بسم الله الرحمن الرحیم
ابهام و ایهام؛ موسیقی در رسانه
در تاریخ فقه شیعه دو ملاک برای موسیقی حرام گفته شده كه در فتاوای مراجع فعلی هم همین دو ملاک مطرح شده است.
1. مُطرب بودن؛
2. لهوی بودن یا به تعبیر بعضی از آقایان مناسب مجالس لهو و لعب بودن؛
ابهام درست دربارۀ این دو ملاک است.
ابهام گاهی مفهومی است و گاهی مصداقی؛ به نظر من، هم به لحاظ مفهومی، هم به لحاظ مصداقی ما دچار مشکل هستیم. اینکه مطرب بودن یا لهوی بودن به لحاظ مفهومی چه حدودی دارد. ما تا کجا میتوانیم بگوییم این موسیقی مطرب نیست و تا کجا میتوانیم بگوییم مطرب هست؟.این یک بحث مفهومی دارد. یک بحث دیگر هم اینکه چگونه تعیین میشود این موسیقی خاص مطرب هست یا نه؟ تأثیر فردی بر مخاطب مطرح است یا نوعی؟
بنابراین اول باید به لحاظ مفهومی حدود قصه روشن شود که اطراب یعنی چه؟ بعد در بحث مصداقی بحث روشنتر شود.
پس پذیرفتیم ما با نوعی ابهام هم در مفهوم و هم مصداق روبهرو هستیم. حال اول برویم سراغ مفهوم...به نظر خودم چالش اصلی اینجاست.
پیش از هر چیز بگویم كه بر اساس تقسیم موجود سه نوع موسیقی داریم. سازی، آوازی، ترکیبی.
آن گونه كه در بیان فقها آمده است اساساً غنا در موسیقی آوازی مطرح است نه سازی؛ غنا یعنی کشیدن صوت (مد الصوت)، زیباکردن صوت (تحسین الصوت)، نازککردن صوت (ترقیق الصوت) و تعابیری از این دست. بنابراین اساساً غنا با صوت انسانی سر و کار دارد و اطراب ملاكی است كه ظاهرا در غنا و موسیقی آوازی مطرح است؛ حال چرا قید اطراب در بیان فقها هست به نظر برگرفته از تعریف لغوی غناست.
در تعریف لغوی غنا گفته شده: ترجیع الصوت المطرب؛ ترجیع یعنی در گلو چرخانیدن ولی نه هر گرداندنی در گلو. بلکه گرداندن صدایی که باعث ایجاد طرب شود. البته در تعریف لغویون قید شدن اطراب در تعریف غنا یا آوازِ اصطلاحی، عمومی نیست. یعنی لغویها بر این امر اتفاق نظر ندارند. بعضیها گفتهاند اطراب ایجاد شود یا نشود غنا محسوب میشود. مانند کتاب مجمع البحرین از کتابهای متقدم در لغت؛ در برخی كتبِ لغت تعریف تفصیلی غنا شده ولی ذكری از اطراب به میان نیامده است. در نهایۀ ابن اثیر تصریح شده است كه هر كس صدای خود را پی در پی بیاورد و در گلو بچرخاند، صدای او نزد عرب غنا به شمار میآید.
به هر حال تعاریف زیادی برای غنا هست كه این تعریفها جامع و مانع نیستند شاید ناظر به بعضی جنبهها و گاه بعضی موارد و گونههای موسیقی است. تعاریفی مانند چهچهه زدن، نازك كردن صدا در همۀ موسیقیهای آوازی مصداقی ندارد.
اما طرب همچنانکه در صحاح اللغه آمده آن خِفَت و سبکی است که به انسان دست میدهد حال در اثر شدت حزن یا شدت شادی؛ برخی از فقها دقیقاً این حالت را خفت و سبكی عقل گفتهاند. یعنی موسیقی به حدی میرسد که انسان عقلش دچار سبکی میشود. چیزی كمتر از زائل شدن عقل است. برای نمونه شراب باعث زائل شدن عقل است. این خفت كمتر از زائل شدن است.
اطراب موجود در لسان فقها به عنوان ملاك حرمت موسیقی، در موسیقی آوازی و ترکیبی مطرح است. البته بهتر است كمی مفهوم اطراب را باز کنیم. خیلی گشتم که ببینم آیا میتوانیم معیاری برای اطراب پیدا کنیم.
