يكي از عواملي كه دنياي مدرن و جوامع بشري را تحت تأثير خود قرار داده است، گوناگوني رسانهها و فضايي است كه رسانهها ايجاد كردهاند و بالطبع باعث بالا رفتن سطح آگاهي و دانش عمومي و فرهنگ شده است. امروزه گسترش رسانهها شاخصي براي توسعۀ فرهنگي جوامع محسوب ميشود. با توسعۀ فرهنگي كه رسانهها عامل اصلي آن هستند، خودآگاهي جمعي گسترش يافته است و منجر به توسعۀ سياسي، اقتصادي و پيشرفت در ديگر علوم ميشود. رسانهها نمودي از تكنولوژي در دنياي مدرن هستند و هر روزه تكنولوژي با پيشرفتهاي خود به رسانه گسترش بيشتري ميدهد. رسانههايي همچون راديو و تلويزيون تأثيرات زيادي بر نهاد خانواده، سياست، اجتماع و آموزش داشتهاند كه با گسترش و پيشرفت هرچه بيشتر تكنولوژيهاي رسانهاي اين تأثير بيشتر هم ميشود.
ارتباطات انساني ديگر تنها شفاهي است و نسبت ارتباطاتي ديگر از حالت طرفيني خارج و يكسويه شده و تكنولوژي رسانهاي اين نوع ارتباط را ايجاد كرده است. انسان در مقابل راديو، تلويزيون و... قرار ميگيرد و محتوا را از اين رسانهها دريافت ميكند و به نحوي ارتباط يكسويه برقرار است.[1]
دنياي امروز، ارتباط مستمر يا كنش متقابل ميان انسانهايي است كه بسيار جدا از يكديگر در عين حال وابستهاند. در گذشته سنّتها در اجتماع محلي منتقل ميگشت و انديشۀ كلي فرهنگي به تدريج در مناطق وسيع منتشر ميگرديد ولي فرآيندهاي انتشار فرهنگي طولاني، كند و ناپيوسته بودند. ديگر امروزه ما از اوضاع و رويدادهاي كشورها و مناطق ديگر جهان آگاهيم. ارتباطات الكترونيكي و تكنولوژيهاي ارتباطي است كه چنين امكاني را فراهم آورده است. رسانههايي مانند راديو، تلويزيون، روزنامهها و... اغلب در ارتباط با يكي از كاركردهاي رسانهاي يعني سرگرمي در نظر گرفته ميشوند و البته به نحوي نيز كماهميت تلقي ميشوند كه بايد گفت اين نگرش ناشي از سطحينگري به مباحث رسانهاي است. در واقع اين رسانهها با محتواي خود در بسياري از جنبههاي فعاليتهاي اجتماعي ما دخالت دارند. وسايل ارتباطي همچون تلويزيون و راديو در تجربههاي ما مؤثر هستند. جدا از آنكه بر نگرشهاي ما به شيوههاي خاصي تأثير ميگذارند. آنها وسايل ارتباطياي هستند كه بسياري از فعاليتهاي اجتماعي و فرهنگي به اطلاعات ارسال شده از طريق آنها بستگي دارد. به هر حال ميتوان گفت كه همۀ انسانها تحت تأثير رسانهها هستند و رسانهها به نحوي بر زندگي همۀ انسانها تأثير ميگذارند.
