بسم الله الرحمن الرحیم
تأملاتی چند
قسم خوردهام تا زمانی كه زندهام 600 كتاب بنویسم ـ كه فعلاً 108 جلد نوشته شده است ـ تا مردم، تاریخ خودشان را بفهمند.
خسرو معتضد
زبان زندگی
تاریخ را اگر شرح حال گذشتگان برای عبرتآموزی آیندگان بخوانیم، پس خواندن و از بَر شدن نكتههای نغزش دیگر دلیلی نمیخواهد مگر همان تعریفی كه آوردیم. اگر نیك بنگریم در میان فهرستی از كتابهای مورد علاقۀ بسیاری از ما میتوان نام یكی دو كتاب تاریخی را هم دید. كتابهایی كه در برههای از زمان ـ بیشتر در جوانی ـ توانستهاند در وجود ما دغدغهای یا حسرتی را زنده كنند.
زبان تاریخ جدا از زبان مورخ نیست. چه بسیار وقایع تاریخی شنیدنیای هستند كه وقتی به قلم تاریخدانی سختگو و مشكلنویس نوشته میشوند، رغبت خواندن از عوام برده و تنها در گوشۀ كتابخانۀ معظم خواص جاخوش میكنند و چه بسیار سرگذشتهای تاریخی ناآشنا و بیاهمیتی كه در میان گویش و كلمات آسان و دلپسند نویسندهای با ذوق، تبدیل به داستانهای هزار و یكشب و شب یلدایی مردم ایران شدهاند. كافی است به نوشتارهای ذبیح الله منصوری و یا مسعود بهنود بنگریم تا متوجه علت استقبال مردم از آثار این دو شویم. هنوز بسیاری نقش ذبیح الله منصوری در كتابخوان كردن مردم را میستایند؛ گرچه نمیتوان از آفات این آسانگویی و داستان پردازی غافل شد.
با این همه، اهمیت مطالعۀ تاریخ و آگاهی از چند و چونِ اهتزازها و حضیضها، پس از پیروزی انقلاب شكوهمند اسلامی ایران دیگر نه یك بازی و دلمشغولی شبانه، بلكه اهمیتی ایدئولوژیك یافته است. مطالعۀ تاریخ به جز آگاهی بخشی به تودهها ـ كه میتواند در قالب كتب آموزشی جلوهگر شود ـ و ترسیم افقی روشن در ذهن مردم جهت پرهیز از عوامل سقوط و انحطاط و سوق دادن ایشان به سوی عوامل اقتدار و پیشرفت هر ملت، یكی از مهمترین عوامل ایجاد حس همدلی، وحدت و غرور ملّی است. چرا كه اقوام ایرانی با هر گویش و مسلكی هویت خود را در قالبی واحد و یكتا به نام تاریخ سرزمین ایران كه سرشار از افتخارات و پیروزیها است تعریف میكنند و دیگر جایی برای جدایی طلبی یا سرخوردگی باقی نمیماند؛ كه تاریخ ایران را همۀ اقوام با هم رقم زدهاند.
