بسم الله الرحمن الرحیم
سينماي ديني، سينماي مطلوب
بخش اوّل
پيش از آنكه به بررسي جنبه هاي مختلف «سينماي ديني» بپردازيم، بايد بدانيم كه پرسش اساسي چيست؛ زيرا اگر ندانيم چه چيز را نفي و اثبات كنيم، چگونه مي توانيم پرسشي را پاسخ دهيم.
از مجموع آنچه در ديدگاه هاي گوناگون مطرح مي شود، اين سه پرسش، اساسي تر به نظر مي رسد.
1. سينماي ديني چيست؟
2. سينماي ديني داريم يا نه؟
3. ويژگي هاي سينماي ديني كدام است؟
در پرسش اول، ما در پي يافتن تعريفي ماهوي از سينماي ديني هستيم. پس از آنكه به اين تعريف ماهوي رسيديم، مي پرسيم آيا چنين سينمايي با چنان تعريفي وجود خارجي دارد و مصداقي براي اين سينما در سينماي ايران و جهان مي توان يافت؟ پس در صورت يافتن تعريفي براي سينماي ديني و سپس پاسخ مثبت به پرسش دوم، اين پرسش مطرح مي شود كه ويژگي هاي اين سينما كدام است؟ در آغاز مي كوشيم تا به نخستين پرسش پاسخ دهيم.
سينماي ديني چيست؟
با نگاهي كوتاه به ديدگاه هاي گوناگون درمي يابيم درباره سينماي ديني، سخنان بسياري گفته شده است. در نگاه اول اين نظرها بسيار پراكنده به نظر مي رسد، ولي در هر حال، اين ديدگاه ها را مي توان در دو دسته موافق و مخالف و سپس ديدگاه موافق را در سه عنوان تعريف هاي متن محور ، مخاطب محور و هنرمند محور دسته بندي کرد.
ديدگاه مخالف
مخالفان بر اين باورند كه سينماي اسلامي وجود ندارد. يكي از اين مخالفان مي گويد:
از نظر فن سينمايي، سينماي ديني وجود ندارد. اگر در جامعه ما مطرح شده است، به تبع آن است كه در كشورمان انقلاب اسلامي واقع شده و طبيعي است كه به دنبال هر چيزي يك كلمه اسلامي بگذارند. انجمن اسلامي، مجلس شوراي اسلامي و سينماي اسلامي.[1]
البته اين گوينده محترم نمي گويد منظور از فن سينمايي چيست تا متوجه شويم چرا از نظر فن سينمايي، سينماي ديني وجود ندارد. ديگري گفته است:
اصلا تركيب سينماي ديني تركيبي نامناسب است؛ زيرا سينماي ديني، نه معقول است و نه محقق. و ما براي پذيرش آن بايد همه مدارهاي سينمايي را به دو دسته ديني و غيرديني تقسيم كنيم كه اين تقسيم بندي خود مشكلاتي به بار خواهد آورد.[2]
البته بايد توجه كرد آيا در صورتي كه وجود سينماي ديني را پذيرفتيم، همه چيز سينما به ديني و غير ديني تقسيم خواهد شد يا خير؟ شايد اين ديدگاه در گفته بعدي روشن تر بيان شده باشد:
آيا تاكنون شنيده ايد كه كسي بگويد ما بايد فوتبال را در كشور ديني بازي كنيم. بازي فوتبال، مجموعه تكنيك ها و تاكتيك هاست كه در قالب يك دسته مقررات و ضوابط از قبل تعيين شده در زمين فوتبال اجرا مي شود و از اين بابت نسبتي با موضوع دين ندارد. البته ما مي توانيم بازيگر، مربي و داور متدين داشته باشيم و از اين لحاظ نسبت دين و سينما هم، همين طور است؛ يعني بر اساس يك تعريف كه سينما را مجموعه اي از تكنيك ها و فنون استفاده از ابزار تصويرساز براي ايجاد ارتباط بدانيم، ما چيزي به نام ديزالوِ ديني، مونتاژ ديني و نظير اينها نخواهيم داشت... و جسارتاً بايد گفت بين دين و تعريف رسانه اي سينما هم نسبتي برقرار نمي شود.[3]
ديدگاه موافق
در مقابل اين ديدگاه كه آشكارا اعلام ميكند هيچ نسبتي ميان دين و سينما نيست، ديدگاه ديگري وجود دارد كه سينماي ديني را بديهي مي شمارد:
جان كلام اينجاست كه آيا سينما مي تواند مباني معارف و اصول دين را به تصوير دربياورد يا نه؟ يعني با وجود دهها فيلم كه درباره پيامبران آسماني به ويژه حضرت مسيح و حضرت موسي(عليه السلام) ساخته شد، بحث اين است كه آيا مي توان زندگي پيامبران را به تصوير كشيد؟ بحث اينجاست كه دهها فيلم درباره موضوع هاي ديني ساخته شده و ده ها فيلم از كتب آسماني ساخته و اقتباس شده است. آيا باز هم بايد بحث كرد كه سينما مي تواند دين را به تصوير كشد؟ جاي تعجب اينجاست. سينماي ديني در طول تاريخ يك واقعيت انكار ناشدني است.[4]
روشن است تا تعريف سينماي ديني روشن نشود، نمي توان با قاطعيت گفت سينماي ديني داريم يا نه. بر اساس آنچه درباره تأييد سينماي ديني گفته شد، سينماي ديني همان سينما درباره دين است و سينمايي كه به تاريخ دين مي پردازد، دست كم بخشي از سينما ديني است. پس سينماي ديني هم معقول است و هم محقق.
