بسم الله الرحمن الرحیم
عناصرغير داستاني و ماهيت ديني فيلم
بررسي تيتراژ و مطالعة تطبيقي تيتراژ سريالهاي او يک فرشته بود و آخرين گناه
درآمد
در اين نگاشته، برآنيم تا با نگاهي به امکانات وسيع فيلم، به بخشي از عناصر سازندة فيلم تأکيد ورزيم؛ عناصري که مستقيماً تصويرگر داستان و کنش هاي داستاني آن نيستند؛ اما در ارتباطي تمام و کمال با روح آنند و سطوح مختلف آن را در ذهن و روان مخاطب، به صورت خودآگاه و ناخودآگاه مي شکافند. اين عناصر را در اصطلاح، به عناصر غير داستاني تعبير مي کنند.
از ميان اين عناصر غير داستاني، ما کارکردهاي تيتراژ و استفاده هاي نادرست و درست آن را مورد مداقه قرار داده ايم و در نهايت، با تطبيق نمونه هايي از تيتراژ چند فيلم با مضامين ديني، تيتراژ سريال او يک فرشته بود و آخرين گناه را به تفصيل، بررسي کرده ايم. اميدواريم اين توجه موجب رويکرد جدي فيلمسازان به اين عناصر، به ويژه تيتراژ گردد و آن را با نظارت خود، چنان سامان دهند که از حداکثر کارکردهاي آن بهره مند گردند و بدين طريق، با پرورش ذوق تماشاگران، سواد بصري آنان را ارتقا بخشند.
عناصر غير داستاني فيلم
در اثر فقر فيلم هاي ارزشمند در حوزة تماشاي مخاطب مسلمان ايراني، که گاه بنا بر اقتضائات موجه اخلاقي و گاه به دليل ناموجه کم کاري سينماگران و مسئولان پخش، پيش آمده است، تماشاگران در عين بهره از غريزه و ذوق ظريف، به کمبود سواد بصري مبتلايند. اين کاستي نه تنها مخاطبان که دامنگير بسياري از فيلمسازان نيز شده است.
بسياري از فيلم سازان به سبب کاستي سواد بصري، انبوهي از امکانات فيلميک و توانايي هاي رسانه اي و هنري فيلم را وا مي نهند و در نهايت، چشم پوشي از مجموعة ارزشمندي از اين امکانات، منجر به رنجوري، ضعف و حتي اَلکَن شدن فيلم مي گردد و بسا ايده هاي ارزشمند که در اين ميان، به سبب فقدان کمال فيلميک، تباه مي گردند. در نهايت، شبيه يک داستان متوسطِ مصّور ارائه مي شوند که شعاع تأثير گذاري اندکي دارند و چند صباحي پس از تماشا، فراموش مي شوند.
از امکانات فيلميک که کمتر بدان توجه مي شود، عناصر غير داستاني فيلم است. عناصر غير داستاني شامل موارد مختلفي است؛ از جمله موسيقي، نماي لايي، صداي راوي، افکت هاي صوتي، ميان نويس ـ به ويژه در فيلم هاي پست مدرن ـ و تيتراژ. اين عناصر گاه با فاصله گذاري ملايم و گاه با سامان دادن به انتظارات فرمال و تمهيد توقعات ژانري، مي تواند تماشاگر را به سطوح دروني و والاتري از فيلم رهنمون شود. در فيلم هاي ديني، شايسته است اين عناصر غير داستاني به جد گرفته شود؛ زيرا فيلم هاي ديني مانند ساير فيلم هاي سرگرم کننده نيست که تنها متکفل سرگرمي مخاطب باشد، بلکه با توجه به جوهره و درون ماية فيلم ديني، بايد سطوح خودآگاه و ناخودآگاه تماشاگران را به ساحت تذکر ايماني و اخلاقي فرا برد و حس معنوي و تعلق مذهبي را در آنان برانگيزاند.
