در حال بارگذاری؛ صبور باشید
منبع :
دوشنبه

۲۲ فروردین ۱۳۹۰

۱۹:۳۰:۰۰
42337

همچون آیینه

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA

بسم الله الرحمن الرحیم

همچون آیینه                

درآمد

بررسی عملكرد نهادهای پژوهشی سازمان، نیازمند دقت و فرصت بسیار زیادی است. چرا كه از رهگذر این كنكاش می توان به نقص ها و آسیبهایی دست یافت كه رسانه را در مرتبۀ نخست و فرهنگ كشور را در مراتب بعدی تهدید می كنند. سر آن داشتیم تا در این مجال، با تنی چند از روسای مراكز پژوهشی سازمان به رایزنی فكری بنشینیم. ولی به هر دلیل این مهم مقدور و میسور نشد. با این همه نقد را از خود آغاز كردیم و در همین فرصت به گفت و گو با ریاست مركز پژوهش های اسلامی صدا و سیما حجت الاسلام دكتر هادی صادقی، نشستیم تا دربارۀ دغدغه های مشترك رسانه ای، پژوهشی و فرهنگی كشور سخن بگوییم. بی شك این مصاحبه نمی تواند به تمامه بیان كنندۀ همۀ آن چیزهایی باشد كه زیر پوست رسانه می گذرند ولی شروع خوبی خواهد بود برای یك پیگیری دقیق در حوزۀ پژوهش رسانه ای؛ امیدواریم در شماره های آینده به همین سیاق به بحث و گفت و گو با دیگر روسای سازمانهای پژوهشی رسانه بنشینیم و از دغدغه ها، مشكلات و ایده های آنها آگاه شویم گرچه هیچ گاه نگاه انتقادی خود به وضعیت جاری و ساری این نهادها را از دست نخواهیم داد.

مرکز پژوهش های اسلامی، از دو قید برخوردار است. یکی اسلامی بودن و دیگری رسانه ای بودن؛ وقتی این دو قید کنار هم می آیند، یک هویت ترکیبی هم پیدا می كنند. یعنی دو صفت جدا از هم نیستند؛ تلقی شما چیست؟ اصولاً جایگاه این دو قید را در رسانۀ ملی چگونه می بینید؟

اجازه بدهید بین این دو پرسشی که مطرح  شد، تفکیک کنم؛ یکی اینکه پژوهش های اسلامی چیست؟ و چه شاخصه هایی دارد؟ دیگری هم بحث جایگاه این پژوهش ها در بدنۀ سازمان است.

دربارۀ پژوهش های اسلامی، از چند منظر می توانیم وارد بحث شویم. یکی پژوهش هایی که محتوای دینی را متناسب با رسانه عرضه می کنند که می توان نام این دسته از پژوهش ها را پژوهش های اسلامیِ رسانه ای گذاشت. این دسته از پژوهش ها، شاید ساده ترین نوع از این سنخ پژوهش هایی باشند که هم رسانه ای و هم اسلامی هستند. دستۀ دوم پژوهش هایی است که در خدمت برنامه های رسانه قرار می گیرند؛ یعنی پژوهش های برنامه ای به طور خاص و برای برنامه های خاص؛ مانند برنامه های مستند که نیاز به پژوهش دارند یا مانند برنامه های نمایشی که اگر جنبۀ تاریخی یا جنبه های معرفتی داشته باشند، نیاز به پژوهش دارند که می توان آنها را پژوهش های برنامه ایِ اسلامی نام بگذاریم. دستۀ سوم هم پژوهشهای رسانه ای خاص هستند که در واقع روی مبانی نظری و یا عملی رسانه کار می کنند و در حوزۀ نظریه پردازی قرار می گیرند که اینها اگر با رویکرد دینی و اسلامی کار شوند به تولید نظریۀ متناسب با جهان بینی و ایدئولوژی اسلامی در عرصۀ رسانه و موضوعات گوناگون رسانه ای منتهی می شوند. برای نمونه یک فسلفۀ دینی رسانه تولید می شود یا یک روش شناسی تولیدات برنامۀ رسانه با رویکرد دینی؛ این تحقیقات بنیادی هم می توانند پسوند اسلامی به خودشان بگیرند و در عین حال با موضوعیت رسانه هستند.

