در حال بارگذاری؛ صبور باشید
منبع :
شنبه

۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۰

۱۹:۳۰:۰۰
44179

بهترین جا، مقابل تلویزیون است!

پرسشی در همان ابتدا ذهن را مشغول می‌كند؛ این‌كه در مطالعات رسانه‌ای مباحثی وجود دارد که جزو بحث‌های نظری هستند. بحث‌های آکادمیک صرف هستند.

پرسشی در همان ابتدا ذهن را مشغول می‌كند؛ این‌كه در مطالعات رسانه‌ای مباحثی وجود دارد که جزو بحث‌های نظری هستند. بحث‌های آکادمیک صرف هستند. این بحث‌ها ـ که در مطالعات رسانه‌‌ای شمارشان کم هم نیست ـ با رسانه‌ای مثل رادیو یا تلویزیون که با تولید و آنتن و عمل سرو کار دارند، چه نسبتی دارند؟ اساساً‌چقدر مفید هستند؟ چقدر ضرورت و کارآیی دارند؟

ببینید وقتی كتابی دربارۀ روش گزارشگری نوشته می‌شود، یعنی یك گزارشگر باتجربه یا موفق نشسته و آن‌چه خودش در سال‌ها به آن رسیده است را قلمی كرده تا بقیۀ گزارشگرها مانند آن عمل كنند. این جور نوشته‌ها می‌توانند بسیار راهگشای آیندۀ كاری بقیه باشند؛ یعنی می‌آیند یك‌سلسله چهارچوب‌ها را تعیین می‌كنند تا بعدی‌ها بتوانند از آن‌ها استفاده كنند.. پس دو گروه پیدا می‌شوند؛ یک گروه می‌توانند دانشی که در سینه‌شان است و تجربه‌ای که دارند را بنویسند. یک گروه هم هستند که از این تجربیات به یک استنباط‌های کلی می‌رسند؛ یعنی چهارچوب‌های نظری را استخراج می‌کنند. اگر شما چهارچوب نظری داشته باشید، می‌توانید مبتنی بر آن، تکنیک‌ها و شیوه‌ها و راه‌های کاربردی هم داشته باشید. پس یک آدم‌های خاص‌تری با ذهن خاصی باید بنشینند و آن چهارچو‌ب‌ها را استخراج کنند. چهارچوب اولیه اختراعی نیست بلکه کشفی است ولی تکنیک‌ها اختراعی هستند. راه‌هایی که در تولید هست، ابداعی است. چیزی که یک نفر پیدا می‌کند، شاید دیگری هیج وقت پیدا نكند. ممكن است كسی تجربه‌ای را از سر گذرانده باشد و آن را هم نقل كند ولی خودش نتواند یا متوجه نباشد كه در سلسله‌ای از تجاربش یك مبنا و یك روال منسجم حضور دارد و این را یك آدم دقیق، با ذهنی پیچیده یا نظریه‌پرداز درمی‌‌یابد. پس چهارچوب نظری حقیقتی است که یک نفر باید آن را نشان دهد.

باور کنید اگر در حوزۀ نظری كار نكرده باشیم، ممكن است در كاربرد دقیقا متفاوت با رویكردها عمل كنیم. رویكرد، متفاوت با چهارچوب نظری است؛ یعنی شما تمایل دارید به این نقطه برسید (مثلا در رسانۀ جمهوری اسلامی این اهداف مهم هستند) ولی وقتی حركت می‌كنید روش حركت، راهی كه انتخاب كرده‌اید و تكنیك‌ها، همه، شما را به جایی غیر از هدفتان می‌رسانند یا با رویكردی متفاوت جلوه‌گر می‌شوند. به همین دلیل امیدوارم در همایش دین و رسانه مطرح شود که هنجار رسانۀ جمهوری اسلامی ایران چیست؟ چه تفاوتی با هنجارهای دیگر دارد؟ یكی از خوبی‌ها چهارچوب‌های نظری این است كه شما می‌توانید بر اساس آن‌ها آزمون‌سنجی، رصد، پیشگیری و نظارت كنید. می‌توانید اِعمال مدیریت کنید. بنابراین این دو ـ كاربرد و نظریه ـ از هم جدا نیستند. شاید از ضعف‌های اساسی ما در ایران همان کمبود چهارچوب‌ها باشد.

