در حال بارگذاری؛ صبور باشید
منبع :
جمعه

۱۹ فروردین ۱۳۹۰

۱۹:۳۰:۰۰
42140

مرئی و نامرئی

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4

بسم الله الرحمن الرحیم

مرئی و نامرئی                                          

درآمد

بهمن ماه هر سال برای اهالی هنرهای سینما، تیاتر و موسیقی، یادآور سه جشنوارة هنری مهم است که صرف­نظر از محتوای آثار ارائه شده در آن و تفکرات فرهنگی ـ هنری دولت‌های برگزار کننده، به نام دهة فجر می باشد که یادآور انقلاب شکوهمند اسلامی ایران است. در این میان، جشنوارة فیلم فجر که صفت بین­المللی را در لابه­لای نام خود نشانده است، از همان آغاز تشكیل، دارای اهمیت ویژه ای بوده است. رشد كیفی و كمی سینمای بعد از انقلاب، به همراه اقبال بین المللی به ساخته های كارگردانان ایرانی، بر اهمیت این جشنواره كه عملاً به تابلوی سالانة تولیدات صنعت سینمای ایران تبدیل شده است، افزوده است. اگر چه جایگزینی این جشنواره به جای همتای قبل از انقلاب خود، یعنی جشنوارة فیلم تهران هم در افزایش اهمیت دولتی آن بی تأثیر نبوده است.

در جهان، جشنواره های سینمایی متعددی برگزار می‌شود که هر یک خاستگاه و اهداف تعریف شده ای دارند و اگر خوانندة این سطور آشنایی اندکی با اسامی آنها داشته باشد و پیگیر حواشی و اخبار هر یك از آنها باشد، به خوبی از این مهم آگاه است كه عمدة جشنواره های سینمایی جهان اروپایی است و با توجه به رویکرد هنری اروپاییان در نگرش خاصشان به هنر سینما، می­توان جشنواره‌هایی چون کَن ، برلین، ونیز و ... را جشنواره های روشنفکران سینما دانست.[1] حتی انتخاب آثار ایرانی خاص برای این جشنواره‌ها نیز عمدتاً به همین نگرش باز می گردد.[2] برگزاری انبوه جشنواره ها در سراسر جهان را می توان به گونه­ای، اعلامیة استقلال صاحبان این جشنواره‌ها از جریان فکری و تولیدی صنعت سینمایی آمریکا ـ هالیوود ـ تلقی کرد كه بیانگر دغدغه‌های همیشگی هنرمندان و منتقدان سینمایی اروپا در احیای سینمای اروپاست؛ لیکن حقیقت انکار ناپذیر این است که هر ساله، در اوایل اسفند ماه، میلیاردها چشم از سراسر دنیا، به سالن کُداک تئاتر ایالت كالیفرنیای آمریكا دوخته شده است تا چهرۀ مردان و زنان خوشبخت برندۀ جایزۀ آكادمی اسكار را ببینند؛ مراسمی پر زرق و برق كه هر چه بیشتر، مردمان دنیا را به سوی رؤیای آمریكایی می برد. همین است كه نمی­توان در ازدحام نام­های گوناگون جشنواره های پنج قاره، نام این اتفاق مهم هنری ـ رسانه ای را فراموش كرد:

مراسم اسكار

باید گوشزد کرد كه هجمۀ فرهنگی و هنری مراسم اسکار حتی اگر در همین اندازه باشد كه بتواند قلب و چشم میلیاردها بیننده را در سراسر گیتی، به برگزاری خود مشغول سازد، به اهداف اساسی خود دست یافته است. از مدت‌ها قبل از آغاز مراسم اسکار، رایزنی‌ها و گمانه زنی ها در مورد برندگان آن آغاز می‌شود و کافی است نوشته‌های منتقدان روزنامه‌های دنیا را بخوانید تا هر لحظه، شاهد حضور مرئی و نامرئی اسکار در لابه­لای سطر سطر زندگی رسانه ای مردم جهان باشید.[3] معمولاً از اسكار به یك رویداد هنری نام برده می شود؛ در حالی كه از یك رخداد رسانه ای صحبت می كنیم كه با رعایت تمامی ملاحظات هنری و فرهنگی، توانسته است در دنیا، به یك جریان تبدیل شود. بافت فرهنگ رسانه ای كه در تمام جهان، دانستن را حق مردم می داند، موجب شده حتی دشمنان فكری اسكار هم برای رعایت اصول بی طرفی در خبر رسانی و به جهت پاس داشتن حق مخاطب خود، به ناچار به اخبار برگزاری این جشنواره بپردازند.

