در حال بارگذاری؛ صبور باشید
منبع :
دوشنبه

۲۲ فروردین ۱۳۹۰

۱۹:۳۰:۰۰
42363

متنی برای یك حاشیه

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4

بسم الله الرحمن الرحیم

 

متنی برای یك حاشیه                               

نمایش فیلم انیمیشن پرسپولیس، هم‌چنان‌كه انتظار می‌رفت جنجال‌هایی با خود به همراه داشت. با این تفاوت كه در مقایسه با جنجال‌های پس از نمایش فیلم 300 این‌بار، بیشترِ كسانی‌كه به نمایش این فیلم معترض بودند را در دستۀ ایرانیان معتقد به نظام سیاسی، اخلاقی و فرهنگی فعلی می‌توان قلمداد نمود درحالی‌كه در میان معترضان به نمایش فیلم 300 می‌توانستیم از همۀ اقشار فكری، كسانی را بیابیم. این تفاوت را می‌توان به محتوای مورد تمسخر دو فیلم مربوط دانست كه در یكی تاریخچۀ باستانی غیرقابل انكار یك تمدن كه وجه اشتراك همگی ایرانیان است مورد حمله قرار گرفته بود ولی در این یكی ـ پرسپولیس ـ نوك تیز حملات به سوی نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران هدف‌گیری شده است كه بی‌تردید در دنیا دارای دشمنان و منتقدان بی‌شماری است. شاهدی بر این ادعا را می‌توان در تفاسیری جست‌وجو نمود كه تحلیل‌گران فیلم در بسیاری از روزنامه‌ها یا پایگاه‌های اینترنتی بر این فیلم نگاشته‌اند كه در بسیاری از آن‌ها این اثر كاملا تفسیری امروزین شده و در نوشتارهای خود اثر پرسپولیس را به جنگ مرجان ساتراپی با بنیادگرایی یا اصول‌گرایی تعبیر نموده‌اند.[1]

گرچه سكوت خبری ملموسِ رسانه‌های هنری، سیاسی و فرهنگی ایران در برابر نمایش این فیلم از جشنوارۀ كَن تاكنون ـ در مقایسه با هیاهوهای معترضانه به فیلم 300 ـ را می‌توان بر این معنا حمل نمود كه محتوای این فیلم آن‌چنان ملتهب بوده است كه یاران مطبوعاتی، در خود  یارای نزدیك شدن به آن را نمی‌دیده‌اند و راه چاره را در پرهیز از مطرح ساختن یا نقد این اثر یافته‌اند ولی این‌چنین عافیت‌طلبی‌ای با اصول حرفه‌ای و اخلاقی روزنامه‌نگاری در تضاد است و البته این گمانه را می‌توان تا آن جا نیز پیش برد كه شاید انتقادهای مطرح شده در این فیلم به مذاق برخی خوش آمده باشد كه این‌گونه راه بر سكوت بسته‌اند...!

با این همه در تحلیل این اثر به جز پرداختن به وجوه هنری كار، در تحلیل محتوا نباید از دو نكته غافل شد:

1. شخصیت سازندۀ اثر؛ چرا كه فیلم پرسپولیس به معنای واقعی كلمه یك زندگی‌نامۀ تصویری است. پس نمی‌توان در تحلیل محتوای آن از پرداختن به شخصیت مرجان ساتراپی خودداری نمود.

2. شرایط اجتماعی و سیاسی فعلی ایران و جهان؛

در این فرصت اندك به تحلیل محتوای این فیلم بر اساس این دو معیار مهم می‌پردازیم.

 

 

 

از نگاه مولف

تا پیش از رونمایی پرسپولیس، كمتر كسی اطلاعات آن‌چنانی دربارۀ كارگران این فیلم داشته است و این در حالی است كه وی به مدد كتب مصوری كه به چاپ رسانده بود در كشور فرانسه شناخته شده بود.

