در حال بارگذاری؛ صبور باشید
منبع :
چهارشنبه

۲۴ فروردین ۱۳۹۰

۱۹:۳۰:۰۰
42536

اسطوره‌های صهیونیستی(بخش ششم)

شاید فیلم معروف ده فرمان و پویانمای شاهزادۀ مصر را دیده باشید. در این آثار، نسبت­های ناروایی به بزرگ­ترین پیامبر بنی­اسرائیل، حضرت موسی(ع) وارد شده است. در این فیلم موسی(ع)، پیش از پیامبری، زن‌باره، شهوت‌ران و بی‌خیال نشان داده می­شود.

اسطورۀ پیامبران قومی، پادشاهان نژادپرست، رهبران قدرت‌طلب، پیش­گویان قبیلگی

شاید فیلم معروف ده فرمان و پویانمای شاهزادۀ مصر را دیده باشید. در این آثار، نسبت­های ناروایی به بزرگ­ترین پیامبر بنی­ اسرائیل، حضرت موسی(ع) وارد شده است. در این فیلم موسی(ع)، پیش از پیامبری، زن‌باره، شهوت‌ران و بی‌خیال نشان داده می­شود. پس از پیامبری نیز، او را رسولی از جانب خدای یهود، برای نجات قوم برگزیده از چنگال فرعونیان به تصویر كشیده‌اند. به‌گونه­ای كه عالی­ترین هدفش، خروج یهودیان از مصر و نجات این قوم ستم‌دیده از شر شیطان‌های مصری و رساندن آن‌ها به سرزمین موعود یهود است.

بی‌شك همۀ انسان­های آزاده می­دانند كه موسی(ع) پیامبری اولوالعزم بود كه برای رهایی و آزادی بشر، از قید خودپرستی و شهوت‌رانی برگزیده شد و نجات انسان‌ها از دست بت­های قومیت­گرایی، ملی­گرایی، اُمانیسم، قبیله‌محوری بود. نگاه زیبای قرآن، به ما یادآور می­شود كه خدای جهانیان، این پیامبر بزرگ را فرستاد تا به فرعونیان بگوید: ‌

طغیان در برابر خدا كافی است،[1] دست از غفلت و تكذیب آیات الهی بردارید،[2] فقط از خدا بترسید و خشوع كنید،[3] خدای واحد را بپرستید، نه خدایان قبیلگی و قومی،[4] سیحر و كِهانت را كنار بگذارید،[5] به تأمل در آیه­های پروردگار بپردازید،[6] و حقیقت را كنار نگذارید.[7]

دو فیلم با یک نام و یک كارگردان:

ده فرمان سال 1923 و ده فرمان سال 1956

جهت‌داری صهیونیستی ده فرمان، آن‌گاه بیشتر مشخص می­شود كه بدانیم یك كارگردان، دو فیلم با فاصلۀ 33 سال به این نام ساخته است. در سال 1923م و 1956م.[8] سیسیل ب. دمیل دو فیلم با موضوع مظلومیت یهودیانِ در بند ساخته است كه ناجی بزرگی به نام موسی آن‌ها را به سمت سرزمین موعود می­برد. صحنۀ باشكوه فیلم ده فرمان‌ با شكافته شدن آب و گذر بنی‌اسرائیل از وسط آن، جذاب و تأثیرگذار پرداخته شده است و هر بیننده­ای را مجاب می­كند كه قوم مظلوم یهود با این عنایت بی­نظیر خدا واقعاً برگزیده هستند و حق دارند در سرزمین موعود فلسطین زندگی كنند.

سال 1923م. كه نسخۀ اول این پروژه ساخته شد، با سال انقراض خلافت عثمانی و تبعید سلطان عبدالحمید دوم و خلع ید تركیه نسبت به همۀ سرزمین­ها و مناطق جدا شده از خاكش به موجب قرارداد لزان، هم­زمان است كه بهترین زمینه­سازی برای استقرار دوبارۀ دولت یهود در فلسطین بود. در همین سال، سیزدهمین كنفرانس صهیونیستی در كارلسباد تشكیل شد و تكاپوی صهیونیست­ها برای غصب هرچه زودتر سرزمین فلسطین شدت گرفته بود. در همین سال، سازمان تروریستی هاگانا قدرتمند شد و دستگاه جاسوسی اطلاعاتی اچ.ب یهودیان، زیر نظارت این گروهك خشن درآمد. ترور فعالان مبارز و مدافعان فلسطین نیز شدت بیشتری گرفت.[9]

