در حال بارگذاری؛ صبور باشید
منبع :
سه‌شنبه

۱۶ فروردین ۱۳۹۰

۱۹:۳۰:۰۰
41939

نظریه های جامعۀ اطلاعاتی

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4

بسم الله الرحمن الرحیم

 

نظریه های جامعۀ اطلاعاتی                         

كتاب نظریه های جامعۀ اطلاعاتی، نوشتة پروفسور فرانك وبستر، استاد گروه جامعه شناسی دانشگاه بیرمنگام انگلیس، با ترجمۀ مهدی داوود آبادی، از سوی مركز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، در سال 1382 منتشر شده است. فرانك وبستر در دانشگاه های دورهام و لندن، در رشتۀ جامعه شناسی تحصیل كرده و از سال 1990 تا 1999 استاد دانشگاه آكسفورد بوده است. كتاب های دیگر او عبارتند از:

1. فنآوری اطلاعات، 1986 ؛

2. دانشگاه پسامدرن، 1997 ؛

3. دوران فرهنگ فنآورانه؛ از جامعۀ اطلاعاتی تا زندگی مجازی، 1999 ؛

4. نظریه و جامعه؛ درك عصر حاضر، 1999 .

از نظر وبستر، مفهوم جامعۀ اطلاعاتی فرضیه هایی را دربارۀ آنچه دگرگون شده یا در حال تحول است، به همراه دارد. از طرفی، كسانی بر این باورند كه در دوران حاضر، شاهد پیدایش جامعۀ اطلاعاتی هستیم كه از جوامع پیشین متمایز است. افرادی نظیر: دانیل بِل، مانوئل كاستلز، مایكل پایور، چارلز سیبل و... بر این اعتقاد پای می فشارند.

 از سوی دیگر، برخی پژوهشگران اگرچه اهمیت اطلاعات در دوران حاضر را تصدیق می كنند؛ اما معتقدند كه عصر حاضر تداوم گذشته است؛ افرادی نظیر هربوت نیلر، آنتونی گیدنز، هابرماس و... .

در بخش دوم، فرانك وبستر از جامعة اطلاعاتی تعریفی ارائه می دهد كه بر اساس معیارهای فنآوری اقتصادی، شغلی، قضائی و فرهنگی مطرح شده است. در این تقسیم بندی نیز گروهی جامعة اطلاعاتی را عصری نوین و متفاوت با گذشته می­دانند و برخی دیگر آن را ادامۀ گذشته ارزیابی می­كنند.

بخش سوم كتاب به نظریۀ پساصنعت­گرایی دانیل بل اختصاص دارد. دانیل بل اصطلاح پساصنعت­گرایی را در دهة 1950 مطرح كرد و سپس در دهة 1980 واژه های اطلاعات و دانش را جایگزین آن نمود. این جامعه شناس امریكایی در كتاب فرا رسیدن جامعة پساصنعتی، در سال 1973 پیش بینی كرد كه جهان در حال ورود به نظام نوین اطلاعاتی است. در جامعة صنعتی، نوع متفاوتی از اطلاعات و دانش در جریان است. از نظر دانیل بل، آمریكا جهان را به سوی نظامی جدید هدایت می كند. این نظر دانیل بل نوعی تكامل گرایی را نشان می دهد كه امروزه رواج ندارد. از نظر او، جوامع پیشرفته از هم گسسته اند؛ یعنی دارای قلمروهایی مستقل چون ساختار اجتماعی، حكومت و فرهنگ هستند كه نسبت به یكدیگر آزادی عمل دارند. او یك ضد كل نگر است. به نظر او، جوامع ارگانیك و یك­پارچه نیستند و نظام ارزشی عمومی كه زمانی بر جامعه تسلط داشت، در جامعة پساصنعتی از بین رفته است. او ویژگی جوامع پساصنعتی را تسلط كار خدماتی می داند كه مبتنی بر اطلاعات و دانش است. كارمندان، متخصصان، آموزگاران و پژوهشگران در رستۀ كارهای خدماتی و اطلاعاتی قرار می گیرند.

