بسم الله الرحمن الرحیم
بر مداری صفر درجه
من گمان میكنم این سیاستمداران نیستند كه قرار است دنیا را نجات دهند، اگر قرار بود نجات دهند زندگی به اندازۀ كافی این فرصت را در اختیارشان گذاشته است؛ در حقیقت این اهالی فرهنگ و هنر هستند كه می توانند جهان را از وضعیت برزخی فعلی نجات دهند.
حسن فتحی
درآمد
چندی است سیما، همسو با مسائل مهم روز و تاریخ این سرزمین، گام در راهی مفید در صنعت فیلمسازی نهاده است. این راه آرزوی تمامی فرهنگدوستان و فرهیختگان است که هنرمندان ما پوچی شعار هنر برای هنر و سرگرمی بودن سینما را بفهمند و هنر را نه در خدمت به ایدئولوژیها و مکاتب مادی، که در خدمت دین خدا و روشنایی حقیقت، به کار گیرند. اگر این اتفاق با قوت بیشتری در ایران ادامه یابد، به یقین، چونان انقلاب اسلامی، خطشکن خواهد شد و هنرمندان آزادة مسلمان و مستقل دنیا را به تکاپوی بیشتری خواهد انداخت، تا جهان را از لوث وجود اساطیر و الگوهای مادی و صهیونیستی هالیوود برهاند.
اگر فیلمسازان ما بتوانند با ارائة تصویری نزدیک به حقیقت، دروغهای رسانههای غرب را رسوا سازند و در فرهنگسازی، مقلد قالبها و محتوای غربی نباشند، میتوان گفت که به رسالت هنرمند آزاداندیش و مبدع نزدیکتر شدهاند. متأسفانه سوژهها و روایتهای تکراری و گیشهای، به ویژه در زمینة عشق و بیان بدون راه حل مشکلات جامعه و روشنفکرنمایی و آزادیخواهی سطحی و بیهویت، سالهاست که دغدغة بسیاری از سینماگران مدعی گردیده است. باید از صدا و سیما تشکر کرد که در همین سالها، به سمت تهیه و تولید آثار فاخری چون مریم مقدس، مردان آنجلس و... رفته است. راه درست همین است که تنها به نیازهای غریزی و پست مخاطبان ننگریم و نیاز آنان به دانستن تاریخ، اندیشهها و افتخارات واقعی را نیز مد نظر قرار دهیم و او را با هنرمان، به سمتی شایسته رهنمون شویم.
از دهة دوم قرن بیستم که هالیوود به دست شرکتهای غالباً یهودی ـ صهیونیستی، در غرب آمریکا شکل گرفت، سینمای غرب و به ویژه جریان غالب صهیونیستی، در زمینة حفظ حافظة تاریخی منسجم یهودیان، تئوریزه کردن پروپاگاندای سیاسی مورد نظر خویش، ترغیب غربیان به فرهنگ آمریکایی و ساختن سرمایههای اجتماعی در راستای اهداف کلان برنامهریزان اصلی تمدن آنگلوساکسون، به خوبی عمل کرده است. آثار شاخص و پرفروشی چون ده فرمان، داستان کتاب آفرینش، بن هور، سامسون و دلیله، پرنس مصر، سلیمان و ملکۀ سبا، فهرست شیندلر، پیانیست، ماتریکس، هری پاتر، ارباب حلقهها، 300، اسکندر و هزاران فیلم دیگر که در این هشت دهه ساخته شدند، به خوبی، به روایت الگوها، بنمایهها، اساطیر و افسانههای یونانی ـ رومی، مسیحی ـ یهودی، صهیونیستی و آنگلوساکسونی پرداختهاند و در ذهن مخاطب، حک ساختهاند. اگر دستاندرکاران دولتی و بخش خصوصی ما، چنین نگاهی به توان فرهنگسازی سینما داشتند و سرمایة بیشتری در اختیار کارگردانان و تهیهکنندگان متعهد سینما قرار میدادند، یا اگر سینمای ما، با همین بودجة اندک، از تولید آثار بیمحتوا و گیشهای دست میکشید و توان خود را بر تولید آثار کمتری متمرکز میکرد که خوشساخت، مخاطبپسند، بامحتوا و جهانی باشند و در مسائل تاریخی و سیاسی، حرفی برای گفتن داشته باشند و در کنار آن، شبکة توزیع و بازاریابی قویتری در دنیا داشتیم، ما نیز میتوانستیم حتی توانمندتر از هالیوود، تاثیرگذار باشیم؛ زیرا حقانیت و ظلمستیزی اندیشة اسلامی، خود بهترین بهانه برای جذب مخاطب به سینما خواهد بود. در زمرة تولیدات تاریخی جدیدی که صدا و سیما، با رویکرد مسائل روز جهان ساخته است، میتوان به سریال مدار صفر درجه اشاره کرد.
