در حال بارگذاری؛ صبور باشید
منبع :
یکشنبه

۱۴ فروردین ۱۳۹۰

۱۹:۳۰:۰۰
41754

بطن و ظاهر

بسم الله الرحمن الرحيم بطن و ظاهر                                    &n

بسم الله الرحمن الرحیم

بطن و ظاهر                                                                 

 

در سريال نرگس، با نمادهاي مذهبي زيادي روبرو مي شويم؛ نماز، چادر، اسامي مذهبي، امر به معروف و نهي از منكر و...آيا اين شعائر به معناي ميزان عمق و گسترة سريال نرگس در حوزة مذهب است؟ پاسخ نگارنده به اين سؤال منفي است. اگر مذهب، بستري براي تجلي ارتباط انسان با خداوند و ماهيت و كيفيت اين ارتباط است، سريال نرگس، آشفته تر و سطحي تر از آن است كه در اين مقوله جاي گيرد. به عبارت ديگر، جايگاه جهان بيني ديني در اين مجموعة تلويزيوني، در حداقل قرار دارد و البته شايد از يك سريال ملودرام، چنين توقعي منطقي نباشد. همان گونه كه از سريال پليسي كلانتر يا سريال خانوادگي اولين شب آرامش يا سريال كمدي شب هاي برره يا سريال تاريخي هزار دستان چنين انتظاري نمي رود. آنچه ربط دادن مذهب به سريال نرگس را پيش مي کشد، تأكيد زياد آن بر نمادهاي مذهبي است. اگر قرار است يك داستان عاطفي برايمان تعريف شود، چرا بايد درجة نمايش مقولات مذهبي در آن بالا باشد؟

بي ترديد دين اسلام قابليت زيادي براي درآميختگي با حوزه هاي اجتماعي و فردي انسان دارد. يك مسلمان به صورت روزمره، با شعاير، مفاهيم، نمادها و تكاليف ديني فراواني رو به روست. ساحت دين، خود را درلايه هاي گوناگون زندگي آشكارا نشان مي دهد و از مسلمانان، انطباق كيفيت معيشتشان را با اصول خود مي طلبد. قطعاً نمايش زندگي يك انسان يا خانواده يا اجتماع مسلمان در عرصة هنر، از نمونه هاي غير اسلامي، متفاوت است. نكته اي كه در اين ميان وجود دارد، لزوم حضور منطق هنري و تركيب آن با خلاقيت هاي زيبايي شناسي اين عرصه است. نمايش شعاير ديني در يك اثر هنري، زماني ارزش مي يابد كه متكي به اقتضائات و خلاقيت هاي ياد شده باشد. در غير اين صورت، حاصلي جز حرام كردن يك پتانسيل ارزشمند ندارد. سريال نرگس مصداق بارز اين روند است. در واقع، سريال نرگس با نمايش سطحي پاره اي از شعاير دين، به انعكاس كژتابانه اي از معرفت ديني مي پردازد. در اينجا قصد آن نيست که انگيزة اين امر بيان شود كه اين خارج از حوزة توان نگارنده است، بلكه صرفاً آثار سوء خود محصول، مورد نظر است.

در نرگس با يك موقعيت گستردة ناهنجار روبرو هستيم. تمامي آدم هايي كه در داستان اين سريال نقش دارند، از نابساماني هايي رنج مي برند. هيچ كس داراي زندگي قاعده مندي نيست و به تبع آن، به دور از آرامش و امنيت به سر مي برد. اغلب خانواده ها در تنش هاي فرساينده گرفتارند و معلوم نيست چرا اين بدبيني مفرط در سرشت و بافت اين نهاد اجتماعي حاكم است.خانوادة نرگس با فقدان پدر مواجهند كه البته مرگ مادر نيز در پي آن مي آيد. خانوادة احسان نيز ساية پدر را بر سر ندارد. عمو فاقد فرزند است. خانوادة شوكت گرفتار تجديد فراش مرد خانواده و ساير كارهاي نابخردانه و شيطاني اوست. خانوادة شقايق با بيماري اعصاب دختر، دست و پنجه نرم مي كنند كه البته بعدها او نيز به قتل مي رسد. ابراهيمي از همسرش جدا شده است. مجيد و زهره بچه دار نمي شوند. خانم دكتري كه در اواخر سريال ظاهر مي شود، خواهرش را مدت هاست گم كرده است. مزدور شوكت، معتاد است و به خانواده اش رسيدگي نمي کند. منصور، مجرد است و معلوم نيست چرا ازدواج نمي كند. عموي بهروز در آن سوي مرز، با بيماري ايدز دخترش رو به رو مي شود و...

