بسم الله الرحمن الرحیم
ظرفیتهای گمشده
اولین بار در زیر نور ماه بود که یک روحانی به مثابه یک سوژه، مبنای روایت قرار گرفت؛ روایتی از نزدیک و صمیمانه. پیش از آن، فقط گاهی کاراکترهایی از روحانیان بزرگ، آن هم در هالهای از تقدّس به نمایش در آمده بود و یک روحانی ملموس به تصویر درنیامده بود. فیلم سینمایی زیر نور ماه فضا را باز کرد و محتاطانه، پا به راهی باریک گذاشت. آن زمان، ذرهای خطا و زیادهروی فیلمساز با توجه به حساسیت بسیار بالای موضوع، می توانست اثر را به چالشی عظیم بکشد که به یقین، فراتر از توان یک اثر سینمایی بود. به خصوص که فیلمساز در آنجا، شخصیتهای روحانی را از هالة قدسی مرسوم بیرون کشیده و به نقدی اگر چه کمرنگ، نواخته بود. زیر نور ماه با تمامی حرفها و حدیث ها اکران شد و حاصل آن باز شدن راهی بود که تا به حال، مسدود مینمود. پس از آن، فیلمهای سینمایی و سریالهای تلویزیونی دیگری وارد این عرصه شدند و شخصیت روحانی در فیلمها، از آن انسان آسمانی به انسانی زمینی و از جنس خود مردم بدل شد.
زیر نور ماه با آنکه باب نقد را گرچه کمرنگ، باز کرد؛ امّا چون اولین فیلم در این زمینه بود، نتوانست به صورت محوری به جنبه های نقادانة خود بپردازد. به همین دلیل، فیلمسازان بعدی ریسک نکردند و نگاه نقادانه را کنار گذاشتند و فقط تجربة روایت از نزدیک زیر نور ماه را به صورتهای دیگر تکرار کردند.
دیگر جامعه پرداخت این چنینی را پذیرفته بود تا آنکه فیلم سینمایی مارمولک اکران شد. مارمولک از دو جهت اهمیت داشت؛ اول اینکه صریحاً به نقد روحانیت و قشر مذهبی پرداخته بود و دوم برداشت هجوگونهای که از لباس روحانیت داشت. وجهة انتقادی فیلم در سایة آن برداشت خاص فیلم، رنگ باخت و در عمل، وارد چالشی شد که زیر نور ماه از آن گریخته بود. البته نگاه کلی فیلم به روحانیت نگاهی مثبت و خیر خواهانه بود؛ امّا به تصویر درآمدن لباس روحانیت در صحنههای طنزآلود پذیرفته نشد و تمامی بحثها حول همین محور شکل گرفت. اکنون ادامة مسیر پرداختن به شخصیت روحانیان در آثار تصویری، به رسانة ملی کشیده شده است. تا قبل از این، اگر تصویری از روحانیان در این رسانة همگانی رسم می شد، در قالبهای تکراریِ واعظان بالای منبر یا رهگذران عبوری محلات بود که گهگاه مورد پرسشی علمی یا فقهی هم قرار می گرفتند؛ تصویری خنثی و بدون پرداخت؛ اما ساخت آثار سینمایی ذکر شده و جابهجایی های سیاسی ده سال اخیر، تأثیر خود را بر رسانة همگانی نهاد و اینک در بسیاری از ساخته های سیمای جمهوری اسلامی، ردپای روحانیت دیده میشود؛ آن هم در قالب نقش هایی پر رنگ و دراماتیک.
سریال روز رفتن نمونه ای از این دست تولیدات است؛ یک سریال با سوژهای خاص که شخصیت اول آن یک روحانی است و داستان آن بر عکس داستان فیلم مارمولک است؛ یعنی این بار یک روحانی به لباس دزد درآمده است. افزون بر آن، زبان فیلم نیز جدی است.
امّا سؤال ما در این نوشتار این است که کار نهایی چه نسبتی با سوژة اصلی و طرح اولیه دارد؟ به عبارت بهتر آیا ویژگی شخصیت روحانی در فیلم، درآمده است؟
با نگاهی اجمالی، میتوان فهمید که فیلمنامه نویس از پرداخت عمیق و ریشهای به خود سوژه ـ روحانیت ـ صرف نظر کرده و برای حفظ جذابیت اثر نهایی، از یک داستان تودرتوی عجیب و جنایی بهره برده تا اگر نتوانست موقعیت را به درستی بپروراند، دست کم یک فیلم جنایی ـ پلیسی خوب ساخته باشد؛ امّا رسیدن به این حد از مخاطب، بدون دست یازیدن به سوژهای چنین نیز قابل دستیابی بود.