 

البته باید تلاش شود تا بحث‌های آكادمیك و كاربردی جایی با هم تلاقی كنند.

فکر می‌کنم راهی که سازمان می‌رود، درست است؛ یعنی دانشکده‌اش را توسعه داده است. جایی كه بچه‌ها مباحث نظری ارتباطات و شاخه‌های‌اش را دنبال می‌كنند. اکثر بچه‌های صدا و سیما ـ که در دانشکده مشغول هستند ـ به طور دائم بین آن چهارچوب‌های نظری و عملی رفت آمد دارند. برای نمونه بحث مدیریت استراتژیک، چهارچوب‌های نظری کلانی دارد. در دانشگاه مدیریت و دانشکده‌های مدیریت استراتژیک ـ گرایش‌های فوق لیسانس و دکترا ـ بحث‌های نظری‌ای می‌شود كه وقتی مدیران سازمان در این دوره‌ها شرکت می‌کنند، بر رفتارشان تاثیر می‌گذارد. چون که درگیر با کار و عمل هستند، اطلاعات استراتژیك خودشان پراكنده است كه با شركت در این دوره‌ها منظم شده و با ذهنی شفاف‌تر عمل می‌كنند.

البته فکر می‌کنیم این ارتباط دوطرفه است؛ گاهی باید به مدد این چهارجوب‌های نظری کمک کنیم بچه‌هایی که در حوزۀ کاربردی هستند، مجموعه‌اطلاعاتشان را منظم کنند و گاهی برعکس، آن‌هایی را که در حوزۀ نظر هستند به حوزۀ تولید متصل كنیم تا خیلی دور از واقعیت نمانند. البته برخی مباحث نظری مباحثی است كه عمومیت دارند و ما هم می توانیم استفاده كنیم ولی برخی تخصصی‌تر هستند یا بهتر است بگوییم ویژۀ یك بوم، فرهنگ یا شرایط حاكمیتی هستند كه  مال ما نیست. برای نمونه در ادبیات ارتباطات برای بازاریابی هم مباحثی هست؛ ولی به درد ما نمی‌خورد؛ چون مربوط به آن رادیو و شبکه‌های تلویزیونی خاص است. آن‌ها مسئله‌شان رقابت در بازار اقتصادی و ما رقابت در پیام است.

 

این پرسش به عنوان پرسش محوری ما است كه آیا مانند بقیۀ علوم انسانی، برای دانش رسانه‌ای هم می‌شود مرز دینی و غیردینی قائل بود؟ به تعبیر دیگر آیا می‌توانیم دانش رسانه‌ای دینی داشته باشیم؟ یا حداقل بگوییم دانشی که متاثر از دین است؟

ما در ایران بیشتر دانش ارتباطات داریم تا دانش رسانه. ارتباطات یک کلمۀ عام است و در ارتباطات، ارتباطات جمعی هم خوانده می‌شود ولی رسانه یک گوشه‌ای از ارتباطات است. به همین دلیل هیچ کس از دانش ارتباطاتی که در بازار علم امروز ما هست، نمی‌تواند بهرۀ کامل ببرد. بی‌بهره نیستند ولی تخصیصی می‌خورد که آن تخصیص هم رسانه است. حالا در بعضی کتاب‌ها به امر رسانه هم پرداخته شده است ولی تقریباً به رسانه هیچ پرداخته نشده است. برای این منظور باید دانشکده‌های اختصاصی پیدا شوند. ما می‌گوییم دانش احساسات، خنثی است؛ در آن می‌توانید با احساسات دینی فکر کنید؛ ولی ویژگی یک ارتباط دینی چیست؟ عناصر اصلی‌اش كدام‌اند؟ عناصر مقوم‌اش چیستند؟ برای ارتباط سیاسی شما می‌توانید راه پیدا کنید، برای ارتباط اجتماعی کتاب هست، برای ارتباط سازمانی هم هست ولی برای ارتباطات دینی چه؟

