در حال بارگذاری؛ صبور باشید
منبع :
سه‌شنبه

۱۶ فروردین ۱۳۹۰

۱۹:۳۰:۰۰
41926

ما و سکولاریسم

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4

بسم الله الرحمن الرحیم

ما و سکولاریسم                              

 

رسانه‌ها به نحوی بازتاب جوامع هستند. لذا، بهتر است موقعیت کنونی سکولاریسم را در دنیا بررسی کنیم و سپس به وضعیت آن در رسانه‌ها بپردازیم.

در این که زادگاه سکولاریسم مغرب زمین است، شکی نیست. با این حال، امروز سکولاریسم یا لائیسیته دیگر در یک قارّه یا منطقه مستقر نیست. از اروپا و آمریکا گرفته تا آسیا و خاور دور، هر یک به نحوی به این گناه بشری دامن آلوده‌اند؛ یکی کمتر و یکی بیشتر. در میان این کشورها، فرانسه یک استثناست. در واقع، فرانسه مهد سکولاریسم دنیاست و تنها کشوری است که قانون اساسی‌اش بر مبنای لائیسیتة خالص نوشته شده است. این اتفاق در سال 1905 م. افتاد آمریکا نیز کشوری سکولار است؛ اما با قدری انعطاف‌، روی اسکناس‌هایش جملۀ به نام خدا نوشته شده است. آن ها دین دار هستند و در مدارسشان مذهب تدریس می‌شود و رسانه‌هایشان با انگیزه‌های ضد مذهبی کار نمی کنند. انگلستان هم انگیزه‌های ضد مذهبی ندارد و در مدارس آن، دین تدریس می‌شود. در آلمان، دانش‌آموزان باید مبانی مذهبی را یاد بگیرند. حتی اگر یک مسلمان در یکی از روستاهای آلمان، به درس مذهبی خود ابراز علاقه کند و درخواست آموزش نماید، دولت آلمان موظف است برایش معلم مذهبی بگمارد تا به اوآموزش دهد؛ ولی در فرانسه، همۀ مظاهر مذهبی در تمامی مراکز و مؤسسه‌های دولتی، ممنوع و جرم است. فرانسه اولین کشوری بود که قانون ضد حجاب را تصویب کرد. آقای فرانسوا بایرو، وزیر آموزش و پرورش فرانسه، در سال 1993 اولین قانون ضد حجاب را به مجلس برد و تصویب کرد که بر اساس آن، حمل هرگونه نشانة مذهبی در مدارس دولتی، ممنوع شد. اتفاقاً در همان زمان، در یکی از روزنامه‌های پر تیراژ فرانسه، کاریکاتوری بسیار زیبا کشیده شده بود که یک مدرسة لائیک را در فرانسه نشان می‌داد. افرادی پشت در ایستاده بودند و می‌خواستند وارد مدرسه شوند. یکی از آن ها صلیب داشت و یکی دیگر کلاه یهودی و دیگری با حجاب بود. آن ها از مسیر داخل مدرسه عبور می کردند و از طرف دیگر خارج می‌شدند. آن طرف به صورت قوطی بود که از آن، آدم‌های بی‌روح و شبیه هم بیرون می‌آمدند.

زمانی در پاریس، کسی جرأت نداشت روسری سر کند. اگر هم کسی با روسری بود، از خانه بیرون نمی‌آمد. قبل از انقلاب ایران، تنها کسانی که در پاریس، حجاب داشتند، ایرانی‌ها بودند. ما هم که آن جا رفته بودیم، خانم‌هایمان چادر سر نمی‌کردند. در انگلستان می‌توان چادر سر کرد. حتی می‌توان با روپوش، در فرودگاه ظاهر شد، بدون آن که هیچ حساسیتی ایجاد شود؛ ولی در فرانسه، هنوز چادر ممنوع است. اسفند ماه امسال، در فرودگاه شارل دوگل فرانسه، ما جلوی چشم همه، سجاده پهن کردیم و نماز خواندیم. خانمی هم با ما بود که چادر سرش بود؛ ولی هیچ کس حساسیتی نشان نداد.