در این میان، کشور ما را نیز باید در زمرة آن دسته از کشورها دانست که در معرض این هجوم رسانه ای قرار گرفته‌اند. اگر آمار تأیید شده و قابل اعتمادی از بینندگان ایرانی مراسم اهدای جوایز اسکار در دست بود، آن­گاه می شد راحت تر دربارة میزان اقبال این رویداد رسانه ای در میان طبقات مختلف مردم ایران، قلم فرسایی كرد.

اما غرض از این نوشتار چیست؟ اصولاً چه لزومی دارد در نشریه ای كه هدفش نقد رسانه و دغدغۀ اصلی­اش پرداختن به ارتباط دین، هنر و رسانه است، از اسكار صحبت كنیم و پای جشنوارة فیلم فجر را به میان بكشیم؟

مرئی

سینما دیگر تنها یك هنر نیست. امروزه سینما به یك هنر ـ صنعت بدل شده است. هزینه های بالای تولید فیلم در جهان، به همراه جذابیت های غیر قابل انکار تصویر و تصویر سازی كه از درون غارهای عصر حجر با انسان همراه بوده است، سینما را وابسته به مردم هر طبقه و مسلکی كرده است. هر چه نقاشی، شعر، داستان، معماری، مجسمه سازی و دیگر هنرها به سمت انتزاعی شدن و سبك­سازی پیش می روند، در ماهیت توده گرایانه و مردمی سینما تغییری پدید نمی­آید؛ چرا كه سینما بدون حضور مردم و بدون صف كشیدن آنها در پشت درب سینماها می میرد. پس اگر بگوییم سینما مردمی ترین هنر است، به گزاف سخن نرانده­ایم. همین مهم سینما را داری یك منطق محكم و خلل ناپذیر اقتصادی كرده است؛ نظام عرضه و تقاضا.

و به خوبی می دانیم كه صنعت چیزی نیست مگر همین نظام اقتصادی، به همراه تولید مداوم برای حفظ مشتری كه كسی نیست جز تماشاگر سینما. در این رقابت صنعتی، همچون سایر رقابت های اقتصادی، همیشه بازار در اختیار صنعت گری است كه:

1. تولید با كیفیتی عرضه كند. (تولید)

2. نیاز هر روزۀ مشتری را شناسایی كند. (پژوهش)

3. مشتری را به خرید و استفاده از تولیدات خود ترغیب كند. (تبلیغ)

اکنون با این شرح حال مختصر، می توان این پرسش را مطرح كرد كه بهترین صنعت گر فعلی كیست و البته در مرحلۀ بعد، پرسش مهم­تر چرایی این توفیق است.

 صنعت سینمای آمریکا اكنون به اصلی ترین تامین كنندۀ نیازهای سرگرم كنندۀ تصویری مردم جهان تبدیل شده است. توان سخت افزاری به همراه حضور سرمایه گذاران مشتاق، این صنعت را در آمریكا و به تبع آن در تمام جهان، سر پا نگاه داشته است.