دربارۀ زندگی‌نامۀ وی اطلاعاتی كه وجود دارد، نشان می‌دهد مرجان ساتراپی متولد سال۱۳۴۸ هجری شمسی ـ 22 نوامبر 1969 میلادی ـ در شهر رشت است. جالب آن‌كه ریشۀ بسیاری از تعلقات وی را باید در همان خانواده‌اش جست‌وجو نمود:

من از یک خانوادۀ طبقۀ متوسط می‌آیم، یک خانوادۀ پولدار. نه خیلی پولدار... والدینم آدم‌های بازی هستند و تنها یک بچه دارند. حتی اگر خیلی دفعات با کارهای من موافق نبودند، ولی به من اجازه می‌دادند که هر کاری که می‌خواهم انجام دهم. آن‌ها هرگز من را مانند یک دختر [در شرایط ایران با محدودیت‌ها] بار نیاوردند... پدرِ پدر بزرگ من یک قاجار بود.. [در آن زمان] تنها کسانی که پول کافی برای فرستادن بچه‌هایشان به خارج از کشور داشتند، خانواده‌های قجری بودند. این بچه‌ها در ابتدای قرن به اروپا رفتند. آن‌جا ایدئولوژی غالب کمونیسم، سوسیالیسم و مارکسیسم بود...این پارادوکسی بود که وجود داشت... پدر بزرگ من از چنین خانواده‌ای و در چنین شرایطی کمونیست شد.[2]

وی تا زمان انقلاب، در مدرسۀ فرانسه زبان و مختلط ژاندارك و رازی درس خواند. نُه ساله بود كه انقلاب پیروز شد. سال‌هایی از جنگ ایران و عراق را در تهران به سر برد و سپس اواخر سال 1984 به وین رفت و در دبیرستان فرانسه زبان شهر وین تحصیل كرد. او دوران بلوغ خویش را در اتریش سپری كرد و سپس در هیجده سالگی به ایران بازگشت.

وی در فاصلۀ سال‌های 1989 تا 1993 در دانشكدۀ هنرهای زیبای دانشگاه آزاد تهران در رشتۀ ارتباطات تصویری درس خواند و از سال 1990 تا 1994 به نوبت و یا هم‌زمان، به عنوان تصویرگر مجله‌ها، مدرس زبان‌های فرانسه و انگلیسی، مدرس نقاشی، گرافیست و... مشغول به كار بود. در سال 1994 راهی فرانسه شد و تا سال 1997 در استراسبورگ فرانسه در رشتۀ تصویرگری آموزش دید. او از سال 1997 در پاریس زندگی می‌كند و حرفه‌اش نقاشی و تالیف كتاب‌های كودكان است و با مجلات و روزنامه‌های متعددی همكاری دارد. ساتراپی پس از نقل مکان به پاریس به آتلیۀ دیوژ پیوست که مأمن بسیاری از نویسندگان مشهور کتاب های مصور که به موج نو تعلق دارند، می‌باشد. وی پیش از كتاب پرسپولیس دو كتاب كودكان با نام هیولاها ماه را دوست ندارند و اژدر را در فرانسه به چاپ رسانیده بود. از دیگر کتاب‌های مرجان ساتراپی می‌توان به كتابی با نام قلابدوزی‌هایا گلدوزی‌ها اشاره کرد که نویسنده به موضوعاتی که در ایران تابو هستند، پرداخته است. در این كتاب سه نسل از زنان ایرانی در یک مهمانی به سخن می‌آیند و از خصوصی‌ترین مشکلات زنان ایرانی حرف می‌زنند.

او طراحی مجموعه كتاب پرسپولیس را به تشویق دیوید بی (Dvid. B)[3] شروع كرد و چاپ و انتشار این كتاب بود كه برای وی شهرت به همراه آورد.[4]

فیلم پرسپولیس از ترکیب کتاب‌های چهارگانۀ ساتراپی به همین نام و با هزینۀ اندک ۸ میلیون دلار ساخته شده است. تولید این محصول ٣ سال به طول انجامید. انیمیشن پرسپولیس، برای نخستین بار در ماه میِ سال 2007 در جشنوارة فیلم کَن به نمایش درآمد و به همراه فیلمStill Light  اثر کارلوس ریگاداس، مشترکاً برندة جایزة ویژة هیئت داوران شد.

