شاهی که به نعلین رخ مه آراست
گشت از قدمش پشت کج گردون راست
بر حسن مه چارده انگشت نهاد
مه را بشکست وز آن شب انگشت نماست
گشت از قدمش پشت کج گردون راست
بر حسن مه چارده انگشت نهاد
مه را بشکست وز آن شب انگشت نماست
شاهي كه به نعلين رخ مه آراست گشت از قدمش پشت كج گردون راست بر حسن مه چارده انگشت نهاد مه را بشكست وز آن شب انگشت نماست