پس بايد ديد كه مراد از سينماي ديني چيست تا درباره معقول بودن يا نبودن آن تصميم گيريم؟ اگر معقول و محقق شد، آيا در مباحث سبكي فيلم هم مثلاً مي توان از مونتاژ ديني سخن گفت؟
موافقان و تعريف سينماي ديني
مهم ترين بحث نزد موافقان سينماي ديني، ارايه تعريفي از آن و تعيين حدود آن است. با مراجعه به نظر كساني كه در اين باره چيزي گفته يا نگاشته اند، خواهيم ديد كه هر كس بنا به ذوق و برداشت خود، سينماي ديني را به گونه اي مطرح مي كند؛ تا جايي كه جمع آوري اين نظرها زير يك چتر بسيار مشكل است. گاهي اين نظرها بسيار سخت گيرانه است و گاهي بسيار سهل انگارانه. گاه بر اساس يك تعريف، تنها يك سري فيلم مصداق سينماي ديني قلمداد مي شوند، ولي بر اساس نظري ديگر، با وجود فراخي در تعريف، آن فيلم ها از مصداق هاي سينماي ديني خارج اند. به هر حال براي اينكه بهتر بتوان اين نظرها را تحليل كرد و به قضاوتي درست نزديك شد، بايد آنها را به نوعي دسته بندي كرد.
نظريه هاي گوناگون درباره سينماي ديني را مي توان در سه عنوان متن محور، مخاطب محور و هنرمند محور طبقه بندي كرد.
1. تعريف هاي متن محور
برخي از موافقان سينماي ديني براي تعيين شاخصه هايي براي اين سينما به متن مراجعه مي كنند كه خود شامل چند دسته اند:
الف) سينماي ديني، سينما درباره دين است
بسياري به اين نظر تمايل نشان داده اند كه قطعي ترين مصداق سينماي ديني، سينماي تاريخ دين است.
سينما تنها با يك تعريف به مفهوم دين نزديك مي شود و آن هم صرفاً تعريف تاريخي سينماست. اگر موضوعي به نام سينماي ديني مطلوب باشد، بايد بدانيم تحقق اين موضوع از طريق ارتباط با تاريخ دين ميسر است.[5]
ديگري مي گويد:
منظور از سينماي ديني، سينمايي است كه زيرساخت آن به قصه هايي كه در اديان وجود داشته است يا به شخصيت هايي كه مذهبي و ديني بوده اند، باز مي گردد.[6]
علي اكبر كشاني نويسنده كتاب سينماي ديني پس از پيروزي انقلاب اسلامي كه در اين مقاله در نقل ديدگاه ها از آن بسيار استفاده كردهام، مي نويسد:
سينماي ديني پديده اي نوظهور نيست كه به وسيله فيلم سازان ايراني و نگرش هاي پس از انقلاب ابداع شده باشد. همان طور كه غربي ها سينما را اختراع كرده اند، رويكرد ديني به سينما مخلوق فكر و ايده آن ها بوده است.
