بسم الله الرحمن الرحیم
روایت دوباره
تاریخ به حقایقی زنده است كه گاه نیازمند گذر زمان هستیم تا گرد جهل و نا آگاهی از روی چهرۀ آن حقیقت های خفته زدوده شوند. حقیقت هایی كه گاه زندگی روزمرۀ ما را تا مرز دگرگون شدن پیش می برند. درست در پی این زمان های طی شده، درك مردم به جایی می رسد كه به راحتی می توان با آنها بی هراس از دامن گیری جهل عوامانه شان از ناب ترین حقایق تاریخی سخن گفت. از تكه های گمشده ای كه به كار زندگی امروزشان می آید.
تاریخ را ورق می زنیم...شاید در زندگی مردمان شیعی هیچ حادثه ای پر شورتر،تاثیر گذارتر، غم انگیز تر و البته پرسش برانگیزتر از حماسۀ عاشورا نبوده باشد. به گمان خویش می پنداریم در پی این همه مجلس وعظ و خطبه و نقل بر زوایای تاریك و روشن این واقعۀ بزرگ بشری آگاهی یافته ایم در حالی كه هنوز كاروان غریب حسین بن علی(ع) داستان ها دارد برای بازگو كردن؛ شرط آن است كه مرد شنیدن باشیم...
در میان وقایعی كه بعد از حادثۀ عظیم عاشورا رخ داده اند، فاجعۀ حرۀ واقم داستانی دارد شنیدنی؛ سال 63 هجری قمری است. یعنی تنها دو سال پس از شهادت امام حسین (ع) و یارانش در كربلا؛ عثمان بن محمد بن ابی سفیان والی مدینه شماری از بزرگان مدینه را به جهت دلجویی به نزد یزید بن معاویه می فرستد. بعد از كشتار وحشیانۀ امام در كربلا حال تنها مانع امویان برای تسخیر كامل و بی دغدغۀ خلافت اسلامی سركوب آل زبیر است. مردم مدینه كه به جهت تعلق خاطر به پیامبر هیچ دل خوشی از امویان ندارند سر در گرو اطاعت عبدالله بن زبیر دارند. همان مردمی كه دعوت پسر پیامبر را نشنیده گرفتند تا او یكّه و تنها در صحرای كربلا سر بریده شود، حال دل در گرو اطاعت كسی دارند كه در واقعۀ جمل پدرش را از بازگشت به سوی علی بن ابی طالب(ع) بر حذر داشت و فتنه را تا كشتار عدۀ بیشتری از مسلمین و بی حرمت شدن همسر پیامبر پیش برد. بزرگان شهر در بازگشت از دیدار خلیفۀ مسلمین! سوغات نابی برای اهالی مدینه به همراه می آوردند. آنها در آنجا با یزیدی روبرو می شوند كه دو سال قبل، حسین بن علی(ع) از مرام و منش او گفته بود. در بازگشت، ایشان خلیفه را برای مردمی كه فرسنگ ها دور از پایتخت سیاسی خلافت اسلامی زندگی می كردند و از یزید هیچ شناختی نداشتند این گونه معرفی می كنند:
لیس له دین، یشرب الخمر، یغرف بالطنابیر و یضرب عنده القیان و یلعب بالكلاب.[1]
این جا بود كه مردم سر از اطاعت یزید بر تافتند و به تحریك زبیریان قیام كردند. یزید نیز سپاهی را به سرپرستی مسلم بن عقبه به مدینه فرستاد كه پس از جنگی نا برابر، به مدینه شهر پیامبر وارد شدند و تا سه روز بر اساس وعدۀ یزید همه چیز بر آنها حلال بود. نقل است تا مدت ها هر آنچه در مدینه از زنان متولد می شد او را متولد واقعۀ حرّه می خواندند!
اما غرض از این نقل تاریخی چیست؟
حكمت این واقعۀ تاریخی در دلیلی است كه مسلم بن عقبه در كشتار مردم مدینه می آورد:
خدایا تو می دانی كه من در مورد هیچ خلیفه ای نه پنهان و نه آشكار نا فرمانی نكردم و بهترین عمل خویش را بعد از اعتراف به لا اله الا الله كشتن اهل حره می دانم...هیچ چیز برای من دوست داشتنی تر از این نبود كه در وقت مرگ پاك شوم و اینك پس از كشتن این نجس ها پاك گردیدم!
