بسم الله الرحمن الرحیم
تأملی در فقه موسیقی
نگارنده در کتاب تأملی در فقه موسیقی به دنبال تعیین ملاک و معیار برای غنای حرام است به گونهای که بتوان در مصادیق مختلف آن، برای نمونه در عصر حاضر، حکم کرد.
نویسنده در ابتدای کتاب به بررسی واژۀ موسیقی پرداخته است. موسیقی واژهای عربی از ریشۀ یونانی Mousike است. موزیک از موزا (Musa)، یعنی هر یک از نه الهۀ اساطیری یونان که حامی هنرهای زیبا بودهاند، گرفته شده است. موسیقی به صنعت آهنگ، نغمات، دانش سازها و آوازها و علم الحان معنا شده است. در منابع اسلامی به لفظ موسیقی اشارهای نشده است (عناوین موجود غناء (یعنی بخشی از موسیقی) و آهنگ سازهای موسیقی (آلات الملاهی) است)، بحث را با نام کلی موسیقی پی میگیرد.
دو معیار یکی دربارۀ حکم موسیقی در فقه شیعی وجود دارد:
1. اطراب
2. لهوی بودن
اطراب، ویژۀ آواز (غنا) است ولی لهوی بودن، بین موسیقیِ سازی و موسیقیِ آوازی مشترک است و هر دو ممکن است لهوی باشند.
شیخ انصاری (از فقهای متأخر) در کتاب مکاسب، اطراب را در اصل تحقق عنوان غنا (به مثابه قول مشهور میان فقهای شیعه) مطرح کرده است. همچنان که در محاج اللغه و اساس البلاغه آمده، اطراب به معنای سبُکیای است که در اثر حزن یا شادی شدید به انسان دست میدهد که این سبُکی را فقها سبکی عقل معنا کردهاند. نویسنده متذکر میشود که در روایات و آیات قرآن به اطراب و طربآور بودن غناء اشارهای نشده است و منشأ معتبر دانستن قید اطراب، تعریف برخی کتابهای لغت از غناء است. حرمت غناء از نظر فقها به این دلیل خواهد بود که طربآور است. به عبارت دیگر هر جا که آوازی طربآور باشد، غناست و هر جا عنوان غناء صدق کند، حرمت بر آن مترتب خواهد بود.
با این همه در کتاب مجمع البحرین آمده است:
غناء صوتی است که شامل ویژگی گرداندن صدا در گلو به گونهای طربآور باشد یا آنچه از نظر عرف غناء گفته میشود، اگرچه طربآور نباشد.
در برخی کتابهای لغت دیگر نیز به قید اطراب اشارهای نشده است. همچنین در تهذیب اللغه به نقل از شافعی، در تفسیر حدیث «ما اذن الله بشیء کاذنه لنبی یتغنی بالقرآن» تغنیکردن به وسیلۀ قرآن، قرائت محزون و با صدای نازک تعبیر شده است. بنابراین واژهشناسان دربارۀ قید اطراب در تعریف غناء اتفاق نظر ندارند. به جز در دو کتاب تاج العروس و قاموس(قرن نه و ده)؛ در کتابهای لغت پیشین جز تهذیب اللغه به نقل از ابوالعباس، قید اطراب وجود ندارد و گزیدن این تعریف از غناء که کشیدن صوت (گرداندن صدا) در گلو به گونهای که طربآور باشد، انتخابی بدون مرجح است.
اما حمل کردن تعاریف لغویونی که طرب را در تعریف غناء نیاوردهاند به این شکل که منظور آنها غنای شأنی باشد، یعنی «آنچه اقتضای طرب را دارد و بر حسب شکل نوع آن طربآور است، غناء است، گرچه خود آن [به شخصه] طربآور نباشد»، صحیح نیست؛ زیرا در این فرض باید مانعی وجود داشته باشد تا این اقتضاء فعلیت پیدا نکند و این مانع یا در خواننده یا شنونده یا ابزار پخش است در حالی که در بیشتر آوازها موانع سهگانۀ مذکور هیچ کدام وجود ندارند.