 

یعنی ارتباطات متدینین با هم، ارتباط انسان با خدا؟

حالا چه در بعد انسان و خدا و متدین با متدین و چه در ارتباطات میان‌فردی. همیشه این مثال را می‌زنم دربارۀ روابط اجتماعی كه وقتی 5 نفر آدم با هم می‌روند كوه و برمی‌گردند و در طول سفر می‌گویند و می‌خندند، به نظر یك دست می‌آیند ولی شما در توصیف آن‌ها گاهی می‌گویی فلانی كه دیندار است. این یعنی او برخلاف بقیه یك‌ تفاوت‌هایی دارد. یك ویژگی‌های خاصی دارد كه او را از بقیه متمایز می‌كند. پس رفتار دینی در حوزۀ عمومی نشانه‌هایی دارد. پس ارتباط دینی هم باید نشانه‌هایی داشته باشد.

 

در بیان شما گویا ارتباط دینی هم‌عرض ارتباط سیاسی و ... است. اگر تلقی من درست باشد، می‌شود همین ارتباط دینی را در ارتباط سیاسی هم وارد و مطرح کرد؛ برای نمونه در تعامل‌های سیاسی كسی كه سیاستمدار دینداری است یا یك نظامی كه بر اساس دین عمل می‌كند، دارای ویژگی‌هایی است.

ببینید همین که من به شما نگاه می‌کنم، ارتباط است. یک آقایی ریشش را کوتاه می‌کند، یکی بلند می‌کند، یکی موی سرش را از این طرف می‌زند؛ این‌ها همه ارتباط است. امروز ممکن است یک نفر سیاست را متفاوت با دیگری معنا كند ولی ارتباطات دینی پایه‌اش بر بایدها و نبایدهای دین است و می تواند این ارتباطات دینی در همۀ ساحات شكل بگیرد، منتهی با تفکیک. یعنی در سیاست تخصیص خودش را پیدا کند؛ برای نمونه وقتی من در حال گفت‌وگو با زنی، سرم را پایین می‌اندازم، ناظر بیرونی حدس می‌زند من و آن زن نامحرم هستیم. پس نوعی از ارتباط شكل گرفته است با این‌كه من به آن زن نگاه نكردم. می‌خواهم بگویم ارتباطات دینی نشانه‌هایی دارد. بنابراین باید این پایه‌ها را پیدا کرد. حالا در رفتار فردی، در رفتار جمعی. در ارتباطات جمعی نشانه‌های‌اش چیست؟

 

ظاهراً نظر شما رسیدن به شاخصه‌هایی است؟

بله! در ارتباط سیاسی هم باید اصولی داشته باشیم و پایگاه‌های سیاسی را تشخیص دهیم. اصلاً هنجارپذیری سیاسی چطور انجام می‌پذیرد. بچه‌ها چطوری یاد می‌گیرند، رای بدهند و مشارکت سیاسی داشته باشند. در ارتباط دینی هم باید به همین شكل عمل شود؛ برای نمونه به ما توصیه شده است كه فرزندانتان را به مسجد و نماز جماعت و آیین‌های دینی ببرید تا ارتباطات دینی پیدا كند. پس برای ارتباطات دینی‌اش فکر شده است. الان برای نحوۀ ردشدن كودكان از خیابان شعر درست می‌كنند، كلا دربارۀ ارتباطات اجتماعی خیلی كار شده و باید به همین شكل در حوزۀ ارتباطات دینی هم كار شود. منتهی چهارچوب‌سازی نشده است. هیئت‌های مذهبی یکی از مراکز عمدۀ ارتباطات دینی است. آقا و خانمی که از جلوی مسجد رد می‌شود یا آمده داخل هیئت مذهبی، ممکن است حس کند ظاهر و وضعش مناسب نیست. یعنی چی؟ یعنی ارتباط برقرار نمی‌کند. ممکن است دکمه‌اش را كه خیلی باز است ببندد یا آن خانم كه فکر می‌کند وضع ظاهرش مناسب نیست، یک مقدار خود را درست كند، این همان ارتباطات است كه باید فرمش بدهیم، قوامش بدهیم.

