رسانه در دنیای امروز نمیتواند صرفاً به فراگیر بودن خود ببالد؛ بلكه رسانههای امروز به دنبال ارتباطهای گروهی هستند تا تأثیر پیام آنان تخصصیتر و بالطبع بیشتر نزدیك به مطلوبنظر آنان باشد در نتیجه طبیعی است كه مخاطبِ خود را در گروههای سنی، جمعیتی و فرهنگی خاص جستوجو میكنند و تلاش میكنند تا برنامههای خود را متناسب با دیدگاهها، عقاید و فرهنگ آن مخاطبان، به نمایش بگذارند. در واقع یكی از اصولی كه رسانههای جمعی به ویژه تلویزیون به دنبال آن است، مخاطبسازی است. به عبارت دیگر نیروهای اجتماعی یا همان افكار عمومی یكی از پتانسیلها و نیروهای نهفته و دارای اهمیتی است كه امروزه بسیاری از نظامها تلاش میكنند با در اختیار گرفتن و جهتدهی به آنها، در جهت تثبیت و پویایی خود یاری بجویند. بنابراین یك رسانه برای حضور همیشگی و درخور توجه نیاز به مخاطب و البته اعتماد او دارد. پوشش آنتنهای یك رسانه و فراگیری آن، هر قدر هم گسترده باشد، اگر اعتماد مخاطبان را به همراه نداشته باشد، عنوان رسانه را یدك كشیدن، خود اطلاق نامعمولی است. به جرأت میتوان گفت كه برای هیچ رسانهای به اندازۀ تلویزیون، مخاطب مهم نیست. از این رو میكوشد سلایق و علاقههای گوناگون مخاطبانش را پاسخگو باشد و این موضوع در راستای كارآمدی رسانه بسیار مورد توجه است تا بتواند ارتباطی دوسویه میان مخاطبان و تلویزیون برقرار نماید.
برای چگونگی جلب اعتماد مخاطب میتوان عناصری چند را برشمرد: درك مجموعۀ بایدونبایدهای جامعهای كه مخاطب در آن زندگی میكند و به طور كلی باور داشتن نظام فكری و اجتماعی مخاطب، استفاده از مهارتهای ارتباطی در جهت ایجاد جذابیت برای مخاطب و سهولت دسترسی به رسانه برای مخاطب.
به عبارتی دیگر باید به عوامل مربوط به پیام و عناصری كه ناظر بر محتوا و كیفیت پیام هستند نیز توجه نمود و با در نظر گرفتن عوامل مربوط به مخاطب، همچون بینندهای كه دارای قدرت انتخاب است و توجه به عناصر زمینهای همچون دیدگاهها و نگرشهای مخاطب، تجربیات گذشتۀ وی، میزان اعتماد مخاطب به رسانه را در این چهارچوب شكل داد؛ البته اگر بپذیریم میزان اعتماد مخاطبان به هر رسانه یكی از شاخصهای ارزشمند سرمایۀ اجتماعی آن رسانه است. در حقیقت اعتماد مخاطب به یك شبكه یا تلویزیون به طور عام سرمایهای عظیم برای آن رسانه به شمار میآید و اگر این اعتمادسازی به نحوی صحیح پایهگذاری نشود و تدوام نیابد، پیامها صرفاً در فضا منتشر شدهاند، بدون اینكه چرخۀ آنها كامل شود و به مخاطب برسد و طبیعتاً اثری داشته باشند.
در واقع آنچه كه در دنیای امروز رسانهها به عنوان الگو دارای اهمیت است، الگوی تعاملی است كه منجر به دریافت بازخورد پیام و عكسالعمل مخاطبان می شود، كه میان فرستنده و گیرندۀ پیام در جریان است و این امر وقتی حاصل میشود كه رسانه در ارتباطی تعاملی نسبت با مخاطب قرار گیرد و مخاطب نیز پیامهای رسانه را پذیرا باشد. چنین چرخهای با درنظر داشتن عناصری كه پیش از این سخن از آنها به میان آمده میتواند اعتماد مخاطب را به سوی خود جلب كند و در واقع شرط اساسی رابطۀ انسانی همچون قابلیت اتكاء به دیگری و اعتماد شكل میگیرد. به عبارتی دیگر اگر اعتماد را كه در زمینههای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و ... كاربردهای اساسی دارد، در ابعاد زندگی اجتماعی نادیده بگیریم، معلوم نیست جامعهای شكل بگیرد و زیربنای همزیستی تحتالشعاع قرار میگیرد.