تحسین شده
1. موضوع هولوکاست، جنگ جهانی دوم و ارتباط صهیونیستها با سران آلمان نازی، حساسیت داستان را بالا برد؛ زیرا یهودیکشی در جنگ جهانی دوم، محل مناقشة جدی سران قدرتمند صهیونیسم بینالملل و اندیشمندان تجدیدنظرطلب تاریخی است. بیشتر توجه رسانههایی چون BBC، CNN، کریستین ساینس مانیتور، والاستریت ژورنال، خبرگزاری فرانسه، روزنامة هاآرتص و دیگر رسانههای مهم خارجی به این فیلم و برخی درخواستهایی که برای خرید و پخش این فیلم شد، همه به حضور پررنگ این ماجراهای تاریخی ـ سیاسی، در این سریال برمیگردد. همین نکته میتواند موضع طرفداران ساخت فیلمهایی با موضوعات بینالمللی و مهم تاریخی را پررنگتر میسازد و درسی برای سینماگران ماست که اگر به سمت چنین آثاری بروند و حقیقت را آن گونه که هست، نه آن گونه که تاریخنویسان پیروز جنگ جهانی دوم روایت کردهاند، بازگو کنند، میتوانند به سمت جهانی شدن سینمای ایران گام بردارند. البته روشن است که دیگر چنین فیلمهایی، هرگز در جشنوارههای سیاسی ـ سینمایی، مانند اُسکار و کَن، برنده نخواهند شد. در نتیجه لازم است در کنار ساخت چنین آثاری، به فکر ایجاد نظام توزیع و بازاریابی قویتر اسلامی ـ ایرانی، برای فیلمهایی از این دست، در میان کشورهای جنوب باشیم.
باید مطمئن باشیم که هالیوود در پرداختن به سکس، خشونت و خیالپردازی، از ما جلوتر است و حتی اگر کاملاً همسو با آنها حرکت کنیم، هیچگاه ما را در بازی راه نخواهند؛ ولی اگر از کشتار صد میلیونی آفریقاییان، در ماجرای بردهکشی غربیان به آمریکا، کشتار شصت میلیونی سرخپوستان هنگام غصب قارة آمریکا، کشتار یک میلیونی سیاهان رواندا در سال 1994، در پیش چشم ناظرین بیناللملی، با سلاحهای فرانسوی و آمریکایی و از کشتارهای صهیونیستها در فلسطین و عراق فیلمهایی قوی تولید کنیم، به یقین، مخاطبان بسیاری در کشورهای جنوب و مسلمان و حتی غربی خواهیم یافت.
2. رو کردن اسنادی متقن از پیوند سران نیرنگباز صهیونیسم و آلمان نازی و نشان دادن خباثت صهیونیستها تا آنجا که حتی به همکیشان آزاداندیش و فقیر خویش نیز رحم نمیکنند، از برجستهترین نکات مثبت این اثر قابل تقدیر بود. کمتر هنرمندی حاضر میشود چنین کاری انجام دهد و خود را در معرض اتهامات صهیونیستها قرار دهد؛ ولی ایکاش بحث هولوکاست با ابهام کمتری مطرح میگردید.