پرسش اساسی این است که حضور شخصیت روحانی چه کمکی به پیشبرد داستان فیلم میکند؟ به راستی اگر شخصیت روحانی فیلم را برداریم و دیگری را به جای او قرار دهیم، آیا اتفاق خاصی می افتد؟ چقدر از بار دراماتیک، تعلیق یا کمیک فیلم کاسته میشود؟
به نظر نمیآید نتیجة کار تفاوت چندانی داشته باشد. فرض کنیم یک استاد دانشگاه را به جای یک فرد بی سواد بگذاریم یا بالعکس و تمام استفادههایی که نویسنده از شخصیت روحانی برده، از او ببریم. حتی با تمهیداتی چند، میتوان جنبههای دینی فیلم را نیز تأمین کرد. آنگاه فقط در فیلم، شخصیت روحانی نخواهد بود که چیز زیادی از داستان نمیکاهد؛ زیرا روحانی که به ظاهر، شخصیت اول است، در لایة دوم داستان قرار میگیرد و بهتر است شخصیت اول را کارآگاه پلیس بدانیم؛ زیرا روحانی در اینجا، فقط یک واسطه بین شخصیتها، به ویژه قاتل مرموز و کارآگاه پلیس است. به نظر شما، کدام جذابتر است؟ طلبهای که مشغول نصیحت یک جوان است تا راه زندگی اش را بیابد یا قاتلی مرموز که با تلفن قربانی قبلی، با قربانی بعدی تماس میگیرد و ما باید ارتباط میان این قتلها را کشف کنیم؟ شاید اگر چند موقعیت کمیک و درام نبود، مخاطب رغبتی نمیکرد صحنههای غیر مرتبط با روند قتلها را ببیند و این نشان میدهد که بستر داستان از خود داستان پر رنگ تر شده و مخاطب فقط باید مشغول رمزگشایی باشد تا تأمل در نکات و پیامهای فیلم. البته این به آن معنا نیست که داستان مانع پیام است؛ چرا که داستان اصل سینماست؛ امّا هر سوژهای داستان خود را میطلبد.
فارغ از این بحثها، مسئلة دیگر در مورد خود بستر، یعنی داستان جنایی است؛ داستان نسبتاٌ خوبی که قابلیت جذب تماشاگر را داراست که اگر جداگانه به منزلۀ سوژه اصلی پرداخت میشد، شاید بسیار بهتر از آب درمیآمد. تفاوت اصلی این داستان با موارد مشابه در این است که گویا قاتل مرموز انسانهای گناهکار را میکشد؛ همانند سوژهای که ابتدا در فیلم هفت مطرح شد. این داستان قابلیت زیادی دارد تا با طرح اصلی ـ حضور یک روحانی ـ گره بخورد؛ چیزی که پس از نا امید شدن از پرداخت عمیق به شخصیت روحانی، می شد به آن امید بست؛ امّا فیلمنامهنویس از کنار آن نیز گذشت و فقط به تقابل روحانی با قاتل در صحنههای آخر بسنده کرد و دیالوگهایی را بین آنها جاری کرد که گمان نمیرود خصوصیتی را در باب روحانی بودن رحیم آشکار کرده باشد. آن دیالوگها میتواند به زبان خیلیها جاری شود. هر انسان معتقدی می تواند چنین سخنانی بگوید. پس وقتی برای بیان این دیالوگ ها، به یک شخصیت روحانی متوسل می شویم، باید در کنار آن، ابداعات و داستان پردازیهای دیگری نیز قرار دهیم که این لشکرکشی به آن همه هزینه بیرزد. به بیان دیگر، چه لزومی دارد شخصیت روحانی را در اثر بیاوریم؛ ولی اثر را متناسب با حضور او سر و سامان ندهیم.
آیا این سریالها از فاصلة مردم و روحانیت میکاهد؟ به یقین، ساخت این سریالها بی اثر نیست؛ امّا آیا همین قدر کفایت میکند که شخصیت فیلم روحانی باشد و هر از چندی، سعی کنیم در قالب تلنگرها یا نصایح او، به مخاطب گوشزد کنیم که تو در حال مشاهدة یک روحانی هستی؟! آیا مرام و مسلک یک روحانی با این گونه آثار شناخته میشود؟
گذشته از این، خود اثر چقدر در شناخت شخصیت روحانی تلاش می کند؟ شخصیت روحانی سریال فقط از لحاظ نمادهای تیپیک، مانند تکیه کلامهای توکّلت علی الله و... یک روحانی است. در واقع، ما بیشتر کریم را میبینیم تا رحیم را؟ این در حالی است که دست رسانۀ ملی در ساختن و پرداختن شخصیت های به یاد ماندنی روحانی بسته نیست. به یاد بیاوریم حضورهای کوتاه ولی تاثیر گذار رضا کیانیان را به نقش روحانی سریال کیف انگلیسی که نمادی از هوشمندی سیاسی و اجتماعی روحانیت در طول تاریخ سیاسی ایران بود. در نمونه های مشهور غربی نیز حضور یک کشیش در فیلم، بدون علت دراماتیک نیست. یادآوری نمونة مشهوری چون جن گیر لازم است؟
به نظر می رسد مقصود فیلمساز از آوردن شخصیت روحانی، استفاده از جنبههای معنوی او بوده است؛ امّا همۀ انرژی او توسط داستان جنایی گرفته شده است و باقیمانده نیز صرف عذاب وجدان حاج رحیم نسبت به نامزد کریم می شود که فکر میکند او کریم است و به او دل بسته است. در این میان، تو می مانی که آمدن و رفتن این روحانی به آن خانه، ولو در پوشش یک دزد، چه تأثیری بر اهالی آن خانه نهاد؟ آیا ذره ای از آنچه نویسنده در پی بیان آن بود، حاصل گردید؟
بررسی ظرفیت های پیدا و پنهان حضور دراماتیک و البته محتوایی شخصیت های روحانی در تولیدات سیمای جمهوری اسلامی می تواند در بهبود سایر آثار رسانه در سالهای آینده مؤثر باشد. به شرطی که روند حضور روحانیان در سریالها، خود بعد از مدتی، به کلیشه بدل نشود؛ کلیشهای که روزی باید شکسته شود؛ امری که خود مفسده های نهان و آشکار بسیار خواهد داشت.
نویسنده: روح الله شمشیری
منبع:ماهنامه رواق هنرواندیشه،شماره ششم
Ps147