در حال بارگذاری؛ صبور باشید
منبع :
دوشنبه

۱۵ فروردین ۱۳۹۰

۱۹:۳۰:۰۰
41872

ادغام گذشته در حال

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4

بسم الله الرحمن الرحیم

 

ادغام گذشته در حال                                           

سال هاست که پس از پيروزي انقلاب اسلامي، دغدغة سينماي ديني، ذهن بسياري از هنرمندان و هنرپژوهان را به خود اختصاص داده است و در طول اين زمان، تجربه‌هاي مختلفي از آن به دست آمده است. در اين باب، قرآن کريم يکي از مهمترين منابع براي پردازش هنر ديني به شمار مي رود و رويکردهاي متنوعي نسبت به آن انجام گرفته است. پيش از اين، نگارنده در نوشته اي ديگر، انواع اين رويکردها را به تفصيل مورد بازخواني قرار داده بود که اجمال آن در چهار عنوان خلاصه مي شود:

اقتباس هاي عنواني مانند: فيلم‌هاي توبة نصوح، خانة عنکبوت، استعاذه و بوي پيراهن يوسف؛

اقتباس هاي داستاني مانند: ايوب پيامبر، زمين آسماني، مردان آنجلس، خورشيد مصر و بشارت منجي؛

اقتباس هاي مفهومي مانند: تولد يک پروانه، يک تکه نان، آوار، بلندي هاي صفر و شهر زيبا؛

اقتباس هاي فرعي مانند: بايکوت و دست‌فروش؛

در اين ميان، مهم‌ترين و پرکاربردترين نوع در اقتباس‌هاي داستاني جلوه يافته است؛ آن سان که حتي در سال هاي پيش از انقلاب نيز نمونه هايي از اين دست ساخته شده‌است. مانند اقتباس از داستان حضرت يوسف(ع) که در دو فيلم با نام يوسف و زليخا، يکي ساختة سيامک ياسمي و ديگري ساختة مهدي رئيس فيروز صورت گرفته بود.

در سال هاي پس از انقلاب نيز به ويژه در يک دهة اخير، رهيافت جدي و گسترده اي نسبت به آن به عمل آمده است که از قضا، بيشترين تلاش و سرمايه گذاري در اين زمينه، از سوي سازمان صدا و سيماي جمهوري اسلامي صورت گرفته است و اغلب محصولات آن نيز در قالب فيلم ـ سريال بوده است.

اما اقتباس از روايات قرآني واجد دو مشکل اساسي است؛ مشکل اول پراکندگي در توالي روايي ماجراهاي قرآني است. قصص قرآن داراي متني يک‌پارچه نيستند که از وضعيت متعادل ابتدايي آغاز شوند، به يک وضعيت آشفتة مياني تداوم يابند و در نهايت، به موقعيت متعادل ثانوي ختم گردند. دليل اينکه خداوند متعال براي بيان ماجراها و سرگذشت هاي انسان‌ها ـ اعم از انبيا، اوليا و اشقيا ـ چنين الگويي قرار داده است، بحثي است که بررسي آن دامنة مجزايي مي طلبد. در هر حال، کساني که به قرآن مراجعه مي کرده اند، براي ترجمان آن به حوزة سينما، ناچار به تغيير اين الگو بوده اند و آن را به سبک و سياق داستان هاي متداول در مي آورده اند. البته برخي قصص قرآن، تا حدي از الگوي يک‌پارچة روايي برخوردارند؛ مانند قصة حضرت يوسف(ع). در سورة يوسف، فارغ از سه آية اول و ده آية پاياني، آيات ديگر کم و بيش روندي دراماتيک را طي مي کنند. شايد از  همين روست که در بين قصص قرآن، اين قصه بيشتر مورد اقتباس قرار گرفته است. چنان‌که افزون بر دو فيلم پيش از انقلاب، اکنون نيز سريالي بر اساس آن، در حال ساخت است. البته اين محدود به ايران نيست و  اين داستان در ساير کشورها نيز مورد استقبال بوده است؛ مانند اقتباسي که فيلم‌ساز پرآوازة مصري، يوسف شاهين از آن به عمل آورد.