طرب به این معناست که انسان آنقدر دچار حزن یا شادی شود كه در خود نوعی سبكی احساس كند یا به تعبیری سبكیای در عقل خود؛ حال ما از کجا بفهمیم که یك فرد یا فرد نوعی دچار طرب شده است.
اطرابی که فقها میگویند در نوع انسانها مطرح است و برای همین ارجاع به عرف میدهند. در تشخیص اینکه این غنا طرب ایجاد میکند یا نه به عرف ارجاع داده میشود. چون ممکن است فرد خاصی آنقدر موسیقی گوش کرده باشد كه بر او موسیقی تاثیری را نداشته باشد كه بر روی عموم مردم دارد. به خاطر همین میگویند متخصص ملاک نیست؛ متخصص ممکن است خودش دچار طبیعت ثانویه شده باشد و برای او دیگر اینها اطراب ایجاد نمیكند. ایجاد طرب باید نوعاً باشد؛ یعنی در نوع مخاطب. این یک بحث است. آیا میتوان برای این حدی در نظر گرفت؛ یعنی فرض کنیم ما این موسیقی را برای 20 نفر پخش کنیم و از آنها بپرسیم كه آیا این در شما طرب ایجاد کرد یا خیر. از کجا بفهمیم اینها دچار طرب شدهاند یا نه؟ آیا طرب علائم یا امارهای دارد؟ تعیین اینكه این موسیقی آوازی مصداق غنای (موسیقی آوازی مطرب) حرام است، برمیگردد به مفهومشناسی خود طرف.
وقتی فقها میگویند خِفَت و سبكی ایجاد میکند این خفت باید در حالات و رفتار فرد بروز پیدا کند؛ برای نمونه در گفتوگویی که آقای ضرغامی با دانشجویان دانشگاه امام صادق داشته است برخی بحث رقص بچهها را در برنامهای مطرح كردهاند که از رقص دقیقاً مشخص میشود پای یک موسیقی مطرب در میان است. البته همان طور كه گفتم ما بحث آواز و غنا را از ساز جدا میكنیم و اطراب را در آواز میدانیم. در تعبیر برخی از فضلا هم دیدم وقتی خواسته بودند طرب را معنی کنند، گفته بودند ایجاد رقص کند یا برخی گفته بودند كه باعث شود شما بِشكن بزنید.
من اینجا یک پرانتز باز کنم. با توجه شرایط عصر حاضر و اینكه آواز با ساز همراه شده، شاید کمتر بشود مصداق آوازی که باعث طرب شود را پیدا کرد ولی یکی از حالاتی که در فرد ایجاد میشود معمولاً از آوازهای حزنانگیز نوحههای امام حسین است. آیا نمیتوان این را مصداق حزن بیش از اندازه دانست و بر آن هم اطلاق طرب كرد.
همان طور كه اشاره كردم این نکته در موسیقی ترکیبی هم هست و مختص موسیقی آوازی نیست. علاوه بر بحث ساز، خواندن هم مطرح است. در واقع شما باید تأثیر هر دو را ببینید. در موسیقی غربی میبینید فرد گاهی میگرید یا بعضیها را میبینید که از حال رفتهاند. شما چهرۀ بهتزدۀ افراد را میبینید در این نوع موسیقیها. میخواهم بگویم آیا این اماره است؟ آیا این علامت است برای فهم موسیقی مطرب از غیر مطرب؟
بحث حزن هم اشکالی بر این بحث طرب وارد میکند. در مرثیههای ائمه گاه فرد هم ممکن است دچار حزن شدید شود.
کما اینکه بلند میشوند و خودشان را میزنند.
مثلاً ممکن است مخاطب به قدری ناراحت شود که به پا و صورتش بکوبد. فریاد بزند. فرد به حدی برسد که بیهوش شود. غش کند. آیا این طرب است؟ کسانی که قید طرب را میپذیرند مثل شیخ انصاری میرسند به اینكه خیلی از این مجالس اشکال دارد. پس اگر مبنا را بپذیریم باید تا آنجا پیش برویم كه مجلس روضه را هم ترك كنیم.
