يکي از ويژگيهاي بارز انقلاب اسلامي ايران اين است که در ايجاد، بسط و گسترش خود هيچگاه دچار تحجر و واپسگرايي نبوده است و در هر حال سعي نموده حتي از پديدههاي نوظهور به نفع دين استفاه نمايد.
رسانه که خود از جنس پديدههاي عصر مدرن به شمار ميآيد از همان جرقههاي اوليۀ انقلاب، خود را در کنار انقلاب اسلامي يافت و انقلابيون نيز از اين فرصت به دستآمده بهرۀ لازم را برده و توانستند از ظرفيتهاي گستردۀ رسانهها در پيشبرد اهداف خود بهرهمند گردند. تا آنجا که اهل رسانه، انقلاب اسلامي را انقلاب کاسِت[1] مينامند و نقش رسانه را در کنار ساير عوامل در ايجاد و گسترش انقلاب اسلامي مهم ميدانند و آن را به عنوان يک نمونۀ روشن و کامل از تأثيرات رسانه بر دگرگوني يک جامعه، قابل مطالعه ميدانند. البته در اين زمينه مقالات و پژوهشهاي فراواني در داخل و خارج از کشور به رشتۀ تحرير درآمده است.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز رسانه در کنار انقلاب به ايفاي نقش فعال و تأثيرگذار خود ادامه داد و ثابت نمود که اين پديدۀ مدرن ـ که به گمان بسياري از انديمشندان و صاحبنظران فقط در خدمت سرگرمي و تفريح بشر قرار دارد و يکي از مهمترين کارکردهاي آن گذراندن اوقات فراغت در کنار آن است ـ ميتواند در خدمت آرمانهاي والاي بشري نيز قرار گيرد و از آن نه تنها براي غفلت بشر استفاده ننمود، بلكه براي خدمت به انسان و تعالي و رشد او بهره برد. رسانههاي جمهوري اسلامي ايران در اين گام، جلودار رسانههاي انقلابي ديگر جوامع هستند؛ چرا که اين انقلاب با رويکرد ديني صورت گرفته است گرچه در ابتداي امر محال مينمود.
اکنون پس از گذشت سيسالِ پر برکت از عمر انقلاب اسلامي همچنان که در بسياري از حوزهها شاهد تحول و انقلاب اساسي هستيم و ثابت شده است که ميتوان با نگرش اسلامي به بازتعريف مؤلفههاي موجود که اغلب رهآورد فرهنگ سکولار غربي است، همت گماشت، در حوزۀ رسانه نيز اين ضرورت (انقلاب) احساس ميشود. تاکنون در حوزۀ رسانه تحولات مبارکي صورت گرفته و اهالي رسانه از همان ابتداي شکلگيري انقلاب سعي نمودهاند تا رسانهها را همسو با انقلاب اسلامي و در خدمت آرمانهاي آن به کار گيرند و در اين راه نيز به توفيقات ارزشمندي دست يافتهاند تا آنجا که بر كسي پوشيده نيست امروز رسانههاي جمهوري اسلامي ايران از نجيبترين، صادقترين و هدايتگرترين رسانههاي موجود در اين دنياي پريشان رسانهاي هستند و به نحوي براي رشد و تعالي و هدايت بشر ميكوشند و مديران رسانه اين موضوع را به عنوان يک اصل اساسي پذيرفته و بدان اعتقاد داشته و در آن راستا عمل مينمايند.
اما اگر رسانه بخواهد به حيات انقلابي خود ادامه دهد و همچنان در خدمترساني به انقلاب ديني ايران صادق بماند، نياز است که در خودِ رسانه نيز انقلابي صورت پذيرد. گرچه انقلاب و ساختارشکني هميشه امري دشوار و طاقتفرسا و پر هزينه بوده ولي براي ادامۀ راه امري حياتي است. به عبارتي اگر اعتقاد، همت و توکل را دليل راه قرار دهيم، امري امکانپذير و در عين حال اساسي و پر برکت است که ذات باريتعالي فرمود:
وَ أَنْ لَيْسَ لِْلإِنْسانِ إِلاّ ما سَعى[2]
و در جاي ديگر ميفرمايد:
فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكّلْ عَلَى اللّهِ إِنّ اللّهَ يُحِبّ الْمُتَوَكِّلينَ[3]
ولي اين تحول و انقلاب در رسانه، لوازم و شرايطي ميطلبد که تحقق آنها ضروري است:
مرحلۀ اول: درك ضرورت ايجاد انقلاب در رسانه؛ البته اين عزم در مديران سازمان وجود دارد و اکنون بر همه آشكار شده است که براي تداوم انقلاب بايد بسياري از ساختارهايي را که هنوز به نوعي پس از انقلاب نيز حفظ شدهاند يا کمتر تغييريافتهاند، متحول نمود و اساسي نو در انداخت که البته شايد تشخيص اين ضرورت اولاً و بالذات ممکن نبوده ولي رفتهرفته و پس از پرداختن رسانه به حوزههاي جديدي از مفاهيم بلند ديني و احساس خلاءهاي موجود، اين ضرورتها بيشتر حس شده است و خواهد شد.
