اين گفتگو در تاريخ 21/11/1366 خطاب به اعضاي «جشنوارهي تئاتر دهه فجر» انجام گرفته است.
بسم الله الرحمن الرحيم
برادران و خواهران عزيز!
دراین برحه ی حساس ... مسائل مربوط به هنر در دستاندازهاي عجيبي افتاده است. البته خيلي هم خلاف انتظار نيست، چون از يك سو در دوران خاصي هستيم. جوشش استعدادها و گسترده شدن و سراسري شدن همهي جلوههاي خوب بشري از جمله هنر در ميان مردم توجه زياد مردم را به هنر ايجاب ميكند. از سوي ديگر مفاهيم و مضامين نو انقلاب بايد در هنر راه پيدا كند، و در آن جلوه كند و بشكفد. و از سويي ديگر مشكلاتي بر سر راه سازماندهي خوب هنري يا در راه زمينهسازي براي سازماندهيهاي مردمي وجود دارد... لذا از اين دستاندازيها بايد عبور كرد و براي پيشرفت همت شما و ارادهي شما و ايمان شما به كار هنري كافي نيست بايد عشق و شور داشته باشد بايد اين راه را براي اينده هموار كند بنده احساس ميكنم اين هنر كاراييهاي زيادي دارد و متاسفانه در بين مردم اين كاراييها شناخته نيست. در گذشته هم همينطور بوده است. يك هنر دستي، يك كار ظريف كه هنرمندي بنشيند و با دست آنرا درست كند، در مقابل يك جنس لوكس كارخانهاي كمتر به چشم عامهي مردم گيرايي دارد.
خصوصیات ممتاز تئاتر نسبت به فیلم
اگر بخواهيم تئاتر را با فيلم مقايسه بكنيم، يك چنين چيزي به ذهن ميآيد. قدرشناسان اين هنر كماند، در حاليكه هنر تئاتر از لحاظ تاثير در شنونده و بيننده خصوصياتي دارد كه فيلم آن را ندارد، يا دست كم در اغلب موارد ندارد. يك فيلم بايد خيلي قوي و بازي در آن فوق العاده و فيلمبرداري و كار تكنيكي و نورپردازي در آن استثنايي باشد تا صحنهي بازي آدمها را زنده و ملموس و واقعي جلوه بدهد. اما در تئاتر، انسانها، انسان واقعياند، حرف حرفيست كه از دهن خود او در ميآيد، چهرهي او در مقابل بيننده قرار دارد، تاثيرات قهري بين دو آدم كه با هم حرف ميزنند در تئاتر هست و در فيلم نيست. چيزهايي وجود دارد كه يقيناً شما كه اهل تئاتر هستيد به خصوصياتش و ابعادش بيشتر از بنده وارد هستيد. بنده به عنوان يك مستمع و يك تماشاچي احساس خود را عرض كردم.ضرورت ها و فرصت های استفاده از تئاتر
به دو دليل و دو جهت،از اين هنر بايد حداكثر استفاده بشود: يكي از اين جهت كه امروز حرف گفتني براي مردم زياد است، هزاران زبان لازم است تا انسان بتواند اين هزاران پيام را، اين هزاران حقيقت ناگفته را، اين هزاران زيبايي ناشناخته را براي مردم بيان كند. اگر همهي انواع هنر در جامعه بكار گرفته شود، باز هم زيباييهاي ناگفته و حقايق تصوير نشده و ترسيم نشده براي مردم، در جامعه، فراوان است. زيرا كه هنرمند، باري، يك انسان است، يك انسان محدود است و هزاران هنرمند، هزاران انسان محدودند، در حاليكه حوادث و واقعيات و زيباييها و ظرافت هاي موجود در زندگي بشر نامحدود است. همهي ان ها را نميتوانند ترسيم كنند. اما به هر حال وقتي كه در يك جامعهاي به خصوص مثل جامعهي انقلابي ما كه اين همه حادثهي نو دارد، اين همه مسألهي نو دارد، اين همه شگفتي هاي استثنايي در آن مشاهده ميشود، كه نظير برخي از اينها را ما در كتاب ها و در آثار خواندهايم: اين شهامت ها، اين ايثارها، اين هوشمندي ها، اين فداكاري ها، اين دشمنيها، اين دفاع هاي مقدس، اين دشواريهايي كه در كار انتقال يك جامعه از وضع قبلي به وضع ايدهآل وجود دارد، همهي انقلاب ها با اين مشكلها مواجهاند، تمام اين ها بايد تبيين شود، تمام اين ها بايد تشريع شود.سوژه هایی برای کار در جامعه انقلابی ما