بی‌شك تحلیل و فهم یك فیلم، زمانی دقیق‌تر و كامل‌تر است كه زمینۀ فیلم و حوادث و زمان ساخت آن مورد توجه قرار گیرند. در حوالی سال1956م. كه نسخۀ دوم این فیلم به نمایش درآمد نیز، حوادث قابل تأملی به وقوع پیوست كه در تحلیل بهتر نسخۀ دوم بسیار مهم است. سال 1948م. صهیونیست‌ها كه حدود 5/2 درصد خاك فلسطین را مالك بودند، با حملۀ نظامی، 78 درصد آن را تصرف كردند و تأسیس دولت اسرائیل را جشن گرفتند. آمریكا و شوروی هم دولت صهیونیستی را به رسمیت شناختند و صهیونیست‌ها كه با پول و تبلیغات خود، افكار عمومی جهانی را با خود همراه كرده بودند، فاجعۀ كشتار یافا و قتل­عام روستای دیر یاسین را به وجود آوردند.

در سال 1949م. سازمان ملل، این رژیم را به عضویت خود درآورد و سیل مهاجران یهودی به فلسطین اشغالی سرازیر شدند. در سال 1951م. بیست و سومین كنفرانس صهیونیستی در قدس برگزار شد. در سال 1955م. بود كه مبارزۀ ملت­های مسلمان علیه غاصبان، شكل جدیدی به خود گرفت و نخستین عملیات شهادت­طلبانه بر ضد رژیم صهیونیستی انجام شد و رسوایی جدیدی با حادثۀ لافون برای صهیونیست‌ها پیش آمد. در این حادثه، یك شبكۀ خرابكاری صهیونیستی كه در قاهره درصدد انفجار مراكز مصری، آمریكایی و انگلیسی بود، كشف و متلاشی شد.[10] پس از آن مردم دنیا دانستند كه دولت صهیونیستی برای تخریب روحیه مقاومت مصری­ها و فلسطینی­ها از هیچ كوششی دریغ نمی­كند. شاید به همین دلیل بود كه برنامه­ریزان صهیونیسم بین­الملل در آمریكا، به این نتیجه رسیدند كه باید تجدید روحیه­ای اساسی داشته باشند و فیلم ده فرمان‌ در سال 1956م. بازسازی شد و با تبلیغات زیاد به فروش 000/500/65 دلار دست یافت كه نسبت به فیلم­های كنونی هالیوود فروش بسیار بالایی است. در فیلم دوم ده فرمان‌، چارلتون هستون نقش موسی را بازی می­كرد كه مؤثرتر، مقتدرتر و استادانه­تر از موسای فیلم نخست، یعنی تئودور رابرتز بود. سال اكران فیلم با اشغال نوار غزه به وسیلۀ صهیونیست‌ها هم­زمان بود. در همین سال، بیست و چهارمین كنفرانس صهیونیستی هم تشكیل شد.[11]

موسای این فیلم به‌گونه­ای قدسیت‌زدایی شده است كه عشق به یك زن را كه اكنون همسر فرعون شده، بر فرمان خدا ترجیح می­دهد. در صحنه­ای که قرار است نخست­زادگان قبطیان ـ‌مصریان ـ به دستور الهی با طاعون از میان بروند، ملكه نِفِرتیتی كه در دوران پیش از پیامبری، معشوقۀ موسی بود و اكنون همسر قانونی فرعون است و از او یك پسر دارد، به دیدار موسی می‌رود و از او خواهش می­كند این عذاب را از فرزند نخستش بردارد. ملكۀ فعلی مصر، خطاب به موسی می­گوید:

من مطمئنم كه عشق تو به من قوی­تر از هر خدایی است و تو پسر مرا نمی­كشی.

