یکی از نشانه های یک ملت، داشتن فرهنگی مستقل است؛ یعنی همان چیزی که سینه به سینه از پدران و نیاکان و از اعتقادات، روشهای زندگی و سنتهای اجتماعی به نسل کنونی انتقال یافته است. در بررسی تمدن امتها درمییابیم که هیچ تمدنی دست نخورده و اصیل باقی نمیماند. فرهنگها از یکدیگر تأثیر و تاثر میپذیرند. مگر در گوشهای از دنیا که تمام درهای ارتباط با جهانِ خارج بر روی آنها بسته باشد و پای هیچ غریبهای بدانجا نرسیده باشد که البته چنین جامعهای امروز دیگر وجود خارجی ندارد، بنابراین تفاعل فرهنگی و تأثیرپذیری قومی از قوم دیگر نه جای انکار دارد و نه جای نکوهش ولی گاهی این تأثیرپذیری به نحوی سرطانی رشد میکند و آنچنان بالا میگیرد که فرهنگ خودی را از میدان به در کرده یا آن را سرکوب میکند و یا اینکه چندان دلپسند افراد نسل جدید واقع نمیشود. تجدد غرب و نفوذ آن به داخل سرزمین ایران و گسترش شبکههای ارتباطی و خبری به منظور اینکه سلیقهها، الگوها و معیارهای رفتاری و اخلاقی جامعۀ ایران را تغییر دهد از همین قبیل است.
و اما بعد...
گسترش جامعۀ اطلاعاتی[1] بازگوکنندۀ توسعۀ تکنولوژیهای نوین اطلاعاتی و تجدید سازمان جامعه دربارۀ جریان اطلاعات است.[2] امروزه اطلاعات به عنوان کالای بیش از پیش قیمتی در عرصۀ تمدن کنونی جهان ظاهر شده است. هر چند که دستكم انواعی از اطلاعات همیشه و در همۀ جوامع از جهتهای خاصی اهمیت داشته است. با وجود این، برخی از اندیشمندان از گسترش جامعۀ اطلاعاتی شکایت میکنند: در عصر حاضر روزنامهها، رادیو، تلویزیون و کلا رسانههای عمومی یک صدا با بانگ بلند مردم را دعوت میکنند که بگویید، بگویید تا ما صدای شما را به گوش دیگران برسانیم. آیا چنین امری به خیر و مصلحت آدمیان است؟ آیا به فرض محال حتی اگر این رسانهها یکسره سخنان خوب، ثمربخش، آموزنده و خدایی پخش کنند باز هم نیکوست؟ آیا درست است که مردم از بامداد تا شامگاه یکسره بمباران اطلاعاتی شوند، سخن بگویند و سخن بشنوند؟ آیا نباید به آنها مجالی برای فکر کردن داد؟ آیا نباید مجالی فراهم شود تا این بلعیدهها و جویدهها هضم شوند؟ آیا اگر انسان از صبح تا شام مدام بخورد ـ ولو آنکه غذایش مغذی و مقوی باشد ـ زیان نخواهد دید؟ مگر چنین نیست که «کل ما جاوز حده انقلب ضده»؛ هر چه از حد بگذرد به ضد خود بدل خواهد شد و تاثیر معکوس خواهد بخشید ... سخنان نیکو حتی اگر به نحو وقفهناپذیر و سیلآسا پراکنده و پخش شوند زیان دارد، چه رسد به آنکه همگان میدانیم در دنیا این همه سخنان نیکو، عالی و آموزنده یافت نمیشود. یعنی هرگز نمیتوان به آن مقدار انبوهی که میتوان روزنامه، رادیو، تلویزیون و ... تولید و توزیع کرد، اندیشه و سخن نیکو تولید نمود.[3]
این چنین است که گسترش رسانههای جمعی و جامعۀ اطلاعاتی بحرانی به نام فوران اطلاعات را سبب شده است و این یکی دیگر از معضلاتی است که شهروندان جهانی را با اضطرابها و بلاتکلیفیها مواجه ساخته است.
عجیب این است که هرچه خبر بیشتری در اختیارمان قرار گیرد، ما کمتر خبر دریافت میداریم. تصمیمگیری دشوار میشود و جهان ما آشفتهتر از همیشه به نظر خواهد رسید. وقتی خبر هر چه بیشتری به سوی ما روانه شود، هرچه کمتر از آن میتواند جذب و به ذهن سپرده شود و مورد بهرهبرداری قرار گیرد. بقیۀ خبرها به صورت انرژیهای پراکندهشده یا چیزهای زاید جمع میگردد. ساخت این انرژی پراکندهشده، در واقع آلودگی اجتماعی و عوارضش، افزایش در نوع اختلال روانی است. درست به همان صورت که آلودگی محیطی سلامت تن را تهدید میکند.[4] روانشناسان به این حالت گرانباری خبر نام دادهاند که خود عبارت درمانگاهی است.
در این نوشتار، تاثیر رسانههای تصویری پر مخاطبی چون تلویزیون، اینترنت و ماهواره بررسی میشود.
تلویزیون
در میان رسانههای جمعی اولین رسانهای که بیشتر مردم آن را میشناسند و بسیاری از اوقات خود را صرف شنیدن یا دیدن آن میکنند رادیو و تلویزیون است. اهمیت تصاویر (تلویزیون) بر کسی پوشیده نیست. رسانهها نگرشها و بینشهای مردم را عمیقا تحت تاثیر قرار میدهند. اگر یک گزارش خبری در تلویزیون با گزارش روزنامه متفاوت باشد، تعداد افرادی که گزارشهای تلویزیون را باور میکنند بیش از دو برابر کسانی است که گزارش روزنامه را باور کردهاند.[5] ولی بسیاری با تلویزیون به عنوان وسیلهای که فرهنگ جامعه را تغییر داده چندان موافق نیستند و آن را برای خانواده مضر تلقی میکنند.
نیل پستمن یکی از منتقدان تلویزیون و جامعهشناس آمریکایی معتقد است در جامعۀ مدرن که پدر و مادر دارای اشتغال هستند، روند جامعهپذیری فرزندان به دست رسانههاست. او معتقد است دورۀ کودکی در جامعۀ مدرن رو به زوال رفته است و دیگر پدران و مادران در این زمینه به فرزندانشان یاری نمیرسانند. فرزندان دورۀ کودکی خود را چنان که باید درک نخواهند کرد. به گونهای که شبکههای تلویزیون، بازیگران، هنرپیشهها، شخصیتهای فیلم یا کارتونها، تبلیغات و دیگر برنامههای تلویزیون عهدهدار نقشپذیری فرزندان هستند.
او میگوید:
پیشتر، بزرگسالان اسرار زندگی خود را همچون اسرار اجتماعی، سیاسی و جنسیای که برای کودکان خود نامناسب تلقی مینمودند، با استفاده از نظامهای رمزگونۀ مکتوب از دسترس آنها دور نگه میداشتند ولی هم اینک، تلویزیون همۀ این اسرار را به طور همزمان و در کمترین زمان ممکن به هر فردی و با هر فرهنگی منتقل مینماید. در چنین فضایی است که جامعهپذیری کودک بدون هیچ گونه کنترل و نظارتی، صورت میپذیرد.[6]
او معتقد است رسانههای تصویری همچون تلویزیون، فیلمها، تبلیغات، عکسها، تصاویر و ... از قدرت واژگانی بشر کاستهاند و خود را به بخش اجتنابناپذیر فرهنگ بشر تبدیل نمودهاند.