چه كس اينها را تصوير خواهد كرد؟ كدام نويسنده قادر است، كدام شاعر قادر است؟ و تازه مگر ما چقدر نويسنده و شاعر داريم؟ كدام بيان رسا و بليغ لازم است كه به مردم خود ما واقعيات زندگي آنها را و حوادث زندگي آن ها تبيين كند، به آن ها بگوييد تا آن ها ببينند زندگي كنند. يعني اگر دست هنر كه در واقع تابلوي زندگي را رسم ميكند، بخشي را انتخاب و آن را درشت و زيبا ميكند، ترسيم ميكند و به نمايش درميآورد، اگر وجود آن در جوامع معلولي لازم است، در يك جامعه انقلابي مثل جامعهي ما به دلايل فراوان لازم تر و ضرورتش بيشتر است. از جمله، همين حوادث شگفت آوري كه در جامعهي ما هست، مگر ميتوان ترسيم كرد؟ يك خانواده شهيد داده را ملاحظه كنيد، يك انسان جانباز را در نظر بگيريد، رزمندهاي را كه خانوادهاي به جبههي جنگ ميفرستد مورد مطالعه قرار بدهيد، يك شب در جبهه را ترسيم كنيد و در ذهنتان منعكس بكنيد. هيجان عظيم مردم در دفاع از انقلاب و ميهن را با هزاران نمونه و جلوه و اجزلء پراكنده آن به نظر بياوريد. دفاعي را كه اين ملت و اين كشور از خود ميكند، خصومتي را كه دشمنان با اين ملت ميكنند و كينهاي را كه دشمنان به اين ملت مي ورزند انتقال انسانها از مراحل بي اعتقادي، بي ايماني، كم ايماني يا چسبيدن به زندگي مادي و شخصي، و انتقال به دنياي ملكوتي، فدا شدن در جمع را در نظر بگيريد. اينها واقعاً هزاران موضوع زنده، مهم، جالب و زيباست كه جز دست هنر هيچ چيز نمي تواند آن را ترسيم كند و جز زبان هنر هيچ چيز نميتواند آن را بيان كند.اينها را بايد با انواع و اقسام هنرها و از جمله هنر نمايش كه يكي از گوياترين و موثرترين زبانهاست، تبيين كنيم. اين يك جهت كه در جامعه بايد به هنر توجه شود، اهتمام شود. و استعدادها به خدمت گرفته شود.
و جهت ديگر آن است كه بهر حال هنر يك خصوصيت بشريست، يك خصوصيت انسانيست، نمي توان يك جامعه را تكامل داد اما هنر او را نديده گرفت، مثل جسمي كه بخشي از اعضاي او رشد كند و برخي نه. هنر جزو اصلي مجموعهي وجود بشريست. وقتي كه در يك جامعه بشر بخواهد از لحاظ مادي، معنوي، فكري و ذهني كمال پيدا كند، بايد هنر در او رشد پيدا كند. اعتقاد ما اين است يعني اين از اصول جهان بيني ماست كه هنرها بايد همه رشد كنند، از جمله هنر نمايش كه از بسياري از انواع ديگر هنر زبانِ رساتر و بليغتري دارد. البته امتيازاتي هم شعر يا قصه يا برخي هنرهاي ديگر دارد كه نمايش ندارد. اما يقيناً خصوصياتي هم نمايش دارد كه بقيهي شعبههاي هنر فاقدان است. لذا بنده قوياً طرفدار اين فكر هستم كه به هنر نمايش بپردازيم. در گذشته هم ظاهراً اين هنر خيلي در جامعهي ما بين توده ها و قشرهاي مردم جا نيفتاده بود، و امروز كه روز حضور همه جانبهي مردم در صحنههاي زندگيست اين هنر بايد مردمي شود. و چقدر خوب است اين كه برادران گفتند در خيابانها و گذرگاهها ترتيب داده ميشود، اين كار اگر رواج پيدا كند بسيار كار خوب و جالبي است.