حالا آیا امارهای داریم یا نه؟ البته این یک پیشنهاد است و معیار بیانشده از سوی فقها نیست؛ چرا كه ایشان اساساً دیگر به این موضوع نمیپردازند؛ چون شان فقیه بیان حكم است نه تشخیص موضوع؛ یک شعری در عرب است كه در بیان مفهوم طرب به آن استناد میشود به این مضمون كه: اَطَرَباً و انتَ قَنسَری: آیا تو كه پیرمردی (با سن بالا) دچار طرب شدی؟
این شاهد مثال نشان میدهد كه مخاطب از رفتار پیرمرد در شگفت شده است. یعنی انتظار نداشته این كار از او سر بزند.
میخواهم یک استشمامی از این مثال بکنم و آن اینكه فرد کاری میکند که خلاف شأنش است. خلاف شأن باشد یعنی چه؟ آن وقت این مطلب امری نسبی خواهد بود و بر حسب افراد فرق میکند. اینجا رقص، بشكن یا... معیار نیست. چون شاید بشكن زدن خلاف شان كسی نباشد. تعبیر من این است که اگر فرد به حدی برسد که از آن حالت عادی خودش خارج شود و آن مناسبات و ظواهری را که در شرایط عادی حفظ میکند، نتواند رعایت كند این میشود مصداق طرب؛
ظواهر یعنی چه؟ یعنی خلاف شأناش عمل میکند. در تاریخ نقل شده که متوکل یک مُغَنّی داشت حالا یادم نیست زن بود یا مرد. در مجلسی برای او خواند. او چنان به وجد آمد که چهار دست و پا شد. آن خلیفۀ خونریز و مستبد آواز خوان را ملزم کرد که بیاید روی دوش او بنشیند که او را راه ببرد. این میشود خلاف شأن. اینجا میتوان گفت که فرد به طرب آمده است. در طرب بعضی اشتباه میکنند که طرب یعنی شاد شدن و طربانگیز یعنی شادیآفرین در حالی كه طرب شامل حزن هم میشود. البته نه هر شادی و حزنی؛ شدت باید داشته باشد، یعنی به آن حدی برسد که طرف احساس سبکسری کند.
یک مشکل بزرگ برای كسانی كه طربآور بودن را در تعریف غنا لحاظ كردهاند در قرن 4 و 5 در كتابهای لغتی دیده میشود. در زمان شیخ انصاری ( قرن دهم و یازدهم) هم این اشکال وجود دارد و اشكال این است كه غالب آوازها طرب ایجاد نمیكند. امروزه هم همین مشكل مطرح است. بسیاری از موارد موسیقی آوازی ایجاد طرب نمیکنند. شیخ برای حل این مشكل اطراب اقتضایی را مطرح میکند.
ایشان میگوید: آن شِق دوم که مجمع البحرین میگوید حتی اگر طرب ایجاد نکند هم غناست، مدنظر دارد كه آن موسیقی اقتضای طرب دارد ولو فعلاً ایجاد طرب نکند. اگر از عرب هم بپرسید همین را میگویند که این آواز است، غناست ولی ایجاد طرب نمیکند. در بیان مراجع تقلید كنونی هم هست. حضرت آیتالله العظمی بهجت دقیقاً تصریح کرده که اطراب شانی (اقتضایی) حکم همان اطراب فعلی را دارد.
حال كه رادیو و تلویزیون میخواهد بر اساس نظر فقهای موجود عمل کند (و در رأس آنها رهبری است) با این نقلها چه باید كرد؟
باید گفت كه اطراب اقتضایی یعنی خودِ موسیقی اقتضای اطراب دارد ولی یک مانعی جلوی حصول اطراب را میگیرد. اتفاقاً خود شیخ برای آن مثال میزنند. مثلاً گوش شخصی مشکل دارد خوب نمیتواند بشنود. به لحاظ شنوایی مشکل دارد. در نتیجه این فرد دچار طرب نمیشود. حال همین موسیقی را اگر شنوا بشنود و برایاش طربآور باشد، نباید گوش كند. البته رسانه (رادیو، تلویزیون، كاست و...) باید اطراب نوعی را نگاه کند. اطراب نوعی یعنی موسیقی در نوع افراد باعث ایجاد طرب شود.