پس می‌توان نتیجه گرفت که در حال حاضر، تنها نامی از سکولاریسم و قوانین سکولاریستی باقی مانده و رعایت ظواهر دینی، از نظر عرف و مردم کاملاً طبیعی است. با توجه به این مسئله، وضعیت مسلمانان را در دنیا چگونه ارزیابی می‌کنید؟

امروز درمقایسه با گذشته شرایط قدری عوض شده است. امروز دیگر تمام مغازه‌های بزرگ فرانسه ـ یعنی مرکز لائیسیتۀ دنیا ـ حتماً قفسة گوشت‌های حلال دارد. جالب‌تر این که بسیاری از فرانسوی‌ها گوشت حلال می‌خرند. این در حالی است که گوشت حلال، گران‌تر از گوشت معمولی است. در همین فرانسة ضد مذهب، صبح روزهای یکشنبه، اول یک مسیحی کاتولیک صحبت می‌کند، سپس یک مسیحی پروتستان ـ مذهب 17 درصد فرانسوی‌ها پروتستان است ـ بعد یک مسلمان صحبت می‌کند ـ فرانسه پنج درصد مسلمان دارد ـ و سپس یک نفر از یهودیان ـ که یک درصد جامعۀ فرانسه را تشکیل می‌دهند. هر چند اسلام آن جا یک اسلام انقلابی نیست. شادپاسگوا، وزیر کشور ضد اسلامی فرانسه در افتتاح مسجد لیون ‌گفت، ما می‌خواهیم اسلام را در رسانه‌ها مطرح کنیم و این اولین باری بود که این مسئله مطرح می‌شد. اسلام فرانسوی، اسلامی است اهل تولرانس و تساهل. ما معتقدیم که باید اسلامِ جهت‌دار، خط‌دار و معتقد را مطرح کرد. به هر حال، این ها اسلام را مطرح کرده اند و اکنون فقط در پاریس، حدود چهارصد مغازۀ مذهبی، از جمله قصابی با ذبح شرعی وجود دارد. بهمن ماه امسال رفته بودم شانزلیزه، مرکز ظاهری تمدن اروپا. خانم‌های مسلمان از کشورهای مختلف، با فرم‌های مختلف حجاب آمده بودند و هیچ حساسیتی در جامعه ایجاد نمی‌شد. این مطلب کاملاً جا افتاده که حجاب یک فرهنگ است. مهم‌تر از آن، شناخت عمومی از مسلمانان است. دیگر همگان می‌دانند که مسلمانان چه کسانی هستند!؟ آن ها در حال پیشرفتند، منزوی نیستند، هر جا می‌روند، با روی گشاده وارد بحث می‌شوند و از عقاید خویش دفاع می‌کنند.

بعد از حادثۀ یازده سپتامبر در آمریکا، جهت‌گیری شدیدی علیه مسلمانان شکل گرفت ـ هر چند که چندی بعد به اشتباه خود پی بردند ـ آن ها مسلمانان را به لولو تبدیل کرده بودند. در اروپا و فرانسه هم مدتی همین‌گونه شده بود و نسبت به مسلمانان سخت‌گیری می‌کردند. من آن زمان در فرانسه بودم و شاهد این مسائل بودم. البته در آمریکا، تعداد مسلمانان اندک است؛ ولی در اروپا، پنج تا ده درصد جمعیت کشورها را مسلمانان تشکیل می‌دهند. آنان در اروپا، بروز و ظهور دارند و برخی ابزارهای قدرت در دستشان است و نمی‌توان جامعه را به رویشان بست. در ضمن، جامعۀ اروپا نسبت به جامعۀ آمریکا روشن‌فکرتر است. در آمریکا، ماشین‌سالاری، قدرت سالاری و پول‌سالاری حاکم است و رسانه‌های آمریکا نیز همین خطّ مشی را دنبال می‌کنند.

در هر سال یا هر ماه، بیست هزار نفر از فرانسویان مسلمان می‌شوند. این در حالی است که جمعیت فرانسه از سال 1960 ثابت مانده و حتی در حال کم شدن است. جامعۀ فرانسه، جامعه ای پیر است و بیشتر زوج‌ها بچه‌دار نمی‌شوند؛ اما زوج های مسلمان فرانسه، هر کدام سه تا پنج بچه به دنیا می‌آورند و روز به روز بر جمعیتشان افزوده می‌شود. دولت فرانسه اعلام کرد، اگر وضعیت به همین منوال پیش برود، چند سال دیگر فرانسه تبدیل به یک کشور مسلمان می‌شود و برای پیشگیری، به هر مسیحی که بچه‌دار شود، پنج‌هزار فرانک جایزه می‌دهند. در پی این تصمیم دولت فرانسه، مسلمانان ادعای برابری و تساوی حقوق آنها را به چالش کشیدند. ساعت‌ها در رسانه‌ها و رادیو و تلویزیون‌های فرانسه، بر سر این موضوع بحث شد که چرا تبعیض قائل شده‌اند و چرا به مسلمانان جایزه‌ای نمی‌دهند؟ این بحث‌ها در نهایت، به نفع مسلمانان تمام شد؛ چرا که مسلمانان بار دیگر و بیش از پیش مطرح شدند. در دنیای امروز، مسئلۀ اول و مهم مطرح شدن است.