اين فهرست را البته مي توان همچنان ادامه داد؛ ‌اما در كليت آن، نمي توان توجيه و پاسخي در خور، براي اين همه مصيبت خانوادگي جست و جو كرد. نگاه دين به خانواده نگاهي خوش بينانه است و آرامش، بزرگ ترين رهاورد تشكيل خانواده معرفي شده است: لتسكنوا اليها ...؛ اما ظاهراً چنين نگاهي در سريال نرگس وجود ندارد. خوشبخت ترين آدم ها از قضا، مجردها هستند؛ منصور، رستم، ميترا ، پسر عكاس و ... . تشكيل خانواده اولين قدم در راه امنيت زدايي رواني است. در واقع، فيلمنامه نويس براي افزايش گره هاي داستاني متن، آسان ترين شيوه را برگزيده است و آن عبارت از ايجاد معضل براي شخصيت هايي است كه در ارتباط با همسر، پدر، مادر، فرزند، برادر و خواهرشان به سر مي برند. در نتيجه، بي كس و كارترين آدم ها كم مشكل ترين آنها از كار در آمده اند. اين گزاره، پيامد منفي ديگري نيز دارد و آن نمايش بي حرمتي اعضاي خانواده به يكديگر است. در اين سريال، كمتر كسي به اعضاي خانواده اش احترام مي گذارد. پدر (شوكت) بدل مي شود به يك ابليس مجسم؛ مادر (اعظم) تجسمي از وادادگي است؛ دختر (زهره) نمادي از جاسوسي و فضولي است؛ داماد (مجيد) مار زخم خورده است؛ پسر (بهروز) طغيانگر است؛ خواهر (نسرين) حسرت خواري، بخيل و حسود است و... .

در اين ميان، طبيعي است كه اين آدم هاي ناهنجار، از بي احترامي به يكديگر فروگذار نكنند. حتي در اين آشفته بازار، شخصيت به ظاهر مثبت نرگس نيز دست كمي از ديگران ندارد و مسافرتي كه بدون اذن شوهر انجام مي دهد، مصداق روشني از بي قيدي او به خانواده است. او خانواده را تنها در نگراني، نسبت به خواهرش خلاصه مي كند و ساير وظايف خانوادگي اش را در پس آن پنهان مي كند. آيا در اين مناسبات غير اخلاقي، رد پايي از دين مشاهده مي شود؟

بزرگ نمايي پاره اي از ظواهر ديني، دليل خوبي براي ديني جلوه دادن موقعيت ها نيست. شخصيت نرگس داراي حجاب برتر است؛ اما در عوض، عقل كمتري دارد! نكته اي كه البته كم و بيش، در مورد اغلب كاراكترهاي اين مجموعه صادق است و لذا بيشتر آنها واجد بهرة هوشي بسيار پاييني هستند. كم عقل نشان دادن آدمي كه دايماً نماز مي خواند، ديگران را ارشاد مي كند و چادر به سر دارد، چيزي جز زايل كردن فضايل ديني نيست. اين بي عقلي در مناسبت هاي مختلف، از قبيل اعتماد به بهروز پس از ازدواجش با نسرين، مسافرت بيهوده به شهر مرزي براي جستجوي نسرين - بي آنكه حتي به ذهنش خطور كند كه بيمارستان هاي آن شهر را بگردد!- دخالت بيش از حد در زندگي خواهر و تعطيل كردن زندگي خويش براي او، عيادت از همسر سابق شوهرش در يك استرس شديد رواني و ... بروز مي يابد. در روايات آمده كه المؤمن كَيِّس؛ اما در سريال نرگس، مومنان، در پايين ترين درجة كياسَت قرار گرفته اند و احتمالاً جزو ابلهاني هستند كه طبق حديثي نه چندان موثق، قرار است اهل بهشت باشند! اينجاست كه نماز و حجاب نرگس جز نمايش هاي ظاهري، جلوه و منطق ديگري ندارد. در آثاري از قبيل خاكستر سبز (ابراهيم حاتمي كيا)، باغ هاي كندلوس (ايرج كريمي)، آن سوي مه (منوچهر عسكري نسب)، بايكوت (محسن مخملباف)، آژانس شيشه اي (ابراهيم حاتمي كيا)، بازمانده (سيف ا.. داد) و...عبادت و ذكر خداوند در قالبي خلاقانه كه به نوعي تشخص مذهبي نزديك شده است، نمايش داده مي شود؛ اما در سريال نرگس، جز چرخيدن دوربين به دور نمازگزار- كه معمولاً نرگس است و نه كس ديگر- و انداختن منبع نامشخص نور بر روي چشمان او، در حالي كه سايه و تاريكي، چانه و پيشاني اش را فرا گرفته، هيچ تمهيد ديگري انجام نگرفته است. چنين تصوير سازي كليشه اي از نماز، با عمق پر ژرف اين عبادت عاشقانه بسي فاصله دارد. شخصيت هاي سريال تنها هنگام مصايب به ياد نماز و خدا مي افتند و در مواقع ديگر، خبري از عبادت خدا نيست. آيا اين نكته يادآور آن تمثيل قرآني نيست كه كشتي نشستگان به هنگام طوفان، دست به تضرع در مقابل درگاه خداوند برداشتند و موقع رسيدن به ساحل نجات از ياد خدا غافل شدند؟ عجيب است كه اين همه نمازخواني، بيش از آنكه ايجاد کننده امنيت رواني و روحي در نمازگزار باشد، باز در پي اش انواع و اقسام نا آرامي بر سرش فرود مي آيد. آيا بهتر از اين مي توان بي حاصل بودن نماز را تصوير كرد؟

