بسم الله الرحمن الرحیم
تبلیغ، دین و ایران معاصر
با توجه به اهمیت تبلیغ دینی و ضرورت انتقال از دایرة تنگ تجربۀ شخصی به حوزة سامانمند دانش و نیز کنکاش علمی ظرایف، آسیبها و استعدادهای تبلیغ دینی، جلسه ای برای بررسی آسیب شناسی تبلیغ دینی در ایران معاصر تشکیل شد.
از آنجا که شناخت مخاطب و مبلغ، تبیین ویژگی ها و آسیب های آنان و نیز شناخت جایگاه آنان در مدل تبلیغی و مسائل پر شمار دیگری از این دست، مباحثی است که مدیران و پژوهشگران عرصۀ تبلیغ باید بدان توجه جدی داشته باشند، دفتر تبلیغات اسلامی گروهی به نام تکنولوژی تبلیغ تشکیل داده و با رویکرد واکاوی عالمانه و کارشناسانة مباحث نظری و کاربردی این حوزة مهم، سلسله نشستهای تخصصی بررسی تکنولوژی تبلیغ برگزار کرده که جلسة مذکور یکی از این سلسله نشستهاست.
جلسة آسیب شناسی تبلیغ دینی در ایران معاصر، با حضور پژوهشگران، کارشناسان و مسئولان فرهنگی مراکزی چون دفتر تبلیغات اسلامی، مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما و حوزة علمیة قم، در ساختمان شمارة 2 دفتر تبلیغات اسلامی قم برگزار گردید.
در این نشست تخصصی، دکتر محسنیان راد ـ مدرس و پژوهشگر جامعه شناسی و ارتباطات ـ چکیده ای از پژوهشی 27 ماهه دربارة ریشه های فرهنگی ارتباط در ایران، ارائه داد. این پژوهش که به گفتة ایشان، در نیمة فروردین سال جاری به اتمام رسید، نشان میدهد که مخاطب تبلیغ دینی در ایران معاصر، به دلیل تاریخی و تمدنی، بسیار فراتر از مدل 4 انگاره ای روزنگرن عمل می کند.
در این پژوهش، با اتکا به نظریة ساپیر ـ هولف، تبلیغ در نگاه انسان ایرانی با تبلیغ در نگاه انسان غربی مقایسه می شود. بر اساس این نظریه، نظام زبانی در هر زبان یا فرهنگ، تنها وسیله ای جهت ابراز عقاید نیست، بلکه خود این نظام شکل دهندة عقاید، برنامه ها و راهنمای شخص در فعالیتهای ذهنی و در نتیجه، عملی او نیز خواهد بود.
· تبلیغ دینی در غرب مسیحی، Propaganda خوانده می شود. این واژه را نخستین بار، پاپ گریگوری پانزدهم در سال 1622 م. برای نامگذاری یک مؤسسة تبلیغی ـ مذهبی به کار برد. Propaganda از واژة لاتین Propagate گرفته شده است. Propagate یعنی تولید مثل گیاهی بر طبق عملیات کشاورزی که دارای سه مرحلة:
1. کاشت؛
2. داشت؛
3. برداشت
است و یک پدیدۀ فراگردی[1] است.
پدیده های فراگردی دارای ویژگیهایی چون:
1. پویایی؛
2. كنش متقابل عناصر تشکیل دهنده؛
3. فقدان نقطة شروع و پایان؛
4. فقدان ردیفی از اجزا
هستند.
زمانی که یک اسقف مسیحی دربارة تبلیغ دینی سخن می گوید، از واژۀ Propaganda- استفاده می کند و در نتیجه، فراگرد نگر است؛ اما مسلمان ایرانی واژۀ تبلیغ را به کار می برد که به معنای ارسال کردن یا رساندن است و در برگیرندة یک مرحله است. در نتیجه، ارسال پدیده ای جریانی[2] است و هنگامی که یک مبلغ مسلمان یا ایرانی دربارة تبلیغ سخن می گوید، به این پدیده به چشم یک پدیدۀ جریانی می نگرد و دربارة آن نیز همین گونه می اندیشد.
· دکتر محسنیان راد، سپس محور تازهای در بحث مطرح کرد و منبر و خصلتهای آن را شاخص ترین ریشة فرهنگ مادی ارتباط رسانه ای معاصر ایران معرفی نمود.
وی در پاسخ به این پرسش كه منبر به لحاظ رسانه ای چیست، افزود: از ویژگی های جالب توجه منبر این است که برخی از ویژگیهای هر نوع از ارتباطات میان فردی، میان گروهی و جمعی را در خود دارد.
