بسم الله الرحمن الرحیم
یك وجب خاك
رسانۀ ملی امسال نیز مانند ماههای رمضان چند سال گذشته، سریالهایی را میهمان سفرههای افطار مردم کرد كه یكی از آنها یك وجب خاك بود. این سریال، به دلیل زمان پخش و طنزآمیز بودن، بینندگان زیادی را به خود جلب كرد.
به گفتۀ كارگردان، نام این سریال در زمان ساخت، نقشی بر زندگی بود كه بعدها، از میان نامهای پیشنهادی كه به حدود چهل نام میرسید و با توجه به مضمون و محتوای فیلم كه رسیدن یك خانوادة متوسط به پولی كلان و چگونگی برخورد آنها با این موضوع بود، نام سریال به یك وجب خاك تغییر یافت.
كارگردان این سریال، علی عبدالعلی زاده ـ متولد 1333 ـ كارگردانی فیلمهای سرتو بدزد رفیق (1384)، سیزده گربه روی شیروانی (1382)، تارزن و تارزان (1380)، تعقیب (1374) و سریالهای تلویزیونی دانی و من، دردسر بزرگ، گروه نجات و زیرزمین را در كارنامۀ خود ثبت کرده است.
نویسندة فیلمنامه، خشایار الوند ـ متولد 1346 ـ كار خود را در سینما، از سال 1363 در مقام دستیار و برنامهریز شروع كرد و پس از آن، به نوشتن فیلمنامۀ مزاحم و برگ برنده پرداخت. در عرصة تلویزیون نیز به همراه فرهاد توحیدی، در مجموعة دایرة تردید و شاهد قلم زد و در نوشتن بخشهایی از مجموعة كمربندها را ببندیم و مجموعههای طنز مهران مدیری همكاری داشت.
یك وجب خاك داستان تكراری پولدار شدن یك خانوادة معمولی و تحولاتی است كه در آنها شكل میگیرد. طنز این داستان برای مخاطب تازگی ندارد؛ زیرا مهران مدیری و رضا عطاران پیشتر به این سبك پرداختهاند.
محتوا
میتوان محتوای سریال را در چند حوزه بررسی کرد؛ یكی روح كلی حاكم بر اثر است كه هستۀ مركزی داستان را شامل میشود و همان محتواهای عالی سریال را تشكیل میدهد و دیگری شخصیتپردازی كه خواسته یا ناخواسته، از محتواهایی بهره برده كه بر محتوای كلی داستان تاثیر میگذارد و همچنین روابط بین فردی شخصیتها را معنادار میسازد.
اگر محتواهای مطرح شده در سریال را دستهبندی كنیم، به چنین فهرستی دست مییابیم:
الف) خیرخواهی: در سالهای اخیر، سریالهای بسیاری با مضمون دینی ساخته میشوند. در این سریال نیز به فضایل اخلاقی، به ویژه خیرخواهی پرداخته شده است؛ ولی در هیچ جای آن، نمیتوان این خیرخواهی را برای خدا و رضایت او دید، بلكه بر اساس عواطف و احساسات شخصی انجام میگیرد. خیرخواهی و بخشش به دیگران، اگر برای خدا باشد، ضابطهمند است. انفاق در راه خدا، شرایطی دارد كه باید رعایت شود؛ كسی كه انفاق میكند، اولاً آن را مخفی نگه میدارد، ثانیاً بر كسی منت نمیگذارد و ثالثاً اولویتها را در نظر میگیرد؛ ولی در این سریال، از این شرایط خبری نیست.
به هر روی، مضمون مركزی داستان خیرخواهی است. صادق افشاری انسانی خیرخواه است كه همواره به كمك دیگران میشتابد و گاه آنقدر بذل و بخشش میكند كه اعتراض خانواده را در پی دارد.
همچنین سریال به مضامینی چون طرح اكرام ایتام و اهدای عضو میپردازد و از آنجا كه بار طنز دارد، موجب سرگرمی و رفع خستگی از مخاطب میگردد.
