در حال بارگذاری؛ صبور باشید
منبع :
دوشنبه

۲۲ فروردین ۱۳۹۰

۱۹:۳۰:۰۰
42330

تجلي دين در سينما

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4

بسم الله الرحمن الرحیم

تجلي دين در سينما

دومین جشنوارۀ سراسری نماز و نیایش به روایت دوربین در بخش‌هاي فیلم کوتاه، فیلم‌نامه و عکس از 23 تا 26 دی ماه 1387 در استان قم برگزار شد.

در این جشنواره علاوه بر بخش اصلی، مسابقۀ فیلم (با موضوع فیلم دینی)، بخش‌های دیگری نیز وجود داشتند. از جمله نمایش فیلم‌های سی‌اُمین سالگرد انقلاب اسلامی، میراث نبوی و شصت سال مقاومت مردم فلسطین.

در حاشيۀ جشنواره نشست‌هایی نیز در زمینۀ دین و هنر برگزار شد.

در تاریخ 25/10/87 نشستی با عنوان تجلی دین در فیلم و با حضور حجت‌الاسلام آتش‌زر از كارشناسان رسانه و سينماي خانۀ هنر و انديشه وابسته به مركز پژوهش‌هاي اسلامي صدا‌و‌سيما و هم‌چنين آقای فرهاد توحیدی از فيلم‌نامه‌نويسان ناميِ كشور برگزار شد.

حجت‌الاسلام آتش­زر در ابتدا با اشاره به وجود حوزه‌هایی مشترک میان هنر و دین و عدم جدایی این دو از هم گفت:

در تاریخ هنر، شکل‌گیری دین و هنر با هم بوده است و این­ها هیچ انفکاکی از هم نداشتند، چرا که انسان‌ها سلوک و مناسک دینی­شان توسط هنر انجام می­شده است.

سپس فیلم‌نامه‌نویس برجستة سینمای ایران آقای فرهاد توحیدی در تأیید سخنان آقای آتش‌زر هنر را نشأت گرفته از دل آیین‌ها دانست و گفت:

ما در عصری زندگی می‌کنیم که دائماً در حال نزدیک شدن به دهکدۀ جهانی مک‌لوهان هستیم. همین الآن کانال‌های بسیاری وقايع غزه را به طور مستقیم پخش می‌کنند. جهانی‌شدن نتیجۀ طبیعی مدرنیته است. مدرنیته هم حاصل تلاشی است که از رنسانس شروع شد. البته مدرنیته هم مدافعان و هم مخالفان آتشینی دارد؛ زیرا محصول مدرنیته، یک ضربۀ بزرگ بود که به انسان لطمه­ای جدّی وارد ساخت.

وي در ادامه اين ضربات را اين‌گونه تقسيم‌بندي كرد:

1.      ضربة کیهان‌شناختی: در این‌جا انسان در می­یابد که دیگر مرکز هستی نیست.

2.      ضربة زیست‌شناختی: انسان به این نتیجۀ باطل رسید که از بهشت هبوط نکرده است، بلکه از نسل میمون‌هاست.

3.      ضربۀ روان‌شناختی: خِردی که انسان به آن می­نازید، مثل جزیرة کوچکی است که روی اقیانوسِ نیروهای ناخودآگاه شناور است.

 این سه ضربه مبتنی بر اعتقاد فروید بود.

وي از ضربۀ چهارم اين گونه ياد كرد:

ضربة چهارم را ضربۀ انفورماتیک می‌نامیم. در کسری از ثانیه از این‌جا به هر جای عالم که بخواهید مرتبط می­شوید. انسان به مرزهایی دست پیدا می‌کند که هرگز برایش قابل تصور نبود. صورت عینی پیدا کردن امر ذهنی و ماورایی باعث می‌شود که امر قدسی فراموش شود.

