در حال بارگذاری؛ صبور باشید
منبع :
یکشنبه

۲۸ فروردین ۱۳۹۰

۱۹:۳۰:۰۰
42915

گستره اسطوره

بسم الله الرحمن الرحيم   گسترة اسطوره                                 &n

بسم الله الرحمن الرحیم

 

گسترة اسطوره                                         

کتاب گسترة اسطوره مجموعة گفت‌وگوهای محمدرضا ارشاد با مؤلفان و مترجمانی است كه در زمینة اسطوره و فرهنگ، تلاش نوشتاری و تحقیقاتی داشته اند. این کتاب در سال 1382، از سوی انتشارات هرمس، به بازار کتاب عرضه شده است. این گفت‌وگوها متناسب با تخصص و زمینة فکری مصاحبه‌شونده، با رویکردهایی از قبیل فلسفه، روانکاوی، مردم‌شناسی، دین و... تنظیم شده است.

· در گفت‌وگوی نخست، تحول اسطوره‌های ایرانی مورد بحث قرار گرفته است. اسماعیل پور اساطیر ایرانی را میراث مشترک اساطیر هند و ایران، هند و اروپا می‌داند و آن را به سه دوره تقسیم می‌کند:

1. دورة باستان که شامل اساطیر اولیه، میترایی و زرتشتی است؛

 2. دورة میانه که شامل اساطیر زروانی، زرتشتی و مانوی است؛

3. دورة جدید که از شکست ساسانیان و ورود اسلام به ایران آغاز شده است.

تأثیر اسطوره های مانوی بر فرهنگ ایرانی ـ اسلامی، بیش از اساطیر زرتشتی است و این به دلیل دلالت عرفانی اساطیر مانوی است. از سویی، هبوط، نجات و رستگاری روح نیز از مسیحیت به عرفان اسلامی وارد شده است.

اسماعیل پور در پایان‌نامة دکترای خود، با نام اسطورة آفرینش در آیین مانی، ترجمة کتاب‌هایی با نام‌های هنر مانوی، زبور مانوی، آیین کنونی و مانوی را نیز عرضه کرده است. از دیدگاه او، اساطیر زرتشتی تأثیر بسیاری بر اساطیر مانوی داشته‌اند و در برابر، اساطیر یونان تأثیری مستقیم بر اساطیر ایرانی نداشته‌اند و میان برخی از اساطیر یونانی و ایرانی، تنها اندکی شباهت یافت می‌شود.[1]

از دیدگاه او، در فلسفة اشراق سهروردی، عقل سرخ و آواز پر جبرئیل از اساطیر دورة سوم، یعنی پس از ورود اسلام به ایران هستند. اسطورة سیمرغ در منطق الطیر عطار یا حی بن یقظان، اثر ابن سینا نیز چنین است. از نظر هانری کربن، بینش فلسفی و عرفانی اسماعیلیه و اخوان الصفا ادامة نگرش مزدایی و اسطوره‌ای ایران است.[2]

· در گفت‌وگوی دوم، اسطوره‌های عقل مدرن مورد بررسی قرار گرفته است. عقل مدرن با افسون‌زدایی و اسطوره‌زدایی بنیان نهاده شده؛ اما با زاده شدن ایدئولوژی‌های مدرن، مانند نازیسم، فاشیسم و استالینیسم، قهرمانانی چون هیتلر و استالین شخصیتی اسطوره‌ای یافتند که مکتب فرانکفورت از آن، به شخصیت اقتدارطلب یاد می‌کند. فرانکفورتی‌ها با نقد ایدئولوژی‌ها و اسطوره‌های مدرن، در پی آرمان‌شهر و اتوپیا هستند که البته تعریفی از آن ارائه نمی‌دهند.

پل ریکور نیز به اسطوره های شرّ در جهان مدرن توجه دارد. او در کتاب شر و سیاست می‌گوید:

چگونه می‌توان از عقلانی‌ترین شکل واقعیت ـ ایدئولوژی‌های مدرن ـ شاهد مخوف‌ترین نوع بشر بود؛ مثلاً ایدئولوژی نازیسم یا استالینیسم عقلانی‌ترین شکل سیاست هستند؛ اما مخوف‌ترین شکل شر را نیز پدید می‌آورند.