 در اين ميان، مشکل ديگري نيز وجود دارد و آن حکايت‌وارگي ماجراهاي قرآني است. در قرآن، معمولاً خطوط کلي و برگزيدة حکايت ها تعريف مي شود و اين بزرگترين وجه تفاوت و تمايز آن با داستان است که به اقتضاي موقعيت داستان، جزئيات، مورد توجه اساسي قرار مي گيرند. از همين رو، رجوع سينماگر براي اقتباس از قرآن، تنها يک وجه قضيه به شمار مي رود و نياز او به دو عنصر کتب روايي و تخيل پردازي، مکمل کار به شمار مي‌آيد. بسياري از روايت هاي نقل شده از معصومين(ع) خلأ هاي ياد شده در قصه‌ها را پر مي کند يا ماجراهاي آن را افزايش مي دهد و غنا مي بخشد. بديهي است که منظور از پرکردن خلأها يا غنا بخشيدن، اشاره به نقص قرآن نيست؛ چرا ‌که هدف خداوند از بيان قصص در کتب مقدس، داستان‌سرايي نبوده است. اين واژه ها صرفاً بر مبناي انتظار مخاطب، جهت دريافت داستان به کار رفته است و در واقع، نقص و نياز انسان را بيان مي دارد، نه ـ العياذ بالله ـ نقص قرآن را. با اين حال، روايات نيز صرفاً بخشي از ماجرا را تکميل مي کنند و بقيه را تخيل سينماگر جبران مي‌کند؛ ولي اينجا مشکل ديگري پديدار مي شود. اگر مبناي اقتباس سينماگر، متني به جز کلام خدا باشد و موضوعش ماجرايي غير از سرگذشت اولياءالله، دامنة تخيل مي‌تواند تا هر جا که مي‌خواهد، پرواز کند؛ مانند داستان‌هاي شاهنامة فردوسي يا داستان ليلي و مجنون يا حتي شخصيت هاي واقعي تاريخي، آن‌سان که مثلاً علي حاتمي به آدم هاي زمان قاجار مي نگريست. اين نگرش در قبال حکايات قرآني، واجد حساسيت هاي فراواني است. بحث نسبت دروغ به خدا و اولياي او که از گناهان کبيره است، در اين مسير، بزرگ‌ترين چالش را ايجاد  مي‌کند. راه دادن خيال و داستان پردازي به مناسبات خدا و برگزيدگانش، بستري حساس است که به راه رفتن روي طنابي باريک مي ماند و سقوط از آن به سوي دروغ پردازي هاي ولو ناخواسته، شالودة کار را به هم مي ريزد. از همين روست که در زندگي حضرت عيسي (ع) فاصلة ميان زمان طفوليت تا برگزيدگي به مقام پيامبري، معمولاً در اقتباس ها مورد توجه قرار نمي گيرد؛ زيرا دربارة اين مقطع زماني، روايات عمده اي در متون مقدس نيامده است و اين سکوت به خلأ در اثر اقتباسي انجاميده است و اگر قرار باشد خودِ سينماگر بر اساس تخيلش، اين مقاطع را پر کند و حکايت هاي خود ساخته را به حضرت عيسي(ع) نسبت دهد، مخاطرات محتوايي اثر افزايش مي يابد و احتمال انتقاد کارشناسان ديني از آن را مضاعف مي سازد.

اين مشکلات که البته ريشه در دغدغه ها و موقعيت هاي اصيل دارند، مسير شکل گيري يک روايت شسته‌ـ رفته را براي بيان سرگذشت سينمايي اولياي الهي، دچار قبض مي کنند. بنابراين، براي خروج از اين دايرة محدود بايد به دنبال شيوه هاي نوين رفت تا هم سينما از برکت قصص قرآني محروم نماند و هم اين قصص در چارچوبي جذاب و روايت پذير قرار گيرد. در سينماي ايران، در اين زمينه، تجربه هايي به عمل آمده است. زمين آسماني، ساختة محمد علي نجفي که دربارة سرگذشت حضرت ابراهيم(ع) است، نمونه اي از اين دست به شمار مي آيد. در اين فيلم، عده اي در زمان معاصر، در پي راز هجرت هاجر و اسماعيل به سرزمين مکه و تشنگي آنان در صفا و مروه هستند و با بازسازي ماجراي آنان، زمان هاي حال و ماضي را به هم پيوند مي دهند. اين الگو اگر چه به لحاظ جذب مخاطب و انسجام ساختاري‌اش موفق نبود، اما در هر حال، نوآوري آن در تاريخ سينماي ديني‌ـ قرآني کشور ثبت شده است.

