در حال بارگذاری؛ صبور باشید
منبع :
شنبه

۱۳ فروردین ۱۳۹۰

۱۹:۳۰:۰۰
41733

سينماي ديني، سينماي مطلوب(2)

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4

بسم الله الرحمن الرحیم

سينماي ديني، سينماي مطلوب         

درآمد

در بخش نخست اين مقاله، ديدگاه‌هاي مخالف و موافق را دربارة «سينماي ديني» بررسي و سه تعريف مؤلف محور، متن محور و مخاطب محور را ذکر کرديم و در پايان، به ديدگاه شهيد آويني که «سينما در خدمت اسلام» را مطرح کرده بود، پرداختيم. در بخش دوم اين مقاله که اکنون تقديم مي‌شود، ابتدا دلايل نارسايي اصطلاح «سينماي ديني» بيان مي‌شود و سپس بار ديگر به جمع‌بندي مباحث مي‌پردازيم.

در بخش نخست اين نوشتار، به پراکندگي ديدگاه‌ها در زمينة تعريف سينماي ديني و تذکر به جاي شهيد آويني اشاره شد که اساساً سينماي ديني ترکيب مناسبي نيست. اکنون با تأملي بيشتر، ادلة اين مسئله را بررسي مي‌کنيم. به نظر نگارنده، به دلايل ذيل مي‌توان گفت که اصطلاح سينماي ديني اصطلاح مناسبي نيست.

1. لفظ سينماي ديني ابهام دارد. يعني مشخص نيست اين لفظ به چه چيزي اشاره دارد. مثلاً تعبير علوم ديني مشخصاً به علومي دربارة دين اشاره مي‌کند، چونان فقه و حديث يا عبارت کتب ديني به کتبي اشاره دارد با موضوعات ديني، مانند فقه، اخلاق و عقايد. تعبير حجاب اسلامي به حجابي گفته مي‌شود که مورد تأييد و توصية دين است. کلمة حقوق اسلامي به حقوقي اشاره مي‌کند که از منابع ديني اخذ شده است. ولي اصطلاح سينماي ديني به چه چيز اشاره دارد؟ آيا سينماي ديني يعني سينماي مورد تأييد دين يا دربارة دين؟ ممکن است اشاره به هر کدام باشد. آيا سينماي ديني اشاره به ژانري دارد، در قبال ديگر ژانرها يا نوع نگاه مراد است؟ از اين لفظ بر نمي‌آيد که به چه چيز اشاره مي‌کند. از اين رو، هر کس به ميل خود، تفسيري از ترکيب سينماي ديني بيان مي‌کند.

2. در صورتي که محل نزاع مشخص نباشد و معلوم نباشد چه چيز نفي يا اثبات مي‌شود، طبعاً بحث و کنکاش راه به جايي نخواهد برد. چيزي که در بحث سينماي ديني اتفاق افتاده است.

3. تعبير سينماي ديني افزون بر سوء تفاهم‌هايي که به همراه دارد، اصطلاحي غير ضروري است. مهم اثبات اين است که تفکر وحياني مي‌تواند در سينما حضور و بروز يابد. وظيفة ما بررسي ميزان تأثير ديدگاه ديني ما بر سينماست،چه از جهت محتوا و چه به لحاظ فرم.

4. ترکيب سينمايي ديني و اختلاف آرا دربارة بود و نبود آن، بحث‌ها را به مباحث لفظي کشانده است، يعني سخن در اين است که آيا اين اطلاق صحيح است يا خير.

