در حال بارگذاری؛ صبور باشید
منبع :
دوشنبه

۱۵ فروردین ۱۳۹۰

۱۹:۳۰:۰۰
41869

موادّ لازم براي ساخت فيلم سينمايي افشاگرانه

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4

بسم الله الرحمان الرحیم

 

موادّ لازم براي ساخت فيلم سينمايي افشاگرانه            

شايد نخستين پرسشي که پس از تماشاي سيريانا، در ذهن مخاطبان جدي و حرفه‌اي سينما شکل مي‌گيرد، اين باشد که جايگاه چنين آثاري، با اين ويژگي‌هاي ساختاري و مفهومي، در سينماي امروز جهان (عموماً) و در سينماي هاليوود (خصوصاً) چيست؟

آيا هنر ـ صنعت ـ رسانة سينما در جهان، در حال تحولي زيرپوستي؛ ولي خارق‌العاده و تکان‌دهنده است؟ آيا باز هم چون گذشته، هر از چندي شاهد بروز و ظهور فيلمي از ناحية يک فيلم‌ساز نسبتاً مستقل خواهيم بود که رگه‌هاي هاليوودي‌اش کم‌رنگ شده و بيشتر به استقلال هنري در يک اثر سينمايي وفادار مانده باشد؟

ترديدي نيست که سيريانا يک اثر سياسي است، همراه با جنجال‌هاي اجتناب‌‌پذير و اجتناب ناپذير و...؛ اما چگونه مي‌توان بر نگاه حاکم بر سرنوشت آثاري از اين دست، اشراف و تسلط يافت.

سيريانا محصول 2005 آمريکا، ساختة استيون گيگان، براساس کتاب شري نمي‌بينيم، نوشتة رابرت بائر، توانست لقب افشاگرانه‌ترين اثر سياسي سال را نصيب خود کند.

در دوران دشوار و پيچيده‌اي زندگي مي‌کنيم. مي‌خواستم سيريانا به گونه‌اي جدي و عميق، اين پيچيدگي را در روايت و قصه‌اش منعکس کند. آدم خوبه و آدم بده‌اي وجود ندارد و پاسخ سهل و ساده‌اي نيز ارائه نشده است. شخصيت‌ها ويژگي‌هاي سنتي شخصيت‌هاي روايي را ندارند و حکايت‌هاي فيلم نيز با نتيجه‌گيري‌هاي روشن و آشکار تمام نمي‌شوند و شکل‌ها حل‌ ناشده و باز باقي مي‌مانند. اميدوار بودم فيلم به روشي متفاوت‌تر و جدي‌تر روي بيننده تأثير بگذارد و راحت رهايش نکند. به نظرم، اين صادقانه‌ترين تأملي است که مي‌توان دربارة دنياي پس از يازده سپتامبري‌مان عرضه کرد.

البته نمي‌توان فارغ از جملاتي بود که استيون گيگان دربارة کارکردها و ايده‌هاي اثرش بيان مي‌کند؛ اما مي‌توان فيلم او را در ادامة روندي دانست که سال‌هاست در دنياي هاليوودي غرب و نگاه تقريباً غير جهاني‌اش ـ تأکيد مي‌کنم، غير جهاني و نه الزاماً غير مستقل ـ وجود داشته است.

واقعيت اين است که سيريانا سردار عبور از ميدان‌هاي مين خنثي شده، از سوي ديگران است. در اين فتح بي‌شکوه و نه چندان جذاب، کار جنجال‌سازي قاعدتاً به دست گروه‌هايي سپرده مي‌شود که جايگاهشان در روند تبليغ چنين آثاري شکل مي‌گيرد. پيش از سيريانا به لحاظ افشاگري‌هاي سياسي و اطلاعاتي، آثاري ‌چون دشمن ملت، جاسوس بازي يا حتي فيلم پر و پيمان و البته شلختة فارنهايت 11/ 9 شناخته شده است.

بنابراين، مشکل منتقدان ـ امثال نگارنده ـ با حربة افشاگري حل نمي‌شود. گو اين‌که من هيچ علاقه‌اي به شبه جذابيت‌هاي سياسي سينماي غرب ندارم.