اخیراً دین به رسانه‌های غربی و به ویژه شبکه‌های تلویزیونی غرب راه یافته است. اگر این مسئله عینیت چندانی هم پیدا نکرده باشد؛ ولی نشانه‌هایی از ظهور و بروز و نفوذ دین در شبکه‌های تلویزیونی یافت می‌شود. نکتۀ دیگر این است که برخی معتقدند دوران سکولاریسم، حتی در غرب نیز سپری شده است. هم‌اکنون جریانی در غرب وجود دارد که با سکولاریسم مخالف است و معتقد به ردّ دیدگاه سکولاریستی است. شما که با اندیشمندان غرب ارتباطات بیشتری دارید، آیا وجود این جریان را تأیید می‌کنید و آیا در بین آثاری که ترجمه کرده‌اید، با رگه‌هایی از این تفکر رو به رو شده‌اید؟

هم اکنون در دنیا، دو دیدگاه مهم مطرح است؛ یکی سکولاریسم، لیبرالیسم و شاخه‌های مختلف آن و دیگری دین و دین‌گرایی.

سمبل دین در دنیا، فعلاً اسلام است که یک دین منسجم و بسیار حائز اهمیت است. حقیقت این است که دین‌های دیگر در مقابل اسلام و تشیع، جلوه ای ندارند. البته در کنار اسلام، دین‌های دیگر هم حرکت کرده‌اند. امروزه بودیسم بسیار گسترش یافته و جالب این که بسیاری از یهودیان آمریکا به سمت بودیسم گرایش پیدا کرده‌اند. یهودی‌ها یک جامعۀ به شدت مذهبی هستند و از سیاست‌ها و جنایات اسرائیل و صهیونیسم ـ که اغلب به نام یهود تمام می‌شود ـ بیزارند و آن ها را مایۀ ننگ خود می‌دانند. بنابراین، می‌خواهند هم به نحوی، مذهبی بودن خود را حفظ کنند و هم از اسرائیل و جهت‌گیری‌های صهیونیسم دور باشند.

در اروپا و آمریکا، به طور کلی گرایش به مذهب وجود دارد. در اروپا، مذهب غالب که همواره مطرح می‌شود، اسلام است؛ ولی در آمریکا، هنوز کالوینیسم و پروتستانیسم مطرح است و بالندگی دارد.

نمود این مسئله را در رسانه‌ها، به ویژه رسانه‌های غرب چگونه می‌بینید؟

این روزها اگر سری به اینترنت بزنید، حتماً متوجه می‌شوید که در سایت‌های مهم فرهنگی دنیا، قطعاً بخشی به مذهب اختصاص یافته است. در حالی که قبلاً این‌طور نبود؛ زیرا امروزه مذهب از سوی اجتماع تقاضا شده و عرضة آن نیز مورد توجه رسانه‌ها قرار گرفته است. ده ـ دوازده سال پیش، یکی از شبکه‌های تلویزیونی فرانسه سریالی پخش می‌کرد که در آن، دخترها و پسرهای چهارده ـ پانزده ساله می‌خواستند مرزهای اخلاقی بین خودشان را بشکنند. در سال 1995 سی درصد، یعنی یک سوم دخترهای فرانسه در سن بیست و هفت سالگی، باکره بودند؛ یعنی در جامعۀ فرانسه که مهد لائیسیته بود، همچنان مفاهیم اخلاقی محترم شمرده می‌شد. در این سریال، دختر و پسرهای چهارده ـ پانزده ساله می‌خواستند این حریم‌ها را بشکنند؛ اما امروز دیگر جرأت نمی‌کنند چنین سریال‌هایی پخش کنند. نکتۀ مهم تر این است که این تغییر در ده ـ دوازده سال اتفاق افتاده است. این سیر تحول فرهنگی در سیاست فرانسه هم تأثیرگذار بوده است؛ به نحوی که در انتخابات گذشتۀ ریاست جمهوری فرانسه، برای اولین بار بعد از جنگ جهانی دوم، گروه سومی غیر از راست‌ها و چپ‌ها، وارد دور دوم انتخابات شد و توانست هجده درصد آرای مردم را تنها با شعار مذهب‌گرایی به دست آورد.