این گفت‌وگو در قیاس با گفت‌وگوی ابتدایی کتاب، کم بهره است؛ زیرا طرف گفت‌وگو در بیشتر کتاب‌هایش، از مدرنیته یاد می‌کند و حامی راه و روش عقلانیت مدرن غربی است. طبیعت، هم‌سو و هم‌جهت با عقل مدرن حرکت می‌کند و در نتیجه، با اندیشة اسطوره‌ای و جهان اسطوره، آشنایی زیادی برقرار نمی‌کند.

· گفت‌وگوی سوم، با نام از هند تا پسامدرن، با داریوش شایگان و هوشنگ رهنما انجام شده است. شایگان را با کتاب ادیان و مکاتب فلسفی هند می‌شناسیم. او در کتاب‌های بت‌های ذهنی و خاطرة ازلی و افسون‌زدگی جدید، به اسطوره می‌پردازد. از دیدگاه او، بخش مهمی از تفکر هندو، اسطوره‌ای است و در هند، اسطوره و فلسفه به هم درآمیخته‌اند. از نظر او، اسطوره همواره شاعرانه است و به زبان شعر بیان می‌‌گردد. وی، به نطق سن ژون پرس در هنگام دریافت جایزة نوبل، اشاره می‌کند که گفت:

امروز، شاعران همان نقشی را ایفا می‌کنند که عارفان در عصر اسطوره‌ها.

وجه ممیز اسطوره از فلسفه، بُعد نمادین و شاعرانة اسطوره است. از دیدگاه شایگان، اسطوره‌های هند زنده‌اند؛ اما اساطیر یونانی مرده‌اند. هند سرزمینی اسطوره‌ای است و می‌توان همۀ مفاهیم فلسفی هند را با اسطوره بیان کرد.

جهان‌بینی و تفکر هندی مرز بیان تخیل و تعقل را درآمیخته است و به همین دلیل، فلسفه و اسطوره در هند، غیر قابل تفکیک هستند. از نظر شایگان، ایرانیان نیز در جهان اسطوره‌ای و شعر هستند و از این روی، به شاعران خود وجهی اسطوره‌ای می بخشند و از نقد حافظ، سعدی و مولانا پرهیز دارند. از دیدگاه شایگان، ما باید فرهنگ خویش را ابژکتیویته کنیم؛ یعنی با نگاهی بیرونی، آن را به مثابه یک واقعیت، نظاره و نقد کنیم و از حالت خود شیفتگی به درآییم.

· گفت‌وگوی چهارم، با نام اسطوره در گفتمان روانکاوی، با محمد صنعتی، روان‌پزشک و نویسندة کتاب‌های تحلیل‌های روان‌شناختی در هنر و ادبیات و زمان و نامیرایی در سینمای تارکوفسکی انجام شده است.

از دیدگاه دکتر صنعتی، اسطوره باید با اندیشة غیراسطوره‌ای و علمی و تجربی شناخته شود. فرهنگ غرب از سویی، به اسطوره زدایی پرداخت و از سوی دیگر، اسطوره‌پردازی تجدید حیات یافت. با پیشرفت‌های علمی، رابطه‌ای تازه میان اسطوره‌ها و واقعیت‌های تازه و علمی پدید آمد و اسطوره‌ها بر اساس نیازهای اجتماعی و کارآیی آنها، روزآمد شدند. در نتیجه، نوعی بازی رفت و برگشت در دنیای اسطوره و دنیای مدرنیته اتفاق افتاد. افلاطون این بازی دوراهۀ اسطوره‌زدایی و اسطوره‌پردازی را با اساطیر یونانی آغاز و فروید نیز آن را تکرار کرد. از سویی، فروید آن‌قدر مجذوب اسطورة اُدیپ است که همة رفتارهای انسانی را به ادیپ ارجاع می‌دهد و از سویی، به آسیب‌شناسی ادیپ، به مثابه عقده و اختلال می‌پردازد و اسطوره زدایی در اندیشة فروید، به خوبی دیده می‌شود.

البته در مقام مقایسه، فروید بیشتر اسطوره‌برانداز است و یونگ اسطوره‌پرداز. کهن‌الگویی که یونگ بیان می‌کند، شبیه مُثُل افلاطونی است و نوعی بازاسطوره‌پردازی است. فروید و یونگ، به تبعیت از ویکو، اسطوره را در چهارچوب تاریخ تعریف می‌کنند و تاریخی‌گری را در تجلیل اسطوره به کار می‌گیرند. ویکو زبان شعر را برخاسته از اسطوره می‌داند. ویکو از مهم‌ترین اندیشمندان عصر روشنگری و اسطوره‌ستیز است.