در اين ميان تلويزيون به خاطر حضور در حريم خصوصي (خانه) تأثيرات زيادي بر زندگي انسانها گذاشته است و مردم اوقات بسياري از زندگي خود را كنار تلويزيون ميگذرانند. تجربههاي فردي و اجتماعي بسياري را از تلويزيون كسب ميكنند. مردم حتي بسياري از فعاليتهاي خود را پيرامون برنامههاي تلويزيوني معين تنظيم ميكنند. اين مسئله از طرفي تهديدي بر تغييرات رفتاري، عقيدتي و حتي نگرشهاي اجتماعي محسوب ميشود و از طرفي ديگر فرصتي است كه به صاحبان انديشه، دولتها و نظامهاي مختلف اعطاء شده است تا در راستاي نيات خود در حوزههاي عمومي و فردي اجتماع تاثير بگذارند. تلويزيون در گسترۀ جهاني، امروزه يكي از بازيگران سياسي و اجتماعي در صحنههاي بينالمللي است. در واقع در دنياي جديد، چنين رسانهاي با اطلاعرساني ميان ملل و فرهنگهاي مختلف ارتباط برقرار ميكند و اخبار و گزارشها را به سراسر جهان مخابره ميكند و البته از اين راه نيز به نوعي تمام افكار عمومي جهان، به زير سلطۀ فكري و فرهنگي چنين رسانهاي قرار ميگيرد.
يكي از نقشهاي مهمي كه رسانهها به ويژه تلويزيون در عرصۀ تحولات سياسي، اجتماعي، بينالمللي ايفاء ميكند، در كنار و به نحوي در خدمت انقلابها بودن است. اگر انقلاب را در مفهوم وسيع آن تحوّل در تمام زمينههاي فرهنگي، اجتماعي، عقيدتي، تلقّي كنيم، به گونهاي با اهداف يك رسانه (تلويزيون) همپوشاني دارد و گويي در يك افق حركت ميكنند. اين امر در بسياري از انقلابهاي عقيدتي و فكري دهۀ هفتاد ميلادي به بعد به چشم ميخورد كه پس از حضور چشمگير رسانۀ تلويزيون در ميان رسانههاي جمعي به قدرت آن در شكلگيري انقلابها و حمايت از آنها پي بردند. در واقع تلويزيون به نحوي در كنار آن انقلابها به حيات ويژۀ خود در اين زمينه نيز ادامه داد. به عبارتي ديگر فراتر از سرگرمي نگريستن، شيوه و روشي در اختيار سازمان يك تلويزيون قرار گرفت.
در ابتداي شكلگيري انقلاب اسلامي رسانۀ راديو و تلويزيون نيز در خدمت اهداف و آرمانهاي آن قرار گرفتند و به عنوان رسانههاي انقلابي مسئوليتي بس خطير را در قبال انقلاب اسلامي بر عهده گرفتند. به عبارتي يبان مواضع، دستاوردها و به نحوي صدور انقلاب از رسالتهاي سنگين اين رسانهها محسوب ميگرديد كه تلويزيون به خاطر ديداري و شنيداري بودن از اهميت فوقالعادهاي در اين ميان برخوردار شد و جايگاه والايي در شكل دادن به آن رسالتها يافت.
رويكرد رسانۀ تلويزيون به انقلاب و تاريخ آن هر چند در اوايل شكلگيري انقلاب احساساتيتر و مبتني بر هيجان و مناسب با فضاي انقلاب بود ولي به تدريج در وضعيت باثبات نظام و انقلاب و فارغ از جريانات احساسي، جرياني مبتني بر عقلانيت و بالطبع ترسيم افق انقلاب در اين رسانه شكل گرفت و برنامههاي مختلف در قالبهاي گوناگون در راستاي اين هدف سامان يافتند. در نتيجه برنامههاي گوناگون با هدف واكاوي تاريخ انقلاب، بررسي ريشههاي شكلگيري، همچنين اهداف انقلاب و عملكرد انقلاب و... توليد شدند كه البته در چند سال گذشته اين امر با سرعت بيشتر و دقيقتر به مرحلۀ عمل رسيده است و جالب آنكه اين رويكرد از جانب مخاطبان نيز مورد توجه قرار گرفته و مقبوليت عام يافته است. در اين مرحله سهم آثار با قالبهاي مستند و گفتوگو بيشتر از سهم قالبهاي نمايشي است كه خود هم حاكي از ضعف در قالب نمايشي بوده و هم ميتواند حاكي از فرصتي باشد كه در اختيار ديگر قالبها گذارده شده تا با وجاهتي كه در استناد به واقعيت دارند و به نوعي ويژگي غالب آنها نيز محسوب ميشود، بهتر بتوانند در تبيين دستاوردهاي انقلاب كوشش كنند. اين مسئله به نوعي بستري است تا رويكرد به اهداف و آرمانهاي انقلاب در اين برهه با توجه به فضايي كه ايجاد شده است، به كاميابي برسد و به نحوي از فرصتها استفاده گردد. اين اتفاق و رويكرد را در مستند دفاع مقدس كه به همت گروه خبري تلويزيون توليد گرديد و با اقبال عمومي نيز مواجه شد نيز ميتوان ديد كه در مقولۀ اطلاعات مربوط به جنگ تحميلي نوآوري نمودند.