عناصر غير داستاني فيلم با داشتن قدرت فاصله گذاري، ميان کشمکش هاي معمول داستاني و درگيري سطحي ذهن، مخاطب را از انگيزش هاي صرف روايي و جلوه هاي بصري مي کَنَد و از سويي، امکان تفسير و اشراف بر ماجراها را مي دهد. مهم تر از آن، مخاطب را به ساحت تأمل و تعقل پيرامون روح معنوي جاري در فيلم مي کشد و تماشاگر را در شأن مؤمني قرار مي دهد که مناسک معنوي را تجربه مي کند.
تيتراژ و کارکردهاي آن
در اين ميان، تيتراژ، بسيار خرد انگاشته مي شود و عموماً مي پندارند که تيتراژ، تنها براي معرفي عوامل توليد و عنوان فيلم است و بس. در حالي که تيتراژ در برخي آثار فيلمسازان مؤلّف، يکي از عناصر شاهکار محسوب ميشود و به اندازة برخي سکانس هاي ماندگار، مورد تجزيه و تحليل قرار ميگيرد. گاه تيتراژ به مقام يک عنصر بيان بصري مستقل نيز ارتقا يافته و واجد تِم و ساختار هنري بسيار ارزشمندي تلقي شده است.
يک تيتراژ خوب مي تواند داراي ساختارهاي هنرمندانه و خلاقانه اي باشد که سطوح ادراکي و احساسي مختلف تماشاگر را درگير سازد و حس زيبايي شناسي ويژه اي را القا کند تا همسو با فيلم، تجربه اي ويژه و ماندگار به وجود آورد.
البته تيتراژ، به مثابة عنصري هنري، نمي تواند در چارچوب ويژه اي محدود شود؛ نه در فرم اجرايي و بهره گيري از تصوير و صدا و نه در نوع کارکردها.
هر تيتراژي بسته به توانمندي و غناي تجربة سازندة آن، مي تواند در گونه هاي مختلف تصويري و با بهره گيري خلاقانه از انواع متفاوت موسيقي و افکت هاي صوتي، رخ نمايد.
همچنين کارکرد تيتراژ مي تواند مانند يک تابلوي تذکار دهنده، عناصر مفهومي فيلم را به گونهاي هنرمندانه کد گذاري کند و در سير ارتباطي مخاطب با روند روايتي و حسي فيلم و سريال، رمز گشايي زيبايي شناسانه اي را براي تماشاگر ترتيب دهد، به گونه اي که مخاطب با اين رمزگشايي، در ساحت ادراکي، به حس لطيف زيبايي شناسانه و تجربة گستردة مفهومي فيلم دست يابد و از آن لذت ببرد. براي نيل به اين کارکرد، معمولاً صحنه هايي نسبتاً پيچيده و دشوارياب در تيتراژ به کار گرفته مي شوند که به مرور، با سپري شدن قسمت به قسمت فيلم، تماشاگر به تدريج، مفهوم آن را درک مي کند.
در مقابل، تيتراژ بر خلاف اين کارکرد، مي تواند کارکردي متضاد داشته باشد؛ بدين صورت که با بهره گيري از عناصر احساسي، گسترة مفهومي فيلم را به صورت موجز، با استفاده از عنصر تکرار، در دل و جان تماشاگر نفوذ دهد. براي فراهم آوردن اين کارکرد نيز صحنه هايي در تيتراژ، به کار گرفته مي شود که از همان ابتدا، مفهوم آن براي مخاطب روشن باشد و با تکرار آن در قسمت هاي مختلف سريال، اين مفهوم برايش باز تأکيد مي گردد.
در نوع ديگري از کارکرد، با بهره گيري از عناصر تماتيک فيلم، سطح ادراکي وي به گونه اي، درگير مي شود. کارکردهاي فوق الذکر و طيف گستردة ديگري از کارکردها توان بالقوة تيتراژ است و در فرآيند هنري، از ساحت حس و انديشة هنرمند بروز مي يابد و در تماميت يک فيلم، آن را کمال مي بخشد.
