حوزة رسانه، حوزهای است که قابلیت مضاعفی برای طرح مباحث بینارشتهای دارد؛ گذر از مطالعات فرهنگی به رسانه، دین به رسانه، جامعهشناسی به رسانه، مردمشناسی به سانه، اقتصاد و سیاست به رسانه. فلسفة رسانه نیز حوزهای است که با طرح مباحث هستیشناسانه، معرفتشناختی و پدیدارشناسانه دربارة رسانه به دنبال بررسی چیستی رسانه، تأثیر آن بر محیط خود، تأثیرپذیری از محیط و نقش مهم آن در تربیت انسان است.
مباحث مربوط به فلسفة رسانه البته هنوز به طور دقیق مرزبندی نشدهاند و چه بسا مباحثی در این دایره قرار دارند که بیشتر مرتبط با حوزههای دیگر علوم باشند با این حال به نظر میرسد هر آنچه که به بررسی ذات رسانه میپردازد و در آن نگاهی به زیباییشناسی، فلسفة هنر، جایگاه کلام و تصویر در رسانه دارد را میتوان به طور کلی مرتبط با حیطۀ بحثهای فلسفة رسانه خواند. همین تردید و همین ابهام خود میتواند موضوع همایشها، نشستها و ویژهنامههای نشریات مختلف باشد تا به راستی مشخص شود فلسفة رسانه چیست؟ به ویژه با پاگرفتن طرح بحثهایی چون رسانه و دنیای مجازی، رسانه و زیباییشناسی و... اهمیت این مهم بیشتر حس میشود. به هر حال همچون بحث بینارشتهای دین و رسانه بحث فلسفة رسانه نیز پدیدۀ جدیدی است كه در ایران مورد توجه قرار گرفته است. ضعف مفرط فضای مطبوعاتی و انتشاراتی ایران در چاپ و نشر کتب دین و رسانه/ فلسفة رسانه نیاز به بازگویی ندارد. شاید بر خلاف حوزة دین و رسانه، حوزۀ فلسفۀ رسانه در فقری مطلق به سر میبرد و اینها در حالی است که زمزمههای پا گرفتن این دو رشته (دین و رسانه/ فلسفة رسانه) در فضای آکادمیک ایران مدتها شنیده میشود.
در راستای همین زمزمهها و شاید برای کاهش فقر علمی ما در حوزة فلسفة رسانه چندی است به همت انتشارات مهرِ نیوشا، کتابی با نام زیباییشناسی و فلسفة رسانه به سعی دکتر سیدحسن حسینی ـ ریاست سابق دانشکدة صدا و سیمای تهران ـ در 644 صفحه در قطع وزیری منتشر شده است. همان گونه که از نام کتاب پیداست، مقالات گردآوریشده در کتاب حول مباحث زیباییشناسی رسانه و فلسفة رسانه میچرخند. ادعای گردآورنده ـ كه در قالب یاداشتی در ابتدای كتاب خودنمایی میكند ـ آن است كه تلاش نموده بهترین مقالات مربوط به فلسفة رسانه را معرفی، ترجمه و چاپ کند. وی در پیشگفتار کتاب روش جمعآوری مقالات را این چنین توضیح داده است:
انگیزۀ غیر مستقیم و البته غالب راقم این سطور به چالش اصل مطالعات فلسفی در ایران معاصر بازمیگردد که چگونه میتوان و یا باید مطالعات فلسفی را در خدمت و استخدام علوم کاربردی قرار داد... ولی انگیزۀ مستقیم و آشکارتر تدوین این اثر، به طرح راهاندازی رشتههای جدید مطالعات فلسفی در علوم رسانهای و ارتباطات مدرن در کشور به طور عام و در دانشکدة صدا و سیما به طور خاص باز میگردد...
گردآورنده جا به جا متذکر میشود که غرض اصلی از گردآوری کتاب، آغاز یک مسیر است که به تدوین ادبیات اولیۀ علمی رشتۀ فلسفة رسانه منجر شود. دغدغهای شریف که بنیاد کتاب را تشکیل داده است. گردآورنده همچنین مدعی شده که از بیش از 50 کتاب مقالات را گردآوری کرده است و پس از ارائة برخی از مقالات در کارگاههای آموزشی فلسفۀ رسانه، نقد آنها و بازبینی و ویرایش آنها در کتاب به چاپ رسیدهاند.
با نگاهی به فهرست كتاب آن را سامانیافته در 3 فصل (به همراه نمایه) مییابیم:
فصل اول: فلسفۀ رسانه و ارتباطات
فصل دوم: رسانهشناسی و مطالعات فرهنگی
فصل سوم: مبانی فلسفی نظریههای زیباییشناختی
با توجه به عناوین فصلها به نظر میرسد تنها فصل اول در حیطۀ عنوان کتاب باشد و دو فصل دیگر، گرچه ارتباط وثیق و مهمی با رسانهشناسی دارند ولی خود میتوانستند موضوع دو کتاب جداگانه با رسالتی جداگانه باشند.