بنابراین این سه دسته را می توانیم از هم تفکیک کنیم. تحقیقات نوع اول و دوم تا حدودی کاربردی هستند. دستۀ اول ـ که محتوای معارف دینی را برای مصرف در رسانه آماده سازی می کند ـ کاری با قالب ها، شیوه و شکل ها ندارد و فقط آماده سازی محتوایی را به عهده دارد. این کار را در مرکز پژوهش ها داشته ایم و داریم و شاید حجم زیادی از کارهای ما همین قسم از تحقیقات باشند. یک دستۀ دیگر هم که تحقیقات برنامه ای است كه نیاز خاص برنامه های ویژه را تحقیق می کند که این دسته، هم جنبۀ محتوایی و هم جنبۀ شکلی می تواند داشته باشد؛ یعنی باز کارکردی هستند. برای نمونه شما می خواهید سریالی تاریخی بسازید و باید بدانید مثلاً در زمان امام حسین (ع) مردم كوفه یا مدینه چه می پوشیدند، چگونه تكلم می كردند، چه رسوماتی داشته اند، نظام قبیله ای چگونه بوده است و.... این اطلاعات در قالب این دسته از تحقیقات به دست می آید. شاید تحقیقات عادی، متوجه اطلاعاتِ ریزی كه این دسته از تحقیقات روی آنها كار می كنند، نشود. اگر اینها جنبۀ دینی و مذهبی پیدا کنند، جایی مانند مرکز پژوهش های اسلامی جا دارد وارد این نوع تحقیقات شود و این دسته از تحقیقات کاربردی را هم ارائه دهد که هم ناظر بر نیازهای این قالب خاص ـ فیلم نامه، قالب مستند یا ... ـ است هم اطلاعات دینی مربوطه را عرضه می کند. در این بخش کارهایی انجام داده ایم. ولی حجم این کارها زیاد نیست. چرا كه حجم این دسته از كارها بستگی به تقاضا دارد.

دستۀ سوم تحقیقات، به تولید نظریه در عرصۀ رسانه با رویکرد دینی مربوط می شود. این از آن کارهایی است که تقریباً تا کنون هیچ جایی در سازمان انجام نشده است و مرکز هم طی یکی دو سال اخیر وارد این عرصه شده و البته جزو وظایف سنگین خودش قرار داده است. از قضا برای برای این دسته از تحقیقات، همایش ها و نشست هایی علمی برگزار شده و خواهد شد.

ولی جایگاه این تحقیقات در سازمان چگونه است و چطور برخورد می شود؟ ما باید برای تعیین جایگاه این دسته از تحقیقات، بیشتر به کاربرد آنها توجه کنیم. هر چه این محصولات، مورد استفاده قرار بگیرند، می فهمیم که جایگاه خوبی پیدا کرده اند. دربارۀ محصولات نوع اول از قدیم بوده و جایگاه خودش را باز کرده است و کاملاً مورد استفاده قرار می گیرند. در سراسر کشور همۀ استانها و همچنین شبکۀ سراسری از این دسته تحقیقات استفاده می کنند.

طبق آماری که سال گذشته مرکز تحقیقات و سنجش افکار انجام داد ـ یک مرکز مستقل كه به درخواست ما این سنجش را انجام داد ـ از مجموعه محصولات ما که مجموعه ای از محصولات اندیشه ای، برنامه ای، موضوعی، شخصیت محور و مناسبتی است ـ که دربارۀ بعضی از آنها انتظار نمی رود در برنامه ها مورد استفاده قرار بگیرند چون در حوزۀ پژوهش های اندیشه ای هستند ـ 52% مورد بهره برداری قرار گرفته كه آمار بسیار بالایی است.

آن تناسبی كه دربارۀ دستۀ اول از پژوهش های مركز می گویید یعنی چه؟

تناسب، در کوتاهی پیام، رسایی پیام، شفاف بودن پیام، به روز بودن پیام، پاسخگو به نیاز بودن پیام، متناسب با ظرفیت مخاطب بودن آن است. برای نمونه ما بخشی از معارف دینی را داریم که هیچ وقت نمی توانیم در رسانه ای که عمومی است و مخاطبان عام دارد، عرضه کنیم. چرا؟ چون آن ظرفیت های ذهنی، روحی و روانی در مخاطب برای درك و هضم این معارف وجود ندارد. پس نمی شود آن دسته از معارف را تولید و عرضه کرد. باید یك نگاه همه سویه وجود داشته باشد و متناسب با نیازهای زمانه سعی شود این معارف، گزینش، پالایش و عرضه شوند.