تيتراژ به مثابه ورودي فيلم است که آستانة ورود به دنياي فيلم را نويد مي دهد. از آنجا که در تيتراژ، هنوز همذات پنداري کامل شکل نگرفته و مخاطب در دنياي فيلم پرت نشدهاست، مي تواند به دور از وجوه منفي همذات پنداري که در بحث هاي ساختار شناسانه بر آن تأکيد مي شود، در ساحت ادراکي نابي قرار گيرد و بر لايه هاي ژرف فيلم وقوف يابد.
در واقع، يک تيتراژ خوب ما را از احساسات خامي که يک فيلم مي تواند تماشاگر را بدان گرفتار نمايد، مي رهاند و ساختارهاي دروني تري را فرا رويمان مي گشايد تا بتوانيم در آغاز فيلم، از آن آگاه شويم و هنگام تجربة داستاني فيلم و جلوه هاي متنوع بصري آن، در عين بهرهمندي از دنياي فيلم، فراتر از فيلم سر برکشيم و با اشراف بر دنياي فرمال فيلم، به دنياي انديشگي آن وارد شويم. تيتراژ نه تنها در آغاز فيلم، بلکه معمولاً در انتهاي فيلم نيز با تغييراتي متناسب، تکرار مي شود. همچون تيتراژ آغازين، تيتراژ پاياني نيز پس از تجربة داستاني، ما را وا مي دارد که همچنان دنياي انديشگي و معنايي فيلم را فرا خوانيم و پس از انتهاي قصه، سطوح والاي آن را ماية تفکر و تأمل قرار دهيم.
اين نوع نگاه به تيتراژ در حقيقت، با رويکرد هنر ديني بسيار همخوان است و زمينة ارتقاي فيلم به يک متن معنوي را فراهم مي نمايد.
تيتراژ تلويزيوني
هر چند سينما و تلويزيون در ارائة تصوير متحرک و فيلم، وجه اشتراک فراواني دارند؛ اما بايد به تفاوت هاي ظريف و تعيين کنندة اين دو مديوم توجه داشت. توجه به اختلافات رسانه اي اين دو مديوم، ما را از سويي به محدوديت ها و از سويي ديگر به امکانات ويژة هر يک رهنمون ميسازد که در صورت دقت نظر، زمينة بهره مندي افزون تر از هر يک را مهيا مي کند.
در سينما، تيتراژ تنها يک بار در ابتدا ارائه مي گردد و معمولاً در تيتراژ پاياني، تنها اسامي سازندگان فيلم بدون جلوة هنري ويژه اي، پخش مي گردد که مقارن با خروج تماشاگران از سالن سينماست.
تماشاگر سينما پيش از هر گونه آگاهي از فيلم، با تيتراژ رو در رو مي شود و پس از پخش تيتراژ، ديگر هيچ امکاني براي مشاهدة مجدد آن ندارد، ضمن اينکه پس از تيتراژ، به فضاي داستاني فيلم پرت مي شود و حسي که سکانس ها و کليت فيلم در مخاطب ايجاد مي کند، اجازة توجه مجدد به تيتراژ را نمي دهد.
علي رغم اين ويژگي تيتراژ در سينما، سريال تلويزيوني از اين جهت، با سينما متفاوت است. در سريال هاي تلويزيوني، در هر نوبت پخش سريال، تيتراژ پخش مي شود؛ يعني اگر سريال سيزده قسمت يا نود قسمت باشد، تيتراژ نيز به همين تعداد پخش مي شود. افزون بر اين، معمول شده است که تيتراژ پاياني سريال تلويزيوني نمايشي باشد؛ يعني بر خلاف سينما که معمولاً تيتراژ پاياني آن صرفاً کادري سياه است با ستوني از نام عوامل، تيتراژ پاياني سريال مانند تيتراژ افتتاحيه، وضعيتي نمايشي ـ گرافيکي دارد و از انرژي ديداري، شنيداري و معنايي پرقدرتي برخوردار است. البته کم نيستند سريالهايي که مانند فيلم هاي سينمايي، از تيتراژ پاياني تلويزيوني، چشم پوشي مي کنند و به همان ستون اسامي در کادر سياه، بسنده مي کنند.