در نیمة نخست قرن نوزدهم، آرای رمانتیک‌ها و به ویژه شلینگ در زمینة اسطوره، نقطة عطفی بود. از دیدگاه شلینگ، اسطوره پدیده‌ای زیبایی‌شناختی است. شلینگ، هنر و زیبایی‌شناسی را جوهر اصیل زندگی انسان و راه رسیدن به مطلق می‌داند و اسطوره را در مرکز این سامانۀ زیبایی‌شناختی قرار می‌دهد و آن را ضرورت هنر می‌داند. در نظر شلینگ، اسطوره شعر مطلق است؛ مادۀ جاودانه‌ای که همة فرم‌ها از آن برمی‌خیزند. اسطوره مادة ازلی یا پدیدۀ آغازین یا دنیای تصویرهای نخستین است.

رمانتیک‌ها تفسیرهای تمثیلی دربارۀ اسطوره را رها كرده بودند و به جنبه‌های نمادین آن توجه داشتند؛ مانند شلینگ كه بر همۀ نظریه‌های نمادین دربارۀ اسطوره، از جمله نظریة روانکاوی تأثیر داشت. تأثیر شلینگ بر ارنست کاسیرر و فرم‌های سمبلیک او مستقیم‌تر است. شلینگ بین نماد ـ شماتیسم و تمثیل تمایز قایل می‌شود. در شماتیسم، از کل به جزء می‌رسیم؛ ولی در تمثیل، از جزء به کل. این دو مانند تز و آنتی‌تز عمل می‌کنند تا سنتز آنها که نماد است، به دست آید؛ سنتزی که بی‌همتا و مطلق است و در آن، جزء و کل قابل تمییز نیستند. از دیدگاه شلینگ، نمادپردازی اصل بنیادین اسطوره است. در روانکاوی نیز نمادپردازی یکی از مکانیسم‌های اساسی رﺆیا و اسطوره‌ها است.

از نظر شلینگ، در اسطوره، جزء و کلی مطرح نیست؛ چون هر جزء بازنمود کل است. بنابراین، اسطوره معانی متعددی دارد؛ یکی از آنها معنای تمثیلی است که وجه مشترک دیگری با روانکاوی است و در آن، هر رﺆیا، افسانه، قصه های پریان یا اسطوره‌ای می‌تواند از تفسیرهایی پرشمار برخوردار باشد.

شلینگ اسطوره‌های یونانی را نمادین، اسطوره‌های هندی را تمثیلی و اسطوره‌های ایرانی را شماتیک می‌دانست. همچنین او میان اسطوره‌های غرب و شرق، تفاوت قایل بود. از نظر شلینگ، اسطوره‌شناسی یونانی رئالیستی و اسطوره‌شناسی شرقی ایده‌آلیستی است. در اسطوره‌شناسی مسیحی، انسان شدن خدا اهمیت دارد و خدا در هیئت مسیح، به زمین می‌آید؛ ولی در اسطوره‌شناسی شرقی، انسان است که در آسمان، به خدا می‌رسد.

با نزدیک شدن به قرن بیستم، نیچه توجه فلسفه را به اسطوره بازگرداند و فروید و تمامی جنبش روانکاوی، ریشه‌های اسطوره را در ناخودآگاه و عواطف انسان یافتند؛ اسطوره‌هایی که باید از آنها آگاه شد.

در میان هنرمندان قرن بیستم، برخی به اسطوره‌زدایی پرداختند؛ مانند جیمز جویس و فدریكو فللینی. برخی دیگر نیز به اسطوره روی آوردند؛ مانند توماس مان، ژان کوکتو و پازولینی. قرن بیستم را می توان عصر آگاهی از اسطوره‌ها دانست.

· گفت‌وگوی پنجم، با نام از اسطوره تا تراژدی فلسفه، گفت‌وگویی است با مراد فرهاد پور. این بخش، در قیاس با گفت‌وگوی پیشین، بیشتر به کلیات فلسفه و فرهنگ در یونان باستان اختصاص یافته و کمتر به مباحث اسطوره‌شناسی پرداخته است.