یکی دیگر زبان رسانه است. سعی می شود آن معارف با زبانی گفته شود که همه فهم باشد؛ به ویژه اگر لازم باشد، توضیحاتی دربارۀ رسانه ای شدن آن معارف به صورت راهنما کنارش می آید که دست اندرکاران و تولید کنندگان بتوانند از آنها استفاده کنند. این مجموعه تدابیری است كه در كنار منظور كردن پیشنهادهای برنامه سازی لحاظ می شود. پیشنهادهایی که باعث می شود، محتوای مورد نظر ما بهتر به مخاطب عرضه شود.

یک پرسش مهم که ویژۀ مرکز پژوهش های اسلامی هم نیست ولی از منظر مدیر مركز پژوهش ها بایست به آن پاسخ دهید آن است که پژوهش چه اندازه در رسانۀ ملی نقش دارد؟ به بیان دیگر مراکز پژوهشی سازمان چه اندازه با مراکزی که غیر پژوهشی هستند؛ یعنی سازنده و مجری هستند، تعامل دارند؟

از عمر مراکز پژوهشی سازمان خیلی نمی گذرد. فقط ما یک مرکز با سابقه داریم که آن هم جنبۀ سنجش افکار را داشته است و بیشتر برای مخاطب شناسی و ارزیابی برنامه ها فعالیت دارد. پژوهش هایی که پیش از تولید انجام شوند و تولید ها مبتنی بر این پژوهش ها باشند، در سازمان آن چنان سابقه دار نیستند. مراکز پژوهشی ده، دوازده سالی است که تأسیس شده اند. ما حدود 12 مرکز پژوهشی در سازمان داریم كه به تدریج راه افتاده اند و کم و بیش مورد حمایت قرار گرفته اند و کارهایی را انجام می دهند. در نتیجه اینکه در بدنۀ تولیدی سازمان، نیاز به پژوهش احساس شود و پس از احساس نیاز به دنبال رفع آن برآییم، وجود ندارد. هنوز این نوع رفتار در سازمان نهادینه نشده است. نه در ساخت برنامه ها و نه در بخش های تولیدی سازمان چه صدا و چه سیما؛ می توان مدعی شد آن چنان كه باید و شاید پژوهش محور نیستند. نه این که هیچ پژوهشی صورت نمی گیرد، بلكه هنوز جایگاه پژوهش در ساخت برنامه ها نهادینه نشده است. این قصه ای است که الآن با آن مواجه هستیم و به نظر می رسد زمان می برد برای اینکه آنچه می پسندیم محقق شود. رشدی که از 12، 13 سال پیش به این سمت آغاز شده بود متاسفانه هم از نظر کیفی و هم از نظر کمّی کُند شد.

اكنون مسئولین سازمان توجه بیشتری به امر پژوهش دارند و تلاش می كنند این مسیر با سرعت طی شود. چون مراکز پژوهشی ـ هر مرکز پژوهشی که می خواهد باشد ـ تولید کننده است و مصرف کننده اش جای دیگری است. اگر اشتهای مصرف یعنی تقاضا و نیاز به مصرف در جایی که مصرف کننده وجود دارد نباشد، تولید کننده نمی تواند تأثیر گذاریش را بالا ببرد و سیر صعودی را ادامه دهد. در واقع در ناحیۀ مصرف کننده باید اتفاقی بیفتد كه متأسفانه هنوز نیفتاده است و انتظار می رود که مسئولین برای این موضوع فکر جدی بکنند.

در طی سالهای گذشته نظام جامع تحقیقات، تدوین و ابلاغ شده كه برای تدوین آن ساعتها كار فكری و انسانی شده است و حالا باید بر اساس آن یک اتفاقاتی بیفتد. هنوز به درستی این نظام اِعمال نمی شود. به دلیل اینكه در بخش مصرفی سازمان هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده است. فعلاً به ریشه یابی این معضل وارد نمی شوم. اگر لازم باشد، در جای دیگری بحث می کنیم.