سپس ملكه با ناراحتی و امید آن‌جا را ترك می­كند. بدون درنگ موسای این فیلم، یعنی صهیونیستی كه نمی­تواند خواسته­های خدای جهانیان را بر تمنای نفس خویش ترجیح دهد، با ناراحتی بر میز كوچكی كه جلوی پایش هست می­كوبد و خطاب به خدا می­گوید:

بار الها! از این قهر و غضب درگذر!

قلم شرم دارد كه بنویسد پیش از این صحنه، همسر فرعون مصر، در آغوش مرد نامحرم موجود در صحنه یعنی موسای این فیلم صهیونیستی بود و پس از آن، خطاب به موسی گفت:

مطمئنم كه عشق تو به من قوی­تر از هر خدایی است.

لازم به توضیح است كه قوانین شرعیِ منع ارتباط با محارم در یهودیت، بسیار شبیه شریعت اسلامی و حتی شدیدتر از آن است تا حدی كه در فیلم بیگانه­ای در میان ما[12]شدت رعایت این منع را تا آن‌جا نشان می­دهد كه در محلۀ یهودی‌نشین نیویورك، در یك اتوبوس مخصوص یهودیان، وسط اتوبوس، بین زن و مرد پرده­ای قرار داده­اند! گویا هالیوود به یك كارخانۀ تقدس‌زدایی تبدیل شده است كه به راحتی شهوت‌رانی و نفسانیت را به بزرگ­ترین پیام‌آوران الهی نسبت ­می‌دهد.

اكنون تقدس‌زدایی خود یك بت جدید در هالیوود است كه در پیشگاهش به راحتی سرمایه­هایی چون موسی، هارون و سلیمان(ع) هم قربانی می­شوند. تصویری چنین از پیام­آوران وحی باعث عصمت‌زدایی از آنان می­شود كه حجیت نداشتن وحی را به همراه دارد. با از حجیت افتادن وحی، فیلم‌سازان همیار صهیون، ناچارند پیامبران را هم به قهرمانانی زمینی و قوم­گرا تقلیل دهند و عشق زمینی را از عشق آسمانی باارزش­تر جلوه دهند. البته این نگاه، در متون دینی اهل كتاب، ریشه دارد. برای نمونه، در تورات موجود، در داستان­های گوناگون، اعمال ناپسندی چون زنا حتی با محارم، بت‌پرستی به دلیل عشق به زنان متعدد بت­پرست، ستم­كاری، كمك به گوساله­پرستی، شُرب مُسكرات و مستی و فریب‌كاری و زورگویی حتی به خدا به ترتیب به پیامبران بزرگواری هم‌چون داوود، لوط، سلیمان، هارون، نوح و یعقوب(ع) نسبت داده شده است.[13]

در فیلم ده فرمان، هارون(ع) را هم به داشتن روابط عاشقانه با زن جوان دیگری كه با یهودی جاسوس قبطیان ازدواج كرده است‌ و هم‌چنین به ساختن گوسالۀ طلایی از طلای مردمان یهود، در میقات چهل روزۀ موسی(ع) متهم می­كند. جالب این است كه نقش هارون(ع) در تورات هم هم‌چون قرآن، یاری رساندن به نبی مكرم خدا، موسی(ع) است و در عین حال هارون؛ در غیاب موسی(ع) خود عامل ترغیب به بت­پرستی می­شود.[14] به نظر می­رسد كه فرو كاهیدن شأن پیغام‌آوران وحی در متن­های ریشه­ای یهودی و سینمای صهیونیستی غرب، به چند هدف صورت می­گیرد:

1. توجیه شهوت‌رانی­های كنونی غربیان و الگوپردازی معکوس از مقدسان.

2. به دست آوردن مجوز ترویج انواع انحراف­ها در میان ابنای بشر، كه یهودیان سردمدار آنند.

3. از حجیت انداختن معرفت وحیانی و برجسته كردن مكاتب فلسفی، سیاسی، علمی و تصعنی با محوریت امانیسم كلاسیك و پست‌مدرن، به‌ویژه مكاتب حس­گرا، لیبرال و ماتریالیستی.

4. زمینی كردن بحث وحی و پیامبری و توجیه توسعه‌طلبی­ها و قدرت­طلبی­های سران دنیاگرای صهیونیسم در زمانۀ کنونی.