وي سپس سينماي ديني غرب را به دو دسته تقسيم مي كند:
اول، فيلم هايي كه با اقتباس از كتاب هاي مقدس ساخته شده است. دوم، فيلم هايي كه درباره قديسان و قديسه ها ساخته شده است.[7]
ب) سينماي ديني، سينماي انساني است
اين نظر هم طرفداراني دارد كه سينماي ديني را سينماي انساني انگاشته اند:
سينماي انساني، سينمايي است كه در انديشه به نمايش درآوردن ترس انسان ها از ديكتاتوري، جنگ، ماشينيزم و ديگر بلاياست. سينماي انساني مساوي است با سينماي ديني؛ چون انسانيت و دين يكي است. دين مطابق فطرت انسان ها است و هيچ ناسازگاري با فطرت ندارد.[8]
ج) سينماي ديني، سينماي اجتماعي با تمام ويژگي هاي اسلامي است
در اين باره چنين گفته شده:
صد در صد سينماي ديني قابل تصوير است؛ چرا كه سينما را جدا از مناسبات اجتماعي نمي دانم... سينماي ديني، سينمايي است واجد تمام ويژگيهاي ارزشي كه دين به ما توصيه مي كند از خدامحوري و انسان دوستي گرفته تا كوچك ترين مسايل مبتلا به انسان در جامعه.[9]
د) سينماي ديني در روح خود بايد هدايت گري كند
يك فيلم ساز، سينماي ديني را چنين ترسيم مي كند:
هر اثري كه در روح خود (و نه در ظواهر) اعتقاد به خدا، معاد و هدايت بشر توسط انبيا را مطرح كند، سينماي ديني است.[10]
2. تعريف مخاطب محور
طرفداران اين گونه تعريفها معيار شناخت سينماي ديني از غيرديني را در مخاطب و تأثيري كه فيلم بر مخاطب مي گذارد، جستوجو مي كنند. اين تعريف ها شامل ديدگاه هاي سخت گيرانه، باز و ميانه رو است.
الف) ديدگاه ميانه رو
برخي بر ايجاد حس ديني در مخاطب تأكيد كرده اند:
در فيلمي كه پس از تماشا به شما عشق و اميدواري بدهد، عشق شما را به خانواده، به زندگي، به حيات، به طبيعت زياد كند، اين فيلم حس خداجويي شما را زياد مي كند و طبعاً به سمت عرفان، ارزش ها، مذهب و سينماي ديني نزديك شده است. حتي اگر موضوع ديني نباشد، بيننده را به تفكر، تعمق و پاك بودن وا مي دارد.[11]
ديگري، معيار را به انديشه وا داشتن مخاطب مي داند:
اگر فيلم، شخص را تغيير دهد و او را متأثر كند كه بيانديشد، اين بحثي ديني است... بنابراين، ممكن است ما بگوييم سريال امام حسن(ع) حتي به اين معني در مخاطب هيچ تأثيري ايجاد نمي كند، پس اصلاً ديني نيست.[12]
برخي معيار را ايجاد تحول در تماشاگر مي دانند، اگرچه به حد تلنگر باشد:
فيلم ديني، فيلمي است كه بتواند بشر غرق در روزمره گي و غافل را بلرزاند. حتي اگر خارجي باشد و يا آدمي خيلي بي دين آن را ساخته باشد، به واسطه تلنگر بر روحيه مذهبي مخاطب، فيلم ديني محسوب مي شود.[13]
ب) ديدگاه سخت گيرانه
بعضي در تعريف سينماي ديني، معيارهاي سخت گيرانه تري در نظر گرفته و گفته اند:
سينماي ديني را سينماي امر به معروف و نهي از منكر مي توان دانست كه جامعه را به باورهاي محكمات و متشابهات دين سوق مي دهد.[14]
ج) ديدگاه باز
گروهي معيارهايي بسيار باز ارائه مي دهند. اينان حدود تأثير بر مخاطب را چنان وسيع مي گيرند كه تقريباً هر فيلمي را به بهانه اي مي توان فيلم ديني دانست.