تکرّر نمايش تيتراژ تلويزيوني آن هم در ابتدا و انتها، بار معنايي بسيار افزون تري به تيتراژ تلويزيوني مي دهد و از سويي، کارکردهاي تيتراژ را افزون تر و متنوع تر مي سازد و از سوي ديگر، تأثير گذاري آن را بيشتر مي کند. به گونه اي که تيتراژ، کارکرد يک نشانة تکرار شونده را مي يابد و تماميت فضاي فيلم و درونماية آن را در ذهن مخاطب باز توليد مي کند. اين ويژگي تکرار و نشانه رساني، تيتراژ تلويزيوني را تا حد شناسنامة هويت کلي فيلم ارتقا مي بخشد؛ ويژگياي که تيتراژ سينمايي فاقد آن است و اگر بخواهيم براي تکرار تيتراژ تلويزيوني در سينما، وضعيتي عيني تصور کنيم، مانند آن است که در ميانة فيلم، بارها و بارها، تيتراژ تکرار شود و به نقطه گذاري داستان فيلم بپردازد و تماشاگر را به خوانشي آگاهانه تر از فيلم دعوت کند.
تيتراژ در فيلمهاي واجد درونماية ديني
اساساً در فيلم ديني ـ به زعم نگارنده ـ يکي از بنياني ترين شاخصه ها، کارکرد آيهاي و دلالت معنوي آن است. به تعبيري ساختارگرايانه، مي توان کل متن را دالّي دانست که انگشت اشارت به مدلولي فراتر از سطح نمايشي وقايع دارد و جهان نمايشي و دراماتيزه شده، متناظر با عالَمي فراتر است. چيزي شبيه عوالم و مراتب هستي در منظومة تفکر عرفاني که عالَم را از حد حقير جهان مادي و عالَم شهادت فرا مي برد و در تناظر با آن، عالم ملکوت و جبروت و... را بر چشم اهل بصيرت مي نشاند.
عنصر غير داستاني تيتراژ مي تواند وجه نشانه اي به اثر نمايشي بخشد و برخي سائقههاي دست و پا گير ملازم با ذات درام را از سر راه بردارد.
چنان که در قرآن نيز مي بينيم، معمولاً در ابتدا و انتهاي هر روايت داستاني ـ هر چند کوچک ـ عناصر غير داستاني کلامي مانند اُذکُر و مانند آن استفاده مي شود و قاري را از رويکرد صرف به يک متن داستاني و ماجراي محض بر حذر مي دارد.
بنا بر ضرورت هاي پيش گفته، شايسته است يک فيلم ساز ديني ساختار اثرش را فراتر از داستان مصور ببيند و اين عناصر غير داستاني را با وسواس و دقت نظر، چون بخش هاي مهمي از يک اثر هنري ـ رسانه اي مد نظر قرار دهد و با بهرهگيري ظرايف هنري، آنها را سامان بخشد.
تيتراژ، کارکرد ديگري به جز فاصله گذاري معنوي نيز مي تواند داشته باشد. از جمله کارکردهاي تيتراژ، بنا نهادن منطق و جهان داستان است. چنان که وقتي فيلمي وسترن را مي بينيم، از همان آغاز فيلم، با نشانه هايي آشنا، بسياري از عناصر جهان وسترن را پيشاپيش مي پذيريم. يک تيتراژ خوب در کنار سامانمندي نشانه هاي دروني فيلم، مي تواند بسياري از حشو و زوايد دروني فيلم را پالايش کند و فيلمساز و تماشاگر را به دنياي تنزيهي فيلم ديني، رهنمون شود. براي دستيابي به دنياي معنوي فيلم، اقتضائات داستاني فراواني لازم است؛ ليکن با تمهيد يک تيتراژ مناسب، مي توان بسياري از اين اقتضائات را پيشاپيش به دست آورد، از همان ابتدا، يک دنياي معنوي بنا نهاد، جهان داستاني را در پرتو آن ارتقا بخشيد و عوالم و تجربيات ناب تري را در اختيار تماشاگر نهاد.
