در حال بارگذاری؛ صبور باشید
منبع :
دوشنبه

۲۲ فروردین ۱۳۹۰

۱۹:۳۰:۰۰
42340

جادوییسم و سینما(بخش دوم)

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جادوییسم و سینما(بخش دوم)

اشاره

این نوشتار، برگرفته از گفت‌وگوی پژوهشگران و هنرجویان خانۀ هنر و اندیشۀ مرکز پژوهش‌های اسلامی صداوسیما با منتقد و پژوهشگر سینما آقای سعید مستغاثی است كه در شماره‌های پیاپی ماه‌نامۀ رواق هنر و اندیشه به چاپ خواهد رسید.

و اما بعد...

اگر تمایل دارید، خلاصه‌ای از بحث را تا بدین‌جا بفرمایید.

تا این‌جا ظهور فیلم­های جادوگری و جادوییسم در غرب را از دو جنبه بررسی كردیم؛‌ یکی جنبۀ جامعه­شناختی بود و یكی جنبۀ آرمان­گرایی و سیاسی­نگری. از جنبۀ جامعه‌شناختی برخی اعتقاد دارند این موج از اروپا به آمریكا رفته است. موج بی‌بندوباری، عصیان­گری، شورش بر علیه بافت‌های سنتی جامعه و خانواده از دهۀ هفتاد در آمریكا اوج گرفت. فیلم­های آن موقع اغلب دارای قهرمانان ضد‌سنت و ساختارشکن است. افراد می­خواهند محیط خودشان را بشكنند و بیرون بروند. طبق اسنادی كه وجود دارد، خانواده­ها از هم پاشیدند و مضمحل شدند، سپس روابط بسیار شدید غیراخلاقی در جامعه ایجاد شد به گونه‌ای كه جامعۀ آمریكا با سیل‌ بچه­های نامشروع روبه‌رو شد و جامعه در معرض اضمحلال قرار گرفت.

در برابر این وضع، دو واكنش انجام شد. ‌یكی از سمت جامعه؛ خانواده­ها وقتی كه این معضل را در جامعه ­دیدند، تلاش كردند یك مقدار بیشتر بچه­هایشان را حفظ كنند. سازمان‌های آموزشی و‌ مراكز روان­شناسی هم به تکاپو افتادند. چراكه فهمیدند این نوع آزادی دادن به بچه‌ها مضر است و به صورت سم در جامعه نفوذ می­كند و نزدیك است كه جامعه را از هم بپاشاند. هم‌چنین افراط در آزادی‌های لیبرال اباحه‌گر، بی­بندوباری­هایی را به وجود آورد که باعث نوعی بحران معنویت در غرب شد.

همیشه افراط، تفریط به بار می­آورد. جوان­ها غیر از آن‌كه خودِ آن سازمان‌های خانوادگی و جامعه سعی كردند ایشان را به سوی دیگری سوق دهند، خودشان هم یك نوع خلا معنوی حس كردند. خواستند به آموزه­های معنوی گرایش پیدا كنند. پس به طرف خانواده آمدند. طبعاً این در فیلم­ها و جامعه بازتاب داشت. این قضیه باعث شد كه مردم و سیاست­مدارانِ غرب احساس خطر كنند؛ چون این خطر وجود داشت كه مردم و جوان‌ها سراغ دین­های خیلی محكم­تر كه در جامعه وجود دارد بروند، به ویژه اسلام. این است كه سعی كردند در این میان، بزرگراه یك‌سویه‌ای از تبلیغات جهت‌دار را به وسیلۀ رسانه و سینما درست کنند. پس برخی فرقه­ها را ساختند و پرداختند؛ مانند بودیسم، عرفان­های شرقی، عرفان‌های سرخ‌­پوستی، عرفان­های مَن‌درآوردی، جن­گیری و جادوگری، كف­بینی و... . در فیلم­هایشان نیز این قضایا را آوردند. این از طریق جامعه­شناختی بود.

مسئلۀ جادوییسم و خرافات از طریق آرمان­گرایی صهیونیستی نیز گسترش پیدا کرد. آرمان‌گرایی آن‌ها با توجه به تفكر كابالیسم در میان اوانجلیست‌ها و یهودیان و تفكر فراماسونری مشخص می‌شود. كابالیسم كه یکی از مهم‌ترین ارکانش جادوگری است و جادوییسم در آن نهادینه است، در پشت صحنۀ هالیوود به طور جدی قرار دارد. اکنون رییس و به اصطلاح رهبر فرقۀ كابالا به نام فیلیپ برگ، از مهم‌ترین سرمایه‌گذاران و کنترل‌کنندگان هالیوود است و با اسرائیل و مراکز اصلی قدرت صهیونیستی آمریکا، روابط بسیار گرمی دارد. در این‌باره، از این مشخص­تر چه می­شود گفت! به نظر من، ‌این موارد دلایل صعود جادوییسم در سینما، از دهۀ نود به این طرف بودند.