صاحبان این صنعت جهت حضور در تمام نقاط جهان، از هیچ تلاشی فروگذار نمی‌کنند و این فی نفسه بد نیست.[4] نمایش همزمان ساخته های هالیوودی در بیش از هشت هزار سینما در سراسر آمریكا[5] و اندكی با تاخیر، در سراسر جهان، حضور بازیگران فیلم‌های هالیوودی در سالن های نمایش دهندۀ فیلم­ها در آمریكا و نقاط مختلف جهان، به همراه پوشش خبری گستردۀ رفت و آمد آنها در حد چهره های مطرح سیاسی كه گاه با استقبال‌ گستردة مردم غیر آمریكایی نیز روبرو می شود، شرکت دادن تولیدات هالیوودی در جشنواره‌های مختلف جهان[6]، ساخت فیلم بر اساس داستان‌ها، باورها، حكایات و افسانه های سایر ملل[7]، ساخت فیلم در کشورهای دیگر، به ویژه کشورهای آسیای جنوب شرقی، جذب یا دادن اجازۀ حضور و ساخت فیلم به كارگردانان برگزیده و آینده دار كشورهای دیگر در صنعت سینمای هالیوود ـ از چارلی چاپلین فقید گرفته تا رومن پولانسكی، ژانگ ییمو، جکی چان، آلخاندرو گونزالس ایناریتو، آلخاندرو آمنابار و ... ـ و بررسی لحظه به لحظۀ زندگی ستارگان سینمای آمریكا در مجلات زرد، همگی تلاش هایی هستند بی وقفه جهت یک چیز؛ زنده نگاه­داشتن هنر ـ صنعت سینما

   همة این تلاش‌ها ـ اگر نیت‌های توسعه طلبانة ساكنان کاخ سفید را در نظر نیاوریم ـ نمی‌تواند بد یا مستكبرانه لقب گیرد؛ زیرا كه صاحبان هالیوود بنابر عقل سلیم و هم بنابر اصلی ترین و بدیهی‌ترین اصول اقتصادی هر دین و آیینی، همچون فروشندگان کالایی می‌مانند که هدفشان تبلیغ کالاهای خود است. اینان می­کوشند در تولید و فروش كالاهایشان، نهایت دقت و ظرافت را به كار برند و برای اینکه مشتریان این محصولات از دقیق بودن و كامل بودن آنچه بهای دیدنش را می پردازند مطمئن شوند، از مراحل ساخت آثارشان پشت صحنه هایی تدارك می بینند كه هر كدام، خود در قالب فیلم سینمایی دیگری بوده و توان جذب مخاطب را پیدا می كند و افزون بر آن، مخاطب را با مرارت­ها و دشواری هایی كه تولید كنندگان یك اثر سینمایی برای لذت مخاطب متحمل شده اند، روبرو می كند.[8] جالب آنكه نمایش این پشت صحنه ها از رسانه های دیداری و شنیداری ایران، ما را هم وارد چرخۀ تبلیغاتی صنعت سینمایی هالیوود می كند؛ بی آنكه خود بخواهیم.

همۀ این تلاش­ها برای این است كه تماشاگر بپذیرد برای سرگرم شدنش، هزینۀ به كار گرفتن بهترین فناوری­ها، بهترین بازیگران، به همراه بهترین كارگردانان و كاربلدترین گروه های فنی در ساخت یك فیلم صورت گرفته است تا تولید نهایی به بهترین شكل، روی پردۀ نقره ای نمایش داده شود. در این میان، نكتۀ مهم این است كه تمامی آنچه ذكرش رفت، در قالب یك عنوان رخ می دهد:

رسانه

به بیان دیگر، سیستم فیلم­سازی هالیوود با كمك گرفتن از قدرت رسانه ای، درصدد دست یافتن هر چه بیشتر به تماشاگران تمامی نقاط جهان است و این مهم را به كمك توانایی های آشكار و پنهان رسانه هایی چون روزنامه، رادیو و تلویزیون محقق می كند.

اگر بخواهیم نام چند کشور معدود جهان که دارای هنر ـ صنعت سینما هستند را نام ببریم، به چند نام محدود می رسیم؛ آمریکا، هند، انگلستان، فرانسه و ایران. البته نام‌های دیگری هم هستند؛ مانند روسیه، ایتالیا، آلمان، هنگ کنگ و چین؛ ولی با اندکی جست­وجو در جشنواره‌های فیلم و اخبار هر روزة رسانه‌ها، می‌توان به همان پنج نام نخست بسنده کرد. زنده بودن این هنر ـ صنعت در ایران و تولید بیش از شصت فیلم در سال، برمی گردد به این مهم كه هنوز تبلیغات شفاهی، نوشتاری و دیداری برای تشویق مردم، جهت آمدن به سالن های سینما موفق است.