نتیجه اینکه اطراب قید تشکیلدهندۀ مفهوم غناء و در نتیجه معیاری در حرمت افراد غنا نیست. ضمن آنکه در ادلۀ تشریع حکم غناء اشارهای به طربآور بودن غناء و تعلق حکم به آن به این سبب نشده است. فقها اطراب را شرط صدق عنوان غناء میدانند؛ یعنی غناء از آن رو که طربآور است، حرام است و آوازی که طربآور نباشد، غنا نیست و در نتیجه حرام نیست.
لهوی بودن و نسبت آن با غنا مبحث دیگر این کتاب است. نویسنده پنج روایت را که در آنها غناء بر گفتار لهو (لهو الحدیث) در آیۀ «و من الناس من یشتری لهو الحدیث لیضل عن سبیلهم» تطبیق شده است، نقل میکند.
در روایاتی دیگر (مجموعاً پنج روایت) غنا از مصادیق گفتۀ باطل (قول الزور) در آیات «واجتنبوا قول الزور» و «لا یشهدون الزور» شمرده میشود.
در روایاتی (دو روایت) نیز سماع و غنا افزون بر لهو و باطل بودن، در ذیل آیۀ «اذا مرّوا باللغو مرّوا کراما»(فرقان آیۀ 72) در زمرۀ لغو شمرده شدهاند.
نویسنده روایاتی را نیز دربارۀ حرمت موسیقی و استفاده از سازهای موسیقی بیان میكند. از جمله روایتی از امام صادق (ع) از پیامبر که فرمودند:
اَنهاکُم عَن الزَّفنِ و المِزّمار و عن الکربات و الکربات
شما را از رقص و زدن نی و تنبک و طبل نهی میکنم.
موسیقی لهوی سبب کنار زدن عنصر یادآوری (ذکر) حق در حیطههای زندگی میشود و انسان را در مراتب مختلف، دچار تذبذب میکند.
همچنان که در بخشی از حدیث شرایع دین، از امام صادق علیه السلام نقل شده که حضرت فرمود:
و المَلاهی الّتی تصُدُّ عن ذِکر الله عزّ و جل مکروههٌ کالغِناءِ و ضربِ الاوتار
و وسایل لهو که از ذکر خدا جلوگیری میکنند، مورد کراهت هستند؛ مانند غنا و نواختن تارها.
از آنجا که در سه دسته روایات ذکرشده حرام بودن موسیقی در زمان صدور روایات به دلیل تطبیق آن بر عناوین لهو و لغو و باطل بوده است، نگارنده برای کمک به تعیین مصادیق موسیقی روا از موسیقی ناروا به بررسی این سه مورد میپردازد:
لهو در زبان عرب به آنچه گفته میشود که انسان به آن تمایل نشان میدهد و از آن لذت میبرد، بدون آنکه توجهی به حاصلشدن نتیجهای از آن داشته باشد. پس لهو، فعل یا گفتهای لذتآمیز است که انسان از روی بیتوجهی به نتیجهاش مرتکب آن میشود.
زور در زبان عرب، همان معنای باطل را میرساند، با این ویژگی که زور در ظاهر، آراسته و صحیح به نظر میرسد ولی لغو به آنچه گفته میشود که کمارزش و غیر قابل اعتناست و بدون تفکر و نظر به وقوع میپیوندد. لغو هم در کلام و هم در عمل و هم در موضوع خارجی مصداق دارد.» مفهوم لغو در مقایسه با لهو و زور عام است و هر امر باطل یا لهوی لغو هم هست. موسیقی رایج در زمان نزول آیات و صدور روایات از دیدگاه نویسنده، لهو بوده است؛ زیرا لذت بردن با غفلت، از نتیجۀ آن بوده در نتیجه زور و باطل بوده است؛ چون با ظاهری آراسته، انسان را از حقیقت دور میکرده و از این رو، لغو بوده است. علاوه بر توجه به معنای لغوی این سه عنوان، نویسنده به بررسی معنای اصطلاحی آنها در فرهنگ وحی میپردازد. بر اساس فرهنگ وحی، باطل انسان را از حق دور میکند و لهو و لغو موجب غفلت انسان میشوند. اساساً هر آنچه از جنس ذکر نیست، لهو و لغو است. در روایتی از رسول الله صلی الله علیه و آله نقل است که حضرت فرمود:
کلُ شیء لیسَ من ذکر الله لهوٌ و لعبٌ
هر چیزی که در زمرۀ یاد خداوند نباشد [ذکر حق نباشد] لهو و لعب است.
