در حال بارگذاری؛ صبور باشید
منبع :
دوشنبه

۱۵ فروردین ۱۳۹۰

۱۹:۳۰:۰۰
41870

وقت بيداري

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4

بسم الله الرحمن الرحیم

 

وقت بيداري

درآمد

سينماي معناگرا امروزه به يکي از مهمترين دل مشغولي هاي اصحاب نقد و تحليل سينماي ايران تبديل شده است. فهم معناي اين واژه و دست يافتن به يک معيار دقيق، براي شناسايي فيلم هايي با اين صفت، بحث هاي متعدد و موشکافانه اي را مي طلبد که مجالي است براي رسيدن به فهمي جديد از توانايي هاي سينما و رسانه در عصر جديد؛ بر همين اساس، خانة هنر و انديشة مرکز پژوهش هاي اسلامي صدا و سيما، سلسله جلسات اکران فيلم هاي موصوف به معناگرا را در شهر مقدس قم ترتيب داده است و ضمن دعوت از منتقدين و صاحب نظران، چالش هاي فکري موجود درباة سينما به طور اعم و سينماي معناگرا به طور اخص را به بحث مي گذارد. نقد پيش رو چکيدة مباحث و نقدهاي مطرح شده، دربارة فيلم سينمايي وقتي همه خواب بودند، ساختة فريدون حسن پور است که با حضور تهيه كننده فيلم(فرشته طائرپور) ، كارگردان اثر(فريدون حسن پور) ، كاميار محسنين(متقد سينما) و حجه الاسلام سيد علي آتش زر (پژوهشگر سينما از خانۀ هنر و انديشه) صورت گرفته است. نشرية رواق هنر و انديشه زمينۀ گفت و گو و نقد دربارة اين نوع از سينما(سينماي معناگرا) را باز مي داند و پذيراي نوشته ها و مقالات علمي شما مي باشد. 

 

محسنين: با سلام خدمت دوستان. فيلم وقتي همه خواب بودند بعد از مدت کمي که در جشنواره فيلم فجر به نمايش در آمد، افتخارات داخلي و خارجي بسياري کسب کرد. اين فيلم سيمرغ بلورين بهترين فيلم معناگرا در بخش بين المللي جشنوارة فيلم فجر، جايزة اول مذاهب از بخش بين المللي جشنوارة فيلم فجر، جايزة ويژة آموزش و پرورش در همين جشنواره، جايزة جهاني روستا، جايزة اول توليد، به دليل مشقت توليد از انجمن مديران توليد سينماي ايران، جايزة الوان نيويورک و جايزة اول جشنوارة فيلم هاي مذهبي ايتاليا را از آن خود کرد.

تهيه کنندة اين فيلم، خانم فرشته طائر پور از چهره هاي آشناي سينماي ايران هستند و نقش عمده اي در زمينة نويسندگي و تهيه کنندگي فيلم هاي کودکان و نوجوانان داشته و هميشه يار مطبوعاتي سينماي کشورمان بوده است. ايشان تهيه کنندة فيلم هايي چون ماهي، گلنار، پاتال و آرزوهاي کوچک، سايه هاي هجوم، نان و شعر، پسر مريم و يکي بود، يکي نبود و همچنين سريال هايي مثل سمندون، خاله قورباغه، مدرسة پدربزرگ ها و نيز 30 اثر مستند بوده اند. در ضمن، ايشان عضو شوراي مرکزي انجمن تهيه کنندگان سينماي ايران و همچنين رئيس هيئت مديرة خانة سينما در دوران درخشان آن بوده اند.

