بسم الله الرحمن الرحیم
جهان مجازی تلویزیون
گاه بهتر است بحث های نظری را با طرح پرسش از خویشتن آغاز كنیم. اكنون در مواجهه با مفهوم سكولاریسم و رسانه، از خود می پرسیم چرا بایست به بررسی این نسبت پرداخت و چه ضرورتی وجود دارد.
بخشی از پاسخ این است كه در چینش و هندسهای که باید برای رسانه طراحی كنیم، نیازمند الگویی هستیم که متناسب با تمدن دینی و حكومت جمهوری اسلامی باشد. این چینش باید تابع یک الگوی دینی باشد؛ الگویی که بتوان آن را به جمهوری اسلامی منسوب كرد. نیک میدانیم که به دست آوردن چنین الگویی به طور کامل، وظیفة خود اهالی رسانه نیست؛ زیرا نیازمند کار علمی و تولید اندیشه، فکر و نظریه است و این همه وظیفۀ محافل علمی است.
قدم نخست برای رسیدن به چنین الگویی، با بررسی دقیق فلسفی هویت رسانهها برداشته میشود. سپس باید ارتباط تلویزیون، رادیو و دیگر رسانه ها با دین دانسته شود؛ لیکن پیش از آن، ارتباط این رسانه ها با رقبای دین نیز باید شناخته شود.
سکولاریسم به مثابه مشربی فلسفی که هم اکنون بر جهان حاکمیت دارد و توانسته تا امروز، بسیاری از رسانه ها را به خدمت خود درآورد و الگوی غالب رسانه های موجود عالم را بر اساس آموزه های خود رقم بزند، مهمترین رقیبی است كه باید در این كارزار علمی، مورد شناسایی و تبیین قرار گیرد. باید ارتباط رسانه ها با این رقبا بررسی شود تا بتوانیم راه گریز از این مکتب غیردینی را بشناسیم و آنگاه راه های ورود دین به عرصة تلویزیون را پیدا و معرفی کنیم. این دلیل مهمترین انگیزه برای پرداختن به سكولاریسم و رسانه است.
پس از درك اهمیت مطلب، نكتۀ مهم بعدی دقت در خود این عنوان است كه دیدگاههای مختلفی دربارۀ رابطۀ تلویزیون و سكولاریسم وجود دارد. دیدگاههایی كه در میان آنها، می توان رویكردهای افراطی و تفریطی را نیز دید. برخی دیدگاهها ابزارانگار صرف هستند و تلویزیون را ابزاری بیجهت و کاملاً خنثی می پندارند و معتقدند که هیچ ربط منطقی با سکولاریسم ندارد؛ چنانکه هیچ ربط منطقی با دین ندارد و می توان آن را در خدمت هر یک قرار داد و استفادههایی که انسان از تلویزیون میکند، تعیین کنندة جهتگیری رسانة تلویزیون است.
از سویی، دیدگاههایی نیز وجود دارند كه به گونه ای افراطی، معتقدند تلویزیون نیز چون همۀ رسانه ها ذاتی دارد؛ ذاتی كه متناسب با فرهنگ سکولار، غیردینی، مادی و این جهانی است و تلویزیون را نمی توان از فرهنگش تطهیر کرد و آن را به سادگی در خدمت دین درآورد. از دید اینان، تلویزیون غفلتزا، تخریب کننده و توهمزاست، انسان را از عقلانیت باز می دارد و به خیال می کشاند. در میانة این دو طیف نیز تلاش های نظری فراوانی انجام می شود تا به نظریه های بین الامرین برسند. این تلاش ها به طرح پرسش هایی بیشتر می انجامد؛ پرسش هایی كه یافتن پاسخ برای آنها، به تبیین هر چه بهتر نسبت رسانه با دین و سكولاریسم و دست یافتن به نظریهای خالی از افراط و تفریط كمك می كند؛ پرسش هایی از این دست:
موجبیت تکنولوژیک چیست؟ آیا ارتباطی میان سكولاریسم و رسانه وجود دارد؟ آیا مکتبهای سکولار پیوند ذاتی با تلویزیون دارند؟ آیا چون خاستگاه تلویزیون، جهان غرب است، رسانه لزوماً ماهیت سکولار پیدا کرده است؟ آیا اگر پیوندی هم باشد، قابل گسستن نیست؟ آیا می توان تلویزیون را دوباره و از منظری دیگر تعریف کرد؟ سکولاریسم چگونه می تواند نقش خود را در تلویزیون ایفا کند؟ چه اثری بر مخاطبان می گذارد؟ از شیوه های بیانی تلویزیون، کدام یك با فرهنگ سکولار سازگارتر است؟ کدام یک از این شیوه های بیانی رسانه، قابلیت آن را دارد كه در خدمت دین درآید؟ آیا به خاطر اینکه تلویزیون با صوت و تصویر سر و کار دارد، کاملاً دنیوی میشود؟ آیا نمی توان مفاهیم انتزاعی، معنوی، اخلاقی، آسمانی و ملکوتی را با استفاده از همین تصاویر دنیوی بیان كرد؟
این پرسش ها می توانند تلاش هایی را شكل دهند كه در نهایت، به تولید الگوهایی برای تغییر و تحول رسانه ای چون تلویزیون بینجامند. البته بیان این نكته لازم است كه اگر با دیدی واقع بینانه و جامعنگر، رسانه های جمهوری اسلامی، به ویژه رسانة ملی را در نظر بگیریم، درخواهیم یافت كه این رسانه یک حرکت تکاملی را از ابتدای انقلاب تا به امروز ادامه داده است؛ حركتی كه منحنی تحولات آن حركتی صعودی داشته و روز به روز، چنانکه بر کمیتش افزوده شده، کیفیت آن نیز به سمت معنویتر شدن حرکت کرده است. البته می توان تک برنامه هایی را به نقد كشید؛ اما در كل، می توان گفت سیر حركت رسانه صعودی بوده است.
