یكی از مشكلات پژوهشگران رسانه این است كه تعریف مشخصی از تفاوتها و ویژگیهای پژوهش رسانهای با پژوهشهای اجتماعی ندارند. این تفاوتها و ویژگیها، از دید شما چیستند؟
پژوهش رسانهای، چونان پژوهشهای دیگر، دارای همان ساختار و مراحل پژوهشی است كه هر پژوهشگری باید آن فرآیند را طی كند؛ با این تفاوت كه مجاریای كه یك پژوهشگر از آن مجاری، اطلاعات مورد نیاز خود را در موضوع خاصی جمعآوری میكند، بر اساس نوع پژوهش، با مجاری پژوهشگر دیگر متفاوت است. همین تفاوت از ویژگیهای آن پژوهش است. برای نمونه، پژوهشهای تاریخی ایجاب میكنند پژوهشگر اطلاعات خود را با روشهای كتابخانهای جمعآوری كند. برخی پژوهشهای اجتماعی نیز ایجاب میكنند پژوهشگر از طریق پرسشنامهها، دادههای خود را جمعآوری كند. در حقیقت، سیر و روندی كه یك پژوهشگر تاریخی و اجتماعی طی میكنند، تقریباً ثابت است؛ ولی ویژگیهای پژوهشهای تاریخی بر پژوهشگر ایجاب میكنند كه به منابع دست اول توجه داشته باشد و سپس به سراغ منابع دست دوم برود؛ ولی در پژوهشهای اجتماعی، بیشتر نظرات عام مطرح است. اینكه جامعة انتخاب شده معرف كل جامعه باشد یا نمونهای كه انتخاب كرده معرف كل جامعه باشد و همة جامعه را پوشش دهد. در پژوهشهای رسانهای نیز با همین فرآیند مواجهیم. پس پژوهشگر باید دارای دو ویژگی باشد؛ یكی آشنایی با اصول پژوهش و فرآیند تحقیق و دوم آگاهی به ویژگیهای رسانه و حوزة پژوهش رسانهای؛ به این معنا كه بداند در رسانه، با چه ویژگیهایی رو به رو میشود و چه ابزارهایی در اختیار دارد.
گاهی با پژوهشگران كه برخورد میكنیم، به نظر میرسد در بخش نخست، دچار كمبود هستند؛ یعنی عدم آشنایی با فرآیند پژوهش و گامهای نخستین كه یك پژوهشگر باید بردارد تا پژوهشش را سازمان دهد و همین عدم آشنایی كار را برای پژوهشگر دشوار میسازد. این به معنای ندانستن الفبای كار است. حال اگر این مشكل برای پژوهشگران حل شده باشد، آنان میتوانند برای تحقیقشان، از روشهای خاصی بهره گیرند، ابزارهای خاصی را برگزینند یا به منابع خاصی مراجعه كنند. برای نمونه، در یك پژوهش رسانهای، بیشتر با اطلاعات تصویری روبهرو هستیم تا با اطلاعات متنی. پس یا به منابعی نیاز داریم كه از حساسیتزایی كمتری برخوردار باشند تا بتوان یافتههای آن منابع را در قالب تصویر گنجانید. پژوهشگر رسانه باید با اطلاعات فنی آشنا باشد؛ زیرا در نهایت، یافتههایش در آن رسانه، به تصویر كشیده میشوند. همین مسئله به پژوهش او رنگ و بویی ویژه و متفاوت با دیگر پژوهشها میبخشد؛ چرا كه در پژوهش اجتماعی، آشنایی با تكنولوژی و فن مطرح نیست. یافتههای محقق اجتماعی در كتاب یا مقالهای به چاپ خواهند رسید و قرار نیست به تصویر متحرك تبدیل شوند. چه بسا اطلاعاتی كه یك پژوهشگر رسانهای گردآوری كرده، قرار نیست در قالب نمایشی به كار رود، بلكه قرار است در ساخت مستند از آن استفاده شود. پس لازم است با مقتضیات مستند آشنا باشید تا در پژوهشتان، با دیدی باز پیش روید. به هر روی، همین متفاوت بودن ملزومات، منابع كسب اطلاعات و محل بهره بردن از یافتههای نهایی پژوهشگران است كه پژوهش رسانهای را از دیگر پژوهشها متفاوت میسازد؛ اگرچه در گامهای ابتدایی، فرقی میان پژوهشها نیست.