در حال حاضر میزان اتکا به پژوهش در برنامه های سازمان وضعیت و حالت رضایت بخشی ندارد. به همین دلیل سطحی نگری و کم محتوا شدن برنامه ها دیده می شود. زیرا اتکا به پژوهش کم رنگ شده است. البته بعضی برنامه ها انصافا خوب کار کرده اند. مانند برنامه های سیاسی یا همین نشست ها و گفت و گوهای ویژۀ خبری كه تا حدودی، با اتکا بر تحقیق و جمع آوری اطلاعات تهیه می شوند. ولی این ها نادر هستند. به بیان دیگر بهره بردن از پژوهش در ساخت برنامه ها روال نیست و کیفیت پژوهش های انجام شده هم آن چنان بالا نیست. به همین دلیل می شود به راحتی گفت پژوهش، رنگی در بدنۀ تولید كننده و پخش كنندۀ سازمان ندارد وگرنه پژوهش و پژوهشگر در سازمان داریم. آنها هم زحمتشان را می کشند. کارهایی را انجام می دهند ولی اگر مدیریت بخش های مختلف سازمان برای استفاده از پژوهش ها برنامه داشته باشند و از ما بخواهند و اعلام کنند که نیاز دارند، آن گاه می توانند به سبک و سیاق پژوهش ها جهت دهند. ولی متأسفانه تعامل مطلوب وجود ندارد و یک فعالیت یک سویه در حال رخ دادن است.

اگر بخواهم یك آسیب شناسی از علل كاربرد محدود پژوهش در رسانه بیان كنم، یكی از دلایلش را نوپا بودن بحث پژوهش در رسانه می دانم. این تازه پایی و جوان بودن سبب می شود، عادتِ به کارگیری پژوهش در برنامه ایجاد نشده باشد. خب جا افتادن این مسئله زمان می برد. از طرفی آمده ایم برای پژوهش، جایگاهی بیرون از بدنۀ تولید درست كرده ایم. یعنی پژوهشگر با بدنۀ سازندۀ رسانه فاصله دارد و بی آنكه با مصائب تولیدكننده و ساخت و ساز یك برنامۀ رسانه ای آشنا باشد، دارد از بیرون برای برنامه های رسانه ای پژوهش می كند. در حقیقت این دوری باعث خواهد شد گاه پژوهشی انجام شود كه مستقیماً مورد نیاز موسسۀ تولیدی نباشد و یا ممکن است پژوهش هایشان به لحاظ کیفیت و ظرافت به حد لازم نرسیده باشد.

یک عامل دیگر كه خیلی سهم بزرگی در این نابسامانی دارد، گسترش بازار مصرف كننده در چند سال اخیر است كه بسیار جلوتر از توان و ظرفیت تولیدی بدنۀ سازنده و پژوهندۀ رسانه است. در نتیجه مجبوریم کالاهای تولید شده با کیفیت ناجور را خریداری و عرضه كنیم. متاسفانه این جریان هنوز ادامه دارد. برای بالا بردن کیفیت برنامه ها زمان لازم است كه انبوهیِ تقاضا، مانع این تمركز می شود. البته در دورۀ جدیدِ ریاست سازمان و بر اساس دستور العمل های مقام معظم رهبری که فرمودند باید کارهای کمّی كاهش یابند و بر کیفیت كارها افزوده شود، انتظار می رود که به این سمت حرکت کنیم. لازمه اش فراهم كردن فرصت بیشتری برای تولید برنامه ها است. هر چه فرصت بیشتری ایجاد شود، کار با پشتوانۀ پژوهشی انجام می گیرد.

راه حل مسئله هم خیلی ساده است. باید یک ذخیرۀ برنامه ای فراهم شود. به عبارتی باید اجازه دهیم روالی که موجود است، مسیرش را طی کند و روال جدیدی در کنار آن ایجاد کنیم. اگر روی روال جدید سرمایه گذاری بیشتری شود و یک ذخیرۀ مثلاً شش ماهه یا یک ساله فراهم کنیم، دیگر نیاز به کارهای شتاب زده نخواهیم داشت. این، باید استراتژی مدیریتی کلان سازمان باشد.