در روایت دیگری از علی علیه السلام نقل شده که فرمود:
کلً قولٍ لیسَ لِلهِ فیه ذکرٌ فلغوٌ
هر گفتهای که در آن ذکر و تذکردهندهای به خدا نباشد، لغو است.
این ذکر تنها از مقولۀ گفتار و اوراد نیست. در روایت آمده است:
من کان ناطقاً فکانَ منطقه بغیر ذکر الله کان لاغیا و من کانَ صامتاً فکانَ صُمتُه بغیر ذکر الله کان ساهیاًً
کسی که سخن میگوید و سخن گفتن او بدون ذکر خداست، لغو میگوید و کسی که ساکت است و سکوت او برای غیر ذکر خداوند است، سهوکننده است.
نویسنده سپس به توضیح مفهوم لهو و گسترۀ آن در فرهنگ وحی میپردازد، آنجا که انسان از هدف خلقت خود و نقش خود در هستی غافل بوده و دچار لهو است. چنانچه حضرت علی (ع) میفرماید:
ای مردم از خدا پروا داشته باشید، کسی عبث و بیهدف آفریده نشده تا مشغول به لهو باشد و به حال خود واگذاشته نشده تا به لغو بپردازد.
هر چه در راه تأمین اهداف زندگی ـ که محدود به این دنیا نیست ـ نباشد، لهو است و اگر برای زندگی دنیایی صحیح و تأمین اهداف والای انسانی باشد [معروف و خیر]، ارزشمند و هدفدار است. گاه عملی میتواند لهو باشد؛ مانند شکار بدون قصد تأمین غذا، همچنان که روایتی دربارۀ آن نقل شده است و گاه همان عمل میتواند لهو نباشد؛ مانند شکار برای تغذیه و تأمین نیازهای بدن. آنچه در اینجا مهم است، هدف است.
نویسندۀ كتاب سپس آثار لهو را بیان میکند.
علی علیه السلام میفرمایند:
مجالسی که در آن لهو باشد [مجالس لهو] ایمان را فاسد میکند و همنشینی با اهل لهو باعث فراموشی قرآن و حضور شیطان میشود.
كسی که غرق در لهو است یا به هر اندازه، دچار آن است، نیروی سنجش و محاسبۀ عقلانیاش کم شده و در تشخیص خوب از بد، درست از نادرست و ارزش از ضد ارزش دچار سرگردانی میشود. در روایتی امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
کسی كه لهو او زیاد باشد، عقل او کاستی مییابد.
در مجموع نویسنده هر موسیقی که در آن غرض عقلایی وجود داشته باشد، تحت عنوان خیر و معروف و دستكم مباح میداند. نویسنده با توجه به مفهوم لهو و لغو در فرهنگ وحی و تطبیق موسیقی بر آن نگاهی به تاریخچۀ موسیقی در عصر معصوم میاندازد تا نشان دهد چگونه و چرا در روایتها این انطباق صورت گرفته است.
همچنان که از روایات رسول الله صلی الله علیه و آله برمیآید، غنا در عصر حضرت بر لحنهای اهل فسق و کبایر منطبق بوده و حضرت از خواندن قرآن به شکل آن لحنها نهی کردهاند ولی از دیگر الحان عربی نهی نشده است و لحن همچنان که در صحاح آمده به معنای نوعی خواندن است که طربآور است:
به کار بستن لحن در قرائت خود [با لحن خواندن] هنگامی به کار میرود که به وسیلۀ خواندن طرب ایجاد کند و در حلق بگرداند و با لحنترین مردم به کسی گفته میشود که از نظر قرائت و خواندن، یعنی آواز، زیباترین باشد.