آقاي فريدون حسن پور، کارگردان اين فيلم از دوران کودکي علاقه مند به داستان نويسي بوده و از دوران راهنمايي، نوشتن براي راديو را آغاز کردند. ايشان کارگرداني سينما را در باغ فردوس (مرکز اسلامي آموزش فيلم سازي) و همچنين کارگرداني تئاتر را در  تهران گذراندند. هم زمان با تحصيل، دستياري کارگردان و برنامه ريزي و ساخت فيلم هاي کوتاه نيز در کارنامة کاري وي ديده مي شود. در سال 1370 نمايش اطلس هاي لگد مال شده را به روي صحنه بردند و در سال 1373 فيلم نامة معجزة خنده را همراه با يدالله صمدي نوشتند. در سال 1374 فيلم تعطيلات تابستاني را ساختند که از جشنوارة کودک و نوجوان اصفهان و جشنوارة رشد، جوايزي دريافت کردند. ديگر آثار وي از اين قرار است:

سال 1375 سريال دوستان خوب، سال 1376 سريال پسران عاقل، سال 1377 فيلم سينمايي ـ تلويزيوني کوه ـ پيوند ـ گنج، سال 1378 فيلم دارا و ندار، سال 1379 سريال خانة پدري، سال 1380 سريال مزرعة آفتابگردان که کارنامة زرين جشنوارة کودک و نوجوان را به خود اختصاص داد و در نهايت، در سال 1384 فيلم سينمايي وقتي همه خواب بودند.

فيلم پسر مريم، کار قبلي خانم طائرپور در واتيکان و ديگر جشنواره هاي مذهبي، مورد توجه قرار گرفت و نام ايشان با پسر مريم مترادف گرديد.

در همين آغاز كار از خانم طائرپور پرسشي دارم و آن اينكه جناب آقاي حسن پور دربارة وقتي همه خواب بودند، نحوة شکل گيري و ساخت فيلم، فرمودند که شما به طور اتفاقي تهيه کنندة اين فيلم شديد. اين مطلب درسته؟

طائرپور: قطعاً با نگاه به مسائل فرعي و تخصصي، مي توان دربارة هر فيلمي نوعي نگاه داشت. تقدير ساخت اين فيلم از ابتدا، با نوعي حس، خاطره و صفاي دروني که بر مي گردد به مادر از دست رفتة آقاي حسن پور و احساسي که ما نسبت به همة مادران و مسئلة حج داشتيم،گره خورده بود و براي ما به طور ناخواسته و به عنوان يک کار ديني پيش رفت. من 5- 4 سال بود كه به دليل شرايط اکران فيلم هاي کودکان، از توليد توبه کرده بودم؛ چون زماني که در سراسر ايران، سينماي خانوادگي و کودک وجود ندارد و وضعيت اکران نيز در چنين وضعيت فلاکت باري است، ساخت فيلم هاي کودک هيچ فايده اي ندارد. يک روز به طور اتفاقي، آقاي حسن پور را مقابل ساختمان دفتر کارم ديدم. دعوتشان کردم به دفتر و در همان فرصت کم، از خلاصة داستان اين فيلم با خبر شدم. با تمام مقاومتي که براي ساختن فيلم مي کردم، با شنيدن قصة فيلم که برخاسته از خاطرة مادر آقاي حسن پور بود که با حسرت سفر حج از دنيا رفته بود، دست از مقاومت برداشتم. مسئلة مهم تر توجيهات اقتصادي بود که مرا از اين كار بازمي داشت؛ اما من تصميم گرفتم اين فيلم را تهيه كنم. به ياري خدا، عواملي به پروژه پيوستند که بسيار بهتر و بالاتر از توقع و برآورد اولية ما بودند. محمد رضا فروتن خودش گفت که فيلم نامه را خوانده و دلش مي خواهد در فيلم بازي کند و نصف دستمزدش را نيز براي ساخت فيلم شريک شد. از نظر ما سينمايي ها، اين موضوع فقط مي تواند يک معجزه باشد و بسياري اتفاقات مشابه ديگر.

فکر الهي و انساني برخاسته از شفافيت و صفاي ديدگاه آقاي حسن پور، بيشترين سرماية فيلم است. براي من افتخار است که اين فيلم بعد از 14 فيلم سينمايي و بيش از 20 هزار دقيقه کار تلويزيوني، در کارنامة من ثبت شده است. يکي از دلايلي که سبب مي شود از اين پس، در بحث ها و جلسات فيلم شرکت كنم، اندازه گيري معيارها و روش هاي حمايت عملي از سينماي مذهبي در ايران و هر جاي جهان خواهد بود. يکي از سؤالات و مسائل مهمي که بايد از مسئولان کشور و به ويژه شهر قم که بنا دارد از اين فرهنگ اصيل دفاع کند، اين است که به رغم حضور مردم در سالن و تأثيرگذاري فراوان اين نوع فيلم ها، چرا هنوز بعد از گذشت اين همه سال، فيلم هاي مذهبي موقعيت و جايگاه فيلم هاي تجاري را ندارند؟ اميدوارم همة دوستان به اين مسئلة مهم به صورت يک دغدغه و مشکل اساسي بنگرند.