شاهزادۀ مصر

در پویانمای شاهزادۀ مصر[15] هم كه دربارۀ دوران طفولیت تا خروج از مصر حضرت‌ موسی(ع) است، بر همان مضامین ده فرمان تأكید می­شود. البته در این انیمیشن سال 1998 م،‌ مضمون­ها با حدت افزون‌تری زمینی و سكولار شده­اند. موسای این فیلم، پیش از پیامبری، جوانی غافل، خوشگذران و رفاه‌طلب ـ نمونۀ شهروندانِ جوانِ مطلوب در سیستم زندگی غربی است ـ كه الگویی تمام‌عیار، برای جوانان استعمار شدۀ جهان، به ویژه در كشورهای غربی است.

بی‌شك اگر شرایط روایت تاریخی فیلم، به كارگردان اجازه می­داد، گوش دادن به موسیقی­های جاز، پاپ، راك، مصرف مواد مخدر و نشاط­آور را هم به موسای صهیونیستی نسبت می­دادند. در این انیمیشن، موسی (ع) كه بزرگ­ترین پیامبر و منجی قوم یهود است، پیش از پیامبری، حتی با توحید و نبوت آشنایی نداشت. او عیاش و متمایل به بت‌های فرعونیان بود! حضرت موسی(ع) پس از پیامبری هم، رهبری قوم‌محور و نه خدامحور، تلقی شده است كه آرزوی رسیدن قومش به سرزمین موعود و نجات عِبرانیان برگزیده، از دست قِبطیان، همۀ زندگی­اش را فرا گرفته و معجزه­هایش نیز، نه برای اثباتِ حقانیتِ خداوندی خدا، كه برای نجات قوم یهود از ستم غلو شدۀ مصریان است. صحنۀ پایانی و شگفت­آورِ باز شدن راهی در وسط دریا و موفقیت قوم بنی­اسرائیل در گذر از آب، چنان اثری در بیننده می­گذارد كه بی­اختیار، عبرانیان را نژاد برتر و برگزیدۀ خدا بداند كه، زندگی در سرزمین موعود فلسطین حق مسلم آن‌هاست.

سال 1998 همان روزهایی است كه مبارزه­های ملت فلسطین و بیداری اسلامی، روح تازه­ای گرفته بود و اسرائیل جنایتكار، كشتار قانا در جنوب لبنان را انجام داده بود(1996م). و نیاز به ابزارهای تبلیغاتی جدیدی برای مشروعیت‌بخشی دوباره و فشار تبلیغاتی در اذهان جهانیان داشت. این انیمیشن خوش‌ساخت و تأثیرگذار را بِرِندا چپمن و استیو هیكز كارگردانی كردند و یهودیان مشهور هالیوود هم‌چون وال كیلمر، میشل فایفر، ساندرا بولاك‌ و جف گلد بلوم ‌به ترتیب صداپیشگانِ نقشِ موسی، همسر او، خواهر وی و هارون بودند و بسیاری دیگر از عوامل فیلم هم از یهودیان و صهیونیست‌های مطرح هالیوود بودند. شرکت دریم وُرکز تولید کنندۀ این اثر، متعلق به یکی از مشهورترین صهیونیست‌های یهودی هالیوود، استیون اسپیلبرگ است. این اثر، شباهت‌های ساختاری زیادی با ده فرمانِ سیسیل ب. دومیل دارد و یک شکاف عمیق بین انیمیشن‌های معاصر و کلاسیک ایجاد کرد.[16]

كتاب آفرینش

فیلم كتاب آفرینش نیز اثری مطرح دربارۀ پیامبران است كه زندگی آدم(ع)، حوا، نوح، لوط، ابراهیم، اسماعیل و اسحاق(ع) را با قرائت هالیوودی ـ توراتی نشان می­دهد. این اثرِ ضعیف را كمپانی یهودی‌ـ‌صهیونیستی فوكس قرن بیستم در سال 1966م. به كارگردانی جان هیوستون ساخت.[17] این فیلم كه بیشتر به مستندی توراتی می­ماند، با استفاده از بازیگران برجسته­ای هم‌چون جان هیوستون و جرج سی. اسكات و اوا گاردنر در نقش های نوح، ابراهیم و ساره(ع)، توانست بازی‌گردانی قوی و داستانی باور كردنی را ارائه دهد.