فصل اول کتاب حاوی 8 مقاله است که جز دو مقاله، باقی مقالات این فصل ترجمه هستند. مقالۀ گردآورنده با نام فلسفۀ رسانه چیست؟ـ كه از قضا اولین مقالۀ كتاب است ـ یك مقالۀ تالیفی است و همچنین مقالۀ دیگری به قلم دكتر علیاصغر فهیمیفر كه در آن به بررسی ماهیت رسانههای تكنولوژیك و تلویزیون با توجه به آراء نیل پستمن پرداخته است. عناوین دیگر مقالات این فصل عبارتند از:
1. جان لاک و مدل مخابراتی ارتباطات: غباری در برابر چشمان ما: گری رادفورد/ترجمۀ ساجد طبیبی
2. هایدگر ومکلوهان و ماهیت حقیقت مجازی: مایکل هایم/ ترجمۀ صدرا ساده
3. ضدمتنمحوری؛ فهم رسانههای مارشال مكلوهان: جوشا می روویتز/ ترجمۀ سجاد سلطانزاده
4. بیان هرمنوتیک از ارتباطات: گفتوگوی اصیل: گری رادفورد/ ترجمۀ امیرحسین فراهانی
5. اطلاعات و نظریۀ ریاضی ارتباط؛ دختر تلگرافچی وظیفهشناس: گری رادفورد/ ترجمۀ میثم بادامچی
6. تکنولوژی و متافیزیک: فردریک فری/ ترجمة مصطفی مهاجری
در نگاه كلی به این بخش، مترجمین نامهایی جدید هستند كه در عرصۀ ترجمۀ كتابهای فلسفی یا ارتباطات آنچنان شناختهشده نیستند. در میان مقالات این فصل، مقالۀ گردآورنده در تبیین فلسفۀ رسانه از آنجا که حاصل نگاه وی به این مقوله است، مقالهای جالب، خواندنی و محل بحث خواهد بود که میتواند سرآغاز بحثهای علمی شنیدنی و خواندنیای میان اهالی رسانه باشد. در بخش دوم این نوشتار مروری بر این مقاله خواهیم داشت.
نكتۀ قابل ذكر دیگر دربارۀ این فصل آن است كه عمدة مقالات از کتاب فلسفة ارتباطات نوشتۀ گری رادفورد استخراج شده است که در سال 2005 توسط انتشارات تامسِن در آمریکا منتشر شده است.
اما در این فصل (و در كلِّ كتاب) تنها مقالۀ كاملا تالیفی ـ متعلق به گردآورندۀ كتاب ـ حاوی نكاتی ارزشمند دربارۀ معنای فلسفۀ رسانه است كه میتواند خوراك مناسبی برای جدلهای قلمی دربارۀ صحت و سقم تلقی نویسنده از فلسفۀ رسانه باشد. جدلهایی كه در فضایی منطقی میتوانند آبشخور پاگرفتن یك بحث دامنهدار علمی و سازنده برای تبیین پایههای علم نوپدید فلسفۀ رسانه گردند. در ادامه مروری اجمالی خواهیم داشت به مبانی این مقاله؛
دكتر سیدحسن حسینی در ابتدای مقالۀ خود چنین میآورد:
مانند بسیاری از علوم میانرشتهای مشابه دیگر، به دلیل نسخ روش تبیین حدود و ثغور یك دانش در علوم جدید، هویت، ماهیت، روش و گسترۀ مسائل این علم كاملا مبهم و به تعداد متفكران و محققان آن متكثر و پراكنده است. شاید هم قدری عجولانه باشد تا برای دانشی كه از عمر آن مدت بسیار كوتاهی میگذرد به دنبال بنای چهارچوب نظری باشیم ولی به هر حال این نوشتار درصدد پاسخ به نام مقاله ـ فلسفۀ رسانه چیست؟ ـ است، به امید اینكه به نحوی در ابهامزدایی از آن موثر افتد. (ص، 17)
وی پس از بیان این مهم به طرح چهارچوب ظری نوشتار خود میپردازد و آن را به سه بخش تقسم میكند:
1. جایگاه فلسفۀ رسانه و نسبت آن با تقسیمات اساسی فلسفه
2. ماهیت فلسفۀ رسانه و هویت، روش و مسائل آن
3. فلسفۀ رسانه: گسترش مرزهای دانش یا ضرورتی بومی
نویسنده در بخش اول، كه درصد است جایگاه فلسفۀ رسانه را در سپهر مباحث فلسفی معاصر مشخص كند، پس از بیان تقسیمبندیهای رایج فلسفی به فلسفۀ مطلق، فلسفۀ مضاف و از منظری دیگر به فلسفۀ قارهایـاروپایی و فلسفۀ تحلیلی به بررسی جایگاه فلسفۀ رسانه در هر یك از این تقسیمات مشغول میگردد. ناگفته نماند كه نویسنده متذكر میشود تنها دلیل انتخاب این دو تقسیم، شهرت آنها است وگرنه خود واقف است كه تقسیماتی دیگر هم موجودند و یا اساسا از بسیاری زوایا این دو تقسیم محل مناقشه هستند. به هر حال از دیدگاه نویسنده و با توجه به دلایل موجود فلسفۀ رسانه را نمی توان فلسفۀ مطلق ـ آنچنانكه در فلسفۀ اسلامی از فلسفۀ مطلق مراد شده است ـ دانست و آن را باید از جنس فلسفههای مضاف خواند؛ حال هم میتواند مضاف به علم ـ علم رسانهشناسی و ارتباطات ـ باشد[1] و هم مضاف به امور. البته نویسنده اینجا یادآور میشود كه در بیان فلسفۀ غرب، فلسفۀ مضاف قسیم فلسفۀ مطلق نیست پس اگر میگوییم فلسفۀ رسانه، فلسفۀ مضاف است عنایت داریم به تعابیر متفلسفین ایرانیـاسلامی كه هر بحثی در دایرۀ وجودشناسی ـ هستیشناسی را مطلق میانگارند و غیر آن را مضاف.
نویسنده در پایان مدعی میشود كه بر اساس نگرۀ غربی، فلسفۀ رسانه دانشی است كه در اثر آمیزش حوزههایی خاص به وجود آمده و از روشهای رایج فلسفی بهرهمند شده است و به هیچ موضوع و یا مسائل خاصی متعهد نیست.