رسانه و مرجعیت حركت
چگونه تلویزیون سکولار می شود و اگر قرار باشد دین در آن حضور یابد، دین چه وضعیتی پیدا می کند؟
هنگامی كه دین به ساحت دنیا پا مینهد، تنزل مییابد؛ چنان که در ادبیات دینی، وقتی سخن از وحی به میان میآید، از تعابیری چون انزال، تنزل و تنزیل وحی استفاده میشود. به بیان دیگر، آنچه بر زبان پیامبر جاری می شود، از آنچه در قلب ایشان وجود دارد، نازلتر است و آنچه در قلب پیامبر است، نازلتر از آن چیزی است كه در قلب خداوند گذشته است. پس آن حقیقت دینی که در ملکوت اعلا وجود دارد، وقتی به عالم ناسوت پای می نهد، به صورت تنزل یافته ظهور مییابد. البته دین هست؛ ولی دین در مرتبة عالم ناسوت. این حتی می تواند مراتب نازلتری نیز پیدا کند؛ آن هنگام كه بخواهیم آن را بفهمیم. فهم ما مرتبة نازلتری است از آنچه پیامبر بیان کرده است یا اگر ما فهمیدیم و خواستیم به دیگران بیاموزیم، باز این تعلیم به دیگری، نازلتر است و... . البته این سیر نزولی می تواند منجر به سیر صعودی نیز بشود. اكنون با آن سیر صعودی كاری نداریم، بلكه با سیر نزولی کار داریم. پس ورود دین در دنیا، نوعی تنزل یافتن و تقلیل یافتن است.
حال تلویزیون چه می کند؟ تلویزیون خلق عوالم مجازی را ممکن می سازد؛ یعنی تلویزیون تلاش می کند عالمی پدید آورد که واقعی نیست. حال یا تقلیدی از واقعیت است یا تخیلی است که آفرینش ویژة خود را دارد. این جهان ممکن است تک بعدی باشد یا چند بعدی. حتی ممکن است در آینده، تلویزیون از این هم كه هست، کاملتر شود و برای خلق جهات پرشمارتری از مشابه عالم واقع، قدرت بیشتری بیابد. حتی ممكن است حواسی چون بویایی كه اكنون در دیدار تلویزیون، به كار ما نمی آیند، با پیشرفت تكنولوژی تلویزیون به كار بیایند. این پیشرفتها در هر نهایتی كه صورت پذیرند، حقیقت تلویزیون را تغییر نمی دهند، بلکه تنها دایرة وجودی آن را گسترده تر می کنند. اگر كار تلویزیون خلق دنیای مجازی باشد، می توان نتیجه گرفت آنچه در تلویزیون می آید، تقلیل یافته ای از واقعیت است. با این تفاصیل، ارتباط دین با تلویزیون چگونه خواهد بود؟
دین در ساحت دنیا دنیوی می شود و تنزل مییابد. کار تلویزیون نیز نوع دیگری از تنزل دادن است. پس نتیجه چه می شود؟ تنزل در تنزل. در اینجا، پرسش مهمی به ذهن می رسد و آن دربارۀ خوب یا بد بودن این تنزل دوباره است.