در فیلم كتاب آفرینش، نوح و آدم(ع) پیامبرانی هستند كه در حد دیگر افراد بشر معرفی می‌شوند. حتی، دین در زندگی آن‌ها تأثیر چندانی ندارد و بیشتر به ساده‌لوحانی می­مانند كه هم‌چون دیگران، زندگی بدوی و كشاورزی خود را می­گذرانند. اثری از هشیاری پیامبرانه و هوشمندی یك انسان برگزیده و شایسته، در آن‌ها یافت نمی­شود. برای نمونه به چهره‌پردازی و شخصیت‌پردازی زیركانۀ هری پاتر[18] در یك داستان منجی‌گرایانۀ خاص نوجوانان یا گاندولف در ارباب حلقه­ها یا آرنولد در ترمیناتور توجه كنید.

قهرمان این فیلم­ها، جذابیت، زیركی، قدرت، زمان‌شناسی و واكنش مناسب و پیچیدۀ خود را در قسمت­های حساس فیلم به نمایش می­گذارند. به گفتۀ یك منتقد زیرك، آدم (ع) در این فیلم مظهر علم ربوبی و پیامبری، برتر از فرشتگان نیست. او چهرۀ كشاورزی ساده و بی­سواد را دارد كه در جهل و بی­خبری به سر می­برد و تا حدی هم‌چون اقوام اولیۀ بَربَر است.[19] این فیلم كاملاً بر اساس آموزه­های جامعه­شناسی پوزیتویست و فلسفۀ تاریخ مادی است كه ابتدای تاریخ را روزهای گمراهی و اكنون را دوران علم مدرن و تمدن و فرهنگ معرفت حسی و تجربی می‌شمارد. آدم (ع) صرفاً ابوالبشری است كه به راحتی و سادگی فریب شیطان ـ مار ـ را می­خورد و به جای یك نبی معصوم و مهربان، مردی ساده‌لوح و كم‌اندیشه می‌نماید. عرفان و معرفت‌گرایی و عمق اصلاً در شخصیت او نیست. هم‌چنین نوح(ع) هم دارای شخصیت‌پردازی مشابهی است كه بیشتر به پیرمردی كشتی­ساز می­ماند كه در زمان دریافت فرمان الهی برای ساخت كشتی، با واكنش احمقانه وحی را دریافت می­كند. سادگی، بی‌سوادی و كم‌عمقی شخصیت پیامبران در این آثار، راه را برای نظریه­های كلام جدید باز می­كند.

این نظریه­ها وحی را تجربه­ای شخصی می­پندارند كه هر انسان ساده­ای هم می­تواند آن را دریافت كند. كاستن از شأن وحی تا حد یك تجربۀ وحیانی همه­گیر كه هر كس حتی گناهكاران هم مقداری از آن را دارند، درون‌مایۀ معرفتی و حیات‌بخش وحی را تهی می­كند. دیگر وحی، زندگی‌ساز و قانونِ حاكم بر تمام ساحات حیات بشر نیست، بلكه وسیله­ای است برای ارتباطی كوتاه و گهگاهی با خدا. در این نگاه كه مقدمه‌ساز بسط ارزش‌های سكولار به شمار می­رود، خدا در همۀ عرصه­های مادی و معنوی حضور ندارد و حتی روشنفكران دوران كنونی هم می­توانند پیامبر باشند.

فیلم ژان‌دارك[20] این روند را تكمیل كرده است و وحی را به یك دختر روستایی ساده نسبت می­دهد كه تا انتهای فیلم هم درنمی­یابیم كه وحی الهی بوده است یا الهامی شیطانی. فرو كاهیدنِ وحی به تجربۀ شخصی، راهی است برای كنار نهادن دین از زندگی بشر. دربارۀ پیامبران غیر بنی­اسرائیلی از شأن وحی و پیامبری، بیش از پیامبران یهود كاسته شده است.