در تقسیمبندیای دیگر، گرچه تمایل فلسفۀ رسانه به فلسفۀ قارهای ـ اروپایی بیشتر است ولی نویسنده مدعی است آنچنان در دنیای مدرن، تعاریف هر یك از این تقسیمبندیها دستخوش تغییر و مناقشه است كه میتوان گفت فلسفۀ رسانه میتواند جزو هر دو باشد؛ چرا كه از نظر جغرافیایی بحث فلسفۀ رسانه در آكادمیهای آمریكا نضج گرفته است پس میتواند متعلق به فلسفۀ تحلیلی باشد (اگر جغرافیا را یكی از ملاكهای تقسیمبندی فلسفۀ تحلیلی و قارهایـاروپایی بدانیم) ولی با توجه به برخی شاخصهها جزو فلسفۀ قارهای نیز هست. این شاخصهها عبارتند از وجود مبنای معرفتشناسی متافیزیكی و درهم تنیدگی فلسفهها با زمینههای تاریخی، اجتماعی، جامعهشناختی؛ این در حالی است كه تاكید فلسفۀ رسانه بر عقلانیت، شباهت آن را با فلسفۀ تحلیلی بیش از پیش میكند.
نویسنده یادآور میشود كه اگر دیدگاه ریچار رورتی دربارۀ فلسفۀ تحلیلی را اختیار كنیم ـ كه فلسفۀ تحلیلی را محدود به فلسفۀ تحلیل زبان میدانست ـ آن گاه فلسفۀ رسانه كاملا در آغوش فلسفۀ قارهای آرام خواهد گرفت. همچنین نویسنده برای بیان این نكته كه با قاطعیت نمیتوان فلسفۀ رسانه را در یكی از این دو تقسیم ـ قارهای یا تحلیلی ـ گنجاند، یادآور میشود فلسفۀ رسانه از بسیاری تحولات مربوط به فلسفۀ قارهای و تحلیلی متاثر بوده است؛ برای نمونه بسیاری از مباحث فلسفۀ رسانه دربارۀ هویت رسانه متاثر از اگزیستانسیالیسم هایدگری و هرمنوتیك ارتباطات گادامری است. همچنین بسیاری از مباحث مطالعات فرهنگی و رسانه ناشی از نگاه اصحاب فرانكفورت و ضد ساختارگرایان است. در پایان و با توجه به نكات گفتهشده نویسنده بیان میكند كلا ادامۀ بحث نه تنها ابهامزدا نیست بلكه چالشبرانگیز خواهد بود. پس مدعی میشود:
فلسفۀ رسانه ماهیتاً نه تحلیلی است و نه قارهای؛ بلكه متاثر از هر دو است. شاید از چنین نتیجهای باید در صحت اصل تقسیمبندی شك كرد؛ نه البته شكی از جنس شك ریچارد رورتی؛ (ص، 28)
نویسنده در ادامه روش و جهت دانش فلسفۀ رسانه را متاثر از فلسفۀ قارهای و تحولات فلسفۀ تحلیلی میداند. وی در جایی مدعی میشود كه:
فلسفۀ رسانه از یك سو مطالعهای فلسفی و نظری از نوع فلسفههای مدرن و از سوی دیگر مرتبط با حوزۀ مطالعات اجتماعی و انسانی است. از این رو روشهای فلسفی محض ـ چه در مكاتب وجودشناسی محض فلسفی و چه در فسفههای تحلیل زبانی ـ از دایرۀ اصالت روششناسی این دانش خارج است. به عبارت دیگر عقل محض و استدلال مبتنی بر تعقل صرف و یا آنچه برای نمونه با تكیه بر نظریۀ اتمیسم منطقی راسل و یا منطق صوری فرگه بدان استناد میشود، جزو روشهای سازگار با مطالعات نظری حوزۀ یك پدیدۀ مدرن اجتماعی محسوب نمیشود. (ص،30)
نویسنده در بخشی مفصل از مقالهاش به تقسیمبندی فلسفه به نظری و عملی و تطبیق آن بر بحث فلسفۀ رسانه مشغول میشود كه علاقهمندان را توصیه به خوانش این بخش مهم میكنیم.
در بخش پایانی مقاله، دكتر حسینی مسائل دانش فلسفۀ رسانه را پس از توضیحی نسبتا مفصل این گونه برمیشمارد:
1. مبحث هستیشناختی رسانهای
2. مباحث معرفتشناختی رسانهای
3. مباحث زیباییشناختی رسانهای
4. مباحث اخلاقی رسانهای
وی در نهایت تلاش برای تبیین فلسفۀ رسانه در ایران و حتی تاسیس این رشته را در دانشكدۀ صدا و سیما ـ كه در دوران ریاست وی رخ داد ـ در راستای پاسخگویی به نیازهای نظری جامعۀ علمی كشور دانست و البته در جایی، مخاطب را از ورود به بحث بیهودۀ علوم بومی یا غیربومی پرهیز میدهد.
و اما بعد...
فصل دوم کتاب به طرح بحث مطالعات فرهنگی و رسانهشناسی میپردازد. عناوین مقالات این فصل عبارتند از:
1. موشکافی هورکهایمر و آدورنو؛ خوانش صنعت فرهنگ: جان دورهام پیترز/ ترجمۀ قاسم پورحسن
2. مطالعات دربارة رسانهها و فرهنگ: جان نگویت ارنی/ ترجمۀ رحیم قاسمیان
3. تحول نظریهها دربارة رسانه، دین و فرهنگ: ترجمۀ حسین کاجی
4. جامعة کثرتگرا در توافق جمعی و ارتباطات جمعی ویرث: اریک روزنباهلر/ ترجمۀ پروانه قاضینژاد
5. رسانهها در عصر دیجیتال: آنا اورت/ ترجمة رحیم قاسمیان
6. مطالعات اینترنت در قرن بیست و یکم: لورا . ج. گوارک/ ترجمۀ صفورا برومند
7. گزارش نیوسان؛ مطالعة موردی دربارة حسن متعارف: مارتین بارکر/ ترجمة سجاد سلطانزاده
نکتۀ جالب دربارة مقالۀ ترجمهشده توسط دكتر حسین كاجی این است كه مقاله بدون نام نویسنده است و مشخص نیست كار گردآوری است یا نوشتاری از یك نویسنده است.
مقالات این بخش (و حتی یک مقاله از فصل اول) عمدتاً از کتاب متون محوری در پژوهش رسانه ویراستۀ الیهو كاتز، جان پیترز و تامار لیهبس انتخاب شده است. در این فصل حضور نامهایی آشنا در میان مترجمین (رحیم قاسمیان و دكتر حسین كاجی) جالب توجه است.