در ابتدا، فرهاد پور به سخن بورکهارت که سه عامل دولت، فرهنگ و دین را تمدن‌ساز می‌داند، اشاره می‌کند و برجسته شدن عامل فرهنگ را موجب شکوفایی فلسفه در یونان و اقتدار دولت را در ایران، موجب عدم تحول و رشد فرهنگ، هنر و فلسفه در ایران باستان می‌داند که از آن، با نام استبداد شرقی یاد می‌شود. از عوامل عدم تمرکز و اقتدار دولت در یونان باستان، کثرت دولت ـ ‌شهرها در یونان و جغرافیای بحری یونان است که فرهنگ دریانوردی را در پی داشت. وی مراحل تحول بشری را جادو، اسطوره و سپس فلسفه و متافیزیك و تکنولوژی برمی‌شمارد. در مرحلة جادو، انسان و طبیعت قرابت دارند؛ ولی پس از مرحلة اسطوره‌ای که عقل انتزاعی کلیات را می‌سازد، غلبه بر طبیعت از سوی انسان آغاز می‌شود. آن‌گاه نوعی رابطة خشونت‌آمیز میان انسان و طبیعت شکل می‌گیرد که به عقلانیت ابزاری و تسلط تکنولوژی منتهی می‌گردد. در این هنگام است که انسان از طبیعت جدا می‌شود.

تراژدی، انسان یونانی را به سمت مرگ و نیستی برد و وی را با مرگ رو به رو ساخت. سپس از دل این مرگ، شکلی تازه از زندگی را بازآفرید که به سازماندهی نوین جامعه برمی‌گشت. تراژدی موجب انتقال انسان یونانی از گفت‌وگو با مرگ، به گفت‌وگو با دولت ـ شهر ‌گردید. همچنین تراژدی برای انسان یونانی، موجب فردیت گردید و فردیت موجب دموکراسی، گفت‌وگو و فلسفه در یونان شد.

· گفت‌وگوی ششم، با نام از اسطوره تا جشن، با ناصر فکوهی انجام شده است. برداشت اسطوره‌شناسانی چون میرچا الیاده این است که ریشة جشن‌ها در یک اندیشة اسطوره‌ای است و اسطوره‌ها بازتاب گذشتة بسیار دوری هستند که در دسترس ما نیست و جشن، تکرار آن گذشتة دور و زمان آغازین آفرینش است.

امیل دورکهیم در کتاب صور ابتدایی حیات دینی، بر مفهوم جشن تأکید می‌ورزد. دورکهیم آغازگر دیدگاه انسان‌شناختی دربارة جشن و آیین است. ناصر فکوهی، با توجه به تخصصش در رشتۀ انسان شناسی، اسطوره را از این منظر مورد بررسی قرار می‌دهد. فکوهی به آرای میرچا الیاده، مالینوفسکی، لوی اشتراوس و آرایی که در انسان‌شناسی و مردم‌شناسی، در زمینة اسطوره، مناسک و جشن مطرح است، اشاره می‌کند و آن را مورد بحث قرار می‌دهد.[3]

فکوهی در کتاب اسطوره‌های سیاسی، اشاره می‌کند که جشن در دنیای مدرن، به صورت انقلاب اتفاق می‌افتد و انقلاب فرانسه در دوران روشنگری، جشنی بود که نشانگر یک واژگونی و تحول بود. به نظر پژوهشگران و اسطوره‌شناسانی چون امیل بنونیت و ژرژ دومنریل، جشن مراسمی است که در آن، زمان تکرار شده است؛ زمانی که انسان‌ها از حالت آشوب بیرون می‌آیند و وارد جهان هستی می‌شوند. در واقع، جشن نوعی نقطة صفر، تعلیق، توقف، تغییر زمان و مکان و شخصیت انسان‌ها و معانی و مفاهیم است. جشن، آغازی پس از یک پایان است. جشن، نوعی شکستن نظم موجود، به طور موقت است؛ به گونه‌ای که انسان‌ها بتوانند در این مدت موقت، غرایز خویش را تخلیه کنند و آمادگی دوباره برای پذیرش نظم بیابند. در مدت کوتاه جشن، افراد می‌توانند درک کنند که نظم اجتماعی تا چه حد برایشان لازم است.