نقش اسلامِ انقلابی در ایران و تشیع را در به وجود آمدن چنین وضعی تا چه اندازه موثر می‌دانید؟

انقلاب اسلامی خیلی محاسبات غرب را برهم زد؛ محاسباتی بسیار فراتر از بحث جادوگری.‌ وقتی انقلاب اسلامی به وجود آمد، همۀ محاسبات غربی‌ها برای توسعۀ اسرائیل و به دست آوردن خاورمیانۀ بزرگ كه جزو مانیفست آن‌هاست و در پروتكل حكمای صهیون آمده است، برهم ریخت.‌ انقلاب باعث شد كه تجدید‌نظرهای اساسی در كارهایشان، سیاست­هایشان، انتخاب‌هایشان، دوستان و دشمنانشان و جبهه­بندی­هایشان بكنند؛ یعنی شما می­بینید كه با انقلاب اسلامی خیلی چیزها در دنیا برهم می­ریزد. اصلاً مسیحیان صهیونیست پس از انقلاب اسلامی ایران قوت زیادی در آمریکا گرفته‌اند. اوانجلیست‌ها در دهۀ 80 و 90 است كه خیلی قدرت می­گیرند ‌و از راه رسانه‌ها، خیلی قوی نظراتشان را مطرح می­كنند؛‌ یعنی حتی تا سال­های پیش از انقلاب، خیلی محدود بودند.

تئوری ساموئل هانتینگتون که جنگ بین تمدن اسلام و غرب بود، در سال‌های دهۀ نود مطرح ­شد. پس از انقلاب اسلامی ایران مطالب بسیاری كه در زمان شاه نزدیک شدن به آن‌ها مساوی با زندان و اعدام بود، در مجامع و کتب علمی به صورت عمیق پی‌گیری شدند. به گونه‌ای كه اكنون برخی، اسنادی مبنی بر فراماسونر بودن پاپ را دارند. با توجه به عملكرد دستگاه واتیكان، می‌توان ادعا نمود واتیكان ابزاری در دست دستگاه صهیونیست­های مسیحی است.

به طور سنتی صهیونیست‌ها با مسیحیت و اسلام مشکل داشتند. امروزه با فتح مراکز و افکار مسیحی، تنها دینی كه به طور جدی در برابر آن‌ها قرار دارد، اسلام و به ویژه شیعه با مرکزیت ایران می‌باشد. برای همین در فیلم­هایشان، تروریست‌های مسلمان در نقش دشمنان غرب ظاهر می‌شوند. شیطان یا جن را در سرزمین مسلمان­ها جست­وجو می­كنند. امام زمان(عج) را ضدمسیح می‌نامند و می‌گویند ما در آخرالزمان، همۀ مسلمانان را از بین خواهیم برد. طبیعی است كه این تفکرات باعث شده واكنش­هایی شدید در طول سی سال اخیر، نسبت به انقلاب اسلامی مردم ایران داشته باشند.‌

با این توضیحات، آیا می‌توان نوشته شدن و تولید و تبلیغات بسیار گسترده برای آثاری چون هری پاتر را پروژه‌ای از پیش برنامه‌ریزی شده بدانیم که با توجه به زمانۀ کنونی، توسط سردمداران اصلی قدرت در غرب و هالیوود اجرا شده است؟

در هری پاتر،‌ دنیا، دنیای جادوگرها است. هیچ معنویتی غیر از جادوگری وجود ندارد؛ یعنی نه نیروی الهی است نه معنویت دیگری، هر چه هست دنیای جادوگرها است. همۀ كنش­ها و واكنش­های مثبت و منفی با جادوگری اتفاق می­افتند. هر كسی بهتر جادوگری بلد باشد، پیروز است. همه تلاش می­كنند شیوه‌های مختلف جادوگری را یاد بگیرند و علیه نیروی شر به کار گیرند و در نهایت، سرزمین و قلمروی هری پاتر را به او برگردانند؛ یعنی هری پاتر همان فرد برگزیده[1] است.