3. مدار صفر درجه به لحاظ طرح و داستان، بسیار جذاب و پرداخت آن از قوت بسیار برخوردار بود و شخصیتها مفهوم را به خوبی، برای مخاطب ترسیم میکردند. تنوع شخصیتها و بازی خوب برخی بازیگران، از جمله سید شهاب حسینی ـ بازیگر نقش حبیب پارسا ـ و پیر داغر لبنانی ـ بازیگر نقش سرگرد فتاحی ـ جذابیت اثر را دوچندان کرده بود.
4. فضاسازی خوب دوران جنگ جهانی دوم در ایران و مجارستان و تصویر سالهای پیش از 1320 هجری شمسی در پاریس، از نقاط قابل تقدیر سریال به شمار میآمد.
5. موسیقی این سریال، متناسب بود و آهنگساز محترم نیز بسیاری از مفاهیم دشوار، مانند داغ عزیز و عشق را با موسیقی بهجا، در ذهن مخاطب حک كرده بود. حتی سایت BBC به قوت موسیقی فیلم، در اندازۀ آثار خوب هالیوود، اشاره کرده بود.[1]
پرسش برانگیز
1. برخی دیالوگهای سریال، غیرواقعی، باورناپذیر و به دور از انتظار شنیداری مخاطب، نوشته شده بودند. درست است که دیالوگنویس که همان کارگردان است، کوشیده با این دیالوگها، فضای قدیمی سریال را نشان دهد؛ ولی به کارگیری جملات غیرگفتاری و نامأنوس، او را در رسیدن به آن هدف یاری نرساند. مخاطب در برخورد با شخصیتهای داستان، به راحتی درمییافت که فرد دیگری برای آنها دیالوگ نوشته است و این نکتة مثبتی برای فیلم نبود. شاید یکی از دلایل اقبالِ کمتر عوام به این سریال در جامعة ایران، همین نکته باشد.
2. با توجه به اینکه مضمون اصلی فیلم بر محور عشق است، تحلیل نوع نگرش کارگردان به مبحث عشق، بسیار مهم است. عشق مورد نظر کارگردان چه ویژگیهایی دارد؟ شعر تیتراژ پایانی فیلم از همان قسمت اول، مضمون مسلط فیلم را که همان عشق تقریباً زمینی است، آشکار میسازد. عوامل فیلم میتوانستند شعر دیگری را برگزینند. حتی رویارویی با صهیونیسم و اشاره به خباثت صهیونیستها در تاریخ معاصر جهان و ایران، میتوانست با پرداخت بهتری، در فیلم گنجانده شود. توجه به شعر تیتراژ پایانی فیلم، نوع عشق مطرح در فیلم را بر ما آشکار میسازد. به جهت اهمیت این مطلب، متن کامل شعر تیتراژ پایانی را در اینجا، میآوریم:
وقتی گریبان عدم... با دست خلقت میدرید/ وقتی ابد چشم تو را... پیش از ازل میآفرید/ وقتی زمین ناز تو را... در آسمانها میکشید/ وقتی عطش طعم تو را... با اشکهایم میچشید/ من عاشق چشمت شدم... نه عقل بود و نه دلی/ چیزی نمیدانم از این... دیوانگی و عاقلی/
یک آن چنین عاشق شدم... دنیا همان یک لحظه بود/ آن دم که چشمانت مرا... از اوج چشمانم ربود/ وقتی که من عاشق شدم... شیطان به نامم سجده کرد/ آدم زمینیتر شد و... عالم به آدم سجده کرد/ من بودم و چشمان تو... نه آتشی و نه گِلی/ چیزی نمیدانم از این... دیوانگی و عاقلی/
در این سریال، عشق حبیب به سارا، آن گونه نیست که حبیب به دلیل عشق به خدا، بتواند از آن بگذرد؛ زیرا ازدواج مرد مسلمان با زن غیرمسلمان، در فقه اسلامی پذیرفته نیست. عشق دوطرفة سرگرد فتاحی و زینتالملوک، حتی پس از ازدواج زینتالملوک با سفیر ایران در فرانسه ـ همایونپناهـ در کنار لباسها و گریم غلیظ زنانة زینتالملوک و نمایش کلوزآپهای فراوان از چهرة این زن جوان، نمایانگر بیتوجهی نویسنده/ کارگردان فیلم به قوانین شرعی و توجه او به عشقی فراتر از عقل و دین است.