·  گفت‌وگوی بعدی، با نام اسطوره‌اندیشی جماعت‌ها، با حسن قاضی مرادی انجام شده است. در ایران، اسطوره‌های ساکنان بومی، پیش از ورود آریایی‌ها که تحت تأثیر اساطیر بین‌النهرین بود، با اساطیر اقوام هند و اروپاییِ مهاجر به ایران درهم آمیخت و بینشی اسطوره‌ای را پی افکند که بعدها، به دست زرتشت، به سطح دین اعتلا یافت. زرتشت مفهوم خدای واحد مجرد و انتزاعی ـ اهورامزدا ـ را برای ایرانیان قابل درک گرداند.

خدایان اسطوره‌ای در تاریخ اسطورة ایران، به شاهان اسطوره‌ای بدل می‌شوند و تقدس و قدرت تام و مطلق آنان به شاهان انتقال می‌یابد. نقش خدایان در اساطیر یونان، تا حدی به شاهان اسطوره‌ای ایران داده شده است و در آنان، وحدت دین و پادشاهی وجود دارد. این نکته در کتاب‌هایی چون کارنامة اردشیر پاپکان و سیرالملوک خواجه نظام‌الملک، کاملاً مشهود است. شاهان ساسانی از فرة ایزدی مشروعیت می‌یافتند. داریوش هخامنشی در کتیبة بیستون، خود را برگزیدة اهورامزدا می‌خواند. فرة ایزدی معرف وحدت دین و پادشاهی است و در یک تن، به نام شاه ـ موبد تجلی می‌یابد. این فره پس از ورود اسلام به ایران، به صورت ظل الله بودن شاهان، سلطنت مطلقة ایشان را توجیه می‌کرد. در این دوران، سیاست‌نامه‌ها عموماً به توجیه حکومت استبدادی می پردازند؛ از جمله نصیحت‌الملوک، اثر امام محمد غزالی که بر همین سیاق است.

پایان سخن اینكه اندیشة اسطوره‌ای متعلق به جماعت است، نه فرد و انسانی که بر اساس اندیشة اسطوره‌ای می اندیشد و عمل می‌کند. پس اندیشة اسطوره‌ای از هویتی توده‌وار برخوردار است، نه هویت فردی.

·  گفت‌وگوی بعدی با جلال‌الدین کزازی و با نام پدیدارشناسی اسطوره انجام شده است. از دیدگاه کزازی، پدیدارشناسی گونه‌ای شناخت است به نام دل‌آگاهی که استوارترین شناخت است و می‌توان آن را راست‌باوری یا حق‌الیقین نامید. این گونه شناخت که با ذات پدیده‌ها روبه‌روست، در برابر شناخت از طریق داشتن ـ علم‌الیقین ـ و شناخت از راه چشم ـ عین‌الیقین ـ قرار می‌گیرد و از آن دو گونه برتر است. بدین سان، شناخت اسطوره‌ای بر پایة پدیدارشناسی است و شناسنده و موضوع شناخت و جهان بیرونی یکی است و مرزها برداشته شده است. شناخت اسطوره ای در میانة خودآگاهی و ناخودآگاهی است. به همین دلیل، سایه‌روشن است و در میانة تاریکی، روشنی است.

کزازی، بر خلاف دکتر شایگان و دكتر صنعتی، جهان اسطوره و شناخت آن را درونی و خودبسنده می‌داند و نگاه بیرونی و فاصله‌دار به آن را از طریق شناخت عقلی ـ علمی مدرن، لغزنده و بر خطا می‌داند. ازدیدگاه کزازی، اسطوره هم‌پایة فلسفه و دانش است و تنها شیوة شناخت اسطوره‌ای متفاوت است. درونی‌ترین شیوه در شناخت‌شناسی، اسطوره‌ای است و بیرونی‌ترین شیوه در شناخت‌شناسی، علمی و سپس فلسفی است. روند اندیشه و آگاهی از اسطوره به دانش، گذاری است از انسان به جهان؛ از درون به بیرون؛ از آسمان به گیتی و از روان به ماده.