بنابراین، امروز به تبع خیزش اجتماعی موجود، گرایش به مذهب در رسانه‌ها نیز وجود دارد. ستون‌های مسائل مذهبی ـ عقیدتی و شناخت اسلام در اکثر مطبوعات جهان دیده می‌شود. اینک تیراژ کتاب‌های مذهبی به شدت رو به افزایش است. کتاب‌های مربوط به مباحث اسلامی، بعد از کتاب‌های رمان و سرگرمی، پرفروش‌ترین کتاب‌ها در سطح دنیا هستند. در واقع، سکولاریسم به این معنا، در حال فرو پاشی است.

آیا در این فروپاشی، خود سکولاریسم هم نقشی داشته است؟ به هر حال، اگر سکولاریسم توان مقابله با مذهب را داشت یا باوری درست و بی‌نقص بود، شاید دوباره گرایش به مذهب اتفاق نمی‌افتاد. در مقابل این بیت شعر که می‌گوید:

اسلام به ذات خود ندارد عیبی

 

هر عیب که هست، از مسلمانی ماست

فکر می‌کنم دربارۀ سکولاریسم نیز هر عیب که هست، در ذات و ماهیت آن وجود دارد!

سکولاریسم یا لائیسیته یا مفاهیم مختلف لیبرالیسم، چه در بعد شخصی و چه در بعد اقتصادی و غیر آن، انسان را در نهایت، به سوی فردگرایی می‌کشاند که پاسخگوی نیازهای انسان نیست. البته ممکن است در برهه ای بسیار کوتاه از زندگی انسان که دوران جوانی و هنگام احساس نیاز انسان به نداشتن هیچ قید و بندی است، موجب ایجاد جاذبه‌هایی در انسان شود؛ ولی بلافاصله پس از آن که دوران طغیان جوانی بگذرد و زندگی معقول‌تری آغاز شود، جنس و چرایی روابط بین انسان‌هاست که معنی پیدا می‌کند و ارتباطات متقابل در ساحتی دیگر شکل و رنگ می‌گیرد و انسان را متحول می‌کند. فرهنگ کشورهای غربی، سکولاریسم و فردگرایی با این تغییر، دیگر پاسخگوی نیازهای روحی افراد نیست و چراغی فرا راه سعادت انسان روشن نمی‌کند. غرب با تمامی ایسم‌های رنگارنگِ خود برای نیازهای نرم‌افزاری انسان پاسخی ندارد؛ هر چند که نیازهای سخت‌افزاری را حل کرده باشد و زندگی بسیار مرفّهی را با امکانات مادی فراوان فراهم کرده باشد. در کشورهای اروپایی، تقریباً هیچ کس دغدغۀ مسکن، خوراک، پوشاک و نیازهای اولیه را ندارد. با این همه، گویا زندگی‌ آنان روح و طراوت ندارد. در چنین شرایطی است که روح جوامع غربی توسط مسلمان‌ها احیا می‌شود. البته به شرط آن که خوب تبلیغات کنند. در این میان، رسانه ابزار بسیار مهمی است که باید از آن استفاده کرد.

دربارۀ مسئلۀ رسانه و تکنولوژی گفته می‌شود، این تکنولوژی است که فرهنگ‌ها را جهت می‌دهد. شاید سکولاریسم هم همراه این نظریه است. چرا که در واقع، خواستگاه مشترکی با تکنولوژی دارد. در نسبت میان رسانه و سکولاریسم، آیا اساس و پایۀ رسانه سکولاریسم است یا رسانه اساس و پایۀ سکولاریسم واقع شده است؟