متأسفانه بسياري از فيلم هاي داراي مضمون ديني و معنوي، از قابليت هاي هنري و رسانه اي تيتراژ، به سادگي صرف نظر ميکنند و تنها به معرفي عوامل فيلم ميپردازند.
براي نمونه، سريال هاي امام علي (ع)، امام حسن(ع)، مردان آنجلس و... صرفاً با ارائة خطوط نسخ، ثلث يا کوفي، تنها فضاي تاريخي فيلم ها را نشان مي دهند. اين گونه تيتراژ، به فيلم هويت نابي نمي بخشد و حتي مي تواند در فيلم هاي تاريخي داراي مضامين غير ديني و حتي ضد ديني نيز دقيقاً به همان صورت، به کار آيد. در تيتراژ برخي فيلم هاي ديني ـ مانند سريال معصوميت از دست رفته ـ به مختصري از تنوع گرافيکي بسنده مي شود و امکانات بالقوة آن ناديده گرفته مي شود.
يکي از تيتراژهاي نسبتاً موفق فيلم هاي ديني، تيتراژ سريال او يک فرشته بود است. هر چند اين تيتراژ نيز هنوز با کمال مطلوب فاصله دارد؛ ليکن از نمونه هاي بسيار خوبي است که راه را براي فيلمسازان انديشمند و هنرور تسهيل کرده و مي تواند طليعة خوبي براي استفاده از اين امکان تأثير گذار باشد.
يکي ديگر از فيلم هايي که تيتراژ قابل بحثي دارد، سريال آخرين گناه است.
اين دو سريال ـ بدون توجه به ميزان موفقيت آنها ـ درونمايه اي ديني دارند. از سوي ديگر، هر دو تيتراژ ساختة يک نفر است که در اجراي تيتراژ تلويزيوني، از سليقة خوبي برخوردار است. با اين همه، ميزان توفيق اين دو تيتراژ در تعامل با فيلم، جذب مخاطب و تأثير گذاري بر تماشاگر، متفاوت بوده است.
بررسي تطبيقي اين دو تيتراژ، برخي اصول بنيادين در ايده پردازي و اجراي تيتراژهاي مناسب را عيان خواهد ساخت.
اکنون به تحليل هر دو تيتراژ خواهيم پرداخت و در ادامه، با نگاهي تطبيقي، موارد اختلاف و عوامل توفيق يا عدم توفيق آنها را باز خواهيم کاويد.
يک مطالعة موردي: تحليل تيتراژ سريال او يک فرشته بود
گزاف نخواهد بود اگر بگوييم، تيتراژ سريال او يک فرشته بود يکي از بهترين تجربههاي عرصة تيتراژ تلويزيوني بوده است. امروزه در ابتدا و انتهاي سريال هاي تلويزيوني، تيتراژي قرار داده مي شود که به لحاظ تصويري، واجد کمترين خلاقيت است. فقط تصاويري شيک از بازيگران فيلم با جلوه هاي مختلف کامپيوتري، پشت سر هم رژه ميروند و بر روي آن نيز ترانه اي با حال و هواي جوان پسند و صداي خواننده اي جوياي نام قرار داده مي شود. اين گونه تيتراژها صرفاً کارکردي تفنني دارند که تنها براي آراستن ظاهري فيلم ها و سريال ها ساخته مي شوند.