اين مباحث لفظي گاهي منجر به ديدگاه‌هايي بسيار افراطي شده است تا آن جا که گفته‌اند، اصول نگارش فيلمنامه هم بايد از کتب وحي استخراج شود تا نسبت ديني درست آيد. نويسندة مقالة دين و فيلمنامه مي‌نويسد:

پس تعبير فيلمنامة ديني تعبير نادرستي نيست؛ زيرا نه تنها موضوع يا ماجراي فيلمنامه مي‌تواند ديني باشد تا تعبير فوق درست باشد، بلکه مي‌توان اصول فيلمنامه‌نويس را نيز از متن نگارش کتب وحي با تنقيح مناط به دست آورد و به واقع، واژة فيلمنامة ديني را از درون متن فيلمنامه، ديني و واقعي پنداشت و از مجاز ناشي از لحاظ يک سوية موضوع ديني يا ماجراي ديني، در تعبير واژه‌اي فوق، پرهيز کرد.[1]

در اين‌جا مقصود آن نيست که بحث سينماي ديني و نفي و اثبات صورت گرفته بحث لفظي صرف است، بلکه مراد آن است که گاهي براي تصحيح اين اطلاق و توجيه نسبت سينما به دين، مباحث منحرف گشته و از مقصود خود دور شده است.

5. در سال‌هاي آغازين پس از پيروزي انقلاب، اين گرايش وجود داشت که همه چيز اسلامي گردد يعني به هر چيزي، صفت اسلامي داده شود، مانند روان‌شناسي اسلامي، جامعه‌شناسي اسلامي، سينماي اسلامي و... . ولي بايد ديد اين تعابير چقدر دقيق است؟ برخي مخالفت‌ها با سينماي ديني از اين پايگاه است که اين تعابير و واژه‌ها چندان درست نيست. دکتر مددپور مي‌نويسد:

اين توهم صد سالة منورالفکران و علماي متجدد، يعني اسلامي کردن همة اشيا و امور، از جمله هنر و تکنولوژي غرب، هنوز بر اذهان بسياري از ساده‌انديشان مسلط است.[2]

اصولاً چه نيازي است که هر چيزي به صفت اسلامي موصوف گردد؟ به طور مثال، روان‌شناسي علم رفتارشناسي براساس روش علوم تجربي است که بحث‌هايي از فيزيولوژي انسان را نيز شامل است. حال، اسلامي کردن اين مباحث به چه معناست؟ چرا نبايد به اين فکر کنيم که مباحث روان‌شناسي از منظر دين چه تغييري مي‌کنند؟ يا ديدگاه ديني چه تأثيري بر مباحث روان‌شناسي مي‌نهد؟ آيا از ديدگاه اسلامي، مي‌توان مبناي پاولوف را در نظرية يادگيري شرطي پذيرفت و هر ادراک را به آن باز گرداند؟ يا در معماري، به جاي تعبير معماري اسلامي و بحث بر سر اين‌که آيا معماري اسلامي داريم يا نه، آيا بهتر نيست بحث کنيم که ديدگاه ديني چه تأثيري بر معماري کنوني مي‌گذارد؟ به طور مثال، اين ديدگاه اسلام که ساختمان نبايد مشرف بر ساختمان همسايه باشد، در معماري چه تأثيري خواهد گذاشت؟

6. اشکال ديگر تعبير سينماي ديني آن است که بعد از توصيف گروهي از فيلم‌ها به فيلم ديني، بايد مشخص شود که آيا فيلم‌هاي خارج از اين حوزه غير ديني هستند و بايد نفي شوند يا نه. اين جنبة سلبي بسيار دردسر آفرين است. چون نمي‌توان ميان ديني و غير ديني حد فاصلي فرض کرد. زيرا آن‌گاه بايد دايرة فيلم ديني را آن‌قدر گسترده دانست که اکثريت فيلم‌هاي سينمايي را شامل شود و در اين صورت، بحث سينماي ديني بي خاصيت خواهد شد، چنان که برخي گفته‌اند:

سينماي انساني سينمايي است، مساوي سينماي ديني؛ چون دين و انسانيت يکي است.[3]

در اين صورت، همة فيلم‌ها ديني خواهند بود؛ زيرا کمتر فيلمي است که موضوع و مضموني انساني نداشته باشد. برخي نيز به نوعي ديگر، اين بحث را کمرنگ کرده‌اند و گفته‌اند:

سينماي ديني به اعتبار نگاه ماست. بنابراين، همه چيز مي‌تواند ديني باشد يا نباشد.[4]

اگر بر اصولي قابل قبول پاي فشرده‌ايم و آن را ملاک سينماي ديني دانسته‌ايم، بايد پاسخ دهيم که آيا اکثريت فيلم‌هايي که خارج از آن حوزه قرار مي‌گيرند، بايد طرد شوند.