فصل سوم کتاب نیز به بررسی مبانی فلسفی نظریههای زیباییشناختی میپردازد:
1. سارتر، فلسفة نیستی و ملودرام مدرن: آندرپاستی کواچ/ ترجمة مهدی رحیمیان
2. واقعگرایی، رابطة وابستگی مستقیم و مناقشات حلناشدنی زیباییشناختی: جان بِندر/ ترجمۀ محمد شهبا
3. بررسی ادراک لذت و هنر از منظر زیباییشناختی: كرولین کورسیر/ترجمۀ سیدمجید کمالی
4. زیباییشناسی طبیعت: مالکوم باد/ ترجمۀ محمد شهبا
5. شباهتهای خانوادگی و تصمیم دربارة هنرها: موریس مندلباوم/ ترجمۀ بابک گرانفر
6. هنر در دنیای ارتباطی رایانه: زیباییشناسی دیجیتال: مارک آندر ژویک/ ترجمۀ صفورا برومند
عمدة مقالة این فصل نیز از کتاب زیباییشناسی، مفاهیم انتقادی در فلسفه ویراستۀ جیمز یونگ برگزیده شده که در سال 2005 توسط انتشارات راتلج منتشر شده است. حضور مترجمین نامآشنایی چون مهدی رحیمیان و محمد شهبا در این فصل قابل ذكر است.
به هر ترتیب، كتاب زیباییشناسی و فلسفۀ رسانه كه مجموعهمقالاتی پراكنده با رویكرد فلسفۀ رسانه است را بایست یكبار خواند به ویژه آنكه در این حوزه آنچنان كه باید و شاید دستان ما پر نیست. دربارۀ كیفیت ترجمهها نیز اصحاب ترجمه بایست نظر بدهند گرچه مترجمین ناماشنا در این كتاب حضور دارند ولی باید دربارۀ دیگران با دقت نظر داد. انتخاب متون نیز عمدتا از 3 كتاب رخ داده است كه همین پیوستگی درونی مطالب را افزایش می دهد اما آیا در میان مقالات نیز آن پیوستگی مشهود است یا خیر در این بره می توان تعریضاتی داشت از جمله اینكه میشد در فصل اول و دوم مقالاتی معتبر به قلم بزرگان رسانه و فلسفه چون ساموئل وبر، والتر بنیامین، ژاك دریدا، ژاك ایول، جیمز كری، والتر اُنگ، مارشال مكلوهان، نیل پستمن، دیوید مورلی و راجر سیلورستن را گردآوری كرد.
در هر صورت خواندن این کتاب را به همۀ علاقهمندان مباحث رسانه توصیه میكنیم. کتابی با شمارگان 1500 نسخه و با قیمت 12000 تومان؛
***
یكی دیگر از كتبی كه در سال 1388 و در حوزۀ بحثهای فلسفی رسانه منتشر شده، كتابی است با نام تكنولوژی رسانهای از منظری انتقادی[2] نوشتۀ یوست ون لون[3] كه با ترجمۀ احد علیقلیان و ویراستاری علمی بیژن عبدالكریمی توسط انتشارات همشهری به چاپ رسیده است. نكتۀ مهم آنكه گویا انتشارات همشهری به موازات راهاندازی فعالانۀ مركز مطالعات رسانهای خود و همچنین وبسایت مربوطه درصدد است مجموعهای از كتب معتبر دربارۀ مبانی رسانه را منتشر كند كه این رویداد فرخنده را بایستی به فال نیك گرفت.
كتاب تكنولوژی رسانهای ـ با شمارگان نامتعارف 1100 نسخه و به قیمت 4500 تومان ـ دارای یك ویژگی مبتكرانۀ ظاهری است و آن قطع كمتر دیدهشدۀ خشتی و صفحهآرایی آكادمیك متن كتاب است كه در كنار هر بند، خلاصهای از آن به همراه پاورقیهای مرسوم كار شده است. همچنین ویراستار علمی كتاب ـ كه خود از اساتید حوزۀ فلسفه است ـ تا جایی كه توانسته در متن و در حاشیۀ كتاب به توضیح مجملات متن پرداخته به گونهای كه خوانش كتاب برای علاقهمندان بیخبر از مباحث فلسفی هم كارگشا و درسآموز خواهد بود. به این اضافه كنید واژهنامۀ تفصیلی انتهای كتاب را كه تكتك واژههای مهم متن را در حد بضاعت كتاب ترجمه، توضیح و رمزگشایی نموده است؛ نمایه و كتابنامۀ ضمیمۀ آن هم سروشكلی كامل به اثر بخشیدهاند. اینها وقتی جلب توجه میكنند كه بدانیم بسیاری از كتب موجود در بازار ایران، چه تالیفی و چه ترجمه، حتی كمتر از این را هم دارا نیستند و گاه برای یافتن یك نمایه یا واژه بایستی كل كتاب را زیر و زبر كرد؛ شكیل بودن صفحهآرایی و طرح جلد و خلاقیت در این حوزهها پیشكش.
گذشته از شكل ظاهری كتاب و طرح جلد زیبای آن، دربارۀ محتوای درونی كتاب باید گفت كه نوشتۀ متفكری هلندی است؛ وی استاد تحلیل رسانه در مدرسۀ تحلیل فرهنگی دانشگاه ناتینگهام تِرِنت است. وی متولد سال 1967 است و كتابش را در سال 2005 به چاپ رسانده است آن هم با نام اصلی و كامل تكنولوژی رسانهای از منظری انتقادی (طرح مباحثی در حوزۀ مطالعات فرهنگی و رسانهای). از جمله دیگر كتب معتبر وی به كتاب خطر و فرهنگ تكنولوژیك منشتره به سال 2002 میتوان اشاره كرد. ترجمۀ این كتاب از آنجا كه دایرۀ بستۀ اسامی نویسندگان و پژوهشگران رسانه را میشكند، ارزشمند است، تا ما فراتر از نامهای تكراری پستمن، هایدگر، هابرماس، مكلوهان، فیسك، ترنر، گیدنز، هال، مورلی، هوور، شولتز و استوت و كلارك و ...نامی جدیدتر هم بشنویم.