معضلی در سازمان وجود دارد و آن فاصلة بین پژوهش و تولیدات رسانهای است؛ یعنی نمیتوان با قطعیت گفت پژوهشهای رسانهای بر روند برنامه سازی رسانه تأثیرگذار هستند.
این به ساختار بستگی دارد. نمیتوان حوزة رسانه را از حوزههای دیگر منفك ترسیم كرد. حوزة رسانه در دل فرهنگ ما جای گرفته است و با فرهنگ، آداب و رسوم، ساختار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جامعة ما عجین شده است. متأسفانه این ساختار در كشور ما قطع است؛ یعنی برای نمونه، راه ارتباطی میان صنعت و دانشگاه، یكطرفه است و ارتباط دوطرفه قطع شده است. به همین دلیل است كه مقام معظم رهبری این همه بر ارتباط صنعت و دانشگاه تأكید دارند. امروزه، در زمینة پژوهش، به صورت میانبر سخن به میان میآید؛ به گونهای كه در یك جلسه، آن هم پشت درهای بسته، گروهی مینشینند و اولویتهای رسانه در عرصۀ پژوهش را رقم میزنند. حال وقتی پژوهشگر پژوهش را انجام داد، دیگر كار را تمام شده میپندارند؛ در حالی كه باید بررسی شود پژوهش انجام شده تا چه اندازه كاربردی است. این بررسیها باید بر عهدۀ كمیتهای باشد تا از یافتههای یك پژوهش بهرهبرداری كنند؛ ولی آیا چنین كمیتهای وجود دارد؟ در حقیقت، رسالت ما تازه شروع شده و آن، بررسی راهكارهایی برای به كارگیری یافتههای پژوهشگران در عرصۀ عملی رسانه است. صرف اینكه گزارش بدهیم درصد بودجة پژوهشی ما به فلان میزان افزایش یافته، چه مشكلی از مشكلات سازمان را حل میكند؟
اگر با دقت به مجموعۀ مدیریتی و پژوهشگران بنگریم، می توانیم حدس بزنیم چرا پژوهشهای ما گرهی از مشكلات ما باز نمیگشایند؟ این امر دلایل مختلفی دارد؛ یكی اینكه پژوهشگر برای خودش كار میكند؛ تولید كننده برای خودش! مانند اینكه در صنعت، كارخانهای برای خودش كار كند و پژوهشگر هم بر اساس ذهنیت خودش پژوهش كند؛ بی آنكه بداند كارخانه چه نیازی دارد تا پژوهشش را بر اساس آن نیاز هدایت كند. به همین دلیل، وقتی پژوهشگر یافتههای خود را بیان میكند، در مقام عمل، قابل پیاده كردن نیست؛ زیرا یا از نیازهای روز دور است یا تاریخ مصرف آن گذشته است. لازمۀ پیشگیری از چنین حالتی این است كه پژوهشهای ما نباید مجزا و در یك عالم تجریدی و ذهنی صورت گیرند. باید كمیتهای اولویتهای پژوهشی را بر اساس نیازهای رسانه مشخص كند. آنگاه، در همگی مراحل پژوهش، از پژوهشگر حمایت كند و در نهایت، یافتههای او را برای عملیاتی شدن جمعآوری و سامان دهی كند. این هماهنگی لازم است تا رسانه بتواند از پژوهشهایی كه انجام میشود و برای آن بودجه هزینه میكند، بهره ببرد.