واضح است که تکنولوژی می‌تواند فضاسازی و فرهنگ‌سازی کند. تکنولوژی به ما این امکان را می‌دهد که به طیف گسترده‌تری از مخاطبان دسترسی داشته باشیم. به یقین، تکنولوژی در فرهنگ‌سازی مؤثر است. دنیای امروز، دنیای ارتباطات است. رسانه و سکولاریسم دو مبحث مجاور و هم‌پهلو هستند. سکولاریسم از رسانه برای تبیین مفاهیم خویش استفاده می‌کند و رسانه برای پیشبرد اهداف خود، از سکولاریسم بهره می‌گیرد. رسانه‌ها از آن آزادی که سکولاریسم مطرح می‌کند و از برابری، بی‌خط و مرز بودن و بی‌تعهدی سکولاریستی، برای اهداف مادی خود سود می‌جویند. رسانه ها، به ویژه در غرب، حتی اگر به ظاهر، اهداف ایدئولوژیک داشته باشند؛ ولی در حقیقت، در خدمت منافع مادی هستند. اگر مذهب در رسانه‌ها حاکم شود، درآمد رسانه‌های دنیا به مقدار بسیار زیادی کاهش می‌یابد؛ زیرا مذهب رسانه‌ها را محدود می‌کند. برای مثال، ممکن است شخصی حاضر باشد برای دیدن یک فیلم، صحنه، بحث یا تفکری هزینه کند که توجیه عقلی یا اخلاقی نداشته باشد. چنان که کانال‌های کابلی متنوعی هستند که برای انواع مختلف افراد، حتی آنان که سادیسم دارند، برنامه های ویژه پخش می‌کنند و از آن ها پول می‌گیرند. سکولاریسم با این شبکه‌ها و برنامه‌ها هیچ مخالفتی ندارد ولی مذهب مسئولیت حفظ سلامت فردی اجتماع را بر عهدۀ خود می داند. مذهب به رسانه‌ها اجازۀ ترویج سکس، خشونت، سادیسم و مسائل غیر اخلاقی و خلاف عرف را نمی‌دهد.

با توجه به این مطلب، دین چقدر می‌تواند بر رسانه تأثیر بگذارد و از آن برای گسترش فرهنگ دینی بهره گیرد؟

دین و مذهب به خوبی می‌توانند از رسانه استفاده کنند؛ زیرا برنامه‌های تلویزیونی غیر دینی با همۀ تنوعی که دارند، بعد از مدتی، برای یک نسل یا یک فرد به تکرار می‌انجامد. مذهب این‌گونه نیست. مذهب یک جریان برنامه‌ریزی شده و خروشان، از ابتدای زندگی تا انتهای آن است و حتی برای زندگی در جهان دیگر نیز برنامه دارد. می‌توان با به روز کردن نحوۀ بیان و زبان دین و ایجاد تنوع بیانی، بر تازگی و طراوت آن افزود. من قصد ندارم سر فصل تعیین کنم؛ اما به نظر می‌رسد، تا قبل از انقلاب اسلامی ایران، رسانه‌ها در خدمت سکولاریسم و بر ضد مذهب بودند و امروزه هر دو گروه از رسانه استفاده می‌کنند. در آینده‌ای نه چندان دور، رسانه‌ها بیشتر در خدمت مذهب خواهند بود. البته به شرط آن که از آن به درستی استفاده شود. امروز فضای اجتماعی سراسر جهان به سمت دین و مذهب گرایش پیدا کرده و باید از این فرصت بهره برد.

انسان چه شرقی و چه غربی، به طور طبیعی و فطری خداپرست است. حرف حق به دل هر انسانی ‌می‌نشیند. اگر این فطرت الهی خاموش شود، انسان به غفلت می‌افتد. اگر آن را روشن نگه دارید، خود چراغ هدایت خواهد شد. علت موفقیت اسلام و به ویژه تشیع، تاکنون چه بوده است؟ مبلّغان چه می‌کردند؟ بهترین وسیلۀ تبلیغی ما منبر و مسجد و فضاهای مربوط به ایام ویژۀ مذهبی بوده است. امروز با استفاده از رسانه، امکانات بسیار گسترده‌تری در اختیار داریم. بستر پذیرش دین هم تا حدی آماده است. باید از این فرصت‌ها استفاده کنیم و با تولید برنامه‌های مناسب، پیام جهانی اسلام را ابلاغ کنیم.