در این میان تلویزیون به جهت گستردگی مخاطب و فراگیری انتشار آن محوریترین رسانۀ مدنظر این نوشته است كه بیش از دیگر رسانههای جمعی در كشور ما، نیاز به اعتمادآفرینی و جلب اعتماد مخاطب دارد. البته در تلویزیون نیز با توجه به تنوع برنامههایی كه ارائه میكند، انتشار اخبار و اطلاعرسانی یكی از اهداف اساسی و تشكیلدهندۀ شخصیت اصلی رسانه قلمداد میشود. این گونه از برنامههای تلویزیونی به شدت با موضوع اعتماد مخاطب گره خوردهاند؛ چرا كه در چرخۀ تعامل با مخاطب سریعتر از دیگر برنامهها منجر به دریافت بازخورد و عكسالعمل مخاطبان میشوند و در چهارچوب آن اعتماد نقشی اساسی را ایفاء میكنند. در واقع ارائۀ اطلاعات نادرست و اطلاعرسانی اشتباه میتواند به بیاعتمادی مخاطب دامن بزند و از سویی دیگر در عین حال اصلاح سیاستهای اطلاعرسانی در چهارچوب پاسخگویی به نیاز مخاطب میتواند علاوه بر جلب اعتماد او منجر به جذب مخاطب نیز بشود در نتیجه بدین منظور و در جهت دستیابی به آرمان اعتماد همهجانبۀ مخاطبان به رسانۀ ملی و پذیرفتن آن به عنوان مرجع رسمی و در عین حال حساس به اطلاعرسانی صحیح كه میتواند منجر به تجمیع افكار عمومی در راستای اهداف انقلاب اسلامی گردد، باید تلاش مضاعف نمود تا با اصلاح برخی نواقص، رابطۀ تعاملی میان رسانه و مخاطب به درستی شكل بگیرد و با بازنگری در برخی امور به ویژه در امر اطلاعرسانی و خبری، پایههای اعتمادسازی هر چه بیشتر تقویت گردد و احیاناً اگر در برخی امور این امر متزلزل شده است به ترمیم آن همت گماشته شود در نتیجه به منظور دستیابی به این هدف نكاتی در پی میآید كه به نظر نگارنده میتواند این نكات بیش از پیش مدنظر و مورد توجه دستاندركاران و مسئولان رسانه به ویژه در امر اطلاعرسانی قرار گیرد و با تأمل بیشتر به راهكارهای آنان نیز منتقل شد، گرچه در برخی موارد به راههای دستیابی به آن چهارچوبها نیز اشاره شده است:
1.نگرش فراجناحی به وظیفۀ اطلاعرسانی و خبررسانی كه نه تنها موجب جلب اعتماد مخاطب میگردد بلكه رسانهای برمیسازد كه تنها وظیفۀ خود را دلدری دادن به مردم و مخاطب نمیداند و خود را ملزم به تعامل با مخاطب میداند و بالطبع اطلاعرسانی به موقع و صحیح را در دستور كار خود قرار میدهد. در واقع تلویزیون تنها برنامۀ آشپزی، سریال و برنامههای متنوع و جذاب پخش نمیكند؛ بلكه از همۀ پتانسیل خود در جهت خبررسانی و اطلاعرسانی به نقاط كور جامعه و افراد آن بهرهبرداری میكند. خبرهای گوناگون در رابطه با معضلات اجتماعی، سیاسی، رفتارهای فردی و اجتماعی، بررسی راهكارهای مرتبط با آنها مورد تحلیل و بررسی قرار میگیرند. این امر علاوه بر ایجاد آرامش روانی در جامعه كه افرادی پیگیر مسائل و موضوعات آنها هستند ـ هر چند در نگاه اول ناآرامی در جامعه را برجسته میسازد و فضایی متوّهم را نوید میدهد كه افراد مسئول و غیرمسئول به غلط میهراسند كه در آن گام بردارند ـ منجر به ایجاد فضایی جهت پاسخگویی همگان (مسئولان مرتبط با امور) خواهد شد و همه به نحوی باید بكوشند تا فعالیت و عملكرد مناسبی را در برابر مسائل موجود یا حتی مسائلی كه در آینده رخ خواهند داد، به نمایش بگذارند؛ چراكه علاوه بر نیاز به ادامۀ حیات سیاسی و اجتماعی، از سوی هزاران چشم به ویژه از رسانۀ ملّی مكرّر مورد ارزیابی قرار خواهند گرفت. این همان تذكر آنبهآن است كه لازمۀ عملكرد همۀ افراد جامعه است و طبیعتاً برای روند رو به صعود ایشان در فعالیتها ضروری است. در واقع رسانه و مخاطب به این باور نزدیک میشوند که هر دو طرف بر سر یک میز، در کنار هم نشستهاند.