مرحلۀ دوم: به نظر ميرسد از لوازم تحقق چنين انقلابي در رسانه پرداختن به مباحث بنيادي در حوزۀ مطالعات ارتباطي و رسانهاي و بررسي نسبت آنها با دين و... بوده و لازم است بسياري از مباحثي را که در حوزۀ رسانه و ارتباطات وجود دارد مورد بازنگري و کنکاش مجدّد قرار داد و با نگاهي انقلابي که برگرفته از گزارههاي ديني است به دنبال توليد نظريههاي نوين ديني در حوزۀ ارتباطات و رسانه بود.
اگر تا به حال و بر اساس همين مباني موجود که نوعاً وامدار نظام فلسفي غرب است، توانستهايم در رسانه تا حدودي تحول ايجاد کنيم و سطوحي از مفاهيم ديني و انقلابي را مطرح نماييم، قطعاً با تحقق رسانهاي بر اساس مباني اسلام ناب محمدي(ص) تأثيرات بسيار عميقتر و موفقتري بر مخاطبين مشتاق اين معارف در سراسر جهان خواهيم گذاشت و ثمرات آن، رهآوردي حياتبخش براي بشرِ سرگشته و حيران امروز خواهد بود.
مرحلۀ سوم: در کنار انجام پژوهشهاي بنيادين و زيربنايي، در حوزۀ برنامهسازي نيز بايد عوامل و دستاندرکاران متدين و متخصص رسانه دست به خلاقيتهايي با نگاه ديني بزنند و از سر اخلاص و بدون هر گونه ناخالصي سعي در پياده نمودن معارف اصيل و انسانساز ديني با روشهاي هنرمندانه و خلاق نمايند. همچنان که در مقاطعي ما شاهد اين نوع خلاقيتها هستيم و هر روز بيش از پيش توسعۀ رسانه در بسط و گسترش معارف ديني را نظارهگريم ولي قطعاً اين حرکت پرتوانتر با سرعت بيشتر بايد دنبال شود. در نهايت اين مراحل زماني محقق خواهد شد که پرورش سرمايههاي متدين و متخصص انساني و استفاده از آنها در همۀ حوزههاي مورد نظر مديران سازمان به درستي طي شود.
نویسنده:سلمان رضواني
منبع:ماهنامه رواق هنر و اندیشه ،شماره بیست و هشتم
1. انقلابی که بسیاری از نظریهپردازان حضور نوار در رسانههای آن دوران را جزء شاخصههای اصلی آن میدانند.
2. نجم: 39.
3. آل عمران: 159.
رسانه که خود از جنس پديدههاي عصر مدرن به شمار ميآيد از همان جرقههاي اوليۀ انقلاب، خود را در کنار انقلاب اسلامي يافت و انقلابيون نيز از اين فرصت به دستآمده بهرۀ لازم را برده و توانستند از ظرفيتهاي گستردۀ رسانهها در پيشبرد اهداف خود بهرهمند گردند. تا آنجا که اهل رسانه، انقلاب اسلامي را انقلاب کاسِت[1] مينامند و نقش رسانه را در کنار ساير عوامل در ايجاد و گسترش انقلاب اسلامي مهم ميدانند و آن را به عنوان يک نمونۀ روشن و کامل از تأثيرات رسانه بر دگرگوني يک جامعه، قابل مطالعه ميدانند. البته در اين زمينه مقالات و پژوهشهاي فراواني در داخل و خارج از کشور به رشتۀ تحرير درآمده است.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز رسانه در کنار انقلاب به ايفاي نقش فعال و تأثيرگذار خود ادامه داد و ثابت نمود که اين پديدۀ مدرن ـ که به گمان بسياري از انديمشندان و صاحبنظران فقط در خدمت سرگرمي و تفريح بشر قرار دارد و يکي از مهمترين کارکردهاي آن گذراندن اوقات فراغت در کنار آن است ـ ميتواند در خدمت آرمانهاي والاي بشري نيز قرار گيرد و از آن نه تنها براي غفلت بشر استفاده ننمود، بلكه براي خدمت به انسان و تعالي و رشد او بهره برد. رسانههاي جمهوري اسلامي ايران در اين گام، جلودار رسانههاي انقلابي ديگر جوامع هستند؛ چرا که اين انقلاب با رويکرد ديني صورت گرفته است گرچه در ابتداي امر محال مينمود.