هم‌چنین در سایت شركت سونی پیكچرز، پخش كنندۀ فیلم، عناوین برگزیدۀ دیگری نیز برای این فیلم آورده شده است:

Official Selection 2007 Toronto International Film Festival

Official Selection 2007 Telluride Film Festival

Official Closing Night Selection 2007 New York Film Festival

پرسپولیس در ژانویة سال 2008 نامزد اُسکار برای بهترین شخصیت انیمیشنی(Best Animated Feature) گردید.[5] 

دربارۀ شخصیت وی می‌توان بر اساس نقل قول‌هایی كه از او در جاهای گوناگون آمده است، به این نتیجه رسید كه او به مانند بسیاری از ماركسیست‌های تندرو كه اكنون در جای‌جای عالم بر اساس آرمان‌های فكری خود به مخالفت با نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران مشغولند، برای هیچ چیز و هیچ‌كس تقدسی قائل نیست. همان‌طور كه وی یك‌بار به صراحت بیان كرده است، زندگی برای كسی چون مرجان ساتراپی، مجموعه‌ای از لذت‌های ممنوعه است كه وی دوست دارد به آن‌ها دست پیدا كند.[6]

جالب آن‌كه وی بر خلاف بسیاری از مخالفین نظام جمهوری اسلامی ایران كه به نقد سیاست‌های داخلی و خارجی ایران می‌پردازند، در اثر پرسپولیس به درشت‌نمایی برخی وجوه زندگی ایرانی كه تابع عقاید حقۀ اسلامی است، می‌پردازد. آن هم وجوهی از زندگی ایرانی كه می‌داند نمایش آن‌ها در غرب، می‌تواند باعث برانگیختن احساسات تماشاگر غربی و همدلی او با شخصیت‌های داستانش شود.[7] به همین دلیل وی در سراسر اثرش بیشترین انتقاد را از این ناحیه متوجه نظام جمهوری اسلامی ایران می‌كند كه چرا مردم ـ البته مردمی كه مرجان ساتراپی مدعی نمایندگی آن‌هاست ـ نمی‌توانند آشكارا مشروب بنوشند، با همدیگر برقصند و دیگر لذت‌های نامشروع را ببرند. در نتیجه اثرش بیش از آن‌كه به نقد ساختارهای سیاسی ایران مشغول باشد، به معنای واقعی كلمه در حال دست‌و‌پا زدن برای تبلیغ لذائذی است كه غربی‌ها آن‌ها را حق مسلم هر انسان می‌دانند ولی در ایران، مردم به دلیل ملاحظات دینی و عرفی با آن‌ها مخالف هستند. پس از این منظر، مرجان ساتراپی تنها به این دلیل كه چرا نمی‌تواند آزادانه در ایران ـ كه اكثریت مردم آن را مسلمانان شیعۀ اثنی‌عشری تشكیل می‌دهند ـ مشروب بخورد، برقصد و بی‌حجاب راه برود، به ساخت اثری پرداخته است كه نسبت به سلف دروغ‌پردازانه‌اش بدون دخترم هرگز، تنها یك تفاوت دارد:

آن یكی فیلم‌سینمایی با شخصیت‌هایی جاندار بود و این یكی انیمیشنی با شخصیت‌هایی بی‌جان!

در نهایت چهره‌ای كه وی از تمایلات زنان ایرانی به بینندۀ غربی ارائه می‌دهد، چهرۀ زنانی است كه با حكومت ایران برای رسیدن به شراب، سكس، رقص و داشتن روابط آزاد می‌جنگند. چهره‌ای دم دستی، به دور از واقعیت اكثریت مطلق جامعه و بسیار ذلیلانه![8]

در تحلیل نهایی اثر، نباید از یك نكتۀ مهم غفلت نمود و آن این‌كه مرجان ساتراپی و افرادی مانند او دقیقا نسلی هستند كه برخی از نزدیكانشان را به دلیل مخالفت با امواج توفانی انقلاب اسلامی ایران از دست داده‌اند.[9] پس بدیهی است كه در هنگامۀ توانمند شدن در هر عرصه‌ای، تلاش كنند انتقام شخصی خود را از نظام حكومتی و عقیدتی ایران بستانند و این امر آثار آن‌ها را از دایرۀ عدالت و بی‌طرفی در نقد شرایط اجتماعی یك كشور خارج می‌كند؛ مگر آن‌كه خلافش ثابت شود. 

 

در میان شرایط

گرچه نمی‌توان یك‌سره آثاری چون پرسپولیس را فاقد هرگونه مولفۀ هنری قلمداد نمود با این‌همه نباید از این نكته غفلت كرد كه افرادی چون مرجان ساتراپی آگاهانه یا ناآگاهانه در مسیری قدم گذارده‌اند كه در نهایت به تامین خواسته‌های آنانی ختم خواهد شد كه او و هم‌سِلكانش در مقام سخن، سرِ معارضه با ایشان دارند. كسانی‌كه امثال مرجان‌های ساتراپی به ایشان لقب امپریالیسم می‌دهند.

