بسم الله الرحمن الرحیم
در میان جمع
صفر. متولد سال 1352. دانشآموز دبیرستان علامه حلی و دانشآموختۀ فیزیک. اولین رمان خود به نام اِرمیا را در سال 1374 مینویسد. این اثر در جشنوارۀ آثار 20 سال دفاع مقدس برگزیده شد و در اولین دورۀ جشنوارۀ مهر و دومین جشنوارۀ دفاع مقدس مورد تقدیر قرار گرفت.
دومین رمان او با نام منِ او سال 1378 به چاپ رسید و چندین جایزه را به خود اختصاص داد.
مجموعه داستان ناصر اَرمنی (1378)، داستان بلند از به (1380)، سفرنامۀ داستان سیستان (1382) و مقالۀ بلند نشت نشا(1384) از دیگر آثار اوست.
وی سردبیر سابق سایت ادبی لوح و رییس سابق هیات مدیرۀ انجمن قلم ایران، نیز بوده است:
رضا امیرخانی
1. در آخرین روزهای سرد سال 1386 جلسهای با نام ادبیات داستانی در جامعۀ دینی برگزار شد که میهمان اصلی آن رضا امیرخانی بود. این جلسه که از سوی انجمن قلم حوزه و در تالار انجمنهای علمی حوزۀ علمیۀ قم برگزار شد از همان دقایق آغازین با استقبالی شگفت از سوی اهالی قلم مواجه گردید؛ چنانکه از همان ابتدای جلسه دیدن صندلی خالی، برای هر تازه واردی تنها یک آرزو بود. رضا امیرخانی هم در برابر این استقبال، تاب سکوت نیاورد و اعتراف کرد هرگز انتظار چنین استقبالی را نداشته است.
آنچه در پیشرو دارید چیزی شبیه یك گزارش است از جلسهای كه در آن همه سخن گفتند و هیچكس شنوندۀ محض نبود.
2. شنیدیم كه گفت:
ما در حال ساخت تمدنی مبتنی بر انقلاب اسلامی هستیم و باید بدانیم هر یک از ما سربازی برای ساخت این تمدن هستیم. تا زمانی که تمدنی به اندازۀ کافی رشد نکند، افرادی هم که در آن تمدن قرار دارند به قدر لازم رشد نخواهند کرد. ادبیات انقلاب اسلامی طفلی نوپا و نهالی کم سن و سال است که در ابتدای راه خویش قرار دارد و نمیتوان از آن انتظار زیادی داشت. داستان انقلاب اسلامی، هم اکنون در حال سعی و خطاست و جریان نقد ما باید مراقب باشد این سعی و خطاها را تحمل کند. به خاطر تفاوتهای تمدنی ما با غرب، ناچاریم این سعی و خطاها را انجام دهیم تا داستانهایی ایرانیتر بنویسیم و سپس از میان داستانهایی که نوشته میشوند، جریان نقد ادبیات انقلاب اسلامی هم شکل میگیرد.
رضا امیرخانی سپس در ادامه افزود:
البته امروز وضع ادبیات انقلاب اسلامی بسیار خوب و بهتر از سابق است و ما اگر قدر امروز را ندانیم به واقع کُفران نعمت کردهایم. امروز وقتی وارد هر کتابخانه یا کتابفروشی میشویم کتابهایی از سیدمهدی شجاعی، مصطفی مستور و محمدرضا بایرامی میبینیم. سالها برای این اتفاق، خون دل خورده شده است و ما باید از این اعتمادی که مردم به داستان انقلاب اسلامی کردهاند، حُسن استفاده را کرده و آن را پاس بداریم. بنابراین لازم است به داستان انقلاب اسلامی این فرصت را بدهیم که به دلیل نداشتن پیشینه مانند خوشنویسی یا شعر با سعی و خطا راه خودش را پیدا کند. درست مانند اتفاقی که در سینما افتاد و افرادی همچون ابراهیم حاتمیکیا توانستند به نوعی در سینما به آن نزدیک شوند و سینمایی بسازند که با شهود و غیب ما نسبتی داشته باشد. درست مانند کاری که به نوعی شهیدسیدمرتضی آوینی در حوزۀ مستندسازی به دنبال آن بود و اساساً در پی تصرف قالب بود. صبر و تحمل نقد میتواند ما را در ساختن این تمدن و به طور اخصّ داستان انقلاب اسلامی بسیار کمک کند.
3. زهره شریعتی، عضو هیات مدیرۀ انجمن قلم حوزه و صاحب چندین اثر در حوزۀ دفاع مقدس یكی از كسانی بود كه در میان جمع سخن گفت:
ادبیات متعهّد در جامعۀ دینی تعریف درستی ندارد! چرا که تعهّد نه در هنر بلکه در وجود هنرمند باید موجود باشد و از طلب، تمرکز، شهود و شعور او مایه گیرد.
