شکم نیافت بوی وفا تا دلم بسوخت
نمایش و نمایش نامه نویسی به مفهوم اروپایی آن در ایران سابقه دیرینه ای ندارد. از قرن ها پیش هنر نمایش در اشکال سنتی آن رایج بود, شبیه خوانی یا تعزیه, خیمه شب بازی,نقالی و تخت حوضی شیوه های نمایشی بود که در میان مردم مقبولیت داشت.
نیمه اول قرن سیزدهم هجری دوران برجوردهایی است که طی آن ایران با تءاتر اروپا روبه رو گردید.ابتدا چشمان خود را در برابر ارزش های آن به درستی نگشودو به صورت جدی به آن نگاه نکرد. اما رفته رفته کنجکاو شد و به سویش رفته, به وارس آن پر داخت و در صدد شناختن و پذیرفتن آن بر آمد . و این کار در نیمه دوم قرن سیزدهم هجری صورت گرفت.اما همین امر مقدمات و زمینه چینی های فراوان داشت. درست تر بگوییم, از زمانی که نوپ های ترکان عثمانی سپاه شاه اسماعیل صفوی را در چالدران در هم کوبیید, صدای غرش آن همچون شوکی هشدار دهنده ما را که سر در گریبان خویش داشتیم و با معضلات و مشکلات خود دست و پنجه نرم می کردیم, متوجه جهانی کرد که با دستاوردهای تازه اش گویا یارای مقابله نداشتیم. پس به جستجوی راه کار هایی بر آمدیم . متوجه غرب شدیم. غربی که از رنسانس به بعد خود را تجهیز نموده بود برای استعمار و استمثار سرزمین های آسیایی, آفریقاییو قاره تازه کشف شده.کمی جلوتر که می آییم تماس های اجتناب ناپذیر با قدرت های اروپایی همچون انگلیس, فرانسه و روس در زمان سلاطیت قاجار را داریم تا اینکه متعاقب لشکر کشی آغا محمد خان به تفلیس , الکساندر گریبایدوف نمایشنامه نویس و وزیر مختار روس در تهران به قتل رسید به فاصله دو ماه برای رفع سوء تفاهم هیئتی از جانب عباس میرزا ولیعهد برای عذر خواهی به روسیه اعزام گردید. این دیدار ده ماه و پانزده روز طول کشید و هیئت ایرانی در کنار سایر بررسی ها اولین شناسایی های عینی را از تئاتر آن زمان روسیه به عمل آورد.
در سفر نامه هایی که به این مناسبت نوشته شده, نخستین گزارشات تئاتری از وضعییت تماشاخانه های روسیه و کیفیت این تئاترها به طرزی نسبتا منظم نوشته شده است. دو تن از اعضای هیئت ایرانی که جزء منشیان بودند,میرزا تقی و میرزا آقا هستند. میرزا تقی همتن امیر کبیر است که بعدها در زمان سلطنت ناصرالدین شاه به صدرات رسیدو دارالفنون را به عنوان یک مرکز فرهنگی جدید بنا نهاد و بعد ها در دارالفنون بود که نخستین تئاتر ایران آغاز به کار کرد. اما میرزا آقا به احتمال زیاد همان میرزا آقا تبریزی است که هنگام گشایش دار الفنون به سلک مترجمان و معلمان آنجا در آمد و سال ها بعد به نخستین تجربه های نمایش نامه نویسی به سبک و سیاق آخوند زاده دست یازید
در زمان سلطنت پنجاه ساله ناصر الدین شاه و در پی دیدارهایش از فرنگ در کوران تحولات, مظاهری از فرهنگ اروپا توجهش را عمیقا جلب کرد. از جمله دیدار از تماشاخانه معروف پاریس او را بر آن داشت تا ایران نیز تئاتر داشته باشدو به خواست او تئاتری در مدرسه دارالفنون دایر شد.