در سینمای غرب، حتی دربارۀ پیامبران بنی­اسرائیلی هم‌چون ابراهیم، اسحاق، لوط و حتی موسی، داوود و سلیمان (ع) هم، پیامبری، ابزار انذار، تبشیر و دعوت به حقانیت و توحید نیست؛ بلكه ابزاری است برای نجاتِ یهود مظلوم و آواره و سكنی گزیدن در سرزمین شیر و عسل و به قدرت رسیدن پادشاهِ یهودی و تصرف بیشتر سرزمین­های اطراف. سیاست­هایی كه اكنون برای صهیونیسم بین­الملل، بت­های مقدسی هستند كه هیچ بت دیگری را در كنار خود برنمی­تابند.

در فیلم كتاب آفرینش، تحقیر عمدی اسماعیل(ع) جد بزرگ پیامبر اسلام هویداست. پس از تولد اسحاق(ع) كه نیای بنی­اسرائیل به شمار می­رود در فیلم، جشن­های مفصلی كه نوع به تصویر كشیدن آن، متناسب با شأن ابراهیم حنیف(ع) نبود، برگزار می­شود و در مقابل هاجر و اسماعیل(ع) تبعیدشدگانی نمایش داده می­شوند كه به دلیل اختلاف‌افكنی به صحرای حجاز تبعید شده­اند.

در این فیلم محرف، اسماعیل نسبت به پدرش ایمانی ضعیف دارد. در واقع صهیونیسم مكار، یك ماجرای تاریخی را با زیركی تحریف می­كند. در واقع ابراهیم(ع) كه در دوراندیشی و زمان‌شناسی یگانه بود، می­دانست كه منطقۀ پرآشوب فلسطین و قومِ لجوج یهودی تناسبی با پرورش خاتم پیامبران(ص) ندارند. او كنیز و فرزندش را كه اجداد پیامبر اسلام بودند با دستور الهی به عربستان منتقل كرد تا در محیطی آرام، بسترِ رشد آیندۀ پیامبر اسلام و دینِ خاتم، فراهم شود. نژادپرستی و انحصارگرایی صهیونیستی، هیچ‌گاه نمی­تواند اسحاق(ع) كه جد یهود است را هم­شأن اسماعیل(ع) کنیززاده قرار دهد، به ویژه این‌كه اخیراً سیاست­های سینمایی ـ سیاسی هالیوود، همیشه مسلمانان و اجداد و هر آن‌چه در نسبتی با آن‌هاست را ضعیف یا شرور جلوه می‌دهد.

فیلم الرساله‌[21] یا محمد رسول الله (ص)

زرسالاران دنیاطلب یهودی، كه هالیوود را هم در كنترل دارند، منافع خود را در ناحق جلوه دادن آخرین وحی پیامبرانه، یعنی اسلام می­دانند و در چنین آثاری می­كوشند با تحریف معنای وحی و كاهش منزلت پیامبران، پیامبر اسلام(ص) را هم در همان خطِ سادگی و تجربۀ شخصی قلمداد كنند. گفتنی است گرچه اثری چون الرساله نیز در هالیوود تولید شده، ولی كارگردان زیرك و متعهد مسلمان فیلم، مصطفی عقاد تلاش زیادی كرد كه بر اساس روایت‌های اسلامی اهل سنت و با تأیید الازهر مصر، فیلمی برای اعتلای نام اسلام بسازد. حتی تهیه­كنندۀ اصلی فیلم هم دولت مسلمان لیبی بود. گرچه در همین فیلم هم مسلمانان را افرادی خشن نشان داده­اند. بازیگر نقش حمزه(ع)، آنتونی‌كویین، نماد اقتدار بیرونی و خشونت است، نه نماد اقتدار درونی و اندیشمندانه. کویین با تیپ ویژه­ای که دارد، در فیلم‌های سرخ­پوستی بازی می­كرده است[22] و محوریت او در فیلم، نقش منطق و معرفت پیامبر را کم‌رنگ‌تر کرده است. این تصویر از اسلام، مورد پسند شرق‌شناسان یهودی و بر طبق سخنان آنان است. عقاد به راحتی می­توانست با بازی‌گردانی قوی‌تری، چند شخصیت علمی و فرهنگی صدر اسلام را هم به نمایش بگذارد كه چهرۀ جامع‌تری از اسلام ارائه شود. منطق، معرفت، صبر و سپس شمشیر در برابر زورگویان.