بر خلاف روالِ نامطلوبِ معمول در اکثر سريال هاي تلويزيون، تيتراژ سريال او يک فرشته بود از اولين لحظات پخش، با قدرت فراوان، توجه تماشاگر را جلب مي کند. اين جذابيت، نه به دليل يک ترانة جوان پسند معمولي است و نه به دليل استفاده از جلوه هاي عجيب و غريب کامپيوتري، بر روي عکس هاي بازيگران، بلکه به دليل ويژگي هنرمندانه و تفکر برانگيز اين تيتراژ است که مخاطب را دست کم نگرفته و به مديوم تلويزيون، با نگاهي فرهيخته مي نگرد. در اين نگاه اصيل، تلويزيون فراتر از رسالت سرگرمي، بايد دانشگاهي باشد که با مراعات تمام اصول تکنيکي و هنري، جان و ذهن تماشاگر را نيز به مشارکت طلبد و در سطوح خودآگاه و ناخودآگاه، تجربه اي انساني را برايش به ارمغان آورد. تيتراژ اين سريال از چند بخش عمده بهره ميبرد:
اَشکال انتزاعي، افکت هاي صوتي، آواي انسان و موسيقي.
الف) گرافيک
اشکال سياه و سفيد تيتراژ در قالب هايي انتزاعي، با تمام سادگي اش که حتي از ساير رنگ ها استفاده نکرده است، به شدت حس ديداري تماشاگر را با انرژي بصري قدرتمندي فراميخواند. اين اَشکال هوشمندانه از عنصر بازي متن و زمينه که در آزمون هاي روان شناختي نيز به کار ميرود، بهره برده و به تدريج، حرکت لکه هاي سفيد و سياه در دل هم، رقص اشکالي شبيه کالبد انساني با شنل را تداعي مي کند و با انتقال هايي زيبا ميان لکه هاي رنگي سفيد و لکه هاي رنگي سياه، با جايگزيني متن و زمينه، شخصيتي انساني را ترسيم مي کند که در نوسان است. اين کار گرافيکي زيبا در ارتباطي دقيق و ظريف با مضمون و داستان جاري در فيلم است و در ذهن و روان تماشاگر، اسطورة ازلي نزاع خير و شر در دروني ترين لايه ها و در سرّ سويداي شخصيت انساني، برانگيخته مي شود.
ب) جلوه هاي صوتي و آواي انساني
افکت هاي صوتي، به گونهاي بديع، حسي اسرار آميز را القا مي کند و شخصيت شيطان را با قدرت و رازآلودگي نشان ميدهد. آواهاي انساني که موسيقي را همراهي مي کند، اين تصوير را پررنگ ميسازد و به مخاطب، هشداري مابعد الطبيعي را گوشزد مي کند. اين رنگ آميزي با افکت و آواي انساني، به همراه نجوايي خوفناک، فريب ديرين شيطان را يادآور ميشود و از ديگر سو، ژانر وحشت فيلم را پيشاپيش نويد مي دهد و تماشاگر را آمادة مشاهده و سامان دادن به انتظارات روايي مقتضي مي کند و حس رازآلود و وحشت باري را القا مي کند.
ج) موسيقي
موسيقي تيتراژ در انتقال از بخش اول به دوم، از سيري پويا برخوردار است و ترکيب مؤثر و خلاقانه اي را ارائه مي کند. بخش اول موسيقي در محيطي تقريباً آرام، با آلات موسيقي سنتي آغاز مي شود و به تدريج، به ريتم فزاينده اي مي رسد که با تشديد کنتراست گرافيکي سياهي و سفيدي، به بخش دوم منتقل مي شود. بخش دوم موسيقي با فضاي مدرن، پرآشوب و تنشآلودي همراه است. بخش اول موسيقي با فضاسازي لطيف سنتي، در تناظري تأمل برانگيز با نهاد پاک و فطرت خير و نيکوي انساني، شخصيت ازلي ـ الهي بشر را با آواهاي دلنشيني تداعي مي کند که براي مخاطب ايراني آشناست.