از سویی هنوز هستند منتقدینی كه می‌پندارند نباید در مقام نقد این‌گونه آثار به پندارِ وجود توطئه‌ای سازمان یافته برای تخریب ایران و ارزش‌های آن فرو‌غلطید ولی آیا می‌توان ساخته شدن آثاری چون 300 یا پرسپولیس را یك‌سره تصادفی تصور نمود؟ در حقیقت هم‌چنان‌كه می‌توان ساخته شدن آن‌ها را ناشی از ذائقۀ هنری یا زمان‌شناسی سازندگانشان قلمداد كرد به همان اندازه هم می‌توان از هدایت پنهان ایشان به سمت چنین موضوعاتی یاد كرد. به راستی حضور كاتلین كندی، در مقام تهیه‌كنندۀ این اثر چه معنایی دارد؟ جز این‌كه ایشان فیلم و محتوای آن را در راستای ارزش‌های خویش یافته‌اند؟ هم‌چنین هم‌زمانی نمایش این فیلم با حملات متعدد رسانه‌های تصویری و مكتوب غربی در دو سال اخیر به اسلام را باید چگونه ارزیابی نمود؟ این روزها اخباری كه دربارۀ ساخته شدن یك فیلم ضد اسلامی توسط نمایندۀ نژادپرست مجلس هلند، گیرت وایلدرز به گوش می‌رسد، اوج گستاخی غرب را نشان می‌دهد. به این‌ها باید فهرستی از تلاش‌های كاریكاتوریست‌های دانماركی برای تخریب وجهۀ پیامبر اعظم را نیز اضافه نمود.[10]

در شرایطی كه این روزها افزایش تمایلات ماركسیستی در میان جمعی از فعالان دانشجوییِ ناآگاه در برخی تشكل‌های دانشگاهی كشور احساس می‌شود و حتی در پاره‌ای زمان‌ها به درگیری و برخورد نیز انجامیده است، ساخت چنین انیمیشنی با همان ایده‌ها نمی‌تواند صددرصد اتفاقی محسوب شود. گو این‌كه اگر ساخت آن را ـ بر اساس ادعای عوامل سازندۀ انیمیشن پرسپولیس ـ به‌دور از هیاهوهای سیاسی نیز بدانیم، با هجمۀ رسانه‌ایِ پس از نمایش جهانی آن برای برگزیدن این انیمیشن سادۀ كم جذابیت به عنوان اثری هنری و برگزیدۀ جشنواره‌هایی چون كَن چه می‌كنیم؟

***

با توجه به محتوای این انیمیشن، بیان دو نكته ضروری است:

1. سیاه‌و‌سفید بودن انیمیشن و تا اندازه‌‌هایی ـ در مقایسه با آثار هالیوودی و ژاپنی ـ فاقد جذابیت‌ بصری و داستانی بودن آن، می‌تواند این گمانه را تقویت كند كه اصولاً جشنواره‌‌های هنری دنیا برای گزینش آثار برتر خود تابع معیارهایی غیرهنری هستند. اگر نخواهیم آن معیارها را سیاسی نام نهیم بی‌شك هنری نیز نخواهند بود. میل مفرط شهروندان عادی و یا اهل هنر غربی به دیدن شرایط عجیب و غریب زندگی مردمان جهان سوم، یكی از مهمترین این معیارهاست كه هم می‌تواند شهروند غربی را به بهشت بودن دنیایی كه در آن زندگی می‌كند امیدوار سازد و هم این‌كه او را به درستی ایدئولوژی حاكم بر روابط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جوامع غربی رهنمون سازد؛ چراكه آثاری چون پرسپولیس در نهایت پیام‌آور این نكته هستند كه بدبختی مردم ایران! ناشی از ایدئولوژی اسلام سیاسی است.[11] كافی است این آموزه را در كنار فعالیت‌های خرابكارانۀ گروهك‌های تروریستی مجهول‌المكان و مجهول‌الهویه‌ای چون القاعده قرار دهید تا به یك نتیجۀ نهایی دست پیدا كنید.