ب) امتحان الهی: سریال به بررسی واكنش افراد خانواده در برابر ثروت میپردازد. افشاری كه تاکنون فردی خیرخواه بود، با آمدن این پول در زندگیاش، دچار شك و تردید شده و موجب رنجش همسر و فرزندانش میگردد.
در این سریال، به شماری دیگر از مفاهیم ریز و درشت دیگر، از جمله موضوعات فرهنگی ـ اجتماعی نیز پرداخته شده است؛ مانند محترم شمردن حق مالكیت معنوی محصولات فرهنگی كه متأسفانه گروهی در قالب كار فرهنگی و نرمافزاری، حقوق دیگران را پایمال میكنند.[1]
البته برای بیان این محتواهای عالی، لازم بود خانوادهای مذهبی، به منزلة ظرف وجودی این مفاهیم خلق شود كه در مناسبات بینفردی این خانواده با آن محتواهای عالی، گونهای ناهمخوانی دیده میشود. برای نمونه سریال، روابط زن و مرد را عادی نشان میدهد و سعی در عادیسازی روابط دختران و پسران جوان دارد؛ در حالیكه اگر خانواده به مذهب و شئونات اسلامی پایبند باشد، این روابط را منفی میداند و از آن دوری میكند. برای نمونه، رابطة حمید و آرام، پیش از ازدواج، رابطهای بسیار دوستانه است. هرچند این رابطه در نهایت، به ازدواج آن دو میانجامد؛ ولی پیش از آشنایی خانوادهها و مطرح كردن مسائل و شرایط قبل از ازدواج و رسیدن به توافق خانوادهها، آن دو با هم رابطه دارند و خانوادهها نیز كاملاً آگاهند و با این مسئله، عادی برخورد میكنند.
از سویی، با مثلث عشقی مریم، ایاز و مهندس محبی روبهرو هستیم. مریم با ایاز كه پسردایی اوست، رابطهای نزدیك دارد و در حالیكه ایاز به او علاقهمند است و مریم این موضوع را میداند، خیلی راحت با با مهندس محبی رابطه برقرار میكند. این رابطه دوسویه است؛ یعنی همچنان كه مهندس محبی درصدد به دست آوردن دل مریم است، مریم نیز در برابر او، خودنمایی و جلوهگری میكند. جالب آنكه این حركات در برابر دیدگان پدر، مادر و برادر مریم صورت میگیرد و اینان هیچ حساسیتی نشان نمیدهند؛ درحالیكه خانوادههای معتقد و پایبند ـ حتی در درجۀ كم ـ به این ارزشها اهمیت میدهند. برای نمونه، مادر خانواده برای جمعآوری كمك، مریم را نزد مهندس محبی روانه میكند. در صحنهای دیگر، او به همراه محسن، همسر محسن و مهندس محبی ـ البته با آگاهی و موافقت خانواده ـ برای صرف شام، به گردش میروند. این سریال، مانند بسیاری از فیلمها و سریالهای سیما، روابط پیش از ازدواج را، اگر نگوییم ترویج، دستكم عادی میكند.
شخصیتپردازی
در این سریال، شخصیت اصلی و محوری وجود ندارد و ذهن بیننده، از آغاز تا لحظة حادثه و پس از آن، پیگیر سرنوشت هر یك از افراد داستان است. بنابراین، سریال یك وجب خاك داستانمحور است، نه شخصیتمحور و شاید به همین دلیل، مخاطب نمیتواند با یك شخصیت خاص، همذاتپنداری كند.