2.رسانۀ ملی میتواند به عنوان یك سوی معادلۀ رسانه و مخاطب، بینندگان و شنوندگان خود را به رسمیت بشناسد و جایگاه خاص یك بیننده در ارتباط تعاملی را به آنان عطا كند. در آن صورت مخاطب دارای نقش معین ـ با توجه به جایگاه اجتماعی خویش در هر نقطه از جامعه ـ و شخصیتی متناسب خواهد بود. پس در تعامل با آنها اصول و چهارچوب عقیدتی و اخلاقی، زمینههای اجتماعی و علایق آنها و بالطبع نظرگاههای آنان مورد توجه قرار خواهد گرفت و در عین حفظ احترام متقابل به عنوان فرستنده و گیرندۀ پیام، تعامل به شكل صحیح آن بنیان نهاده خواهد شد. به عبارتی دیگر مخاطبین صرفاً تماشاگران منفعلی قلمداد نمیشوند كه فقط از فعالیتهای اجتماعی آنها در برهههای گوناگون و زمانهای خاص تمجید شود، بلكه مخاطبان جدی هستند كه در دیگر سوی ارائۀ اطلاعات به عنوان دریافتكننده و پذیرای پیامها، تحلیلگر و كنشگر محسوب میشوند و عضوی از صاحبان تأثیر در تعامل ایجاد شده، خود را باور مینمایند. در نتیجه در چهارچوب نقشی كه به آنها داده میشود، فعال و پیگیر، میتوانند نواقص و كاستیهایشان در زمینههای اجتماعی، رفتاری و سیاسی را به كمك مسئولان امر یافته و نقش اساسی خود را ایفا نمایند.
طبیعتاً اگر مخاطب ارادههای جدّی را برای اصلاح امور ببیند با ظرفیت عظیمی كه در فرهنگ ایرانی و اسلامی آنها سراغ داریم، همچون گذشته ـآنچه كه تحت عنوان بسیج عمومی در بسیاری از امور شاهد آن بودهایم ـ باز به میدان خواهند آمد و نقش فعالی در امور به خود اختصاص خواهند داد. در این فرض دیگر افراد جامعه منتظر نیستند تا ببینند دیگران برای آنها چه میكنند؛ بلكه خود در تلاش خواهند بود که برای خواستهها و نیازهای مربوط به خود در کنار مسولان حرکت کنند.
3. رسانۀ ملّی همان منبع و سرمنشأ اخبار رسمی است كه میتواند نقطۀ اتكا و مستند دیگر خبرها و خبرگزاریها قرار بگیرد و به نوعی مرجع رسمی دریافت آمار و اخبار گوناگون تلقی شود. برای رسیدن به این هدف كه منجر به افزایش اعتماد مخاطبان به رسانۀ ملی خواهد شد، باید به بازنگری در برخی سیاستها و منشهای خبری و اطلاعرسانی تن در داد كه دستكم نتیجۀ مثبت آن بالا بردن سطح آگاهی مخاطبان و اعتماد آنان خواهد بود؛ چرا كه در صورت پوشش ندادن خلأ اطلاعرسانی توسط رسانۀ ملی، دیگر رسانهها عهدهدار این وضعیت شده و خواهند شد و از آنجا كه نمیتوان به اهداف و انگیزههای آنان اعتماد داشت، در صورتی كه این خلأ پوشش داده نشود، آن رسانههای غیر، مرجع دریافت اخبار و آمار گوناگون میشوند و باید به این مصیبت تن در داد و هر آنچه كه آنها ارائه میدهند چه صحیح و نادرست را پذیرفت و شاید این همان تعارض اساسی است كه اهداف رسانۀ ملی را در جهت جذب و جلب اعتماد مخاطبان تحتالشعاع خود قرار میدهد. به وسیلۀ رعایت برخی شاخصهها همچون سرعت در خبررسانی، شفافیت، بیطرفی، جذابیت و صداقت، تطابق با نیازهای مخاطب، هدفمند بودن، پرهیز از مبالغه و اغراق و تحریف و برخی امور دیگر كه میتوان در سیاستهای كلی اطلاعرسانی و خبری مدنظر قرار داد، به امكان افزایش اعتماد رسانهای دست یافت و به عنوان رسانهای ملی به چهارچوبها و ضوابط شكلگیری آن بیشتر نزدیك شد.