پرفروش شدن این چنین داستانی در فضای امروز سیاست و غلبۀ صهیونیسم مسیحی بر آمریکا، انگلیس و جهان، طبیعی است. هم‌چنین هری پاتر با یك برنامه­ریزی نوشته و تولید شد. دلایل بسیاری وجود دارند كه خانم جی.كی.رولینگ نویسندۀ اولیۀ این متن نبوده است! طبق اسنادی که خبرگزاری‌های جهانی ارائه دادند، دو نفر دیگر یكی از روسیه و یكی از آلمان ادعا كردند كه آن‌ها اول این داستان را نوشته بودند و علیه خانم رولینگ اعلام جرم كردند. حتی ادعای آن‌ها آن­ اندازه قوی بود كه دادگاه می‌خواست به نفع آن‌ها رأی دهد ولی ناگهان افرادی وارد كار شدند؛ به طور مشخص همان كمپانی قدرتمند صهیونیستی برادران وارنر و رأی دادگاه را به نفع خانم رولینگ چرخاندند. این جریان زمانی اتفاق افتاد كه هنوز فیلم‌های هری پاتر ساخته نشده بودند. دو بار این اتفاق افتاد. شما ببینید كه چه اندازه از مطالب مطروحه در هری پاتر پیش از این در دیگر آثار سینمایی تکرار شده بود؛ در فیلم­هایی مانند جنگ ستارگان یا ارباب حلقه­ها.

اسطوره­های داستانی، تصویری و سمبلیک فراماسونری، یهودی و صهیونیست­ مسیحی به وفور در این قبیل فیلم‌ها دیده می‌شوند. دلیل پرفروش شدن آن‌ها خیلی راحت قابل تحلیل است. خانم رولینگ اگر تنها خودش بود که در ابتدا پول نداشت که یک جلد آن را هم منتشر کند ولی این‌ها سرمایه و تبلیغات بسیار عظیم جهانی را پشتِ كار او قرار دادند تا این داستان به اسم داستان كودكان و نوجوانان در تیراژهای میلیونی، در همه جای جهان نفوذ كند.

متأسفانه در كشور خودمان نیز اسیر این بوق‌های تبلیغاتی شدیم. برخی افتخارشان این بود که همزمان با آمریكا، انگلیس، فرانسه و اروپا در این‌جا هم کتاب چندم هری پاتر پخش می­شود! به تقلید غربی‌ها، نصف شب یك عده بروند در خیابان بایستند و صف ببندند كه كتاب را تهیه كنند و هیچ عكس­العملی هم انجام نگیرد! برخی مدعیان تفکر و کتاب‌خوانی هم می‌گفتند که این نشان آن است كه دیگر بچه­های ما منزوی نیستند؛ چون توانستند هری پاتر را همزمان با غربی‌ها بخرند و بخوانند!

حقیقتاً چرا این سرمایه­های وسیع و تبلیغات بی‌سابقه، پشت سر صدها کتاب داستان­ دیگر قرار نگرفت؟ چرا مثلاً وقتی شكسپیر می­آید تاجر ونیزی را می­نویسد، ناگهان در غرب، ملعون خاص و عام می­شود؟ چون كه حرص مال دنیا زدن توسط فردی یهودی را در فیلم خود به استهزاء می‌كشد. جالب است که قوت هری پاتر این‌قدرها هم زیاد نیست که به طور طبیعی چنین تبلیغاتی را برای خود دست و پا کند. از داستان اول تا آخرش یعنی از فیلم اول تا همین فیلم پنجم كه اخیراً آمد، فروش آن نزول چشم­گیری داشته ولی باز هم ساخته شده است. از الان همه چیزِ فیلم هفتم آن هم تعیین شده است؛ بازیگرها، كارگردان‌ها، زمان اكران، محل‌های نمایش و... این طوری نیست كه خانم رولینگ تنها همۀ داستان را پیش برده باشد. همۀ آن‌ها حساب شده است. مشاورانی در اختیار او هستند كه مشاور­های كمپانی وارنر می‌باشند.‌ مگر می­شود در فضای انحصاری تبلیغات امروز دنیا، یك نفر، خودش تنهایی داستان بنویسد و داستانش همه جای دنیا پخش شود و میلیون­ها دلار هم خرج آن شود. متأسفانه در کشور ما هم تقریبا هیچ­كس نیست كه كاری بكند و این خطر را مورد بررسی عمیق قرار دهد.‌

جادوییسم در فیلم ارباب آرزوها چطور تبیین می‌شود؟ فیلمی كه در آن از مجسمۀ یکی از خدایان ایران باستان، شیطانی آزاد می­شود و جامعۀ آمریکا را مورد تهاجم قرار می‌دهد.