اکنون پس از گذشت سيسالِ پر برکت از عمر انقلاب اسلامي همچنان که در بسياري از حوزهها شاهد تحول و انقلاب اساسي هستيم و ثابت شده است که ميتوان با نگرش اسلامي به بازتعريف مؤلفههاي موجود که اغلب رهآورد فرهنگ سکولار غربي است، همت گماشت، در حوزۀ رسانه نيز اين ضرورت (انقلاب) احساس ميشود. تاکنون در حوزۀ رسانه تحولات مبارکي صورت گرفته و اهالي رسانه از همان ابتداي شکلگيري انقلاب سعي نمودهاند تا رسانهها را همسو با انقلاب اسلامي و در خدمت آرمانهاي آن به کار گيرند و در اين راه نيز به توفيقات ارزشمندي دست يافتهاند تا آنجا که بر كسي پوشيده نيست امروز رسانههاي جمهوري اسلامي ايران از نجيبترين، صادقترين و هدايتگرترين رسانههاي موجود در اين دنياي پريشان رسانهاي هستند و به نحوي براي رشد و تعالي و هدايت بشر ميكوشند و مديران رسانه اين موضوع را به عنوان يک اصل اساسي پذيرفته و بدان اعتقاد داشته و در آن راستا عمل مينمايند.
اما اگر رسانه بخواهد به حيات انقلابي خود ادامه دهد و همچنان در خدمترساني به انقلاب ديني ايران صادق بماند، نياز است که در خودِ رسانه نيز انقلابي صورت پذيرد. گرچه انقلاب و ساختارشکني هميشه امري دشوار و طاقتفرسا و پر هزينه بوده ولي براي ادامۀ راه امري حياتي است. به عبارتي اگر اعتقاد، همت و توکل را دليل راه قرار دهيم، امري امکانپذير و در عين حال اساسي و پر برکت است که ذات باريتعالي فرمود:
وَ أَنْ لَيْسَ لِْلإِنْسانِ إِلاّ ما سَعى[2]
و در جاي ديگر ميفرمايد:
فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكّلْ عَلَى اللّهِ إِنّ اللّهَ يُحِبّ الْمُتَوَكِّلينَ[3]
ولي اين تحول و انقلاب در رسانه، لوازم و شرايطي ميطلبد که تحقق آنها ضروري است:
مرحلۀ اول: درك ضرورت ايجاد انقلاب در رسانه؛ البته اين عزم در مديران سازمان وجود دارد و اکنون بر همه آشكار شده است که براي تداوم انقلاب بايد بسياري از ساختارهايي را که هنوز به نوعي پس از انقلاب نيز حفظ شدهاند يا کمتر تغييريافتهاند، متحول نمود و اساسي نو در انداخت که البته شايد تشخيص اين ضرورت اولاً و بالذات ممکن نبوده ولي رفتهرفته و پس از پرداختن رسانه به حوزههاي جديدي از مفاهيم بلند ديني و احساس خلاءهاي موجود، اين ضرورتها بيشتر حس شده است و خواهد شد.
مرحلۀ دوم: به نظر ميرسد از لوازم تحقق چنين انقلابي در رسانه پرداختن به مباحث بنيادي در حوزۀ مطالعات ارتباطي و رسانهاي و بررسي نسبت آنها با دين و... بوده و لازم است بسياري از مباحثي را که در حوزۀ رسانه و ارتباطات وجود دارد مورد بازنگري و کنکاش مجدّد قرار داد و با نگاهي انقلابي که برگرفته از گزارههاي ديني است به دنبال توليد نظريههاي نوين ديني در حوزۀ ارتباطات و رسانه بود.
اگر تا به حال و بر اساس همين مباني موجود که نوعاً وامدار نظام فلسفي غرب است، توانستهايم در رسانه تا حدودي تحول ايجاد کنيم و سطوحي از مفاهيم ديني و انقلابي را مطرح نماييم، قطعاً با تحقق رسانهاي بر اساس مباني اسلام ناب محمدي(ص) تأثيرات بسيار عميقتر و موفقتري بر مخاطبين مشتاق اين معارف در سراسر جهان خواهيم گذاشت و ثمرات آن، رهآوردي حياتبخش براي بشرِ سرگشته و حيران امروز خواهد بود.
مرحلۀ سوم: در کنار انجام پژوهشهاي بنيادين و زيربنايي، در حوزۀ برنامهسازي نيز بايد عوامل و دستاندرکاران متدين و متخصص رسانه دست به خلاقيتهايي با نگاه ديني بزنند و از سر اخلاص و بدون هر گونه ناخالصي سعي در پياده نمودن معارف اصيل و انسانساز ديني با روشهاي هنرمندانه و خلاق نمايند. همچنان که در مقاطعي ما شاهد اين نوع خلاقيتها هستيم و هر روز بيش از پيش توسعۀ رسانه در بسط و گسترش معارف ديني را نظارهگريم ولي قطعاً اين حرکت پرتوانتر با سرعت بيشتر بايد دنبال شود. در نهايت اين مراحل زماني محقق خواهد شد که پرورش سرمايههاي متدين و متخصص انساني و استفاده از آنها در همۀ حوزههاي مورد نظر مديران سازمان به درستي طي شود.
نویسنده:سلمان رضواني
منبع:ماهنامه رواق هنر و اندیشه ،شماره بیست و هشتم
1. انقلابی که بسیاری از نظریهپردازان حضور نوار در رسانههای آن دوران را جزء شاخصههای اصلی آن میدانند.
2. نجم: 39.
3. آل عمران: 159.