اما سینماداری و حفظ این هنر ـ صنعت، مقتضیات خود را می‌طلبد. هنر ـ صنعت سینمای آمریکا نمونة کامل و موفق این صنعت داری است. ساختاری که در ابتدای این مجال بیان شد زنجیره ای كامل برای حفظ و حراست از اصل ثابت و حاكم این هنر ـ صنعت یعنی مردم است؛ زنجیره ای که از تولد یک ایده در ذهن یك نویسنده شروع می­شود و به پرورش و تبدیل آن به فیلم­نامه و بعد ساخت و نمایش فیلم منتهی می‌شود. در کنار این سیر منطقیِ تولید، حضور عوامل تبلیغاتی و هیاهوهای خبری، بر کنجکاوی بیشتر تماشاگر و درآمد هر روزة این هنر ـ صنعت می­افزاید. بی شک، نمی‌توان تمامی محتوای تولیدات سینمای هالیوود را تأیید کرد؛ چرا که فرهنگ هر ملتی تعیین کنندة آموزه هایی است که در قالب هنر آن مرز و بوم جلوه­گر می‌شود. فرهنگ زاییدۀ عناصر متعددی است؛ دین و باورهای دینی، باورهای عامیانه، تاریخ شکل­گیری آن ملت، جغرافیای انسانی، سیاسی و طبیعی آنها و بسیاری عوامل دیگر. نمی‌توان آن انتظاری که از تولیدات سینمای ایران در جانب محتوا می‌رود را از تولیدات سینمای آمریکا داشت[9]؛ اما شناخت درست ساختار هنر ـ صنعت هالیوود، رفتن نیمی از راه است. چنان که گذشت، رسانه ها مهم­ترین نقش را در كشاندن مردم به سالن های سینمای آمریكا، به عنوان بزرگ­ترین و حرفه ای ترین سیستم تولید فیلم، دارند.

از طرفی، درست یا غلط، امروزه دیدن فیلم در سینما، گوش دادن به موسیقی در قالب كنسرت ها، نمایش تئاتر در سالن ها، چاپ و انتشار داستان­ها و اشعار، همگی به نشانه هایی از زنده بودن و سلامت روحی و روانی یك ملت به شمار می­رود. در این میان، مللی كه توان تولید قالب های مختلف هنری را دارایند، از شادی و نشاط روحی بیشتری برخوردارند. مردمانی هم كه به دلایل تاریخی و فرهنگی، در تولید آثار هنری ناتوانند و همواره مصرف كنندة آثار هنری دیگرانند، با نمایش و بررسی تولیدات دیگران و باز گذاشتن درهای فرهنگی و هنری خود جهت پذیرش این محصولات، همراهی خویش را با قافلۀ هنری جهان نشان می دهند.

دولت ها در همة كشورها، چه آنها كه خود صاحب ابزار تولید آثار هنری هستند و چه آنها كه همیشه مصرف كننده­اند، برای حفظ فرهنگ و هویت خود در مقابل هجمۀ تولیدات هنری دیگران، برنامه ریزی های كوتاه مدت و بلندمدتی می کنند تا در جریان سیلاب هنری و فرهنگی آنها غرق نشوند. البته به راحتی قابل پیش بینی است كه عمدۀ نگرانی های نخبگان فرهنگی و هنری هر ملتی، از حضور فرهنگ آمریكایی ناشی می شود كه به دلیل تبلیغات وسیع رسانه های آمریكایی و نمایش همیشگی تولیدات هنری آن كشور در سراسر جهان، از قدرت نفوذ بیشتری برخوردار است.