البته ناگفته نماند كه پرداختن به مسائل انقلاب، واكاوي آن تاريخ پرمغز و مسلماً بسيار پندآموز طبيعتاً محمل، عرصه و فرصتي براي استفادۀ صحيح از آن منبع غني است كه به ما ميآموزد، رسانهاي با اهداف انقلابي در چهارچوب آرمانهاي آن تنها سلبي نميتواند به امور بنگرد و بنابر خصلت ذاتي رسانه ميتواند جنبۀ ايجابي را نيز دستمايۀ خود قرار دهد. در واقع توليد آثار، افكار و انديشهها همان هدف ايدئولوگ بودن رسانه به عنوان زبان گوياي انقلاب را تأمين خواهد نمود كه ميتواند دستمايۀ خلق آثار نو، پرمحتوا در آن راستا باشد. فراموش نبايد كرد كه رسانه ميتواند در كنار انقلاب باشد و نباشد، اگر نباشد ميتواند اذهان جامعه و انديشۀ عمومي اجتماع را به بسياري از مسائل غيرواقعي، فانتزي و در عين حال جذاب منحرف نمايد و ميتواند در كنار باشد آنگونه كه خود مروج انديشهها و افكار بلند انقلاب گردد.
نویسنده:وحيد حياتي
منبع: ماهنامه رواق هنر و اندیشه ،شماره بیست و هفتم
1. اگرچه روند تعامل رفتهرفته و اندكي است كه در ميان رسانهها جاي باز كرده است ولي در گذشته در مباحث ارتباطي، ارتباط يكسويه، يكي از ويژگيهاي چنين رسانههايي تلقي ميشد.
ارتباطات انساني ديگر تنها شفاهي است و نسبت ارتباطاتي ديگر از حالت طرفيني خارج و يكسويه شده و تكنولوژي رسانهاي اين نوع ارتباط را ايجاد كرده است. انسان در مقابل راديو، تلويزيون و... قرار ميگيرد و محتوا را از اين رسانهها دريافت ميكند و به نحوي ارتباط يكسويه برقرار است.[1]
دنياي امروز، ارتباط مستمر يا كنش متقابل ميان انسانهايي است كه بسيار جدا از يكديگر در عين حال وابستهاند. در گذشته سنّتها در اجتماع محلي منتقل ميگشت و انديشۀ كلي فرهنگي به تدريج در مناطق وسيع منتشر ميگرديد ولي فرآيندهاي انتشار فرهنگي طولاني، كند و ناپيوسته بودند. ديگر امروزه ما از اوضاع و رويدادهاي كشورها و مناطق ديگر جهان آگاهيم. ارتباطات الكترونيكي و تكنولوژيهاي ارتباطي است كه چنين امكاني را فراهم آورده است. رسانههايي مانند راديو، تلويزيون، روزنامهها و... اغلب در ارتباط با يكي از كاركردهاي رسانهاي يعني سرگرمي در نظر گرفته ميشوند و البته به نحوي نيز كماهميت تلقي ميشوند كه بايد گفت اين نگرش ناشي از سطحينگري به مباحث رسانهاي است. در واقع اين رسانهها با محتواي خود در بسياري از جنبههاي فعاليتهاي اجتماعي ما دخالت دارند. وسايل ارتباطي همچون تلويزيون و راديو در تجربههاي ما مؤثر هستند. جدا از آنكه بر نگرشهاي ما به شيوههاي خاصي تأثير ميگذارند. آنها وسايل ارتباطياي هستند كه بسياري از فعاليتهاي اجتماعي و فرهنگي به اطلاعات ارسال شده از طريق آنها بستگي دارد. به هر حال ميتوان گفت كه همۀ انسانها تحت تأثير رسانهها هستند و رسانهها به نحوي بر زندگي همۀ انسانها تأثير ميگذارند.