7. به دليل ابهام در واژة سينماي ديني، در تعيين معياري براي آن، افراط و تفريط بسياري ديده مي‌شود. برخي چنان گسترة تعريف را فراخ گرفته‌اند که مي‌گويند:

حتي با سکس‌ هم مي‌توان صاحب سينماي ديني بود. بستگي دارد که چگونه به اين مقوله (سکس) نگاه شود.[5]

برخي ديگر چنان دايرة تعريف را بسته مي‌گيرند که کمتر فيلمي را مي‌توان مصداق سينماي ديني دانست. جمال شورجه مي‌گويد:

سينماي ديني سينمايي است که واجد تمامي ويژگي‌هاي ارزشي که دين به ما توصيه مي‌کند، باشد؛ از خدامحوري و انسان دوستي گرفته تا کوچک‌ترين مسايل مبتلا به انسان در جامعه.[6]

تقدم بحث مفهومي بر لفظي

پس از آن‌که به اثبات رسيد، موضوع بحث قرار دادن سينماي ديني از اساس نادرست و غلط‌انداز است، بايد به اين پرسش پاسخ داد که پس چه موضوعي بايد جايگزين اين موضوع گردد تا محور بحث و کنکاش در نسبت ميان سينما و دين باشد. براي يافتن موضوعي درست و به دور از سوءتفاهم‌ها، ابتدا بايد از مفهوم آغاز کرد و سپس به تناسب مفهوم مورد نظر، لفظي را گزينش کرد. بايد دانست هدف از بحث سينماي ديني چه بوده است و در پي چه مقصودي هستيم.

به نظر مي‌رسد، هدف اساسي از اين بحث پر دامنه آن بوده است که نخست دريابيم سينما از منظر دين چه حکمي دارد. آيا اسلام به طور مطلق، سينما را نفي مي‌کند؟ اگر جواب منفي است، چگونه سينمايي را مي‌پسندد؟ به تعبير ديگر، سينما در چه صورتي مي‌تواند در خدمت اهداف اسلام قرار گيرد و اين سينما چه ويژگي‌ها و مشخصه‌هايي بايد داشته باشد؟ البته در اين راه نبايد به بايدها و نبايدهاي ساده بسنده کرد، بلکه بايد بکوشيم تا به يک نظرية جامع و در عين حال، قابل انطباق بر واقعيات سينما برسيم.

رابطة جهان‌بيني و سينما

در اينجا مناسب است، به اين سؤال کلي پاسخ دهيم که آيا ميان جهان‌بيني و ايدئولوژي از يک سو و سينما از سوي ديگر رابطه‌اي وجود دارد، اعم از اين‌که اين هستي‌شناسي و ايدئولوژي، اسلامي باشد يا سکولار.

نگارنده معتقد است که بين اين دو نه تنها رابطه وجود دارد، بلکه اين رابطه بسيار مستحکم و عميق است. با نگاهي به کشورهاي داراي صنعت سينما و مقايسه آنها با يکديگر، به خوبي مي‌توان اين مطلب را دريافت.

از آمريکا آغاز مي‌کنيم که خاستگاه و محل گسترش سينما بوده و هم‌چنان يکه تاز اين ميدان است. آيا ميان فرهنگ آمريکايي که همان هستي‌شناسي و انسان‌شناسي خاص آمريکايي‌هاست و سينماي هاليوود رابطه‌اي هست؟ تشخيص اين مطلب که سينماي هاليوود بر گرفته از جهان‌بيني و فرهنگ آمريکايي است، نياز به کنکاش زيادي ندارد. تکيه بر سکس و خشونت، قهرمان‌پروري فردي، پايان خوش و ‌بسته در بيشتر فيلم‌ها، پرهيز از هر گونه ابهام در نوع روايت و سبک و... همه و همه ناشي از فرهنگ و هستي‌شناسي خاص آمريکايي است. تبلور عيني‌تر اين فرهنگ را مي‌توان در رمنس‌هاي آمريکايي ديد، به خصوص در فيلم‌هاي علمي ـ تخيلي از نوع جنگ ستارگان که در آنها يک فرد شاخص آمريکايي که گاه شخص رئيس‌جمهور آمريکاست، جهان را از خطر نابودي حتمي نجات مي‌دهد.