به راستی اگر ما به عنوان یك شهروند غربی در برابر چنین داده‌هایی قرار می‌گرفتیم آیا چاره‌ای جز پذیرفتن نتیجۀ نهایی ـ كه همان محكومیت اسلام و ایران است ـ داشتیم؟ در حقیقت این آثار در بینندۀ غربی همان حسی را ایجاد می‌كنند كه شهروند ایرانی وقتی مستندی دربارۀ فرقه‌های خنده دار موش پرستی و یا آیین‌های بی‌پایه و اساس كشورهایی چون هندوستان می‌بیند به آن دست پیدا می‌كند؛ و آن حس چیزی نیست مگر برانگیخته شدن احساس ترحم نسبت به آدم‌هایی عقب مانده یا نا‌آگاه در دنیایی مدرن؛

2. این روزها ایرانیت از دو ریشه حاصل می‌شود:

نخست ریشه و اصالت باستانی ماست كه در آداب و رسومی چون نوروز، شب یلدا آثار باستانی‌ای چون تخت جمشید، نصف جهان، بیستون یا مفاخر ادبی‌ای چون فردوسی، مولوی، خیام، حافظ و... معنا می‌یابد. ریشه‌هایی كه متاسفانه از سوی دوست و دشمن مورد بی‌مهری قرار گرفته‌اند. چه آن‌ها كه این روزها درصدد تصرف چهره‌های ماندگار و مفاخر تاریخی ما هستند و چه دوستان متعصب مذهبی‌ای كه بی‌توجه به سرانجام دیدگاه‌هایشان و با كوبیدن بر طبل نگرش دینی، راه تخریب اصالت‌های ایرانی را درپی‌گرفته‌اند.

دوم ریشه و اصالت اعتقادی ماست كه در اسلام و خاصه فرهنگ شیعی ما متجلی است. هم‌چنان‌كه با نام پرسپولیس، ایران به ذهن‌ها خطور می‌كند با شنیدن نام شیعه، انقلاب اسلامی، ولایت فقیه، عاشورا، انتظار، جهاد و فلسطین نام ایرانِ شیعی به ذهن‌ها متبادر می‌شود.

پس شگفت‌انگیز نخواهد بود كه در پیوندی شوم، غرب به سركردگی متفكرین و تئوریسن‌های اوانجلیست و صهیونیست به همراه گروهك‌های بی‌مایۀ تكفیری به ظاهر مسلمان، این ریشه را هدف گرفته باشند و با طرح مسائل بی‌ریشه‌ای چون خطر احیای امپراطوری صفوی و هلال شیعی بخواهند دنیا را در برابر باورهای فرهنگی شیعه تجهیز كنند.

به‌هر‌روی سال 1385 در شرایطی پایان یافت كه انیمیشن سراسر تحریف 300 توانسته بود ریشۀ آریایی ما را هدف بگیرد و حال سال 1386 به پایان رسید در حالی‌كه انیمیشن پرسپولیس آگاهانه یا ناآگاهانه به ملعبه‌ای جهت تخریب وجهۀ اسلام سیاسی و شیعی تبدیل شده است؛ آن‌هم در شرایطی كه سازندۀ انیمیشن پرسپولیس، یك ایرانی است، سال‌ها در ایران زندگی و تحصیل كرده است و در مقام گفتار، تمایلات ماركسیستی و مواضعی ضدآمریكایی دارد. تمایلاتی كه برای شهروند متفكر و روشنفكر غربی كه از حضور آمریكا در همۀ شئون زندگی خود خسته شده بسیار دارای اهمیت است. به‌گونه‌ای كه فردی چون مرجان ساتراپی را بی‌آن‌كه در قواره‌های یك متفكر یا اندیشمند مبارز و پیش‌رو باشد در مقام یك مُصلح اجتماعی نشانیده‌اند. و بی‌شك در آینده برای ساخته‌های بعدی او هزینه خواهند كرد گرچه به نظر می‌رسد بی‌مایه بودن باورهای این زن در همین اثرش كه خلاصۀ چهار كتاب به ظاهر پرفروشش بوده است، همۀ توان او را به تصویر كشیده و بعید است در دیگر ساخته‌هایش جز تكرار همین نتیجه‌گیری‌های نابسامان و اشتباه چیزی برای عرضه كردن داشته باشد.