در اين ميان تلويزيون به خاطر حضور در حريم خصوصي (خانه) تأثيرات زيادي بر زندگي انسانها گذاشته است و مردم اوقات بسياري از زندگي خود را كنار تلويزيون ميگذرانند. تجربههاي فردي و اجتماعي بسياري را از تلويزيون كسب ميكنند. مردم حتي بسياري از فعاليتهاي خود را پيرامون برنامههاي تلويزيوني معين تنظيم ميكنند. اين مسئله از طرفي تهديدي بر تغييرات رفتاري، عقيدتي و حتي نگرشهاي اجتماعي محسوب ميشود و از طرفي ديگر فرصتي است كه به صاحبان انديشه، دولتها و نظامهاي مختلف اعطاء شده است تا در راستاي نيات خود در حوزههاي عمومي و فردي اجتماع تاثير بگذارند. تلويزيون در گسترۀ جهاني، امروزه يكي از بازيگران سياسي و اجتماعي در صحنههاي بينالمللي است. در واقع در دنياي جديد، چنين رسانهاي با اطلاعرساني ميان ملل و فرهنگهاي مختلف ارتباط برقرار ميكند و اخبار و گزارشها را به سراسر جهان مخابره ميكند و البته از اين راه نيز به نوعي تمام افكار عمومي جهان، به زير سلطۀ فكري و فرهنگي چنين رسانهاي قرار ميگيرد.
يكي از نقشهاي مهمي كه رسانهها به ويژه تلويزيون در عرصۀ تحولات سياسي، اجتماعي، بينالمللي ايفاء ميكند، در كنار و به نحوي در خدمت انقلابها بودن است. اگر انقلاب را در مفهوم وسيع آن تحوّل در تمام زمينههاي فرهنگي، اجتماعي، عقيدتي، تلقّي كنيم، به گونهاي با اهداف يك رسانه (تلويزيون) همپوشاني دارد و گويي در يك افق حركت ميكنند. اين امر در بسياري از انقلابهاي عقيدتي و فكري دهۀ هفتاد ميلادي به بعد به چشم ميخورد كه پس از حضور چشمگير رسانۀ تلويزيون در ميان رسانههاي جمعي به قدرت آن در شكلگيري انقلابها و حمايت از آنها پي بردند. در واقع تلويزيون به نحوي در كنار آن انقلابها به حيات ويژۀ خود در اين زمينه نيز ادامه داد. به عبارتي ديگر فراتر از سرگرمي نگريستن، شيوه و روشي در اختيار سازمان يك تلويزيون قرار گرفت.
در ابتداي شكلگيري انقلاب اسلامي رسانۀ راديو و تلويزيون نيز در خدمت اهداف و آرمانهاي آن قرار گرفتند و به عنوان رسانههاي انقلابي مسئوليتي بس خطير را در قبال انقلاب اسلامي بر عهده گرفتند. به عبارتي يبان مواضع، دستاوردها و به نحوي صدور انقلاب از رسالتهاي سنگين اين رسانهها محسوب ميگرديد كه تلويزيون به خاطر ديداري و شنيداري بودن از اهميت فوقالعادهاي در اين ميان برخوردار شد و جايگاه والايي در شكل دادن به آن رسالتها يافت.