کزازی، برخلاف قاضی مرادی، معتقد است که هر چه انسان از فردیت خویش گسیخته و به جمعیت پیوسته است، از شناخت اسطوره‌ای به شناخت علمی نزدیک می‌گردد. از نظر کزازی، نقش مادر و رابطة او با فرزند اسطوره‌ای، نمادین، درونی و بر پایة نیاز زیستن است؛ ولی پدر و رابطة او با فرزند پیوندی است آگاهانه و بر پایة آموزش. مادر میانجی کودک با فردیت اوست و پدر میانجی اوست با جامعه. مادر کودک را به پیشینة زیستی، تاریخی و ناخودآگاهی او پیوند می‌دهد؛ اما پدر کودک را با رویه‌ها و خودآگاهی‌ها پیوند می‌دهد. از این رو، کهن‌ترین خدایان اسطوره‌ای مادینه هستند و مادر به گونه‌ای نمادین، یادآور روزگاران اسطوره‌ای است و پدر بازنمود چیره شدن فرهنگ بر اسطوره، فرهنگ بر زیست، جمعیت بر فردیت و برون بر درون است.

·  اسطوره در فرهنگ مردم، گفت‌وگوی بعدی است كه با کتایون مزداپور انجام شده است. از دیدگاه وی، اساطیر ایرانی تهذیب شده و ویرایش شده‌اند و این امتیاز وجه افتراق اسطوره‌های ایرانی از اسطوره‌های دیگر نقاط جهان است. وی مرز میان اسطوره و فرهنگ را قداست اسطوره می داند. اسطوره گزارشی مقدس دربارة امری مهم می‌دهد. اسطوره نقش و کنشی آیینی و اجتماعی دارد و در آن، نکاتی مانند زمان نخستین یا پایان زمان و هستی مطرح می‌شود؛ ولی فرهنگ عامه کمتر به این مسائل می‌پردازد. نوروز و دیگر جشن‌های باستانی و نیز مراسم سوگواری و باورهای مربوط به زورخانه‌ها، سقاخانه‌ها و انواع زیارتگاه‌ها و آداب زیارت از جمله آیین‌ها و باور‌های اسطوره‌ای است که در فرهنگ عامه دیده می‌شود.

·  گفت‌وگوی دهم با مصطفی ملکیان و با نام اسطوره، قصه‌های رمزی و بُعد شاعرانگی دین، انجام شده است. از نظر ملکیان، گاهی مراد از اسطوره، داستانی است دارای خاستگاه و منشأ نامعلوم و روشن نیست که سازندة داستان و اسطوره، به لحاظ تاریخی کیست. در این معنا، اسطوره‌ها منشأ پیشامدهای تاریخی هستند و خاستگاه این اسطوره‌ها پس از تاریخ نیست. این اسطوره‌ها پیش از پیدایش خط و کتابت، سینه به سینه نقل شده‌اند و بعدها، به صورت مکتوب درآمده‌اند. گاه نیز اسطوره‌ها سازنده و پردازندة معین و معلومی دارند؛ مانند داستان‌های شیخ شهاب‌الدین سهروردی و داستان حی بن یقظان، نوشتة ابن سینا. در صورت نخست، اسطوره حکایت از واقعه‌ای تاریخی دارد و در معنای دوم، حقیقتی را رمزگونه بیان می‌کند؛ اما در هر دو صورت، در اسطوره، معنایی تمثیلی، مجازی، کنایی، استعاری و رمزی وجود دارد. از دیدگاه وی، اسطوره‌ها برای انسان سنتی و پیشاتجدد، غالباً معانی حقیقی نیز داشته‌اند. اسطوره‌های ماندگار حاکی از افکار و امیال بسیار عمیق انسان‌ها هستند. از دیدگاه وی، انسان پیشاتجدد سعی در تغییر خود دارد و انسان متجدد برای انطباق جهان با خویشتن، در کار تغییر جهان است. به همین دلیل است که در دورة سنتی، علوم تجربی رشد نمی‌کنند؛ ولی در دورة تجدد، شکوفا می‌شوند. برای انسان پیشاتجدد، علومی که تغییری در خود انسان ایجاد می‌کردند، بیش از علومی که جهان را تغییر می‌دادند، محل توجه بودند.

پیشرفت علوم تجربی و علوم تاریخی سبب شده بسیاری از اسطوره‌هایی که در نظر انسان سنتی، می‌توانستند در معنای حقیقی اخذ شوند، هم‌اکنون به معناهای رمزی، مجازی، استعدادی، تمثیلی و کنایی بدل شوند؛ مانند طبقات هفت‌گانة آسمان که امروزه از آنها، معنای رمزی و تمثیلی فهمیده می‌شود.