 

فکر می‌کنید ترکیب بین رسانه و دین چقدر روا است؟ چقدر علمی است؟

ببیند وقتی چهارچوب‌ها درنیامده معیاری برای رد یا تایید این تركیب‌ها نداریم. اگر رادیو معارف ـ به این دلیل كه در آن از دین می‌گویند ـ رسانۀ دینی است كار مرد هم كار دینی است؛ چون خدا گفته كار مرد برای ارتزاق خانواده‌اش جهاد است و جهاد هم كه مفهومی دینی است. حوزۀ، دین به یک معنا شامل همۀ امور زندگی است. من رد نمی‌کنم این نگاه به رسانۀ دینی را (نگاهی كه اگر رسانه‌ای در خدمت دین بود، دینی است) ولی خب، با این نگاه، رادیو پیام هم دینی می‌شود.

 

همین را می‌خواهم بگویم. برخی در بحث سینمای دینی و غیردینی می‌گویند آن سینمایی كه دغدغه‌اش دین است، می‌شود سینمای دینی ولی آن‌كه دغدغه‌اش سرگرم كردن صرف است، دینی نیست.

اگر منظورتان از دین، اسلام است كه به همۀ امور زندگی توجه دارد. پس ما هم باید به همۀ امور مردم توجه کنیم. البته با چهارچوبی که دین گفته است. پس اگر با آن‌چه دین گفته نسبت داشته باشد می‌شود دینی. ولو خواب مومن كه می‌شود عبادت. غرض این است كه بگویم نمی‌توانیم تعاریف موجود در حوزۀ دین و رسانه را رد یا تایید كنیم. وقتی دین به همۀ امور توجه دارد، وقتی خواب دینی و غیردینی داریم، وقتی كار مرد می‌تواند جهاد باشد، پس رسانه‌ای كه در خدمت دین هست، هم دینی است دیگر. حتی رادیو پیام هم می‌تواند رسانۀ دینی باشد. این‌ها حكایت می‌كند كه ما چهارچوب‌ها را درنیاوردیم.

 

شاید در رادیو كه حوزه‌ها تفكیك شده‌اند ـ رادیو تجارت، رادیو سلامت و... ـ بتوان گفت مثلا رادیو معارف، دینی است ولی در سینما و تلویزیون كه حیطه‌ها به هم درآمیخته، خیر!

می‌خواهم از سینما و تلویزیون دفاع کنم. شما در کوچه‌ای هستید که چهار تا سوپری در آن است و اصلاً خشکشویی ندارد. سوپری دوم به بعد شغلش حرام است؟ نه! شما بدانید تلویزیون در همۀ دنیا و در ایران کارکردش تفریحی است، بعد اطلاع‌رسانی. مردم در زمان آ‌سایششان تلویزیون را روشن می‌كنند. نوجوان وقتی مشقش را نوشت تلویزیون نگاه می‌كند. این خاص ما نیست، مال همه جا است. خبر برای‌شان به اندازۀ سرگرم شدن مهم نیست. در دنیا و ایران اکثر خلاصۀ اخبار را گوش می‌کنند. این معنای‌اش این است که باید شبکه‌ای داشته باشید با 6 الی 7 ساعت برنامۀ تفریحی و سرگرمی. الان در محیط رقابتی نمی‌توانید عرصه را به رقیب بسپارید. ناچارید یک جوری خودت را آرایش بدهی تا بتوانی در کنار رقبای‌ات، رقبایی که رقیب پیام تو هستند، خودت را حفظ کنی. 30 سال پیش بچه‌ها از خانه بیرون می‌زدند. الان امکان این کار نیست. اکثر بچه‌ها ناچارند در آپارتمان‌ها بمانند. پس باید برای بچه‌ها فكری كرد. اكنون دنیای بچه‌ها رسانه‌های حاشیه‌ای را شكل داده است. در كنار تلویزیون بازی‌های رایانه‌ای آمده است. به دست همۀ بچه‌های عالم كه نمی‌توان كتاب داد. به هر حال باید به كمك رادیو، تلویزیون و سینما آن 7 تا 8 ساعت تفریح را پر كرد.