تماشای برنامههای تلویزیونی كودكان را زودتر از نسلهای پیشین با دنیای بزرگسالی آشنا کرده است.[7]
تلویزیون گفتوگوهای خانوادگی را کاهش میدهد. طبق تحقیقات انجام شده 29% از خانوادهها پس از تماشای فیلم تلویزیون بدون گفتوگو به خواب میروند.[8] اهمیت خانواده در روابط خانوادگی با ورود تلویزیون و گسترش برنامههای متنوع آن، کمرنگتر و کماهمیتتر شده است. یکی از پژوهشگران رسانه معتقد است، تلویزیون در خانوادههای سالم و متحد هماهنگی و وفاق را افزایش میدهد در صورتی که در خانوادههای متزلزل به پراکندگی آنان دامن میزند. نفاق و پراکندگی مخصوصا بر سر انتخاب برنامهها درمیگیرد.[9]
یکی از اندیشمندان حوزۀ تجدد دربارۀ تحول ارتباطات امروز میگوید:
علم ارتباطات ما را قادر ساخته است تا در نگرانیهای مردم جهان شریک شویم ولی تواناییمان را برای محبت به یکدیگر، در میان گذاشتن غمهایمان با کسانی که دوروبرمان هستند از میان میبرد. ما از سیستمهای ارتباطی برتری برخورداریم که حتی در تصویر نیاکانمان نمیگنجید؛ اما به یکدیگر محبت نمیکنیم. میتوانیم ظرف چند ثانیه پیامهایی به سراسر دنیا بفرستیم، میتوانیم علایم را از طریق ماهوارهها منعکس کنیم، میتوانیم اطلاعات را به فضا بفرستیم؛ اما با کسانی که دوستشان داریم حرف نمیزنیم. به دور و بَرِ خودتان نگاه کنید، خواهید دید که همسایگان در واقع با یکدیگر صحبت نمیکنند. دربارۀ شایعاتی که از تلویزیون شنیدهاند حرف میزنند، دربارۀ مدهای جدید و افراد سرشناس سخن میگویند، دربارۀ فجایع حرف میزنند و با هم ناله میکنند ولی آن گونه که باید دربارۀ احساساتشان با هم صحبت نمیکنند.[10]
امواج تلویزیون و برنامههای متنوع آن، فرهنگ و طرز تفکر ما را احاطه کرده است و باعث شده نظرمان را با نظر شخصیتهای مهم و یا دوستداشتنی فیلمها یا با سبک و شیوۀ زندگی در پیامهای کوتاه مطابقت دهیم. بسیاری از تصمیمگیریهای ما برای ازدواج یا طلاق از طرز تلقی کارشناسان برنامههای تلویزیونی یا فرهنگ غالبی است که از طریق فیلمها انعکاس داده میشود.
تا تلویزیون و بررسی تاثیر برنامههای آن بر عملکرد و بینش افراد خانواده به میان میآید، نقش پر رنگ تبلیغات در اذهان جاری و ساری میشود. در آگهیهای تبلیغاتی و همچنین در برخی دیگر از منابع ترغیبکنندۀ مصرف از اصطلاح شیوۀ زندگی[11] استفاده میشود، بدین خاطر برخی تصور میکنند شیوۀ زندگی فقط مربوط است به طبقات یا لایههای مرفهتر جامعه. بنابراین کم بضاعتترین خانوادهها هم تمام کوشش خود را صرف رسیدن به طبقۀ مرفه میکنند. راه رسیدن به مرفهین جامعه، هر چه بیشتر مصرفکننده بودن است.
تبلیغات در تغییر نگرشهای ما نسبت به کالاهای خاصِ مرتبط با سبک زندگیمان قدرت ویژهای دارند. به ویژه تبلیغات تلویزیونی که در آن میتوان قصهای را همراه با تصاویر متحرک گفت. این ویژگی میتواند نگرشی را ایجاد کند که هر فرد برای نشان دادن منزلت اجتماعی خویش باید کالاهای خاصی داشته باشد. از این رو هر کس که خود را شخصیتی نزدیک به شخصیت برنامۀ تلویزیونی میداند، برای نشان دادن آوازۀ قدرت و منزلت خود باید دستكم یک خودرو داشته باشد. تبلیغ مدلهای لباس پوشیدن همین مساله را تداعی میکند. هدف اصلی تبلیغات فروش کالاست ولی در ایجاد یک جامعۀ یکبارمصرف تاثیر میگذارد. افراد اکنون لباس خود را عوض نمیکنند یا خودرو مدل پایین خود را تغییر نمیدهند، بلکه مدل جدیدتری میخرند و این امر برای الگوی اشتغال و سبک زندگی خانوادهها پیامدهایی به همراه دارد.
در دنیای اطلاعات، تبلیغات هم بار اطلاعاتی دارند ولی هدف عمدۀ بیشتر آنها عبارت است از دادن اطلاعات دربارۀ یک محصول به شیوهای که فروش آن را به قیمت دگرگونی در شیوۀ زندگی مخاطبان افزایش دهد. تبلیغ فروش اقساطی خودروهای مدل جدید با سیستمی نوظهور و ساماندهی و اجرای آن در فضایی سرسبز همچون ویلایی در شمال و شخصیتهایی که نحوۀ لباس پوشیدن، آرایش ظاهری و آرایش منزلشان سبک خاصی را تداعی میکند از شگردهای رسانههای دیداری و شنیداری برای ایجاد تغییر در سبک زندگی شهروندان است.
تبلیغهای گمراهکنندۀ رسانهها را نمیتوان از نظر دور داشت. بسیاری از رسانههای تصویری، هتلها و مجتمعهای تفریحی را با آرایش ویژهای کنار ساحل به تصویر میکشند در حالی که در بازدید از آنها مشاهده میشود اصلا ساحلی در کار نیست، ساحل کیلومترها با مجتمع تبلیغشده فاصله دارد. همینطور تبلیغات اجناس دیگر مانند کرم لاغری، انواع کرمهای زیبایی (برطرفکنندۀ چروک یا صافکنندۀ پوست صورت) از این قبیلاند.
امروزه بسیاری از بانوان با تاثیر پذیرفتن از تبلیغات ماهوارهای یا اینترنتی و یا حتی تلویزیونی اجناسی میخرند و یا با صرف هزینههای گزاف و حتی به قیمت مشاجرات نابودکنندۀ زندگی زناشویی مسافرتهایی میکنند ولی نتیجهای که انتظارش را داشتند عایدشان نمیشود.
برخی از آنها با دیدن و شنیدن تبلیغات جراحان پلاستیک و زیبایی از ماهوارهها، حاضر میشوند با صرف هزینههای هنگفت زحمت مسافرت به کشور دیگر را به جان بخرند و به هدف دلپسندشان برسند ولی پس از مصیبتهای بسیار و به قیمت از دست رفتن حیات خانوادگی نه تنها زندگی خانوادگیشان را به باد فنا میدهند بلکه سلامتی خود را نیز فدای جیب سرمایهداران و صاحبان تبلیغات میکنند.
سبک زندگی هر فرد، موقعیت او را در جامعهای که در آن زندگی میکند برای دیگران آشکار میسازد. کیفیت، نوع و جنس لباسی که میپوشیم، ترکیببندی لباسهایمان، نحوۀ آرایش موها، منزل مسکونی و طریقۀ تزیین آن، محل سکونت ما و ... حتی طرز صحبت ما، اطلاعاتی از ما به دیگران میدهد. ما به فراخور اطلاعاتی که از رسانهها و پیامهای تبلیغاتی میگیریم سبک زندگیمان را میسازیم.
صاحبان تبلیغات در انتخاب افراد و طرز گویش آنها برای پیامهای بازرگانی از شخصیتهای به خصوصی بهره میبرند. الگوهای ظاهری و گفتاری افراد در پیامها، اطلاعاتی به مخاطب میدهد که گویا کسانی از ماکروویو، ماشین لباسشویی، ظرفشویی، لوازم لوکس و تجملی دیگر استفاده میکنند که ظاهری همچون ظاهر شخصیتهای پیامها داشته باشند و در فضایی همچون محیطی که آنها در آن عرض اندام میکنند، زندگی کنند. مخاطبان از اینکه افرادی قدیمی و کهنهخواه به حساب آیند، در هراسند بنابراین سعی اغلب مخاطبان بر این است که طبق مدلهای ارائهشده زندگی کنند و سبک زندگی خود را به سبک زندگی کاراکترهای تبلیغاتی ارتقا دهند. طرز لباس پوشیدن و گفتار همواره با موقعیت افراد در جامعه ارتباط دارد. اینکه شخص به چه قشری تمایل یا وابستگی دارد از طریق پیامها القا میشود.
موقعیت افراد در جامعه دائم تغییر میکند، حتی القای وابستگی خاص به گروههای تحصیلکرده، تجار و ... امکان گزینش دوستان جدید و به فراموشی سپردن دوستان قدیمی را فراهم میکند. هر چه احساس شود خانوادۀ همسر به گروهی که مورد گرایش شخص است نزدیکتر است، میل بیشتر به همنشینی با آنان احساس میشود ولی چون حرص خرید محصولات جدید بازار در این افراد تقویت میشود همچشمیها فراوانتر و شکافها وسیعتر و اختلافها دامنگیرتر میشود. تهیهکنندگان پیامها از مناسبتها نهایت استفاده را میکنند. جام جهانی، تولد بزرگان یا تحول موقعیتی ویژه در اجتماع بهانۀ کافیای است برای گردانندگان پیامهای بازرگانی برای حریصتر کردن مخاطبان و خانوادهها.