رويكرد رسانۀ تلويزيون به انقلاب و تاريخ آن هر چند در اوايل شكلگيري انقلاب احساساتيتر و مبتني بر هيجان و مناسب با فضاي انقلاب بود ولي به تدريج در وضعيت باثبات نظام و انقلاب و فارغ از جريانات احساسي، جرياني مبتني بر عقلانيت و بالطبع ترسيم افق انقلاب در اين رسانه شكل گرفت و برنامههاي مختلف در قالبهاي گوناگون در راستاي اين هدف سامان يافتند. در نتيجه برنامههاي گوناگون با هدف واكاوي تاريخ انقلاب، بررسي ريشههاي شكلگيري، همچنين اهداف انقلاب و عملكرد انقلاب و... توليد شدند كه البته در چند سال گذشته اين امر با سرعت بيشتر و دقيقتر به مرحلۀ عمل رسيده است و جالب آنكه اين رويكرد از جانب مخاطبان نيز مورد توجه قرار گرفته و مقبوليت عام يافته است. در اين مرحله سهم آثار با قالبهاي مستند و گفتوگو بيشتر از سهم قالبهاي نمايشي است كه خود هم حاكي از ضعف در قالب نمايشي بوده و هم ميتواند حاكي از فرصتي باشد كه در اختيار ديگر قالبها گذارده شده تا با وجاهتي كه در استناد به واقعيت دارند و به نوعي ويژگي غالب آنها نيز محسوب ميشود، بهتر بتوانند در تبيين دستاوردهاي انقلاب كوشش كنند. اين مسئله به نوعي بستري است تا رويكرد به اهداف و آرمانهاي انقلاب در اين برهه با توجه به فضايي كه ايجاد شده است، به كاميابي برسد و به نحوي از فرصتها استفاده گردد. اين اتفاق و رويكرد را در مستند دفاع مقدس كه به همت گروه خبري تلويزيون توليد گرديد و با اقبال عمومي نيز مواجه شد نيز ميتوان ديد كه در مقولۀ اطلاعات مربوط به جنگ تحميلي نوآوري نمودند.
البته ناگفته نماند كه پرداختن به مسائل انقلاب، واكاوي آن تاريخ پرمغز و مسلماً بسيار پندآموز طبيعتاً محمل، عرصه و فرصتي براي استفادۀ صحيح از آن منبع غني است كه به ما ميآموزد، رسانهاي با اهداف انقلابي در چهارچوب آرمانهاي آن تنها سلبي نميتواند به امور بنگرد و بنابر خصلت ذاتي رسانه ميتواند جنبۀ ايجابي را نيز دستمايۀ خود قرار دهد. در واقع توليد آثار، افكار و انديشهها همان هدف ايدئولوگ بودن رسانه به عنوان زبان گوياي انقلاب را تأمين خواهد نمود كه ميتواند دستمايۀ خلق آثار نو، پرمحتوا در آن راستا باشد. فراموش نبايد كرد كه رسانه ميتواند در كنار انقلاب باشد و نباشد، اگر نباشد ميتواند اذهان جامعه و انديشۀ عمومي اجتماع را به بسياري از مسائل غيرواقعي، فانتزي و در عين حال جذاب منحرف نمايد و ميتواند در كنار باشد آنگونه كه خود مروج انديشهها و افكار بلند انقلاب گردد.
نویسنده:وحيد حياتي
منبع: ماهنامه رواق هنر و اندیشه ،شماره بیست و هفتم
1. اگرچه روند تعامل رفتهرفته و اندكي است كه در ميان رسانهها جاي باز كرده است ولي در گذشته در مباحث ارتباطي، ارتباط يكسويه، يكي از ويژگيهاي چنين رسانههايي تلقي ميشد.