به نظر میرسد پژوهش در كشور ما، به صورت جزیرهای صورت میگیرد و مدیران رسانه و پژوهشگران به صورت جزیرههایی منفك از هم هستند و هر كس تنها وظیفه دارد كار خودش را انجام دهد؛ بدون آنكه ارتباطی با دیگری داشته باشد و از نیاز یا نظر او آگاه باشد؛ چون برنامهسازان ما افرادی هستند كه با ساختارهای ذهنی خودشان، كار انجام میدهند و پژوهشگران نیز افرادی هستند كه با یافتهها و بافتههای ذهنی خودشان پیش میروند. چه بسا پژوهشگر از روند كار اجرایی باخبر نیست و نمیداند تولیدكنندگان برنامه با چه مشكلاتی روبرو هستند. در نتیجه، وقتی تولیدكننده با پژوهشی روبهرو میشود، میگوید این پژوهش برای من، قابل اجرا نیست. به همین دلیل، یا باید تولیدكنندگان و برنامهسازانی محقق پرورش دهیم یا محققانی كه دستی در اجرا داشته باشند را وارد كار اجرایی كنیم یا اینكه تركیبی از این دو نفر در قالب كمیتهای گرد هم آیند تا بتوانند آسیبها را شناسایی و درمان كنند. متأسفانه این بلیۀ جدا كار كردن یا جزیرهای عمل كردن در همة حوزهها وجود دارد و تنها مختص كارهای پژوهشی یا رسانهای نیست.
فكر میكنید در شناسایی ایرادها و برنامهریزی برای رفع موانع و ساماندهی پژوهشها، مدیریت تا چه حد مؤثر است؟
بسیار مؤثر است. به هر حال، همان گونه كه گفتید، مدیریت، بستر لازم را برای فعالیت محقق و پژوهشگر فراهم میكند. متأسفانه هنوز برای فعالیتهای پژوهشی، حد و مرزی تعیین نشده است. ما حد و مرز پژوهش را نیز مانند دیگر عرصهها میدانیم و تصور میكنیم كارهای فرهنگی باید مانند بقیۀ كارها، زود بازده باشند؛ در حالی كه برخی پژوهشهای مهم و اثرگذار ممكن است سالها به طول بینجامند. از آنجا كه همه میخواهند گزارشات آماری بدهند كه برای نمونه، امسال 12 كار پژوهشی انجام شده است و... متأسفانه از كیفیت كارها كاسته میشود.
گاهی دیده میشود كه پژوهشها توسط افرادی صورت میگیرد كه در آن حوزه، صاحب نظر نیستند و تخصص لازم را ندارند. پس طبیعی است كه نمیتوانند راهكارهای لازم را ارائه كنند.
در حوزة پژوهش های بنیادین و استراتژیك رسانه و همچنین در حوزة پژوهشهای كاربردی، چه عناوین پژوهشیای میتوانند در اولویت پژوهش قرار گیرند؟
اخیراً پایاننامهای در یكی از این موضوعات انتخاب كردهام، با نام بررسی مفاهیم دینی در ادبیات كشور. من بیشتر در حوزۀ ادبیات كودكان كار میكنم. وقتی در چنین موضوعی جستوجو می كردم، یكی از مشكلاتم پیشینة پژوهشی بود. 25 سال از انقلاب گذشته و هنوز نتوانستهایم یك پژوهش جدی در این زمینه انجام دهیم كه برای نمونه، معیارها و ویژگیهای ادبیات دینی چیست و چگونه باید مفاهیم دینی را در ادبیات انعكاس دهیم؟
پژوهش یا حتی پایاننامهای در این راستا نوشته نشده و اگر هم باشد، پرداخت دقیقی نبوده است. اگر شما هم دربارۀ رسانه این كار را انجام دهید، دقیقاً به همین مشكل برخورد خواهید کرد. چند پایاننامه یا پژوهش دربارۀ ویژگیهای تولید برنامههای اقتصادی، تاریخی یا دینی در رسانه انجام شده است؟ چرا برنامههایی كه ماه رمضان پخش شدند، هنوز پس از گذشت چند ماه، بحثهایی دربارۀ مفهوم آن برنامهها، در جامعه رایج است؟ چون جامعه نتوانسته آن مفاهیم را هضم كند و پژوهشگران ما نتوانستهاند این قضایا را حلاجی كنند؛ چرا كه چگونگی پرداختن به مفاهیمی چون روح یا شیطان، بر خلاف جریان آب بوده و واكنشهای عجیبی در جامعه، در پی داشته است. آیا این پرداختها نباید بر اساس پژوهشهایی متقن و مطمئن صورت میگرفت تا امروز، تنشهای كمتری پیش می آمد؟
در برنامههای نمایشی، وقتی یك شخصیت مذهبی همۀ زندگی خود را وقف حل مشكلات مردم میکند و معتمد محل است[1]، معمولاً او را شخصیتی میبینیم ساده که همه سرش كلاه میگذارند؛ در حالی كه در روایات آمده، مؤمن باید زیرك باشد؛ اما این شخصیت، آدمی بسیار صاف و ساده است كه در برخی مواقع، بر خانوادة خودش هم كنترل ندارد.