اینترنت
پس از تلویزیون صاحبان رسانههای جمعی، اینترنت را وارد زندگی شخصی افراد کردند. اینترنت آیینۀ تمدن غرب است که در طول مدت حدود پانزده سال از مرحلۀ محدود اولیۀ خود یعنی یک وسیلۀ ارتباط میان دانشگاهیان به شبکهای جهانی تبدیل شده است. این فنآوری از یک سو با متعالیترین خواستهها و از سوی دیگر با فرودستترین تمنیات افراد، آمیختگی کامل پیدا کرده است. اینترنت شرایطی را فراهم کرده است که کاربر با ارتباط با دنیای مجازی میتواند به شنیعترین رفتار و انحراف واقعی دست بزند.
زندگی مجازی با زندگی واقعی فرقهای زیادی دارد. تاکنون ما یاد گرفتهایم که بین حرکت اعضای بدن خود با فکر، هیجانات و احساساتمان ارتباط عقلانی وجود دارد؛ یعنی مادامی که مثلا خوشحالی از سلولهای پیامرسان مغزی به مغز مخابره میشود در لحظه، از خود حرکاتی نشان میدهیم. این انعکاس هیجانات با تمام قوای بدنی، تصمیمگیری و سپس اعمال میشود ولی در دنیای مجازی هیچ کس بدن خود را به نقطۀ دیگر منتقل نمیکند. هر کدام از ما ممکن است در مقابل صفحۀ کامپیوتر بنشینیم و از طریق ارتباط مستقیم با دیگران گفتوگو کنیم یا میتوانیم به آن سوی دنیا برای ملاقات اشخاص برویم و حال آنکه موجودیت فیزیکیمان در خانۀ خودمان قرار داشته باشد.
افراد در دنیای مجازی فاصلهها را مهم تلقی نمیکنند. ملاقات مجازی یک نفر از تهران ممکن است با فردی از استرالیا، آمریکا یا هر کشور دیگر باشد. در حالی که اگر او برخیزد و خود را به شهر همسایهاش برساند شاید آن مقدار فاصله بین استرالیا تا تهران را هم احساس نکند. این ویژگی ارتباطات امروز، ارتباط انسانها را با دنیای پیرامونشان گسترش داده است و دگرگونی معنای ارتباطات، امروز مرزهای جغرافیایی را پشت سر گذاشته است. من میتوانم پشت میزم در فضای اتاقم به سر برم ولی با دوستم یا نه غریبهای که شاید بعد به دوستی برگزینم، صحبت کنم و یا مبادلات کلامی یا حتی رفتاری انجام دهم.
با ورود اطلاعات و ارتباطات به دنیای امروزی ما، معنای دوستی متحول شده است. معنای دوستی دیگر همچون گذشته نیست. در همۀ اعصار انسانها چهره به چهره با هم گفتوگو میکردند و یکدیگر را برای دوستی برمیگزیدند ولی امروز گزینشی در کار نیست. با درج نامی و زدن کلیدی امکان برقراری ارتباط با آن سوی جهان و یا شاید با نامزد آینده فراهم شود. اطمینان از اینکه او همانی است که با امواج الکترونی با او ارتباط برقرار کردیم، وجود ندارد. این امکان وجود دارد که در حین گفتوگوی اینترنتی، شخص مقابل، عکسی از شخص دیگر به ما نشان دهد، اسم دیگری را گفته باشد، شغل شخص دیگری را به اطلاع ما رسانده باشد و ... ولی هنگام ملاقات واقعی فرد دیگری را معرفی نماید و خود همچنان تمام این ارتباطات مجازی و واقعی را مدیریت کند. این سرگرمی جدید در دنیای جدید است.
دنیای ارتباطات امروز اطمینان را از انسانها گرفته است. قوۀ وجدان انسانها در ادوار مختلف فرق نمیکند. ماهیت و ذات آن یکسان است. به محض اینکه چندین بار خود را در «جستوجوی همسر اینترنتی» شکست خورده احساس کردیم به تمام دوستیها و ارتباطات چه مجازی یا واقعی سوءظن پیدا میکنیم. تمام انسانها در تمام ادوار تاریخی طالب محبتاند ولی وقتی مصداق واقعی محبت را مساوی با حیله و نیرنگ میبینند، خواسته یا ناخواسته از خود واكنشهایی بروز میدهند. اغلب این بازتابها نتیجۀ دنیای شک و تردید اطلاعات امروز است.
تاثیر دیگری که دنیای اطلاعات و ابزارهای ارتباطی بر زندگی بشر گذاشته عاملی است به نام اختفا یا پنهانکاری و به دنبال آن شک و تردید و خیالبافی. اینترنت، اخلاق و منش عملکردی کاربران را متحول میکند. مشاهدۀ تصاویر مغایر اخلاق عمومی، ایجاد عشق مجازی بین کاربران، آموزشهای مبتنی بر ایدوئولوژیهای منفیگرایانه و یا افراطی و یا اساسا روبهرو شدن با اطلاعاتی که افکار افراد را بر هم میریزد، میتواند سطح خویشاوندی و روابط خانوادگی را متزلزل کند. امروز اینترنت یکی از هووهای زنان به حساب میآید. به خاطر شرایط اقتصادی و هزینۀ بالای استفاده از آن و همچنین فراغ بال بیشتر کاربران، امکان بهرهبرداری از اینترنت در ساعات پایانی شب فراهمتر و مناسبتر به نظر میرسد. از این رو شب که مایۀ آرامش همسران است، اینترنت آن را مایۀ اضطراب و به وجود آوردن فکرهای مزاحم میکند. اینترنت زمینههای مخرب من و توی همسران را بیشتر میکند و دنیای آنان را از یکدیگر جدا میسازد. در خانوادههایی که فرهنگ و سطح سواد همسران با یکدیگر متفاوت است این مشکلات بیشتر مشاهده میشود.
دسترسی کودکان و نوجوانان به اینترنت و استفاده از تصاویر و اطلاعاتی که غالبا برای بزرگسالان مناسبتر است، باعث میشود نسلهای بعدیِ حاصلامده از این زناشوییها، اهمیت زناشویی و استحکام خانواده را ناچیز و بیهوده ارزیابی کنند.
قاعدۀ کلی حاکم بر اینترنت استفادۀ آزاد از اطلاعات است. اینترنت در حکم مخزنی از اطلاعات خوب و بد، زشت و زیبا، اخلاقی و غیر اخلاقی و ... است ولی اینكه این نحوۀ ارتباطِ آزاد به سود خانوادهها و نسلهای امروز باشد و اینكه آنان با وجود این فنآوری با ارزشها همچنان معاملۀ ارزشمندی میکنند یا نه، چندان روشن نیست.
اینترنت میان خانوادهها چندگانگی فرهنگی به وجود میآورد. واقعیت آن است كه زبان انگلیسی به عنوان زیربنای اصلی شبکههای اطلاعاتی در مقیاس جهانی، دارای نقش بسیار اساسی است. فرمانهای اینترنت به زبان انگلیسی است. بنابراین دانستن حداقلی از این زبان تا حدودی برای کاربران ضروری است. اندیشهورزان حوزۀ جامعهشناسی غالبا این سوال را مطرح میکنند که در آینده با انگلیسی زبان شدن اینترنت، زبانهای بومی چه وضعی پیدا خواهند کرد. این پرسش و دغدغه، مسئولان حکومتی را نیز درگیر خود کرده است.
زبان، یکی از مهمترین عناصر فرهنگ هر جامعه است. این زبان کلید ورود به دنیای اینترنت است و همچنین کلید خروج از فرهنگ بومی منطقهای. با یادگیری زبان انگلیسی، فرهنگ متناسب با کشورهای انگلیسیزبان، وارد فرهنگ بومی ما میشود؛ زیرا افراد برای یادگیری آن ترجیح میدهند از فیلمهای زبان اصلی کشورهای انگلیسی زبان بهره ببرند. این امر به تغییر شکل دادن آحاد جامعه و به ویژه نسلهای نو که با فرهنگ دینی و آموزههای مذهبی پرورش یافتهاند، کمک فراوانی میکند. کارشناسان پیشبینی میکنند که (بر اساس روند موجود) تا چند سال آینده اینترنت وسیلهای خواهد شد که تقریبا تمامی مراکز و وسایل گذران اوقات فراغت را در خود جمع خواهد کرد.[12]
گسترش فرهنگ ارتباطاتِ فرامرزی به ویژه در غالب تلویزیون، ماهواره و اینترنت این امکان را برای شهروندان جوامع فراهم کرده است که پای خود را درست در جای پای سردمداران و صاحبان وسایل ارتباط جمعیِ پیشرفته بگذارند و ظاهر خود را همانند آنان بیارایند، رفتار خود را مطابق منش رفتاری آنان بازسازی کنند و درست خود را رونوشتی برابر اصلِ فرامرزی خود کنند. حال آنکه فرهنگی که از این سوی سرزمین به ارث رسیده و از خردسالی طبق آن رفتار کردیم در ناخودآگاهمان ریشه دارد. با پیشرفت این رویه، جوانان امروز نمیتوانند خود را و فرهنگ جهانی پذیرفتهشده و محیطی که در آن زندگی میکنند را یکجا جمع کنند. از این رو به احساس پوچی و بیهودگی شرایطی که در آن به سر میبرند، میرسند.