وقتي همه خواب بودند توانسته است در جشنواره هاي مذهبي، تأثير مثبتي بر مسيحيان متعصب کاتوليک و يهوديان بگذارد؛ به گونه اي که درخواست عکس اين فيلم را داشتند و رئيس کاتوليک جشنوارة فيلم هاي مذهبي ايتاليا گفت:

اين فيلم نگاه ما را نسبت به مسئلة زيارت عوض كرد. نفسِ تلاش براي رسيدن مهم است، نه نفس مقصدي که به سمت آن مي رويم.

اين سخن همان چيزي است که در عرفان ما نيز وجود دارد و اين دستاورد کمي نيست. فيلم هايي از اين دست نياز به حمايت، تشويق و ادامة حيات دارند. اميدوارم در اين زمينه، گامي هر چند کوچک برداشته شود.

محسنين: آقاي حسن پور! شما در مصاحبه ها و صحبت هاي ايام جشنوارة فجر و پس از آن، اشاره کرديد که اين فيلم يک قصة ده ساله دارد و دوست داشتيد اين فيلم را بسازيد. چرا در جامعة ما که جامعه اي مذهبي است و همه به يک چيز مشترک معتقدند، ساخت فيلمي چون وقتي همه خواب بودند بايد اين همه سال طول بکشد؟

حسن پور: من در سال 1374 فيلمي ساختم به نام تعطيلات تابستاني. در زمان ساخت فيلم، به مادرم قول دادم که حتماً ايشان را به مکه بفرستم؛ اما توان مالي نداشتم. هنوز فيلم برداري آن فيلم تمام نشده بود که حال مادرم بد شد و متأسفانه ده روز بعد از اتمام فيلم، مادرم از دنيا رفت. از همان زمان به اين فکر افتادم که آيا مي توان احساس مکه رفتن مادران را در يک فيلم يا اثر هنري، به تصوير کشيد. شروع اين ايده و قصه از همان زمان بود تا اينكه در سال 1376 مادري برايم قصه اي تعريف کرد دربارة پيرزني که مشاعر خود را از دست داده بود. او به پسرش مي گفت هر هفته مرا به خانة برادرت ببر. پسر او را در راهروي خانه مي گرداند و مي گفت: رسيديم. با شنيدن اين داستان فرم قصه شکل گرفت و در سال 1380 داستان فيلم آماده شد. اصولاً فيلم ساختن کار سختي است. يونسکو سخت ترين کار جهان را فيلم سازي دانسته است. در کشور ما، ساختن فيلم تجاري آسان است؛ ولي هر چه موضوع فيلم به سمت مذهب برود، ساخت فيلم دشوارتر مي شود. فيلمي که من ساختم به نوعي است که همة مردم با هر نوع سليقه، مي توانند آن را ببينند و ما را محکوم به خدشه دار كردن عقايد مذهبيشان نکنند. طبعاً ساخت چنين فيلمي بسيار سخت و طاقت فرساست. من از سال 1380 اين فيلم را آغاز نكردم؛ چون مي خواستم همة شرايط مالي آماده شود و من بايد با تمام مشکلات مالي و... آن را مي ساختم تا فيلمي بسازم که دوست دارم.

آتش زر: بنده بعد از ديدن فيلم، احساس بسيار خوبي داشتم. به هر روي، فيلم حاصل يک کار جمعي است و از معدود فيلم هايي است که مسائل معنوي را با فضاي تيره و تار نيالوده و فضاي آن بسيار دلگشاست و ارتباطي تماتيک و مفهومي با فيلم دارد.