بعضی ملاحظات در مورد تئاتر
منتها برادراني كه سررشتهدار اين امور هستند توجه كنند كه هر چه هنر حساستر و هر چه پيام مهمتر باشد، وسواس و دقت در مورد وسيلهي ابلاغ اين پيام هم بايد بيشتر باشد.تکنیک
اولاً روي تكنيك بايد خيلي خيلي دقت شود، بهترين حرفها را اگر شما با تكنيك ضعيف زديد و ناهنرمندانه ارائه كرديد، ضايع ميشود و از بين ميرود. گاهي حرف خوب فقط يكبار فرصت گفته شدن و شنيده شدن دارد، اگر همان يكبار بد گفته شد ديگر هرگز فرصتي براي خوبب گفتنِ آن پيدا نميشود. گاهي اوقات چيزهايي را در نمايش هاي تلوزيوني ميبينيم يا گاهي در نمايش هاي راديويي حرفي ميخواهند بزنند، حرف هم حرف بدي نيست، آدم ميفهمد كه حرف خوبيست، ولي آنقدر بد ادا مي شود كه انزجاري كه انسان از شيوهي ادا پيدا ميكند، به اصل پيام هم سرايت ميكند و از آن مطلب هم آدم بيزار ميشود. پس تكنيك قوي در كار هنري خيلي مهم است. بهترين مضامين را دست شاعري كه شعر بد ميگويد بسپريد، او مضمون را ضايع خواهد كرد. پس تكنيك قوي شرط اول است، شرط تاثير است، اصلاً شرط مفيد بودن است. يعني اگر نمايش بد اجرا شد، اين تعريف و تمجيدي كه من از تئاتر كردم (و خيلي كمتر از حد آن است) ديگر متعلق به آن نمايش نخواهد بود، اين تعريف و تمجيدها همه از آنِ نمايش خوب است، از آنِ يك ارائهي صحيح و قويست. بنابراين كساني كه فنّان اين امور و استادند و صاحبنظر و صاحب هنراند، بايد هر طور كه ممكن است سعي كنند به كساني كه مي خواهند اين كار را بكنند، اين حقيقت را تفهيم كنند تا اگر چيزي ضعيف و سست است؛ بيرون نيايد.در دنياي شعر (چون تئاتر در گذشتهي كشور ما سابقهاي ندارد جز در شكل همان شبيهخواني ها و روحوضي هاي سابق و به شكل جديد هنر تقريباً جديدالولادهايست لذا از شعر مثال ميزنم) شعر فارسي كه سابقهي كهني در جامعهي ما و در زبان ما دارد و نيز در زبان عربي كه زبان نزديك و از همه جهت همسايهي ماست شعراي بزرگي بودند كه يك سال در يک قصيده كار ميكردند. شعراي عرب گاهي قصايدي داشتند كه به آنها قصايد «جوليّات» ميگفتند بمعني يكساله، يكسال روي يك قصيده، پنجاه و شصت بيت كار ميكردهآند، چنين قصيدهاي مثل آن است كه بر كتيبهاي از سنگ خارا نَقْر شده باشد، اين ديگر از سنگ تاريخ پاك شدني نيست و تا الان هم با آنكه مضمونش در حقيقت هيچ است اما كار هنري آنقدر قوي و محكم است كه باقي مانده است. بنده گاهي خودم بعضي از اشعار شعراي عرب را در ذهن دارم كه اگر مضامينش را امروز كسي در شعر فارسي بگويد، بدون دستور ما كميته سراغش خواهد رفت! ولو توصيه هم بكنيم ولش نخواهند كرد! يعني مضمون از اين گونه مضمونهاست وهنوز در ذهن بنده مانده! اما هزار و صد سال يا هزار و دويست سال قبل گفته شده است. هنر خوب باقي ميماند، هنر خوب اين است كه خودش يا اثرش ماندگار است، ممكن نيست كه زدوده شود و از بين برود. من در شعر مثال زدم، اما در قصه و نمايشنامه و بقيهي شعبه هاي هنري همينگونه است. بنابراين تكنيك قوي خيلي خيلي مهم است. شما هر مضموني را كه در انقلاب و در جامعهي كنوني ما قابل قبول است بخواهيد ارائه كنيد، اگر مضمونيست كه بايد ارائه كرد، بايد در يك نمايش قوي ارائه كرد. بنده خواهش ميكنم از برادران مسئوول در وزارت ارشاد در سراسر كشور و كساني كه مسئووليت اين كارها را بر عهده دارند – (نميدانم شكل مسئووليت در اين كار به چه نحو است) – كه بر روي قوت و صحت و استحكام تكنيك و اسلوب و شيوهي ارائه حتماً تكيه بليغي بشود، يعني يك صافيئي بگذارند كه از آن كار ضعيف اصلاً نگذارند. اين يك نكته.
