در حال بارگذاری؛ صبور باشید
منبع :
دوشنبه

۲۲ فروردین ۱۳۹۰

۱۹:۳۰:۰۰
42339

جادوییسم و سینما(بخش پایانی)

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جادوییسم و سینما(بخش پایانی)               

اشاره

این نوشتار، برگرفته از گفت‌وگوی پژوهشگران و هنرجویان خانۀ هنر و اندیشۀ مرکز پژوهش‌های اسلامی صداوسیما با منتقد و پژوهشگر سینما آقای سعید مستغاثی است كه در شماره‌های پیاپی ماه‌نامۀ رواق هنر و اندیشه به چاپ خواهد رسید.

و اما بعد...

سینمای غرب تا چه اندازه و چگونه در مسیر آموزه‌های صهیونیسم و سران قدرت غرب قرار گرفته است؟

فیلم رمز داوینچی، دربارۀ حقیقت جام مقدس صحبت می­كند و توضیح می­دهد که انجمن فراماسونری، این حقیقت را سال­ها مخفی نگاه داشته است. یكی از قهرمانان فیلم ابراز نگرانی می­كند كه ممكن است این حقیقت از یاد برود و سپس می­­­گوید:

نه، ما سال­ها در هنرهای مختلف اعم از موسیقی، نمایش­نامه­نویسی و فیلم­های‌مان، این حقیقت را نگاه داشته‌ایم. برای این‌كه در ذهن كودكان این مطالب از کودکی حک شود، آن‌ها را در هزاران کارتون و برنامۀ کودکانه آورده‌ایم [كه البته مردم دنیا به دلیل اشارات غیر مستقیم زیاد متوجه نمی شوند.]

اكنون آموزه­های مخفی‌شان به صورت انیمیشن به خانه­های من و شما می­­آیند و بچه­های ما می­بینید و بعد می­گوییم تنها یك كارتون است، غافل از این‌که این برنامه‌ها همراه با مضامین نیمه‌پنهان صهیونیستی، کابالیستی و فراماسونری هستند. برای نمونه انیمیشنی به نام ماداگاسكار  ساخته‌اند کهاز قضا به فارسی دوبله شده و از تلویویزیون هم پخش شده است. داستان چنین است که چهار حیوان مختلف از باغ­وحش نیویورك فرار می­كنند و به دامن طبیعت می‌گریزند. در فیلم‌ها گریز به طبیعت، بازگشت به خویشتن و هویت معنی می­شود. این‌ها به جنگل می­روند تا به طبیعت خودشان برگردند و‌ هویت خودشان را بیابند. در ادامه این حیوانات در جنگل وحشی می‌شوند و همدیگر را می­خوردند! این فیلم به طور غیر مستقیم می­گوید كه اگر تو به طبیعت و هویت خودت برگردی، از باغ­وحش نیویورك بیرون روی، وحشی می­شوی. سپس این چهار حیوان به این نتیجۀ محتوم می‌رسند که باید به باغ­وحش بر­گردند و می­گویند ما باید در این باغ‌وحش باشیم، ‌تحت نظارت باغ­وحش­بانان؛ یعنی سران قدرتمند هالیوود و آمریکا، جهان را این‌گونه می­خواهند و در آثار هنری هم این­گونه القا می‌كنند. بچۀ من و شما می­پرسد واقعاً همین­گونه باید باشد و باید برای همیشه در باغ وحش زندگی كنیم! دقیقاً این‌ها چیزهایی است كه در فیلم­های‌شان می­آید.

بنابر گفتۀ شما از دهۀ هفتاد جادو‌گری رواج پیدا كرده است؛آیا منفی بودن جادوگری، تنفّر عمومی ایجاد نمی­كرد؟

معمولاً نگاه عرفی به جادوگری نگاه منفی بوده است. در فیلم­هایی كه آن موقع ساخته می­شد، تلاش می­شد كه همان عرف مرسوم نشان داده شود در نتیجه باعث برانگیختن تنفر عمومی نبوده، بلکه ترویج خرافاتِ عموم مسیحیان و یهودیان بوده است ولی یك­سری فیلم­هایی می‌ساختند برای این‌كه جادوگران را خوب معرفی كنند. برای نمونه جادوگر شهر اُز، دختر شاه پریان یا چیزهای دیگر؛ جادوگر شهر اُز را كمپانی سِلزنیك ساخت كه كمپانی‌ای صهیونیستی بود. مشخص است كه آن‌ها بر اساس آموزه­های خودشان این كار را كردند.