افشاری شخصی خیرخواه، خانوادهدوست، عاطفی، صادق، خاكستری، مثبت، پویا و سادهلوح است. او در حالی كه مال چندانی ندارد، بدون حساب و كتاب، بذل و بخشش میكند. افشاری اولویتها را در نظر نمیگیرد؛ به گونهایكه نارضایتی خانوادهاش را به دنبال دارد. آنها اعتراض دارند كه چرا وی بدون در نظر گرفتن مشكلات و نیازهای آنها، این همه بخشش میكند. این كار او ریشه در دین و مذهب ندارد. البته در دین، به انفاق، كمك به دیگران و ایثار مال، بسیار توصیه شده؛ ولی هرگز بخشیدن مالی كه نیاز خانواده است، سفارش نگردیده است و رفتار افشاری ریشه در عواطف و احساسات شخصی دارد. امام زینالعابدین (ع) میفرمایند:
اِنَّ مِن اخلاق المؤمنِ الانفاق علی قدر الأقتار.
نام افشاری صادق است؛ یعنی راستگو. گویا میخواهد اسم بامسمایی داشته باشد. از این رو، اهل دروغ گفتن نیست. او حتی در شب خواستگاری پسرش، علت نیامدنش را صادقانه توضیح میدهد. البته راستگویی ویژگی بسیار خوبی است و در فرهنگ دینی ما، دروغ گفتن نهی شده است و نباید دروغ گفت؛ ولی آیا گفتن هر راستی لازم است؟
افشاری شخص سادهلوحی است؛ مخاطب در طول سریال، هیچ گونه زیركی و كیاستی از او نمیبیند؛ درحالیكه رسولاكرم (ص) میفرماید: المؤمنُ كیّس. رفتار افشاری به گونهای است كه بیانگر حماقت اوست و دامادش و دیگران به راحتی از او سوءاستفاده میكنند.
شخصیت مقابل افشاری كامرانی است كه در اینجا، كنتراست شخصیتی ایجاد شده است؛ تا آنجا كه افشاری منادی ارزشهاست و كامرانی نماد ضد آن ارزشهاست. وی فردی ریاكار، دروغگو، خودخواه، كینهتوز، منفی، ایستا و پیچیده است. او از هر دسیسهای بهره میبرد تا ضربهای به افشاری وارد سازد. در طول داستان نیز هیچ تغییر و تحولی در این شخص، دیده نمیشود.
شخصیت دیگر داستان محسن، داماد افشاری است. او نیز نقطة مقابل افشاری است و فردی دروغگو، خائن، چاپلوس، كلاهبردار و حرامخوار است. شخصیت او منفی، پویا و پیچیده است. با وجود اینكه حضور و تلاشهای نافرجام محسن در داستان، گرههای زیادی ایجاد كرده است؛ ولی به تدریج، وی به یك شخصیت حاشیهای بدل میگردد.
عالَم خانم، همسر افشاری زنی عاقل، صبور، با سیاست، مثبت و ایستاست. او دارای شخصیتی ثابت و متعادل است و رفتارش پیش و پس از پولدار شدن، یكسان است. وی گاهی به كارهای افشاری اعتراض میكند و گاه حامی اوست.
در سریالهای مناسبتی ماه رمضان كه ماه خیر و بركت است، بیشتر به تحول منفی شخصیتها پرداخته میشود؛ درحالیكه روایت شده این ماه، ماه بركت و رحمت است و در آن، شیطان در غل و زنجیر است. بنابراین، اگر تحولی هم صورت بپذیرد، باید از منفی به مثبت باشد. در این سریال و دیگر سریالهای این ماه، نیروهای شر را در طول ماه، رها و آزاد فرض كردهاند و تحولات منفی بیشتر جلوهنمایی میكنند. در سریال یك وجب خاك نیز سیر تحولات مثبت به منفی و منفی به مثبت دیده میشود كه به این تحول در شخصیتها میپردازیم:
1. در ابتدای داستان، افشاری خَیِّر، عاطفی و وابسته به خانواده است. همة حرفها و كارها را حمل به صحت میكند و به مادیات توجهی ندارد؛ ولی پس از رسیدن به پول میلیاردی، به تدریج، تغییر میكند؛ به گونهای كه دچار حرص و طمع میشود و به فكر سرمایهگذاری و چند برابر كردن ثروتش میافتد. این امر رابطة او را با خانوادهاش مخدوش میسازد و به قهر همسر و دخترانش از او میانجامد.