حاصل آن‌كه به نظر می‌رسد در سالِ جدید نیز باید به انتظار هجمه‌ای دیگر نشست. بهتر است این جمله را این‌گونه اصلاح كنیم كه چرا باید به انتظار نشست؟ به راستی ساختن انیمیشنی در قواره‌های پرسپولیس برای ما ناممكن است؟

یافتن پاسخ این پرسش چه اندازه زمان می‌برد؟

 

نویسنده: سیدحمیدرضا قادری

منبع:ماهنامه رواق هنرواندیشه،شماره بیست ویکم

Ps147

 

 



1. برای نمونه در سیناپس فیلم این‌گونه آمده است:

پرسپولیس، داستان زندگی دختری جوان در ایران در طول انقلاب اسلامی است. ما از دیدگاه دختری نه ساله به نام مرجان می­بینیم كه امیدهای مردم با به قدرت رسیدن اصول‌گرایان و فشار آوردن به زنان و زندانی نمودن هزاران نفر، نقش بر آب می­شود. او هوشمندانه و بدون ترس، از پاسداران و حافظان عرصۀ اجتماع می­گوید و زشتی­ها را آشكار می‌نماید.

(به نقل از پایگاه اینرتنتی شركت سونی پیكچرز به نشانی: (www.sonypictures.com/classics/persepolis

 

2. از میان گفت‌و‌گوی او با خبرنگار آسوشیتدپرس.به نقل از پایگاه اینترنتی رادیو فردا.30 اذرماه 1386.

3. پیر فرانسوا بیشار( Pierre-François Beauchard )معروف به دیوید بی متولد 9 فوریۀ 1959 میلادی در شهر نیس فرانسه است. وی تحت تاثیر دو هنرمند دیگر فرانسوی ژاك تاردی و جرج پیشار به تكنیك تصویرگری سیاه و سفید روی آورد.

4. مجموعه كتاب‌های پرسپولیس در چهار جلد به چاپ رسیده‌اند كه دو كتاب نخست آن در نوامبر سال 2000 توسط انتشارات Ciboulette به زبان فرانسه و سپس انگلیسی به بازار آمد و در اندك‌مدتی به مدد تبلیغات رسانه‌های غربی به پرفروش‌ترین كتاب‌ روز دنیا تبدیل شدند. روزنامۀ نیویورک تایمز به نقل از پانتئون(Pantheon) ناشر پرسپولیس مدعی شده است كه این کتاب در بیش از یکصد کالج آمریکا تدریس می‌شود. هم‌چنین لازم به ذکر است که این کتاب در آمریکا نیز از طریق استیون اسپیلبرگ و همکار دیرینه‌اش کاتلین کندی توزیع شده است. كتاب پرسپولیس جایزه‌های متعددی را در جشنواره‌های معتبر كتاب كودك، كتاب مصور و طراحی كتاب فرانسه، بلژیك و اسپانیا از آن خود كرد. از جمله در جشنوارة بین‌المللی کمدی آنگولیم[4] برندة جایزه شد. اثر بعدی وی قلابدوزی‌ها[4] نیز نامزد جایزة آلبوم سال آنگولیم در سال 2003 شد. این جایزه به جدیدترین رمان او با عنوان جوجه و آلوها[4] یا جوجه و خورش آلو تعلق گرفت. وی هم‌چنین با بخش صفحة مقابلِ سرمقاله‌ها(Op-Ed) در روزنامۀ نیویورک تایمز همکاری دارد.

5. گرچه این فیلم بر اساس نوشته‌های یك ایرانی و دربارۀ ایران ساخته شده است ولی از نظر تولید، کاملا فرانسوی است و هنرمندان مشهور این کشور مانند کاترین دنوو، دنیلِّ داریو و كیارا ماسترُیانّی به عنوان صداپیشه‌ در این اثر نقش‌آفرینی می‌كنند. در نسخۀ آلمانی آن صداپیشه‌ای ایرانی ـ آلمانی به نام یاسمین طباطبایی نقش آفریده است. نسخة انگلیسی آن با صدای جِنا رُولاندز(Gena Rowlands) ، شان پِن (Sean Penn

تماس با هنر اسلامی

نشانی

نشانی دفتر مرکزی
ایران ؛ قم؛ بلوار جمهوری اسلامی، نبش کوچه ۶ ، مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام، طبقه دوم، خبرگزاری ابنا
تلفن دفتر مرکزی : +98 25 32131323
فاکس دفتر مرکزی : +98 25 32131258

شبکه‌های اجتماعی

تماس

تمامی حقوق متعلق به موسسه فرهنگی ابنا الرسول (ص) تهران می‌باشد