مفهوم اصلي فيلم که همان زيارت است، بسيار خوب پرداخت شده و فضاها به درستي انتخاب شده اند و جالب اين که فيلم با مرگ تمام نشد. البته فيلم مي توانست از جهاتي، بهتر از اين باشد؛ چون مفاهيمي که در ذهن سازندگان فيلم بود، مفاهيمي بسيار والا بود و خودشان درک درستي از اين مفاهيم داشتند که اين از نوع نماها و حرکات دوربين کاملاً پيداست.

اما فيلم از اشکالات و ايراداتي رنج مي برد. يکي از اين ايرادات، پايان بندي زود است. شخصيت ها نياز به پرورش بييشتري داشتند؛ به ويژه در سطح معنايي که به قول فرماليست ها و نوفرماليست ها، سطح معنايي ارجاعي است که يک پيرزن قصد رفتن به زيارت را دارد و نمي تواند به اين سفر برود؛ ولي به سفري معنوي مي رود که اين سطح معنايي ارجاعي است. سطح معنايي ديگر، سطح معنايي آشکار است. از ديدگاه فرماليست ها، يک نفر از مناسک به ايمان حرکت مي کند که اين نيز معناي عميق و دقيقي است. در سطح معنايي ضمني نيز نوعي تقابل دوگانۀ ظاهر و باطن مورد نظر سازندگان فيلم بوده است. کريم، نمادي از تمسک بي دليل، ظاهري و منفي به مناسک و مسائل ديني است و بچه ها با گستردگي هايشان، زينب با آن لکنت زبانش يا نصير که مشکل فهم معمول و متعارف مادي را دارد، تجربۀ معنويت و باطن است در کنار ظاهر. سطح معنايي ارجاعي و ايدئولوژيک در حقيقت، تقابل ظاهرگرايي و باطن گرايي است و فيلم در پرداخت برخي قسمت ها در اين لايه هاي غيرمعنايي، به توفيق دست نمي‌يابد.

حسن پور: اگر از لحاظ فلسفي، هدفي را از ساخت فيلم در نظر بگيريم، همۀ تکنيک و اصول در جهت انتقال هدف به بيننده است. همان طور که فرموديد، شخصيت ها همه رو به بالا حرکت مي کنند و در اين سير، حتي طبيعت نيز همراه آنان زيباتر مي شود و نقش دراماتيک پيدا مي کند.

در مورد سختي کار فيلم‌برداري که اشاره شد، پلان ها در کوهستان انتخاب شده بودند. به فاصلۀ 3،4 ساعت از هم، ما با اتومبيل، سه ساعت راه را طي مي کرديم تا به کوه برسيم و پلان هاي خراب شده را مجدداً فيلم‌برداري کنيم. در مورد بار معاني بايد گفت، مسئلۀ اصلي فيلم، حج است و همۀ ما نسبت به اين مسئله تعلقاتي داريم. در زمان فيلم برداري، به من پيشنهاد شد که به حج بروم و من قبول نکردم. مي خواستم مانند قهرمان قصه، به حج نرفته باشم؛ چون مي‌ترسيدم با ديدن اعمال و مناسک ، قصۀ من تحت تأثير قرار بگيرد. هر قصه اي داراي ظرفيت و فرمي است و يک بار فلسفي را تا اندازه اي مي تواند حمل کند. اگر بار فلسفي بر فرم سنگيني کند، ممکن است آن چيزي را که هست، خوب نبينيم. بايد مسائل مهم در کنار هم چيده شوند و تماشاچي اين تصور را داشته باشد که ما دقيقاً سفر حج را بازسازي مي کنيم؛ هدف، مجازي بودن است.

وقتي مسئلۀ فلسفي در ذهن من حل شد، داستان بهتر پيش رفت. قصۀ عاشق و معشوقي بود که معشوق به هر دليلي، به عاشق اجازۀ سفر نداده است. وقتي معشوق حرکت مي کند، به دليل دلتنگي ها، عاشق مي گويد حال که راه افتادي و آمدي، من کمکت مي کنم. حالا مي آيد و نمادهاي سفر را مقابل بي بي مي گذارد و بي بي مي رود. مثلاً آن سنگي که بي بي به مش کريم مي زند، سنگ هشياري و بيداري است. مش کريم در اين سير حرکت مي کند و به تدريج، از عقايد و باورهاي گذشته اش دست مي کشد و به جايي مي رسد که آن تغيير بيدارش مي کند.

