در حال بارگذاری؛ صبور باشید
منبع :
پنجشنبه

۱۸ فروردین ۱۳۹۰

۱۹:۳۰:۰۰
42060

نشانه‌ها

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4

بسم الله الرحمن الرحیم

 

نشانه‌ها                                 

تحلیل‌گران همواره از روش‌هایی برای تحلیل محتوا سود می جویند كه نشانه شناسی یكی از آنهاست؛ اما بنیان های فلسفی این روش چیست؟

پیش از ورود به بحث، بیان دو نكته خالی از فایده نیست:

1. این بحث بسیار جزئی است؛ زیرا در بحث تحلیل محتوا، روش‌های مختلفی وجود دارد که به روش‌های کمی و کیفی در مطالعات رسانه ای تقسیم می شود. روش‌های تحلیل محتوای کیفی خود به چند زیر عنوان تقسیم می شوند که نشانه شناسی یک مورد از آن روش‌هاست.

2. در نقدی که از پایگاه دین، بر این روش می توان وارد ساخت، گاه نسبت ما با این روش نسبت نفی مطلق است و گاه نسبت تغییر و تحویل.

چه می گویند؟

تحلیل محتوا حیطه ای از پژوهش در علوم اجتماعی است که در مطالعات رسانه ای به طور خاص، برای بررسی جهت گیری محتوای رسانه به کار می رود. تحلیل محتوا علاوه بر اینکه به درک قوی تر مخاطبان کمک می کند، به دلیل بررسی محتوای آشکار و برملا ساختن محتوای پنهان متون برنامه های رسانه ای، دامنه و عمق تأثیر آنها بر فرهنگ یك ملت را روشن می‌‌سازد. از همین رو، می توان این روش تحلیل كننده را برای سیاست گذاری فرهنگی رسانه مفید دانست.

از دیگر سو، نشانه شناسی یکی از متداول ترین و تأثیرگذارترین روش‌های تحلیل است که به ویژه در متون تصویری، کاربرد بسیاری یافته است. نشانه شناسی به عنوان یک علم، در اوایل قرن بیستم، توسط فردینان دو سوسور ابداع شد. مطالعات او به طور خاص، دربارة زبان بود؛ چرا كه وی زبان را الگوی مسلط و برتر نشانه شناسی تلقی می کرد. سوسور دو مفهوم نظام زبان و گفتار را ابداع کرد. گفتار، کاربرد زبان توسط افراد است؛ اما نظام زبان، با ساختار، نظام، سیستم و به تعبیر دیگر، با روابط سر و كار دارد. نظام زبان به مثابه یک ساختار، امری اجتماعی، ناآگاهانه، پیشینی و خارج از انتساب فرد است.

مفهوم نظام و ساختار به منزلة امری اجتماعی و ناخودآگاهانه و پیشینی، در کاربست نشانه شناسی در دیگر حوزه های علوم انسانی، از جمله در مردم شناسی (کلود لوی اشتروس) ادبیات و نقدادبی (رولان بارت) نظریة فیلم (کریستین متز، امبرتو اكو، پیتر وولن و دیگران) بسط یافت و استلزامات نظریة آن مورد توجه قرار گرفت؛ به گونه ای که رویکرد ساختاری در مطالعات نشانه شناسی در حوزه های مذکور، رویکرد قالب و مسلط گردید.

مفاهیم مختلفی چون ایدئولوژی، جهان بینی و فرهنگ که غالباً هم پوشانی و اشتراکات بسیاری دارند، در حوزه های ذکر شده، مورد بحث قرار گرفتند. این مفاهیم همچون نظام زبان در نظریات سوسور، به منزلة اموری ساختاری هستند که سه ویژگی مهم دارند:

الف) از مقولة معنا هستند؛ معنایی متقابل مانند مرگ و زندگی، زن و مرد، شهر و بیابان و...؛

ب) اموری نشأت گرفته از اجتماع هستند، نه فرد؛

ج) حضوری ناخودآگاهانه در فرد دارند؛ مثلاً این جمله از اشتراوس در اسطوره شناسی آمده است که:

مهم نیست چگونه افراد به اسطوره ها می اندیشند، مهم این است که اسطوره ها چگونه در افراد می اندیشند، بی آنکه با خبر باشند چه می گذرد.

این دیدگاه، یعنی تقدم ساختار ایدئولوژیک اجتماع بر فرد و به تعبیر نشانه شناسان ساختارگرا، محدودیت های آزادی انسان به گونه ای که می توان میزان حداقلی آن را نادیده گرفت، نگرشی انتقادی به دیدگاه انسان گرایانة لیبرالیستی دوران مدرن است و بازتاب دهندة تفاوت و تضاد در تفکر سکولار دوران مدرن.

این دیدگاه با نفی مفاهیمی چون آزادی و فردیت، نقش انسان را در انتخاب باورها، ارزش‌ها و نظام رفتاری خود منتفی می داند و این اجتماع است که از پیش، ایدئولوژی انسان را تعریف کرده و او را بی آنکه خود بداند، تحت سیطرة خویش قرار داده است.

این دیدگاه از دو جریان فکری عمده، یعنی مارکسیسم و فرویدیسم که از بنیان‌های نظریة سکولاریسم به شمار می‌آیند، متأثر است. در دیدگاه مارکس، انسان سخت تحت تأثیر اجتماع قرار دارد و اجتماع دارای ساختار یا به تعبیر مارکسیست ها، زیربنایی اقتصادی است که نشانه شناسان ساختارگرا این زیربنا و ساختار را نه اقتصاد، بلكه ایدئولوژی و فرهنگ می دانند.