عباسعلی فروغی، دبیر داخلی انجمن قلم حوزه نیز سخنانی اینچنین بیان كرد:
آیا میتوان ادبیات را همچنان که به لحاظ شکلی دستهبندی میکنند، به لحاظ مضمونی هم دستهبندی کرد و در نتیجۀ آن ادبیات دینی یا داستان دینی را شکل داد؟ اگر این پدیده را بپذیریم، پرسش این است که آیا ادبیات دینی در حوزۀ رمان و داستان شکل گرفته است و آیا میتوان برای آن مصادیقی را برشمرد؟
زهره شریعتی ادامه داد:
من هنوز نسبت دین با ادبیات داستانی را نمیفهمم و نمیدانم منظور از جامعۀ دینی همان امّت اسلامی است یا شامل جامعه به معنای غربی آن و دین به معنای اعمّ آن است؟ مؤلفههای داستان دینی را در کجا باید جستوجو کرد؟
رضا امیرخانی:
ما اصولا با تقسیمبندی داستان حتّی به لحاظ مضمونی مشکلی نداریم ولی زمانی به مشکل برمیخوریم که میخواهیم ادعای جامع و مانع بودن آن تقسیم را بکنیم. خودم برای تعریف داستان دینی، آن را به داستان دینی ظاهری و داستان دینی باطنی تقسیم میکنم و به نظرم داستان دینی واقعی آن است که باطن دینی داشته باشد و تأثیرات دینی عمیق درپیداشته باشد؛ حال چه از ظواهر دینی در آن داستان استفاده شده باشد چه استفاده نشده باشد و ظاهری دینی نداشته باشد. داستان دینی داستانی است که تأثیرات عمیق دینی بر مخاطب داشته باشد. چنین داستانی دغدغۀ دین دارد و باطناً به مقولات دینی همچون ایمان به غیب، گناه و معصیت، ثواب و عِقاب و... میپردازد. البته با این نگاه شاید دیگر نتوان در مورد برخی داستانها به راحتی داوری کرد؛ چرا که باید تأثیرات آن اثر را بر روی تکتک مخاطبین بررسی نمود و البته هر اثری هر چند مقدس، میتواند برخی را هم گمراه کند؛ همچنانکه قرآن کریم نیز برخی را هدایت و برخی را گمراه میکند.
وی در توضیح مولفههای ادبیات دینی گفت:
دربارۀ مؤلفههای ادبیات دینی باید بگویم با توجّه به اینکه هنوز در ابتدای راه هستیم، پس هنوز هم زود است که بخواهیم این مؤلفهها را پیدا کنیم. در ضمن در یک روند خلاق مانند هنر یا ادبیات یا تولید علم نمیتوان مؤلفهها و چهارچوبها را پیشاپیش تعیین کرد. البته دربارۀ داستان یا رمان ایرانی یک چیز، نسبتا مشخص است و آن این است که جوهر رمان ایرانی با جوهر رمان غرب متفاوت است. رمان غرب بر اساس سنت نمایشنامهنویسی شکل گرفته است؛ زیرا پیش از آن در یونان، نمایش به عنوان هنر مادر مطرح بوده است. بعدها هم کسانی مانند میلان کوندرا مدّعی شدند که میخواهند رمان را بر گوهر موسیقی دنبال کنند و از سنتهای نمایش فاصله بگیرند. ولی به نظر من گوهر هنر در ایران شعر است و ما همه به جای شعر، رمان مینویسیم. بنابراین شاید بتوانیم مؤلفههای دینی بودن را از نقد شعر که سابقهای طولانی در آن داریم، به سمت داستان و رمان انتقال دهیم.
4. مهری حسینی، عضو هیأت رییسۀ انجمن قلم بسیج، گزارشی از ادبیات دفاع مقدس ارائه داد:
همیشه افراط و تفریط، رمان دفاع مقدس را تهدید کرده است. گاهی قهرمانپردازیهای غیر واقعی و تصویر پردازیهای اغراقآمیز و گاهی هم سیاهنماییهای افراطی و نگاه یکسونگرِ غیرمنصف، روایت جنگ و دفاع مقدس را در تلاطم نگاه داشته است.
رضا امیرخانی:
متأسفانه گاهی ما تصمیم میگیریم، یکنفری اعتدال را در جامعه برقرار کنیم! برای نمونه وقتی میبینیم در زمینۀ دفاع مقدس، سفیدنماییِ زیادی صورت گرفته است و داستانهای غیرواقعی و کلیشهای بسیاری عرضه شده است ناگهان تصمیم میگیریم خودمان معدّل ادبیات جنگ را درست کنیم و به همین جهت، داستانی مینویسیم که در آن سیاهنماییِ غیرواقعی میکنیم و تلاش میکنیم با ایجاد یک معدّل، بگوییم جنگ چیزی میان این دوست؛ این یکی از روشهای غلط ولی رایج در میان ماست که در برابر افراط، تن به تفریط میدهیم. ولی بهترین راه مقابله با افراط، مانند بهترین راه مقابله با تفریط، اعتدال است.