حسن فتحی دربارۀ ممیزی سكانسهای مربوط به زینت الملوك جهانبانی میگوید:
بخشهایی كه در آن روابط عاشقانه مطرح بود سانسور شدند؛ جاهایی كه زینت الملوك با شوهرش مسئله داشت. من به این ممیزی اعتراض مكتوب كردم. در مقطعی بخشهایی از دیالوگها سانسور شدند كه من و تهیهكننده در برابر آن ایستادیم.
(از گفتگوی وی با ویژه نامۀ آخر هفتۀ روزنامۀ اعتماد در تاریخ 29/9/86)
وبسایت کریستین ساینس مانیتور، به نقل از حسن فتحی، نویسنده و کارگردان فیلم، همین مطلب را آورده است:
...خداوند انسانها را آفریده است تا به یکدیگر عشق بورزند، صرف نظر از هر مذهب و دینی.... شب ساختن آخرین قسمت سریال، برای من شب دشواری بود؛ ولی بسیار خرسندم که حبیب و سارا به هم رسیدند. روزهایی که مردم با فرهنگهای گوناگون، با یکدیگر پیمان برادری میبندند و یکدیگر را در آغوش میکشند، بیشک، خداوند نیز بسیار راضی و خشنود خواهد بود![2]
3. در سکانس پایانی فیلم که حبیب از زندان آزاد میشود، در حالی که پا به سن گذاشته و عصایی در دست دارد، به یاد مادرش میافتد. سپس، در فضایی باز، پس از رد شدن قطار، سارا را چتر به دست میبیند. هر دو، چتر و عصا را رها میکنند و به سوی هم میدوند تا یکدیگر را در آغوش گیرند! کارگردان با زیرکی، نما را از آن دو برمیدارد و دوربین را به سمت آسمان تیلت میکند و مخاطب را این گونه با جهان داستان تنها میگذارد که حبیب پس از سالها دوری، در آغوش معشوق آرام گیرد؛ حال آنکه دین او اسلام است و دین سارا، یهودیت و آنها از دیدگاه مراجع فعلی، نمیتوانند به ازدواج دایم هم درآیند. گذشته از آن، این دو عقد موقت نیز باهم نبستهاند و سارا هم مسلمان نشده است. بسیار زشت است که در فیلمی از سیمای جمهوری اسلامی، زن و مردی میانسال یا حتی پیر، بدون هیچ رابطة محرمیت، یکدیگر را در آغوش بگیرند! برای کسی که با الفبای فیلمسازی آشنا باشد، این توجیه پذیرفتنی نیست که:
در این فیلم، صحنة در آغوش گرفتن نشان داده نشده است!
زیرا میان طرح توطئه و داستان فرق است و گرچه در طرح کارگردان، چیزی نشان داده نشده؛ ولی مخاطب در ذهن خود، بهتر از عینیت فیلم، ادامة ماجرا را تصور میکند که الکنایه ابلغ من التصریح!