مشكل این است كه برنامه و استراتژی بلندمدت نداریم. با تغییر مدیران، همه یا بخش زیادی از سیاست عوض میشود. مدیر اولی چیزهایی را اولویت پژوهشی میداند و با تغییر وی، اولویتها نیز تغییر میكنند. این نشانگر چیست؟ جز اینكه هیچ نوع هماهنگی در برنامههای پژوهشی وجود ندارد؟ ناهماهنگیای كه ناشی از نبود یك برنامه و استراتژی بلندمدت است. برای نمونه، هنوز بانك اطلاعاتی خوبی كه به ما نشان دهد دانشكدههای مختلف در این حوزه چه میكنند، وجود ندارد تا در موضوعات مشابه، پژوهشگران بتوانند به راحتی، اطلاعات مورد نیازشان را بیابند. اگر جستوجوی عمیقی صورت بگیرد، با همین كمبودها در حوزة رسانه و دین، روبهرو خواهیم شد. جای بسیاری از موضوعات در این حوزه خالی است و كاری صورت نگرفته و اگر هم باشد، جدی نیست. برگزاری چند میزگرد یا چند نشست یك روزه نمیتواند زوایای پنهان این امر را روشن سازد.
با همۀ مسائلی كه مطرح شد و با توجه به حضور نسل جدید پژوهشگران و نیز مدیران در عرصههای علمی و پژوهشی كشور، آیندة پژوهشهای رسانهای را چگونه میبینید؟
عینك من تیره است! احساسم این است كه نیروهای علاقهمند، جوان و پرانرژی بسیاری وجود دارند؛ ولی حلقههای مفقوده زیاد است؛ یعنی ما نتوانستهایم میان این انگیزهها، بسترها و نیازها، چند حقلة زنجیر را وصل كنیم. ممكن است شما نتوانید از پتانسیلهای موجود، به نحو احسن استفاده كنید. باید دگرگونی و مدیریتی دیگر صورت گیرد. متأسفانه ما به همة كارها، از زاویة سیاسی نگاه میكنیم. نباید همة عرصهها را در خدمت سیاست استخدام كرد. گاهی استخدام هنر در عرصة سیاست، به کارگیری ادبیات در راستای سیاست و حتی استخدام دین در راستای سیاست، موجب ضربه خوردن به آن مفاهیم میشود. اگر این حوزهها را جدا كنیم و بکوشیم از حضور سیاست در آنها بکاهیم و بتوانیم به همة مفاهیم در حد جایگاه خودش بپردازیم، بهتر خواهد بود. هنوز این مفاهیم جایگاه ویژۀ خود را پیدا نكردهاند. پژوهشگران هنوز آمادگیهای لازم را برای این كار كسب نكردهاند.
پیش از این، برای ساخت یك برنامه یا نوشتن یك متن نمایشی، بسیار زحمت كشیده میشد؛ ولی امروزه، برنامههای رسانة ملی، یك شبه تولید میشوند. كارهای یك شبه كه فرصت چندانی برای پرداختن به آن نبوده، از تأثیرگذاری لازم برخوردار نیستند و نمیتوانند پاسخگوی نیازهای نسل امروز باشند. متأسفانه این معضل وجود دارد. برای نمونه، چه تعداد از بازیگران رسانه و سینمای ما بر اساس ویژگیهای ظاهری بالا میآیند و چه تعداد از آنها، مانند پیشكسوتانی چون عزتالله انتظامی، روی هنر خودشان كار كردهاند؟ نیروهای جدید و مشتاق بازیگری چقدر توانسته اند آموزشهای لازم را از نسل پیشین كسب كنند.
به هر روی، باید برای نسل در پیش رویی كه با انرژی و انگیزه میآید، مدیریتی صحیح اعمال کرد. مدیریت فعلی کافی نیست و قطعاً در آینده، مشكلاتی به بار خواهد آورد.