حال اگر خود را مدیر رسانهای بدانیم كه همّ و غمّ آن رسیدن به مرزهای بومی شدن رسانه و یا دست یافتن به الگوهایی در برنامهسازی باشد كه محتوای آن برنامهها آگاه كننده، غرور آفرین، انذاری و تبشیری باشند و در سالی قرار بگیری كه وحدت ملی و انسجام اسلامی نام گرفته باشد، ساخت یا پخش برنامههایی كه در آن به روایت تاریخ دست زنند، اولویت خاصی خواهند یافت؛ ولی همانگونه كه پیشتر آمد، زبان تاریخ و برنامۀ تاریخی مهمترین جزء ساخت یك برنامۀ مخاطب محور است. می گوییم مخاطب محور و بر آن پافشاری میكنیم چون ذات یك برنامۀ تاریخی هیچگاه به دلیل اولویت یافتن مخاطب، دست خوش انحراف نمیشود؛ درست برخلاف یك اثر داستانی در قالب سریالی تلویزیونی كه اگر مخاطب در اولویت تام و تمام آن قرار بگیرد، میتواند از پرداخت به داستانهایی با محتوای جنسی و خشونت آمیز تا آثاری با پیرنگ دینی در نوسان باشد. در حالیكه در یك برنامۀ تاریخی، محتوای اصلی كه وقایع تاریخی است را نمیتوان برای خوشایند مردم دستكاری نمود؛ پس مخاطب محوری در ساخت برنامههای تاریخی نه تنها مذموم نیست بلكه امری پسندیده است. با این همه نگارنده در دست كم دو دهة اخیر برنامهسازی رسانه، اگر نگوییم هیچ ولی كمتر برنامة تاریخیای را به یاد میآورد كه توانسته باشد از حصار بلند تخصصی بودن ـ با مخاطبین اندك و خاص ـ عبور كرده و به اقبال عمومی ـ با مخاطبین فراوان و البته دایرة تاثیرگذاری بیشتر ـ دست پیدا كند؛ شاید تنها یك برنامۀ رادیویی آشنا با آن طنین هولانگیز موسیقی آغازینش را به یاد بیاوریم كه در ابتدای هر صبح از رادیو شنیده میشود به نام تقویم تاریخ؛ كه البته این برنامه تنها به بیان تیتروار وقایعی كه در آن روز در سراسر جهان رخ داده، میپردازد، آن هم بی هیچ حشو و زوائدی؛ و برنامههایی از این دست نمیتوانند ما را به آن اهدافی كه در پس ساخت یك برنامۀ تاریخی وجود دارند، برسانند؛ اهدافی چون:
1. آگاه كردن تودهها از وقایع و حقایق تاریخی، برای آن كه در اكثریت جامعه نسبت به علل انحطاط و پیشرفت سلسلهها و ملل آگاهی ایجاد كنیم.
2. ایجاد انگیزه در مخاطبینِ خاص جهت پیگیری تاریخ در صدر فهرست مطالعات شخصی خویش؛
3. ایجاد وحدت و همدلی بیشتر با بیان بخشهایی از تاریخ كشور ایران كه در آن مردم در كنار یكدیگر به توفیقات بزرگ دست یافتهاند.
4. ایجاد حس غرور و میهن دوستی با بیان جانبازیها و افتخارات ملی؛
5. ایجاد یا معرفی الگوهای اخلاقی و رفتاری با توصیف رفتارها و خلق و خوی شخصیتهای تاریخ؛
گرچه نمیتوان در این میان از نقش مهم سریالهای تاریخی غافل ماند كه بخش زیادی از آگاهی بخشی تودهها را به عهده داشتهاند[1] ولی با این همه بیان صریح تاریخ به همان شكل كه هست نه به آن شكل كه فیلمنامه نویس میپسندد ـ رها از پیچ و خمهای دراماتیك ـ را نمیتوان فراموش نمود.
این درآمد را فرومیگذاریم برای پرداختن به برنامهای كه مدتی است شبكۀ دوم سیما تدارك دیده است و هر شب در حدود ساعت 20:45 پخش میشود. برنامهای با نام پلی به گذشته با گفتار و اجرای خسرو معتضد؛[2] آنان كه مخاطب این برنامه قرار گرفتهاند در حقیقت با شكل و اجرایی از برنامهسازی تاریخی روبهرو شدهاند كه باید آن را به تحلیل نشست.
همانگونه كه پیشتر گفته شد، رسیدن به الگوهایی مناسب در برنامهسازی تاریخی كه بتوان برای همۀ بینندگان رسانه برنامۀ تاریخی جذاب ساخت، بر اهالی رسانه فرض است. بخشی از این الگوسازی را میتوان با دیدن و تحلیل نمونههای موفق غربی به ویژه تولیدات مستند شبكۀ BBC پی گرفت؛[3] ولی نبایست از نمونههای موفق داخلی نیز چشم پوشید كه برنامۀ تاریخی پلی به گذشته یكی از نمونههای موفق در این زمینه است. آنچه این برنامه را از همتایان خود مجزا ساخته است را میتوان در این موارد خلاصه كرد:
1. استفاده از مورخی مطلع و خوش بیان برای بیان تاریخ؛
2. صحبت بیواسطۀ مورخ مورد نظر با بینندگان بدون آنكه نوع چینش دكور برنامه یا میزانسن ـ به ویژه قرار گرفتن دوربین ـ او را در حال گفتوگو با شخصی ثالث نشان دهد كه همین ترفند، نزدیكی بیشتری را بین بیننده و مورخ ایجاد میكند.