افشاری از دادن 50 میلیون تومان، هزینة عمل پگاه خودداری میكند؛ زیرا قساوت قلب جایگزین عطوفت شده است. او به جای حمل به صحت، دچار سوءظن گشته است كه آیا خانوادة پگاه راست میگویند. وی آنقدر به سرمایهگذاری مشغول است كه به ملاقات علی نمیرود و این تحول كاملاً نشان میدهد كه خَیِّر بودن ویژگی ثابت او نیست. سیر تحول از شخصیت اولیه به ثانویه، در مراحل بعدی نیز تكرار میشود؛ یعنی افشاری دوباره، از منفی به مثبت متحول میشود و از ضدارزشها به ارزش روی میآورد.
2. حمید كه همیشه متعرض است؛ ولی در عین حال، با رعایت شأن افراد، اعتراض خود را بیان میكند، با آمدن پول، شخصیت او نیز 180 درجه تغییر میكند؛ به لحاظ ظاهر و پوشش، متفاوت میشود، بدون هماهنگی و مشورت با خانواده، اتومبیل میخرد، نسبت به ازدواج بیتفاوت میشود و رابطه با دوستان و رفت و آمدهای بیموقعش، اعتراض دیگران را به دنبال میآورد. او علت برخوردش را تحقیر شدن خود و خانوادهاش از سوی پدربزرگ آرام میداند و اكنون كه احساس بینیازی میكند، در پی انتقامجویی و تحقیر كردن آنهاست.
3. محسن در آغاز داستان، دروغگو، كلاهبردار و اهل رباست و با آمدن این پول نیز سعی در كلاهبرداری دارد؛ ولی با رسیدن به 50 میلیون، به یك شخصیت حاشیهای بدل میگردد و تحول خاصی در او شكل نمیگیرد؛ ولی با این همه نكات منفی، با دیدن علی ـ پسرخواندۀ آقا و خانم افشاری ـ در بیمارستان، ناگهان متحول میشود. این مسئله نشان میدهد كه كارگردان برای به حاشیه راندن او، این تحول را ایجاد میكند تا داستان زودتر به پایان برسد.
4. شخصیت ثابت و متعادل خانواده مادر است. او با اصل بذل و بخشش مخالف نیست؛ ولی از روی حساب و كتاب كار میكند. وی با وجود آمدن پول و در برابر بیماری پگاه، درست عمل میكند و به فكر كمك به آنهاست. البته عالَم خانم با آمدن این پول، به دلیل عدم اعتماد به افشاری، پول و چكها را از او میگیرد و او را محدود میكند و این كار عدم اعتماد بچهها به پدر و تحقیر شخصیت وی را به دنبال دارد. خود افشاری نیز به تدریج، دچار بیمسئولیتی و حرص و طمع میشود و رابطة افراد خانواده به سردی میگراید. حمید مستقل و سرخود میگردد و هیچ اطاعتی از بزرگترها ندارد. خانواده از هم گسیخته میشود و حرمتها شكسته و عدم اعتماد به یكدیگر حاكم میشود.
5. در دختران خانواده، تحول خاصی صورت نمیگیرد و تنها تغییر اندكی در لباس و ظاهر آنها ایجاد میشود.
6. مهندس محبی كه فردی فرصتطلب و فریبكار است، با علاقهمند شدن به مریم، تصمیم دارد پس از پاسخ مثبت مریم و ازدواج با او، به كارهای خود اعتراف كند؛ ولی هنگامی كه بازداشت میشود، به كارهای محسن اعتراف نمیكند و پس از آزادی از زندان، با نوشتن نامهای، قصد جبران دارد.