سیل ساخت فیلم‌هایی كه دربارۀ جادوییسم باشد، جدید است و این هم مشخصاً صهیونیستی است. همین فیلم هری پاتر را شرکت برادران وارنر که از ابتدا یهودی و صهیونیستی بود، ساخته است. حتی جادوگری را پیش از این به شرق نسبت می­دادند؛‌ مانند فیلم­ علی‌بابا و چهل دزد بغداد و...؛ یعنی خیلی زیركانه تلاش می‌كردند محتواهایی را كه بین مردم منفی بودند شرقی معرفی کنند یا بگویند از شرق نشات گرفته است مانند فیلم جن‌گیر که شرارت و شیطنت از کربلا در عراق به غرب می‌رود و در جسم دخترکی حلول می‌کند تا به نوعی بدنام كردن شرقی­ها، مسلمین و شیعیان ختم شود. ولی امروزه داستان فرق کرده و جادوی آخرالزمانی غربی را می‌سازند که در نهایت بر همۀ جهان مسلط می شود.              

چرا كابالیسم و بودیسم بیشتر در سینمای غرب مورد توجه هستند و بعضاً در كنار هم هستند ولی هندوییسم کمتر مورد توجه بوده است؟

به نظرم می­آید كه كابالا یا همان فرقه­های فراماسونری كه اكنون در دنیا بر رسانه­های مختلف حاكم هستند، از همۀ آن فرقه­های گذشته و امروز که به نظرشان در راستای اهدافشان باشند، استفاده می­كنند. حتی از معنا­گرایی و مفاهیم ماورایی هم استفاده می‌کنند. البته با تقریرات و تحریفاتی که به نفع خودشان باشد. طبق آموزه­ها و طبق پروتكل‌های حکمای صهیون، باید از همه چیز به نفع دنیای خود استفاده كنند. این است كه شاهدیم بودیسم را با همۀ سابقه‌اش، به خدمت خودگرفته‌اند، علاوه بر این‌که بودیسم، خدا، معاد و فلسفۀ سیاسی ندارد و با سکولاریسم مورد نظر آن‌ها سازگارتر است ولی بالاخره هندوییسم احکام و شرایعی دارد و کاملاً بی‌محتوا نیست. آن‌چه یك مقدار با آموزه­های‌شان منافات پیدا می­كند یا آن شخصیت­هایی كه به اصطلاح یك مقدار در آموزه­های‌شان مانع ایجاد می­كنند را کمتر مورد توجه قرار می‌دهند. آن‌هایی كه بیشتر از لحاظ سیاسی و فکری با آن‌ها همراه هستند، در کانون توجه رسانه‌های غربی قرار می‌گیرند. شخصیتی مانند دالایی­لاما ـ رهبر بوداییان تبت ـ را همه جا عَلَم می­كنند و به او جایزه می­دهند. چون او و آموزه‌هایش با غرب همراه هستند. 

عناصر نمادین و نشان­دهندۀ كابالیسم و صهیونیسم چیست؟

علاوه بر نمادهای عرفانی مشترک بین مکاتب مختلف عرفان و تصوف، اشتراكات دیگری هم دارند. برای نمونه مسئلۀ آرماگدون و منجی است كه خیلی برای آن‌ها مهم است. آخرالزمانِ آن‌ها بسیار شاخص است. این‌ها در فیلم­های‌شان به وفور مطرح است.

هم‌چنین مسئلۀ آنتی کرایست است؛ آن شیطان، هیولا یا  ضد‌مسیحی كه می­آید و دنیا را تهدید می­كند. گاهی به آن دجال هم می‌گویند. البته دجال از نظر مسیحیت و یهودیت با دجال در بین مسلمانان، خیلی فرق دارد.

این‌كه چرا بسیاری از فیلم­های دوران کنونی، فیلم­های وحشتناك و ترسناك هستند و چرا آن‌قدر جهان را وحشتناك و سیاه ­نشان می‌دهند،‌ دقیقاً همین است که می‌خواهند خطر ظهور ضد‌مسیح یا شیطان را به بشر گوشزد کنند و بگویند که تنها منجی ما نجات‌بخش همۀ بشر است. در فیلم­هایی كه در چند دهۀ غرب تولید كرده است، فیلم­های ترسناك و هراس­آور زیادی را شاهد بوده‌ایم. همیشه یك خطری جایی را  تهدید می­کند؛ برای نمونه زامبی­ها. آن‌ها كه می‌میرند و با یك حالت­های وحشتناكی تبدیل به زامبی می‌شوند، ویروسی كه همه را زامبی می‌كند، یا زنبورها و سوسک‌ها یا حشرات بزرگی که به افراد بشر و آبادی‌ها حمله می‌كنند یا آتش و آتشفشان یا سیل یا زلزله­ای كه خواهد آمد، یا بیماری‌های فراگیری که همه را تهدید می‌کند یا بیگانه‌ها و فضایی‌ها و تروریست‌هایی که هیچ نمی‌فهمند.