آيا در آمريکا، بين فرهنگ، سينما و ميدان عمل تفاوتي وجود دارد؟ آيا مي‌توان تشخيص داد که سينماي آمريکا زاييدة فرهنگ آمريکايي است يا فرهنگ آمريکايي زاييدة سينماي هاليوود؟ جان فورد براساس تاريخ آمريکا، ژانر وسترن را پايه‌ريزي کرده يا ژانر وسترن براي آمريکا تاريخ ساخته است؟

در مقابل سينماي هاليوود، مي‌توان از سينماي مدرن اروپا ياد کرد. سينماي مدرن اروپا از دنياي نسبي‌گرايانة فيلسوفان نسبي‌گراي اروپا تبلور يافته است. پرهيز از شخصيت‌هاي سياه و سفيد، چنان که در سينماي هاليوود مرسوم است، انتخاب پايان باز به جاي حل و فصل نهايي فيلم، گرايش به ابهام به جاي شفافيت در سبک فيلم و... همگي نشانگر تأثير جهان‌بيني اروپايي بر فيلم مدرن است.

در شوروي سابق نيز آن‌گاه که فيلمسازان از پايگاه جهان‌بيني و ايدئولوژي سوسياليستي خود دست به ساخت فيلم زدند، سينمايي خاص ارائه دادند. بهترين نمونه در اين زمينه، فيلم‌هاي آيزنشتاين است. در فيلم‌هاي او، برخلاف سبک روايي هاليوودي، خبري از تک قهرمان نيست، بلکه تودة ملت قهرمان فيلم‌هايي چون اکتبر و رزمنا و پوتمکين‌اند. او به جاي ارائة شخصيت در فيلم‌هاي خود، به ارائه تيپ پرداخته‌ است، مانند تيپ کارخانه‌دار، تيپ کارگر و... هم‌چنين يکي از ويژگي‌هاي سبکي فيلم‌هاي او، به ويژه فيلم‌هاي اوليه، فاصله گرفتن از تدوين تداومي و تدوين براساس ديالکتيک بوده است.

در هند نيز سينماي باليوود نمايانگر نوع نگاه مردم هند به زندگي است. بيشتر شخصيت‌ها سطحي و بسيار عاطفي ترسيم مي‌شوند، انسجام طرح اين فيلم‌ها قرباني اشک‌انگيز شدن موقعيت‌ها مي‌شود و هميشه يک پايان خوش همه چيز را به خوبي فيصله مي‌دهد.

ياسوجيرو ازو فيلمساز برجستة ژاپني براي ارائة ديدگاه و فرهنگ خاص ژاپني، از سبکي خاص در فيلمبرداري بهره مي‌گيرد؛ دوربين همواره پايين‌تر از حد معمول و هم‌سطح شخصيت‌هايي است که معمولاً روي تاتامي مي‌نشينند و ريتم کلي فيلم نيز کند است.

نمونه‌هاي بالا دلالت بر اين دارد که فرهنگ و جهان‌بيني نه تنها جهت دهندة محتواي فيلم که موجب برگزيدن روايت و سبکي خاص به مثابه دو مؤلفة مهم فرم فيلم است. از اين رو است که بوردول و تامسون فصل فرم، سبک، ايدئولوژي در کتاب هنر سينما را با اين ادعا شروع مي‌کنند که:

هر فيلمي عناصر فرمي و سبکي خود را به طريقي ترکيب مي‌کند که يک موضع‌گيري ايدئولوژيک خلق کند، صرف نظر از اين‌که اين موضع ايدئولوژي[7] آشکارا بيان شود يا زير جلدي باشد.[8]

از مباحث گذشته مي‌توان نتيجه گرفت همان‌گونه که جهان‌بيني و ايدئولوژي آمريکايي، اروپايي، سوسياليستي و فرهنگ خاص هند و ژاپن در فيلمسازي آنان تأثير داشته است و آنان چه در محتوا و چه در فرم، نوع خاصي از سينما را عرضه کرده‌اند، اسلام نيز به مثابه يک نظام هستي شناختي و ايدئولوژيک، هم در محتوا و هم در فرم فيلم مي‌تواند مؤثر باشد.