حالا ما در حوزۀ موسیقی چه میتوانیم بگوییم؟ موانع موثر در تاثیر اطرابی موسیقی را میتوان در سه دسته تقسیمبندی كرد:
1. شنونده مشکلی دارد. مشکلش یا به لحاظ شنوایی است یا به لحاظ حسی. مشكل شنوایی هم دو جور است یا به دلیل اختلال در سیستم شنوایی، فرد قادر نیست چیزی را به صوت طبیعی بشنود یا اینكه صداهای اضافی مانع رسیدن درست صدای موسیقی به او میشوند.
ولی حسی به آن معنا است که گوش میدهید ولی به آن دل نمیدهید. ممكن است برای من اتفاقی افتاده باشد كه مانع تاثیرپذیری از موسیقی شاد شود.
عموم موسیقیهایی که پخش میشوند این طور است که مخاطبها مشکل دارند برای شنیدنش.
2. چیزی که در موسیقی امروزه خیلی مهم است، ابزار و وسایل پخش است. یک عامل مهم تکنولوژی پخش است. برخی موسیقیها بدون آن ابزار و وسایل فاقد تاثیراتی هستند كه میبینیم.
3. مانع بعدی خودِ خواننده است. ممكن است موسیقی غنایی باشد ولی خواننده بد میخواند و آن تاثیر حاصل نمیشود. اینکه بگوییم غنا هست ولی ایشان بد میخواند. یعنی مانع در خواننده وجود دارد. این موسیقی ملودی و ریتمش درست است و اگر کسی بلد باشد بخواند، شنونده را به اطراب میرساند ولی این فرد بلد نیست بخواند.
دربارۀ این مانع سوم میتوان مناقشههایی كرد از جمله اینكه اگر غنا یعنی تحسین صوت، آن وقت خوانندهای بلد نباشد خوب بخواند دیگر تخصصا از بحث غنا خارج است و به بحث اطراب اقتضایی نمیرسد؛ مگر آنكه بحث را ببریم روی متن موسیقی (غنایی است) و از اجرا (غنایی نیست) تفكیك كنیم تا بحث اطراب راه پیدا كند.
پس موانع 3 دسته شد که قابل دستهبندی هستند. خواننده، شنونده و وسایل پخش.
حالا باید دید واقعاً در موسیقی آوازی و تركیبیای كه پخش میشود این موانع وجود دارند و نمیگذارند كه موسیقی، تاثیر اطرابی خود را داشته باشد؟ از این سوال بگذریم بر اساس نظر فقها هر جا این مانعها وجود نداشتند و با این وجود تاثیر اطرابی نبود، اطراب شانی وجود ندارد و مشكلی در پخش، آموزش، خرید و فروش، گوش دادن و... وجود نخواهد داشت. به عبارت دیگر اگر بخواهیم بگوییم اطراب شأنی شرط است، اینجا اطراب شأنی هم وجود ندارد و چون ما میخواهیم تکلیف رادیو و تلویزیون را در رابطه با موسیقی روشن کنیم و مسئولین رسانه نیز مواجه با فتاوای علما هستند، بحث را میتوان اینگونه پیش برد.
یك نكتۀ علمی را در پایان بحث اطراب بیان كنم و آن اینكه اگر بگوییم اطراب قید در غنا است یعنی در ماهیت غنا اطراب هست، هر چیزی كه طربآور نباشد اساساً دیگر از مقولۀ غنا نیست. در این صورت غنای حلال(غیر مطرب) و حرام (مطرب) مفهومی ندارد ولی اگر در ماهیت غنا قید اطراب ملحوظ نباشد میتوان از غنای حلال (غیرمطرب) و غنای حرام (مطرب) سخن گفت. معلوم است كه این دو نظر در جایی مطرح است كه ما اطراب را به عنوان یك ملاك در حرمت غنا محسوب كنیم وگرنه اساساً خصوصیت داشتن اطراب به كناری گذاشته میشود و معیار دوم یعنی لهوی بودن به میان میآید.
گمانم بحث به صورت مستوفی بیان شد. دربارۀ قید لهوی بودن...
معیار مطرح دیگر در تاریخ فقه، لهوی بودن است. شیخ انصاری در مکاسب المحرمه میگویند كه معیار اصلی این است. هر چیزی که شما آواز و ساز بدانید و آن باعث لهو شود، حرام است؛ میخواهد مطرب باشد، میخواهد نباشد. میخواهد غنا باشد، میخواهد نباشد.