 

چقدر موافقید كه بخش زیادی از وظیفۀ دینی‌كردن جامعه را روی دوش تلویزیون بگذاریم؟ چرا كه تاثیرگذاری، قدرت سحرش، قدرت ارتباط‌گیری‌اش و دیگر كاركردهای‌اش بالا است؟ چقدر با غلبۀ رسانه‌های تصویری در این بحث موافقید؟

كسی نمی‌تواند قضاوت دقیقی در این باره داشته بشد. حكایت ما حكایت آن زنی است كه كره‌الاغش را مدام می‌برد بالای پشت‌بام و می‌آورد پایین تا روزی كه كره‌الاغ بزرگ شد و دیگر نتوانست بیاوردش پایین. ما هم این ماشین، تلویزیون و تكنولوژی را برده‌ایم بالای بام. جایش اینجا بوده یا نبوده دیگر الان پشت بام است و باید كاری كرد. باید فكری برای جنگ اطلاعاتی بزرگ بعدی كرد. الان در دنیا فوتبال شده حوزۀ هویت ملی؛ فوتبال یک نقش استثنایی پیدا کرده است. بازیگرها و هنرپیشه‌ها چه جایگاهی پیدا کرده‌اند؟ به ستارگان می‌گویند نخبگان بی‌مسئولیت! یعنی چه؟ بازیگر فوتبال در ازای تغییری كه در محیط اطرافش ایجاد می‌كند ولی هیچ مسئولیتی نسبت به تغییرش ندارد.

 

این‌که چه روزنامه‌ای بخواند، چه موسیقی‌ای را گوش کند.

بله! وقتی بازیکن انگلیسی‌ای رفته بود به یك کشور آفریقایی، شهر تعطیل شده بود. همۀ شهر آمده بودند برای دیدن این بازیکن. این از بحث‌های مهم ارتباطات است. نمی‌خواهم بگویم خوب است یا بد. فقط می‌خواهم واقعیتی را تشریح كنم.

 

جایگاه ما كجاست؟ چرا فکر می‌کنیم باید این هشت ساعت فراغت مردم را با رسانه پر كرد؟ بچه‌ها به جای آن‌كه وقتشان را با خانواده‌های‌شان پر كنند، با رسانه پر می‌كنند. رسانه‌ها جای ارتباطات خانوادگی را گرفته‌اند.