گریم نامناسب و برجسته کردن زنندة زیبایی زنانه، در شخصیت زینتالملوک ـ لعیا زنگنه ـ و سعیده ـآتنه فقیهنصیری ـ که آن را به آرایش زنانه نزدیک میکرد و کلوزآپهای زیاد از چهرة دختران جوان در فیلم، در شأن چنین اثری نبود. درست است که فیلم، ضدصهیونیستی بود؛ ولی فرهنگ اسلامی نباید فدای رساندن پیام فیلم، به هر قیمتی شود. اینکه در لوای یک حق، حقیقتی دیگر ذبح شود، شیوهای ناپسند است.
4. اساساً نگاه این سریال، اسلامی نبود و حبیب و دوستانش، به دلیل انساندوستی صرف که یک غیرمسلمان هم دارد و نه انساندوستی و ظلمستیزی برخاسته از دین که بسیار عمیقتر و فراتر از نوعدوستی صرف است، به نجات یهودیان میپرداختند؛ در حالی که میشد از فیلم، بهرۀ زیادی در حقانیت اسلام و احترام آن به ادیان ابراهیمی، پیامبران پیشین و نگاه مسالمتآمیز و صلحجویانة اسلام به حضور غیرمسلمانان در سرزمینهای اسلامی، کرد.
در این سریال، تأکید زیادی بر ملیگرایی ایرانی، منهای محتوای اسلامی بود؛ در صورتی که اگر ایرانیت، منهای اسلامیت مطرح شود، به یقین، ناقص است. البته لازمة منطقی نوع نگاه فیلم به مبحث عشق فرادینی، همین بیتوجهی به اسلام و حقانیت منش آن است. ناسیونالیسم، با تأکید بر خاک، پرچم، سرود ملی و بر پایة تعریف امانیستی از بشر و اصالت ملیت و پیروی از تعریف مدرن قدرت و سکولاریسم، محصول بیهویتی فرهنگ امانیستی غرب است[3] و آریاییگرایی و پانایرانیسم نیز از مکاتبی بود که انگلستان، پس از جنگ جهانی اول، برای تفرق مسلمانان در منطقه و جهان، رواج داد[4]. همچنین میدانیم فراماسونرهایی چون میرزا ملکم خان و فروغی از مروجان این مکتب، در دوران طاغوت بودند. ایکاش در این سریال، غنای اسلامی فرهنگ ایرانی نیز مورد توجه ویژه قرار میگرفت و دربارة عطوفت اسلامی، همزیستی مسالمتآمیز ادیان در جامعة مسلمانان، خردگرایی و پرهیز از جنگهای دنیاطلبانه در اسلام نیز سکانسهایی قرار داده میشد.
5. در اواخر قسمت بیست و چهارم، هنگامی که با گواهی صفدری ـ سرایدار ـ در دادگاه، انگشت اتهام به سوی سرگرد فتاحی نشانه میرود و پرده از علاقة قاتل ـ زینت الملوک ـ نسبت به او برمیدارد و به فتاحی اتهام میزنند که زینتالملوک برای رسیدن به عشقش، همسر سابق خود را کشته است، زینتالملوک برای نجات فتاحی از اتهام وارده، دست به خودکشی میزند. با توجه به نامة زینتالملوک به سرگرد فتاحی و حس همذات پنداری ناشی از موسیقی و فیلمبرداری عالی این گونه سکانسها و واکنش شخصیتها نسبت به او، این اقدام به صورتی مدح شده جلوهگر میشود. یکی از راههای افشای شخصیت در داستان فیلم، در کنار کنش و عدم کنش و دیالوگها، واکنش مخاطبان به عمل شخصیت است. در این قسمت، مخاطب با خودکشی زینتالملوک به دلیل عشق چندین سالهاش، برخوردی مثبت دارد. این اشکال نیز برمیگردد به این نگرش ناقص به عشق فرادینی که به خاطر عشق، همه چیز، حتی خودکشی مجاز میشود.