3. لحن صریح، صمیمانه و محاورهای مورخ كه در پارهای از جاها با قضاوتهای شخصی او در قالب برخی كلمات آمیخته میشود و همین نكته برنامه را برای بیننده جذابتر میكند؛ برای نمونه در پارهای موارد جملهای از این دست را دربارۀ شخصیتهای تاریخ از زبان خسرو معتضد میشنویم:
سِر ریدر بولارد، كه خدا هر جا هست آتش جهنم رو براش بیشتر كنه!
این لحن ساختار شكنانه را شاید نتوان تقلید كرد. چرا كه برخی ویژگیها خود بنیاد هستند و بر اساس سیاق زندگی و تربیت افراد شكل گرفتهاند و اگر دست به تقلید و تكثیر آن در افراد دیگر بزنیم باعث لوث شدن نمونۀ اصلی میشوند ولی میتوان از آن به عنوان یكی از راههای جذابتر شدن برنامههای تاریخی كه شدیداً تخصصی و خشك اجرا میشوند، یاد برد. از یاد نبریم كه این گزینه شاید مهمترین علت جذابیت این برنامۀ تاریخی باشد.
خسرو معتضد در جریان گفتوگویی به این مهم اشاره كرده است:
این یك تبحر طولانی است. مردم، زبان خشك و رسمی را دوست ندارند؛ همین است كه فروش كتابهای تاریخی اینقدر كم است. وقتی ما تاریخ ویل دورانت را میخوانیم، لذت میبریم و این حاصل نكته سنجی، ظرافت طبع و كارآمدی او در آمیختن تاریخ رسمی و جدی با حواشی و فرعیات است. مورخ باید نكته سنج باشد. برای نمونه شاید شما ندانید در دوران هخامنشی كلاه گیس وجود داشته است! توجه به این جزییات به جذابیت تاریخ میافزاید. كتاب تواریخ هرودوت، از شیرینترین كتابهای تاریخی است. البته تاریخ در همان حال خسته كننده هم هست. من همۀ سعیام این است كه همۀ آن جذابیتهای تاریخ را كه خودم دوست دارم، به مردم منتقل كنم. وقتی دربارۀ ناصرالدین شاه حرف میزنم، اكتفا به مورخان دربار نمیكنم. درك همۀ این مسایل و بیان آن، جذابیت تاریخ را زیادتر میكند. زبان تاریخ باید زبان زندگی باشد.[4]
4. بیان زوایای ناگفتهای از تاریخ در قالب برنامه؛ در حقیقت یكی از معضلات برنامههای تاریخی رسانه، تكراری بودن گفتههای تاریخی است. كمتر برنامۀ تاریخی رسانه را میتوان سراغ گرفت كه توانسته باشد مطالب و معلومات جدیدی را در حجم وسیع و با پرداختی جذاب به بینندگان انتقال دهد كه همین باعث پرهیز بیننده از دنبال كردن یك برنامۀ تاریخی میشود.
5. زمان كوتاه برنامه كه نه حوصلۀ بیننده را سر میبرد و نه آن چنان اندك است كه نتوان به نتیجهگیری منطقی دست یافت.
گرچه همین برنامه هم خالی از ایراد نیست. ایراداتی كه برطرف شدن آن میتواند به افزایش كیفیت آن كمك كند. ایراداتی مانند:
1. یكنواخت بودن تصاویر آرشیوی كه برخی از آنها تكراری بوده و در قالب دهها برنامۀ تاریخی دیگر دیده شدهاند. همین معضل لازم میآورد گروهی در همراهی با مورخ برنامه، تصاویر با كیفیت و بهتری را رصد كرده تا جذابیت برنامه دوچندان شود.