نقد دیگر به این اثر هالیوودی، این است که در این فیلم، هیچ خبری از جنگ­های مسلمانان با یهودیان نیست و آزار یهودیان مدینه نسبت به شخص پیامبر سانسور شده است تا برخلاف یهود و صهیونیسم نباشد؛ زیرا به گفتۀ خود عقاد:

در هالیوود همه چیز، ‌حتی سوژه هم كنترل می­شود.. همه‌كاره، تولیدكنندگان و تأمین‌كنندگان مالی صهیونیست هستند كه هرگز اجازۀ مطرح كردن سوژۀ چنین كاری را هم، به كارگردان نمی‌دهند.[23]

در تاریخ می­خوانیم كه جنگ­های بنی‌نضیر، بنی‌المصطلق، بنی­قینقاع و خیبر مستقیماً با یهودیان بود؛ ولی این فیلم حولِ جنگ­های بدر، احد و فتح مكه است. در واقع این اثر از مثلث شیطانی كه بر ضد اسلام به هماهنگی رسیده بود، یعنی مشركان، یهودیان و منافقان[24] فقط به نفی مشركان پرداخته است. مانند این‌كه یهود و غاصبانِ منافق متحد با یهود، هیچ دشمنی با پیامبر اكرم نداشته­اند.

افزون بر این، فیلم ظاهراً به طور تعمدی می­كوشد نقش اصحاب اندیشه­ورزی چون سلمان، مقداد، ابوذر و علی بن ابی‌طالب(ع) را كم­رنگ كند. در عوض به اغراق، اطرافیان پیامبر را بلال و زید بن ثابت و چند شخصیت گم‌نام معرفی می­كند.[25] زید نیز به شكل افراطی در فیلم دیده می‌شود. بسیار كم از علی(ع) بحث می­شود. فقط در جنگی، یك شمشیر دولبه در كادر دوربین می­بینیم كه یادآور خشونت­ها و جنگ­طلبی­های اوست نه عقل و درایت و بازوی اسلام‌ بودنش و نه نهج البلاغۀ حكیمانه­اش و تاریخ پرافتخارش. به گفتۀ منتقدی:

بهتر بود نام این اثر سینمایی زید بن ثابت یا بلال باشد تا محمد رسول الله (ص).[26]

افزون بر این، به تبشیر، انذار، گفت­وگوها و مناظره‌های حضرت، به مقدار اندكی در فیلم،‌ توجه شده است. دلیل اسلام آوردن مسلمانان صدر اسلام و حقانیتِ عرفان و اندیشه اسلامی را نمی‌دانیم. به‌گونه‌ای كه در این فیلم، بیشتر شكوه بیرونی اسلام به كمك جنگ، نشان داده می‌شود نه اقتدار و حقانیت تفكر اسلام سیاسی ـ اجتماعی كه داعیه­دار ادارۀ زندگی و حكومت آدمیان است. این تحلیل، همان نقدی است كه به فیلم­های ده فرمان، كتاب آفرینش، پرنس مصر، مصائب مسیح‌، سلیمان و ملكۀ سبا و... نیز وارد است كه به دلیل روحیۀ حس­محور و تجربه­گرای دوران مدرن و رواج اساطیر اومانیستی ـ صهیونیستی، در هالیوود حكم­فرماست. حتی اگر فیلمی با سرمایۀ مسلمانان و با كارگردانی مسلمان متعهدی چون عقاد، بخواهد از امكانات و بازیگران هالیوودی بهره ببرد.

البته انصاف این است كه این فیلم در نشان دادن شكوه اسلام از زاویه­ای، بسیار موفق بود و تا حدی توانست جلوی بعضی تبلیغات منفی را بگیرد. مصطفی عقاد انسان متعهدی بود كه بیش از این نتوانست در هالیوود، كار كند و با زیركی صحنه­های مناظرۀ جعفر بن ابی‌طالب و نجاشی كه مسیحی بود و تلاوت آیه­های سورۀ مریم را مفصل­تر كار كرد تا بتواند بر مخاطبان غربی كه بیشتر مسیحی هستند تأثیر بگذارد. به جاست كه در این مرحله از آثار پدید آمده در كشورمان، همچون مریم مقدس و اصحاب كهف نام ببریم و نگاه زیبا و جامع­تر آن‌ها به اولیای الهی را بستاییم. برخی مسیحیان در کشورهای مسیحی، پس از دیدن مریم مقدس اعتراف کرده بودند که نگاه مسلمانان به اوان مسیحیت، زیباتر از مسیحیان است.