همیشه رسانه­های غرب آدم­ها را از یك چیزی می­ترسانند؛ آدم­های جامعۀ خودشان و دنیا را سیاه ­نشان می­دهند. برای نمونه نشان می­دهند كه صبح بیدار می­شوی و ناگهان خود را در یك زنجیر می‌بینی كه اگر خودت را از آن خلاص نكنی با بدترین شكنجه­ها روبه‌رو خواهی شد. همیشه ترس را به شما القا می‌کنند به گونه‌ای كه اگر  در خانه هم باشی، دچار وحشت هستی.

چند سال پیش یكی از محققان و کارگردانان آمریكایی به نام مایكل مور، در فیلمی به نام بولینگ برای كلمباین بررسی كرد كه چرا در آمریكا در سال، یازده هزار قتل با گلوله انجام می‌شود‌؛ یعنی بیشتر از همۀ كشورها! ‌ابتدا نظریه‌ای ارائه داد که شاید به دلیل سابقۀ خشونت‌بار آمریكا باشد. تحقیق كرد و به این نتیجه رسید که نه! چنین نیست. در خیلی از كشورهای دنیا این سابقه بیشتر است. نظریۀ بعدی را ارائه داد که دلیل خشونت زیاد آمریکایی‌ها این است که اسلحۀ بیشتری در اختیار آنان است؛ دید نه! در كانادا بیشتر است. در نهایت به این نتیجه رسید كه این وضعِ فاجعه‌بار، حاصل ترسی است كه رسانه­ها در جامعۀ آمریكا می­پراكنند. مرتب در رسانه­ها القا می‌کنند که به زودی سیل می­آید، ‌آفات حمله می­كنند، ‌تروریسم حاكم می‌شود. فیلم­ها به شدت آدم­ها را می­ترسانند،‌ جهان را سیاه می‌نمایانند.‌ همیشه انگار یك وحشتی در این جهان حاكم است، یك ارواحی می­خواهند این جهان را بگیرند، شیطان می­خواهد بیاید. در تداوم تبلیغات رسانه‌ای و سینمایی‌شان، می­گویند ما هستیم كه می­توانیم علیه شیطان و این جهانِ سیاه بجنگیم، علیه این قاتل­های زنجیره­ای. این دستگاه ماست، این چشم‌آبی‌های آمریكایی هستند كه می­توانند این كار را بكنند. ما هم برای این‌كه شروران را سركوب كنیم، باید برویم و در خانه‌های آن‌ها، آن‌ها را سركوب كنیم. بدین نحو لشگركشی­های پر خرج خود را هم توجیه می‌کنند. این‌ عناصر نشان­دهندۀ طرز فكر سردمداران امروز سرمایه، رسانه و سینماست كه به طور مشخص كابالیست­ها و صهیونیست­ها هستند.

در چنین شرایطی كه سینمای غرب چنین فعالیت­هایی دارد،‌ سینمای ایران چه برنامه‌هایی داشته یا در آینده خواهد داشت؟

به واقع سینمای ایران هیچ برنامه­ای نداشته و­ فكر هم نمی­كنم در آینده با این عوامل سینمای موجود، کار مهمی انجام دهد. شاید بفرمایید این بدبینانه است ولی شما را به ساختاری كه سینمای ایران دارد توجه می‌دهم. ببینید شما اگر به كسی یا چیزی امید داشته باشید، برمی­گردد به ساختار آن. برای نمونه فرض كنید فرزندی دارید که نبوغ خاصی در او می‌بینید. آن‌گاه می‌گویید این بچه اگر تلاش کند، در آینده یك چیزی می­شود. ‌در این سینمای موجود، متأسفانه آن‌هایی كه دارند اداره می­كنند و ساختارش را دارند، دست‌كم آن‌هایی كه نبض كلیدی را در اختیار دارند، یعنی تهیه­كنندگان و تولیدكنندگان به طور مشخص، این ایده‌ها را ندارند. دربارۀ فیلم­سازها صحبت نمی­كنم. برخی کارگردانان، آدم­های خلاق و متعهدی هستند ولی به طور مشخص تهیه­كنندگان، دربارۀ این مسئله فكر نمی­كنند كه این مضمون، سمبل یا تفکر صهیونیستی است، كابالیستی است، یا آخرالزمانی است. به قول معروف این­كاره نیستند. تنها فكرشان همین است که فیلمی سرگرم­كننده و گیشه‌پسند بسازند. در نهایت از این سینما آبی گرم نمی­شود، مگر این‌كه یك تحول خیلی خاصی در آن به وجود بیاید.