سينما از ديدگاه اسلام

اکنون که دانسته شد هر سينمايي، از اروپا و آمريکا گرفته تا هند و ژاپن و شوروي، به پشتوانة فرهنگ و جهان‌بيني خاص خود شکل گرفته است و ما مسلمانان نيز مي‌توانيم براساس فرهنگ و جهان‌بيني خاص اسلامي خويش، سينمايي بسازيم و جهان‌بيني ما در آن تأثير بگذارد، آن‌گاه بايد به اين پرسش پاسخ دهيم که گذشته از اين امکان، آيا اسلام با سينما مخالفتي دارد يا نه. آيا اسلام سينما را نفي مي‌کند؟

اساساً دو نوع هويت براي سينما قابل تشخيص است؛ هويت ذاتي و هويت تاريخي. هويت تاريخي عبارت از چگونگي ظهور و بروز سينما در طول تاريخ خودش است و هويت ذاتي يعني سينما، آن‌گونه که مي‌تواند باشد. بي‌شک سينما در طول تاريخ نه چندان طولاني خود، همواره وسيله‌اي براي تنوع‌طلبي، غفلت و سرگرمي منفي بوده است. در واقع:

سينماي کنوني بيشتر انسان را به وسوسة زمين وابسته مي‌کند تا به عالم ملکوت، و نهايت سير او را به زمين مختوم مي‌کند تا به آسمان.[9]

سينما چه در ايران قبل از انقلاب و چه در جهان، غالباً در خدمت فساد جوامع بوده است. با اين وصف، اسلام با اين هويت تاريخي سر سازگاري ندارد و نمي‌تواند چنين هنري را بپذيرد. اما آيا اسلام هويت ذاتي سينما را نيز نمي‌پذيرد؟ در اينجا بايد به عناصر تشکيل دهندة سينما توجه شود. شايد بتوان سينما را چنين تعريف کرد: .

تصوير متحرکي که داستاني را بيان مي‌کند.[10]

آيا اسلام با تصوير متحرک يا داستان‌گويي مخالف است؟ اسلام با تصوير متحرک، به مثابه يک رسانه مخالفتي ندارد. اگر تصويرگري مجاز باشد، تصوير متحرک نيز جايز است و متحرک بودن دستاويز نفي آن نخواهد بود. افزون بر اين، به طور کلي نيز تصوير متحرک با مباني ديني تنافي ندارد.

اما نسبت به داستان و داستان‌گويي هم وضع چنين است. البته برخي فيلسوفان به شاگردان خود توصيه مي‌کردند که داستان نخوانند تا ذهن آنان مستدل باقي بماند، ولي جدا از اين توصيه، نه تنها داستان و داستان‌گويي ايرادي ندارد، بلکه عارفان اسلامي و حتي بعضي از فيلسوفان براي بيان عقايد و افکار خود، از داستان بهره برده‌اند.

داستان‌گويي حتي مي‌تواند راهي براي تذکّر انسان باشد.

 انسان آن‌طور که در سينما به يک زندگي نگاه مي‌کند، امکان اين‌که به زندگي واقعي خودش نگاه کند را ندارد.[11] [داستان] مي‌تواند اسباب تذکر باشد، از آن وجه که مخاطب نسبت به مبدأ و معاد تذکر پيدا مي‌کند و جايگاه خود را در صيرورت تاريخي جهان باز مي‌يابد.[12]

از اين رو، داستان ـ که يک زندگي گسترده در زمان را در قالب يک طرح، به منظوري خاص جمع کرده است ـ مي‌تواند اسباب تذکر انسان باشد و اين از ديدگاه دين مطلوب است.