طائرپور: فيلم‌سازان اگر بهترين و بزرگ‌ترين شاهکارهاي سينمايي خود را نيز بعد از ساخت ببينند، به اين نتيجه مي رسند که اگر بعضي نقاط را طور ديگري مي ساختند، بهتر مي شد. قطعاً اگر اين فيلم را نيز بخواهيم مجدداً بسازيم، با فيلم موجود تفاوت‌هاي عمده اي خواهد داشت. برخي از فيلم هايي که مدعي سبک هستند، بايد اجزايشان مورد تحليل قرار گيرد. اشاره اي که در ابتداي صحبتم کردم، اين بود که بعضي از اين گونه فيلم ها را که نمونه و شاخصش همين فيلم است، بايستي يک جا ديد و اثرگذاري کلي آن را بررسي کرد. آيا مخاطب عام بعد از تماشاي فيلم، با حسي که مدنظر فيلم بوده و رضايتي که هدف سازندگان بوده، بيرون مي آيد يا غلط هاي سينمايي فيلم به حدي زياد بوده که حواس او از کليت فيلم و تأثيرگذاري آن پرت مي شود؟ يکي از مشکلات من اين است که از تماشاي فيلم به عنوان يک مخاطب عام، محروم هستم و در زمان تماشاي فيلم، دايم مجسم مي کنم که در اين صحنه چه کاري شده يا پشت صحنه به چه صورتي بوده است. اين مشکل تمام کساني است که به يکي از شاخه هاي تخصصي حوزۀ سينما نزديک مي شوند؛ اما براي افراد جامعه که مخاطبان اصلي و غايي هر فيلم هستند، بايد ميزان تأثيرگذاري در آنها مشاهده شود و همين امر براي سازندگان، موجب رضايت خواهد بود.

محسنين: براي سينماي ما که به تازگي وارد اين وادي ها شده و ترس از تعبير وجود دارد، اين مابه‌ازاهاي بيروني که در وقتي همه خواب بودند مي بينيم؛ مانند رمي جمرات، احرام پوشيدن و ... اين نزديک و دور شدن ها چه امتيازي براي فيلم دارد؟

آتش زر: به دليل ايدۀ خوب و لطيف فيلم، من آرزو کردم اي کاش اين فيلم را من ساخته بودم؛ ولي يکي از مشکلات اين نوع فيلم ها اين است که فيلم ها را تا حدي مبهم مي کنند که قابل فهم نيست. حج يک سفر معنوي بسيار لطيف و ظريف است. از طرف ديگر، موضوع حج موضوع مهم و بزرگي است. کسي چون دکتر علي شريعتي که در سوربن درس خوانده، در کتاب حج خويش، در لحظه لحظۀ گام نهادن در کوچه پس کوچه هاي مکه و مدينه و در آيين ها و مناسک، ايمان بزرگي را تجربه مي کند و در دل اين اعمال، حقايقي را مي بيند؛ ولي اين موضوع به فيلم ساز اجازه نمي دهد از اين داشته ها در فيلم استفاده کند. فيلم ساز بايد با هنر و خلاقيت خويش، اين موضوع را در کليت فيلم بياورد. مايۀ فيلم بايد از درون شخصيت ها و روايت شکل بگيرد. مخاطب بايد با داستان هم‌ذات‌پنداري کند. مثلاً تماشاگر، کريم را به لحاظ بصري، نماد يک انسان بد مي بيند؛ ولي شماي کارگردان به من مي‌گوييد اين انسان بد، شخصيت بدي ندارد. کريم هيچ کار بدي نمي کند. اگر ميميک صورت و نوع ديالوگ هاي او را کنار بگذاريم، آدم بدي نيست. او مخالف است که دخترش با يک پسر شيرين عقل ازدواج کند. موضوع ديگر باورپذيري و تحول ناگهاني کريم است که خوب درنيامده و ما نمي‌توانيم اين تحول را باور کنيم.