شما بگویید این غنا نیست، یک جور آواز است، اگر باعث ایجاد لهو میشود یا به تعبیر دیگر مناسب مجالس لهو و لعب باشد، حرام است. این معیار هم در موسیقی سازی مطرح است هم در آوازی و هم ترکیبی. اطراب فقط در آوازی بود.
در روایت دربارۀ سازها تعبیر آلات لهو وجود دارد. تعبیری که در کتابهای فقهی ما هم راه پیدا کرده است.
دربارۀ غنا هم روایات متعددی داریم که غنا بر آیۀ زیر تطبیق شده است:
و مِن الناسِ مَن یشتری لهو الحدیث لیضل عن سبیل الله
یعنی غنا از مصادیق گفتار لهو است. پس لهو هم در حوزۀ غنا مطرح است هم در حوزۀ ساز؛
یك پرسش شایع و مهم...
لهو چیست؟ مصداق و مکانیزم شناخت موسیقی لهوی چیست؟
فکر میکنم یكی از مواردی که در حوزۀ فقه میتوان مطرح کرد که فقط حکم مهم نیست و گاهی مفهومشناسی و موضوعشناسی هم لازم است، همین مورد اخیر است.
در تعیین مصادیق عرف میتواند مطرح شود ولی نه در مفهومشناسی و تعیین حدود مفهومی. باید مفهوم لهو را در تفکر وحیانی، که از آیات و روایات به دست میآید، مشخص نمود. اگر برویم سراغ روانشناسها كه موسیقی چه اثر روانیای دارد و یا موسیقیدانها كه موسیقی مبتذل چیست، جواب آنها حاصل یك كار علمی است ولی ناظر به مفهوم و وحی نیست.
لهو معنای لغوی دارد؛ معنایی دارد که در فرهنگ خاص و ادبیات خاص یعنی آیات و روایات است. این کار را چه کسی باید بکند؟ یک جور فقاهت است و به تعبیر استاد ما فقاهت حکم نیست. بر اساس آیۀ لیتفقهوا فی الدین یک جور تفقه در دین است. یعنی شما باید در حوزۀ تفکر دینی لهو را تعریف کنید. بگویید چه مختصاتی دارد. در یک جمله، دو جمله تعریف کردن خلاصه نمیشود.
لهو میتواند مانند اطراب هم فردی و هم نوعی باشد. آنچه ملاك است نوع مخاطب است و برای همین فقها به عرف ارجاع میدهند. ممکن است موسیقی برای شخصی لهوی باشد پس برای او حرام است البته من این را در فتوای مراجع و فقها ندیدم. آنجا که میگویند به عرف ارجاع میشود برای این است كه تاثیر نوعی را در نظر میگیرند. آنکه میگویند به عرف ارجاع دهید برای این است که ما تکلیف پخش، خرید و فروش وسایل و مزد دادن را بدانیم.
حالا حرفهایی که عرض میکنم ماحصل تأمل و مطالعهای است که در موسیقی داشتم و برخی از آنها در كتاب فقه موسیقی آمده است.
پس میتوان گفت محل بحث اصلی نزاع در حوزۀ موسیقی و رسانه، با توجه به حکم فقها و رهبری و عمومیتی که هست و همه نوع موسیقی مورد استفادۀ رسانه را در برمیگیرد (آوازی، سازی، ترکیبی) بحث لهو است.