6. با توجه به ارجاعاتی که در بالا گذشت، عشقی که کارگردان به تصویر میکشد، فراتر از شریعت و ایمان است. به همین دلیل است که در جای جای فیلم، هنگامی که میان این دو موضوع، تناقض پیش میآید، کفة عشق به طرف مقابل، اعم از شریعت و عقل میچربد. همچنین طبق تعریف شخصیتی که فیلم، از حبیب و خانوادهاش نشان میدهد، مخاطب، تصویر خانوادهای دیندار و مذهبی را میبیند؛ ولی هنگامی که همین شخصیتها وارد محیط عشق میشوند، دیگر آن تقید به احکام و شریعت را به دست فراموشی میسپارند. به طور کلی، تأثیرگذاری عشق در فیلم، بسیار پررنگتر از دین و مذهب است و به همین دلیل، در سراسر فیلم، عشق اولویت دارد و این اولویت تا جایی پیش میرود که تقریباً دین به حاشیه رانده میشود.
در این سریال، متاسفانه نشان زیادی از گزارههای اسلامی، حتی به اندازة گزارههای یهودیت نیست. صحنههای زیادی که مادر سارا، در حال قرائت تورات، به آرامش میرسد و در پیشگاه یهوه، خدای یهود، به عبادت میپردازد، مخاطب را به حقانیت یهودیت فعلی رهنمون میکند؛ در حالی که می دانیم ریشة بسیاری از مادیگراییها و نژادپرستیهای صهیونیستها در همین کتاب محرف است. بهتر بود که بر حقانیت اسلام و تعبد خانوادة مذهبی حبیب، نه به صورت لوثشده و ظاهری، که عمیق و اثرگذار، پرداخته شود. در این اثر، ردپاهایی از عرفانهای سکولار و ادیان جدید که از محورهای آن، عشق زمینی و نوعدوستی منهای وحی و زندگی مسالمتآمیز، بدون توجه به حقانیت اسلام است، مشاهده کرد. فرقههایی که با این شعارهای فریبنده، در حال ترویج یهودیت در جهان هستند، در واقع، مروج بیخدایی، دوری از وحی و ایمان دینی، بیبندوباری و آیینهای منحرفی چون بودیسم و هندوییسم هستند.[5] البته نمی توان مدعی شد كه كارگردان به عمد یا به سهو از این معارف بی بنیان در اثرش بهره برده است ولی می توان آثار آن دیدگاهها را در سریال دید.
7. اینكه سریال، برخی یهودیان آزاداندیش را با سیاستهای صهیونیسم مخالف نشان داد و با سندهایی، نشان داد که صهیونیستهای رذل، در راه رسیدن به منافع خود، حتی به یهودیان فقیر رحم نمیکنند، نکتة مثبتی بود؛ ولی فیلم به نحو چشمگیری، در رثای مظلومیت یهودیان نوحهسرایی کرده است. هیچکس منکر رنج یهودیان در جنگ جهانی دوم نیست؛ چنان که نباید و نمیتوان رنج مسیحیان و مسلمانان را نیز در این جنگ خانمانسوز، منکر شد. اگر در کنار توجه زیاد به آوارگی و رنج وافر یهودیان، به چند شخصیت مسیحی نیز به همین اندازه، پرداخته میشد و مصایب ناشی از جنگ و آوارگی و کشتار چند برابر مسیحیان در این جنگ، همسان و حتی بالاتر از یهودیان، نشان داده میشد، چنین اعتراضی وارد نبود؛ ولی با انتخاب سارا و مادر فرتوت و رنجکشیدهاش، با آن چهرة معصوم و بینوا که دل هر مخاطبی را به همذات پنداری با آنان وا میداشت، کفة ترازو به نفع مظلومیت افراطی یهودیان آوراه از جنگ، سنگینی كرد؛ امری که در بسیاری از آثار صددرصد صهیونیستی هالیوود، در رثای مظلومیت یهودیان، بدون توجه به مظلومیت مسیحیان و مسلمانان دیده میشود. برای نمونه در بدو ورود آلمانیها به فرانسه، سکانسها و نماها به گونهای باهم ترکیب شدهاند که مخاطب، به جای دلسوزی برای مردم فرانسه که بیشتر مسیحی هستند، برای غربت و بیکسی یهودیان دل میسوزاند و با دردهای سارای یهودی، همذات پنداری شدیدی دارد. در سکانسی که افسر عالیرتبة گشتاپو به دانشگاه رفت، ترس و وحشت عجیبی در چهرة سارای یهودی دیده میشد؛ گویی آلمانیها با دیگر مردمان فرانسه کاری نداشتهاند! در جنگ جهانی دوم، آسیبی که به بیست میلیون مسیحی روسی و حدود سی میلیون مسیحی در دیگر کشورهای اروپایی رسید، بسیار زیادتر از یهودیان بود و مناسب بود در این فیلم که مدعی بیطرفی است، اشارات بیشتری به این کشتار گسترده و باورنکردنی مسیحیان شود و از بزرگنمایی و افراط در نمایش رنج یهودیان پرهیز شود.