طائرپور: به نظر ما هم شخصيت کريم بد نيست.

حسن پور: در هيچ يک از فيلم‌هاي من، آدم منفي وجود ندارد. براي پيشبرد داستان، قهرمان و ضد قهرمان لازم است. در اين فيلم نيز مش کريم آدم بدي نيست و همۀ اصول را رعايت مي کند. او کار بدي نکرده و به لحاظ اعتقادش، درست عمل کرده است.

آتش زر: ولي شما به لحاظ بصري، با نماهايي که از صورتش نشان مي‌دهيد، به ما مي گوييد او انسان بدي است.

حسن پور: به هر حال، در داستان، به نقش مقابل نياز داريم. کريم نقش مقابل است؛ اما روشن بيني و روشن دلي بي بي را ندارد. بي بي مسائل را با دل مي بيند و مش کريم با دو دو تا چهارتا. تفاوت آنها فقط در همين است و اين موجب مي شود ما حس کنيم او منفي است؛ ولي در نهايت اجازه نمي دهيم که منفي بماند. نظر شما و اغلب دوستان در پايان فيلم مرگ بي بي بود ولي من اين حس را داشتم که بي بي زنده بماند.

موقعيت دراماتيک قصه دربارۀ پيرزني است که سخت مي شنود، يک متري خودش را هم نمي بيند و آرزو دارد به مکه برود. در مقابل او مش کريم قرار دارد. مي توانستيم کاري کنيم که شما از ديدن او نفرت داشته باشيد؛ اما چون به عقايد مش کريم معتقد هستيم، به اين مسئله، بسيار ظريف پرداخته ايم.

آتش زر: مناسک حج به نوعي، شعر انسان فارغ از معادلات سوداگرانۀ زندگي روزمره است. اين مناسک در فيلم پرورانده شده است؛ مخصوصاً لحظه اي که بي بي به سنگ دست مي کشد. اگر در اينجا، کمي مناجات مي کرد، بهتر بود؛ چون بي بي با ننه فاطمه که مجاور مي نشست و کفن مي پوشيد و تجربۀ مرگ آگاهانه اي داشت آشنا بود. با روشن بيني که در بي بي ديده مي شود، اگر با ظرافت بيشتري پرداخت مي‌شد، بهتر بود.

طائرپور: بي بي بعد از اينکه سنگ را مي زند، مي گويد:

دعوتم کردي، آمدم. راضي ام به رضاي تو.

چند سال پيش که به حج مشرف شدم، ساعت ها مي نشستم و آدم هاي مختلف را با رنگ ها و نژادهاي مختلف نگاه مي کردم. با خود مي‌انديشيدم که به يقين، براي خدا کاري نداشت که همۀ انسان ها را شبيه هم بيافريند.

ايمان همۀ ما ممکن است شبيه بي بي يا کريم يا شبيه بزرگان دين يا شايد هم شبيه انسان هاي معمولي باشد. اين تنوع و تفاوت سطوح، زيباست. اگر فيلم بتواند اين تفاوت را نشان دهد، کار بسيار بزرگي انجام داده است. ما در فيلم نشان داديم که مش کريم به نقطۀ درکي مي رسد، همين طور بي بي و بچه ها و نصير که فکر کردند چيزي را به بازي گرفتند و يک شوخي را شروع کردند. خوشبختانه در اکران فيلم، از نزديک جواناني را ديدم که هنوز به سن شوق و اشتياق براي حج نرسيده بودند و بسيار هم مدرن و امروزي بودند؛ اما چنان اشتياق در وجودشان جوانه زد که با من تماس هاي بسياري گرفتند و اين مسئله را عنوان کردند.

در اين فيلم، نشانه هايي وجود دارد؛ غسل بي بي زير باران، احرام پوشيدن، چشمۀ آب و ... . ما کوشيديم از تمامي اين آداب، نشانه هايي در فيلم بگذاريم. قبل از توليد اين فيلم، به آقاي حسن پور پيشنهاد کردم به سفر حج عمره بروند؛ اما ايشان قبول نکردند و من سعي کردم چيزهايي را بر اساس برداشت هاي خودم، برايشان توضيح دهم. براي اينکه بيان يک فيلم دربارۀ يک اعتقاد يا حس، هم بي غلط باشد و هم تأثيرگذار و همچنين زيبا و هنري باشد، راه بسيار سختي را بايد پيمود و ما اکنون هنوز داريم سياه مشق مي نويسيم.