در فيلم كوتاه درباره عشق ساخته كيشلوفسكي، صحنه جنسي نيز وجود دارد، ولي تأثيري كه روي مخاطب مي گذارد، چيست؟ حالا ممكن است ما روي تصاوير كه نگاه كنيم، مشكل داشته باشيم، ولي همين كه توانسته تأثير معنوي خوبي بگذارد و روابط انساني را بيان كند، اين تأثير ديني است.[15]
و ديگري مي گويد:
فيلم ماه تلخ اثر پولانسكي به نظر من سينماي ديني است، براي اينكه انديشه اي دارد كه مي گويد انساني كه از خودش دور است، گرفتار يك نظام اخلاقي ارزشي مي شود كه همه چيز را در حد نحيف ترين غرايز پايين مي آورد و آخر و عاقبتش كجا مي رسد.[16]
هم او جاي ديگر مي گويد:
در جاهايي حتي با سكس هم مي توان صاحب سينماي ديني بود، ولي بستگي دارد كه چگونه به اين مقوله نگاه شود.[17]
بالاخره اين نظر در حد افراطي خود به اين شكل مي رسد:
اين مهم است كه ما به عنوان مخاطب به عنوان منتقد سينما چگونه آن را تأويل كنيم كه آن اثر چقدر ديني باشد و چقدر ديني نباشد. سينماي ديني به اعتبار نگاه ماست. بنابراين، همه چيز مي تواند ديني باشد يا نباشد.[18]
تعريف هنرمند محور
در اين ديدگاه، ملاك هنر ديني در هنرمند جستوجو مي شود. هنر ديني از انساني متعالي و متدين صادر مي شود. نكته قابل توجه اين است كه اين نظرها در باره سينماي ديني بيان نشده، بلكه در كليت هنر مطرح شده است، ولي مي تواند سينما را هم شامل شود.
آيت الله جوادي آملي در باره قصه ديني مي گويد:
قصه ديني از قلب و شهود قلبي، از عقل و فكر عقلي نشئت مي گيرد و از آن قله و اوج تنزّل مي كند تا به منطقه خيال مي رسد. سپس صورت پردازي و صورت سازي مي شود و بعد در مرحله گفتن و نوشتن يا رفتار، ظهور پيدا مي كند كه پيام عقل و قلب را به همراه دارد.[19]
وي در جايي ديگر مي گويد:
گوينده قصه ديني بايد يك انسان آگاه متعبد و متدين باشد كه از عقل و قلب كمك مي گيرد.[20]
توضيح آنكه فلاسفه و عرفا معتقدند كه عالم از سه ساحت ملكي، ملكوتي و عقلي تشكيل يافته است كه در كلام شرع از آن به طبيعت، عالم برزخ و عالم فرشتگان ياد مي شود. آنها انسان را عالمي صغير مي دانند كه همان ساحت ها و وجوه را در خود دارد؛ يعني ساحتي از انسان، طبيعي است كه همان جنبه طبيعي وحس انسان است. ساحتي از انسان بُعد ملكوتي است يا بعد خيالي انسان است و بُعد ديگر انسان، عقل اوست. در ديدگاه عرفا، انساني رو به سوي كمال دارد كه در حد طبيعي و خيالي توقف نكند و در تمام امور از عقل خود پيروي كند. به اين معني كه بر تمام قواي او عاقله اي حاكم باشد. خيال و قواي طبيعي او به فرمان عاقله او باشند و اين عقل همان است كه به وسيله آن خداوند رحمان عبادت مي شود و انسان را به بهشت مي رساند، ولي بيشتر انسان ها به اين مقام بار نمي يابند و در حد طبيعي و خيالي مي مانند. آنان در رفتار و تخيل از عقل خود مدد نمي جويند. به اين معني كه ساحت عقلي آنان شكوفا نشده است.
آيت الله جوادي آملي مي گويد:
گاه كسي در محدوده خيال خود چيزي را ترسيم مي كند، خواه زشت، خواه زيبا، خواه حق، خواه باطل، خواه صدق، خواه كذب، بازده چنين قصه اي جز خيال انگيزي چيزي نيست.[21]
پس در نظر ايشان، قصه اي ديني است كه از عقل سرچشمه گرفته، در خيال صورتگري شده و آن گاه بيان شود.