این فیلم را ندیدم ولی خیلی فیلم­ها هستند كه به طور مشخص به ایران اشاره دارند؛ مانند فیلم‌های بیگانه­ كه پس از انقلاب اسلامی ساخته شدند و نشان می­دهند كه موجود خبیثی از اعماق قرون باستان می­آید و غرب را تهدید می‌كند. به نظر برخی منتقدینِ دقیق، منظور از آن موجود خبیث، اسلام است. خیلی فیلم­های دیگر هم هستند. البته برخی فیلم­ها هستند كه در این قضایا ما را به دام می­اندازند. مانند فیلم سیصد. متأسفانه فیلم­های زیادی است كه اشاره­های فراوانی به ایران و انقلاب اسلامی دارند ولی توسط منتقدینِ غافل ما گفته نمی­شود و خیلی فیلم‌ها هستند كه می­خواهند ایران را از اسلام جدا كنند و به نوعی ناسیونالیسم کور دامن بزنند. این دام خطرناکی است که جامعۀ ما در فیلم سیصد گرفتار آن شد.

نكته مبهم فیلم ارباب آرزوها این بود كه شیطان این فیلم، می‌خواست همۀ جهان را نابود كند ولی هركسی را كه می­خواست از بین ببرد، پیش از آن به او اجازه می­داد كه یك آرزو كند و او آرزوهای او را برآورده می­‌ساخت.  

فیلم جن­گیر، از عراق شروع می­شود.‌ اول فیلم صدای اذان می­آید. آن‌جا یك باستان­شناسی است كه با شیطان برخورد می­كند.‌ در عراق نمی­تواند سركوبش كند و با شیطان درگیر می‌شود. پس از آن شیطان به آمریكا می­رود و در وجود دختری حلول كرده و وجود او را تسخیر می‌كند. فیلم می‌خواهد بگوید، اگر شیطانی كه در سرزمین اسلامی هست را در همان‌جا سركوب نكنید، می‌آید سراغ شما در آمریكا. همان حرفی كه جرج بوش زد و گفت برای ریشه‌کنی محور شیطانی و تروریسم باید به محل تروریست­ها برویم. برای همین است كه لشگركشی به عراق می­كنند. در بسیاری از فیلم‌ها شیطان و سپاهیانش را چنین به تصویر می‌کشند که از شرق می­آیند؛ طبق همان نظرات آرماگدونی و پیش‌گویی‌های شبه مقدسشان كه ضدمسیح و سپاهیان شرورش، از شرق با جمعیت چهارصد میلیونی می­آیند و در محلی به نام آرماگدون با سپاهیان غربی درگیر می­شوند. مسیح هم می­آید و در راس ارتش مسلح غربی‌ها قرار می‌گیرد. در آن نبرد بزرگ نهایی، حدود دو سوم مردم جهان از بین می­روند غیر از كسانی‌كه در کتاب مقدس نامشان آمده است.

فیلم­های دیگری مانند آرماگدون و هری پاتر، فیلم­های آرماگدونی هستند؛ یعنی فیلم‌های آخرالزمانی‌ای كه جادوییسم، بخش جدایی‌ناپذیر آن را در برمی­گیرد. چند هفته پیش یك فیلم به بازار آمد به نام ششصدوشصت‌وشش به بیست، كه قضیۀ مسیح و ضدمسیح بود. اخیرا فیلم انیمیشن دیگری روانۀ اکران شد که باز همان کلیشۀ تکراری مسیح و ضدمسیح است. سینما به تمام معنا آرایش آخرالزمانی گرفته و این مسئله قابل انکار نیست.

 

با توجه به قدرت رسانه‌ای غرب، نحوۀ تقابل رسانه­ای با آن چگونه است؟ اهل رسانه و منتقدین سینمایی و فرهنگی ما و تلویزیون چه می‌توانند بکنند؟

متأسفانه این چیزی است كه كمتر در مملكت ما به آن توجه شده است. آن‌چنان بی‌توجه بوده‌ایم که در طول تاریخ سینما، فیلم­های بسیاری دربارۀ آرمان‌های یهودیان، آرمان‌های مسیحیان، آرمان‌های صهیونیست­ها و دربارۀ قدّسیان آن‌ها ساخته شده است ولی ما چند فیلم دربارۀ پیامبر(ص) داریم! یك فیلم محمد رسول­الله(ص) است كه هنوز داریم به آن، به آهنگ و موسیقی آن تمسك می‌كنیم. فیلمی كه در نهایت توسط یك کارگردان سوریِ مقیم هالیوود ساخته شده است.