5. یکی از حاضرین خطاب به رضا امیرخانی:
ممیّزی را چه اندازه جایز میدانید؟
جواب، این چنین بود:
همانطوری که دربارۀ مواد غذایی انتظار داریم وزارت بهداشت به کنترل و بررسی بپردازد، دربارۀ محصولات فرهنگی هم باید این اتفاق بیفتد و در ضرورت عقلانی آن شکّی نیست. ولی آنچه جای بحث دارد، نحوۀ ممیّزی است. هر اثری که خلق میشود دارای سه مرحلۀ قابل تفکیک از یکدیگر است و به هنگام ممیزی هم باید این مقولات را از هم تفکیک کرد؛ اولین مرحله نیت خالق اثر است که مسلماً ممیّزی در آن ممکن نیست؛ زیرا هیچکس نمیتواند ادّعا کند از نیت افراد آگاه است. به نظر من حوزۀ فعّالیت ممیّزی در تبعات است نه در فعل و این دو مقوله باید از هم تفکیک شود. تبعات یک نوشته متفاوت از خود نوشته است و با ممیزی در خود فعل یا نوشته، تنها راه سعی و خطا بسته میشود. به هر حال تا ابن ابیالاوجاء نباشد، توحید مفضّل شکل نمیگیرد. از طرفی هم بسیاری از حرفها درست هستند ولی تبعات منفی و خطرناکی دارند. اگر ممیزی به جای پرداختن به تبعات، همچنان به فعل نظر داشته باشد، میتواند در چنین مواردی دچار اشتباهات جبران ناپذیری شود.
6. از این پس جلسه به سوی نقد آثار امیرخانی رفت؛ یكی از حضار گفت:
از آثار شما همیشه لذت میبرم ولی با شخصیتهای داستانهایتان هرگز نتوانستم همذاتپنداری کنم. چرا شخصیتها تا این اندازه یا سیاهِ سیاه هستند یا سفید سفید؟
رضا امیرخانی در پاسخ گفت:
اگر من در جایی سیاهِ سیاه یا سفیدِ سفید نوشتم، احتمالا به زندگی، تفکر یا احساس من برمیگردد و اگر بخواهم خاکستری هم بنویسم شاید خاکستری خوبی از آب در نیاید. من تنها میتوانم قول بدهم زورکی (!) ننویسم ولی نمیتوانم قول بدهم خاکستری بنویسم یا ننویسم. برای نمونه درویشمصطفی به خاطر برخی مصلحتاندیشیها به این روز دچار شد. درویشمصطفی در واقع روحانی محل بود که من برای دوری از مستقیمگویی در مؤلفههای انقلابی، لباسش را درآوردم و نام درویشمصطفی به آن دادم. البته اینکه میگویند نباید در داستان دینی به طور مستقیم از نام شهید، روحانی، بسیجی یا ... استفاده کرد، همانقدر اشتباه است که سخن عکس آن اشتباه است. این به نویسنده بستگی دارد که در آن لحظه چه احساسی دارد. اگر این مظاهر، جایی داشته باشند باید بدون دغدغه استفاده شوند و اگر جایی نداشته باشند، اساساَ نباید بیایند.
احمدیان، از ویراستاران برجسته، نقبی به نوع نگارش كارهای او زد:
جدانویسیهایی که امیرخانی در آثارشان دنبال میکنند یک خلاف عادت است. آیا مخاطب درحالیکه با رسمالخط ویژۀ امیر خانی درگیر است، میتواند با معنا و مضمون اثر ارتباط برقرار کند؟
رضا امیرخانی:
همۀ کسانی که با ادبیات فارسی کار میکنند، فارغ از کارشان یک وظیفۀ مهمتری دارند و آن پاسداری از زبان فارسی است که به دلیل سختی واژهسازی در آن، شدیداً مورد تهدید قرار گرفته است؛ به خاطر آنکه ما امروز در کانون تولید علم نیستیم، بزرگترین مشکل زبان فارسی ساخت واژگان جدید است. اساتید میدانند که در زبان فارسی، واژه ساخته نمیشود مگر با ترکیبی از پیشوند، بُن فعل و پسوند. یعنی به نظر میآید تنها راه ما، ساخت لغات مرکب جدید است. برای این مهم نیاز داریم توجه بیشتری به پسوندها و پیشوندها و اجزای بُن فعل داشته باشیم. این جدانویسیها تنها برای توجه دادن به این اجزاست تا شاید توان واژهسازی را بالا ببریم.
7.در پایان جلسه رضا امیرخانی به دفتر انجمن قلم حوزه در ساختمان انجمنهای علمی حوزه رفت و در آنجا به عضویت افتخاری انجمن قلم حوزه درآمد.
نویسنده: امیرحسین پیشآهنگ
منبع:ماهنامه رواق هنرواندیشه،شماره بیست ویکم
Ps147