نویسندۀ كتاب استدلال دانیل بل برای ورود به جامعه ای نوین، به نام پساصنعتی را نمی پذیرد و انتقادات فراوانی به او وارد می كند. از نظر نویسنده، جامعۀ پساصنعتی چیز تازه­ای نیست و افزایش شغل های خدماتی و تحولات مربوط به آن بر تداوم حال نسبت به گذشته تكیه دارد.

ویژگی دیگری كه دانیل بل آن را از ویژگی های جامعة پساصنعتی می شمارد، دانش نظری است. در جامعة پساصنعتی، دانش نظری در مقابل شیوۀ تجربی یا آزمون و خطای جامعة صنعتی تعریف می شود. تفوق نظریه و دانش نظری به جامعة پساصنعتی توانایی برنامه ریزی و در نتیجه، كنترل آینده در مقیاسی وسیع تر از جوامع پیشین می بخشد. نویسنده این ویژگی را نه مختص جامعۀ پساصنعتی، كه ویژگی جامعۀ صنعتی و نشانۀ تدوام آن می داند.

نویسنده در بخش چهارم كتاب، به نظریة دولت ملی و نظارتِ آنتونی گیدنز، مهم ترین جامعه شناس انگلیسی می پردازد. گیدنز جوامع مدرن را آغاز پیدایش جوامع اطلاعاتی می داند و از این رو، تحولات ارتباطی و اطلاعاتی را در تداوم مدرنیته می داند. گیدنز در كتاب دولت ملی و خشونت، بر دو ویژگی مربوط به مدرنیته تاكید می كند؛

1.      اهمیت نظارت گسترش یافته در آغاز مدرنیته؛

2.      اهمیت خشونت، جنگ و دولت ملی در تحولات جهان معاصر.

از نظر گیدنز، دولت های ملی جوامع اطلاعاتی اند؛ زیرا گردآوری، ذخیره و كنترل اطلاعات به منظور اهداف مدیریتی اعمال می شوند. جهان مدرن به دست دولت های ملی ساخته شده است. از طرفی، بیشتر دولت های ملی در وضعیت جنگی به وجود آمده اند و تمامی آنها با برخورداری از قدرت دفاعی پایدار مانده اند. جنگ و آمادگی برای جنگ یاری رسان دولت بوده است.

صنعتی کردن جنگ ویژگی مهم جهان نوین است. همان گونه که جان اریکسون می گوید، عملیات نظامی با سلاح سر و کار ندارد، بلکه با اطلاعات، دستور و نظارت سر و کار دارد و اطلاعات کارها را انجام می دهد. اطلاعات هستۀ مركزی امور نظامی مدرن است. ماهواره ها رکن اصلی فعالیت های نظارتی هستند. زمانی که ماهواره های نظامی از کار می افتند، ارتش نیز از پا می افتد. به نظر گیدنز، گسترش نظارت به اطلاعاتی شدن جامعه و گسترش دولت ملی و توجه به جنگ و دفاع می انجامد. دولت ملی هویت و فرهنگی ملی را تشکیل می دهد. ظهور مدرنیته به همراه توسعه و تحکیم دولت ـ ملت، با ایجاد هویت ملی و فرهنگی همراه بوده است.

بخش پنجم كتاب دربارۀ اطلاعات و سرمایه داری پیشرفتۀ هربرت شیلر است. هربرت شیلر معتقد است ارتباطات و اطلاعات عناصر بنیادین سرمایه داری هستند. بنابراین، عصر حاضر تداوم سرمایه داری گذشته است. شیلر با تدریس در حوزة ارتباطات و اطلاعات، تأثیر چشمگیری در درک عصر اطلاعات داشته است. مهم ترین آثار او عبارت است از:

1. چه کسی می داند؟ 1981؛

2. اطلاعات، اقتصاد و بحران، 1984؛

3. یکسان سازی فرهنگ،  1989؛

او از سال 1970 استاد ارتباطات دانشگاه سن دیه گوی کالیفرنیا است. تحصیلات او در زمینة اقتصاد بوده است. به همین دلیل، اقتصاد سیاسی محور بحث های او را تشکیل می دهد. از نظر او، اطلاعات و ارتباطات اهمیتی اساسی در تثبیت نظام اقتصادی سرمایه داری دارند. شیلر از نظریه پردازان انتقادی مارکسیست آمریکای شمالی به شمار می آید. او معتقد است امروزه با اطلاعات مانند کالا رفتار می شود و معیارهای بازار در تحولات ارتباطات و اطلاعات نقش دارند .

اطلاعات به شرط قابل فروش بودن، هر چه بیشتر در دسترس قرار می گیرند. نابرابری طبقاتی عامل اصلی توزیع و دسترسی به اطلاعات و توانایی تولید آن است. طبقة اجتماعی تعیین می کند که چه کسی، چه اطلاعاتی و از چه نوعی به دست می آورد. جامعة کنونی جامعة سرمایه داری شرکتی است. یعنی شرکت­ها سازمان­های متمرکزی هستند که تسلط ملی و بین المللی دارند و عمدتاً به صورت بازارهای انحصاری مسلط هستند و اولویت­های شرکت­های چند ملیتی در قلمرو اطلاعات، تعیین کننده است.

از نظر او، ویژگی­های نظام سرمایه داری زیربنای جامعة اطلاعاتی را شکل می دهد و جامعة اطلاعاتی ضرورت های سرمایه داری را منعکس می کند. تحول اطلاعات و ارتباطات سرمایه داری را پایدار نگاه داشته است. اطلاعات مکانیسمی برای فروش شده است. تولیدات تلویزیونی، سینمای هالیوود، برنامه های ماهواره ای و به طور کلی، صنعت سرگرمی سازی بر تجارت استوار شده است و در صورتی موفقیت به همراه دارد كه درآمد تبلیغاتی کافی داشته باشد. به همین دلیل، منجر به تولید برنامه های سطحی و توده ای شده تا وسیع ترین مخاطبان را پوشش دهد. در رسانه های آمریکایی، تبلیغ شیوۀ زندگی سرمایه داری رواج دارد. از طرفی، اطلاعات و اخبار عمدتاً از طریق خبرگزاری های غربی منتشر می شود و به همین دلیل، از منظر و دیدگاه آنان و در راستای منافع ملی ارائه می شود. محیط اطلاعاتی جهان از ملل غرب، به ویژه آمریكا سرچشمه گرفته و تغذیه می شود. انتشار اخبار سینما، تلویزیون، کتاب، موسیقی و غیره مسیری یک طرفه دارد.

از نظر شیلر، امپریالیسم فرهنگی وسیله ای برای تداوم تسلط غرب است. به مبارزه طلبیدن این امپریالیسم فرهنگی شرط لازم اعلام همدردی با مبارزۀ ملل فقیر در بهبودی وضعشان است. او طرفدار مبارزه با امپریالیسم فرهنگی است.

او یکی از قاطع ترین حامیان نظم نوین اطلاعاتی است که تأثیر چشمگیری بر یونسکو داشته است. هنگامی که یونسکو به پشتیبانی از نظم نوین اطلاعات تمایل داشت، آمریکا خود را از این سازمان کنار کشید. البته نویسندۀ کتاب، موضع بدبینانه و منفی شیلر را به صورت مطلق نمی پذیرد و آن را جامع و کامل نمی داند و مانند شیلر، اطلاعات و دانش عصر حاضر را اطلاعات آشغال قلمداد نمی کند.

بخش ششم كتاب، با نام مدیریت و دستکاری اطلاعات: یورگن هابرماس و زوال حوزۀ عمومی طرح می شود.