مباحث مربوط به فلسفة رسانه البته هنوز به طور دقیق مرزبندی نشدهاند و چه بسا مباحثی در این دایره قرار دارند که بیشتر مرتبط با حوزههای دیگر علوم باشند با این حال به نظر میرسد هر آنچه که به بررسی ذات رسانه میپردازد و در آن نگاهی به زیباییشناسی، فلسفة هنر، جایگاه کلام و تصویر در رسانه دارد را میتوان به طور کلی مرتبط با حیطۀ بحثهای فلسفة رسانه خواند. همین تردید و همین ابهام خود میتواند موضوع همایشها، نشستها و ویژهنامههای نشریات مختلف باشد تا به راستی مشخص شود فلسفة رسانه چیست؟ به ویژه با پاگرفتن طرح بحثهایی چون رسانه و دنیای مجازی، رسانه و زیباییشناسی و... اهمیت این مهم بیشتر حس میشود. به هر حال همچون بحث بینارشتهای دین و رسانه بحث فلسفة رسانه نیز پدیدۀ جدیدی است كه در ایران مورد توجه قرار گرفته است. ضعف مفرط فضای مطبوعاتی و انتشاراتی ایران در چاپ و نشر کتب دین و رسانه/ فلسفة رسانه نیاز به بازگویی ندارد. شاید بر خلاف حوزة دین و رسانه، حوزۀ فلسفۀ رسانه در فقری مطلق به سر میبرد و اینها در حالی است که زمزمههای پا گرفتن این دو رشته (دین و رسانه/ فلسفة رسانه) در فضای آکادمیک ایران مدتها شنیده میشود.
در راستای همین زمزمهها و شاید برای کاهش فقر علمی ما در حوزة فلسفة رسانه چندی است به همت انتشارات مهرِ نیوشا، کتابی با نام زیباییشناسی و فلسفة رسانه به سعی دکتر سیدحسن حسینی ـ ریاست سابق دانشکدة صدا و سیمای تهران ـ در 644 صفحه در قطع وزیری منتشر شده است. همان گونه که از نام کتاب پیداست، مقالات گردآوریشده در کتاب حول مباحث زیباییشناسی رسانه و فلسفة رسانه میچرخند. ادعای گردآورنده ـ كه در قالب یاداشتی در ابتدای كتاب خودنمایی میكند ـ آن است كه تلاش نموده بهترین مقالات مربوط به فلسفة رسانه را معرفی، ترجمه و چاپ کند. وی در پیشگفتار کتاب روش جمعآوری مقالات را این چنین توضیح داده است:
انگیزۀ غیر مستقیم و البته غالب راقم این سطور به چالش اصل مطالعات فلسفی در ایران معاصر بازمیگردد که چگونه میتوان و یا باید مطالعات فلسفی را در خدمت و استخدام علوم کاربردی قرار داد... ولی انگیزۀ مستقیم و آشکارتر تدوین این اثر، به طرح راهاندازی رشتههای جدید مطالعات فلسفی در علوم رسانهای و ارتباطات مدرن در کشور به طور عام و در دانشکدة صدا و سیما به طور خاص باز میگردد...
گردآورنده جا به جا متذکر میشود که غرض اصلی از گردآوری کتاب، آغاز یک مسیر است که به تدوین ادبیات اولیۀ علمی رشتۀ فلسفة رسانه منجر شود. دغدغهای شریف که بنیاد کتاب را تشکیل داده است. گردآورنده همچنین مدعی شده که از بیش از 50 کتاب مقالات را گردآوری کرده است و پس از ارائة برخی از مقالات در کارگاههای آموزشی فلسفۀ رسانه، نقد آنها و بازبینی و ویرایش آنها در کتاب به چاپ رسیدهاند.
با نگاهی به فهرست كتاب آن را سامانیافته در 3 فصل (به همراه نمایه) مییابیم:
فصل اول: فلسفۀ رسانه و ارتباطات
فصل دوم: رسانهشناسی و مطالعات فرهنگی
فصل سوم: مبانی فلسفی نظریههای زیباییشناختی
با توجه به عناوین فصلها به نظر میرسد تنها فصل اول در حیطۀ عنوان کتاب باشد و دو فصل دیگر، گرچه ارتباط وثیق و مهمی با رسانهشناسی دارند ولی خود میتوانستند موضوع دو کتاب جداگانه با رسالتی جداگانه باشند.
فصل اول کتاب حاوی 8 مقاله است که جز دو مقاله، باقی مقالات این فصل ترجمه هستند. مقالۀ گردآورنده با نام فلسفۀ رسانه چیست؟ـ كه از قضا اولین مقالۀ كتاب است ـ یك مقالۀ تالیفی است و همچنین مقالۀ دیگری به قلم دكتر علیاصغر فهیمیفر كه در آن به بررسی ماهیت رسانههای تكنولوژیك و تلویزیون با توجه به آراء نیل پستمن پرداخته است. عناوین دیگر مقالات این فصل عبارتند از:
1. جان لاک و مدل مخابراتی ارتباطات: غباری در برابر چشمان ما: گری رادفورد/ترجمۀ ساجد طبیبی
2. هایدگر ومکلوهان و ماهیت حقیقت مجازی: مایکل هایم/ ترجمۀ صدرا ساده
3. ضدمتنمحوری؛ فهم رسانههای مارشال مكلوهان: جوشا می روویتز/ ترجمۀ سجاد سلطانزاده
4. بیان هرمنوتیک از ارتباطات: گفتوگوی اصیل: گری رادفورد/ ترجمۀ امیرحسین فراهانی
5. اطلاعات و نظریۀ ریاضی ارتباط؛ دختر تلگرافچی وظیفهشناس: گری رادفورد/ ترجمۀ میثم بادامچی
6. تکنولوژی و متافیزیک: فردریک فری/ ترجمة مصطفی مهاجری
در نگاه كلی به این بخش، مترجمین نامهایی جدید هستند كه در عرصۀ ترجمۀ كتابهای فلسفی یا ارتباطات آنچنان شناختهشده نیستند. در میان مقالات این فصل، مقالۀ گردآورنده در تبیین فلسفۀ رسانه از آنجا که حاصل نگاه وی به این مقوله است، مقالهای جالب، خواندنی و محل بحث خواهد بود که میتواند سرآغاز بحثهای علمی شنیدنی و خواندنیای میان اهالی رسانه باشد. در بخش دوم این نوشتار مروری بر این مقاله خواهیم داشت.