نویسنده: دكتر مهدی محمدی
منبع:ماهنامه رواق هنرواندیشه،شماره شانزدهم
1. شخصیت افشاری، با بازی رضا بابك، در سریال یك وجب خاك، شبكۀ سوم سیما.
پژوهش رسانهای، چونان پژوهشهای دیگر، دارای همان ساختار و مراحل پژوهشی است كه هر پژوهشگری باید آن فرآیند را طی كند؛ با این تفاوت كه مجاریای كه یك پژوهشگر از آن مجاری، اطلاعات مورد نیاز خود را در موضوع خاصی جمعآوری میكند، بر اساس نوع پژوهش، با مجاری پژوهشگر دیگر متفاوت است. همین تفاوت از ویژگیهای آن پژوهش است. برای نمونه، پژوهشهای تاریخی ایجاب میكنند پژوهشگر اطلاعات خود را با روشهای كتابخانهای جمعآوری كند. برخی پژوهشهای اجتماعی نیز ایجاب میكنند پژوهشگر از طریق پرسشنامهها، دادههای خود را جمعآوری كند. در حقیقت، سیر و روندی كه یك پژوهشگر تاریخی و اجتماعی طی میكنند، تقریباً ثابت است؛ ولی ویژگیهای پژوهشهای تاریخی بر پژوهشگر ایجاب میكنند كه به منابع دست اول توجه داشته باشد و سپس به سراغ منابع دست دوم برود؛ ولی در پژوهشهای اجتماعی، بیشتر نظرات عام مطرح است. اینكه جامعة انتخاب شده معرف كل جامعه باشد یا نمونهای كه انتخاب كرده معرف كل جامعه باشد و همة جامعه را پوشش دهد. در پژوهشهای رسانهای نیز با همین فرآیند مواجهیم. پس پژوهشگر باید دارای دو ویژگی باشد؛ یكی آشنایی با اصول پژوهش و فرآیند تحقیق و دوم آگاهی به ویژگیهای رسانه و حوزة پژوهش رسانهای؛ به این معنا كه بداند در رسانه، با چه ویژگیهایی رو به رو میشود و چه ابزارهایی در اختیار دارد.
گاهی با پژوهشگران كه برخورد میكنیم، به نظر میرسد در بخش نخست، دچار كمبود هستند؛ یعنی عدم آشنایی با فرآیند پژوهش و گامهای نخستین كه یك پژوهشگر باید بردارد تا پژوهشش را سازمان دهد و همین عدم آشنایی كار را برای پژوهشگر دشوار میسازد. این به معنای ندانستن الفبای كار است. حال اگر این مشكل برای پژوهشگران حل شده باشد، آنان میتوانند برای تحقیقشان، از روشهای خاصی بهره گیرند، ابزارهای خاصی را برگزینند یا به منابع خاصی مراجعه كنند. برای نمونه، در یك پژوهش رسانهای، بیشتر با اطلاعات تصویری روبهرو هستیم تا با اطلاعات متنی. پس یا به منابعی نیاز داریم كه از حساسیتزایی كمتری برخوردار باشند تا بتوان یافتههای آن منابع را در قالب تصویر گنجانید. پژوهشگر رسانه باید با اطلاعات فنی آشنا باشد؛ زیرا در نهایت، یافتههایش در آن رسانه، به تصویر كشیده میشوند. همین مسئله به پژوهش او رنگ و بویی ویژه و متفاوت با دیگر پژوهشها میبخشد؛ چرا كه در پژوهش اجتماعی، آشنایی با تكنولوژی و فن مطرح نیست. یافتههای محقق اجتماعی در كتاب یا مقالهای به چاپ خواهند رسید و قرار نیست به تصویر متحرك تبدیل شوند. چه بسا اطلاعاتی كه یك پژوهشگر رسانهای گردآوری كرده، قرار نیست در قالب نمایشی به كار رود، بلكه قرار است در ساخت مستند از آن استفاده شود. پس لازم است با مقتضیات مستند آشنا باشید تا در پژوهشتان، با دیدی باز پیش روید. به هر روی، همین متفاوت بودن ملزومات، منابع كسب اطلاعات و محل بهره بردن از یافتههای نهایی پژوهشگران است كه پژوهش رسانهای را از دیگر پژوهشها متفاوت میسازد؛ اگرچه در گامهای ابتدایی، فرقی میان پژوهشها نیست.