هابرماس مفهوم عمومی را در کتاب دگرگونی ساختاری حوزه عمومی؛ كندوكاوی در یک مقوله از جامعة بورژوازی مطرح می كند. استدلال او این است که گسترش سرمایه داری، عمدتاً در انگلستان قرن 18 و 19 امکان ظهور حوزة عمومی را فراهم كرد که بعدها در میانه تا انتهای قرن بیستم، حوزة عمومی زوال یافت.

حوزۀ عمومی عرصه ای است مستقل از حکومت و جدا از نیروهای اقتصادی که به مباحث عقلانی اختصاص دارد و شهروندان می توانند به آن وارد شوند و آن را مورد بررسی قرار دهند. افکار عمومی در حوزة عمومی، شکل می گیرد و اطلاعات هستۀ مرکزی حوزۀ عمومی است.

از نظر هابرماس، بازرگانان انگلیسی قرن هجده آن قدر سرمایه دار شده بودند که برای استقلال از کلیسا و دولت مبارزه کنند. پیش از آن، حیات عمومی تحت تسلط کلیسا و دربار بود که روابط فئودال بر آن حاکم بود؛ اما رشد ثروت سرمایه داران آن را سست کرد. این انفاق زمانی افتاد که سرمایه داران از فرهنگ، ادب، تئاتر، هنر، قهوه خانه، رمان و نقد حمایت کردند و بدین طریق، وابستگی به فئودال ها، کلیسا و دولت را تقلیل دادند. در این هنگام، گفت­وگو به نقد و سخن پردازی در بحث ها تبدیل شد. رشد بازار آزادی بیان و اصلاح وضع پارلمانی را به همراه داشت. با گسترش سرمایه داری، حوزۀ عمومی مستقل از دولت توسعه یافت و خواست او برای اصلاح و دگرگونی دولت بیشتر شد. به موازات این اتفاق، مبارزه ای طولانی برای تأسیس روزنامه هایی مستقل از دولت در جریان بود. نتیجۀ چنین تحولاتی شكل گیری حوزة عمومی بورژوایی تا نیمۀ قرن نوزدهم بود. از این زمان، حوزۀ عمومی بورژوایی به باز فئودالی شدن برخی حوزه ها انجامید كه علت آن رجحان مالکیت خصوصی بر حوزة عمومی از جانب سرمایه داران بود.

آن­گاه شور و شوق برای اصلاحات دولت فروکش کرد و برای پیشبرد اهداف سرمایه داری، از نظارت دولتی بهره گیری شد. نتیجة گسترش مدیریت نمایندگان مجلس، احزاب سیاسی و اعمال فشار بر مجلس و افكار عمومی از سوی منافع سازمان یافتۀ طبقۀ سرمایه دار، تقلیل خودمختاری حوزة عمومی بود. در قرن بیستم، روابط عمومی جایگزین حوزة عمومی گردید. روابط عمومی با تغییر قیافه، منافع گروه های ذی نفوذ آن را در قالب منافع ملی و رفاه عمومی معرفی می کرد. حوزة عمومی بیش از آنکه حوزۀ رقابت و بحث میان سیاست ها و نگرش­های متفاوت باشد، به موقعیت هایی برای نمایش قدرت های موجود بدل شد. روابط عمومی نیز در خدمت مجتمع های فرا ملی و تبلیغات تجاری آنها قرار گرفت. عملکرد رسانه های همگانی از نقش تولید کنندة اطلاعات، به شکل دهندة افکار عمومی تبدیل شد. بدین سان، حوزۀ عمومی در قرن بیستم زوال یافت. نویسنده ضمن تأیید دیدگاه هابرماس، موارد اشکال و نقضی را بر می شمارد که در دوران معاصر، در جهت حوزة عمومی نقش داشته اند؛ در حالی که هابرماس رشد مدیریت اطلاعات را علامت افول حوزة عمومی می داند.