از سوی دیگر، بهتر بود برخی استنادات صهیونیستها به متون یهودی، چون سفر یوشع بننون و دیگر اسفار عهد عتیق نیز مورد توجه قرار گیرد و انحراف در متون مقدس یهود نیز دستکم به کنایه، مورد توجه قرار گیرد تا این توهم پیش نیاید که یهودیان همگی خوبند و یهودیت امروز حق است و تنها برخی از یهودیان که صهیونیست هستند، ناحقند. آیا به واقع، چند درصد یهودیان امروز، غیرصهیونیست یا ضدصهیونیست هستند؟ امروزه، اکثریت قریب به اتفاق یهودیان، به آرمانهای صهیونیستی معتقدند؛ زیرا قدرت رسانهای و انتشاراتی گستردة صهیونیستها و مسیحیان اوانجلیس و صهیونیست، رمق چندانی برای یهودیان مخالف صهیونیست نگذاشته است. و آیا هماینان به آرمانهای نژادپرستانة تورات، پایبند نیستند؟ آیا آیات قرآن کریم دربارة هواپرستی و حرص و آز شدید یهودیان نسبت به دنیا ـ سورة بقره، آیة 96[6] ـ شامل هماینان نیست؟ آیا اینان مشمول آیة 82 سورة مائده[7] نیستند که یهودیان را بدترین دشمنان مؤمنان می داند؟ آیا اینان جزو آن دسته از یهودیان نیستند که طبق آیة 120 سورة بقره[8]، میخواهند مسلمانان را پیرو خود گردانند؟ مگر یهودیان، همگی اندیشة ناحق انکار رسول مکرم اسلام را ندارند؟
آری، همة ما قبول داریم که باید طبق دستور اسلام، با یهودیان غیرمحارب، در مسالمت و نیکی زندگی کنیم؛ ولی این بحث نباید ما را به افراط در نمایش مظلومیت و حقانیت یهودیان و همذاتپنداری با آنان بکشاند. در اینجا، چند فقره از بندهای نژادپرستانة عهد عتیق و تورات که در این فیلم، بارها در دست مادر سارا تطهیر شد، آورده میشود:
پسران گرانبهای صهیون كه روزگاری به زرِ ناب برابر میبودند،[9] گفتم شما خدایانید و فرزندان خدای بزرگید. برخیز، ای خدا (ای فرزندانم) و بر روی زمین داوری كن؛ زیرا تو تمامی امتهای جهان را متصرف خواهی شد،[10] زیرا تو برای یهوه، خدایت، قوم مقدس هستی. یهوه، خدایت تو را برگزیده است، تا از جمیع قومهایی كه روی زمینند، مخصوص برای خود او باشی.[11] نسل تو، دیگر ملل را تصرف خواهد كرد.[12] فقط به برادرانتان، به بنیاسرائیل با خشونت، تحكّم و سروری نخواهید كرد.[13] شما منحصراً به خداوندخدایتان تعلق دارید