قبلاً ‌هم که تلویزیون نبود، چقدر خانواده با بچه‌های‌اش همراه بود؟ بچه می‌رفت در كوچه و خیابان وقت خودش را آن‌جا پر می‌كرد. از نسل خودتان و پیش از خودتان بپرسید. بچه‌ها یک لحظه در خانه نبودند. ما خودمان همین‌طور بزرگ شدیم. همه در کوچه بودند. با خانواده شام و ناهار و صبحانه یا اگر مهمانی یا چیزی بود دور هم جمع می‌شدیم. شب‌های زمستان دور هم جمع می‌شدند. البته همیشه این طور نبود. در این جمع‌ها حافظ‌خوانی داشتند، كشكول‌خوانی داشتند. اصلا برخی از علماء این كشكول‌ها را نوشتند برای همین وقت‌ها. آیا کشکول مرحوم طبرسی را می‌شود در رادیو خواند؟ این مرد این قدر فهیم بوده که محیط را می‌شناخته؛ می‌دانسته همه شیرین‌زبان نیستند، همه خوش‌زبان و مجلس‌گردان نیستند. این کمکی است برای این‌که بخوانند و بخندند. این حرف‌ها ـ كشكول‌ها ـ در رسانۀ هفت‌نفری ـ خانواده‌ها ـ مجاز است گفته شود ولی ممکن است در رسانۀ دیگر مجاز نباشد. ببینید آن‌چه خارج از ارادۀ من و شماست، فشار جامعۀ مدرن بر خانواده‌هاست. امروزه استرس‌ها نقش مهمی در خانواده‌ها ایفا می‌كنند. مثلا در همین شهر تهران نرسیدن یا دیر رسیدن سرویس مدرسه...ترافیك... با نهادها درگیر هستید؛ نهادهایی كه اجازه نمی‌دهند مطابق میل‌ات رفتار کنی. مطابق قول برخی جامعۀ مدرن موجب اضطراب است. الان مثل 50 سال پیش نیست. رشد پدیدۀ تلویزیون محصول خواست مردم است كه می‌خواهند در پناه آن از زیر فشار شهر خلاصی یابند. الان موسیقی کارکرد عجیبی دارد. موسیقی در دنیا موضوعش در حال عوض شدن است. موسیقی در دنیا یک کارکرد عمده است. موسیقی مانند روغنی است که مانع اصطكاك دو تا چرخ می‌شود. آدمی که در ترافیک نشسته، موسیقی خلاصش می‌کند. جامعۀ مدرن معنای بعضی چیزها را عوض کرده است. دیگر خیلی چیزها در اختیار ما نیست. اصلا شما اگر بخواهی بروی پارك تا از روزمرگی خلاص شوی با مشكل دیگری روبه‌رو می‌شوی: تراكم جمعیت در پارك‌ها. هر جایی که می‌روید، شلوغ است. حریم نداریم. همیشه وسط هستیم. پس بهترین جا مقابل تلویزیون است!

 

اساساً رادیو ـ به عنوان محل اصلی فعالیت شما ـ و تلویزیون چه ظرفیتی برای انتقال مفاهیم دینی دارند؟ مایل‌ام دیدگاهی مقایسه‌ای میان این دو رسانه داشته باشید.

خود ما هم به دنبال پاسخ روشن عینی به این پرسش هستیم. كه این ظرف ـ رسانه‌های مدرن ـ چقدر قابلیت دارند. ما به رسانه دست یافته‌ایم ولی هنوز زبان رسانه‌ای‌مان فصیح و بلیغ نشده است. البته فصاحت و بلاغت زبان رسانه‌ای‌مان با ده سال پیش قابل مقایسه نیست ولی هنوز الکن است. سریال‌های ماه مبارک رمضان این سال‌ها با هشت سال پیش، قابل مقایسه نیست. بالاخره این زبان باز شده است ولی هنوز فصیح و بلیغ نشده است. هنوز راه دارد تا بتواند به درستی پیام دین را برساند. اعتقاد دارم رادیو، بلاغتش در کار دینی بیشتر از تلویزیون است. در جایی نوشته‌ام که بخواهید معارف دین را از یک رسانه به رسانۀ دیگری بیاورید، هم دچار تنزل و هم تقلیل می‌شود. همیشه گفته‌اند زبان ناتوان است. آدم اول باید چیزی را بفهمد و وارد سینه‌اش كند. تا این‌جا می‌شود رسانۀ من. حالا بیان این یافته برای بقیه از طریق رسانۀ زبان، خیلی كار سختی است. چقدر از مفهوم منتقل می‌شود و چقدر فنا می‌شود؟

 

عرفا همیشه گله دارند از زبان!

