بسم الله الرحمن الرحیم
بوی کسی میآید
خدایا در ازدحام چانهها
در انباشت نقشها و نگارهها
ما را
نه به کلمات «پیام بَر»
بل به «پیامبرِ» کلمات، راهنمای
اندیشمندان، عصر حاضر را به القابی گوناگون توصیف کردهاند؛ اما در این میان عصر ارتباطات، مشهورترین و اصیلترین عنوانی است که دورة اخیر را بدان متصف کردهاند. در عرصههای مختلف علمی و فنی، جهشهای چشمگیری رخ داده است؛ لیکن سپهر ارتباطات با جهشهای خیره کننده، جهان جدید را رنگی دیگر زده است. جهان جدید، آغشته به صبغة ارتباطات است.
از ویژگیهای تأثیرگذاری ارتباطات بر حیات بشری آن است که خود نامریی است و مانند تکنولوژیهای دیگر، چندان با حضور فیزیکی به چشم نمیآید؛ لیکن اثر آن از سویی بسیار گسترده و جهان مشمول است و تمام ملیتها، جنسیتها، اصناف و اقشار مختلف و همۀ شئون متفاوت جامعة انسانی را شکل بخشیده است! و از دیگر سوی، این تأثیر، بسیار ژرف و دگرگون كننده است و تا اندرون انسانها چنگ برده و بر جان و جهان آدمیان ریشه میدواند.
به راستی، جامعة ما که بنابر اقتضای فرهنگ، حقوق و... جامعهای دینی است و اینک نیز با حکومتی دینی در جهان تمایز یافته است، چه وضعی در نسبت با سپهر ارتباطات دارد؟
قرآن کریم، تنها وضع مطلوب انسان را بر کرة خاکی، اهتداء به صراط مستقیم میداند و هدایت را بزرگترین وظیفة احیاگران میشمارد، تا جایی که حتی خداوند، خویشتن را مکلف به اتمام حجت و ابلاغ دانسته و در جای جای قرآن، نعمت انبیاء را به انسانها گوشزد مینماید.
متأسفانه این امر از سوی ارتباطاتشناسان مسلمان، مغفول مانده است که اساساً ارسال رُسُل و امر خطیر رسالت ـ که از اصول دین مسلمانان به شمار می آید ـ امری ارتباط شناختی است و از ارکان دانش ارتباطات میباشد. واژههایی چون رسل (فرستاده) رسالت (فرستاده)، مرسِل (فرستاده) و... همه دلالت بر این مسئله دارند.
دانش ارتباطات اما از آن جا که بر بستری از القای ایده های حاکمان و ترویج ارزشهای کمارج سوداگران جهان مدرن برآمده و بالیده است، هر روز به اقتضای تغییر رویکرد مخاطبان و تطوّر منافع سودپرستان، وضعی جدید مییابد.
شاید بیراه نباشد اگر بگوییم دانش ارتباطات بر زمینهای شرکآمیز برآمده است و بار و بَر آن نیز با این تنه و ریشه، طعم و مزهای مشرکانه یافته است. در لایه لایة این دانش از سویی نفس اماره و منِ خودبنیاد و اهواء فردی و جمعی، غایت انگاشته شده و از دیگر سوی، منطق سوداگری و سود انگاری حاکمان اقتصادی جهان، مقبول و مطلوب پنداشته شده است.
رسانهها و از همه مهمتر رسانة تلویزیون اسباب ویژهای هستند که میتوان آنها را به گونهای خصیصة جهان مدرن قلمداد کرد.
تلویزیون نقش پر رنگی در سر و شکل دادن به زندگی انسان معاصر ایفا میکند. اینک انسانها در جهان نمیزیند و جهان را تجربه نمیکنند، بلکه جهان را تنها میبینند و از بیشتر جهان، تجربهای تلویزیونی دارند. حتی آنگاه که با واقعیت جهان رو به رو میشوند، از ارتباطی خالص عاجزند و با عینک تلویزیون است كه جهان برابر دیدگانشان گسترده میشود. برای این انسان، حتی شیشة اتوبوس و پنجرة خانهاش، کادر تلویزیونی است. انسانهای آرمانی و ایدهآل و نحوة سوگیری رابطهها و ارتباطات، نوع دکوراسیون منزل و واژگان تعارفات معمول با رفیقان و آشنایان همه از زبان تلویزیون ادا میگردند. تصویر کاریکاتوری انسانها در دنیای جدید، آن است که آدمیان به سان انبوهی از تلویزیونهایی با شاخکهایی از آنتن، بر پهنة کرة خاکی در رفت و آمدند.
این وضع، جزئی لاینفک از واقعیت موجود است، اما همة واقعیت این نیست. ذات عالم، تیرهگون و ظلمتِ جاوید نمیباشد و هویت اصیل انسانها بر قیرگونِ رسانه ها آفریده نشده است. انسانها نه بر پایة شرک، بل بر فطرت رحمانی الهی آفریده شدهاند.
رسانهها اگرچه عموماً در جهان معاصر، دست، پا و زبان شیطان گردیدهاند، اما حتی هویت اصلی آن ها بر شرک نمیباشد. اگرچه پهنه و عمق رسانهها بر دعوت شیطانی آکنده است، امّا فراخنای و ژرفای رسانه، نوید اصالتها را می دهد. اگرچه سوداگران، بتگران و بت پرستان معبد بشریت، بر پردة رسانه آویختهاند، اما بتشکنی در راه است و از جهان رسانهها و عالم ارتباطات بوی کسی میآید.
اگر هزار هنران و هنر نمایان مدرن رسانهای جهان، دل مؤمنان را خالی کند، در ایمان خویش باید شک كنیم که جای پای خدا را در تاریخ ندیده و ارادة مسلط پروردگار را بصریت نداشتهایم؛ چه
وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیرُ الْماكِرِینَ
همین رسانهها مجرای بیانطلب عام خواهد بود که به سان زبان انسانیت، معارف بلند دین و عالم معنویت را مطالبه کنند.
رسانهها، اگرچه در دنیایی از اهواء شرک آکند آلودهاند، اما میتوانند از ماهیت پیام بر عدول کنند و به تبار عقیق جهان معنوی دین و نیکان پیامبر منش خویش روی آورند؛ اما نه بدین آسانی چه این مهم به هوس راست نیاید و به تمنا پدید نیاید، بلکه در این راه بسی خونجگر باید خورد.
باید چشمها را به سوی نوید شگرف و امید شگفت گشود؛ لیک مجاهدتی توان فرسا میطلبد تا این سنگلاخ بتها به جادۀ رهوار صراط تبدّل یابد که:
عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکلها
در پناه حق
نویسنده: سید علی آتش زر
منبع:ماهنامه رواق هنرواندیشه،شماره دهم
Ps147