بهترین روش برای ابلاغ این پیام چیست؟ چگونه می‌توان بیشترین تأثیر را از طریق رسانه‌ها، بر افکار عمومی گذاشت؟ برای رسیدن به این هدف، بهتر است چه برنامه‌هایی تولید شود؟

در دنیای رسانه ای غرب و بلکه در دنیای امروز، بحث اصلی مطرح کردن یا مطرح شدن به شیوة پوزیتیویسم است. اصل بر مثبت‌گرایی است. نفی دیگران هیچ جایگاهی ندارد. تنها راه در بُعد رسانه‌ای و برای تبلیغات، این است که جنبه‌های مثبت زندگی خویش را مطرح کنیم. امروز کسی که حرف منفی بزند یا اقدام به نفی دیگران نماید، مورد اقبال عمومی واقع نمی‌شود. در فرانسه، اصلی است به این معنا كه  نه در پی تغییر کسی باش و نه دربارۀ کسی قضاوت کن. این اصل شناخته شدة لائیسیته مورد قبول عموم است. نباید برخلاف آن عمل کنیم، بلکه باید از شعارهای و اصول مورد قبول خودشان، برای بیان حرف‌های خود استفاده کنیم. پس ابتدا باید فضا را برای بروز جنبه‌های اثباتی اسلام فراهم کنیم.

فرانسه کشور میزگرد، سخنرانی، بحث و گفت و گوست. پر بیننده‌ترین برنامه در فرانسه، برنامه‌ای است به نام هفت روی هفت؛ یعنی ساعت هفت از روز هفتمِ هفته كههمان یكشنبه است. این برنامه در طول هفته، فقط به مدت یک ساعت، در ساعت هفت روز یکشنبه، به صورت زنده پخش می‌شود. در این برنامه، تمامی افکار عمومی فرانسه سخن می‌گویند؛ با بزرگ‌ترین شخصیت‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جهان مصاحبه می‌کنند. مثلاً زمانی که ما در فرانسه بودیم، با آقای بیل کلینتون، رئیس جمهور آمریکا، گفت و گو کرده بودند. جلسۀ دیگری هم با خانم هیلاری کلینتون داشتند.

در یکی از جلسات، دربارۀ رئیس جمهورهای مختلف بحث می‌کردند. همۀ مباحث و مسائلی که در این برنامه مطرح می شود، براساس استدلال‌های مثبت و پوزیتیوی است. حتی زمانی که می‌خواهند کسی ـ مثلاً مسلمانان ـ را در رسانه‌ها نفی کنند، با بیان مستقیم نفی نمی‌کنند، بلکه با بیان مواضع و جنبه‌های مثبت و برتر خود، به شکلی غیر مستقیم نفی‌ می‌کنند. پس بهترین تبلیغ مثبت، بیان جنبه‌های مثبت زندگی خودمان است. می‌توان با بیان کلام معصومین دربارۀ روابط فردی و اجتماعی و نشان دادن صمیمیت، یکپارچگی و احساس برابری و برادری میان مسلمانان، تأثیراتی مثبت در نگاه غرب به اسلام ایجاد کرد. می‌توان امام خمینی(ره) را به مثابه یک مسلمان الگو مطرح کرد؛ کسی که در 80 ـ 90 سالگی، مظهر سلامتی و نشاط بود و با سلامت روحی، فکری و فیزیولوژیکی، توانست دنیا را تحت تأثیر خود قرار دهد.

یکی از دلایل شادابی، سرزندگی و نشاط ما این است که همۀ سختی‌ها و مسائل دنیا را کوچک می‌بینیم و همیشه امیدواریم؛ چرا که امیدمان به اندازۀ آخرت است و ناامیدی ما به کوچکی دنیا. در فرهنگ ما، دنیا بسیار کوچک است و مسائلِ آن هم به نظر ما کوچک می‌آید. به همین دلیل است که مسلمانان، خصوصاً مؤمنان چهره‌هایی بشاش و ذهنی مستعد دارند. ما باید این مسائل را در رسانه مطرح کنیم.

بیان این مسائل چه تأثیری بر مخاطب غربی می نهد؟ چگونه می‌توان با مخاطبی که در فرهنگ و آیین دیگری پرورش یافته، دیالوگ برقرار کرد؟

هر چند که فرهنگ‌سازی دشوار و تأثیرات فرهنگی بسیار ظریف است؛ ولی مسئله چندان هم پیچیده نیست. من از تجربۀ سفر خودم به ونزوئلا مثال می‌آورم؛ ما به همراه آقای حداد عادل و چند تن دیگر از دوستان، جلسه‌ای با وزرای آقای چاوز در ونزوئلا داشتیم. هیچ کدام کروات نزده بودیم. آقای اسکندری، وزیر جهاد کشاورزی پیراهنی با همین یقه‌های معمولی پوشیده بود. جلسه‌ برگزار شد. آن ها همه کروات داشتند؛ اما در جلسۀ بعد، همه بی‌کروات آمدند. سپس یکی از آن ها گفت:

آقا، شما ما را از گرما نجات دادید.