امروزه با گسترش آگاهیهای شهروندان از طریق رسانههای جمعی با محور قرار دادن ارزشها و منفعتجوییهای فردی، طلاقها راحتتر و بیدغدغهتر انجام میشود. افراد با تمام وجود خطر میکنند و عواقب آن را نیز به راحتی از نظر میگذارنند. امروزه طلاقهای توافقی، آمار زیادی را به خود اختصاص داده است. گیدنز در کتاب جامعهشناسی، تصویری از همسرانِ در حال متارکه را نشان داده است. در حالی که آنها دست در گردن هم به طور مسالمتآمیز یکی به دیگری میگوید:
«عزیزم بیا از هم جدا شویم»
این تصویر از تحولات جدیدی حکایت از نگرشی می كند كه جامعۀ متجدد از طریق رسانهها برای انسانهای امروز به ارمغان آورده است. هر چند نمیتوان فایدههای این رسانه را از نظر دور داشت.
ماهوارهها
تا پیش از ورود ماهوارهها و اینترنت به خانهها گمان میرفت هدف اولیۀ تلویزیون سرگرم کردن مردم باشد ولی امروزه این هدف به روشهای گوناگون تفاوت کرده است و از اساس دگرگون شده است. ایستگاههای معمولی تلویزیون بر اثر توسعۀ شبکههای ماهوارهای تحول بسیاری پیدا کردهاند. البته بینندگانِ آن هم به فراخور زمان و ویژگیهای زمانه تغییر کردهاند. در میان دیگر وسایل انتشار اطلاعات، ماهواره برای تلویزیون وسیلۀ تاثیر گذاری بوده است. ماهوارهها به هر کس امکان داده که با دسترسی به آن بتوانند در منزل خود به تماشای صدها برنامه بر اساس انتخاب و گزینش خود بپردازند.
پخش از طریق ماهواره که با تکنولوژی دیجیتالی همراه شده است تغییرات عمیقی [به تدریج] در مصرف تلویزیون ایجاد کرده است.[13] دیگر، افراد فقط یک ایستگاه را از میان ایستگاههای دیگر تماشا نمیکنند بلکه میتوانند صحنهای را تماشا کنند که از چند ایستگاه دیگر ترکیب شده است و امکان انتخاب هم اکنون در برخی مناطق با استفاده از دستگاههای جدید به چندین هزار میرسد. یک تماشاگر معمولی میتواند به گونهای عمل کند که گویی در یک کتابفروشی یا دکۀ بزرگ روزنامه و مجله قرار دارد. او آزادانه در رابطه با انتظارات و برنامههایی که به آنها علاقه دارد دست به انتخاب میزند و کسی مجبورش نمیکند که همه را نگاه کند یا همه را بخرد. ماهواره فاصلهای که شهروندان جهان را از هم جدا میکند، محو و حد و مرز را نابود کرده است.
ماهوارهها، اینترنت و وسایل پیشرفتۀ ارتباط جمعی راههای ارتباطات جهانی و همان چیزی که امروز دهکدۀ جهانی نامیده میشود را هموارتر کرده است. جهانیشدن در واقع به معنای درهم گره خوردن رویدادهای اجتماعی و روابط اجتماعی سرزمینهای دور دست با تار و پود موضعی یا محلی جوامع دیگر است. پدیدهای که میتوان آن را نوعی تلاقی حاضر و غایب دانست.[14]
ورود سرزدۀ رویدادهای دور دست به دنیای ذهنی و فکری مردم از طریق رسانههای عصر جدید، افکار و رفتار مردم را تحت تاثیر قرار داده است. بسیاری از رخدادهایی که در آن سوی جهان رخ میدهد با روش و منش جامعۀ ایران همخوانی ندارد و یا کمتر همخوان است ولی همین وقایع و اطلاع یافتن مردم از آن رویدادها موجب میشود اطلاعاتی در ذهن مردم طبقهبندی شود که به فراخور زندگی آنان تاثیرات غالبا منفی بر زندگی و فعالیت اجتماعی آنان بگذارد. بسیاری از واقعیاتی که در ذهن مردم ایران ثبت و ضبط شده به ناگاه با طبیعی یا برعکس نشان دادن آن، ذهنیت افراد و در مرحلۀ بعد طرز رفتار آنان را تغییر میدهد. از این روست که برخی حقوقی که در دنیای خارج از ایران مسئلۀ بغرنج و قابل پیگیری است و مردم آن را جزء حق خود میشمارند و برای آن تظاهراتها به پا میکنند در ایران نیز سروصدا به پا میکند بدون آنکه نیاز واقعی مردم ایران باشد. اگر خارج از مرزهای ایران به خصوص در اروپا و آمریکا مردم یک صدا فریاد برابری حقوق و فرصتها را برآورند در این سوی ایران نیز گروهی به پامیخیزند و فریاد «وا حقا!» سر میدهند بدون اینکه به چون و چرا و سابقه یا عواقب آن بیندیشند.
راحتی دسترسی به برنامههای سراسر جهان از طریق ماهواره باعث شد یک سلسله از هنجارها و قواعدی که با سابقۀ فرهنگی و بومی مردم ایران تناسب چندان ندارند وارد دنیای مردم شود و مردم بدون ارزیابی ریشه و سامان این پدیده به پیشواز آنها روند. در حالی که دنیای ساخته و پرداختۀ جوامع اروپایی، آمریکایی و حتی برخی از کشورهای آسیایی با ساختار فکری و فرهنگی ایران حتی نزدیک هم نیست. از این رو این فراگرد نوعی پارادوکس ایجاد میکند و مردم در گیرودار فرهنگ بومی خود و فرهنگی که از طریق امواج بر آنان القا شده سرگردان میمانند.
ریختن قبح طلاق و راحتی جدا شدن زن و شوهر که امروز جزء حقوق متشخصین است یکی از تاثیرات رسانههای جهانی است. فرهنگ جهانیشدن فرهنگ، ارتباطات، حقوق، علوم یا هر عنوان دیگری، مردم را از فرهنگ بومی خود جدا کرده و آنان را با چشمانی نیمبسته به دنبال خود کشانده است. وقتی مردم ظاهر پیشرفت و ترقی جوامع غربی را میکاوند، خودشان را از لحاظ فرهنگی عقب ماندهتر از آنان میانگارند و گمان میکنند رویهای که آنان برگزیدهاند بیشتر با تحولات امروز جهان هماهنگی دارد، چون ایجاد دگرگونیهای فرهنگی و علمی را مدیون جهان غرب میدانند. برای نمونه فرهنگ جهانیشدن، «خطر کردن» را خصلت اولیۀ جهان امروز قلمداد میکند. طلاق هم نوعی خطر کردن است، خصوصا اگر زن به چنین خطری دست زند. برای زنِ امروز، طلاق دیگر قبح گذشته را ندارد بلکه برای او نوعی تشخص است. در دنیای عصر مدرن، تجدد یعنی جامعهای که خطر را بپذیرد و به استقبال آن برود و به شکل بدلکارانه خود را به آب و آتش بزند حتی اگر قربانی شود.
نویسنده: زهره شریعتناصری
منبع: ماهنامه رواق هنر و اندیشه ،شماره بیست و هشتم
[1]. information society
2. صبوری، منوچهر. جامعهشناسی جامعۀ اطلاعاتی. تهران. نشر دیدار. 1380. چاپ اول. ص9.
3. سروش، عبدالكریم. حکمت و معیشت. تهران. انتشارات موسسۀ فرهنگی طه. 1373. چاپ اول. ص264.
4. جرمی ریکین و تد هوارد. جهان در سراشیبی سقوط. محمود بهزاد. تهران. انتشارات سروش. چاپ اول. 1374. ص194.
5. گیدنز، آنتونی. جامعهشناسی. منوچهر صبوری. انتشارات نی. ص106.
6. به نقل از سیاحت غرب. گفتوگو با نیل پستمن. شمارۀ 10. مركز پژوهشهای اسلامی صداوسیما. 1383.
7. گیدنز، آنتونی. جامعهشناسی. منوچهر صبوری. انتشارات نی. ص111- 110.
8. كازانو، ژان. جامعهشناسی وسایل ارتباط جمعی. باقر ساروخانی و منوچهر محسنی. انتشارات سروش. تهران. 1356. ج اول. ص16.