2. استفاده از موسیقی گزینشی لبۀ تاریكی ساختۀ مشهور اِریك كلاپتون گرچه ارتباط محتوایی با برنامه دارد؛[5] ولی در وهلۀ نخست تكراری بودن موسیقی برای بینندۀ ایرانی كه سالها پیش آن را بر روی سریال لبۀ تاریكی و نماهنگی دربارۀ موادمخدر ساختۀ شاهرخ دلكو ـ كه از معدود نماهنگهای موفق رسانه هم بود ـ شنیده بود به همراه غیر ایرانی بودن آن ـ در حالیكه برنامه به بررسی تاریخ ایران میپردازدـ میطلبد كه برای چنین برنامهای موسیقی دلخواه و دلنشینی ساخته شود كه در آینده بیننده با شنیدن آن یاد این مورخ، لحن و گفتار او و برنامۀ پلی به گذشته بیفتد نه چیزی دیگر؛
3. كیفیت پایین تصویربرداری و دكور برنامه ـ كه البته بخشی از این افت كیفی را میتوان در پایین بودن رنگ و لعاب پخش شبكۀ دوم در سراسر ایران دانست ـ كه باعث شده برنامه كم خرج به نظر برسد ولی با توجه به پربیننده بودن برنامه لازم است در این زمینه تكاپوی بیشتری انجام شود.
در هر صورت یافتن چنین الگویی در برنامهسازی كه تا اندازههایی موفق است و تحلیل آن برای ساخت برنامههایی دیگر با همین اندازه از توفیق ـ و چه بسا بیشتر ـ رسالت منتقدین و كارشناسان رسانۀ ملی است. باشد كه این تامل كوتاه در تحقق این خواسته موثر باشد.
***
خواجۀ انبیاء فرمود: در امت من مردی است كه به عدد موی گوسفندان ربیعه و مُضَر، او را در قیامت شفاعت خواهد بود. از او سؤال شد كه او كیست؟ فرمود بندهای از بندگان خدا. گفتند نامش چیست؟ فرمود اویس و در قَرن زندگی میكند. پرسیدند او تو را دیدهاست؟ فرمود: به دیدۀ ظاهر نه! گفتند: عجب! چنین عاشق تو و به خدمت تو نشتافته!؟ فرمود: از دو سبب؛ یكی غلبۀ حال، دوم تعظیم شریعت من، كه مادری دارد نابینا و مؤمنه و به پای و دست سست شده؛ به روز اویس شتربانی كند و مزد آن به نفقات خود و مادر خود خرج میكند. پرسیدند ما او را ببینیم؟ صدیق را گفت: تو او را نبینی ولی فاروق و مرتضی او را بینند و او مردی شعرانی بود و بر پهلوی چپ و بر كف دست وی چندِ یك درم سپیدی است ولی بَرَص نیست. چون او را دریابید سلام مرا برسانید و بگویید كه: امت مرا دعا كن
از تذكره الاولیای عطار نیشابوری
ستارهها بر خاك
ماه محرم سال 1385، شبكۀ سوم سیما، سریالی به نام جابر بن حیان را پخش كرد كه در همین ماهنامه به تفصیل دربارة آن سخن گفته شد.[6] سریالی كه انگیزۀ سازندگان آن بیان رسانهایِ زندگی یك از ستارگان تاریخ تشیع بود. ستارهای كه ایرانی بودن وی یكی از مهمترین امتیازات ساخت آن سریال تاریخی تلقی شد.
در همان ویژهنامه نگارنده پس از گرامی داشتن این سنّت حسنه كه پس از ائمۀ معصومین و پیامبران، رسانه به سوی اصحاب ایشان هم گرایش پیدا كرده است ـ گرایشی كه در ساخت سریال و فیلم مسافر ری و مختار نامه به نحو عالی سامان یافته بود ـ انتقادخویش را از نحوة كیفی پرداخت و پخش برخی از این سریالها بیان نمود. آنچه در سریالهای جابر بن حیان، حُجر بن عدی یا شیخ مفید و...[7] را دیدیم، شاهدی گرفتیم برای انتقادات صواب خویش و اینكه لازم است در آتیه نسبت به رفع این نواقص، اقدام جدی مبذول شود.