·  اسطوره، ایدئولوژی و روشنفکری، عنوان گفت‌وگوی دیگری است كه با یدالله موقن، مترجم آثار ارنست کاسیرر، از قبیل اسطورة دولت، فلسفه، روشنگری و اندیشة اسطوره‌ای انجام شده است. از دیدگاه موقن، تفکر غالب بر جوامع غیرغربی، از جمله جامعة ما، شیوة اندیشة اسطوره‌ای است.

ارنست کاسیرر از فیلسوفان نوکانتی بود که بر فلسفة فرهنگ تکیه داشت. او به همراه استادش، هرمان کوهن، مجموعة آثار کانت را در یازده جلد منتشر کرد. کاسیرر در کتاب اسطورۀ دولت، نقش اسطوره را در اندیشة سیاسی بررسی می‌کند و پیامدهای وخیم آن را برای فرهنگ و اخلاق، مورد تأمل قرار می‌دهد. مهم‌ترین اسطوره‌ای که در قرن بیستم سر برآورد، مارکسیسم بود که به مثابه یک ایدئولوژی، پیامدهای آن را شاهد بودیم. موقن بر خلاف کزازی، اندیشة اسطوره‌ای را در دنیای امروز منتفی می‌داند و آن را به مانند ارنست کاسیرر، در برابر اندیشة علمی قرار می‌دهد که از دورة روشنگری رواج یافت. به باور موقن، اسطوره‌های سیاسی قرن بیستم، از قبیل مارکسیسم تأثیری مخرب بر کشور ما داشته‌اند.

·  گفت‌وگوی پایانی، با نام روانکاوی و اسطوره، با حورا یاوری انجام شده است. وی به آرای فروید، یونگ و ژاک لاکان اشاره می‌کند و ارتباط اسطوره و روانکاوی را مورد بررسی قرار می‌دهد. او به اسطورة ادیپ فروید، اسطورة قهرمان در روانکاوی و نقش رؤیا و ناخودآگاه در اسطوره توجه می‌کند. در این گفت‌وگو، مباحثی مشترک با گفت‌وگوی دکتر صنعتی دنبال شده است. این دو گفت‌وگو اسطوره را با رویکرد روانکاوی مورد بررسی قرار می‌دهند.

در نهایت

این کتاب در حوزة اسطوره‌شناسی، یکی از بهترین و عمیق‌ترین کتاب‌هایی است که تاکنون منتشر شده و اطلاعاتی وسیع با رویکردهای متنوع و متفاوت روانکاوی، انسان‌شناسی، دین‌پژوهی، فلسفی، پدیدارشناسی و... دربارة اسطوره، به خواننده عرضه می‌دارد. این نوشته تنها خلاصه و معرفی‌نامه‌ای از این کتاب و گفت‌وگوهای آن بود و نقد سیر گفت‌وگوها و آرای مدعوین گفت‌وشنودها نیازمند مجالی دیگر است.

خواندن این کتاب را به علاقه‌مندان مباحث اسطوره‌شناسی پیشنهاد می‌کنیم.

 

نویسنده: محمد جواد انصاری فر

منبع:ماهنامه رواق هنرواندیشه،شماره چهاردهم

Ps147

 



1. براي نمونه، میان پاشنة آشیل و چشم اسفندیار كه نقطة آسیب پذیر این پهلوانان اساطیری است، مي توان نقطۀ اشتراكي یافت.

2. مرحوم دکتر مهرداد بهار، بر خلاف اسماعیل‌پور، اساطیر ایرانی را متأثر از بین‌النهرین و اساطیر عیلام و بابل می‌داند و ریشة اساطیر ایرانی را هند و اروپایی نمی‌داند. از جمله کتاب‌های دکتر بهار، پژوهشی در اساطیر ایران و تخت جمشید را می‌توان نام برد.

 

3. مانند آراي افرادی چون جیمز فریزر، مؤلف کتاب شاخة زرین.

 

تماس با هنر اسلامی

نشانی

نشانی دفتر مرکزی
ایران ؛ قم؛ بلوار جمهوری اسلامی، نبش کوچه ۶ ، مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام، طبقه دوم، خبرگزاری ابنا
تلفن دفتر مرکزی : +98 25 32131323
فاکس دفتر مرکزی : +98 25 32131258

شبکه‌های اجتماعی

تماس

تمامی حقوق متعلق به موسسه فرهنگی ابنا الرسول (ص) تهران می‌باشد