فرهاد توحيدي در ادامه دربارۀ وضعيت دين در دنياي غرب گفت:

در دنیای غرب تمام مکان­هایی که مراقبۀ نفس در آن انجام می‌شود، تقریباً خالی از آدمی است ولی با این همه نشانه­هایی از یک نهضت بازگشت به دین و مذهب را می­بینیم. در آمریکا پر از فرقه­هایی است که به علت عدم وجود دینی کامل، تشکیل شده‌اند. براي نمونه در آمریکا بودیسم به شدت در حال گسترش است. بنابراین نهضت بازگشت در غرب کاملاً قابل احساس است و نشانه‌های آن در فیلم­ها و ديگر هنرهای غرب مشهود است. حتی در شرق هم که دین، خاموشی نگرفت، هنرها و هم‌چنین فیلم­های دینی تولید می­شوند؛ چرا که امروز شرق در حال پاسخ به نیازهای مذهبی و گمشدة انسان به ویژه انسان غربی است.

در ادامه آقای آتش­زر به بررسی نسبت هنر مدرن یا همان هنرصنعت با مقولۀ دین، معنویت و ماوراء پرداخت و گفت:

دنیای پست‌مدرن به هنر نزدیک‌تر می‌شود و دنیای مدرن به نوعی به بحران خودش تمسک می‌کند. هیچ­گاه در غرب دین به معنای رسیدن به آرامش نبوده است و کسی که رقص شیوا را  انجام می‌داده به دنبال آرامش نبوده است. یا عشقی که ما نیز در متون ادبی‌عرفانی قدیمی­مان داریم و به آن می­گویند عشق مجازی. عشق مجازی غربی برخلاف معنای آن در شرق اسلامی، در پی آرامش نیست. بلی عشق مجازی برای رسیدن به عشق حقیقی است ولی عشق مجازی، عشق انسان‌ها به انسان نیست، بلکه منظور از عشق مجازي، عشق به ولی‌الله بوده است؛ مثلاً امام حسین(ع). ولی غرب آن­ را به عشق دختر و پسر تعریف کرده است و این حتی عشق هم نیست بلکه جنسیت است، خودخواهی است، نه عشق.

وي در ادامه دربارۀ مقولۀ جهاني‌شدن گفت:

در بحث جهانی‌شدن، غرب به چیزی می‌رسد به نام جهانی‌محلی؛ چون فهمیدند آن‌چه که دربارۀ جهانی‌شدن تصور می‌کردند، شدنی نیست. برای هنر، سینما و رسانه، کارکردهایی تعریف می‌شود ولی بعد این کارکردها از دست می‌روند و فراموش می­شوند. مثلاً در غرب برده‌داری ملغا مي‌شود ولی برده‌داری مدرن جای آن را می­گیرد. رسانه نیز در چرخة همین برده­داری مدرن به دنبال آن می‌رود که برای آن‌ها (توسط رسانه) سرگرمی ارزان ایجاد کند و این‌جاست که هنر کارکرد اصلی خود را از دست می‌دهد. از همین رو این نگاه را نباید در هنر دینی یا فیلم دینی داشته باشیم. مثلاً نباید فیلمی با موضوع دینی، فیلم دینی شناخته شود. البته برخی می‌گویند مفهوم دینی و برخی می‌گویند مضمون دینی داشته باشد. ما باید نگاه ساختاری داشته باشیم به این معنی که باید خود اثر، دینی باشد. اگر از منظر تفکیک محتوا و فرم بنگریم، هرگز فیلم دینی ساخته نخواهد شد، بلکه در نهایت به یک روایت مکانیکی تبدیل می‌شود. هنر دینی باید در دل زندگی اتفاق بیفتد. از آن‌جا که هنر و دین تفکیک‌ناپذیر هستند در فیلم دینی هم باید ابتدا دقت کنیم که روایت­مان ارگانیک باشد نه مکانیکی.