برخی شبکه­های با سابقۀ بین المللی را سراغ دارم که برای ده سال دیگر و بلکه بیشتر برنامه تولید می­کنند. بنابراین این خواسته و استراتژی، شدنی است. مشکل اصلی این است که عزم و رویکرد یا به بیانی آن مدیریت مطلوبی كه بتواند بین پژوهش و ساخت برنامه آشتی دهد وجود ندارد.

در جلسۀ نقدی که در مرکز پژوهش­ها، دربارۀ سریالهای ماه رمضان بود، یکی از پاسخ­هایی که مدیران شبکه­ها به نقدها می­دانند این بود كه به دلیلی تنگی وقت گاه نمی شود برنامۀ مورد نظر را دقیقا به رویت كارشناسان برسانیم تا ایرادات آنها را برطرف كنند. خُب! این ناشی از نوعی شتاب زدگی است كه بر كیفیت برنامه ها تاثیر می گذارد. البته این را هم ناگفته نگذارم كه بهره بردن از پژوهش های موجود بسیار ضعیف است. اكنون در مرکز پژوهش­های اسلامی صدا و سیما، هفتصد و اندی کتاب در موضوعات گوناگون وجود دارد كه محمل مناسبی است برای برنامه سازان رسانه ای؛ خُب چرا نمی­روند از این پژوهشهای مكتوب و موجود استفاده کنند؟ حتما باید سراغ موضوعاتی بروند كه هیچ پژوهشی دربارۀ آن صورت نگرفته است؟

گاه در حوزۀ پژوهش كم كاری هایی دیده می شود. برای نمونه برخی حوزه ها هستند كه تا كنون كار درست پژوهشی دربارۀ آنها انجام نشده است. مانند بحث زنان؛ در این باره طرح یا پژوهش جامع و كاملی كه بتوان از یافته های آن در برنامه های نمایشی یا مستند بهره برد وجود ندارد. البته ممکن است یک کلیاتی راجع به این که مقام زن در اسلام چیست و مانند آن وجود داشته باشد ولی منظور طرحی است كه به زبان برنامه سازی نزدیك باشد. ما چنین طرحی نداریم. خب در نتیجه وقتی در این حوزه ها برنامه ای ساخته می شود، دچار مشكل قالبی یا معرفتی می شود. لازمۀ پژوهش در این حوزه ها نیاز سنجی مراكز پژوهشی است كه بیایند روی این پژوهش های مغفول مانده سرمایه گذاری كنند. یعنی باید كمی نگاهمان را به نقش مراكز پژوهشی رسانه به عنوان واسطه ای برای پژوهش تصحیح كنیم و آن ها را متولی این نوع پژوهش ها قلمداد كنیم. یعنی منتظر نشستن برای اینكه بیایند و به ما در این زمینه ها سفارش پژوهشی بدهند باعث تعطیلی این حوزه های مهم فرهنگی می شود. حتی در حوزۀ سفارش دهی هم رسانه باید چند ایده را سفارش دهد و بعد دربارۀ هر یك از آنها پژوهش لازم انجام شود تا ببینیم كدام قابلیت آن را دارد كه زودتر ساخته شود. آن وقت از بین آنها معین می كنیم كدام برای امسال است، كدام برای سال بعد است و... درحالی كه حتی چنین فرهنگی هم بر رسانه حاكم نیست. یعنی می آیند یك ایده را سفارش می دهند و همان را با هر اندازه ایراد و اشكالی كه هست تا مرحلۀ پیش تولید می برند و تازه آن زمان به یاد كار كارشناسی می افتند كه دیگر شتاب آنتن اجازه نمی  هد. در هر صورت ضعف بزرگی در رسانه هم از جهت سفارش دهی و هم از جهت متولی بحث های مهم پژوهشی بودن وجود دارد. با این تفاوت كه در اولی ضعف بر عهدۀ بدنۀ سازنده است و در دومی بر عهدۀ ما در مراكز پژوهشی كه خودكار و فعال نیستیم.