9. همان.
10. ورنون کلمن. فشار روانی زهرآگین و اندوه قرن بیستم. محمدرضا نیکخو و دیگران. تهران. انتشارات آزاده. 1373.چاپ اول. ص78.
[11]. Life Style
12. صبوری، منوچهر. جامعهشناسی جامعۀ اطلاعاتی. ص119.
13. صبوری، منوچهر. جامعهشناسی جامعۀ اطلاعاتی. ص67.
14. گیدنز، آنتونی. تجدد و تشخص. ناصر موفقیان. تهران. نشر نی. چاپ اول. 1378. ص42.
15. صبوری، منوچهر. جامعهشناسی جامعۀ اطلاعاتی. ص119.
و اما بعد...
گسترش جامعۀ اطلاعاتی[1] بازگوکنندۀ توسعۀ تکنولوژیهای نوین اطلاعاتی و تجدید سازمان جامعه دربارۀ جریان اطلاعات است.[2] امروزه اطلاعات به عنوان کالای بیش از پیش قیمتی در عرصۀ تمدن کنونی جهان ظاهر شده است. هر چند که دستكم انواعی از اطلاعات همیشه و در همۀ جوامع از جهتهای خاصی اهمیت داشته است. با وجود این، برخی از اندیشمندان از گسترش جامعۀ اطلاعاتی شکایت میکنند: در عصر حاضر روزنامهها، رادیو، تلویزیون و کلا رسانههای عمومی یک صدا با بانگ بلند مردم را دعوت میکنند که بگویید، بگویید تا ما صدای شما را به گوش دیگران برسانیم. آیا چنین امری به خیر و مصلحت آدمیان است؟ آیا به فرض محال حتی اگر این رسانهها یکسره سخنان خوب، ثمربخش، آموزنده و خدایی پخش کنند باز هم نیکوست؟ آیا درست است که مردم از بامداد تا شامگاه یکسره بمباران اطلاعاتی شوند، سخن بگویند و سخن بشنوند؟ آیا نباید به آنها مجالی برای فکر کردن داد؟ آیا نباید مجالی فراهم شود تا این بلعیدهها و جویدهها هضم شوند؟ آیا اگر انسان از صبح تا شام مدام بخورد ـ ولو آنکه غذایش مغذی و مقوی باشد ـ زیان نخواهد دید؟ مگر چنین نیست که «کل ما جاوز حده انقلب ضده»؛ هر چه از حد بگذرد به ضد خود بدل خواهد شد و تاثیر معکوس خواهد بخشید ... سخنان نیکو حتی اگر به نحو وقفهناپذیر و سیلآسا پراکنده و پخش شوند زیان دارد، چه رسد به آنکه همگان میدانیم در دنیا این همه سخنان نیکو، عالی و آموزنده یافت نمیشود. یعنی هرگز نمیتوان به آن مقدار انبوهی که میتوان روزنامه، رادیو، تلویزیون و ... تولید و توزیع کرد، اندیشه و سخن نیکو تولید نمود.[3]
این چنین است که گسترش رسانههای جمعی و جامعۀ اطلاعاتی بحرانی به نام فوران اطلاعات را سبب شده است و این یکی دیگر از معضلاتی است که شهروندان جهانی را با اضطرابها و بلاتکلیفیها مواجه ساخته است.
عجیب این است که هرچه خبر بیشتری در اختیارمان قرار گیرد، ما کمتر خبر دریافت میداریم. تصمیمگیری دشوار میشود و جهان ما آشفتهتر از همیشه به نظر خواهد رسید. وقتی خبر هر چه بیشتری به سوی ما روانه شود، هرچه کمتر از آن میتواند جذب و به ذهن سپرده شود و مورد بهرهبرداری قرار گیرد. بقیۀ خبرها به صورت انرژیهای پراکندهشده یا چیزهای زاید جمع میگردد. ساخت این انرژی پراکندهشده، در واقع آلودگی اجتماعی و عوارضش، افزایش در نوع اختلال روانی است. درست به همان صورت که آلودگی محیطی سلامت تن را تهدید میکند.[4] روانشناسان به این حالت گرانباری خبر نام دادهاند که خود عبارت درمانگاهی است.
در این نوشتار، تاثیر رسانههای تصویری پر مخاطبی چون تلویزیون، اینترنت و ماهواره بررسی میشود.
تلویزیون
در میان رسانههای جمعی اولین رسانهای که بیشتر مردم آن را میشناسند و بسیاری از اوقات خود را صرف شنیدن یا دیدن آن میکنند رادیو و تلویزیون است. اهمیت تصاویر (تلویزیون) بر کسی پوشیده نیست. رسانهها نگرشها و بینشهای مردم را عمیقا تحت تاثیر قرار میدهند. اگر یک گزارش خبری در تلویزیون با گزارش روزنامه متفاوت باشد، تعداد افرادی که گزارشهای تلویزیون را باور میکنند بیش از دو برابر کسانی است که گزارش روزنامه را باور کردهاند.[5] ولی بسیاری با تلویزیون به عنوان وسیلهای که فرهنگ جامعه را تغییر داده چندان موافق نیستند و آن را برای خانواده مضر تلقی میکنند.
نیل پستمن یکی از منتقدان تلویزیون و جامعهشناس آمریکایی معتقد است در جامعۀ مدرن که پدر و مادر دارای اشتغال هستند، روند جامعهپذیری فرزندان به دست رسانههاست. او معتقد است دورۀ کودکی در جامعۀ مدرن رو به زوال رفته است و دیگر پدران و مادران در این زمینه به فرزندانشان یاری نمیرسانند. فرزندان دورۀ کودکی خود را چنان که باید درک نخواهند کرد. به گونهای که شبکههای تلویزیون، بازیگران، هنرپیشهها، شخصیتهای فیلم یا کارتونها، تبلیغات و دیگر برنامههای تلویزیون عهدهدار نقشپذیری فرزندان هستند.
او میگوید:
پیشتر، بزرگسالان اسرار زندگی خود را همچون اسرار اجتماعی، سیاسی و جنسیای که برای کودکان خود نامناسب تلقی مینمودند، با استفاده از نظامهای رمزگونۀ مکتوب از دسترس آنها دور نگه میداشتند ولی هم اینک، تلویزیون همۀ این اسرار را به طور همزمان و در کمترین زمان ممکن به هر فردی و با هر فرهنگی منتقل مینماید. در چنین فضایی است که جامعهپذیری کودک بدون هیچ گونه کنترل و نظارتی، صورت میپذیرد.[6]
او معتقد است رسانههای تصویری همچون تلویزیون، فیلمها، تبلیغات، عکسها، تصاویر و ... از قدرت واژگانی بشر کاستهاند و خود را به بخش اجتنابناپذیر فرهنگ بشر تبدیل نمودهاند.
تماشای برنامههای تلویزیونی كودكان را زودتر از نسلهای پیشین با دنیای بزرگسالی آشنا کرده است.[7]
تلویزیون گفتوگوهای خانوادگی را کاهش میدهد. طبق تحقیقات انجام شده 29% از خانوادهها پس از تماشای فیلم تلویزیون بدون گفتوگو به خواب میروند.[8] اهمیت خانواده در روابط خانوادگی با ورود تلویزیون و گسترش برنامههای متنوع آن، کمرنگتر و کماهمیتتر شده است. یکی از پژوهشگران رسانه معتقد است، تلویزیون در خانوادههای سالم و متحد هماهنگی و وفاق را افزایش میدهد در صورتی که در خانوادههای متزلزل به پراکندگی آنان دامن میزند. نفاق و پراکندگی مخصوصا بر سر انتخاب برنامهها درمیگیرد.[9]
یکی از اندیشمندان حوزۀ تجدد دربارۀ تحول ارتباطات امروز میگوید:
علم ارتباطات ما را قادر ساخته است تا در نگرانیهای مردم جهان شریک شویم ولی تواناییمان را برای محبت به یکدیگر، در میان گذاشتن غمهایمان با کسانی که دوروبرمان هستند از میان میبرد. ما از سیستمهای ارتباطی برتری برخورداریم که حتی در تصویر نیاکانمان نمیگنجید؛ اما به یکدیگر محبت نمیکنیم. میتوانیم ظرف چند ثانیه پیامهایی به سراسر دنیا بفرستیم، میتوانیم علایم را از طریق ماهوارهها منعکس کنیم، میتوانیم اطلاعات را به فضا بفرستیم؛ اما با کسانی که دوستشان داریم حرف نمیزنیم. به دور و بَرِ خودتان نگاه کنید، خواهید دید که همسایگان در واقع با یکدیگر صحبت نمیکنند. دربارۀ شایعاتی که از تلویزیون شنیدهاند حرف میزنند، دربارۀ مدهای جدید و افراد سرشناس سخن میگویند، دربارۀ فجایع حرف میزنند و با هم ناله میکنند ولی آن گونه که باید دربارۀ احساساتشان با هم صحبت نمیکنند.[10]
امواج تلویزیون و برنامههای متنوع آن، فرهنگ و طرز تفکر ما را احاطه کرده است و باعث شده نظرمان را با نظر شخصیتهای مهم و یا دوستداشتنی فیلمها یا با سبک و شیوۀ زندگی در پیامهای کوتاه مطابقت دهیم. بسیاری از تصمیمگیریهای ما برای ازدواج یا طلاق از طرز تلقی کارشناسان برنامههای تلویزیونی یا فرهنگ غالبی است که از طریق فیلمها انعکاس داده میشود.