سلیمان و ملكۀ سبا

داوود و فرزندش سلیمان (ع) در فیلم سلیمان و ملكۀ سبا[27] اساساً پیامبر و نبی نیستند، بلكه پادشاهان قوم یهودی هستند كه پیامبر دربارشان ناتان نام دارد. آن دو مملكت‌داری و حكومت می­كنند و ناتان نبوت. بی­دلیل نیست كه حتی از حكومت آخرالزمانی یهود هم با عنوان پادشاهی داوودی نام می­برند و عبارت David King زینت‌بخش مجالسِ قدرتمندان صهیون است و اسطورۀ سلطنت داوودی یهود در آخرالزمان، امیدبخش یهودیان متعصب، برای حکومت جهانی اعقاب بنی اسرائیل در پایان دوران است؛ زیرا بر اساس این فیلم، داوود و سپس فرزندش سلیمان، نمایان‌گر تام رهبری دنیوی اسباط یهود هستند. این دو پادشاه مقتدر، به ویژه سلیمان، آن‌قدر این جهانی تصویر می­شوند كه مرامی اشرافی و شاهانه دارند و از زهد و معنویت در آن‌ها خبری نیست.

با ناباوری شاهدیم كه فیلم سلیمان و ملكۀ سبا از سلیمان چهرۀ پادشاهی ارائه می­دهد كه اسیر مكر فرعون و بلقیس می­شود و با نگاهی لذت­جویانه به ملكۀ جوان سبا، دل و دین خود را می­بازد و حتی به ملكۀ سبا اجازه می­دهد كه مراسم پرستش خدای راگون را ـ كه یكی از بت­های اهالی سباست ـ در سرزمین مقدسِ خدا انجام دهند. همین امر خشم خدا را به جوش می­آورد. عذاب بر بنی­اسرائیل فرود می­آید و با رعدی سهمگین، هیكل سلیمان،‌ ویران می­شود. سلیمان حتی تا آن‌جا پیش می­رود كه می­خواهد در مراسم جشن خدای راگون شركت كند. به همین سبب،‌ مخالفت كاهنان، روحانیان یهود، ناتانِ نبی، امرای ارتش و مردم برافروخته می­شود و همگی به سلیمان اعتراض می­كنند. در سكانسی كه این مطلب در فیلم بیان می­شود، ناتان نبی خطاب به سلیمان می­گوید:

به تو هشدار می­دهم سلیمان، كه خود را از لوث این كفری كه به اسرائیل آلوده‌ای پاك كنی. باید كه این زن و بت­پرستی­های او را ترك كنی. بت­های او را به زیر بكش و خرد كن.‌

یكی دیگر از ملازمان سلطان الهی یهود به نام عزرای به او می­گوید:‌

به نظر می­رسد كه شهوت تو به این زن، منطق را از تو گرفته است!

سلیمان در پاسخ می­گوید:

كلمات را با دقت انتخاب كن عزرای؛ من به اون زن عشق دارم. به خاطر عشق او بود كه من به او پیشنهاد كردم در سلطنت من شریك شود و به خاطر عشق در مراسم مذهبی او شركت می‌كنم. گوش­ها و قلب من برای شنیدن اراجیف شما بسته است. فعلاً در این‌جا من فرمانروا هستم نه شما!

تماس با هنر اسلامی

نشانی

نشانی دفتر مرکزی
ایران ؛ قم؛ بلوار جمهوری اسلامی، نبش کوچه ۶ ، مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام، طبقه دوم، خبرگزاری ابنا
تلفن دفتر مرکزی : +98 25 32131323
فاکس دفتر مرکزی : +98 25 32131258

شبکه‌های اجتماعی

تماس

تمامی حقوق متعلق به موسسه فرهنگی ابنا الرسول (ص) تهران می‌باشد