به نظر می رسد رخ دادن این تنزل و واقع شدن دین در دنیای مجازی تلویزیون، فی نفسه اشكالی نداشته باشد؛ چرا كه می توان مدعی شد برای مفاهیم دینی، صورت بیانی جدیدی به دست آمده است. البته تا بدین جا، پیش آمدن دین در تلویزیون، مرتبه ای از سکولار شدن را در درون خود دارد و البته منظور ما از سکولار شدن همان دنیوی شدن است. همان گونه كه رابطۀ دین با رسانه ای چون تلویزیون دانسته شد، سكولاریسم نیز با هر عنوانی، دارای چنین ارتباطی با تلویزیون است.
نكتۀ مهم این است كه نباید دو مسئله را با یكدیگر خلط کرد؛ یکی اینکه اگر گفته می شود ذات تلویزیون دارای اقتضائاتی است، باید دید آن اقتضائات در چه مرتبه ای است كه به نظر می رسد در مرتبة دنیوی کردن امور است؛ زیرا تلویزیون ابزار ویژة کار دنیاست؛ ابزاری كه با تصویر سر و کار دارد یا در حال انتقال اصوات است و همۀ اینها مادی هستند و از لوازم دنیا. از این جهت، رسانهای مادی و سکولار است. این مسئله با قرار دادن ابزار رسانه در خدمت دین سازگار است؛ چنانکه سازگار است که رسانه در خدمت اندیشه و رویکرد سکولار به کل هستی یا به زندگی قرار گیرد.[1] چگونه این اتفاق می افتد؟ در حقیقت، پرسش اصلی این است كه عامل تعیین كننده چیست كه می توان با تمسك جستن به آن، ویژگی تلویزیون را از سكولار بودن به دینی شدن تغییر داد؟
نمیتوان با تحلیل صور تلویزیون و اینكه تنها به کار دنیا می آید و ابزاری دنیوی است، به این نتیجه رسید كه جز دنیا نمی تواند در دنیا بیاید و اگر هم بیاید، سکولار شده است، بلکه باید به این نکته توجه داشت كه ساخته های این ابزار دنیوی رو به كدام سو دارد. در حقیقت، جهت است كه تعیین می كند رسانه سكولار شده است یا دینی. اگر در تلویزیون، هر برنامه ای در جهت ارجاع به امور قدسی باشد ـ ولو از ابزار دنیوی استفاده كرده باشد ـ این تلویزیون دینی است؛ حتی اگر از نمادهای دینی بهرة زیادی نبرد. اگر جهت گیری تلویزیون به سمت امور غیر دینی و غیر مقدس باشد و افرادی جز خدا و پیامبران را مرجع قرار دهد، این رسانه، به كلی غیر دینی می گردد؛ حتی اگر هنگام بحث از یك ورزشكار یا هنرمند ـ نه بما هو ورزشكار یا بما هو هنرمند، بلكه با نظر به الگو ساختن آنها برای مردم ـ دربارة نمازخوان بودنشان صحبت شود، باز هم كاركرد آن در خدمت دین نیست. چرا؟ چون مرجع تلویزیون از سمت و سوی اصلی منحرف شده است. اینجاست كه آثار مخرب ناشی از این انحراف را می توان در بینندگان رسانه دید.
به هر روی، بهترین دلیل برای اینکه امکان دارد رسانه کارکرد دینی داشته باشد، این است که چنین كاركردی از آن حاصل شده است؛ آن هم در تمامی سالهایی كه از پیروزی انقلاب می گذرد.
نویسنده: حجت الاسلام دكتر هادی صادقی[2]
منبع:ماهنامه رواق هنرواندیشه،شماره سیزدهم
Ps147
2. خلاصه آنكه دنيوي بودن ابزار رسانه به معناي آن نيست كه نمي توان از آن براي انتقال مفاهيم ديني سود برد.
1. حجت الاسلام دكتر هادی صادقی
متولد سال 1341 شهر كرمانشاه
تحصیلات: دانش آموختۀ حوزۀ علمیۀ قم (خارج فقه و اصول)
دكترای كلام جدید از دانشگاه قم
تالیفات: درآمدی بر كلام جدید
پلورالیسم
الهیات و تحقیق پذیری
فلسفۀ اخلاق
عقلانیت ایمان
مسئولیت ها: رییس مركز پژوهش های اسلامی صدا و سیما (از سال 1381 تا كنون)
رییس دانشكدۀ صدا و سیمای قم (از سال 1383 تا كنون)
مدیر مسئول انتشارات كتاب طه
رییس ستاد انتخابات نمایندگان طلاب (چهار دوره)
نمایندۀ شورای عالی حوزۀ علمیۀ قم در هیئت نظارت بر مطبوعات (دو دوره)
عضو شورای عالی نظارت بر ضوابط نشر كتاب