معضلی در سازمان وجود دارد و آن فاصلة بین پژوهش و تولیدات رسانهای است؛ یعنی نمیتوان با قطعیت گفت پژوهشهای رسانهای بر روند برنامه سازی رسانه تأثیرگذار هستند.
این به ساختار بستگی دارد. نمیتوان حوزة رسانه را از حوزههای دیگر منفك ترسیم كرد. حوزة رسانه در دل فرهنگ ما جای گرفته است و با فرهنگ، آداب و رسوم، ساختار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جامعة ما عجین شده است. متأسفانه این ساختار در كشور ما قطع است؛ یعنی برای نمونه، راه ارتباطی میان صنعت و دانشگاه، یكطرفه است و ارتباط دوطرفه قطع شده است. به همین دلیل است كه مقام معظم رهبری این همه بر ارتباط صنعت و دانشگاه تأكید دارند. امروزه، در زمینة پژوهش، به صورت میانبر سخن به میان میآید؛ به گونهای كه در یك جلسه، آن هم پشت درهای بسته، گروهی مینشینند و اولویتهای رسانه در عرصۀ پژوهش را رقم میزنند. حال وقتی پژوهشگر پژوهش را انجام داد، دیگر كار را تمام شده میپندارند؛ در حالی كه باید بررسی شود پژوهش انجام شده تا چه اندازه كاربردی است. این بررسیها باید بر عهدۀ كمیتهای باشد تا از یافتههای یك پژوهش بهرهبرداری كنند؛ ولی آیا چنین كمیتهای وجود دارد؟ در حقیقت، رسالت ما تازه شروع شده و آن، بررسی راهكارهایی برای به كارگیری یافتههای پژوهشگران در عرصۀ عملی رسانه است. صرف اینكه گزارش بدهیم درصد بودجة پژوهشی ما به فلان میزان افزایش یافته، چه مشكلی از مشكلات سازمان را حل میكند؟
اگر با دقت به مجموعۀ مدیریتی و پژوهشگران بنگریم، می توانیم حدس بزنیم چرا پژوهشهای ما گرهی از مشكلات ما باز نمیگشایند؟ این امر دلایل مختلفی دارد؛ یكی اینكه پژوهشگر برای خودش كار میكند؛ تولید كننده برای خودش! مانند اینكه در صنعت، كارخانهای برای خودش كار كند و پژوهشگر هم بر اساس ذهنیت خودش پژوهش كند؛ بی آنكه بداند كارخانه چه نیازی دارد تا پژوهشش را بر اساس آن نیاز هدایت كند. به همین دلیل، وقتی پژوهشگر یافتههای خود را بیان میكند، در مقام عمل، قابل پیاده كردن نیست؛ زیرا یا از نیازهای روز دور است یا تاریخ مصرف آن گذشته است. لازمۀ پیشگیری از چنین حالتی این است كه پژوهشهای ما نباید مجزا و در یك عالم تجریدی و ذهنی صورت گیرند. باید كمیتهای اولویتهای پژوهشی را بر اساس نیازهای رسانه مشخص كند. آنگاه، در همگی مراحل پژوهش، از پژوهشگر حمایت كند و در نهایت، یافتههای او را برای عملیاتی شدن جمعآوری و سامان دهی كند. این هماهنگی لازم است تا رسانه بتواند از پژوهشهایی كه انجام میشود و برای آن بودجه هزینه میكند، بهره ببرد.
به نظر میرسد پژوهش در كشور ما، به صورت جزیرهای صورت میگیرد و مدیران رسانه و پژوهشگران به صورت جزیرههایی منفك از هم هستند و هر كس تنها وظیفه دارد كار خودش را انجام دهد؛ بدون آنكه ارتباطی با دیگری داشته باشد و از نیاز یا نظر او آگاه باشد؛ چون برنامهسازان ما افرادی هستند كه با ساختارهای ذهنی خودشان، كار انجام میدهند و پژوهشگران نیز افرادی هستند كه با یافتهها و بافتههای ذهنی خودشان پیش میروند. چه بسا پژوهشگر از روند كار اجرایی باخبر نیست و نمیداند تولیدكنندگان برنامه با چه مشكلاتی روبرو هستند. در نتیجه، وقتی تولیدكننده با پژوهشی روبهرو میشود، میگوید این پژوهش برای من، قابل اجرا نیست. به همین دلیل، یا باید تولیدكنندگان و برنامهسازانی محقق پرورش دهیم یا محققانی كه دستی در اجرا داشته باشند را وارد كار اجرایی كنیم یا اینكه تركیبی از این دو نفر در قالب كمیتهای گرد هم آیند تا بتوانند آسیبها را شناسایی و درمان كنند. متأسفانه این بلیۀ جدا كار كردن یا جزیرهای عمل كردن در همة حوزهها وجود دارد و تنها مختص كارهای پژوهشی یا رسانهای نیست.