تا تلویزیون و بررسی تاثیر برنامههای آن بر عملکرد و بینش افراد خانواده به میان میآید، نقش پر رنگ تبلیغات در اذهان جاری و ساری میشود. در آگهیهای تبلیغاتی و همچنین در برخی دیگر از منابع ترغیبکنندۀ مصرف از اصطلاح شیوۀ زندگی[11] استفاده میشود، بدین خاطر برخی تصور میکنند شیوۀ زندگی فقط مربوط است به طبقات یا لایههای مرفهتر جامعه. بنابراین کم بضاعتترین خانوادهها هم تمام کوشش خود را صرف رسیدن به طبقۀ مرفه میکنند. راه رسیدن به مرفهین جامعه، هر چه بیشتر مصرفکننده بودن است.
تبلیغات در تغییر نگرشهای ما نسبت به کالاهای خاصِ مرتبط با سبک زندگیمان قدرت ویژهای دارند. به ویژه تبلیغات تلویزیونی که در آن میتوان قصهای را همراه با تصاویر متحرک گفت. این ویژگی میتواند نگرشی را ایجاد کند که هر فرد برای نشان دادن منزلت اجتماعی خویش باید کالاهای خاصی داشته باشد. از این رو هر کس که خود را شخصیتی نزدیک به شخصیت برنامۀ تلویزیونی میداند، برای نشان دادن آوازۀ قدرت و منزلت خود باید دستكم یک خودرو داشته باشد. تبلیغ مدلهای لباس پوشیدن همین مساله را تداعی میکند. هدف اصلی تبلیغات فروش کالاست ولی در ایجاد یک جامعۀ یکبارمصرف تاثیر میگذارد. افراد اکنون لباس خود را عوض نمیکنند یا خودرو مدل پایین خود را تغییر نمیدهند، بلکه مدل جدیدتری میخرند و این امر برای الگوی اشتغال و سبک زندگی خانوادهها پیامدهایی به همراه دارد.
در دنیای اطلاعات، تبلیغات هم بار اطلاعاتی دارند ولی هدف عمدۀ بیشتر آنها عبارت است از دادن اطلاعات دربارۀ یک محصول به شیوهای که فروش آن را به قیمت دگرگونی در شیوۀ زندگی مخاطبان افزایش دهد. تبلیغ فروش اقساطی خودروهای مدل جدید با سیستمی نوظهور و ساماندهی و اجرای آن در فضایی سرسبز همچون ویلایی در شمال و شخصیتهایی که نحوۀ لباس پوشیدن، آرایش ظاهری و آرایش منزلشان سبک خاصی را تداعی میکند از شگردهای رسانههای دیداری و شنیداری برای ایجاد تغییر در سبک زندگی شهروندان است.
تبلیغهای گمراهکنندۀ رسانهها را نمیتوان از نظر دور داشت. بسیاری از رسانههای تصویری، هتلها و مجتمعهای تفریحی را با آرایش ویژهای کنار ساحل به تصویر میکشند در حالی که در بازدید از آنها مشاهده میشود اصلا ساحلی در کار نیست، ساحل کیلومترها با مجتمع تبلیغشده فاصله دارد. همینطور تبلیغات اجناس دیگر مانند کرم لاغری، انواع کرمهای زیبایی (برطرفکنندۀ چروک یا صافکنندۀ پوست صورت) از این قبیلاند.
امروزه بسیاری از بانوان با تاثیر پذیرفتن از تبلیغات ماهوارهای یا اینترنتی و یا حتی تلویزیونی اجناسی میخرند و یا با صرف هزینههای گزاف و حتی به قیمت مشاجرات نابودکنندۀ زندگی زناشویی مسافرتهایی میکنند ولی نتیجهای که انتظارش را داشتند عایدشان نمیشود.
برخی از آنها با دیدن و شنیدن تبلیغات جراحان پلاستیک و زیبایی از ماهوارهها، حاضر میشوند با صرف هزینههای هنگفت زحمت مسافرت به کشور دیگر را به جان بخرند و به هدف دلپسندشان برسند ولی پس از مصیبتهای بسیار و به قیمت از دست رفتن حیات خانوادگی نه تنها زندگی خانوادگیشان را به باد فنا میدهند بلکه سلامتی خود را نیز فدای جیب سرمایهداران و صاحبان تبلیغات میکنند.
سبک زندگی هر فرد، موقعیت او را در جامعهای که در آن زندگی میکند برای دیگران آشکار میسازد. کیفیت، نوع و جنس لباسی که میپوشیم، ترکیببندی لباسهایمان، نحوۀ آرایش موها، منزل مسکونی و طریقۀ تزیین آن، محل سکونت ما و ... حتی طرز صحبت ما، اطلاعاتی از ما به دیگران میدهد. ما به فراخور اطلاعاتی که از رسانهها و پیامهای تبلیغاتی میگیریم سبک زندگیمان را میسازیم.
صاحبان تبلیغات در انتخاب افراد و طرز گویش آنها برای پیامهای بازرگانی از شخصیتهای به خصوصی بهره میبرند. الگوهای ظاهری و گفتاری افراد در پیامها، اطلاعاتی به مخاطب میدهد که گویا کسانی از ماکروویو، ماشین لباسشویی، ظرفشویی، لوازم لوکس و تجملی دیگر استفاده میکنند که ظاهری همچون ظاهر شخصیتهای پیامها داشته باشند و در فضایی همچون محیطی که آنها در آن عرض اندام میکنند، زندگی کنند. مخاطبان از اینکه افرادی قدیمی و کهنهخواه به حساب آیند، در هراسند بنابراین سعی اغلب مخاطبان بر این است که طبق مدلهای ارائهشده زندگی کنند و سبک زندگی خود را به سبک زندگی کاراکترهای تبلیغاتی ارتقا دهند. طرز لباس پوشیدن و گفتار همواره با موقعیت افراد در جامعه ارتباط دارد. اینکه شخص به چه قشری تمایل یا وابستگی دارد از طریق پیامها القا میشود.
موقعیت افراد در جامعه دائم تغییر میکند، حتی القای وابستگی خاص به گروههای تحصیلکرده، تجار و ... امکان گزینش دوستان جدید و به فراموشی سپردن دوستان قدیمی را فراهم میکند. هر چه احساس شود خانوادۀ همسر به گروهی که مورد گرایش شخص است نزدیکتر است، میل بیشتر به همنشینی با آنان احساس میشود ولی چون حرص خرید محصولات جدید بازار در این افراد تقویت میشود همچشمیها فراوانتر و شکافها وسیعتر و اختلافها دامنگیرتر میشود. تهیهکنندگان پیامها از مناسبتها نهایت استفاده را میکنند. جام جهانی، تولد بزرگان یا تحول موقعیتی ویژه در اجتماع بهانۀ کافیای است برای گردانندگان پیامهای بازرگانی برای حریصتر کردن مخاطبان و خانوادهها.
اینترنت
پس از تلویزیون صاحبان رسانههای جمعی، اینترنت را وارد زندگی شخصی افراد کردند. اینترنت آیینۀ تمدن غرب است که در طول مدت حدود پانزده سال از مرحلۀ محدود اولیۀ خود یعنی یک وسیلۀ ارتباط میان دانشگاهیان به شبکهای جهانی تبدیل شده است. این فنآوری از یک سو با متعالیترین خواستهها و از سوی دیگر با فرودستترین تمنیات افراد، آمیختگی کامل پیدا کرده است. اینترنت شرایطی را فراهم کرده است که کاربر با ارتباط با دنیای مجازی میتواند به شنیعترین رفتار و انحراف واقعی دست بزند.