مي‌توانيم دربارة اين ايده، دقيقاً هم‌عقيده باشيم ‌که نفت، بزرگ‌ترين مسئلة قدرت‌هاي جهان در خاورميانه است و دست‌کم تا چند دهة ديگر، اين منطقه جولانگاه قدرت‌هاي سياسي جهان و منطقه براي هر چه بيشتر بهره‌مند شدن از اين طلاي ناب و در عين حال سياه است. از اين رو، هر اثر سينمايي که به نوعي، حول و حوش اين موضوع و حواشي خاص و عامش ساخته شود، مي‌تواند استعداد بالقوة بروز جذابيت‌هاي سياسي را در خود داشته باشد که البته سيريانا نيز از اين قاعده، مستثني نيست. حال، اين قوه و استعداد تا چه حد در خدمت پُزهاي روشن‌فکري و فيگورهاي اصلاح‌طلبانة فيلم ساز در مي‌آيد؟

اکنون ادامة وظيفة پيچيده و مدرن کردن استعمار و استثمار بدوي غرب در مواجهه با خاورميانه و خاور دور را به اهلش وا مي‌نهيم و اين پرسش را به روشني طرح مي‌کنيم که آيا سيريانا حرکتي در جهت افشاگري اصلاح‌طلبانه، براي يک اميرنشين آسيايي است يا هجويه‌اي به منظور دور زدن سياست‌هاي چين، به مثابه رقيبي جدي و خطرناک براي فرآورده‌هاي غرب.

...مکان وقوع ماجراهاي اصلي فيلم يکي از کشورهاي اميرنشين عرب حاشية خليج فارس است. امير نصير، شاهزادة جوان و رفرميست، در پي آن است که تغييراتي در رابطة تجاري طولاني کشورش با ايالات متحده ايجاد کند. نصير که گويا قرار است پس از پدر، حکومت را به دست گيرد، به تازگي حقوق حفاري گاز طبيعي را که از گذشته‌هاي دور، از آن شرکت کانکس تگزاس بود، به يک شرکت چيني واگذار می کند که مبلغ بالاتري پيشنهاد کرده است. اين اقدام، ضربة جبران ناپذيري به منافع آمريکا و شرکت بزرگ کانکس در منطقه زده است. کيلن، يک شرکت نفتي کوچک‌تر تگزاس که در مالکيت جيمي پوپ است، به تازگي در رقابتي شديد، حقوق حفاري حوزه‌هاي نفتي نان و آب‌دار قزاقستان را به دست آورده است. همين موضوع، شرکت کيلن را براي شرکت عظيم‌تر کانکس ـ که اکنون به حوزه‌هاي نفتي جديدي نياز دارد تا ميزان توليدش را بالا نگه دارد ـ جذاب گردانده است و...

ذکر اين بخش کوتاه از داستان فيلم، براي اشاره به شخصيت امير نصير، شاهزادة اميرنشين است که در اين‌ فيلم، نمادي است از رفرميست هاي خاورميانه و امير شدن او در چنبرة مافياي نفتي که تسلطي عجيب و هولناک بر کشورهاي نفت‌خيز دارد، به تصوير در مي‌آيد.

جالب است که پروژة عظيم و عجيب سيريانا با آن همه داستان‌پردازي، شخصيت‌هاي متنوع، لوکيشن‌هاي فوق‌العاده و فيگورهاي سياسي اصلاح‌طلبانه، در برخي لحظات، به شدت سطحي و نازل مي‌شود و مخاطب حرفه‌اي را در داوري، دچار تزلزل مي‌کند.

در فيلم، جاي خالي مجاهدت‌هاي مبارزان شرقي در برابر استثمار نفت شرق به دست غربيان ـ به ويژه انگليس و آمريکا ـ در هيئتِ بي‌هيبت اين امير جوان به چشم مي‌آيد؛ جوانکي بي‌تجربه، ساده‌لوح و نه چندان فعال که حتي وازدگي و جدي نبودن ـ و به معناي مثبت کلمه، سياسي نبودن و سياسي نشان ندادن ـ او در شخصيت‌پردازيِ باسمه‌اي و البته عامدانه‌اش، به خوبي نمايان است، درست مثل تصاوير تهران در فيلم.

ترديدي نيست که با اين فرضيه‌ها، نقش تهران در اين اثر، مي‌تواند تأثيرگذار باشد. گو اين‌که فيلم‌ساز به دليل گرفتار آمدن ميان حجم رسانه‌اي دنياي امروز و واهمه از دافعة مخاطب آگاه از ويژگي‌هاي تهران، به نوعي عبور نه چندان خنثي و نه چندان جدي از حکومت و آدم‌هاي ايران روي آورده است؛ اما بلاهت و غير واقعي بودن اين ديدگاه به گونة مضحکي نمايان است.