در این میان، مفهوم ناخودآگاه، همچنان که نشانه شناسان خود تصریح کرده اند، برگرفته از روان کاوی فروید است. آنان همة نمودهای فرهنگی را بستر انعکاس ایدئولوژی ناخودآگاهانه می دانند که باید همچون تعبیر رؤیا در روان کاوی فروید، به تفسیر، تأویل و رمزگشایی آنها دست زد تا بتوان ایدئولوژی را آشکار ساخت.

در برابر دیدگاه بیان شده دربارۀ ایدئولوژی و انسان، می توان از دیدگاهی سخن گفت که تأثیر اجتماع، ایدئولوژی و فرهنگ حاكم بر آن را در خود نادیده نمی گیرد؛ اما فروکاستن فرد به انسانی ناخودآگاه و مجهول در برابر ایدئولوژی را درست نمی داند. این دیدگاه تبیینی از دیدگاه میانه ای است که در روایات پیشوایان ما، از آن به امر بین الامرین تعبیر شده و در برابر دیدگاه آزادی مطلق یا دیدگاه جبر مطلق انسان است.

در نهایت، می توان گفت نشانه شناسی ساختارگرا، از آنجا که به درک سطح ضمنی و پنهان متن ـ پنهان از نظر خوانندگان متن یا حتی از نظر خود مؤلف یا مؤلفان اثر ـ کمک می کند، روشی درخور اعتناست؛ اما تقلیل انسان به موجودی مجبور و تحت سیطرة اجتماع، اشتباهی نظری است که می خواهد همة باورها، ارزش‌ها و نظام رفتاری انسان را در سطح تبعیت ناخودآگاهانه از ایدئولوژی اجتماعی تبیین کند.

متن، واقعیت و تعهد

نشانه شناسان ساختارگرا، پس از بیرون راندن مؤلف از حیطة معنایی اثر ـ به دلیل حضور ناخودآگاه او ـ پای خوانندگان را به متن باز می کنند. در حقیقت، خوانندگان هستند که به متن معنا می بخشند. در روند تولید معنا، معیار عینیت و اثبات پذیری ـ به تعبیر بارت ـ چیزی جز معنای محتمل نیست و این معنای محتمل را می توان تنها بر اساس کارکرد آن محک زد. این توجه به کارکرد یکی از مضامین تفکر سکولار در سنجش حقیقت و واقعیت از غیر آن است؛ یعنی آنچه در عمل، به کار می آید و مفید می افتد.

پیتر وولن می گوید:

اسطوره، داشتن معنای یکه و تام در اثر فرو ریخته است؛ زیرا حقیقت و واقعیت واحدی که اثر از آن حکایت کند، وجود ندارد.

بدین سان، نسبیت معرفت و اخلاق ـ پلورالیسم معرفتی و اخلاقی ـ قدم در حیطة معنایی متن می گذارد. در این پلورالیسم معنایی متن، واقع نمایی و حقیقت مداری نیز بی معنا خواهد بود و در نتیجه، نمی توان نسبت متن را با حقیقت و تعهد آن را نسبت به دین سنجید. در چنین اتمسفر و فضایی نظری، اساساً سخن از تعهد مفهومی ندارد.

یکی از ملاحظاتی که دربارة این دیدگاه وجود دارد، آن است كه بیرون راندن مؤلف از متن، با توضیح ناخودآگاه بودن او نسبت به حیطه های معنایی متن، مبنای تام و تمامی نیست و باید این انگارۀ تام و مطلق را كنار گذاشت.

ایدئولوژی، فرهنگ یا جهان بینی می تواند نه آگاهی کاذب و بر ساختۀ اجتماع یا فرد، بلكه حکایت کنندة حقیقت باشد. این حقیقت البته با مراتبی نزد انسان‌ها یافت می شود. انسان می تواند با حقیقت نسبت برقرار کند و آن را در اثر خود ـ چه اثر هنری و چه غیر هنری ـ منعکس کند. به این ترتیب، اثر نیز می تواند بر حسب میزان قرب به حقیقت، جنبة حقیقت نمایی داشته باشد. در این صورت است که می توان از تعهد مؤلف و اثر نسبت به حقیقت سخن گفت.

 

نویسنده: حجت الاسلام سیّد حمید میرخندان[1]

منبع:ماهنامه رواق هنرواندیشه،شماره سیزدهم

Ps147

 

 



1. حجت الاسلام سید حمید میرخندان

متولد سال 1341 شهر تهران

تحصیلات: دانش آموختۀ حوزۀ علمیۀ قم (خارج فقه و اصول)

تالیفات: محمدتقی مجلسی بر ساحل حدیث

سید محمد مجاهد پیش آهنگ جهاد

سیمای ری(تاریخ شهر ری)

محمد بن ابی عمیر زندانی عشق

عوان بن تغلب بر قامت تشیع

تاملی بر فقه موسیقی

رویكرهای انتقادی در فیلم: فرمالیسم و نوفرمالیسم

و مقالاتی به چاپ رسیده در دو ماهنامۀ سورۀ بیناب، فصلنامۀ سنجش و پژوهش و ...

مسئولیت ها: مدیریت خانۀ هنر و اندیشۀ مركز پژوهش های اسلامی صدا و سیما (1381- 1379)

پژوهشگر سینما و رسانۀ خانۀ هنر و اندیشۀ مركز پژوهش های اسلامی صدا و سیما

 

تماس با هنر اسلامی

نشانی

نشانی دفتر مرکزی
ایران ؛ قم؛ بلوار جمهوری اسلامی، نبش کوچه ۶ ، مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام، طبقه دوم، خبرگزاری ابنا
تلفن دفتر مرکزی : +98 25 32131323
فاکس دفتر مرکزی : +98 25 32131258

شبکه‌های اجتماعی

تماس

تمامی حقوق متعلق به موسسه فرهنگی ابنا الرسول (ص) تهران می‌باشد