با دقت در تلاش های صورت گرفته برای رفع این هجمه كه برگزاری جشنواره های متعدد در سراسر جهان نمونه ای از این تلاش ها است، می توان به این مهم پی برد كه برای مقابله با ماشین عظیم هنری و فرهنگی هالیوود، باید به ابزاری از جنس آنچه خود هالیوود به آن تمسك جسته، دست یازید:

رسانه  

حال پرسش مهم این است كه رسانۀ ملی ایران، تا چه میزان در برابر این جریان سازمان یافتۀ هنری غرب، سینمای ایران را یاری می كند؟

نامریی

هر ساله بدون وقفه و به نام انقلاب، جشنواره ای به نام فجر برگزار می‌شود. دقت کنیم که آغاز این جشنواره در زمان دفاع مقدس و حیات رهبر کبیر انقلاب، امام راحل (ره) بوده است. یعنی درست در ایامی كه بها دادن به سینما تا حد تشکیل یک جشنوارۀ سالانه، اگر مشمول حرمت یا کراهت خاصی می بود، به دلیل جو انقلابی و ایدئولوژیك آن سال­ها، می بایست مخالفتی آشکار و ماندگار در ذهن تاریخی ما ثبت می كرد که چنین نشد. پس می‌توان ذات تشکیل چنین جشن هنری و فرهنگی فرخنده ای را ـ آن هم در ده روز مهم تاریخی این ملت ـ تأیید شده و مطلوب فرض کرد. از طرفی، اجرای این جشنواره، هر ساله بر عهدۀ بنیاد سینمایی فارابی بوده و همین مشاركت یك سازمان دولتی در شكل گیری و اجرای آن ـ در مقایسه با جشن خانة سینما ـ آرامش خاصی، از لحاظ حُسن اجرا و کنترل شرایط برگزاری بی دغدغۀ جشنواره، بر ذهن مدیران سیاسی و فرهنگی برقرار می كند. تلاش برای شرکت در جشنواره و رساندن آثار به نمابش های جشنواره ای، آن هم تا روزهای پایانی كه در هر دو نسل فیلم­ساز قبل و بعد از انقلاب دیده می شود ـ حتی آنها که خود را در جایگاه اپوزیسیون برنامه‌های فرهنگی و هنری نظام می‌دانند ـ و علاقة بخش وسیعی از طیف های هنری و فرهنگی، با سلایق مختلف و متفاوت به شرکت در این جشنواره ـ کافی است در روزهای جشنواره، به تعداد افراد غیررسانه ای حاضر در سینمای مطبوعات دقت کنید تا شدت این علاقه را دریابید ـ همگی از توان بالای این جشنواره جهت مدیریت فرهنگی ـ هنری سینمای ایران در یک سال آینده خبر می‌دهد. در این میان، می‌ماند جای خالی همیشگی رسانۀ ملی!

در غیاب تلویزیون های خصوصی و كابلی ـ که در آمریکا، نقش مهمی در ترویج سینما در میان مردم دارند ـ در ایران، پرداختن به وقایع مهم هنری کشور بر عهدة رسانة ملی است؛ رسانه ای که به جهت ملی بودنش، حق انتخاب ندارد و می‌بایست تمامی فعالیت­های فرهنگی ـ هنری کشور را پوشش دهد، مگر آنکه جهت­گیری آن برنامه، به تشخیص مراجع صالحه، برخلاف اصول نظام باشد. تا سال­ها قبل، در برنامه‌های اندکی که دربارة جشنوارة فیلم فجر، در رسانة ملی تهیه و پخش می‌شد، جای خالی رسانۀ ملی کاملاً مشهود بود؛ اگرچه امسال و در برنامه‌های متعددی که رسانة ملی ـ به خصوص شبکة ‌چهار ـ تدارک دیده بود، از اقبال گسترده تری به این پدیدة هر سالة سینمایی کشور خبر می‌داد؛ اما به یاد داشته باشیم که شبکة چهار معروف به شبکة نخبگان است و جایگاهی نزد اهالی عام سینما، یعنی مردم ندارد. اگر برای مدیران ارشد فرهنگی و هنری، سینما ابزاری جهت بیان واقعیت های اجتماعی و تبلیغ اصول انسانی و  اسلامی است، نخست باید سینما رفتن و اهمیت دادن به آن در میان مردم به یک نیاز بدل گردد. برنامه سازی دربارة جشنواره ای با این درجه از اهمیت، کمترین کاری است كه در بُعد رسانه ای، باید انجام داد. پس بدیهی است که شبکه‌های اول، سوم و پنجم، به مثابه پر مخاطب ترین شبكه های كشور، اصلی ترین وظیفه را جهت تبلیغ رسانه ای سینمای ملی بر عهده دارند. البته می توان در شبکة چهار، برای نخبگان سینما هم برنامه هایی را ـ مشابه برنامه ای که هر شب از شبکة چهار پخش می‌شد ـ تدارک دید. به یاد داشته باشیم که سینما هنر ـ صنعتی است که حیات آن در همه جای جهان، وابسته به اقبال مخاطب عام است. کارگران، کارمندان، دانشجویان، سربازان، زنان خانه دار، دانش آموزان و ... همگی در کنار هم، بایستی صندلی­های خاموش سینما را اشغال کنند تا چیزی به نام سینما، وجود خارجی بیابد.