نویسندۀ متذکر میشود که خواندن آوازیِ قرآن تا جایی كه با فرم آواز اهل فسق و فجور همانند نباشد، بیاشکال است. همچنانکه شیوههای لحن قرآن در قالب دستگاههایی است که آهنگ و نغمۀ آنها در موسیقی آوازی وجود دارد. از همین رو برخی از مصادیق موسیقی که جنبۀ لهوی نداشته و با دیگر مفاسد و فسوق همراه نبودهاند، حرام شمرده نشدهاند؛ از جمله در روایت صحیحی که در کتاب مسائل علی بن جعفر، علی بن جعفر از برادرش امام موسی بن جعفر علیه السلام دربارۀ غنا سؤال فرموده است. وی میگوید:
و از ایشان [امام كاظم علیه السلام] دربارۀ غنا پرسیدم که آیا در عید فطر و قربان و در هنگام شادی جایز است؟ حضرت فرمودند: تا زمانی که همراه آن مزمار [نی و سرنا و...] نواخته نشود، اشکالی ندارد.
نویسنده روایاتی میآورد که در آن کسب زنِ آوازهخوان که عروس را به خانۀ شوهر میبرد، اگر در حضور مردان نباشد، اشکال ندارد و نتیجه میگیرد موسیقی مصادیق حلال و حرام دارد و موسیقیِ سازی به دلیل نواختن آن در مجالس اهل فسق و فجور، که مصادیق غالب و آشکار لهو و باطل در مقابل ذکر و تذکر است، حکم موسیقی لهوی و حرام را پیدا میکند.
نگارنده معتقد است آنچه موسیقی را لهوی کرده از دو جنبۀ محتوا و فرم موسیقی ـ چه سازی و چه آوازی ـ قابل بررسی است. فرم در موسیقی، برخاسته از عوامل گوناگون مانند ملودی یا آهنگ یا نغمه، ریتم یا ضرباهنگ، پولیفونی یا چندصدایی و رنگ یا سازبندی است که عامل آخر ویژۀ موسیقی است. محتوا در موسیقی آوازی در واقع شعری است که به شکل آواز با آهنگ و ضربآهنگ خاص خوانده میشود. پس از تفکیک فرم و محتوا در موسیقی به این مسئله میپردازد که عناوین لهو، لغو و باطل در اثر کدام یک از عوامل محتوایی یا فرمی تحقق پیدا میکنند؟ فقیه بزرگ شیخ انصاری در بحث تعیین ماهیت غنا آن را نه از مقولۀ کلام، که از مقولۀ کیفیت صوت میداند. آنچه مقوم غناست از مقولۀ فرم و شکل است. حرمت غنا در زمان صدور روایات به دلیل شدت تأثیرگذاری فرم در محتوای موسیقی است به گونهای که اگر مضمون و محتوای صحیحی به صورت غنای لهوی خوانده شود، مشمول حکم حرمت خواهد بود. این امر تأثیر فرم در محتوا را در تمامی عضوها و به طور خاص در موسیقی نشان میدهد. چنانچه دربارۀ قرآن که حق مطلق و همیشگی است و محتوایی والا و عالی دارد، اگر به شکل لهوی خوانده شود، از محتوا عاری میشود و تأثیری دیگر خواهد داشت.
نگارنده حرمت موسیقی در روایات و عصر معصومین علیه السلام را به دلیل همراهی آن با مفاسد و گناهان دیگر مانند خوردن شراب و رقص زنان و... در مجالس لهو، فسق و فجور و نیز همراه بودن با اشعار باطل و سخیف میداند. معیار اصلی در حرمت این نوع موسیقیها لهو و باطل بودن آنهاست که این لهو بیشتر در اثر استفاده کردن از امور باطل و کلام بیهوده و مبتذل در کنار ارتکاب به دیگر مفاسد و فسوق بوده است. این همراهی با فسق و حرام حتی اگر با کلام باطل نیز همراه نباشد ـ این امر بیشتر در آن دوران در موسیقیِ سازی مصداق داشته است ـ موجب تعین شکل و فرم موسیقی در یادآوری و تداعی فسق و فساد و حرام میشده و انسان را از فضای ذکر و یادآوری معروف و خیر دور میکرده است که آن را با عنوان کلی لهو تعبیر کردهاند. روشن است که موسیقی به وسیلۀ فرم در امور باطل و منکر، تعین مییابد. اگرچه کلام باطل از آن حذف شود و به بیان دیگر فرم، حاصل و تداعیگر امور باطل و منکر و فساد است.