اگر از علامت فلش بنيادگرايي تندرو و افراطي تحت عنوان جعلي منسوب به ايران در فيلم، بگذريم (چرا؟!) به چند سکانس دربارة ايران و موقعيت فيزيکي و متافيزيکي آن مي‌رسيم.

در سکانس آغازين فيلم، صحنة يک پارتي و حضور تروريست شبه آرنولد در تهران ديده مي‌شود. اين‌که در مهم‌ترين و خطرناک‌ترين بخش فيلم ـ يعني سکانس اول ـ در فضاي يک پارتيِ جوانانه در تهران قرار مي‌گيريم و ذهنيت ما دربارة ايران و حضور آن در داستان اصلاح‌طلبانة (؟!) فيلم، اين‌گونه شکل مي‌گيرد، هرگز جاي پرسش ندارد! چرا که فيلمسازان غربي نشان داده‌اند، هر چه داراي استقلال فکري باشند و از عوارض سياست‌هاي ديکتاتوري هاليوود به دور، در نهايت، وابستگي کم‌رنگ و پررنگ‌شان به ذهنيت‌هاي سنتي و واپس‌گراي غربي دربارة شرق و به ويژه خاورميانه و حوزة خليج فارس و اساساً انسان شرقي، همچنان پا بر جاست.

در فيلم، صحنه‌هايي هست مربوط به تهران و عبور و مرور تروريست نسبتاً محترم (!) در آن؛ صحنه‌هايي آن‌چنان غير واقعي، نازل و ابلهانه که مخاطب را شگفت‌زده مي‌کند. اگر ساخت اين صحنه‌ها به يک کارگردان درجة سه ايراني سپرده مي‌شد، قطعاً صحنه‌هاي بهتري ساخته مي‌شد.

سازندگان فيلم، زحمت تحقيق و تلاش به خود نداده‌اند و مبتذل‌ترين نماهاي خارجي را دربارة تهران ساخته‌اند که هر بينندة کم‌اطلاعي به جعلي بودنش پي مي‌برد. جالب توجه است که اين جعليات صحنه‌اي را همان کساني تدارک ديده‌اند که آن نماهاي بکر کويري را گرفته‌اند و...

نه! به هيچ وجه قرار نيست وجوه فراوان تحيرانگيز سيريانا، چه در صنعت سينما و چه در داستان ـ به هر حال ـ منتقدانه‌اش را ناديده بگيريم و در برابر آن سکوت کنيم. باز هم اعلام مي‌کنيم از ديدگاه انتقادي يک کارگردان مستقل، دربارة نفت، آسيايي‌ها و کشورهاي جهان سوم و بلايي که از جانب قدرتمندان غربي بر سر آنها مي‌آيد، شگفت‌زده و خوشحاليم. مگر دربارة فيلم افشاگرانة افشاگر و سکانس بيطرفانة (!) آغازين آن، چه موضعي گرفتيم؟

اتهام فساد... کدام فساد؟ فساد دخالت دولت در ساز و کارهاي بازار، به صورت وضع مقررات و کنترل آن است. اين حرف را ميلتون فريدمن مي‌زند؛ کسي که يک جايزة نوبل لعنتي هم برده است. ما قوانيني دقيقاً عليه آن داريم تا بتوانيم آن را دور بزنيم و ناديده‌اش بگيريم. فساد، لاک محافظتي ماست که ما را گرم و نرم نگه مي‌دارد. فساد همان چيزي است که ما به جاي آنکه توي کوچه و خيابان، بر سر يک تکه گوشت دعوا کنيم، اينجا جولان مي‌دهيم. فساد... همان چيزي است که موجب مي‌شود، برنده شويم.[1]

البته استيون گيگان قبل از اين نيز در رسيدن به رفرم تريلر سينمايي‌اش، بحث فساد را جدي‌تر و معتبرتر، پي گرفته بود و به نوعي زد و بند مافيايي، البته در حوزه‌اي ديگر ـ قاچاق مواد مخدر ـ در فيلم‌نامة فيلم مهم ترافيک، پرداخته بود؛ اما آنچه در اين آثار به نظر مخاطب مي‌رسد، داراي يک ويژگي‌ محدوديتي است؛ تهديد و تحديد. ترديدي نيست که اين آثار تهديدي هستند براي گروه‌هاي مافيايي و تحديدي براي مخاطب جهاني. چگونه؟