در قسمت پاياني سريال كه ناگهان تمام گره ها باز مي شود و مصيبت ها تبديل به مسرت مي گردد، باز هم عدم ظرافت در طرح مسائل مذهبي، خود را نشان مي دهد. مي دانيم كه دين عرصه اي اميد بخش است و با توكل بر خدا و توسل به اولياي او، همواره در دل مؤمنان، انتظار رفع مشكلات وجود دارد. لذا، خوش بيني به آينده و سرنوشت از خصوصيات دين داران است و يأس و دلمردگي در وجود آنان راه ندارد؛ اما اين خوش بيني، ريشه در واقعيت دارد و به افسانه پهلو نمي زند. اينكه در شصت و چند قسمت از سريال، سيل مصايب بر آدم ها ببارد و يك دفعه در قسمت پاياني، همه چيز به خوبي و خوشي حل شود،‌ قبل از آنكه مبتني بر خوش بيني مذهبي باشد، يادآور قصه هاي كودكانه است. تبديل بيماري ايدز به بيماري توهم، توبة ناگهاني شوكت، درمان معجزه آساي ناباروري زهره، آشتي بهروز و نسرين و... همگي مصداق الكي خوشي است، نه خوش بيني. پايان شب سيه، سپيد است؛ اما اين سپيدي به تدريج سر مي زند، نه دفعتاً. اين منطقِ طبيعتي است كه خداوند آفريده است.

در باب ايدة اصلي قصه كه ظاهراً تقبيح دوستي هاي نامشروع پسر و دختر است، سريال، راه به خطا برده است. در آغاز، بهروز، پسري لاابالي و بي عار نشان داده مي شود و نرگس، ارتباط هاي تلفني و غير تلفني نسرين با او را مؤاخذه مي کند و ازدواج حاصل از اين نوع دوستي ها سست و سطحي معرفي مي شود؛ اما بعد اين مسئله به فراموشي سپرده مي شود و يك دفعه عشق آتشين بهروز و نسرين، تبديل به يك زندگي گرم و با محبت مي شود. بهروزِ لاابالي نيز شخصيت پركار و با غيرتي مي گردد كه هيچ نسبتي با كاراكتر قبلي اش ندارد و اگر نبود دخالت هاي شوكت، اين ازدواج هرگز پايان تلخي پيدا نمي كرد. به عبارتي ديگر، دوستي هاي قبل از ازدواج تقبيح نمي شود، بلكه دخالت والدين در ازدواج محكوم مي شود! زماني كه شوكت، فلج مي شود و توبه مي كند، بهروز و نسرين دوباره به هم نزديك مي شوند و زندگيِ شيرين از سر گرفته مي شود!

سريال نرگس را مي توان با ذكر مصداق هاي بيشتري مورد بررسي قرار داد و مغايرت آن را با ديدگاه هاي ديني به چالش كشيد؛ اما آنچه اهميت دارد، لزوم دقت نظر مسئولان سيماست كه بايد به جاي تحت تأثير مخاطبان انبوه سريال قرار گرفتن- كه دلايلي كاملاً حاشيه اي و نامربوط به ساختار و داستان آن دارد- و بزرگ نمايي جايگاه اين مجموعه، تفاوت بين ظاهرگرايي ديني و رويكرد درست ديني در آثار هنري را تشخيص دهند و دست كم اين همه تبليغ و بزرگداشت را نثار اثري نکنند كه از مذهب بهره اي ابزارمندانه و كليشه اي برده است.

 

نویسنده : مهرزاد دانش

منبع: ماهنامه رواق اندیشه ،شماره سه

Ps147

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تماس با هنر اسلامی

نشانی

نشانی دفتر مرکزی
ایران ؛ قم؛ بلوار جمهوری اسلامی، نبش کوچه ۶ ، مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام، طبقه دوم، خبرگزاری ابنا
تلفن دفتر مرکزی : +98 25 32131323
فاکس دفتر مرکزی : +98 25 32131258

شبکه‌های اجتماعی

تماس

تمامی حقوق متعلق به موسسه فرهنگی ابنا الرسول (ص) تهران می‌باشد