مضامین تئاتر انقلابی
و نكتهي دوم مضمون است، مضاميني كه امروز انقلاب در فضاي جامعهي ما خلق كرده، همين مضامين كه نمونههايي از آنرا عرض كردم: در زمينهي جنگ، در زمينهي جهاد و آن روح جهادي كه امروز بر اين ملت مستوليست.بنده گاهي با برخي از خانوادههاي شهدا مينشينم، توي خانهشان روي فرششان و ميان محيط حقيقي زندگي خانوادگيشان، پدر، مادر، همسر، برادر و خواهر، فرزند، و ميگويم كه حرفهاي آنها را با ضبط صوت ضبط كنند، خودم گوش ميكنم كه دقيقاً حرفهاي آنها را بشنوم و درست آن ظرافتهايش را بدست بياورم و ميگويم كه آن حالات مختلف را عكس بگيرند، اما مگر كافيست، مگر قابل تصوير است؟ بارها تصور ميكردم كه چرا من قدرت ندارم اين همه عظمت را در اين خانوادهي كوچك، در اين انسان، در اين زن، در اين مرد را نمايش بدهم تا بتوانم آن را بيان كنم. اصلاً قابل بيان نيست. اينها را شما به نمايش بگذاريد، اينها را شما نشان بدهيد. شما ميتوانيد، هنر ميتواند و هنر تئاتر خوب ميتواند، چون به اعتقاد من ظريفترين و لمسنكردنيترين احساسات و عواطف بشري را هنر تئاتر و بازيگري خوب در نمايش مي تواند ارائه دهد. و شما ميتوانيد اين كار را بكنيد. اين نقش شماست.
تئاتر در صحنه های انقلاب
گروههاي خوب تئاتر خوبست كه راه بيفتند و به جبهه روند، جهاد بزرگيست: در قرارگاهها، در عقبهها، مراكز تجمع، آنجاهايي كه اجتماعي از رزمندگان هست، برويد آنجا نمايش بدهيد، زندگي خودشان را كه در آن هستند و خود متوجه نيستند برايشان ترسيم كنيد: آن بهشت صفايي كه آنها در آن هستند – و انسان معمولاً همهي اينگونه بهشتهاي معنوي را تا در آن هست درست نميبيند و نميداند كه كجاست و چگونه است- و از دور بايد ببيند تا بشناسد. بگذاريد آن را يكبار در بازي شما، در هنرمندي شما، در نمايش خوب شما مشاهده كنند و لمس كنند.به هر حال حرف اول و آخر من با شما تشكر است ...
«تئاتر، هنر چندين زبانه، و زبان رسا و بليغ در نمايادن ظريفترين انديشهها و عواطف بشري، در ميان ما قدرناشناخته مانده، و در خور توانايي آن، به خدمت آرمانهاي والا و زيباييهاي انقلاب گرفته نشده است.
«شگرد آخر» تجربهي موفق و نمايشگر تلاش صميمانهي شما، از نمونههاي نادريست كه راه تازه تئاتر فارسي را روشن ميكند و آيندهي مطلوبي را براي ان نويد ميدهد. مضمون شيوا و تكنيك قوي و ارائهي بليغ، مجموعهي كاملاً هنرمندانهاي را از اين اثر فراموش نشدني پديد اورده است.[1]
--------------------------------------------------------------------------------
[1] از لوحهي تقدير رياست جمهوري به برادر انوشيروان ارجمند، كارگردان تئاتر «شگرد آخر»، 19/11/1366