منبر حالتی یکپارچه و گشتالتی[3] دارد. گشتالت، کلی ای است به هم پیوسته، تقسیم ناپذیر، متشکل از اجزایی هر چند قابل تمییز و متعامل. در منبر، پسفرست خاصی وجود دارد که در رسانه های دیگر نیست و کنترل این پسفرست در دستان فرستنده است، نه مخاطب.
این پسفرست همان صلوات است که منبر، هرگاه ضروری بداند، از مخاطبان می خواهد که بر پیامبر اکرم، صلوات بفرستند. این صلوات می تواند به صورت پله کانی تا حد صلوات برای سلامتی خویش نیز ادامه یابد.
در واقع، هر صلوات سه کارکرد دارد:
1. تجدید انرژی برای فرستنده؛
2. حذف مقطعی پارازیت های ارتباطی همچون ارتباط با خود؛
3. فراهم کردن بخشی از ویژگی های سرایت روانی[4].
در منبر، دستیابی به پسفرست اساسی و حقیقی معمول نیست. به ندرت، ممکن است مستمعی دست بلند کند و نظرش را دربارة آنچه می شنود، مطرح کند. در نتیجه، در منبر، بازخورد[5] ـ دریافت پسفرست و اعمال آن در ادامۀ ارتباط ـ بسیار ضعیف است.
پس از انقلاب، به دلیل ماهیت هزینه و زمانبری تولیدات رادیویی و تلویزیونی و غیر قابل استفاده بودن بخش زیادی از تولیدات اساسی پیش از انقلاب و نیاز فرستنده به بقا، راه حل هایی شکل گرفت که نتیجۀ آن انتقال بخشی از خصلت های منبر، به رادیو و تلویزیون بود.
بنابراین، منبر با رقبایی مواجه شد که بر یگانگی او تأثیر نهاد. شخص منبری هنگام حضور در رسانه های مدرن، همچنان همان کنش ارتباطی منبری بودن را در آنجا اجرا کرد. این در شرایطی بود که منبر سوای ارتباط، از قرون گذشته، عهده دار حفظ همبستگی میان اشک در آوردن و توزیع ثواب نیز بوده و هست.
وظیفة همیشگی اشک و ثواب از سوی منبر موجب میشود:
1. منبر در سطح رو بنای باز خورد، باقی بماند؛
2. تحریک عاطفه[6] در منبر، نهادینه شود؛
3. مکانیزم ارسال به مثابه شاخص معرفتی واژة تبلیغ، رشد یابد؛
4. برای تبدیل جریان به فراگرد، مکانیزمی ابداع نشود؛
و در نتیجه، مستمعان منبر کماکان مخاطب باقی ماندند.
· دکتر محسنیان راد در ادامة جلسه، مبحث و فصل جدیدی با نام مخاطب شناسی تبلیغ دینی در ایران باز كردند و ضمن بیان الگوها و مدلهای ارتباطی گوناگون که با تغییر نگرش نسبت به مخاطب دیگرگون می شدند، کوشید مخاطب ایرانی را مورد بازشناسی قرار دهد.
وی Audience را واژه ای سنتی برای اشاره به مخاطب خواند و افزود كه از دهة پنجاه به بعد، واژة Destination به معنای مقصد، از سوی شنن وشرام، وارد ادبیات ارتباطات شد. در دهة هشتاد واژة user به معنای مصرف کننده مصطلح گردید. این مصرف کننده موجودی است که پس از تصمیم اولیه به مصرف، مقدار پیام و شیوة مصرف آن را تعیین می کند.
در اواخر دهة نود، اصطلاح ارتباطگیر متداول شد که هموزن ارتباطگر[7] می باشد. اگر درست دقت کنیم، گردش معنایی مخاطب در بین این دو واژه را درمییابیم.
دکتر محسنیان راد معتقد است، مخاطب ایرانی امروز موجودی است که مانند هر مخاطب تمدنی کهنریشۀ دیگر، سوای حافظة فردی، به حافظۀ جمعی پردامنه ای اتصال دارد که ریشة آن در عناصر تمدنی ایران است.
رالف لینستون در کتاب سیر تمدن می گوید:
فرد، به هر روش و وسیله ای که باشد، عناصر تمدنی خاص جامعه خویش را به طور ناخودآگاه جذب می کند... و هر تجربة تاریخی مهم در حیات اجتماعی، می تواند سازندة عنصر تمدنی جدیدی باشد.
پس می توان به جستوجوی تجربه های مهم تاریخی 2500 ساله ای پرداخت که در ساخت تمدن ایرانی امروز نقش داشته و حتی به صورتی ناخودآگاه، در وسعتی از کل ملت، جذب و ذخیره شده باشد.