منظور این است که ما یک گروه اندک، اما مصمّم توانستیم بدون هیچ حرف منفی، چنین تأثیر مثبتی ایجاد کنیم: کَم مِن فِئَه قلیله

در میان صحبت‌هایتان، اشاره کردید که باید از نقاط ضعف غرب، برای بیان جنبه‌های مثبت خودمان بهره‌برداری کنیم. ممکن است در مورد این نقاط ضعف و نحوۀ استفاده از آن ها، قدری توضیح دهید؟

برای نمونه، سکولاریسم هیچ اعتقادی به ثبات و ماندگاری ندارد. اصولاً طبیعت سکولاریسم تغییر و تحول است. در انتخابات‌های مختلف دنیا، شعار عموم کاندیداها متوجه تغییر، نوگرایی و تحولات زیربنایی است. از آن جا که شهروند غربی هیچ پایگاه محکم و تثبیت‌شده‌ای ندارد، همواره در حال تغییر است. بنابراین، تفکری را می‌پسندد که همواره در حال تغییر باشد یا ایده‌ای را می‌پذیرد که نو، تازه و متفاوت باشد. باید از این تغییرپسندی آن ها استفاده کنیم و به آن ها بگوییم:

 اسلام همان چیز تازه و متفاوتی است که تو می‌خواهی.

سخن اسلام برای آن ها واقعاً تازگی دارد؛ چرا که تمامی کشورهای غربی، به ویژه کشورهای کمونیستی دارای فرهنگ و اجتماعی تک گزینه‌ای هستند. تک‌گزینه‌ای بودن یکی از نقاط ضعف غربی‌هاست و می‌توان از این نقطه ضعف استفاده کرد.

منظور شما از تک‌گزینه‌ای بودن چیست؟

تک گزینه‌ای بودن یعنی انسان‌ها در جامعۀ غربی، با اندیشه‌های متفاوت برخورد نمی‌کنند و در فضای اندیشه‌های متضاد رشد نمی‌کنند. تک گزینه‌ای بودن به این معناست که فقط چیزهایی که از رسانه‌ها مطرح می‌شوند، حقیقت مطلق و وحی منزل پنداشته می شوند. اگر امروز رسانه‌ها بگویند اسلام خوب است، آن ها نیز می‌گویند اسلام خوب است و اگر فردا بگویند اسلام بد است، آن ها هم اسلام را بد خواهند دانست.

 ما این تک گزینه‌ای بودن را به چالش می کشیم؛ به این شکل که هر جا می‌رویم، بحث می‌کنیم و با استدلال و منطق، گزینه ای دیگر پیش رویشان قرار می‌دهیم که حتی ممکن است در معیارهای اساسی و بدیهیات اولیه، با گزینۀ‌ اول اختلاف داشته باشد؛ بدین جهت که بدیهیات فلسفی، اجتماعی، سیاسی و مذهبی، مانند ریاضی نیست که دوـ دو تا، بشود چهار تا ، بلکه این بدیهیات پایۀ انسانی دارد.

اساساً آیا بحث رسانه و سکولاریسم موضوعیت دارد؟ آیا بهتر نیست به بحثی با عنوان دین و رسانه بپردازیم؟

دنیای امروز، دنیای شلوغی است و اولین مسئلۀ مهم در این دنیا، مطرح شدن است. حتماً داستان برادر حاتم طائی را شنیده‌اید که برای مطرح شدن، آن کار را در آب زمزم کرد. اکنون دنیا این گونه است. افراد بسیاری برای مطرح شدن تلاش می‌کنند و حتی دست به کارهای عجیب و غریب می‌زنند تا در رسانه‌ها مطرح شوند یا نامشان در کتاب رکوردها ثبت شود. امروز مطرح شدن یک امتیاز است. بنابراین، بهتر است سکولاریسم از ناحیۀ ما مطرح نشود. با نظر شما موافقم. البته این به معنای سانسور نیست. مگر ما چقدر وقت و انرژی و هزینه داریم که صرف مطرح شدن دیگری کنیم؟ باید از وقت و انرژی استفادۀ بهینه کنیم. در آداب مذهبی ما، افشای گناه از خود گناه بدتر است. سکولاریسم هم گناهی است که در گوشه‌ای از جهان اتفاق افتاده است. حتی نباید با بیان منفی، آن را مطرح کنیم، بلکه باید به بیان نکات مثبت اسلام بپردازیم. با بیان محاسن دین‌مداری و به ویژه دین اسلام، سکولاریسم خود به خود نفی می‌شود. نباید نامی از آن بیاوریم. باید وقت و انرژی مان را صرف مطرح کردن دین کنیم.