حالا اگر بخواهید هم بگویید ـ رسانۀ رادیو و تلویزیون ـ هم نمایش دهید ـ رسانۀ تلویزیون ـ كار بسیار مشكل‌تر می‌شود. البته این تنزل و تقلیل در منبر هم هست. برای مثال حضرت علی (ع) می‌فرمایند مردم من به راه‌های آسمان آشناترم تا به راه‌های زمین. خب! این حقیقت ساكن در سینه را چطور می‌خواهید برای مردم بازگو كنید؟ حقیقت باطنی این گونه است.

 

شما معتقدید که قدرت انتقال مفاهیم در صدا و کلام بیشتر است؟

قدرت انتقال در رسانه‌های صوتی مانند رادیو بیشتر است و قدرت تاثیر در تلویزیون بالاتر.. ولی باید فایده‌اش را بررسی کنیم؛ ببینیم دنبال چه نوع تاثیری و چه اندازه از تاثیر هستیم. ما سریالی را ماه رمضان چند سال پیش نشان دادیم كه در آن شیطان یک‌بار در نقش مرد و یک‌بار در نقش زن بود. خُب! حقیقت شیطان همین است. در رادیو یا منبر اگر بگویید شیطان وسوسه‌ات می‌کند، به تعداد آدم‌هایی که پای این دو رسانه هستند، تفاسیر متفاوت شكل می‌گیرد ولی در تلویزیون به حداقل تفسیر می‌رسید؛ چون تصویر، خودش را تحلیل می‌کند.

 

این‌که می‌گویید، درست است. به اصطلاح در رسانۀ منبر و رادیو مخاطب فعال‌تر است. ذهنش و تخیلش فعال و درگیر است. در ادبیات هم همین‌طور است ولی بگذارید بحث را عقب‌تر ببریم. اینکه شما دارید تخیل چقدر با نفس‌الامر شیطان ارتباط دارد؟ وقتی تصویر نشان داده می‌شود با آن همه مونتاژ و رنگ و نور، چقدر نسبت دارد با آن نفس‌الامر؟

به شیطان خیلی نزدیک است. می‌دانید چرا؟ مثالی می‌زنم. در رادیو می‌شنوید كه در جریان یك تصادف تعدادی از هم‌وطنان‌مان كشته شدند. در وهلۀ اول شنونده این را از ناكارآمدی حكومت می‌داند تا خواب‌آلودگی راننده‌ها. ولی وقتی تلویزیون، نوع ماشین‌ها، شرایط جاده، سخن شاهدان و...را نشان می‌دهد، تحلیل‌ها عوض می‌شوند. تصویر 70% پراکنش تفسیر را جمع می‌کند.

 

واقع‌نمایی‌ تصویر بیشتر است؟

به هر حال می‌خواهم بگویم درك درست تفاوت‌ تصویر با كلام مكتوب و شفاهی می‌تواند به كار آید؛ برای نمونه از همین مثال می‌شود به تعلیق‌سازی رادیو رسید كه این تعلیق‌سازی‌اش می‌تواند تفسیرساز باشد. پس باید در تنظیم خبر رادیو بسیار دقت كرد. در مقابلِ رادیو، تلویزیون ابزار گران‌تری است. هم در قیمت خود گیرندۀ تلویزیون و هم در تولید برنامه‌های تلویزیونی. تهیه و پخش سخنرانی آیت‌الله‌العظمی جوادی آملی در رادیو، هزینه‌اش به مراتب كمتر از پخش تلویزونی آن است. با همۀ این، تاثیر تلویزیون بیشتر است.

 

ببینید وقتی شما با كلام مفهوم را منتقل می‌كنید، یك اتفاق رخ می‌دهد و با تصویر اتفاقی دیگر. وقتی می‌خواهید با تصویر كار كنید، هم كلام دارید، هم موسیقی، هم تصویر...یعنی انگار یك چیزی بیشتر از كلام دارید...چیزی اضافه بر كلام شده است.