امسال در ایام محرم، سریالی به نام ستارۀ سهیل به تهیهكنندگی شبكۀ برون مرزی سحر[8] پخش شد كه به زندگی صحابی عارف مسلك پیامبر اعظم(ص)، اویس قرنی میپرداخت. این سریال به تهیهكنندگی اكبر تحویلیان، كارگردانی امیر قویدل و نویسندگی محمود حسنی ساخته شده بود. اثری كه در سومین جشنوارۀ تولیدات رادیویی و تلویزیونی معاونت برونمرزی صدا و سیما در بخش بهترین تهیهكنندگی اثر داستانی موفق به كسب جایزۀ هیئت داوران جشنواره شد. سریالی كه نسبت به همتای پیشین خود ـ جابر بن حیان ـ چند گام روبهجلو و چند قدمی به عقب برداشته بود.[9]
الف) به پیش:
1. اگر تهیهكننده، كارگردان، نویسنده و بازیگران را از عناصر اصلی ساخت یك سریال بدانیم ستارۀ سهیل یك گام به پیش نسبت به همتای سابق خود برداشته است. كافی است به مقایسهای ساده میان سازندگان سریال ستارۀ سهیل و جابر بن حیان دست بزنیم تا به این مهم رهنمون شویم كه این بار دوستان ما در شبكۀ سحر از گروهی با تجربه و امتحان پس داده برای ساخت سریالی تاریخی بهره بردهاند و یكی از مهمترین انتقادات وارده بر سریال جابر بن حیان را خواسته یا ناخواسته برطرف كردهاند. انتقادی كه نه تنها سریال جابر بن حیان بلكه دیگر سریالهای زندگینامهای را هم دربرمیگرفت. چرا كه اینگونه سریالها در توافقی نانوشته از همان ابتدا مشمول درجۀ كیفی ب تا ج هستند كه در بودجه بندی برای ساخت آنها، دست پایین گرفته میشود و همیشه از نداشتن گروه سازندۀ قوی یا با تجربهای بی بهره میمانند.
تهیهكنندۀ سریال ستارۀ سهیل، سابقۀ بیست سالۀ تهیۀ برنامههای تلویزیونی را دارد. امیر قویدل كارگردان این سریال نیز در كارنامۀ خود نام تعدادی از به یادماندنیترین آثار هنری پس از انقلاب را یدك میكشد؛ آثاری چون فیلم سینمایی خونبارش، ترن، سردار جنگل و سریال تلویزیونی موفق دایرۀ تردید.[10] در مقایسه با نویسندگان سریال جابر بن حیان، محمود حسنی كه سابقۀ نویسندگی سریال شیخ مفید را داشته است، با تجربهتر نمود میكند.[11]
در زمینۀ بازیگران هم حضور اكبر عبدی،[12]پرویز پورحسینی، داریوش ارجمند، شبنم قلیخانی، میرطاهر مظلومی، چنگیز وثوقی، نیكو خردمند و بهزاد فراهانی قابل مقایسه با بازیگران سریال جابر بن حیان نبود.[13] در این میان بازی محمدرضا قدیریان بازیگر خوشچهره و تازهكار سریال به نقش اُویس قرنی نیز قابل قبول بود.
اسامی این گروه با تجربه را كافی است با نام مازیار پرتو، فیلمبردار كهنه كار سینما و تلویزیون ـ مدیر فیلمبرداری سریال عظیم امام علی(ع) ـ كه حضورش به زیباییِ قاب بندیها و غنای بصری كار افزوده بود و سیدفواد حجازی[14] موزیسین پرطرفدار و خوشقریحه تكمیل كنیم.
در هر صورت نقطه ضعف بزرگ سریال جابر بن حیان كه عدم وجود گروهی با تجربه و كار كشته در ساخت سریالی تاریخی بود ـ حال یا به دلیل بودجۀ بیشتر یا مسائل دیگر ـ در سریال ستارۀ سهیل برطرف شده بود. این مهم با توجه به طیف بینندگان غیر ایرانی شبكۀ سحر اهمیتی مضاعف پیدا میكند؛ چرا كه اینگونه سریالها در نظر مخاطب غیر ایرانی، به عنوان بضاعت سیما و سینمای ما تلقی خواهند شد.
2. با توجه به نبودن زندگینامهای مفصل از زندگی اُویس قرنی ـ كه میتوانست دو آسیب جدی را به سریال وارد نماید ـ داستان سریال در زمانبندی مناسب شكل گرفته و از اطناب بیمورد خودداری شده بود.[15] دو آسیبی كه از آن سخن به میان آمد، یكی وارد كردن داستانهای فرعی بیمورد و گاه متضاد با داستان اصلی است كه در این موارد معمولا داستانهای عاشقانه جایگاه خاصی دارند؛ مشابه اتفاقی كه در سریال جابر بن حیان رخ داد. آسیب دوم ساختن یا تحریف تاریخ برای جذاب كردن اثر است كه این مورد نیز در سریال ستارۀ سهیل مشاهده نشد.