تجربه های مهم تاریخی ایران را می توان در سه دورة برجسته و شاخص زیر بر شمرد:
1. دوران سلطة سلجوقیان؛
2. دوران مغولان سامانی منسب؛
3. دوران شاهان ضدسنی صفویه.
دوران سلطة سلجوقیان را می توان دوران نهادینه شدن پذیرش ارتباط عمودی فرادست ـ فرو دست نامید. این ویژگی فرهنگی ـ اجتماعی چنان نهادینه شد که در یازده قرن گذشته، 3/8% از مجموع اشعار فارسی، از یک سو، به مدح توانایی های ارتباطی فرادست ـ پادشاهان و حاکمان ـ دست مییازد و از سوی دیگر، به تحقیر خود و توصیف و ذکر وظایف ارتباطی فرودست میپردازد.
دوران غارتگری و سپس حکومت مغولان را نیز می توان دوران سرخوردگی و چاکرمآبی نامید. حملة چنگیز به ایران، تلخ ترین خاطرة تاریخی ایرانیان است.
دوران صفویه نیز دوران سکوت مصلحت اندیشانه بود. هراس همیشگی از اینکه نزدیکترین فرد به آدمی، خبرچین دربار باشد و نگرانی از اینکه هیچ حرفی در هیچ نهانخانه ای باقی نمانده و به طور کامل، به گوش پادشاه برسد. در توصیف وضعیت این دوران، در نامه ای به شاه صفوی آمده است که زنان و مردان در خلوتشان نیز خلاف شاه نمیگویند؛ زیرا دغدغة آن هست که به سماع جلال برسد. در ادبیات فارسی، 14 گونه سکوت می توان یافت. در این میان، توصیه به سکوت برای اجتناب از خطر، دارای بیشترین سهم در دوران صفویه است.
مجموعة تجربۀ تاریخی ایران به مخاطب ایرانی، استراتژی ارتباطیای آموخته که بر پایة انتخاب نقطه ای از تعامل سه طیف زیر است:
1. طیفی که در یک قطب آن، احساس حضور در کنار خودی و در قطب دیگر، احساس حضور در کنار غیر خودی است؛ (خودی ـ غیر خودی).
2. طیفی که در یک قطب آن، حفظ ظاهر و در قطب دیگر، بروز باطن است؛ (بروز باطن ـ حفظ ظاهر).
3. طیفی که در یک قطب آن، مصلحت در سکوت قرار دارد و در سمت دیگر آن، اجتناب از سکوت؛ (مصلحت در سکوت ـ اجتناب از سکوت).
مخاطب ایرانی در هر زمان، با گزینش نقطه ای از مختصات سه طیف مذکور، در حال حرکت میان دو ایستگاه فرادست پنداشتی ـ فرودست پنداشتی است.
· دکتر محسنیان راد در نهایت، به یکی از آسیبهای جدی در تبلیغ دینی اشاره کرد و آن را تکیه بر تحریک عواطف در تبلیغ دینی دانست.
ایشان تحریک مستمر عاطفه را زمینة شکلگیری دین عوامانه دانست و ادامه داد كه تحریک عاطفه محصول اشک است که از سنت منبر ـ منبرهای صفوی ـ بر جای مانده و امروزه نیز بر رسانه های مدرن تبلیغی، تأثیر بسزایی نهاده است. تحقیقات نشان می دهد که تحریک عاطفه دارای قدرت کششی است با اثرات سریع، اما کوتاه مدت و نه بلند مدت.
تبلیغات دینی هر چه بیشتر مبتنی بر عاطفه باشد، ماندگاری کمتری دارد. از سوی دیگر، فضا را برای انحراف دین و گسترش دین عوامانه آماده می کند؛ زیرا اسلام و قرآن، دین و مفهومی است مبتنی بر استدلال؛ اما حوزه های مفهومی دین عوامانه، بیشتر عاطفی و غیر معرفتی هستند.
دین دار عامی به دو طریق آسان، به نوعی رضایت مندی معنوی دست می یابد:
1. بروز رفتارهای مشهودی چون ستایش نمادها و شمایل ها در قالب مناسک ساده؛
2. از طریق ابراز و تقویت باورهای خود به وقایع و پدیده هایی که اغلب، آمیخته با لایه های رازگونه هستند.
بروز این گونه رفتارها برای دین دار عامی، ثمراتی به دنبال دارد که از آن جمله، می توان به افزایش بردباری، افزایش امید، ایجاد مصونیت و امنیت روانی و دستیابی تدریجی به منظری مثبت از خویش و کسب احساس مطلوب حرمت به خویشتن اشاره کرد.