نكتۀ قابل ذكر دیگر دربارۀ این فصل آن است كه عمدة مقالات از کتاب فلسفة ارتباطات نوشتۀ گری رادفورد استخراج شده است که در سال 2005 توسط انتشارات تامسِن در آمریکا منتشر شده است.
اما در این فصل (و در كلِّ كتاب) تنها مقالۀ كاملا تالیفی ـ متعلق به گردآورندۀ كتاب ـ حاوی نكاتی ارزشمند دربارۀ معنای فلسفۀ رسانه است كه میتواند خوراك مناسبی برای جدلهای قلمی دربارۀ صحت و سقم تلقی نویسنده از فلسفۀ رسانه باشد. جدلهایی كه در فضایی منطقی میتوانند آبشخور پاگرفتن یك بحث دامنهدار علمی و سازنده برای تبیین پایههای علم نوپدید فلسفۀ رسانه گردند. در ادامه مروری اجمالی خواهیم داشت به مبانی این مقاله؛
دكتر سیدحسن حسینی در ابتدای مقالۀ خود چنین میآورد:
مانند بسیاری از علوم میانرشتهای مشابه دیگر، به دلیل نسخ روش تبیین حدود و ثغور یك دانش در علوم جدید، هویت، ماهیت، روش و گسترۀ مسائل این علم كاملا مبهم و به تعداد متفكران و محققان آن متكثر و پراكنده است. شاید هم قدری عجولانه باشد تا برای دانشی كه از عمر آن مدت بسیار كوتاهی میگذرد به دنبال بنای چهارچوب نظری باشیم ولی به هر حال این نوشتار درصدد پاسخ به نام مقاله ـ فلسفۀ رسانه چیست؟ ـ است، به امید اینكه به نحوی در ابهامزدایی از آن موثر افتد. (ص، 17)
وی پس از بیان این مهم به طرح چهارچوب ظری نوشتار خود میپردازد و آن را به سه بخش تقسم میكند:
1. جایگاه فلسفۀ رسانه و نسبت آن با تقسیمات اساسی فلسفه
2. ماهیت فلسفۀ رسانه و هویت، روش و مسائل آن
3. فلسفۀ رسانه: گسترش مرزهای دانش یا ضرورتی بومی
نویسنده در بخش اول، كه درصد است جایگاه فلسفۀ رسانه را در سپهر مباحث فلسفی معاصر مشخص كند، پس از بیان تقسیمبندیهای رایج فلسفی به فلسفۀ مطلق، فلسفۀ مضاف و از منظری دیگر به فلسفۀ قارهایـاروپایی و فلسفۀ تحلیلی به بررسی جایگاه فلسفۀ رسانه در هر یك از این تقسیمات مشغول میگردد. ناگفته نماند كه نویسنده متذكر میشود تنها دلیل انتخاب این دو تقسیم، شهرت آنها است وگرنه خود واقف است كه تقسیماتی دیگر هم موجودند و یا اساسا از بسیاری زوایا این دو تقسیم محل مناقشه هستند. به هر حال از دیدگاه نویسنده و با توجه به دلایل موجود فلسفۀ رسانه را نمی توان فلسفۀ مطلق ـ آنچنانكه در فلسفۀ اسلامی از فلسفۀ مطلق مراد شده است ـ دانست و آن را باید از جنس فلسفههای مضاف خواند؛ حال هم میتواند مضاف به علم ـ علم رسانهشناسی و ارتباطات ـ باشد[1] و هم مضاف به امور. البته نویسنده اینجا یادآور میشود كه در بیان فلسفۀ غرب، فلسفۀ مضاف قسیم فلسفۀ مطلق نیست پس اگر میگوییم فلسفۀ رسانه، فلسفۀ مضاف است عنایت داریم به تعابیر متفلسفین ایرانیـاسلامی كه هر بحثی در دایرۀ وجودشناسی ـ هستیشناسی را مطلق میانگارند و غیر آن را مضاف.
نویسنده در پایان مدعی میشود كه بر اساس نگرۀ غربی، فلسفۀ رسانه دانشی است كه در اثر آمیزش حوزههایی خاص به وجود آمده و از روشهای رایج فلسفی بهرهمند شده است و به هیچ موضوع و یا مسائل خاصی متعهد نیست.
در تقسیمبندیای دیگر، گرچه تمایل فلسفۀ رسانه به فلسفۀ قارهای ـ اروپایی بیشتر است ولی نویسنده مدعی است آنچنان در دنیای مدرن، تعاریف هر یك از این تقسیمبندیها دستخوش تغییر و مناقشه است كه میتوان گفت فلسفۀ رسانه میتواند جزو هر دو باشد؛ چرا كه از نظر جغرافیایی بحث فلسفۀ رسانه در آكادمیهای آمریكا نضج گرفته است پس میتواند متعلق به فلسفۀ تحلیلی باشد (اگر جغرافیا را یكی از ملاكهای تقسیمبندی فلسفۀ تحلیلی و قارهایـاروپایی بدانیم) ولی با توجه به برخی شاخصهها جزو فلسفۀ قارهای نیز هست. این شاخصهها عبارتند از وجود مبنای معرفتشناسی متافیزیكی و درهم تنیدگی فلسفهها با زمینههای تاریخی، اجتماعی، جامعهشناختی؛ این در حالی است كه تاكید فلسفۀ رسانه بر عقلانیت، شباهت آن را با فلسفۀ تحلیلی بیش از پیش میكند.