بخش هفتم كتاب، با نام اطلاعات و تغییر ساختار؛ ورای فوردیسم است. از دیدگاه برخی صاحب­نظران، ما اكنون در حال انتقال از جامعة صنعتی و مدرن به جامعۀ صنعتی و پسامدرن هستیم. از نظر اسكات لش، تحولات اخیر حاکی از حرکت از سرمایه داری سازمان یافته به سرمایه داری بی نظم است. گروهی نیز بر انتقال از دوره فوردیسم به پسافوردیسم تأکید دارند که به مکتب تنظیم معروف شده اند. بنیانگذاران این مکتب الن لیتپیز، میشل الگیتا و رابرت بویر اقتصاددان هستند.

نظریۀ مکتب تنظیم با تأثیرپذیری از روشنفكران فرانسوی که تحت تأثیر تفکر اقتصاد مارکسیستی بودند، شكل گرفت. بر اساس این مکتب، نظام فوردیستی که از سال 1945تا اواسط دهة 70 سلطه داشت، ناپایدار شده و اکنون شیوه هایی برای نظام پسافوردیستی ارائه می شود. در دورة فوردیستی، تولید انبوه و مصرف انبوه در بازارهای ملی مطرح بود. آن­گاه جهانی شدن آن را به چالش کشید و شرکت­های چند ملیتی همراه با بازار های جهانی، زوال فوردیسم را موجب شدند.

فوردیسم به حاکمیت دولت های ملی، توانایی حکومت ها در طرح ریزی سیاست ها و اجرای آنها در سرزمینی معین و مصونیت نسبی شرکت های ملی و بومی وابسته بود؛ اما با جهانی شدن تولید، بازار و امور مالی و ارتباطات، از میان رفت و افول کرد.

در بخش هشتم كتاب، اطلاعات و پسامدرنیسم است، عناصر کلیدی پسامدرنیسم نام برده می شود كه عبارت است از:

1. رد افکار، ارزش ها و رفتارهای مدرنیستی؛

2. رد ادعاهای تشخیص حقیقت (تنها روایت هایی از حقیقت وجود دارند)؛

3. رد جست­وجو برای اصالت (همه چیز بدلی است و مصنوعی)؛

4. رد جست­وجو برای تشخیص معنا (به دلیل اینکه معناهای بی شماری وجود دارد)؛

5. اهمیت تفاوت ها در تفاسیر و ارزش ها؛

6. تقدم تجربۀ حسی بر تحلیل؛

7. لذت بردن از امور سطحی، ظواهر، تنوع، هجو، طنز و التقاط.

صاحب نظران پست مدرن معتقدند جهان تنها از راه زبان شناخته می شود؛ اما از راه زبان، واقعیتی درک نمی شود، بلکه زبان همان واقعیتی است که درک می شود. آنان موضع ها را به منزلة زبان و گفتمان مورد بررسی قرار می دهند . میشل فوکو می گوید: واقعیت وجود ندارد. زبان اساس موجودیت همۀ چیزهایی است که به وجود آنها پی می بریم. آنچه درباره اش سخن می گوییم، زبان است. ما در حصار زبان سخن می گوییم.

به اعتقاد رولان بارت، همه چیز در زبان ساخته و مجسم می شود و درک می گردد. به اعتقاد پست مدرنیست ها، اگر واقعیت ماده ای زبانی و گفتمانی باشد، ما در جهانی به سر نمی بریم که دربارة آن اطلاعات داریم، بلکه در جهانی اطلاعاتی به سر می بریم.

رولان بارت موضوع های مورد بحث خود را از پدیده هایی نظیر سیاستمدارن، فیلم ها، مُدها، سبک آشپزی، رادیو، عکاسی، برج ایفل و... می گیرد و این سوژه ها را به مثابه انواعی از زبان، مورد بحث قرار می دهد.