می­خواهم بگویم تلویزیون زبانش در بیان دینی، ذاتا فصیح نیست؛ چون برخلاف كلام كه فارغ از نمادسازی است، تصویر مدام در حال پردازش نماد است.

 

پس مشکل نمادسازی است؟

بچه که بودم كتابی داشتیم به نام عاق والدین كه در ابتدای آن، عكس حضرت سلمان (ع) بود كه می‌دید از قبری آتش شعله می‌كشد. آتشِ عذاب یك عاق والدین‌شده...آن تصویر هنوز در ذهن من است و تصور مرا از عاق والدین تشكیل داده است. چند سال پیش، سازمان می­خواست فیلم امام حسین (ع) را بسازد... گفتم تصوری که از حضرت زینب (س) و تل زینبیه هست، را چه كنیم؟ چگونه به تصویر بكشیم تا این تصور نشكند.

 

رمان این مشکل را ندارد؟

رمان به شما واگذار می­کند؛ یعنی نویسنده می­گوید تل زینبیه و .... و شما می‌مانید و تخیلتان. رمان تخیل‌ساز است. من سئوالی دارم. مگر نشان دادن تصویر یا صورت معصوم حرام است؟ حرام که نیست. پس چرا نشان نمی­دهید؟ اصلاً نه الان! از قدیم هم نشان نمی­دادید! سریال امام رضا (ع) ساخته می‌شود ولی صورت امام رضا (ع) به شکلی محو می‌شود. چرا؟ برای این‌که تصویر با ساختۀ ذهنی هزارسالۀ من شیعه، ناسازگار است. یک جاهایی اثرش قوی است ولی فصاحت ندارد اثرش زیاد است ولی فایده­اش کمتر است. اثر با فایده دوتاست. هیچ کس نباید از قدرت و اثر تلویزیون غافل باشد ولی دربارۀ فایدۀ آن باید تأمل کرد. به همین دلیل اصرارم این است كه نگذارید رسانۀ منبر تعطیل شود. ما در تبیین دین و امور دینی هم به رادیو احتیاج داریم، هم به رسانه­های مکتوب. یک وقت سریالی كه بین مردم گل می‌كند، تكه‌كلام‌های‌اش هم بین مردم رایج می‌شود ولی به محض پایان سریال ـ حالا بسته به نوع كار ـ پس از مدتی مردم فراموشش می‌كنند؛ چون با قوۀ احساس آن‌ها درگیر بوده است. پس ما نباید خیلی روی این رسانه برای تلقین معارف در بلندمدت حساب باز كنیم. باید به كمك دیگر رسانه‌ها فهم و درك مردم را بالا ببریم. رسانۀ تلویزون در كنار آن‌ها كمك خوبی است و به تلقین كار كمك می‌كند ولی همه چیز نیست.. یك زمانی تابلوهایی بود با این نام: فروشگاه پوشاک کودک پینوکیو! چون زمان پخش آن انیمیشن و تاثیرگذاری‌اش بود ولی الان دیگر اهمیتی ندارد. تلویزیون می­تواند نقش خیلی مهمی در تربیت دینی داشته باشد؛ نقش مقدماتی. تلویزیون مقدمه است كه بعد باید بقیۀ رسانه­ها را در تربیت مردم سهیم کنیم.

گفتگو با :دكتر سیدحسن خجسته

به كوشش: حجت‌الاسلام سیدحمید میرخندان

منبع:ماهنامه رواق هنر واندیشه،شماره سی و نهم و چهلم

تماس با هنر اسلامی

نشانی

نشانی دفتر مرکزی
ایران ؛ قم؛ بلوار جمهوری اسلامی، نبش کوچه ۶ ، مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام، طبقه دوم، خبرگزاری ابنا
تلفن دفتر مرکزی : +98 25 32131323
فاکس دفتر مرکزی : +98 25 32131258

شبکه‌های اجتماعی

تماس

تمامی حقوق متعلق به موسسه فرهنگی ابنا الرسول (ص) تهران می‌باشد