نویسنده یادآور میشود كه اگر دیدگاه ریچار رورتی دربارۀ فلسفۀ تحلیلی را اختیار كنیم ـ كه فلسفۀ تحلیلی را محدود به فلسفۀ تحلیل زبان میدانست ـ آن گاه فلسفۀ رسانه كاملا در آغوش فلسفۀ قارهای آرام خواهد گرفت. همچنین نویسنده برای بیان این نكته كه با قاطعیت نمیتوان فلسفۀ رسانه را در یكی از این دو تقسیم ـ قارهای یا تحلیلی ـ گنجاند، یادآور میشود فلسفۀ رسانه از بسیاری تحولات مربوط به فلسفۀ قارهای و تحلیلی متاثر بوده است؛ برای نمونه بسیاری از مباحث فلسفۀ رسانه دربارۀ هویت رسانه متاثر از اگزیستانسیالیسم هایدگری و هرمنوتیك ارتباطات گادامری است. همچنین بسیاری از مباحث مطالعات فرهنگی و رسانه ناشی از نگاه اصحاب فرانكفورت و ضد ساختارگرایان است. در پایان و با توجه به نكات گفتهشده نویسنده بیان میكند كلا ادامۀ بحث نه تنها ابهامزدا نیست بلكه چالشبرانگیز خواهد بود. پس مدعی میشود:
فلسفۀ رسانه ماهیتاً نه تحلیلی است و نه قارهای؛ بلكه متاثر از هر دو است. شاید از چنین نتیجهای باید در صحت اصل تقسیمبندی شك كرد؛ نه البته شكی از جنس شك ریچارد رورتی؛ (ص، 28)
نویسنده در ادامه روش و جهت دانش فلسفۀ رسانه را متاثر از فلسفۀ قارهای و تحولات فلسفۀ تحلیلی میداند. وی در جایی مدعی میشود كه:
فلسفۀ رسانه از یك سو مطالعهای فلسفی و نظری از نوع فلسفههای مدرن و از سوی دیگر مرتبط با حوزۀ مطالعات اجتماعی و انسانی است. از این رو روشهای فلسفی محض ـ چه در مكاتب وجودشناسی محض فلسفی و چه در فسفههای تحلیل زبانی ـ از دایرۀ اصالت روششناسی این دانش خارج است. به عبارت دیگر عقل محض و استدلال مبتنی بر تعقل صرف و یا آنچه برای نمونه با تكیه بر نظریۀ اتمیسم منطقی راسل و یا منطق صوری فرگه بدان استناد میشود، جزو روشهای سازگار با مطالعات نظری حوزۀ یك پدیدۀ مدرن اجتماعی محسوب نمیشود. (ص،30)
نویسنده در بخشی مفصل از مقالهاش به تقسیمبندی فلسفه به نظری و عملی و تطبیق آن بر بحث فلسفۀ رسانه مشغول میشود كه علاقهمندان را توصیه به خوانش این بخش مهم میكنیم.
در بخش پایانی مقاله، دكتر حسینی مسائل دانش فلسفۀ رسانه را پس از توضیحی نسبتا مفصل این گونه برمیشمارد:
1. مبحث هستیشناختی رسانهای
2. مباحث معرفتشناختی رسانهای
3. مباحث زیباییشناختی رسانهای
4. مباحث اخلاقی رسانهای
وی در نهایت تلاش برای تبیین فلسفۀ رسانه در ایران و حتی تاسیس این رشته را در دانشكدۀ صدا و سیما ـ كه در دوران ریاست وی رخ داد ـ در راستای پاسخگویی به نیازهای نظری جامعۀ علمی كشور دانست و البته در جایی، مخاطب را از ورود به بحث بیهودۀ علوم بومی یا غیربومی پرهیز میدهد.
و اما بعد...
فصل دوم کتاب به طرح بحث مطالعات فرهنگی و رسانهشناسی میپردازد. عناوین مقالات این فصل عبارتند از:
1. موشکافی هورکهایمر و آدورنو؛ خوانش صنعت فرهنگ: جان دورهام پیترز/ ترجمۀ قاسم پورحسن
2. مطالعات دربارة رسانهها و فرهنگ: جان نگویت ارنی/ ترجمۀ رحیم قاسمیان
3. تحول نظریهها دربارة رسانه، دین و فرهنگ: ترجمۀ حسین کاجی
4. جامعة کثرتگرا در توافق جمعی و ارتباطات جمعی ویرث: اریک روزنباهلر/ ترجمۀ پروانه قاضینژاد
5. رسانهها در عصر دیجیتال: آنا اورت/ ترجمة رحیم قاسمیان
6. مطالعات اینترنت در قرن بیست و یکم: لورا . ج. گوارک/ ترجمۀ صفورا برومند
7. گزارش نیوسان؛ مطالعة موردی دربارة حسن متعارف: مارتین بارکر/ ترجمة سجاد سلطانزاده
نکتۀ جالب دربارة مقالۀ ترجمهشده توسط دكتر حسین كاجی این است كه مقاله بدون نام نویسنده است و مشخص نیست كار گردآوری است یا نوشتاری از یك نویسنده است.
مقالات این بخش (و حتی یک مقاله از فصل اول) عمدتاً از کتاب متون محوری در پژوهش رسانه ویراستۀ الیهو كاتز، جان پیترز و تامار لیهبس انتخاب شده است. در این فصل حضور نامهایی آشنا در میان مترجمین (رحیم قاسمیان و دكتر حسین كاجی) جالب توجه است.