قابل انکار نيست که در اين آثار، به لحاظ پرداخت هر چه مبهم‌تر موضوعات سياسي جنجال برانگيز، بالاخره انگشت اشاره به سمت سياست‌مداران و سردمداران فساد سياسي در جهان غرب خواهد رفت و آنان را در مظان نگاه‌هاي اتهام‌آلود مخاطبان جهاني فيلم قرار خواهد داد. به موازات اين تهديد تا اندازه‌اي شيک و مدرن و البته لازم، يک تحديد وجود دارد که بيشتر، خط قرمز ناميده مي‌‌شود. اين ويژگي اما براي مخاطب تعبيه شده است تا آن تهديد به حيثيت وجودي و شأن والاي هنرمندي و فيلم‌سازي آقاي کارگردان لطمه‌اي وارد نکند!

ماجرا اين است که در همين داستان سيريانا، ممکن بود که هم دربارة شخصيت اميرنشين و افعالش، هم مافياي سياسي آمريکا، هم نيروهاي فکري و سياسي چين و هم البته کشور انقلابي و اسلامي ايران، واقعيات ـ و نه البته جعليات ـ در بيان سينمايي، جدي‌تر و منطقي‌تر به تصوير کشيده شود و به پيش رود. مثلاً عقبة توليدي همان گروه شيخ‌نشين حاشية خليج فارس تبيين شود و اين‌قدر ابتر روايت نگردد يا هم‌فکري و آبشخوري مشترک سياسي آمريکا با اين گروه، بهتر و دقيق‌تر تصوير شود ـ چه اشکالي دارد؟ مگر فيلم ما افشاگرانه نيست؟! ـ يا ايران، آن‌گونه که هست، تصوير شود؛ نه چنين تلگرافي و باسمه‌اي و خودخواهانه که سازندگان فيلم مي‌خواهند و...

با اين حال، مي‌توانيم با جناب تاد مک کارتي هم‌عقيده باشيم که:

آنان که مي‌گويند هاليوود هيچ‌گاه فيلم سياسي پر مايه‌اي نمي‌سازد، پس از ديدن سيريانا، احتمالاً حرفشان را پس خواهند گرفت. اين فيلم توصيفي است جدي و به شدت جذاب از هيولايي غول‌پيکر، با شاخک‌هاي متعدد، به نام صنعت بين‌المللي...

سيريانا به لحاظ سخت‌افزار سينمايي، به استاندارد مطلوب نزديک است. از حدود هفتاد نقش داراي ديالوگ‌ فيلم گرفته تا فيلم‌برداري در محل وقوع ماجراها، به جز چند استثنا. بايد به الکساندر دپلا، سازندة موسيقي متن فيلم، به دليل خلق اثري درخور و هماهنگ با ضرباهنگ و ويژگي‌هاي بصري فيلم و... تبريک گفت.

از ميان حرف‌هاي استيون گيگان:

سيريانا اشاره به اين مفهوم غلط‌انداز و گمراه‌کننده دارد که مي‌توان به دلخواه، دولت ـ کشورهايي در خاورميانه ساخت. سيريانا عنوان مناسبي است براي فيلمي که مي‌تواند در هر زمان و دربارة هر موقعيتي که با جاه‌طلبي‌هاي عنان گسيخته، بلند پروازي‌هاي احمقانه و خيال‌پردازي‌هاي بچگانه در باب به راه انداختن يک امپراتوري سر و کار پيدا مي‌کنيم، درست باشد.

 

نویسنده:محمدرضا محقق

منبع:ماهنامه رواق اندیشه،شماره2

Ps147



1 . تيم بليک نلسون، دالتون، به جفري رايت، بنت هاليدي.

تماس با هنر اسلامی

نشانی

نشانی دفتر مرکزی
ایران ؛ قم؛ بلوار جمهوری اسلامی، نبش کوچه ۶ ، مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام، طبقه دوم، خبرگزاری ابنا
تلفن دفتر مرکزی : +98 25 32131323
فاکس دفتر مرکزی : +98 25 32131258

شبکه‌های اجتماعی

تماس

تمامی حقوق متعلق به موسسه فرهنگی ابنا الرسول (ص) تهران می‌باشد