ببینید بر اساس فرمایشات شما تقصیر بر عهدۀ حوزۀ پژوهش نیست. حتی می توان گفت حوزۀ پژوهش­ در این زمینه ها جلوتر از حوزۀ تولید است. در حقیقت بدنۀ تولید است که به اندازۀ کافی با حوزۀ پژوهش تعامل ندارد. در بسیاری از موضوعات، امكان اینكه بتوانیم به سرعت مواد خام پژوهشی را برای فلان برنامه تهیه كنیم، وجود داشته است ولی نخواسته اند یا بسیار دیر درخواست داده اند. البته بنده این سخن را كه باید رسانه متولی پژوهش ها خود بشود را می پذیرم. یعنی باید از مصرف كنندۀ صرف بودن خارج شود.

بهتر است بحث را از پژوهش­های برنامه­ای به سوی پژوهش­های محتوایی جلو ببریم که ناظر بر برنامه­های خاصی نیستند. به نظر می­رسد در حوزه­های مختلف فرهنگی، تکلیف مشخص نشده است. مباحث جنس خودشان را پیدا نکرده اند. رسانه هم چون آیینه­ای از وضعیت فرهنگی جامعه است همین مشکل را دارد. یعنی این مشكل مزمن ساختار فرهنگی جامعه است. حال بحث این است که رسانه در تشخیص این گره­های فرهنگی و برنامه ریزی برای آنها چه می كند؟

یک موقعی تشخیص داده شد که بحث کنترل جمعیت از اولویت های نظام است.  رسانه به خوبی در كنار دیگر مراجع مسئول، مانند وزارت بهداشت، خانه های بهداشت و...كار فرهنگی كرد كه ثمره اش را می بینیم. اكنون بحث حجاب و امنیت اجتماعی در میان است و می توان آن را از اولویت های فرهنگی نظام دانست. پرسش من این است كه اساساً رسانه تا چه اندازه برای خودش رسالت قائل است كه بیاید این معضلات را شناسایی كند و دربارۀ آنها پژوهش كند و نتایج تحقیقاتش را در اختیار بدنۀ سازندۀ خود و دیگر نهادهای فرهنگی كشور قرار دهد. به بیان دیگر به جای آنكه بنشیند دیگران برایش تعیین اولویت كنند او خود بر اساس پژوهش ها و تحقیقاتِ یكی از دوازده مركز پژوهشیش به اولویت دار بودن فلان موضوع پی ببرد و بعد بر اساس یك برنامه ریزی درست، به كار فرهنگی از جنس رسانه ای دربارۀ آن بپردازد. یعنی باید این شان را برای رسانه قائل باشیم كه بتواند برای دیگر نهادهای كشور مسئله سازی كند و بگوید آقایان این معضل هست. راه طرح رسانه ای قضایا هم باز است. در قالب میزگردها، گفت و گوهای خبری و... متاسفانه رسانه­ در بسیاری موارد دنباله رو است به جای آنكه به واسطه ای برای به صحنه كشیدن دیگر نهادها تبدیل شود. آیا نباید رسانه موج ساز باشد؟

ببینید کار رسانه این نیست که خودش وارد موضوعات شود و موضوع سازی یا مسئله آفرینی کند. ممکن است به ندرت این کار را بکند ولی این وظیفۀ اصلی آن نیست. وظیفۀ اصلی رسانه همسانِ دنباله روی است. ولی دنباله­روی به نحو مطلوب انجام نمی­شود یا اگر قرار است انجام شود از جاهایی دنباله روی می شود كه خود آن جاها كارشان را درست انجام نمی دهند.

رسانه خودش یک نهاد تولید کنندۀ مستقل فرهنگ نیست و نباید باشد. اگر بشود بسیار خطرناک است. او باید دنباله روی نهادهای اصلی فرهنگ مملكت باشد. نهادهایی كه وظیفۀ آنها تولید فرهنگ است. رسانه باید دنباله رو آنها باشد. باید دنباله­رو نهاد دانشگاه، حوزۀ علمیه و مانند اینها باشد. در واقع رسانه نباید جای آن نهادها را بگیرد. رسانه مرجع بیان آسیبهای فرهنگی است و باید در آسیبهای فرهنگی به سوی این نهادهای فرهنگی برود و نظرات آنها را جویا شود. در حقیقت نقش رسانه یك نقش ارجاعی است. باید حرف و سخن آن نهادها را در قالب زبان رسانه كه برای مردم فهمیدنی تر است بیان كند.