بنابراين، اگر چه سينماي کنوني غرب حاصل فرهنگي است که با اسلام سر سازگاري ندارد، ولي سينما به لحاظ ماهيت ذاتي و امکانات بالقوه‌اش، با دين تعارضي ندارد.

جمع‌بندي

در پايان اين مقاله، نگاهي دوباره به ديدگاه‌هاي مختلف در اين زمينه مي‌افکنيم. به طور کلي، مي‌توان ديدگاه‌هاي مختلف را در باب سينماي ديني، اين‌گونه تقسيم‌بندي کرد:

1. گروهي بر آنند که هيچ نسبتي ميان سينما و دين وجود ندارد.

2. گروهي معتقدند، ميان دين و سينما نسبتي موجود است. اين گروه به دودستة عمده تقسيم مي‌شوند:

دستة اول نه تنها قائلند، ميان دين و سينما نسبتي هست، بلکه واژة سينماي ديني را پذيرفته و کوشيده‌اند براي سينماي ديني تعريفي به دست دهند که تعاريف آنها در سه ديدگاه مؤلف محور، متن محور و مخاطب محور طبقه‌بندي شد.

دستة دوم بر اين باورند که ميان دين و سينما نسبتي هست، ولي اصطلاح سينماي ديني را براي قرار گرفتن در مدار بحث مناسب نمي‌دانند و اين تعبير را از اساس، نادرست و غلط انداز مي‌دانند و به جاي آن واژه‌هايي چون سينماي معنوي، سينما در خدمت اسلام يا سينماي مطلوب از منظر دين به کار مي‌برند که ما نيز در اين نوشتار، بر اين باور پاي فشرديم.

 

نویسنده:حجت الاسلام غلام‌رضا يوسف زاده

منبع:ماهنامه رواق اندیشه،شماره دو

Ps147

 

کتاب نامه

1. سير و سلوک در سينما، محمد مددپور، انتشارات برگ.

2. هنر سينما، ديويد بوردول و کريستين تامسون، نشر مرکز، 1377.

3. سينماي ديني پس از پيروزي انقلاب اسلامي، علي اصغر کشاني، مرکز اسناد انقلاب اسلامي، چاپ اول، بهار 1383.

4. آينة جادو، جلد 1 و 2، سيد مرتضي آويني.

5. حکمت سينما، سيد مرتضي آويني، بنياد سينمايي فارابي.

6. سينما از نگاه انديشه، جلد 1 و 2، پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامي، 1377.

7. سينما، دين، ايران، به نقل از سينماي ديني پس از پيروزي انقلاب اسلامي.

8. مجله فارابي، دورة ششم، ش اول.



1 . مجله هنر ديني، ش4، تابستان79.

2. سير و سلوک در سينما، ص22.

1 . سينما از نگاه انديشه، ص91.

2 . سينما دين ايران، ص194.

3 . سينما دين ايران، ص104.

4. روزنامه ابرار، 2/ 4/ 81.

[7] . ايدئولوژي در اصطلاح کتاب هنر سينما، شامل جهان‌بيني و ديدگاه‌هاي عام دربارة انسان، هستي و نقش انسان در هستي است.

[8] . هنر سينما، ص449.

[9] . سير و سلوک در سينما، ص33.

[10] . بايد توجه داشت که محل بحث ما سينماي داستاني است.

[11] . آينه جادو، ص142.

[12]. آينه جادو، ص219.

تماس با هنر اسلامی

نشانی

نشانی دفتر مرکزی
ایران ؛ قم؛ بلوار جمهوری اسلامی، نبش کوچه ۶ ، مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام، طبقه دوم، خبرگزاری ابنا
تلفن دفتر مرکزی : +98 25 32131323
فاکس دفتر مرکزی : +98 25 32131258

شبکه‌های اجتماعی

تماس

تمامی حقوق متعلق به موسسه فرهنگی ابنا الرسول (ص) تهران می‌باشد