پخش مستقیم اختتامیه و افتتاحیة جشنوارة فیلم فجر، یکی از راه­های جلب مخاطب است. متأسفانه در سال­های اخیر، روشنفکران و هنرمندان کشور در مجال­های نوشتاری خود در مجلات و روزنامه‌ها، مرتب در حال جوسازی علیه رسانة ملی هستند که چرا همچون بسیاری از کشورهای دیگر، پخش مراسم اسکار را در دستور کار خود قرار نمی‌دهد. پخش چنین مراسمی، ولو به شکل ضبط شده، دقیقاً وارد شدن به زنجیرة تبلیغاتی رسانه ای هالیوود است كه موجب احساس نیاز به چنین جشنواره ای در میان مخاطب عام می‌شود. رسانه ها در دنیای كنونی، برای جلب هر چه بیشتر مخاطب، به كمك ابزارهایی كه صدا و تصویر در اختیار آنها قرار می دهد، به ایجاد نوعی نیاز كاذب به برخی اطلاعات در مخاطب خویش مبادرت می ورزند و سپس در قالب برنامه های متعددی كه در لابه­لای آنها، پخش تبلیغات كالاهای بازرگانی و مصرفی در اولویت است، به كسب درآمدهای سرشار اقتصادی و همچنین ترویج فرهنگ رسانه ای خویش می پردازند.

این ایجاد عطش و سپس سیراب سازی بیننده با آنچه می خواهد[10]و با آنچه می خواهند[11]، اساسی ترین اصل كار رسانه ای در جهان است. به نظر می­رسد، مراسم اسکار، كَن و مانند آنها تنها می‌بایست برای طیف هنرمندان و منتقدان سینمایی جذاب بماند و نه همۀ مردم[12]. از این روی، پرداختن خبری به این نوع رویدادها، تنها در قالب اخبار حرفه ای هنری در رسانۀ ملی کفایت می‌کند. به خصوص که چند روز پس از مراسم اسکار، نسخه‌های ضبط شدة مراسم در قالب DVD در میان اهل فن، دست به دست می‌گردد. در واقع، بردن این مراسم به خانه‌ها غلطی فاحش است. پرسش­های پیاپی قابل انتظار اهل خانه از کسانی که از هالیوود و اسکار سر در می‌آورند که: "اسکار چیست؟ چرا این هم مهم است؟ و..." قطعاً به جواب­هایی ختم می‌شوند که تنها باعث ارعاب مخاطب عام نسبت به سینمای آمریكا می‌شود؛ جواب­هایی که بیان می‌کند چقدر جایزۀ اسکار مهم است، هالیوود چقدر عظیم است، چه تعداد انسان در جهان، بییندۀ پخش زندۀ این مراسم هستند و ... .

اما... اما...

هر چه عدم پخش مراسمی چون اسکار، به حق و درست است، عدم پخش مراسم افتتاحیه و اختتامیة جشنوارة فیلم فجر ناصواب و دور از انصاف است؛ چرا که زنجیرة تبلیغاتی سینمای کشور ما را قطع می‌کند و از اهمیت این رویداد مهم هنری كشور كه سبقۀ بین المللی پیدا كرده و به نام پدیدۀ بزرگ قرن بیست و یكم، یعنی دهۀ مبارک فجر است، می‌کاهد. از طرفی، نداشتن یك مابه­ازای ایرانی برای نمونۀ اسكاری، راه را برای حضور جشنواره ای چون اسکار باز می کند.[13] کشورهای صاحب سینما به دلیل برخورداری از منتقدان سینمایی، هر ساله جشنواره هایی به راه می‌اندازند که هدف اولیة آنها ایستادن در مقابل اسکار است[14] و اگر چه خود می‌دانند که در برابر طوفان تبلیغاتی اسکار راه به جایی نخواهند برد؛ ولی نفس داشتن یک جشنِ خاصِ متعلق به كشورشان، در ایجاد غرور ملی و ارضای حس استقلال فكری و هنری آنها بسیار مؤثر است.