اين ديدگاه در كلام برخي ديگر هم آمده است. آقاي ريخته گران مي گويد:
ديني بودن يا نبودن هنر بسته به اين است كه وجود هنرمند در مظهريت خداوند رحمان باشد يا در مظهريت شيطان... هنري ديني است كه در آن حواس ظاهر و قواي باطني نفس هنرمند، همگي مطيع خداوند رحمان باشد و در يك كلام، بر كل قواي وجودي او عقل فرمان براند... و منظور از عقل، نوري است كه اگر در دل شخصي باشد، داعي به اطاعت و بندگي حق است.[22]
دكتر مددپور در اين باره مي گويد:
هنرمند، ساير و طاير سرزمين حقيقت است. اين حقيقت گاه در افق عالم عرشي ملكوت به هنرمند روي مي گشايد و گاه در ساحت فرشي نفس و شيطان. ازاين رو، گاه ساحت ملكوتي وجود انسان در هنر تجلي مي يابد و گاه ساحت ملكي و نفساني و شيطاني.[23]
وي سپس هنر را به دو گونه هنر رحماني و شيطاني تقسيم مي كند:
تاريخ، عرضه ظهور در نسبت و قيام حضوري آدمي نسبت به حق مي گردد. در يكي، ظهورات هنر رحماني جلوه مي كند و در ديگري، هنر شيطاني.[24]
بررسي ديدگاه هاي گذشته
از تعريف هاي سه گانه اي كه گذشت، به نظر مي رسد هيچ كدام كافي نيست.
تعريف مخاطب محور، بر فرض ثابت شدن و توافق روي يك ديدگاه، بالاخره معياري براي شناسايي سينماي ديني به دست نمي دهد و پارامتري براي سنجش ميزان تأثير بر مخاطب موجود نيست.
ديدگاه هنرمند محور، گرچه مي تواند در جاي خود درست باشد، ولي بر فرض تسليم شدن به آن، معلوم نيست كه در ميان اهالي سينما، مصداقي براي آن يافت شود. افزون بر آن، معين نكردن معياري قابل سنجش از مشكلات كار است.
تعريف هاي متن محور، گرچه مي توانند پذيرفتني باشند و اساساً بايد در پي ويژگي در متن بود، ولي تاكنون يك توافق جمعي بر روي اين گونه تعريف ها به دست نيامده است. آنهايي هم كه تعريفي ارائه كرده اند، دليل و برهاني براي درستي تعريف خود نياورده اند.
آويني و سينماي در خدمت اسلام
در ادامه بيان ديدگاه ها درباره سينماي ديني، بجاست ديدگاه شهيد آويني را نيز بياوريم. به دليل تعمق بيشتري كه ايشان در باره هنر و سينما داشته است، با توقفي بيشتر و با بيان مقدماتي از كلماتش، ديدگاه ايشان را درباره سينماي ديني مرور مي كنيم.
مرحوم آويني اين نظر غالب در غرب را كه «هنر را براي هنر» در نظر مي گيرند، رد مي كند و مي نويسد:
در تفكر مرسوم غرب، غايات هنر را در خودش جستوجو مي كنند. «هنر براي هنر»؛ يعني هنر در ظل و ذيل هيچ غايتي توليد نمي شود مگر غاياتي كه در خودش وجود دارد. البته اين سخن كاملاً بي معني است؛ زيرا همه افعال با توجه به غايات و اهدافي صادر مي شوند خارج از آن افعال. هنر براي هنر توهمي بيش نيست.[25]
وي پس از رد «هنر براي هنر»، هدفي را كه خود در پي آن به سينما آمده است، بيان مي كند:
غايتي كه حقير را به كار سينما كشانده و چيزي كه برايم اهميت دارد، نسبت بين سينما و دين است. در سينما بايد به دنبال اين باشيم كه اولاً نسبت ميان سينما و دين را پيدا كنيم و ثانياً ببينيم با توجه به ماهيت سينما چگونه مي توان از آن در خدمت استقرار انقلاب و دفاع از دين استفاده كرد.[26]
او تفكر رايج را كه هنر را چون ظرفي مي نگرند كه هر مظروفي را خواه درست يا غلط مي پذيرد، رد مي كند:
اين تفكر رايج نيز توهمي بيش نيست كه هنر را چون ظرفي مي نگرند كه مي تواند هر نوع مظروفي را قبول كند، يا قالبي كه مي تواند در خدمت هر نوع محتوايي باشد... سينما و تلويزيون ظروفي نيستند كه ما هر چه بخواهيم در آن ها بريزيم. آنها ماهيتاً براي ايجاد تفنن و تفريح و تغفل شكل گرفته اند.[27]
آنچه آويني مي خواهد بگويد اين است كه هنر برآمده از غرب، با همان فرهنگ غرب متناسب است. به تعبير استاد ريخته گران:
اينكه گفته مي شود ما بايد تكنيك و صورت را از غرب بياموزيم و مضمون يا به اصطلاح فرهنگ و سنّت خود را با آن صورت بپردازيم، سخن درستي نيست؛ زيرا صورت هنر در غرب با فرهنگ و ادب و سنّت غربي مناس