متاسفانه تاثیر این تفکرات در جامعه فهمیده نمی‌شود. این احساس نمی­شود كه جهان غرب و صهیونیست‌ها این فعالیت‌ها را علیه ما آغاز كرده‌اند. همه فكر می­كنیم می­توانیم گفت‌وگو و مصالحه كنیم. نه! مصالحه­ای در كار نیست، اصلاً نمی­تواند گفت‌وگویی باشد. اصلاً آرمان­ها با هم متفاوت است. آن‌ها امام زمان ما را (نعوذ بالله) ضد‌مسیح و رییس شیاطین می‌خوانند. چه طور می­توانیم با آن‌ها مصالحه كنیم! آن‌ها ما و اجدادمان را شیطان، نیروی شر و محور شرارت نامیده‌اند و در فیلم‌های‌شان نشان داده‌اند. تنها صد و بیست كانال تلویزیونی به تبلیغ مرام اِوانجلیست‌ها مشغول هستند. در سال، حدود هزار فیلم در آمریكا ساخته می­شود، حدود ششصد یا هفتصد عدد آن تبلیغ این آرمان‌ها و اسطوره‌هاست.

ما چه کرده‌ایم؟ صدا‌وسیما و سینمای ما چه کرده است؟ آیا همین مقدار کار کمی که انجام شده، کافی بوده است؟ وقتی فیلمی مانند ماتریكس هیجده هزار سینمای دنیا را به تسخیر خود در‌می­آورد و فروشی بالای دو و نیم میلیارد دلار دارد، بُرد تیراژ كتاب‌های دو یا سه هزار نسخه‌ای ما چه اندازه می‌تواند باشد؟

در طول این بیست و هشت سال چه فیلمی دربارۀ یكی از مظاهر امام زمان(عج) ساخته‌ایم. چه اندازه دنیا سینمای دینی یا آخرالزمانی ما را دیده است؟ اصلا ما سینمای آخرالزمانی داریم؟ باور كنید خیلی از بچه­های ما از ظهور امام زمان می­ترسند! می­گویند اگر امام زمان بیاید خون راه می­اندازد! آن­قدر در این جامعۀ هنری ما كار نشده كه نسل‌های بعدی از امام زمان(عج) می­ترسند، ولی از مسیح آن‌ها نمی­ترسند! مسیح(ع) مظهر مهربانی، خوبی و محبت است، چون آثار بسیاری از مسیح و قدیسان مسیحی در ویدیوکلوپ‌ها، ماهواره‌ها و حتی تلویزیون پخش شده است ولی متأسفانه یک فیلم دربارۀ حضرت ولی‌عصر(عج) نساخته‌ایم.

دلیل این كم‌كاری سینمای ایران دربارۀ آخرالزمان و رویدادهای آن را در چه می‌دانید؟

واقعاً پرسش خوبی است؛ یعنی فكر می­كنم  باید بنا به آن چیزی كه در احادیث وجود دارد، امام زمان(عج) اول شناسانده شود، سپس زمینه‌های ظهور و خصوصیات یاران ایشان بررسی شوند. امام زمان را تنها در نیمۀ شعبان می شناسند. جوان‌ها و مردم جشنی می­گیرند و بعد که می­گوییم امام زمان ظهور می­كنند، گفته می‌شود حالا هنوز وقتش نرسیده است! این نشان می‌دهد قضیه را جدی نگرفته‌ایم. به همین دلایل است که ظهور عقب می­افتد. همه چیز را شوخی گرفته‌ایم ولی آن طرف، در غرب، صهیونیست‌ها با مسائلی از این دست خیلی جدی برخورد می‌كنند. این جدیت را می‌توان از فیلم‌ها و برنامه‌های فرهنگی‌شان دریافت. به نظر حقیر این قدرت خدا و ساحت مقدس امام زمان(عج) است كه این مملكت را نگاه ­داشته است.