آیا ارتباطات سنتی دین مؤثرتر است یا ارتباطات رسانه‌ای دین؟ هر چند که ارتباطات رسانه‌ای، گسترۀ بیشتری از مخاطبان را در بر می گیرد و کمیت بالاتری را شامل می‌شود؛ اما برخی معتقدند که شیوۀ سنتی همچنان از کیفیت و مانایی بیشتری برخوردار است. به نظر شما، برای تبلیغ و گسترش دین، بهتر است از کدام شیوه استفاده شود؟ در ضمن، اگر بخواهیم ارتباطات سنتی دین را رسانه‌ای کنیم، باید چگونه عمل کنیم؟

اثبات شیء به هیچ وجه، نفی ما عدا نمی‌کند؛ هم باید روش سنتی را حفظ کنیم و هم روش رسانه‌ای را تقویت کنیم و گسترش دهیم. گاهی شیوۀ سنتی تأثیر گذار است و گاهی هم مدل‌های نوین ارتباط رسانه‌ای. معمولاً علما و مراجع حکم صادر می‌کنند و مصداق را خودمان باید پیدا کنیم. در این مسئله هم باید مصادیق هر کدام را خودمان بیابیم. من مشاور وزیر و مدیر روابط بین‌الملل وزارت جهاد کشاورزی هستم و به خاطر کارم، در آفریقا فعالیت دارم. ما آن جا توانستیم شیعه را تبلیغ کنیم و قوای شیعه را در بعضی از کشورها سازماندهی کنیم. به طور کلی، آفریقاییان طرفدار سرسخت اهل‌بیت هستند و ما نیز به عنوان طرفداران اهل‌بیت، خصوصاً حضرت فاطمۀ زهرا(س) بسیار مورد توجه‌ آنان هستیم. ما در آن جا نه به عنوان شیعه، بلکه به عنوان اسلام اصیلِ طرفدار اهل‌بیت مطرح هستیم و از نفوذ بالایی برخورداریم. به نحوی که برای مثال، با نیم ساعت صحبت با رئیس قبیله‌ای، می‌توان نظرش را کاملاً تغییر داد. چنان که به دلیل همین حضور هر چند کم‌رنگ ما کارکنان جهاد کشاورزی در کشور نیجریه، یکی از بزرگ‌ترین قبایل آن کشور، به رهبری شیخ ابراهیم زاه ظلفی، به شیعه گرایش پیدا کردند. هم‌اکنون نیز در نیجریه، حدود بیست میلیون شیعه زندگی می‌کنند. نیجریه یکی از کشورهای بزرگ نفت‌خیز مرکز آفریقاست. هر بار به آفریقا می‌رفتم و به اطراف و اکناف آن سفر می‌کردم، با خود می اندیشیدم اگر یکی از مراجع ما با پنجاه طلبه‌، در هر یک از شهرهای کشورهای آفریقایی مستقر شوند، در یک دورۀ ده‌ـ پانزده ساله، کشور مزبور را تحت تأثیر و نفوذ خود قرار خواهند داد. ما باید خیلی كارها بكنیم، خیلی كارها؛

 

گفت و گو با دكتر پرویز اجلالی

منبع:ماهنامه رواق هنرواندیشه،شماره نهم

Ps147

 

تماس با هنر اسلامی

نشانی

نشانی دفتر مرکزی
ایران ؛ قم؛ بلوار جمهوری اسلامی، نبش کوچه ۶ ، مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام، طبقه دوم، خبرگزاری ابنا
تلفن دفتر مرکزی : +98 25 32131323
فاکس دفتر مرکزی : +98 25 32131258

شبکه‌های اجتماعی

تماس

تمامی حقوق متعلق به موسسه فرهنگی ابنا الرسول (ص) تهران می‌باشد