ژان بودریار به شرح و تفصیل مباحث رولان بارت پرداخت. از نظر بودریار، فرهنگ معاصر فرهنگ نشانه هاست. ما توسط نشانه ها و علامت ها احاطه شده ایم. فرهنگ پسامدرن ویژگی هایی دارد که آن را نسبت به گذشته متمایز می کند. از دیدگاه او، همه چیز دلالت است و همة دلالت ها بدلی و مصنوعی هستند. از نظر مدرنیست ها، در پس نشانه ها، واقعیتی وجود دارد؛ اما از نظر بودریار، فقط نشانه ها هستند که وجود دارند. برای نمونه، اخبار تلویزیون فقط روایاتی از وقایع است، نه واقعیت؛ روایاتی حاکی از ارزش های اخلاقی، سیاسی و فرهنگی كه خبرسازان با آنها مأنوس هستند. حقیقت بر روی صفحة تلویزیون، با نشانه ها آغاز می شود و پایان می یابد. در گذشته، اعتقاد بر بازنمودی بودن نشانه ها بود؛ اما امروزه نشانه ها شبیه سازی اند.

جان راقیمو، فیلسوف ایتالیایی بر آن است که رشد رسانه ها موجب ظهور پسامدرنیسم شده است. رشد انفجارآمیز اطلاعات اعتماد به حقیقت و واقعیت مورد نظر مدرنیست­ها را سست کرده است. گسترش رسانه ها تفاسیر کلی را کنار زده است. او معتقد است که گسترش رسانه ها به گروه ها و ملت های گوناگون، حق سخن گفتن داده است. امروزه همۀ اقلیت ها وسیله ای برای سخن گفتن دارند.

این دیدگاه واقیمو در برابر دیدگاه مکتب فرانکفورت قرار می گیرد. آنان گسترش رسانه ها را موجب ایجاد جامعۀ توده ای می دانستند که فرهنگ مصرف گرایی و تبلیغات را در جهت منافع صاحبان رسانه ترویج می داده است. البته واقیمو نیز مانند بودریار، نتیجه می گیرد که نشانه ها مخاطب را سردرگم و مشوش می کنند.

مارک پوستر در کتاب عصر دوم رسانه ها، می نویسد كه تکنولوژی اطلاعاتی و رسانه های الکترونیکی اثرات عمیقی بر شیوة زندگی و تفكر ما دربارۀ خود و محیط اطرافمان بر جای گذارده است. وی معتقد است كه عصر پسامدرن به دلیل شیوۀ اطلاعات، از جوامع پیشین متمایز است. او سه دورۀ تحول مبادلة نمادین را بر می شمارد؛

1. دورة شفاهی: در عصر فرهنگ شفاهی، هنگامی که تعامل اجتماعی چهره به چهره بود، شیوة زندگی نیز ثابت و بدون تغییر بود.

2. دوران مبادلة کتبی: در عصر دادوستد نوشتاری که نشانه ها نقش نمایندگی و بازنمودگی داشتند، انسان عاقل و مسئول تلقی می شد.

3. دورة میانجیگری الکترونیکی: در عصر رسانه های الکترویکی که نشانه ها شبیه سازی های اطلاعاتی اند، انسان با چندپاره بودن شخصیت و عدم تمرکز در وجود خود و ناتوان از تشخیص واقعیت عینی، به حال خود رها شده است.

ژان فرانسوا لیوتار، فیلسوف فرانسوی استدلال می کند كه اطلاعات و دانش فقط به دلیل کاربردپذیری تولید می شوند. دانش زمانی متولد خواهد شد که سودمند و دارای بهرۀ عملی باشد. اطلاعات و دانش در معرض تهدید کالا شدن هستند. او مانند هربرت شیلر، اطلاعات را تابع مکانیزم های بازار پیش بینی می کند. او به وضعیت پسامدرن كه نام کتابش است، اشاره می کند كه در آن، کالاسازی و کاربردپذیری منجر به تعریف حقیقت بر اساس سودمندی می شود. در عصر پسامدرن، کاربردپذیری حکم می کند که استفاده از کامپیوتر مهم تر از دانش است و قابلیت هایی مانند مهارت و کار با کامپیوتر و بازاریابی اطلاعات، جایگزین تصورات سنتی از دانش می شود.