البته داستان سریال ستارۀ سهیل دارای نوآوری های خاصی هم بود. پرداختن به سلوك انسانی ایرانیانی زمانِ پیامبر در مقایسه با رفتار ناصواب اعراب، از مهمترین نوآوریهای قابل تقدیر این سریال بود. برای نمونه در قسمت نخست این سریال دیدیم كه ماموران حكومت خسرو پرویز با اینكه حامل نامهای علیه پیامبر به باذان حاكم یمن بودند و پس از آن كه از كلنجار رفتن با اویس قرنی خسته شدند، پول شیرهایی را كه از اویس گرفته و خوردند، پرداخت كردند؛ حال آنكه جیسر ـ با بازی اكبر عبدی ـ كه پیرمردی دزد صفت و از اعراب یمنی بود پس از رسیدن به بار و بنۀ اویس نه تنها پولهای پرداختی سواران ایرانی را از او سرقت كرد بلكه گلیمی را هم كه شاید تنها دار و ندار اویس بود، با خود برد و بعدها در بازار و به خود اویس فروخت!
این پرداخت متضاد از رفتار ایرانیان و اعراب بادیه نشین در جای جای سریال وجود داشت. نمایش جایگاه سلمان پارسی در كنار پیامبر در شهر مدینه یا اسلام آوردن یكی از سواران ایرانی حامل نامۀ خسرو پرویز به نام بالویه ـ با بازی محمد عمرانی ـ از دیگر نمونهها بود. البته با توجه به ایرانی بودن جابر بن حیان، میتوان هر دو سریال را در یك راستا ارزیابی كرد و آن اینكه علاوه بر شناساندن شخصیتهای اسلامی به دیگر مسلمانان تلاش شد ایرانیان موثر در تاریخ اسلام هم معرفی شوند. سنتی حسنه كه اكبر تحویلیان تهیهكنندۀ سریال به استمرار آن در آینده اشاره كرده است:
سیاست جدید شبكۀ سحر پس از افتتاح شبكۀ الكوثر و Press TV این است كه به منابع اسلامی و شیعی توجه بیشتری شود.[16]
ب) به پس:
با همۀ امتیازات مثبتی كه سریال ستارۀ سهیل از آن برخوردار بود ولی ضعفهای عمدۀ این سریال كه در پایان به آنها اشاره خواهد شد، سریال را از اثری قابل قبول به اثری متوسط تنزل دادند:
1. استفاده از بازیگران آشنا در نقشهای كلیشهای؛ مانند چنگیز وثوقی كه كپی دست چندمی از نقش وردانِ سریال امام علی(ع) را ارائه داد یا حضور اندك داریوش ارجمند كه سیمایی مشابه سیمای رستم سریال چهل سرباز، مالك اشتر سریال امام علی(ع) و پهلوان اكبر سریال پریدخت داشت. در حقیقت سعی نشده بود برای این اثر از بازیگران كمتر دیده شده یا بازیگران آشنا در نقشهای غیر كلیشهای بهره برده شود.[17] مسئلهای كه سریال جابر بن حیان هم از آن رنج میبرد.
2. بزرگترین ضعف این سریال، ضعف در متن آن بود. ضعفی كه در دو جنبۀ سریال مشهود بود:
اول: منطق داستانی و روابط بین شخصیتها؛
دوم: شخصیت پردازی؛
سوم: آموزههای تبلیغی و بن مایههای معرفتی؛
در دل داستان علاوه بر پیگیری زندگی اویس قرنی داستانهای فرعی دیگری خلق شده بودند كه هیچ یك به درستی سر و سامان نیافتند. برای نمونه سرنوشت اختلاف حارث ـ با بازی میرطاهر مظلومی ـ با باذان و وسوسههای همسر حارث به كجا انجامید؟ یا علت دلدادگی ابن اخنس ـ با بازی چنگیز وثوقی ـ به سلمه ـ با بازی شبنم قلی خانی ـ مشخص نشد. كنش و واكنشه