دینداری عوامانه و ترویج آن در جامعه، ثمراتی اجتماعی نیز در پی خواهد داشت. در واقع، تشدید و رواج دینداری عوامانه سبب خواهد شد که چنین دینداریای چه از دیدگاه دیندار و چه در نگاه اکثریت، مترادف با مؤمن و متقی شود.
از آنجا که دستیابی به احساس مؤمن و متقی بودن از طریق حاشیه ـ و نه متن دین ـ بسیار سهلتر و کم هزینه تر ـ هزینه به مفهوم مادی و غیرمادی ـ است، دین دار عامی برای پاسداری از این احساس مطلوب و کم هزینه، به مقاومت در برابر هر نوع عقیدة مغایر با خود، دست خواهد زد و به تعصبی پایدار، دچار خواهد شد. این تعصب در جوامع کم سواد، بیشتر خواهد بود.
مجموعة آنچه که گفته شد، مانع حضور مردم در چرخة فراگرد استدلال اقناعی و سه مرحلهای کاشت، داشت و برداشت خواهد شد. از آنجا که مبلغان در سطح دریافت پسفرستهای سطحی هستند و مخاطبان نیز بروز چنین پسفرستی را در مدل 20 انگاره ای آموخته اند ـ که مدل پیچیده ای خارج از محدودة مدل روزنگرن است ـ شرایط برای آسیب پذیری گستردة چنین مجموعه ای در آینده و در عصر پس از دهکدة جهانی ـ بازار پیام ـ بیشتر فراهم خواهد شد.
· دکتر محسنیان راد در نهایت، سخنان خود را این گونه جمع بندی كردند که مجموعة نکات گفته شده شرایطی با ویژگیهای زیر پدید آورده است:
1. مبلغان دینی بر اساس نظریة ساپیر ـ هولف، حتی به صورت ناخودآگاه، وظیفة خود را تداوم جریان یک مرحله ای ارسال ـ نه فراگرد سه مرحله ای کاشت، داشت، برداشت ـ می دانند و در نتیجه، مکانیزم منبر را نیز بر همین اساس ایجاد کرده اند؛
2. برای منبر، به منزلة ریشة مادی فرهنگ رسانه در ایران، ترکیب پیچیدۀ عکس العمل به تحریک عاطفه و ثواب را فراهم و آن را نهادینه کرده اند؛
3. از آنجا که پاسخ تحریک عاطفه به مثابه پسفرست، برای منبر کافی است، بنابراین منبر در عمل، اقدامی برای حضور مکانیزم دستیابی به بازخورد فراهم نکرده است؛
4. با پیروزی انقلاب اسلامی، منبر به منزلة رسانة تصمیم گیر، از یک سو، رسانه های مدرن را وادار به تقلید از خود کرد و از سوی دیگر، به تقلید از آنان پرداخت؛
5. منبر در برابر خود، کماکان نگاه مخاطب را دارد و از تصور موجوداتی با خصلت مصرف کننده و ارتباط گیر دور است؛
6. در آن سوی منبر، انسانهایی با تجربه های تاریخی و عناصر تمدنی قرار دارند که آنان را وادار کرده تا در گزینش مناسب یکی از 20 انگارة ارتباطی در مسیر فرودست ـ فرادست پنداشتی، توانا باشند که نیروی تعیین کننده، نقطه و ایستگاه مناسب، همان است که با اصطلاحاتی چون زرنگی ایرانی و مهمتر از آن، جادوی ارتباطی ایرانی، در منابع دانشگاهی غربی آمده است؛
7. در دو تا سه دهة آینده و با فرا رسیدن عصر بازار پیام ـ دوران پس از دهکدة جهانی ـ ادامة این گونه دینداری در کشور و تقویت آن از سوی رسانه های داخلی و افشاگریهای مبتنی بر استدلال رسانه های فرامرزی، شرایطی فراهم می شود که باید به آن بسیار اندیشید.
در پایان جلسه، در گفتوگویی آزاد میان پژوهشگران حاضر و دکتر محسنیان راد، بر ضرورت پژوهشهای بیشتر برای یافتن راه کارهای لازم جهت رفع کاستی ها و آسیبهای تبلیغ دینی تأکید شد. آنگاه وی با اشاره به روش تبلیغی انبیای الهی، به ویژه رسول گرانقدر اسلام، روش ایشان را مبتنی بر فراگرد برشمرد و نخستین گام برای اصلاح تبلیغ دینی را رجوع به روش و منش پیامبر مکرم اسلام، حضرت محمد مصطفی (ص) دانست.
گزارش
منبع:ماهنامه رواق هنرواندیشه،شماره دوازدهم
Ps147