زندگی مجازی با زندگی واقعی فرقهای زیادی دارد. تاکنون ما یاد گرفتهایم که بین حرکت اعضای بدن خود با فکر، هیجانات و احساساتمان ارتباط عقلانی وجود دارد؛ یعنی مادامی که مثلا خوشحالی از سلولهای پیامرسان مغزی به مغز مخابره میشود در لحظه، از خود حرکاتی نشان میدهیم. این انعکاس هیجانات با تمام قوای بدنی، تصمیمگیری و سپس اعمال میشود ولی در دنیای مجازی هیچ کس بدن خود را به نقطۀ دیگر منتقل نمیکند. هر کدام از ما ممکن است در مقابل صفحۀ کامپیوتر بنشینیم و از طریق ارتباط مستقیم با دیگران گفتوگو کنیم یا میتوانیم به آن سوی دنیا برای ملاقات اشخاص برویم و حال آنکه موجودیت فیزیکیمان در خانۀ خودمان قرار داشته باشد.
افراد در دنیای مجازی فاصلهها را مهم تلقی نمیکنند. ملاقات مجازی یک نفر از تهران ممکن است با فردی از استرالیا، آمریکا یا هر کشور دیگر باشد. در حالی که اگر او برخیزد و خود را به شهر همسایهاش برساند شاید آن مقدار فاصله بین استرالیا تا تهران را هم احساس نکند. این ویژگی ارتباطات امروز، ارتباط انسانها را با دنیای پیرامونشان گسترش داده است و دگرگونی معنای ارتباطات، امروز مرزهای جغرافیایی را پشت سر گذاشته است. من میتوانم پشت میزم در فضای اتاقم به سر برم ولی با دوستم یا نه غریبهای که شاید بعد به دوستی برگزینم، صحبت کنم و یا مبادلات کلامی یا حتی رفتاری انجام دهم.
با ورود اطلاعات و ارتباطات به دنیای امروزی ما، معنای دوستی متحول شده است. معنای دوستی دیگر همچون گذشته نیست. در همۀ اعصار انسانها چهره به چهره با هم گفتوگو میکردند و یکدیگر را برای دوستی برمیگزیدند ولی امروز گزینشی در کار نیست. با درج نامی و زدن کلیدی امکان برقراری ارتباط با آن سوی جهان و یا شاید با نامزد آینده فراهم شود. اطمینان از اینکه او همانی است که با امواج الکترونی با او ارتباط برقرار کردیم، وجود ندارد. این امکان وجود دارد که در حین گفتوگوی اینترنتی، شخص مقابل، عکسی از شخص دیگر به ما نشان دهد، اسم دیگری را گفته باشد، شغل شخص دیگری را به اطلاع ما رسانده باشد و ... ولی هنگام ملاقات واقعی فرد دیگری را معرفی نماید و خود همچنان تمام این ارتباطات مجازی و واقعی را مدیریت کند. این سرگرمی جدید در دنیای جدید است.
دنیای ارتباطات امروز اطمینان را از انسانها گرفته است. قوۀ وجدان انسانها در ادوار مختلف فرق نمیکند. ماهیت و ذات آن یکسان است. به محض اینکه چندین بار خود را در «جستوجوی همسر اینترنتی» شکست خورده احساس کردیم به تمام دوستیها و ارتباطات چه مجازی یا واقعی سوءظن پیدا میکنیم. تمام انسانها در تمام ادوار تاریخی طالب محبتاند ولی وقتی مصداق واقعی محبت را مساوی با حیله و نیرنگ میبینند، خواسته یا ناخواسته از خود واكنشهایی بروز میدهند. اغلب این بازتابها نتیجۀ دنیای شک و تردید اطلاعات امروز است.
تاثیر دیگری که دنیای اطلاعات و ابزارهای ارتباطی بر زندگی بشر گذاشته عاملی است به نام اختفا یا پنهانکاری و به دنبال آن شک و تردید و خیالبافی. اینترنت، اخلاق و منش عملکردی کاربران را متحول میکند. مشاهدۀ تصاویر مغایر اخلاق عمومی، ایجاد عشق مجازی بین کاربران، آموزشهای مبتنی بر ایدوئولوژیهای منفیگرایانه و یا افراطی و یا اساسا روبهرو شدن با اطلاعاتی که افکار افراد را بر هم میریزد، میتواند سطح خویشاوندی و روابط خانوادگی را متزلزل کند. امروز اینترنت یکی از هووهای زنان به حساب میآید. به خاطر شرایط اقتصادی و هزینۀ بالای استفاده از آن و همچنین فراغ بال بیشتر کاربران، امکان بهرهبرداری از اینترنت در ساعات پایانی شب فراهمتر و مناسبتر به نظر میرسد. از این رو شب که مایۀ آرامش همسران است، اینترنت آن را مایۀ اضطراب و به وجود آوردن فکرهای مزاحم میکند. اینترنت زمینههای مخرب من و توی همسران را بیشتر میکند و دنیای آنان را از یکدیگر جدا میسازد. در خانوادههایی که فرهنگ و سطح سواد همسران با یکدیگر متفاوت است این مشکلات بیشتر مشاهده میشود.
دسترسی کودکان و نوجوانان به اینترنت و استفاده از تصاویر و اطلاعاتی که غالبا برای بزرگسالان مناسبتر است، باعث میشود نسلهای بعدیِ حاصلامده از این زناشوییها، اهمیت زناشویی و استحکام خانواده را ناچیز و بیهوده ارزیابی کنند.
قاعدۀ کلی حاکم بر اینترنت استفادۀ آزاد از اطلاعات است. اینترنت در حکم مخزنی از اطلاعات خوب و بد، زشت و زیبا، اخلاقی و غیر اخلاقی و ... است ولی اینكه این نحوۀ ارتباطِ آزاد به سود خانوادهها و نسلهای امروز باشد و اینكه آنان با وجود این فنآوری با ارزشها همچنان معاملۀ ارزشمندی میکنند یا نه، چندان روشن نیست.
اینترنت میان خانوادهها چندگانگی فرهنگی به وجود میآورد. واقعیت آن است كه زبان انگلیسی به عنوان زیربنای اصلی شبکههای اطلاعاتی در مقیاس جهانی، دارای نقش بسیار اساسی است. فرمانهای اینترنت به زبان انگلیسی است. بنابراین دانستن حداقلی از این زبان تا حدودی برای کاربران ضروری است. اندیشهورزان حوزۀ جامعهشناسی غالبا این سوال را مطرح میکنند که در آینده با انگلیسی زبان شدن اینترنت، زبانهای بومی چه وضعی پیدا خواهند کرد. این پرسش و دغدغه، مسئولان حکومتی را نیز درگیر خود کرده است.
زبان، یکی از مهمترین عناصر فرهنگ هر جامعه است. این زبان کلید ورود به دنیای اینترنت است و همچنین کلید خروج از فرهنگ بومی منطقهای. با یادگیری زبان انگلیسی، فرهنگ متناسب با کشورهای انگلیسیزبان، وارد فرهنگ بومی ما میشود؛ زیرا افراد برای یادگیری آن ترجیح میدهند از فیلمهای زبان اصلی کشورهای انگلیسی زبان بهره ببرند. این امر به تغییر شکل دادن آحاد جامعه و به ویژه نسلهای نو که با فرهنگ دینی و آموزههای مذهبی پرورش یافتهاند، کمک فراوانی میکند. کارشناسان پیشبینی میکنند که (بر اساس روند موجود) تا چند سال آینده اینترنت وسیلهای خواهد شد که تقریبا تمامی مراکز و وسایل گذران اوقات فراغت را در خود جمع خواهد کرد.[12]
گسترش فرهنگ ارتباطاتِ فرامرزی به ویژه در غالب تلویزیون، ماهواره و اینترنت این امکان را برای شهروندان جوامع فراهم کرده است که پای خود را درست در جای پای سردمداران و صاحبان وسایل ارتباط جمعیِ پیشرفته بگذارند و ظاهر خود را همانند آنان بیارایند، رفتار خود را مطابق منش رفتاری آنان بازسازی کنند و درست خود را رونوشتی برابر اصلِ فرامرزی خود کنند. حال آنکه فرهنگی که از این سوی سرزمین به ارث رسیده و از خردسالی طبق آن رفتار کردیم در ناخودآگاهمان ریشه دارد. با پیشرفت این رویه، جوانان امروز نمیتوانند خود را و فرهنگ جهانی پذیرفتهشده و محیطی که در آن زندگی میکنند را یکجا جمع کنند. از این رو به احساس پوچی و بیهودگی شرایطی که در آن به سر میبرند، میرسند.