اين بخش از موسيقي، به ويژه پس از گذشت چند قسمت از سريال که داستان فيلم بنا مي شود، بخش خير شخصيت اصلي داستان را رنگ آميزي مي کند.
در بخش دوم، موسيقي مدرن و تنش آلود که به صورتي ظريف انتقال مي يابد، به فضاسازي وجه شر، وسوسه آکند و شيطان درون بشر ميپردازد و بخش شرّ شخصيت اصلي داستان را تداعي مي کند. اين تغيير لحن موسيقي سنتي به موسيقي مدرن، با اتمسفري دسيسه آميز و وحشتناک، از سويي با بيان تصويري ـ گرافيکي و رفت و برگشت اشکال سياه و سفيد متناظر است و از سوي ديگر، به نحو لطيفي، حضور شيطان را در زندگي انسان باز مي گويد و حس برخورد انسان و شيطان را در مخاطب القا مي کند.
حاصل آنکه:
اين تيتراژ به شيوهاي خلاقانه، افکت هاي صوتي درون سريال را به کار ميبندد و آواي انساني و تغيير لحن نغمه، حس کنجکاوي مخاطب را به بهترين صورت برميانگيزد و به تأملي ارزشمند دعوت مي کند.
تماشاگر اين سريال از همان ابتدا، وارد فضاي مرموز و پر چالش درونماية فيلم مي شود و در موقعيتي درگيرکننده، انديشه و حس خود را به تم اخلاقي و معرفتي آن مي سپارد. در پايان هر قسمت نيز همين تيتراژ، مخاطب را به باز انديشي ماجرا و فراتر از آن، به زير ساخت هاي انسان شناسانة آن فرا مي خواند. پس از پايان فيلم، مخاطب از فضاي آن خارج نمي گردد، بلکه ماجراهاي اثر او را به تأمل و تفکر بيشتر فرا ميخواند.
تحليل تيتراژ سريال آخرين گناه
تيتراژ افتتاحية سريال آخرين گناه از جهات مختلف، بسيار شبيه تيتراژ سريال او يک فرشته بود است.
شايد دليل اين شباهت حضور سازندهاي واحد براي اجراي هر دو تيتراژ باشد؛ ليکن در فيلم هايي ديگر، تيتراژهاي متفاوتي را از سازندهاي واحد شاهد بوده ايم.
ممکن است دليل اين شباهت، کسب توفيق تيتراژ سريال او يک فرشته بود باشد که سازندگان آن را ترغيب کرده ديگر بار آن موفقيت را در اين سريال نيز تکرار کنند. البته با توجه به آن تجربة ارزنده در تيتراژ او يک فرشته بود، تيتراژ اين سريال مي توانست حتي موفق تر و تأثيرگذارتر از تجربة پيشين باشد. اما آيا به راستي، اين تيتراژ توانست موفق تر ارائه شود يا تنها تجربه اي ارزشمند در همان مقياس و اندازه ارائه داد يا اينکه حتي از تکرار آن توفيق نيز باز ماند و نتوانست موفقيت قابل قبولي عرضه دارد. در هر صورت، بايد مروري اجمالي بر بخش هاي مختلف تيتراژ سريال آخرين گناه داشته باشيم و با تحليلي مختصر، بررسي تطبيقي اين دو تيتراژ را پي گيريم.
الف)تصوير و گرافيک
در تيتراژ افتتاحية سريال آخرين گناه، سايه اي از يک انسان را مي بينيم که به شدت بر طبل مي کوبد و در پس زمينة آن، شعله هاي زرد و نارنجي آتش در زمينه اي تيره و تار، در سوزشي جهنمي سر بر مي کشد.