بله! اگر دربارۀ اطراب میتوانستیم این طور بگوییم که بخش وسیعی از موسیقیهای آوازی اطرابی نیستند و حتی اطراب شأنی هم ندارند، دربارۀ موسیقی لهوی چه میتوان گفت؟ در فتوای فقها تمرکز روی همین بحث است. دربارۀ لهو چه میتوان گفت؟ آیهای که غنا بر آن تطبیق داده شده یک مقدار بحث را روشن میکند:
و من الناس من یشتری لهو الحدیث لیضل عن سبیل الله
غنا گفتار لهوی است كه هدفش گم كردن راه خداست.. اگر بپذیریم كه لهو در فرهنگ وحیانی اساساً امری مذموم و حرام است در این صورت به اصطلاح قید لیضل عن سبیل الله توضیحی است و اگر معتقد باشیم كه لهوِ مذموم داریم و لهو مباح در این صورت قید لیضل عن سبیل الله احترازی است؛ یعنی آن گفتار لهوی اشكال دارد كه راه خدا را گم كند. در هر صورت از این تطبیق میتوان این را مسلم دانست كه آن گفتار لهوی از جمله غنای لهویای كه قصد گم كردن راه خدا را دارد، مذموم و حرام است. برخی این را مطرح میكنند كه ما لهو مذموم داریم و لهو مباح و مثلاً به روایتی استناد میكنند كه لهو المؤمنِ ثلاثه بعد 3 امر را برمیشمارند. مثلاً یک جا گفته میشود نماز شبِ مؤمن، لهو است؛ مانند آنجا که امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند تفریح مؤمن، کار است. البته این جمله در حال حاضر برای خیلی جای سوال ایجاد میکند؟ یعنی کار واقعاً تفریح است؟ بیاناتی از این دست را میتوان تنزیلی دانست نه واقعی. همچنانكه كار واقعا تفریح نیست، نماز شب هم لهو نیست. تنزیلاً این گونه است. نوعی مجازگویی در كلام است. اینکه بگوییم لهو مفهوم عام است و ما این را بپذیریم یا نپذیریم در بحث من تاثیری ندارد. بحث من بنابر اقل پیش میرود؛ مثل بحث اطراب که گفتم بپذیریم اطراب قید غنا است. حالا در لهو هم همین را بپذیریم. بگوییم لهو حرام داریم، لهو حلال هم داریم. حالا حتی اگر بگوییم لهو حلال هم داریم از تطبیق غنا بر آیه، این طور میفهمیم که آن غنا یا لهو حدیثی که حرام است، راه خدا را گم میكند. بنابراین در مفهوم گفتار لهوی یک چیزی كه وجود دارد، مقابله با راه خدا است. غنای لهوی این کار را میکند.
حالا مفهوم راه خدا چه هست؟ یک مفهوم بسیار وسیع و گستردهای است که یكی جهت است. خواب مؤمن زمان روزهداری عبادت است. یعنی لازم نیست شما کار خاصی انجام دهید که بگویند عبادت کردهاید. چون در جهت خدایی است، عبادت تلقی میشود.
علاوه بر جهت خدایی راه خدا البته احکامی هم دارد. یعنی شما وقتی میخواهید در راه خدا جهاد کنید، باید ضوابط جهاد را رعایت کنید. موسیقی هم میتواند این طور نباشد یا باشد. بنابراین جهت مهم است. البته جهتی كه شما میخواهید طی كنید آداب و احكامی دارد. در غنا هم همین جوری است. فکر میکنم برای همین این نوع تطبیقها در روایات صورت گرفته است. چرا معصوم غنا را تطبیق میدهد بر لهو؟ چون غنای زمان معصومین جهتی غیرخدایی داشته است؛ چرا در آیات تعبیر به غنا نشده است؟ چون غنا به خودی خود خصوصیتی ندارد آنچه مهم است و حرمت بر آن بار میشود، لهو است. حال اگر غنا لهوی نباشد چه؟
در بحث شطرنج هم امام (ره) برای خودِ شطرنج خصوصیتی قائل نبودند بلكه عنوان قمار (مَیسِر) بود كه به آن حرمت میبخشید. زمانی كه این وسیله حالت قماری ندارد و منفعت غالبۀ آن قمار نیست، حرمتی هم ندارد. البته برخی فقها حتی پا از این فراتر گذاشتهاند و معتقدند منفعت غالبه هم ملاك نیست اگر منفعت اقل آن هم حلال باشد، حرمت از آن برداشته میشود. در غنا هم همینطور میتوان گفت. غنا از این حیث که لهو است، حرام است. حالا آوازی که لهو نیست و بر خلاف لهو هم است، حرام است؟
لهو در مقابل ذكر است. در روایتی این مسئله به روشنی بیان شده است:
والملاهی التی تصُدُّ عن ذكرالله عزوجل مكروههٌ: كالغناء و ضرب الاوتار
معنی روایت این است كه آن ملاهی و لهوهایی كه از ذكر خدا جلوگیری میكند، غنا و زدن تار است. لهو با ذکر خدا تنافی دارد. یعنی اگر چیزی را بخواهید بدانید لهوی است یا نه باید جوری باشد که جلوی ذکر خدا را نگیرد. البته سبیلالله و ذکرالله از لحاظ مصداقی با هم تنافی ندارند. باید بدانیم ذکر فقط از مقولۀ کلام نیست. ذکر فقط گفتن اوراد نیست. نماز ذکر است. رسولالله ذكر است. قرآن ذكر است. در اصطلاح و فرهنگ وحیانی، همچنان كه در روایتی آمده است، ذكر خدا همان اطاعت خداست. ذکرالله یعنی ارزشها، ارزشهایي كه خدایی باشد. احکام، احکام الهی باشد. شناختها و بینشها الهی باشند. اگر موسیقی با این تناسب داشته باشد، آنگاه در این مبنا میگنجد. برای نمونه برای ورزش موسیقی میگذارند. خب ورزش امری عقلایی و توصیه شده است. پس هم ورزش و هم موسیقیای كه به آن كمك میكند، لهوی نیستند. ولی همان موسیقی جهتمند هم باید قانونمند باشد. مثلاً نباید صدای زن باشد.