نویسنده سخن بودریار را منحصر و مضحک تلقی می کند و سخن او را که اخبار شبیه سازی اند و نه بیشتر، اغراقی لجوجانه تعبیر می کند. وی تقسیم بندی مارک پوستر را نیز نوعی جبرگرایی فنآورانه می انگارد. او سخن لیوتار مبنی بر کاربردپذیری و کالاسازی اطلاعات را روشنگر می داند؛ ولی موضع او را دربارۀ توصیف دانش در عصر حاضر نمی پذیرد.

از نظر نویسنده، ویژگی های وضعیت پسامدرن بر اساس روندهای مدرنیته شکل گرفته است. افرادی نظیر هابرماس، آنتونی گیدنز و هربرت شیلر نیز چنین دیدگاهی دارند.

بخش نهم كتاب اطلاعات و دگرگونی شهر؛ مانوئل کاستلز است.

مانوئل کاستلز، متولد سال 1942، استاد برنامه ریزی دانشگاه برکلی آمریکا از برجسته ترین نویسندگان معاصر است كه به دگرگونی شهرها می پردازد. او در کتاب شهر اطلاعاتی، به سال 1989 به اهمیت جریان های اطلاعاتی و شکل گیری شهر های جهانی می پردازد. کتاب شهر اطلاعاتی نقش مهمی در تفکر ما دربارة اهمیت اطلاعات در جهان امروز دارد. کتاب پیشین او با نام مسئلة شهر، در سال 1972 با رهیافتی مارکسیستی نگاشته شده بود. او در هنگام نوشتن كتاب، تحت تأثیر افکار لویی آلتوسر بود؛ اما در کتاب شهر اطلاعاتی، می توان او را پسامارکسیست تلقی کرد. او معتقد است که ترکیبی از سرمایه داری بازسازی شده و نوآوری هایی در فنآروی، عامل اصلی در دگرگونی جوامع و شهرها بوده است.

کاستلز معتقد است هر چند تولید کنندگان اطلاعات که طبقة تخصصی – مدیریتی جدیدی را شکل می دهند اقلیتی معدودند، با وجود این، از نظر فرهنگی بر شهرها سلطه دارند. آنها طبقة اجتماعی رهبری کننده هستند.

از نظر کاستلز، سرمایه داری و فنآوری اطلاعات مستقل از یکدیگر تکامل یافته اند. نخستین آنها قلمرو سیاست ها، ارزش ها و انتخاب هاست و دومین ایشان قلمرو فن و تخصص است.

بخش دهم كتاب به نتیجه گیری می پردازد و غرض از تالیف کتاب را بررسی اهمیت اطلاعات در سال های پایانی قرن بیستم می داند. نویسنده خود را با کسانی همراه می داند که عصر حاضر را تداوم تاریخی گذشته می دانند؛ افرادی نظیر هابرماس، گیدنز و شیلر. او تأکید می کند این تداوم تاریخی منکر تحولات اطلاعاتی و ارتباطی نیست.

خواندن این كتاب برای آشنایی بیشتر با نظریات متأخر رسانه ای، بسیار مفید است.

 

نویسنده: محمدجواد انصاری فر

منبع:ماهنامه رواق هنرواندیشه،شماره یازدهم

Ps147

 

 

 

 

 

 

 

 

تماس با هنر اسلامی

نشانی

نشانی دفتر مرکزی
ایران ؛ قم؛ بلوار جمهوری اسلامی، نبش کوچه ۶ ، مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام، طبقه دوم، خبرگزاری ابنا
تلفن دفتر مرکزی : +98 25 32131323
فاکس دفتر مرکزی : +98 25 32131258

شبکه‌های اجتماعی

تماس

تمامی حقوق متعلق به موسسه فرهنگی ابنا الرسول (ص) تهران می‌باشد