نویسنده:وحید حیاتی
منبع:ماهنامه رواق هنر واندیشه ،شماره سی و ششم
برای چگونگی جلب اعتماد مخاطب میتوان عناصری چند را برشمرد: درك مجموعۀ بایدونبایدهای جامعهای كه مخاطب در آن زندگی میكند و به طور كلی باور داشتن نظام فكری و اجتماعی مخاطب، استفاده از مهارتهای ارتباطی در جهت ایجاد جذابیت برای مخاطب و سهولت دسترسی به رسانه برای مخاطب.
به عبارتی دیگر باید به عوامل مربوط به پیام و عناصری كه ناظر بر محتوا و كیفیت پیام هستند نیز توجه نمود و با در نظر گرفتن عوامل مربوط به مخاطب، همچون بینندهای كه دارای قدرت انتخاب است و توجه به عناصر زمینهای همچون دیدگاهها و نگرشهای مخاطب، تجربیات گذشتۀ وی، میزان اعتماد مخاطب به رسانه را در این چهارچوب شكل داد؛ البته اگر بپذیریم میزان اعتماد مخاطبان به هر رسانه یكی از شاخصهای ارزشمند سرمایۀ اجتماعی آن رسانه است. در حقیقت اعتماد مخاطب به یك شبكه یا تلویزیون به طور عام سرمایهای عظیم برای آن رسانه به شمار میآید و اگر این اعتمادسازی به نحوی صحیح پایهگذاری نشود و تدوام نیابد، پیامها صرفاً در فضا منتشر شدهاند، بدون اینكه چرخۀ آنها كامل شود و به مخاطب برسد و طبیعتاً اثری داشته باشند.
در واقع آنچه كه در دنیای امروز رسانهها به عنوان الگو دارای اهمیت است، الگوی تعاملی است كه منجر به دریافت بازخورد پیام و عكسالعمل مخاطبان می شود، كه میان فرستنده و گیرندۀ پیام در جریان است و این امر وقتی حاصل میشود كه رسانه در ارتباطی تعاملی نسبت با مخاطب قرار گیرد و مخاطب نیز پیامهای رسانه را پذیرا باشد. چنین چرخهای با درنظر داشتن عناصری كه پیش از این سخن از آنها به میان آمده میتواند اعتماد مخاطب را به سوی خود جلب كند و در واقع شرط اساسی رابطۀ انسانی همچون قابلیت اتكاء به دیگری و اعتماد شكل میگیرد. به عبارتی دیگر اگر اعتماد را كه در زمینههای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و ... كاربردهای اساسی دارد، در ابعاد زندگی اجتماعی نادیده بگیریم، معلوم نیست جامعهای شكل بگیرد و زیربنای همزیستی تحتالشعاع قرار میگیرد.