ببینید ما در كشورمان یك مدیریت فرهنگی مطلوب نداریم. این عرایض بالای من بیشتر جنبۀ آرمانی و انتزاعی داشت چرا كه بیان مطلق این سخن كه وظیفۀ فرهنگ سازی بر عهدۀ نهادی چون حوزۀ علمیه یا دانشگاه است، بسیار خوش بینانه خواهد بود. كدام دانشگاه؟ دانشگاهی كه مشغول رتق و فتق امور دانشجویان خود است و در یك نگاه، كارش چاپ مدرك شده است یا كدام حوزه؟ حوزه ای كه مشغول مصائب و مشكلات معیشتی و تحصیلی طلابش است. پس می بینیم كه همان نهادهای فرهنگ ساز هم در كار خودشان مانده اند. مسئلۀ مدیریت فرهنگی و مدیریت پژوهشی در كشور ما مسئله ای فراسازمانی است. اینكه رسانه نباید فرهنگ­سازی کند درست است ولی بخواهیم یا نخواهیم دارد فرهنگ سازی می كند. عموماً هم این فرهنگ سازی به دست عده ای فیلم ساز، تهیه كننده و نویسنده سپرده شده است؛ در رسانه هم تنها کاری که می توان انجام داد، مدریت پخش است. یعنی نظارت­ پخش؛ تازه این را هم باید در نظر گرفت گاهی كج سلیقگی هایی رخ می دهد. برای نمونه درست همزمان با بحث امنیت اجتماعی می آیند برنامه هایی پخش می كنند كه ناخودآگاه ترویج همان پوشش مسئله دار است.

حجم رسانه­ها و توان آنها به شكلی است كه نمی توان از نقش فرهنگ ساز آنها چشم پوشی كرد. رسانه ها می توانند با برجسته سازی یك مسئله كاری كنند كه در اولویت قرار بگیرد و دیگر مسائل عقب برود. ولی وظیفۀ تعیین اولویت­ها با نهادهایی در خارج رسانه است. مهندسی فرهنگی، کار رسانه نیست، کار نهادهای دیگری فراتر از رسانه است. رسانه وظیفۀ عاملیت دارد، نه طراحی فرهنگی؛ او عامل مهندسی فرهنگی است نه طراحی مهندسی فرهنگ؛

ببینید شورای عالی انقلاب فرهنگی را می شناسیم. آن نهاد هم در اندازه های كلان، باز هم طراح مهندسی فرهنگی كشور نیست پس چه رسد به رسانه؛ طراح اصلی مهندسی فرهنگی كشور نهادهای تولید كنندۀ فرهنگ هستند؛ یعنی حوزه­های علیه و دانشگاه­ها. اگر هم در مقام عمل آن نهادها کاستی داشته باشند، این کاستی دودش به چشم همگان خواهد رفت. رسانه نقش اصلی­اش این است که دنباله­رو باشد. یعنی باید دنباله­رو طراح باشد. همچنان كه مجری یك طرح باید تنها طرح مهندس سازه را اجرا كند و خود چیزی به نقشۀ آن اضافه نكند یا از آن نكاهد، دربارۀ رسانه و نقشش در مهندسی فرهنگ هم این مسئله صادق است.

ببینید مخاطب با نام مراكز پژوهشی تا اندازه ای آشنا است. بالاخره آرم مركز خود ما هم گهگاه در انتهای برنامه هایی كه در آن حضوری داشته ایم زده می شود. ولی این حضور چه تاثیری داشته است؟ به نظر می رسد حضور مراكز پژوهشی در برنامه های ساخته شدۀ رسانه در حد همین زدن آرم باشد. رسانه نباید منتظر اتفاقات بیرونی بماند. باید برای دوازده مركز پژوهشی خود برنامه ریزی كند و آنها را سامان دهد تا بتواند بر روی نیازهای پژوهشیش كار كند. باید برای این مراكز تقسیم كار صورت بگیرد.