متأسفانه با همۀ ادعاهایی كه می­شود، پس از حدود سی سال از پیروزی انقلاب اسلامی، در این زمینه کار ما در حد صفر بوده است. به همین جهت است كه برخی جوان­های ما الان از اسلام و تاریخ غنی ما خیلی کم می‌دانند یا کاملاً با آن بیگانه هستند.

الان در آمریكا فرقۀ اوانجلیست‌ها كه با تلویزیون شناخته شده است، صدوبیست كانال دارند و ‌بیست‌وچهار ساعته مرام خود را تبلیغ می­كنند. ‌جایی مانند حوزۀ علمیۀ قم دست‌كم باید دویست كانال داشته باشد؛ كانال تلویزیونی، رادیویی، فیلم‌سازی و پرورش متخصصین. ولی آیا وجود دارند؟ فکرش هم نیست یا بسیار کم است. حتی اكنون چه­ اندازه كتاب دربارۀ یهودیت که در قرآن کریم حدود هزار آیه دربارۀ آن‌ها داریم و صهیونیسم و ارتباطش با کشور و انقلاب ما به چاپ رسیده است؟ چه­ اندازه بازتاب داشته است؟ چقدر رسانه‌ای و مردمی شده است؟ برخی جوانان ما نمی­دانند صهیونیسم چیست، دیگر چه برسد به صهیونیسم مسیحی. به راحتی مطالب صهیونیست‌ها را در فیلم‌هایشان باور می­كنند؛ چرا كه یك فیلمی از آن طرف می­آید به راحتی زیرنویس و دوبله می­شود و بسیاری از آن‌ها در تلویزیون ما،‌ نشان داده می‌شوند ولی همۀ آن‌ها دارند تبلیغات حساب شده و کاملاً جهت‌دار انجام می­دهند و ما در برابر این‌ها هیچ كاری نمی‌كنیم یا بسیار کم‌کاری می‌کنیم. تنها داریم فیلم آن‌ها را پخش می­كنیم بی‌آن‌كه نقد محتوایی دقیق كنیم و بگوییم این فیلم چیست و چه می‌گوید. باز در نقدهایمان هم حرف آن‌ها را ترجمه و تكرار می­كنیم؛ یعنی نه تنها در برابر ساخته‌های آن‌ها چیزی نمی­سازیم بلكه كار آن‌ها را می­آوریم و نمایش می­دهیم و حرف آن‌ها را می­زنیم؛ یعنی این‌كه چندین كار را برای آ­ن‌ها انجام می­دهیم. خب! چه كاری بهتر از این!

صهیونیست­ها از اول می‌خواستند و می‌خواهند كه دو چیز را در دست بگیرند: اقتصاد و رسانه؛ اكنون رسانه­های دنیا در تسخیر ایشان است و برخی رسانه­های ایرانی و مسلمان و حتی تلویزیون ما متأسفانه تبلیغ آن‌ها را می‌کنند؛ حال چه مستقیم و یا غیرمستقیم. حتی در مسائل تاریخی، مطالبی را كه آن‌ها برای ما نوشته‌اند، تبلیغ می­كنند بی‌آن‌كه یك نفر بگوید كه نه این­طوری نبود. بخش عمده‌ای از نظام تاریخ‌نویسی جهانی به دست فراماسونرهایِ نوکر صهیونیسم شکل گرفته است. الان هم دارند در این مملكت، كتاب چاپ می­كنند.

در برابر این‌ها چه باید كرد؟‌ وظیفه چیست؟ آیا باید نشست و دست روی دست گذاشت؟ خیر! طبعاً باید با رسانه به جنگ رسانه رفت. به نظر من نبرد امروز شاید در جبهه­ها اتفاق نیفتد، نبرد امروز در همین رسانه­ها اتفاق می­افتد. جنگ،­ جنگ رسانه­ای است.‌ البته ما در فرهنگ و سینما، تنها نباید واكنش­گر باشیم، بلكه باید برای آرمان­هایمان برنامه بسازیم.

 


به كوشش محمدحسین‌ فرج‌نژاد

منبع:ماهنامه رواق هنرواندیشه،شماره بیست وسوم

Ps147

 

 



1. chosen one

تماس با هنر اسلامی

نشانی

نشانی دفتر مرکزی
ایران ؛ قم؛ بلوار جمهوری اسلامی، نبش کوچه ۶ ، مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام، طبقه دوم، خبرگزاری ابنا
تلفن دفتر مرکزی : +98 25 32131323
فاکس دفتر مرکزی : +98 25 32131258

شبکه‌های اجتماعی

تماس

تمامی حقوق متعلق به موسسه فرهنگی ابنا الرسول (ص) تهران می‌باشد