این فرمایش امام که فرمودند موسیقیای که از تلویزیون ما پخش میشود، حلال است و اگر همین موسیقی از تلویزیون غرب پخش شود، حرام است، در این منظومه و نظام معنا پیدا میکند. مانند همان خواب که گفتیم میماند. یعنی در نظام ارزشی و معرفتی رسانهای چون BBC ممكن است یك موسیقی حرام باشد ولی وقتی در نظام و ساختار رسانۀ جمهوری اسلامی قرار میگیرد، حلال میشود؛ چرا؟ چون این نظام جهتش خدایی است.
در بحث موسیقی كه گفته میشود نبایست مناسب مجالس لهو و لعب باشد، میخواهم از عنوان مجلس به رسانه برسم؛ در مجلس ارتباط بین فردی است و در رسانه ارتباط گروهی است. میتوان گفت كه رسانه همان مجلس است. در وسایل ارتباط جمعی باید ببینیم كجا برنامه اجرا میكند، گردانندهاش كیست؟ چه برنامهای و با چه هدفی پخش میشود. مانند همان مجلس كه پاسخ این پرسشها تعیینكنندۀ خصوصیت لهوی یا غیرلهوی مجلس بود. اگر به این صورت نگاه كنیم مرز بین موسیقیهایی که مختص مجالس لهو و لعب هستند و موسیقیهایی که این مختصات را ندارند، مشخص میشود. مثالی بزنم؛ شبکهای برنامۀ ورزشی پخش میکند. موسیقیای كه پخش میشود ساختۀ غرب است. كلیپ تصویریاش را كه نگاه میكنی، پر است از زنان و مردان مختلطی كه در حال انجام فسق و فجور هستند ولی وقتی روی آن برنامۀ ورزشی جمهوری اسلامی پخش میشود، هویتش عوض میشود. آنجا مقارن با معاصی بود، اینجا مقارن با معاصی نیست. حال آیا از حرمت منسلخ میشود؟
اینجا بایست بین انواع موسیقی تفكیك قائل شد و بعد بحث فرم و محتوا به میان میآید. اولا همان گونه كه شیخ انصاری تبیین میكنند، موسیقی به اصطلاح ما از مقولۀ فرم و شكل است؛ زیرا كشیدن، نازك كردن یا چهچهه زدن از مقولۀ چگونگی و شكل است و با خودِ كلام یا محتوا كاری ندارد. در این صورت آنجا كه موسیقی آوازی و تركیبی است اگر محتوا امر لهوی باشد و انسان را از معارف، ارزشها و رفتارهای صحیح و الهی دور كند، یقینا چنین موسیقیای لهوی است؛ زیرا فرم به هر صورتی كه باشد، محتوای باطلتماس با هنر اسلامی
نشانی
نشانی دفتر مرکزی
ایران ؛ قم؛ بلوار جمهوری اسلامی، نبش کوچه ۶ ، مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام، طبقه دوم، خبرگزاری ابنا
تلفن دفتر مرکزی : +98 25 32131323
فاکس دفتر مرکزی : +98 25 32131258شبکههای اجتماعی
تماس