در ماه رمضان امسال، با پخش سريال صاحبدلان از شبکة اول سيماي جمهوري اسلامي، اين روند در قالبي ديگر تکرار شد؛ با اين تفاوت که اين بار، اقبال مخاطب و تحسين کارشناسنان هنري را نيز به همراه داشت. در صاحبدلان، بر خلاف زمين آسماني، حال به گذشته برده نشد، بلکه گذشته به زمان حال آمد و در حکايت‌هاي آدم، هابيل و قابيل، نوح و کنعان، موسي و خضر و هارون و فرعون و آسيه، يونس، يوسف و عزيز و زليخا، مومن آل فرعون، بني اسرائيل و... در قالب خليل، جليل، دينا، محمود، شاهين، رامين، بهادري، عاليه، حشمت و...تکرار شد. تِم بيشتر قصص قرآن در باب تقابل حق و باطل است و اين تم در طول روايت صاحبدلان، با رويارويي خليل و جليل و متعلقاتِ هر يک جلوه يافته است. معجزه به‌مثابه موتيف تکرار شوندة قصص هر يک از انبياي الهي در قرآن، در سريال مزبور، به کرامت و عنايت الهي در شفاي پاي عاليه تسري مي‌يابد. بهانه گيري امت ها و لجبازي‌شان با انبياي الهي، به جاي مبارزه با ائمة کفر که بيش از همه در قوم بني اسرائيل مشهود بود، با حضور بهادري و محلوجي لحاف دوز مصداق امروزي يافته است. اين روند را مي توان همچنان ادامه داد و شبيه سازي ها و معادل‌گزيني‌هاي جاري را در سريال، با شخصيت ها و قصص قرآن مقايسه کرد. اين وضعيت مشکلات پيش پاي اقتباس هاي سينمايي يا تلويزيوني از قرآن را به خوبي رفع کرده است. پراکندگي ماجراها با پيوستگي درام امروزي حل شده است و خلأها و حفره هاي داستاني به لحاظ جزئي پردازي، با گره ها و نقاط اوج و فرود آن جبران گرديده است. افزون بر آن، وجوه تماتيک داستان هاي قرآن از وجوه ملموس و قابل درکي برخوردار شده و عنايت به وضعيت فرا زماني و فرا مکاني آموزه هاي کتاب خدا، گرد و غبار آن را از کژفهمي عوامانه، به کهنگي روايات قرآني، زدوده است.

با اين وصف، صاحبدلان الگويي نوين از رجوع به قرآن را براي طرح در هنرهاي بصري ارائه مي دهد که اساس آن بر شبيه سازي است و از اين طريق، تداوم خطي وحي را القا مي کند. البته در اينجا آفتي بزرگ وجود دارد که اگر چه صاحبدلان از آن به سلامت بيرون آمده است؛ اما مي تواند براي آثاري که از اين سريال الگو مي گيرند، قابليت خطر آفريني داشته باشد. تشبيه انسان هاي عادي به معصومين(ع) اگر مبتني بر شناخت درست از تفاوت‌هاي اين دو مقوله نباشد، کژفهمي هاي فراواني در پي خواهد داشت. در صاحبدلان، بارها به ضعف‌ها و اشتباهات سيد خليل اشاره مي شود و خوشبختانه همين روند مانع از خود پيامبر انگاري شخصيت ها شده است. بنيادگرايي به معناي غلط آن، دقيقاً ناشي از همين آفت است؛ يعني کساني که حظي از کمال مي برند، قدرت شناخت و معرفت نسبت به محيط پيرامون را به اندازة فهم انبيا دارند و بر همين اساس، به داوري و صدور حکم در بارة سرنوشت ديگر انسان ها دست مي زنند و رفته رفته براي خود، مقام عصمت قايل مي شوند و خويشتن را معيار ارزيابي صحت و سقم گزاره هاي مختلف مي پندارند. صاحبدلان از اين دام جسته است؛ اما الگوي روايي و ساختاري آن در عين نوآوري و غناي قالب، واجد اين پتانسيل است که به نوعي کژتابي معرفتي منتهي گردد و تنها اشراف دقيق بر مبناي آن، مي تواند مانع از تحقق اين احتمال شود.

نویسنده:مهرزاددانش

منبع:ماهنامه رواق هنرواندیشه،شماره چهار

Ps147

                                                          

تماس با هنر اسلامی

نشانی

نشانی دفتر مرکزی
ایران ؛ قم؛ بلوار جمهوری اسلامی، نبش کوچه ۶ ، مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام، طبقه دوم، خبرگزاری ابنا
تلفن دفتر مرکزی : +98 25 32131323
فاکس دفتر مرکزی : +98 25 32131258

شبکه‌های اجتماعی

تماس

تمامی حقوق متعلق به موسسه فرهنگی ابنا الرسول (ص) تهران می‌باشد