فصل سوم کتاب نیز به بررسی مبانی فلسفی نظریههای زیباییشناختی میپردازد:
1. سارتر، فلسفة نیستی و ملودرام مدرن: آندرپاستی کواچ/ ترجمة مهدی رحیمیان
2. واقعگرایی، رابطة وابستگی مستقیم و مناقشات حلناشدنی زیباییشناختی: جان بِندر/ ترجمۀ محمد شهبا
3. بررسی ادراک لذت و هنر از منظر زیباییشناختی: كرولین کورسیر/ترجمۀ سیدمجید کمالی
4. زیباییشناسی طبیعت: مالکوم باد/ ترجمۀ محمد شهبا
5. شباهتهای خانوادگی و تصمیم دربارة هنرها: موریس مندلباوم/ ترجمۀ بابک گرانفر
6. هنر در دنیای ارتباطی رایانه: زیباییشناسی دیجیتال: مارک آندر ژویک/ ترجمۀ صفورا برومند
عمدة مقالة این فصل نیز از کتاب زیباییشناسی، مفاهیم انتقادی در فلسفه ویراستۀ جیمز یونگ برگزیده شده که در سال 2005 توسط انتشارات راتلج منتشر شده است. حضور مترجمین نامآشنایی چون مهدی رحیمیان و محمد شهبا در این فصل قابل ذكر است.
به هر ترتیب، كتاب زیباییشناسی و فلسفۀ رسانه كه مجموعهمقالاتی پراكنده با رویكرد فلسفۀ رسانه است را بایست یكبار خواند به ویژه آنكه در این حوزه آنچنان كه باید و شاید دستان ما پر نیست. دربارۀ كیفیت ترجمهها نیز اصحاب ترجمه بایست نظر بدهند گرچه مترجمین ناماشنا در این كتاب حضور دارند ولی باید دربارۀ دیگران با دقت نظر داد. انتخاب متون نیز عمدتا از 3 كتاب رخ داده است كه همین پیوستگی درونی مطالب را افزایش می دهد اما آیا در میان مقالات نیز آن پیوستگی مشهود است یا خیر در این بره می توان تعریضاتی داشت از جمله اینكه میشد در فصل اول و دوم مقالاتی معتبر به قلم بزرگان رسانه و فلسفه چون ساموئل وبر، والتر بنیامین، ژاك دریدا، ژاك ایول، جیمز كری، والتر اُنگ، مارشال مكلوهان، نیل پستمن، دیوید مورلی و راجر سیلورستن را گردآوری كرد.
در هر صورت خواندن این کتاب را به همۀ علاقهمندان مباحث رسانه توصیه میكنیم. کتابی با شمارگان 1500 نسخه و با قیمت 12000 تومان؛
***
یكی دیگر از كتبی كه در سال 1388 و در حوزۀ بحثهای فلسفی رسانه منتشر شده، كتابی است با نام تكنولوژی رسانهای از منظری انتقادی[2] نوشتۀ یوست ون لون[3] كه با ترجمۀ احد علیقلیان و ویراستاری علمی بیژن عبدالكریمی توسط انتشارات همشهری به چاپ رسیده است. نكتۀ مهم آنكه گویا انتشارات همشهری به موازات راهاندازی فعالانۀ مركز مطالعات رسانهای خود و همچنین وبسایت مربوطه درصدد است مجموعهای از كتب معتبر دربارۀ مبانی رسانه را منتشر كند كه این رویداد فرخنده را بایستی به فال نیك گرفت.
كتاب تكنولوژی رسانهای ـ با شمارگان نامتعارف 1100 نسخه و به قیمت 4500 تومان ـ دارای یك ویژگی مبتكرانۀ ظاهری است و آن قطع كمتر دیدهشدۀ خشتی و صفحهآرایی آكادمیك متن كتاب است كه در كنار هر بند، خلاصهای از آن به همراه پاورقیهای مرسوم كار شده است. همچنین ویراستار علمی كتاب ـ كه خود از اساتید حوزۀ فلسفه است ـ تا جایی كه توانسته در متن و در حاشیۀ كتاب به توضیح مجملات متن پرداخته به گونهای كه خوانش كتاب برای علاقهمندان بیخبر از مباحث فلسفی هم كارگشا و درسآموز خواهد بود. به این اضافه كنید واژهنامۀ تفصیلی انتهای كتاب را كه تكتك واژههای مهم متن را در حد بضاعت كتاب ترجمه، توضیح و رمزگشایی نموده است؛ نمایه و كتابنامۀ ضمیمۀ آن هم سروشكلی كامل به اثر بخشیدهاند. اینها وقتی جلب توجه میكنند كه بدانیم بسیاری از كتب موجود در بازار ایران، چه تالیفی و چه ترجمه، حتی كمتر از این را هم دارا نیستند و گاه برای یافتن یك نمایه یا واژه بایستی كل كتاب را زیر و زبر كرد؛ شكیل بودن صفحهآرایی و طرح جلد و خلاقیت در این حوزهها پیشكش.
گذشته از شكل ظاهری كتاب و طرح جلد زیبای آن، دربارۀ محتوای درونی كتاب باید گفت كه نوشتۀ متفكری هلندی است؛ وی استاد تحلیل رسانه در مدرسۀ تحلیل فرهنگی دانشگاه ناتینگهام تِرِنت است. وی متولد سال 1967 است و كتابش را در سال 2005 به چاپ رسانده است آن هم با نام اصلی و كامل تكنولوژی رسانهای از منظری انتقادی (طرح مباحثی در حوزۀ مطالعات فرهنگی و رسانهای). از جمله دیگر كتب معتبر وی به كتاب خطر و فرهنگ تكنولوژیك منشتره به سال 2002 میتوان اشاره كرد. ترجمۀ این كتاب از آنجا كه دایرۀ بستۀ اسامی نویسندگان و پژوهشگران رسانه را میشكند، ارزشمند است، تا ما فراتر از نامهای تكراری پستمن، هایدگر، هابرماس، مكلوهان، فیسك، ترنر، گیدنز، هال، مورلی، هوور، شولتز و استوت و كلارك و ...نامی جدیدتر هم بشنویم.