7. كامرانی نیز شخصیتی ایستا و بدون تغییر و تحول است و در تمام طول داستان، در پی انتقام از افشاری است.
8. خانوادۀ علی ـ اهداكنندة عضو ـ به طور ناگهانی و همزمان با شبهای احیا، وارد داستان میشوند. متحول شدن سریع مادر و تصمیم او به اهدای اعضا، غیرواقعی به نظر میرسد. این تحول بسیار بیمقدمه شكل میگیرد؛ گویی سازندگان سریال میخواستهاند به نحوی، به این كار خداپسندانه بپردازد.
ساختار
در بررسی ساختاری سریال، با نكات قابل توجهی روبهرو میشویم. اگرچه باید كوشید سریالهای مناسبتی ماه رمضان چند ماه پیشتر تولید شوند؛ ولی باز هم این سریالها در فاصلة زمانی بسیار كم و گاه متصل به ماه مبارك ساخته میشوند كه در نتیجه، كارها دچار نوعی سرهمبندی و كاهش كیفیت میگردند.
در تدوین سریال، عدم هماهنگیهایی دیده میشود. برای نمونه، زمانی كه آرام به خانة افشاری تلفن میزند، محسن در حال پیدا كردن دستهچك است؛ ولی هیچ صدایی شنیده نمیشنود. در دیالوگها نیز گاه، عدم تناسب دیده میشود. برای نمونه، وقتی پدر پگاه به او میگوید: دستم تنگ است و نمیتوانم تو را به مهد بفرستم، پگاه از عالم خانم میپرسد كه دستم خالی است یعنی چه؛ در حالی كه پدرش گفته بود دستم تنگ است و پگاه معنی كلمه را میداند كه مترادف آن را به كار برده است. در جای دیگر، پرویز وقتی با افشاری و مهندس، به بنگاه آقای متانت میآید، او را معینی خطاب میكند و موارد دیگری از این قبیل... .
زمانی كه این اشكالات و معایب كوچك در كنار هم جمع شوند، از كیفیت كار كاسته میشود؛ چنان كه علی عبدالعلیزاده میگوید: بیشتر مجموعهها در ایام رمضان مقابل دوربین میرود و متنها هنوز آماده نیست؛ زیرا مدیران تصمیمگیرنده، تا دقیقة 90 به دنبال پیشنهاد بهتری از سوی نویسندگان و تهیهكنندگان هستند. این گفته در این سریال نیز صدق میكند؛ زیرا حوادث برای پیشبرد داستان، سرهمبندی شده و نسنجیده و بدون فكر نوشته شدهاند و كارگردان نیز نتوانسته بازیگران را در ایفای نقش، به درستی هدایت كند.
نهایت آنكه
آیا سریال یك وجب خاك مناسبتی با ماه رمضان داشته است؟ آیا كاری تازه بود یا تكراری؟ و چه اندازه دارای جنبة دینی و مذهبی بود؟
به لحاظ تناسب با ماه مبارك رمضان، تنها میتوان به تحولات مثبت پایان داستان اشاره كرد؛ درحالیكه تحولات باید با آغاز ماه رمضان كه ماه مهمانی خدا، ماه رحمت و ماهی كه شیاطین در غل و زنجیرند، آغاز شود، نه اینكه در این ماه شریف، جنبههای منفی و ضد ارزشی مطرح شوند و در روزهای پایانی، تحولی ایجاد گردد و پروندة داستان بسته شود. باید نویسندگان به گونهای به این داستانها بپردازند كه شخصیتهای منفی دارای رفتارهای ضد ارزشی، با ورود به ماه خدا متحول گردند و در طول ماه رمضان، آثار مثبت آن تحولات به تصویر كشیده شود.
نویسنده:كارگاه هنرجویان نقد رسانه
منبع:ماهنامه رواق هنر و اندیشه ،شماره هفدهم وهجدهم
Ps147