر دینی ایرانی وارد کند، میتواند بر ظرفیتها و تواناییهای آن بیفزاید. تئاتر غیر ایرانی و دینی شاید از برخی جهات با باورهای دینی و مذهبی ما متفاوت باشد، اما در مجموع ادامهای از اندیشه دینی بشریت است که همواره در امتداد و ادامه هم قرار گرفتهاند.
علاوه بر این، ترجمه، انتشار و اجرای اینگونه آثار میتواند تئاتر دینی ایران را با رویکردهای تازهتری از نگاه تئاتری به موضوع دین آشنا کند. چنین رویکردی اگر بدون حساسیتهای مرسوم و با دقت بر جنبههای علمی تئاتر مورد توجه قرار گیرد مسلما خواهد توانست حوزههای داخلی و اشکال ایرانی را با شکلهای تازهتر و مولفههای جدیدتری آشنا کند که بتوانند با باورهای دینی ایرانی و مولفههای تئاتری ما در انطباق قرار گرفته و ظرفیتهای تئاتر دینی ایران را افزایش دهند.
تئاتر دینی در ایران از دیر باز یکی از رایجترین انواع تئاتر بوده و همواره در زمینه جلب و جذب مخاطب نیز از موفقترین گونههای تئاتری در کشورمان به شمار میرفته است. اما این حوزه از تئاتر برای آنکه بتواند همچنان در زمینه برقراری ارتباط با مخاطبانش موفق باشد میبایستی که مضامین و بسترهای طرح و پرداخت داستانهای نمایشی و نیز گستره طرح مفاهیمش را براساس نیاز سنجی به روز نسبت به مناسبات زندگی امروز جامعه تغییر دهد و این مسئله تنها با رویکرد تولید براساس مضامین معاصر امکان پذیر خواهد بود.
پی نوشت :
1. Religion and theatre. M.L.Varadpande. Delhi/India. First edition. 1983 . p,127
2. هولتن، اورلی. مقدمه بر تئاتر (آئینه طبیعت). ترجمه محبوبه مهاجر. انتشارات سروش. چاپ سوم. تهران 1384 .
3. The lournal of Religion and Theatre. Religion and theatre Preconfernce. B.Besli. p,65. ISSN 1544-8762. May 15, 2010
4. بزرگمهر، شیرین، تأثیر ترجمه متون نمایشی بر تئاتر ایران، چاپ اول تهران 1385
5. Theater and Religion in Krishna`s stage : Performing in Vrindavan. David Vaughan Mason. 2009. P,182
6. Ibid. p,121
منابع :
1. Theatre and Religion. Gunter Ahrends & Hans-Jurgen Diller. Tabingen: Narr, 1998
2. http://EzineArticles.com/?expert=Charles G.Robrtson. Theater and Religion
3. A Dictionary of Theatre Anthropology: the secret art of the performer. Eugenio,Barbo. Nicola savarese. 1991
4. ابراهیمیان، فرشید. هنر و ماوراء. انتشارات نمایش. چاپ دوم. تهران 1383 .
5. براکت، اسکارگ. تاریخ تئاتر جهان (جلد اول). ترجمه هوشنگ آزادی ور. انتشارات مروارید. چاپ تهران. تهران 1375.
6. بقایی، گلبرگ. روانشناسی مخاطب در مواجهه با تراژدی. انتشارات هنر پارینه. چاپ اول. تهران 1382 .