فكر میكنید در شناسایی ایرادها و برنامهریزی برای رفع موانع و ساماندهی پژوهشها، مدیریت تا چه حد مؤثر است؟
بسیار مؤثر است. به هر حال، همان گونه كه گفتید، مدیریت، بستر لازم را برای فعالیت محقق و پژوهشگر فراهم میكند. متأسفانه هنوز برای فعالیتهای پژوهشی، حد و مرزی تعیین نشده است. ما حد و مرز پژوهش را نیز مانند دیگر عرصهها میدانیم و تصور میكنیم كارهای فرهنگی باید مانند بقیۀ كارها، زود بازده باشند؛ در حالی كه برخی پژوهشهای مهم و اثرگذار ممكن است سالها به طول بینجامند. از آنجا كه همه میخواهند گزارشات آماری بدهند كه برای نمونه، امسال 12 كار پژوهشی انجام شده است و... متأسفانه از كیفیت كارها كاسته میشود.
گاهی دیده میشود كه پژوهشها توسط افرادی صورت میگیرد كه در آن حوزه، صاحب نظر نیستند و تخصص لازم را ندارند. پس طبیعی است كه نمیتوانند راهكارهای لازم را ارائه كنند.
در حوزة پژوهش های بنیادین و استراتژیك رسانه و همچنین در حوزة پژوهشهای كاربردی، چه عناوین پژوهشیای میتوانند در اولویت پژوهش قرار گیرند؟
اخیراً پایاننامهای در یكی از این موضوعات انتخاب كردهام، با نام بررسی مفاهیم دینی در ادبیات كشور. من بیشتر در حوزۀ ادبیات كودكان كار میكنم. وقتی در چنین موضوعی جستوجو می كردم، یكی از مشكلاتم پیشینة پژوهشی بود. 25 سال از انقلاب گذشته و هنوز نتوانستهایم یك پژوهش جدی در این زمینه انجام دهیم كه برای نمونه، معیارها و ویژگیهای ادبیات دینی چیست و چگونه باید مفاهیم دینی را در ادبیات انعكاس دهیم؟
پژوهش یا حتی پایاننامهای در این راستا نوشته نشده و اگر هم باشد، پرداخت دقیقی نبوده است. اگر شما هم دربارۀ رسانه این كار را انجام دهید، دقیقاً به همین مشكل برخورد خواهید کرد. چند پایاننامه یا پژوهش دربارۀ ویژگیهای تولید برنامههای اقتصادی، تاریخی یا دینی در رسانه انجام شده است؟ چرا برنامههایی كه ماه رمضان پخش شدند، هنوز پس از گذشت چند ماه، بحثهایی دربارۀ مفهوم آن برنامهها، در جامعه رایج است؟ چون جامعه نتوانسته آن مفاهیم را هضم كند و پژوهشگران ما نتوانستهاند این قضایا را حلاجی كنند؛ چرا كه چگونگی پرداختن به مفاهیمی چون روح یا شیطان، بر خلاف جریان آب بوده و واكنشهای عجیبی در جامعه، در پی داشته است. آیا این پرداختها نباید بر اساس پژوهشهایی متقن و مطمئن صورت میگرفت تا امروز، تنشهای كمتری پیش می آمد؟
در برنامههای نمایشی، وقتی یك شخصیت مذهبی همۀ زندگی خود را وقف حل مشكلات مردم میکند و معتمد محل است[1]، معمولاً او را شخصیتی میبینیم ساده که همه سرش كلاه میگذارند؛ در حالی كه در روایات آمده، مؤمن باید زیرك باشد؛ اما این شخصیت، آدمی بسیار صاف و ساده است كه در برخی مواقع، بر خانوادة خودش هم كنترل ندارد.