این میان می‌خواهم نظر شما را دربارۀ برنامه‌ای كه مدتی در رسانۀ ملی گُل كرده بود، بپرسم؛ سینما‌ماوراء

سینما‌ماوراء هم در همان عرصۀ سیاست­های تلویزیون است. تلویزیون البته مدیران پرتلاشی دارد، آدم­های خوبی در آن هستند، قصدها و نیت­ها خوب است ان­ شاء الله. ولی برنامه­ای برای دشمن­شناسی و آرمان‌شناسی اسلامی و ارزیابی فیلم‌های غربی با این دید، متاسفانه وجود ندارد. دشمن اصلی ما همین صهیونیست­ها و برنامه­های‌شان و آرماگدونی­ها هستند. قرآن کریم هم حدود هزار آیه دربارۀ شیوه‌های دشمنی با اسلام و تاریخ یهود دارد.

شما وقتی كانال­های غربی را نگاه كنید، مرتب علیه شیعه تبلیغ می‌کنند. متأسفانه چنین دیدگاهی در سینما و تلویزیون ما نیست. نگاه ما به فیلم‌های آن‌ها منهای نگاه دقیق دشمن‌شناسانه است.

برنامۀ سینما‌ماوراء هم به یك­سری فیلم كه از آن طرف بیاورند و تنها غیرمادی باشند، محدود شده است؛ یعنی همین که فیلمی به جای دیگری غیر از مادیات توجه داشته باشد، کافی است. حالا این‌كه این غیرمادی بودن، جادوییسم است، بودیسم است، کابالیسم است یا شیطان پرستی، مهم نیست. نمونه آثاری که سینما‌ماورا نشان داده است، بر این ادعا شاهدی قوی است. در چند فیلم­ پخش شده در همین برنامه تفكرات لاییك‌وار ارائه شده است و بیشتر منتقدین هم متاسفانه به دلیل بی‌خبری تجلیل می­كنند! در نقد فیلم که تنها نباید ساختار سینمایی را بلد بود، باید به محتوای فیلم‌ها هم مسلط بود.‌ حرف من این است كه چنین فیلم­هایی را نشان دهید، ولی منتقدی عالِم و دانشمند بیاورید که دقیقا این‌ها را توضیح دهد و تفکرات اصلی حاکم بر هالیوود و سینمای غرب و شرق را با توجه به حقانیت اسلام و تشیع توضیح دهد و شگردهای آن‌ها را رو کند.

متاسفانه همین وضع را در هنرها و جامعۀ خود هم داریم. برای نمونه اخیراً كتاب فریدون آدمیت كه خود یكی از فراماسونر­های شاخص ایرانی است، چاپ شده به نام میرزا حسین‌خان سپه­سالار كه دربارۀ بنیان­گذار فرماسونری در ایران است. وی در این كتاب اندیشۀ ترقی را به فراماسونری نسبت داده است، در صورتی که هر کس با تاریخ کمی آشنایی داشته باشد، می‌داند که فراماسونرها وابسته به صهیونیست‌ها، انگلیس و آمریکا بوده و حافظان منافع آن‌ها در دنیا هستند. نمی‌گوییم چاپ نشود، بلکه انتشار بدهند ولی در كنار آن بنویسند میرزا حسین‌خان سپه‌سالار چه کسی بوده و چه کرده است. بنویسند او بود که اولین دولت فراماسونری را در ایران تشكیل داد. بنویسند که فریدون آدمیت فراماسونر است. دست كم این‌ها را توضیح دهند كه خوانندۀ جوان مشرب فكری این افراد را بشناسد. متأسفانه این كار انجام نمی­شود. این تفكر در تلویزیون هم وجود دارد؛ یعنی با وجود فیلم­ها و كارهای خوبی كه ساخته می­شوند و فیلم­های خوبی كه نشان می­دهند ولی این تفكر منسجم وجود ندارد و این برنامه­ها به هرز می­روند و همین سینماماوراء‌ می­تواند بهترین محمل برای بیان آرمان­ها، عقاید اسلامی و افشای فیلم­ها و برنامه های مخدر آن‌ها باشد.