تصويري سايهگون، اندام کلي انساني تقريباً عاري از لباس را مي نماياند که در ميانة تنه هاي خشک درختاني تيره، ديوانه وار با رقصي آشوبناک، با طنيني پر تنش، بر طبل مي کوبد. اين تصوير به تصويري دقيقاً مشابه آن برش مي خورد که به جاي نوازندة طبل، همان ساية کالبد انساني، بدون طبل، در پس زمينه اي از جهنم، از روي سرگرداني و ترس، دست هايش را بالا مي برد و به اين سو و آن سو مي دود و گاه در دو سوي او، تنه هاي خشک و تيره و گاه صخره اي سنگي و سياه در يک سمت او تصوير مي شود. گاهي نيز شعله هاي آتش سرتا پاي ساية آن انسان جهنميِ نگاتيو مانند را در بر مي گيرد و در نهايت، ساية انسانِ سرگردان به درون شعله هاي آتش افکنده مي شود و اين، با سه بار تکرار، تاکيد مي گردد. تصاوير سايهگون انسان طبل زن بر تصاوير سايهگون انسان حيران و سرگردان، بارها برش داده مي شود و فضايي از دوزخ را بازمينماياند.
پس از ترسيم فضاي دوزخي، کالبد انساني سايهگون و سياه با همان ويژگي ظاهري، در پس زمينة سفيد و آبي آسماني و با حالتي سبکبال ظاهر مي گردد و در نهايتً با دست هايي در حال دعا، به دور خود مي چرخد و به تدريج، حالتي سماعگون مي يابد. اين فضاسازي آرام به گونه اي فضاي بهشت و تمتعات روحي انسان را در گشايش معنوي بازتاب مي دهد.
پس از ترسيم فضاي بهشتي و معنوي، ديگر بار، تصوير دوزخ و ساية انسان طبل زن تيتراژ افتتاحيه را به پايان مي رساند.
سازندة تيتراژ به عمد و آگاهانه، کالبد انساني را چه در فضاي جهنم و چه در فضاي معنوي و بهشتي، سايهگون ترسيم کرده و تا حدود زيادي، وجوه رئال و واقع گرايانه را از آن گرفته است تا جايي که هيچ يک از اعضاي بدن وي، قابل تفکيک و تشخيص نيست.
شايد اين انسان تجريد شده و سايه گون، نشانگر هستي انسان و هويت ذاتي وي باشد که در ميانة رستگاري و ضلالت، ره مي پويد.
تيتراژ پاياني سريال آخرين گناه با تيتراژ افتتاحية آن متفاوت است. تيتراژ پاياني اين سريال با اينکه به لحاظ گرافيکي، بسيار مشابه تيتراژ آغازين است؛ اما از جهات مختلف، داراي فضايي متفاوت است.
به لحاظ گرافيکي و تصويري، تيتراژ پاياني ترکيبي است از همان انسان چرخان در حال دعا و پس زمينة دوزخ. رنگ درون فيگور انسان چرخان در حال دعا، همان شعلهها و دود دوزخ است؛ اما رنگ شعلهها از زرد و سرخ به طيف آبي و سفيد تغيير مييابد و در طيف آبي نيز از آبي آسماني به رنگ بنفش آبي و يشمي بدل ميگردد. دوزخ نيز در پس زمينة وي، به تدريج از طيف رنگ سرخ و قهوهاي به قهوهاي تيره و آبي تيره ميرسد.
شايد تبدل رنگ فيگور انسان در حال رقص و نيز قرار گرفتن آتش و شعله هاي دوزخي در درون اين فيگور، با تغيير رنگ، اشاره به وجود خير و شر و ترکيب وجه الهي و شيطاني و فاصلة بسيار اندک و نزديک اين دو وجه متضاد انساني و تنوع آن باشد.
بر خلاف تيتراژ آغازين که از جهات مختلف، از جمله از نظر تصوير و گرافيک، دو پاره مي باشد و دو فضاي متضاد را القا ميکند، تيتراژ پاياني از تمام جهات، از جمله از نظر گرافيک و تصوير، يکدست است و فضاي واحدي را القا ميکند.
ب) جلوههاي صوتي و آواي انساني
تيتراژ سريال آخرين گناه نيز مانن