با توجه به اینکه در کشور ما، هنوز به دلیل مقاومت رسانه‌ها در مقابل ماشین تبلیغاتی هالیوود، مردم دچار عطش اسكار و مانند آن نشده اند، بهتر است رسانۀ ملی سریع­تر و در گستره ای عام تر، نسبت به نمایش متن و حواشی جشنوارۀ فیلم فجر ـ فراتر از قبض و بسط های سیاسی و بی ارزش ـ اقدام کند.

محدودیت­ها و پرهیزهایی که ممکن است در مورد پخش مستقیم چنین برنامه ای به ذهن خطور کنند، در برابر واقعیت­های جاری جامعه هیچ است. به یقین، حجاب فلان بازیگر زن، به مراتب نسبت به نمونه‌های غیر هنری آن که هر روز در خیابان‌های تهران و شهرهای بزرگ كشورمان می­بینیم، فاجعه آمیزتر  و گمراه كننده تر نیست. همچنین ماهیت دولتی برگزارکنندگان این جشنواره مانع از بیان سخنان تند سیاسی خواهد شد. پخش زندة این مراسم آن­قدر جذاب خواهد بود که اهالی سینما برای حراست از این موفقیت، محدودیت­هایی را بر پوشش و سخنان خود اعمال كنند.

در مراسم اسکار چند سال پیش، با اینکه این مراسم از هزاران فرستنده برای میلیاردها نفر در سراسر جهان پخش می‌شد، شاهد حضور مایکل مور و فریادهای آقای بوش شرمت باد بودیم و آن برنامة پخش زنده که از قلب فرهنگ استعماری آمریکا پخش می‌شد، مشمول سانسور یا پخش آهستة صحنه‌های قبل نگردید! پس بسیار بد خواهد بود اگر در کشور ما که منادی آزادی بیان حقیقی و مبارزه با استعمار است، آن هم در جشنواره ای دولتی که عمدة انتخاب‌ها حساب شده صورت می‌گیرند، از پخش سخنان چند کارگردان و بازیگر سینما هراس داشته باشیم؛ به ویژه آنکه حواشی جشنوارة فیلم فجر تا مدت­ها بعد، در بخش‌های مختلف خبری سیما و در روزنامه‌های متعدد، با عکس‌های تمام­قد به تصویر کشیده می‌شود و اخبار آن همگانی می گردد.[15] حضور رسانة ملی در این عرصه، می‌تواند به نظم یافتن برگزاری جشنوارة فیلم فجر کمک کند و افزون بر آن، ابعاد بین المللی آن را تقویت کند و از همه مهم­تر، جشنواره ای که به نام انقلاب است، به میان مردم و تا به درون کوچک­ترین و مهم­ترین عضو هر جامعه، یعنی خانواده آورده شود؛ چیزی که سینما و دستگاه تبلیغاتی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران به در اختیار داشتن آن، به شدت نیازمند است.

 

 

نویسنده :سید حمیدرضا قادری

منبع :ماهنامه رواق هنر و اندیشه ،شماره هفتم و هشتم

 

تماس با هنر اسلامی

نشانی

نشانی دفتر مرکزی
ایران ؛ قم؛ بلوار جمهوری اسلامی، نبش کوچه ۶ ، مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام، طبقه دوم، خبرگزاری ابنا
تلفن دفتر مرکزی : +98 25 32131323
فاکس دفتر مرکزی : +98 25 32131258

شبکه‌های اجتماعی

تماس

تمامی حقوق متعلق به موسسه فرهنگی ابنا الرسول (ص) تهران می‌باشد