امروزه با گسترش آگاهیهای شهروندان از طریق رسانههای جمعی با محور قرار دادن ارزشها و منفعتجوییهای فردی، طلاقها راحتتر و بیدغدغهتر انجام میشود. افراد با تمام وجود خطر میکنند و عواقب آن را نیز به راحتی از نظر میگذارنند. امروزه طلاقهای توافقی، آمار زیادی را به خود اختصاص داده است. گیدنز در کتاب جامعهشناسی، تصویری از همسرانِ در حال متارکه را نشان داده است. در حالی که آنها دست در گردن هم به طور مسالمتآمیز یکی به دیگری میگوید:
«عزیزم بیا از هم جدا شویم»
این تصویر از تحولات جدیدی حکایت از نگرشی می كند كه جامعۀ متجدد از طریق رسانهها برای انسانهای امروز به ارمغان آورده است. هر چند نمیتوان فایدههای این رسانه را از نظر دور داشت.
ماهوارهها
تا پیش از ورود ماهوارهها و اینترنت به خانهها گمان میرفت هدف اولیۀ تلویزیون سرگرم کردن مردم باشد ولی امروزه این هدف به روشهای گوناگون تفاوت کرده است و از اساس دگرگون شده است. ایستگاههای معمولی تلویزیون بر اثر توسعۀ شبکههای ماهوارهای تحول بسیاری پیدا کردهاند. البته بینندگانِ آن هم به فراخور زمان و ویژگیهای زمانه تغییر کردهاند. در میان دیگر وسایل انتشار اطلاعات، ماهواره برای تلویزیون وسیلۀ تاثیر گذاری بوده است. ماهوارهها به هر کس امکان داده که با دسترسی به آن بتوانند در منزل خود به تماشای صدها برنامه بر اساس انتخاب و گزینش خود بپردازند.
پخش از طریق ماهواره که با تکنولوژی دیجیتالی همراه شده است تغییرات عمیقی [به تدریج] در مصرف تلویزیون ایجاد کرده است.[13] دیگر، افراد فقط یک ایستگاه را از میان ایستگاههای دیگر تماشا نمیکنند بلکه میتوانند صحنهای را تماشا کنند که از چند ایستگاه دیگر ترکیب شده است و امکان انتخاب هم اکنون در برخی مناطق با استفاده از دستگاههای جدید به چندین هزار میرسد. یک تماشاگر معمولی میتواند به گونهای عمل کند که گویی در یک کتابفروشی یا دکۀ بزرگ روزنامه و مجله قرار دارد. او آزادانه در رابطه با انتظارات و برنامههایی که به آنها علاقه دارد دست به انتخاب میزند و کسی مجبورش نمیکند که همه را نگاه کند یا همه را بخرد. ماهواره فاصلهای که شهروندان جهان را از هم جدا میکند، محو و حد و مرز را نابود کرده است.
ماهوارهها، اینترنت و وسایل پیشرفتۀ ارتباط جمعی راههای ارتباطات جهانی و همان چیزی که امروز دهکدۀ جهانی نامیده میشود را هموارتر کرده است. جهانیشدن در واقع به معنای درهم گره خوردن رویدادهای اجتماعی و روابط اجتماعی سرزمینهای دور دست با تار و پود موضعی یا محلی جوامع دیگر است. پدیدهای که میتوان آن را نوعی تلاقی حاضر و غایب دانست.[14]
ورود سرزدۀ رویدادهای دور دست به دنیای ذهنی و فکری مردم از طریق رسانههای عصر جدید، افکار و رفتار مردم را تحت تاثیر قرار داده است. بسیاری از رخدادهایی که در آن سوی جهان رخ میدهد با روش و منش جامعۀ ایران همخوانی ندارد و یا کمتر همخوان است ولی همین وقایع و اطلاع یافتن مردم از آن رویدادها موجب میشود اطلاعاتی در ذهن مردم طبقهبندی شود که به فراخور زندگی آنان تاثیرات غالبا منفی بر زندگی و فعالیت اجتماعی آنان بگذارد. بسیاری از واقعیاتی که در ذهن مردم ایران ثبت و ضبط شده به ناگاه با طبیعی یا برعکس نشان دادن آن، ذهنیت افراد و در مرحلۀ بعد طرز رفتار آنان را تغییر میدهد. از این روست که برخی حقوقی که در دنیای خارج از ایران مسئلۀ بغرنج و قابل پیگیری است و مردم آن را جزء حق خود میشمارند و برای آن تظاهراتها به پا میکنند در ایران نیز سروصدا به پا میکند بدون آنکه نیاز واقعی مردم ایران باشد. اگر خارج از مرزهای ایران به خصوص در اروپا و آمریکا مردم یک صدا فریاد برابری حقوق و فرصتها را برآورند در این سوی ایران نیز گروهی به پامیخیزند و فریاد «وا حقا!» سر میدهند بدون اینکه به چون و چرا و سابقه یا عواقب آن بیندیشند.
راحتی دسترسی به برنامههای سراسر جهان از طریق ماهواره باعث شد یک سلسله از هنجارها و قواعدی که با سابقۀ فرهنگی و بومی مردم ایران تناسب چندان ندارند وارد دنیای مردم شود و مردم بدون ارزیابی ریشه و سامان این پدیده به پیشواز آنها روند. در حالی که دنیای ساخته و پرداختۀ جوامع اروپایی، آمریکایی و حتی برخی از کشورهای آسیایی با ساختار فکری و فرهنگی ایران حتی نزدیک هم نیست. از این رو این فراگرد نوعی پارادوکس ایجاد میکند و مردم در گیرودار فرهنگ بومی خود و فرهنگی که از طریق امواج بر آنان القا شده سرگردان میمانند.
ریختن قبح طلاق و راحتی جدا شدن زن و شوهر که امروز جزء حقوق متشخصین است یکی از تاثیرات رسانههای جهانی است. فرهنگ جهانیشدن فرهنگ، ارتباطات، حقوق، علوم یا هر عنوان دیگری، مردم را از فرهنگ بومی خود جدا کرده و آنان را با چشمانی نیمبسته به دنبال خود کشانده است. وقتی مردم ظاهر پیشرفت و ترقی جوامع غربی را میکاوند، خودشان را از لحاظ فرهنگی عقب ماندهتر از آنان میانگارند و گمان میکنند رویهای که آنان برگزیدهاند بیشتر با تحولات امروز جهان هماهنگی دارد، چون ایجاد دگرگونیهای فرهنگی و علمی را مدیون جهان غرب میدانند. برای نمونه فرهنگ جهانیشدن، «خطر کردن» را خصلت اولیۀ جهان امروز قلمداد میکند. طلاق هم نوعی خطر کردن است، خصوصا اگر زن به چنین خطری دست زند. برای زنِ امروز، طلاق دیگر قبح گذشته را ندارد بلکه برای او نوعی تشخص است. در دنیای عصر مدرن، تجدد یعنی جامعهای که خطر را بپذیرد و به استقبال آن برود و به شکل بدلکارانه خود را به آب و آتش بزند حتی اگر قربانی شود.
نویسنده: زهره شریعتناصری
منبع: ماهنامه رواق هنر و اندیشه ،شماره بیست و هشتم
[1]. information society
2. صبوری، منوچهر. جامعهشناسی جامعۀ اطلاعاتی. تهران. نشر دیدار. 1380. چاپ اول. ص9.
3. سروش، عبدالكریم. حکمت و معیشت. تهران. انتشارات موسسۀ فرهنگی طه. 1373. چاپ اول. ص264.
4. جرمی ریکین و تد هوارد. جهان در سراشیبی سقوط. محمود بهزاد. تهران. انتشارات سروش. چاپ اول. 1374. ص194.
5. گیدنز، آنتونی. جامعهشناسی. منوچهر صبوری. انتشارات نی. ص106.
6. به نقل از سیاحت غرب. گفتوگو با نیل پستمن. شمارۀ 10. مركز پژوهشهای اسلامی صداوسیما. 1383.
7. گیدنز، آنتونی. جامعهشناسی. منوچهر صبوری. انتشارات نی. ص111- 110.
8. كازانو، ژان. جامعهشناسی وسایل ارتباط جمعی. باقر ساروخانی و منوچهر محسنی. انتشارات سروش. تهران. 1356. ج اول. ص16.
9. همان.
10. ورنون کلمن. فشار روانی زهرآگین و اندوه قرن بیستم. محمدرضا نیکخو و دیگران. تهران. انتشارات آزاده. 1373.چاپ اول. ص78.
[11]. Life Style
12. صبوری، منوچهر. جامعهشناسی جامعۀ اطلاعاتی. ص119.
13. صبوری، منوچهر. جامعهشناسی جامعۀ اطلاعاتی. ص67.
14. گیدنز، آنتونی. تجدد و تشخص. ناصر موفقیان. تهران. نشر نی. چاپ اول. 1378. ص42.
15. صبوری، منوچهر. جامعهشناسی جامعۀ اطلاعاتی. ص119.