در این میان تلویزیون به جهت گستردگی مخاطب و فراگیری انتشار آن محوریترین رسانۀ مدنظر این نوشته است كه بیش از دیگر رسانههای جمعی در كشور ما، نیاز به اعتمادآفرینی و جلب اعتماد مخاطب دارد. البته در تلویزیون نیز با توجه به تنوع برنامههایی كه ارائه میكند، انتشار اخبار و اطلاعرسانی یكی از اهداف اساسی و تشكیلدهندۀ شخصیت اصلی رسانه قلمداد میشود. این گونه از برنامههای تلویزیونی به شدت با موضوع اعتماد مخاطب گره خوردهاند؛ چرا كه در چرخۀ تعامل با مخاطب سریعتر از دیگر برنامهها منجر به دریافت بازخورد و عكسالعمل مخاطبان میشوند و در چهارچوب آن اعتماد نقشی اساسی را ایفاء میكنند. در واقع ارائۀ اطلاعات نادرست و اطلاعرسانی اشتباه میتواند به بیاعتمادی مخاطب دامن بزند و از سویی دیگر در عین حال اصلاح سیاستهای اطلاعرسانی در چهارچوب پاسخگویی به نیاز مخاطب میتواند علاوه بر جلب اعتماد او منجر به جذب مخاطب نیز بشود در نتیجه بدین منظور و در جهت دستیابی به آرمان اعتماد همهجانبۀ مخاطبان به رسانۀ ملی و پذیرفتن آن به عنوان مرجع رسمی و در عین حال حساس به اطلاعرسانی صحیح كه میتواند منجر به تجمیع افكار عمومی در راستای اهداف انقلاب اسلامی گردد، باید تلاش مضاعف نمود تا با اصلاح برخی نواقص، رابطۀ تعاملی میان رسانه و مخاطب به درستی شكل بگیرد و با بازنگری در برخی امور به ویژه در امر اطلاعرسانی و خبری، پایههای اعتمادسازی هر چه بیشتر تقویت گردد و احیاناً اگر در برخی امور این امر متزلزل شده است به ترمیم آن همت گماشته شود در نتیجه به منظور دستیابی به این هدف نكاتی در پی میآید كه به نظر نگارنده میتواند این نكات بیش از پیش مدنظر و مورد توجه دستاندركاران و مسئولان رسانه به ویژه در امر اطلاعرسانی قرار گیرد و با تأمل بیشتر به راهكارهای آنان نیز منتقل شد، گرچه در برخی موارد به راههای دستیابی به آن چهارچوبها نیز اشاره شده است:
1.نگرش فراجناحی به وظیفۀ اطلاعرسانی و خبررسانی كه نه تنها موجب جلب اعتماد مخاطب میگردد بلكه رسانهای برمیسازد كه تنها وظیفۀ خود را دلدری دادن به مردم و مخاطب نمیداند و خود را ملزم به تعامل با مخاطب میداند و بالطبع اطلاعرسانی به موقع و صحیح را در دستور كار خود قرار میدهد. در واقع تلویزیون تنها برنامۀ آشپزی، سریال و برنامههای متنوع و جذاب پخش نمیكند؛ بلكه از همۀ پتانسیل خود در جهت خبررسانی و اطلاعرسانی به نقاط كور جامعه و افراد آن بهرهبرداری میكند. خبرهای گوناگون در رابطه با معضلات اجتماعی، سیاسی، رفتارهای فردی و اجتماعی، بررسی راهكارهای مرتبط با آنها مورد تحلیل و بررسی قرار میگیرند. این امر علاوه بر ایجاد آرامش روانی در جامعه كه افرادی پیگیر مسائل و موضوعات آنها هستند ـ هر چند در نگاه اول ناآرامی در جامعه را برجسته میسازد و فضایی متوّهم را نوید میدهد كه افراد مسئول و غیرمسئول به غلط میهراسند كه در آن گام بردارند ـ منجر به ایجاد فضایی جهت پاسخگویی همگان (مسئولان مرتبط با امور) خواهد شد و همه به نحوی باید بكوشند تا فعالیت و عملكرد مناسبی را در برابر مسائل موجود یا حتی مسائلی كه در آینده رخ خواهند داد، به نمایش بگذارند؛ چراكه علاوه بر نیاز به ادامۀ حیات سیاسی و اجتماعی، از سوی هزاران چشم به ویژه از رسانۀ ملّی مكرّر مورد ارزیابی قرار خواهند گرفت. این همان تذكر آنبهآن است كه لازمۀ عملكرد همۀ افراد جامعه است و طبیعتاً برای روند رو به صعود ایشان در فعالیتها ضروری است. در واقع رسانه و مخاطب به این باور نزدیک میشوند که هر دو طرف بر سر یک میز، در کنار هم نشستهاند.