البته با امکانات محدود و در شرایط اجتماعی که هنوز کاملا محیای پذیرش آن نشده بود
با تاسیس دارالفنون در سال 1266ه.ق تالاری به گنجایش قریب سیصد نفر برای اجرای نمایش به سبک تئاترهای اروپا بنا گردید.
مزین الدوله نقاش باشی شاه از نجستین دانشجویان اعزامی به خارج بود که در ساخت این سالن اهتمام ورزید؛و خودش یکی از نمایشنامه های مولیر را به نام "گزارش مردم گریز" در این سالن به معرض نمایش گذاشت.
قدیمی ترین شاهنامه هایی که به پیروی از قواعد ارسطویی که قرن ها در اروپا رایج بود نگاشته شد ٍ نمایش نامه های میرزا فتحعلی آخوند زاده است که توسط میرزا جعفر قراچه داغی از زبان آذری به زبان فارسی برگردانده شد و مورد توجه قرار گرفت,این ترجمه ها در کنار آثار مولیر و گوگول در ادبیات و هنر نوینی که به مرور داشت به درختی تناور تبدیل می شد بسیار تاثیر گذار بود. چنانچه میرزا آقا تبریزی پس از مطالعه تمثیلات آخوند زاده به شدت تحت تاثیر قرار گرفت و شروع به مکاتبه با وی کرد. آنچه از این پس به عنوان تئاتر جلوه می کند مثل زمینه های دیگر هنری مثل داستان, شعر و نقاشی چیزی ست کمابیش متفاوت با زمینه های نمایش سنتی و متاثر است از تئاتر مغرب زمین.
در سال های آخر زندگی ناصر الدین شاه زمزمه های آزادی خواهی شدت گرفت. روزنامه ها هرچه بیشتر انتشار یافت و این وزش نسیم فرهنگ و اندیشه هایی بود که با خود مطالبات جدیدی را به همراه داشت. زمینه ها فراهم شده بود و امکانی که بیش از این نی توانست باشد تا اینکه بلاخره انقلاب مشروطه به ثمر رسید و شاه ناگریز به تسلیم شد؛ امید به فردایی بهتر, دل ها را به تپیدن وا داشت.
آنچه بر جای مانده بود جامعه ای گرفتار فقر,جهل , بیماری و بی خیری بود و در جای جای دنیا حوادثی که می گذشت, در عین آنکه آگاهی دهنده بود چهره جهان را نیز تغییر می داد. در این ایام نمایش به میان مردم رفت و مردم نیز از آن استقبال کردند, نمایش پاسخ های دلخواهشان را می داد و سرگرمشان می کرد.
به تدریج گروه های نمایشی در تبریز, رشت و دیگر شهرها پدید آمد و نویسندگان دست به نمایش نمایش نامه هایی زدند برگرفته از مسائلی که جامعه به آن مبتلا بود, و یا به تقلید از کمدی های مولیر با توجه به ذوق و سلیقه ایرانی نمایش نامه هایی نوشتند. استاد رشید یاسمی چنین هظهار داشته: "چند نفر از مردمان فاضل ونجیب که در ادارات دولتی هم حائز مشاغلی بودند و در میان ملت هم مقامی خاص و قبولی عام احراز کرده بودند, از آن حیث و شغل چشم پوشیده, در این طریق قدم گذاشتند" (ادبیات معاصر, رشید یاسمی, ص 125).
بدین سان بود که نمایش نامه نویسی اگرچه دیر آمد اما خوب آمد و کارساز
منبع:کتاب نمایش نامه نویسان ایران از آخوند زاده تا بیضایی.ص9-12
نمایش و نمایش نامه نویسی به مفهوم اروپایی آن در ایران سابقه دیرینه ای ندارد. از قرن ها پیش هنر نمایش در اشکال سنتی آن رایج بود, شبیه خوانی یا تعزیه, خیمه شب بازی,نقالی و تخت حوضی شیوه های نمایشی بود که در میان مردم مقبولیت داشت.