با توجه به مسائل موجود و ترویج شدید جادوگری و مسائل ماورایی منحرف در ایران و جهان، به طور مشخص چه پیشنهادی برای جلوگیری و مقابله به مثل دارید؟

اكنون فرقه­های انحرافی بسیار زیادی در کشورمان وجود دارند. اخیراً كتابی چاپ شد از دکتر محمد تقی فعالی به اسم آفتاب و سایه­ها كه راجع به این فرقه­ها بود ‌كه توسط دفتر مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها توزیع شد. ‌اولین بار بود كه دربارۀ این فرقه­ها به طور جدی صحبت می­شد. این اولین قدم است. متاسفانه بنده دیده‌ام كه كتاب­های این فرقه­ها را به صورت مجانی در میدان­های شهرهای ما پخش می­كنند و هیچ­كس جلوی آن‌ها را نمی­گیرد. باید جلوی تبلیغ ضلالت را گرفت. این قدم بعدی است. باید با فرقه­هایی كه پس‌فردا هزار تفكر انحرافی، خانه‌های تیمی و تیم‌های فساد فکری و جنسی به وجود می­آورند برخورد مناسب شود.

به نظر می‌رسد پیش از مقابله به مثل، باید كار را ایجابی و تولیدی كنیم. کار اثباتی كنیم؛ یعنی این‌كه بیاییم دست‌كم تفكرات، دشمن‌شناسی و آرمان‌های خودمان را در قالب فیلم‌های جذاب و قوی نشر دهیم. سپس مقابله به مثل کنیم. کار تدافعی هم یك واقعیت است و باید وجود داشته باشد. مؤثرترین سلاح می­تواند رسانه باشد، رسانه و سینما كه مهم­ترین و مؤثرترین هستند. فیلم باید ساخت. برنامه ساخت. روشنگری كرد. كانال تلویزیونی ایجاد كرد. همین كتاب و نشریه و این قبیل کارها.

سوءتفاهم نشود، نه این‌كه ممنوعیت به وجود بیاید. كتاب­های آنها هم منتشر شود ولی این، محملی شود برای توضیح این پدیده‌ها. اخیراً دیدم كتاب دو قرن سكوت آقای زرین‌كوب دوباره به چاپ رسیده است. كتابی كه شهید مطهری نقدهای اساسی به آن داشتند. این کتاب دربارۀ ایران بعد از اسلام است و می­گوید كه پس از اسلام دو قرن ایران ساكت بود و هیچ فرد شاخصی نداشت. شهید مطهری در كتاب خدمات متقابل اسلام و ایران با دلیل و برهان، توضیح داده‌اند كه اتفاقاً این­گونه نبوده است و ‌در این دو قرن، پایه­ای‌ترین عرفا، فضلا و فلاسفۀ ایرانی را داشته‌ایم. پایه­ای­ترین علوم­ در همین دو قرن تولید و صادر شده‌اند. كار خوبی كه در چاپ جدید این كتاب شده‌ آن است كه صحبت­های شهید مطهری را هم همراه اصل کتاب چاپ کرده‌اند؛ خیلی كار خوبی است. یعنی دست‌كم اگر آن نظر مطرح می­شود، نظر ایشان هم مطرح شود. اگر نظر فراماسونری چون فریدون آدمیت دربارۀ فراماسونر دیگری به نام سپه­سالار گفته می­شود، در كنار آن واقعیت برنامه‌های این‌ها هم گفته شود. حتی طبق اسناد ساواك، در زمان شاه گفتند که این كتاب ضد‌اسلامی است و ممكن است مردم وقتی كه این حرف­های ضد‌اسلامی را بخوانند، بر آشوبند و کتاب چاپ نشود ولی محمدرضا شاه که نوكر فراماسونرها بوده می­گوید کتاب چاپ شود!

 

در گفت‌وگو با سعید مستغاثی

به كوشش محمدحسین‌ فرج‌نژاد

منبع:ماهنامه رواق هنرواندیشه،شماره بیست وچهارم

Ps147

 

 

                                                                                             

 

تماس با هنر اسلامی

نشانی

نشانی دفتر مرکزی
ایران ؛ قم؛ بلوار جمهوری اسلامی، نبش کوچه ۶ ، مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام، طبقه دوم، خبرگزاری ابنا
تلفن دفتر مرکزی : +98 25 32131323
فاکس دفتر مرکزی : +98 25 32131258

شبکه‌های اجتماعی

تماس

تمامی حقوق متعلق به موسسه فرهنگی ابنا الرسول (ص) تهران می‌باشد