2.رسانۀ ملی میتواند به عنوان یك سوی معادلۀ رسانه و مخاطب، بینندگان و شنوندگان خود را به رسمیت بشناسد و جایگاه خاص یك بیننده در ارتباط تعاملی را به آنان عطا كند. در آن صورت مخاطب دارای نقش معین ـ با توجه به جایگاه اجتماعی خویش در هر نقطه از جامعه ـ و شخصیتی متناسب خواهد بود. پس در تعامل با آنها اصول و چهارچوب عقیدتی و اخلاقی، زمینههای اجتماعی و علایق آنها و بالطبع نظرگاههای آنان مورد توجه قرار خواهد گرفت و در عین حفظ احترام متقابل به عنوان فرستنده و گیرندۀ پیام، تعامل به شكل صحیح آن بنیان نهاده خواهد شد. به عبارتی دیگر مخاطبین صرفاً تماشاگران منفعلی قلمداد نمیشوند كه فقط از فعالیتهای اجتماعی آنها در برهههای گوناگون و زمانهای خاص تمجید شود، بلكه مخاطبان جدی هستند كه در دیگر سوی ارائۀ اطلاعات به عنوان دریافتكننده و پذیرای پیامها، تحلیلگر و كنشگر محسوب میشوند و عضوی از صاحبان تأثیر در تعامل ایجاد شده، خود را باور مینمایند. در نتیجه در چهارچوب نقشی كه به آنها داده میشود، فعال و پیگیر، میتوانند نواقص و كاستیهایشان در زمینههای اجتماعی، رفتاری و سیاسی را به كمك مسئولان امر یافته و نقش اساسی خود را ایفا نمایند.
طبیعتاً اگر مخاطب ارادههای جدّی را برای اصلاح امور ببیند با ظرفیت عظیمی كه در فرهنگ ایرانی و اسلامی آنها سراغ داریم، همچون گذشته ـآنچه كه تحت عنوان بسیج عمومی در بسیاری از امور شاهد آن بودهایم ـ باز به میدان خواهند آمد و نقش فعالی در امور به خود اختصاص خواهند داد. در این فرض دیگر افراد جامعه منتظر نیستند تا ببینند دیگران برای آنها چه میكنند؛ بلكه خود در تلاش خواهند بود که برای خواستهها و نیازهای مربوط به خود در کنار مسولان حرکت کنند.
3. رسانۀ ملّی همان منبع و سرمنشأ اخبار رسمی است كه میتواند نقطۀ اتكا و مستند دیگر خبرها و خبرگزاریها قرار بگیرد و به نوعی مرجع رسمی دریافت آمار و اخبار گوناگون تلقی شود. برای رسیدن به این هدف كه منجر به افزایش اعتماد مخاطبان به رسانۀ ملی خواهد شد، باید به بازنگری در برخی سیاستها و منشهای خبری و اطلاعرسانی تن در داد كه دستكم نتیجۀ مثبت آن بالا بردن سطح آگاهی مخاطبان و اعتماد آنان خواهد بود؛ چرا كه در صورت پوشش ندادن خلأ اطلاعرسانی توسط رسانۀ ملی، دیگر رسانهها عهدهدار این وضعیت شده و خواهند شد و از آنجا كه نمیتوان به اهداف و انگیزههای آنان اعتماد داشت، در صورتی كه این خلأ پوشش داده نشود، آن رسانههای غیر، مرجع دریافت اخبار و آمار گوناگون میشوند و باید به این مصیبت تن در داد و هر آنچه كه آنها ارائه میدهند چه صحیح و نادرست را پذیرفت و شاید این همان تعارض اساسی است كه اهداف رسانۀ ملی را در جهت جذب و جلب اعتماد مخاطبان تحتالشعاع خود قرار میدهد. به وسیلۀ رعایت برخی شاخصهها همچون سرعت در خبررسانی، شفافیت، بیطرفی، جذابیت و صداقت، تطابق با نیازهای مخاطب، هدفمند بودن، پرهیز از مبالغه و اغراق و تحریف و برخی امور دیگر كه میتوان در سیاستهای كلی اطلاعرسانی و خبری مدنظر قرار داد، به امكان افزایش اعتماد رسانهای دست یافت و به عنوان رسانهای ملی به چهارچوبها و ضوابط شكلگیری آن بیشتر نزدیك شد.
نویسنده:وحید حیاتی
منبع:ماهنامه رواق هنر واندیشه ،شماره سی و ششم