من تنها می توانم دربارۀ مركز پژوهش های اسلامی نظر بدهم. از دید من مرکز پژوهش­ها به نحو زیادی در برنامه­ها حضور دارد؛ اگرچه حضورش آشكار نیست و البته لازم هم نیست به همه جا خود را معرفی کند و یا اصرار  داشته باشیم در تیتراژها ناممان بیاید. ما تولیدات خودمان را  به همۀ بخش­های رسانه می­فرستیم تا در همۀ شبکه­های سراسری و استانی پخش ­شود. خب آنها آزاد هستند استفاده کنند و البته بسیاری هم استفاده می كنند. آماری دارم كه نشان می دهد بیش از 52% تولیدات ما استفاده می­شوند. پس ما به یک معنا حضور پررنگی داریم ولی حضورمان نشان دار نیست؛ حالا شاید در بعضی از برنامه­هایی که یا خودمان تولید می­کنیم یا حضور ما بیش از این مقدار است و همکاری­های زیادی داریم، آرمی از مركز بیاید و ما خودمان را آشكارا معرفی كنیم.

از طرفی لازم است یادآوری كنم كه بر اساس نظام جامع تحقیقات ـ که حدود پنج سال پیش به تصویب رسیده است ـ دربارۀ وظایف همگی نهادهای تحقیقاتی بحث شده و تقسیم وظایف انجام شده است. كاملاً حیطۀ وظایف هر کدام از اینها معلوم شده است. حتی تقسیم موضوع شده است تا هر مركزی بداند باید روی كدام نیازهای پژوهشی سازمان سرمایه گذاری كند. برای هر کدام شرح وظایفی نوشته شده است. ولی به نظر می­رسد تا حدودی دیگر مراكزی كه باید بر اساس این نظام جامع با این مراكز ارتباط داشته باشند خیلی پایبند به موارد توافق شده نیستند.

خب با همین وضعیت موجود، بهتر نیست مراكز پژوهشی ای مانند ما به جای آنكه معطل ارتباط گیری ها شوند، نیازها را بسنجند و پیش از آنكه درخواست نیاز شود روی برخی موارد، سرمایۀ پژوهشی بگذارند؟ این یك مسیر برای جا انداختن فرهنگ بهره بردن از پژوهش در برنامه سازی است. ببینید پژوهش هایی كه در حوزۀ معارف دینی در همین مركز انجام می شوند تا اندازه هایی انتزاعی است. یعنی آن زبان رسانه ای را ندارند و بیشتر ناظر بر معارف دینی، بما هو معارف هستند. یعنی كمتر آمده ایم پژوهش هایمان را بر روی رسانه ـ البته از پایگاه دین ـ متمركز كنیم. بیشتر دنبال تولید متن های معرفتی هستیم.  ما باید دربارۀ برخی موارد مهم كه خودمان احساس می كنیم لازم است پژوهشی صورت بگیرد، پژوهش كنیم و آن را به ثبت برسانیم. آن وقت خواهی نخواهی فلان تهیه كننده وقتی بخواهد برنامه ای بسازد كه برای نمونه در آن، یكی از شهرهای جهان اسلام مانند كوفه، مكه و... نقش دارد و ببیند پژوهش ما به دردش می خورد به آن رجوع می كند. یعنی ما به جای منفعل بودن فعال باشیم و خودمان را به این فرآیند اشتباه تحمیل كنیم. 

نمی توان در این كار یك طرفه پیش رفت. وقتی بیایید کاری انجام دهید ولی از آن بهره گیری درست نشود و زمین بماند، دیگر نمی آیید سرمایه های مادی و معنویتان را صرف یك چنین كار عبثی كنید. ما دربارۀ اسلام یك كار پژوهشی انجام دادیم و به سیما فیلم ارائه كردیم ولی استفاده نكردند. چرا؟ باید از خودشان پرسید. سرمایه­های انسانی آنقدر زیاد نیست که بخواهیم وارد چنین فرآیندی بشویم كه خودمان ی

تماس با هنر اسلامی

نشانی

نشانی دفتر مرکزی
ایران ؛ قم؛ بلوار جمهوری اسلامی، نبش کوچه ۶ ، مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام، طبقه دوم، خبرگزاری ابنا
تلفن دفتر مرکزی : +98 25 32131323
فاکس دفتر مرکزی : +98 25 32131258

شبکه‌های اجتماعی

تماس

تمامی حقوق متعلق به موسسه فرهنگی ابنا الرسول (ص) تهران می‌باشد