من همين که پيرزن هشتادساله اي را مي بينم که پيداست اولين بارش است به سينما آمده و به همراه پسرها و دخترهاي مدرنش از پله هاي سينما فرهنگ پايين مي آيد، پاسخ خودم را دريافت مي کنم. چندي پيش، در ديداري با آقاي وزير فرهنگ و ارشاد، به ايشان گفتم که من رسماً احساس قافله داري مي کنم و حس مي کنم کاروان راه انداخته ام و مردم را به حج مي‌برم.

هر شب چندصد نفر بدون نوبت مي روند سينما و بعد به من زنگ مي زنند و مي گويند:

حجت قبول. ما را هم بردي حج.

محمدرضا فروتن هم يک بار به من گفت:

من هر بار اين فيلم را مي بينم، احساس مي کنم يک بار ديگر به حج رفته‌ام.

اجازه دهيد کساني که به اندازۀ شما از اين آداب و فلسفۀ آن آگاهي ندارند، مخاطب اين فيلم باشند. اين فيلم بر آنها بيشتر تأثير مي گذارد. ان شاء الله در فيلم هاي بعدي، سعي مي کنيم دقت نظر بيشتري داشته باشيم.

حسن پور: همان طور که خانم طائرپور اشاره کردند، ما دايم در مرحلۀ نگارش فيلم نامه و پروسۀ ساخت، به مخاطب فکر مي کنيم. البته به طيف وسيع‌تري از مخاطب نظر داريم؛ زيرا اگر تنها به يک قشر معدود و خاص از مخاطب توجه کنيم که مثلاً اهل فلسفه اند، آنگاه بايد يک فيلم ويژه با اله‌مان هاي فلسفي بسازيم که تماشاگر عام از آن هيچ لذتي نبرد.

روزي يک نفر از من پرسيد، آيا چون شما شمالي هستيد، اين فيلم را در شمال ساختيد؟ مي خواهم در جواب فيلم‌سازان جوان، بگويم که اهل هر جا هستند، فيلم هايشان را در همان منطقه و محيط بسازند. اين از اصول اوليۀ فيلم سازي است؛ چرا که انسان در هر محيطي که بزرگ مي شود و رشد مي کند، همۀ آداب و رسوم و رفتارهاي آن محيط را به خوبي مي شناسد.

محسنين: زماني که تاريخ سينما را مطالعه مي کردم، با فيلمي رو به رو شدم به نام خانۀ خدا، اثر جلال مقدم که مربوط به سال هاي دور است. در توصيف اين فيلم آورده اند که چنان تأثيري بر تماشاگران نهاد که پس از اتمام فيلم، جهت تبرک، به ديوارهاي سينما دست مي کشيدند. من اين اتفاق را در تاريخ سينما خواندم؛ اما با چشم خودم در تهران و چند شهرستان ديدم که وقتي اين فيلم را نمايش مي دادند، مردم با حس و حال غريبي از سينما بيرون مي آمدند و اين نشان دهندۀ ارتباطي ويژه ميان فيلم و تماشاگران است.

پرسش: آيا حضور بچه ها در فيلم، به اهميت مناسک حج لطمه نمي‌زند؟ آيا اينکه تعدادي کودک بي بي را به مناسک حج مي برند، به باورپذيري قصه ضربه نمي زند؟