مشكل این است كه برنامه و استراتژی بلندمدت نداریم. با تغییر مدیران، همه یا بخش زیادی از سیاست عوض میشود. مدیر اولی چیزهایی را اولویت پژوهشی میداند و با تغییر وی، اولویتها نیز تغییر میكنند. این نشانگر چیست؟ جز اینكه هیچ نوع هماهنگی در برنامههای پژوهشی وجود ندارد؟ ناهماهنگیای كه ناشی از نبود یك برنامه و استراتژی بلندمدت است. برای نمونه، هنوز بانك اطلاعاتی خوبی كه به ما نشان دهد دانشكدههای مختلف در این حوزه چه میكنند، وجود ندارد تا در موضوعات مشابه، پژوهشگران بتوانند به راحتی، اطلاعات مورد نیازشان را بیابند. اگر جستوجوی عمیقی صورت بگیرد، با همین كمبودها در حوزة رسانه و دین، روبهرو خواهیم شد. جای بسیاری از موضوعات در این حوزه خالی است و كاری صورت نگرفته و اگر هم باشد، جدی نیست. برگزاری چند میزگرد یا چند نشست یك روزه نمیتواند زوایای پنهان این امر را روشن سازد.
با همۀ مسائلی كه مطرح شد و با توجه به حضور نسل جدید پژوهشگران و نیز مدیران در عرصههای علمی و پژوهشی كشور، آیندة پژوهشهای رسانهای را چگونه میبینید؟
عینك من تیره است! احساسم این است كه نیروهای علاقهمند، جوان و پرانرژی بسیاری وجود دارند؛ ولی حلقههای مفقوده زیاد است؛ یعنی ما نتوانستهایم میان این انگیزهها، بسترها و نیازها، چند حقلة زنجیر را وصل كنیم. ممكن است شما نتوانید از پتانسیلهای موجود، به نحو احسن استفاده كنید. باید دگرگونی و مدیریتی دیگر صورت گیرد. متأسفانه ما به همة كارها، از زاویة سیاسی نگاه میكنیم. نباید همة عرصهها را در خدمت سیاست استخدام كرد. گاهی استخدام هنر در عرصة سیاست، به کارگیری ادبیات در راستای سیاست و حتی استخدام دین در راستای سیاست، موجب ضربه خوردن به آن مفاهیم میشود. اگر این حوزهها را جدا كنیم و بکوشیم از حضور سیاست در آنها بکاهیم و بتوانیم به همة مفاهیم در حد جایگاه خودش بپردازیم، بهتر خواهد بود. هنوز این مفاهیم جایگاه ویژۀ خود را پیدا نكردهاند. پژوهشگران هنوز آمادگیهای لازم را برای این كار كسب نكردهاند.
پیش از این، برای ساخت یك برنامه یا نوشتن یك متن نمایشی، بسیار زحمت كشیده میشد؛ ولی امروزه، برنامههای رسانة ملی، یك شبه تولید میشوند. كارهای یك شبه كه فرصت چندانی برای پرداختن به آن نبوده، از تأثیرگذاری لازم برخوردار نیستند و نمیتوانند پاسخگوی نیازهای نسل امروز باشند. متأسفانه این معضل وجود دارد. برای نمونه، چه تعداد از بازیگران رسانه و سینمای ما بر اساس ویژگیهای ظاهری بالا میآیند و چه تعداد از آنها، مانند پیشكسوتانی چون عزتالله انتظامی، روی هنر خودشان كار كردهاند؟ نیروهای جدید و مشتاق بازیگری چقدر توانسته اند آموزشهای لازم را از نسل پیشین كسب كنند.
به هر روی، باید برای نسل در پیش رویی كه با انرژی و انگیزه میآید، مدیریتی صحیح اعمال کرد. مدیریت فعلی کافی نیست و قطعاً در آینده، مشكلاتی به بار خواهد آورد.
نویسنده: دكتر مهدی محمدی
منبع:ماهنامه رواق هنرواندیشه،شماره شانزدهم
1. شخصیت افشاری، با بازی رضا بابك، در سریال یك وجب خاك، شبكۀ سوم سیما.