چرا او این گونه برای كشتارش استدلال می كند؟ چرا مردم مدینه كه تنها دو سال قبل با پسر پیامبر محشور بودند، سخنان آن وجود مقدس را كه از فساد یزید سخن می گفت بر نمی تافتند؟ این ها همان معماهای تاریخ است كه شاید امروز و در پی پیشرفت تكنولوژی و تبدیل شدن دنیا به دهكده ای كوچك بتوان به پاسخ اندكی از آنها دست یافت. شاید بتوان به سرّ این نكته پی برد چرا ناگهان و تنها 72 روز بعد از واقعۀ غدیر خم به یك باره ورق بر می گردد و از آن خیل جمعیت گرد آمده در كنار پیامبر و نایبش هیچ كس قدمی در جهت احیای حق پسر ابوطالب بر نمی دارد. پاسخ آشكار است:
جنگ رسانه ای؛
امروز لازم است عاشورا را از این منظر تفسیر كنیم. از دید دشمنان حسین شهید؛ باید به دركی دیگر از علل عدم همراهی مردمی برسیم كه حسین(ع) را می شناختند اما او را تنها تا دروازه های مدینه بدرقه كردند. آنها انذارهای حسین(ع) را نادیده گرفتند تا مسلم بن عقبه حقیقت را برایشان روایت كند.
برای ما اهالی قرن بیست و یكم كه هر یك به شكلی بهره مند از ابزارهای رسانه ای هستیم یافتن پاسخی برای این پرسش تاریخی سخت نیست. هم چنان كه امروز رسانه ها بی هیچ هراسی تار اطلاعاتی خود را بر گرد حقایق هستی پیچیده اند تا مبادا حقیقتی بی اذن آنها و بی رعایت مصالح آنها درز كند. هم چنان كه امروز رسانه ها بیش از آنكه حقیقت را نمایش دهند برای ما حقیقت نمایی می كنند. هم چنان كه رسانه ها به مرزی از توانایی رسیده اند كه می توانند نشانه ها را آن چنان تسخیر كنند كه بی توجه به اصالت های معنویشان تنها مفهوم مورد نظر اربابان رسانه ای ـ یزیدان این دوران ـ را نشان دهند. یزید و خلفای پیش و پس از او نیز این چنین مردمان آن دوران را مسخ ارادۀ خویش كرده بودند. پس دیگر نباید حیران شویم وقتی می بینیم علی(ع) در كوچه های مدینه سرگردان طلب حق خود است اما همه او را به سكوت برای جلوگیری از فتنه فرا می خوانند. چرا كه دستگاه رسانه ای حاكمین، مفهومی را جایگزین حقیقت خلافت كرده بودند كه اشارت آن دیگر علی نبود. بلكه هر حاكم مقتدری را می فهمانید كه بر مسند قدرت تكیه زند...و چه بسیارند مردمی كه می پندارند از حقیقت آگاهند و چه كمند مردمانی كه مانند اهالی مدینه بتوانند خود از نزدیك به دیدار حقیقت نائل شوند. در این نوع جنگ رسانه ای مردم از نزدیك شدن به حقیقت منع می شوند تا مبادا مانند مردم مدینه سر به شورش برآوردند.
تمام آنچه گفته شد، حقیقتی بود از چیزی كه در دل تاریخ رخ داد. شاید رسیدن به این پاسخ مهم تاریخی، نیازمند گردش ایام بود تا نسلی بیاید بهره مند از رسانه تا درك كنند غربت اندیشۀ اسلامی را در زمان حسین بن علی(ع)؛ تا درك كنند چرا حسین(ع) برای خنثی كردن این تبلیغ سهمگین رسانه ای تنها راه را در بر پا كردن حماسه ای دید كه هر چه در آن مظلوم تر باشد حقیقت ناب تری بر مردم آشكار می شود. او می دانست قیام خونینش تا سالهای سال خود در قامت یك رسانه سر بر می آورد...و كیست كه نداند امروز دیگر عاشورا یك واقعه نیست...یك رسانه است...عاشورا را دوباره از نو باید روایت كرد.
نویسنده:سید حمیدرضا قادری
منبع:ماهنامه رواق هنرواندیشه،شماره ششم
Ps147