در پایان آقای فرهاد توحیدی در پاسخ به دیدگاه آقای آتش‌زر و در رد نظرات وی به سه فیلم تایتانیک، بچه­های آسمان و یوسف پیامبر اشاره کرد و گفت:

به نظر من حتی تایتانیک هم فیلم دینی است چون بر اساس یک واقعیت است. در ساختة جیمز کامرون دو سبک قصه داریم. یک دانشمند ماجراجوی تاجری برای رسیدن به لاشة تایتانیک تلاش می­کند، یعنی این ماجرا هم‌چنان تازه است و در ابتدا مستندگونه است، یعنی این قصه دروغ نیست. نام کشتی تایتانیک است. در اسطوره‌ها داریم که تیتان‌ها موجوداتی هستند که با خدایان می‌جنگند و در قسمتی از فیلم شخصی می‌گوید: «این کشتی را خدا هم نمی‌تواند غرق کند». گویا سازندة این کشتی با آن به جنگ خدا می‌رود. آن تاجر در اصل دنبال الماس است که باید درون گاو صندوق باشد ولی آن‌جا تنها تصویر زنی را پیدا می‌کند که به طور عجیبی سالم مانده و الماس در گردن اوست. خبر را از طریق CNN پخش می­کنند و خانم رُز پیدا می‌شود و داستان غرق شدن کشتی را بازگو می­کند. در این‌جا این رُز است که به رشد می‌رسد و بقیة آدم‌ها به منزلۀ بردگان مدرن هستند که به آمریکا بازمی­گردند. جک هم کسی است که از طبقة فرودست است ولی برای زندگی فلسفه دارد. او نمایندة بینوایان است. جک به رز می‌گوید زندگی یک هدیه است و او را از خودکشی نجات می‌دهد.

فرهاد توحيدي در ادامۀ تحليل فيلم تايتانيك افزود:

کشتی غرق نمی‌شود و این دو در آب یک تخته‌پاره پیدا می‌کنند و جک خودش را فدا می‌کند برای یک عشق زمینی. رز آن‌چه را که دشمن خدا بود رها کرده و با چیزی نجات می‌یابد که جک یا عشق به او داده است. انگار یک مشیت الهی در کار است و او در آخرین پلان، الماس قلب اقیانوس را به قلب اقیانوس باز می‌گرداند. چرا الماس را در فیلم آورده، چون الماس انگار تکه‌ای از بهشت است. فاسد شدنی نیست و آن تاجر  ماجراجو دنبال آن بهشت است. پس این‌جا دو سفر قهرمانی داشتیم:

1.                        سفر قهرمانی رز که فهمیده چطور باید زندگی کرد. زندگیِ در تعارض با خدا زندگی نیست.

2.                        سفر دانشمند ماجراجو. او همة مخارج را به این امید تحمل کرده که الماس را بیابد ولی وقتی داستان را می‌فهمد، هر دو چیز را رها می‌کند. چون لاشة کشتی باید باشد تا مایة عبرت باشد. انگار کشتی نوح است که به گِل نشسته.

وي دربارۀ وجوه هنري و صنعتي سينما گفت:

اگر سینما در وجه هنرصنعتش ابزار مدرنیته است، می‌تواند پیام مدرنیته را به نفع معنویت مصادره کند. من سینمای تصرف‌شدة هنرصنعت را هم سینمای دینی می‌دانم. سینمای مجید مجیدی در بچه‌های آسمان هزار بار دینی­تر از یوسف پیامبر است. هر فیلمی که این مضمون خودشناسی (مثل رز) را داشته باشد، فیلم دینی است. هرچند در تصرف هنرصنعت باشد. لازم نیست حتماً داستان قدیسین را بگوییم. بلکه کافی است امر متعالي و امر قدسی را در کارکرد امور محسوس بیاوریم.

در پایان جلسه و در حاشیة سالن برگزاری نشست، نماز جماعت مغرب و عشاء به امامت حجت‌الاسلام و المسلمین آتش‌زر برگزار شد.

 

نویسنده: مجتبي طاهري

منبع:ماهنامه رواق هنر و اندیشه ،شماره بیست ونهم

Ps147

 

تماس با هنر اسلامی

نشانی

نشانی دفتر مرکزی
ایران ؛ قم؛ بلوار جمهوری اسلامی، نبش کوچه ۶ ، مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام، طبقه دوم، خبرگزاری ابنا
تلفن دفتر مرکزی : +98 25 32131323
فاکس دفتر مرکزی : +98 25 32131258

شبکه‌های اجتماعی

تماس

تمامی حقوق متعلق به موسسه فرهنگی ابنا الرسول (ص) تهران می‌باشد