حسن پور: من سؤال را قدري وسيع تر مطرح مي کنم؛ اساساً چرا بچه ها؟ حقيقت اين است که همه بچه هستند. بي بي هم در اين فيلم، کودک است و ما با کودک درون اين شخصيت ها کار داريم. اما چرا؟ در فيلم، يکي از بچه ها به امامزاده مي گويد: اگر به بزرگترها بگوييم، آنها يا مي گويند گناه است يا نمي شود. بچه ها مثل بزرگ‌تر ها نيستند که وقتي مي خواهند فکرشان را بيان کنند، آن را از مارپيچ ها و فيلترهاي مختلف ذهن عبور دهند و بعد چيز ديگري بگويند. ما بزرگ‌ترها معلوم نيست چند درصد خالص فکرمان را بيان مي کنيم؛ اما بچه ها شخصيت زلالي دارند و ذهنشان فيلتر ندارد و فکرشان به زبانشان بسته است. به همين دليل است که وقتي از کسي بدشان مي آيد، فوري به او فحش مي دهند و ديگر فکر نمي کنند که اين فحش خوب است يا بد. اگر هم کسي را دوست داشته باشند، عشقشان را به راحتي بيان مي کنند. اين شخصيت ها زلالند که مي توانند اين باورها را داشته باشند.

چه کسي اولين بار، سفر حج را باور مي کند؟ اين نصير است که وقتي سرش را پايين مي گيرد، مي گويد:

من مي دونستم يک روزي ميرم خونۀ خدا.

همراه با نصير، تماشاگر نيز به تدريج، وارد اين سفر مي‌شود و بعد از آن، بچه ها هم باور مي کنند. انجام مناسک حج با بچه ها، به اين دليل است که بچه ها زيباترين موجودات عالم هستند. در ضمن، هر چه در فيلم پيش مي رويم، از مسئلۀ بچه بودن يا بزرگ بودن جدا مي شويم؛ يعني ديگر تنها انسان است که ديده مي شود و حتي خود بچه ها بيشتر در سايه هستند.

طائرپور: همۀ ما کساني را در زندگي داريم که به شفاعتشان در آن دنيا، اميد بسته ايم. شما که در جوار حضرت معصومه هستيد، دستتان به دامان ايشان مي رسد و ان شاء الله در روز قيامت، ايشان شفيع شماست. من بيش از هر کس، دلم را به شفاعت بچه ها خوش کرده ام که براي تربيت، اميد، شادي و سلامتي شان فيلم ساخته ام. از نظر من، بچه ها جدي ترين موجودات عالم هستند و بيش از هر کس ديگر، به فطرت انسان شبيه هستند و نمي توان آنها را دست کم گرفت. من به بيش از سي کشور دنيا سفر کرده‌ام و اين موقعيت را داشتم که در مدارس يا جشنواره هاي کودک، با گروه هاي مختلف کودکان در تماس باشم و فکر مي کنم کودکان از محبوب ترين مخلوقات خداوند هستند.

من آنها را خيلي جدي مي گيرم و به همين دليل، فيلم ساختن براي آنها يا استفاده از آنها به جاي قهرمان فيلم‌ها را ابداً کار سخيفي نمي‌دانم.

حسن پور: اگر سر صحنۀ فيلم بياييد، درمي‌يابيد که کار با کودکان، به مراتب سخت تر از کار با بزرگ‌ترهاست. بچه ها ميزان حسي را درک نمي کنند. در همين فيلم، براي آنکه اشک آن بچه دربيايد، خودِ من20 دقيقه، به شدت گريه کردم تا سرانجام بغض اين بچه ترکيد و آن‌گاه او را گذاشتم جلوي دوربين. کار با بچه ها واقعاً دشوار است.

محسنين: جناب آقاي حسن پور! به نظر مي رسد در اين فيلم، شما از سادگي به حداکثر امکان آن توجه کرديد. علاوه بر فضاهاي طبيعي، فضاهاي زيادي مي توانست باشد؛ اما شما از آن بهره نبرديد. البته اين مي تواند طبيعي باشد و طبق نظر آقاي آتش زر، اين سادگي در مورد

تماس با هنر اسلامی

نشانی

نشانی دفتر مرکزی
ایران ؛ قم؛ بلوار جمهوری اسلامی، نبش کوچه ۶ ، مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام، طبقه دوم، خبرگزاری ابنا
تلفن دفتر مرکزی : +98 25 32131323
فاکس دفتر مرکزی : +98 25 32131258

شبکه‌های اجتماعی

تماس

تمامی حقوق متعلق به موسسه فرهنگی ابنا الرسول (ص) تهران می‌باشد