نویسنده اشارهای به تأثیرگذاری فرم بر محتوا و ظرف در مظروف در روایت نخواندن قرآن به شیوۀ لهوی میکند. تأثیر فرم بر محتوا را در برخی موسیقیهای پاپ که گاه در آن از غزلهای عارفانۀ شاعرانی بزرگ استفاده شده، میتوان دید که در آنها موسیقی را یکسره از محتوای عالی و بلند کلام خارج میکند و شنونده را میان مضمون عالی شعر و فرم ناهمگون و مبتذل در نوسان نگاه میدارد.
رسانۀ فیلم نیز در شکلگیری موسیقی لهوی دخالت دارد. همراه بودن موسیقی با تصاویر و فیلمی که مضامین و محتوای صحیح را القا میکند به آن صبغهای صحیح میدهد؛ مانند موسیقی فیلم محمد رسول الله و سریال امام علی و موسیقیهای استفادهشده در برنامههای صحیح و با غرض عقلایی که موسیقی در خدمت آن غرض قرار دارد. هر گاه فیلمها و برنامهها بیمحتوا و مبتذل هستند و با هدف القای مضامین لهو و باطل و مبتذل تولید میشوند، موسیقی چنین برنامههایی نیز حکم تصویر را پیدا میکند و اگر یادآور آن مضامین باشند، حکم موسیقی لهوی را دارند. به هر تقدیر ملاک و ضابطه، لهوی و باطل بودن یا نبودن است.
نویسندۀ كتاب بحثی دربارۀ موسیقیِ همراه با کلام در رسانۀ فیلم سامان میدهد. موسیقی با شعر باطل، لهو و کمارزش حتی با فرم لهوی میتواند در فیلم کارکردی مثبت بیابد و در کلیت فیلم در خدمت بیان و ترسیم ذکر و یادآوری معروف و امور پسندیده قرار بگیرد. در این صورت، شعرهایی نیز که تاب دو گونه تأویل را دارند، میتوانند جهت مثبت بیابند و در کلیت فیلم به عنوان عنصری تذکردهنده مطرح باشند. این کارکرد در ترسیم شخصیت، فضا و زمان در فیلم نمونه دارد.
نویسنده در نهایت از مباحث بیانشده در كتاب این گونه نتیجه میگیرد که تعیین تناسب یا عدم تناسب موسیقی با نشستهای لهو و لعب بستگی به تأثیر آن در نوع افراد جامعه دارد. به بیان دیگر، تأثیر نوعی موسیقی در افراد جامعه ملاک و معیار لهوی بودن یا نبودن آن خواهد بود، که لهوی نبودن آن برای افراد جامعه موجب جواز پخش آن خواهد بود ولی اگر موسیقیای که برای افراد جامعه، نوعاً لهوی محسوب نمیشود، برای شخص خاص جنبۀ لهوی داشته باشد، گوش دادن به آن برای آن شخص جایز نیست؛ زیرا چنانکه بیان شد، حکم دایرمدار لهو است و هر جا لهو صدق کند، حکم بر آن مترتب خواهد بود. در این میان گاه دربارۀ لهوی بودن موسیقی چه برای نوع افراد جامعه و چه برای افراد خاص شک وجود دارد. بر اساس اصاله الحلیت چنین مواردی در نوع موسیقی مجاز داخل خواهد بود. بنابراین در صورت شک در لهوی بودن آن برای نوع افراد جامعه، پخش آن برای عموم جایز و در صورت شک در لهوی بودن آن برای شخص خاص، گوش دادن به آن برای وی جایز است.
نگارنده شبهات را، در تعابیر دینی، لبۀ پرتگاه واقع شدن در محرمات میداند و احتیاط عملی توسط متولیان و مسؤلان فرهنگی جامعه را در این امور لازم میداند؛ زیرا امکان و احتمال خسارتها از حیطۀ فردی بیشتر بوده و در سطح جامعه قابل محاسبه است. در پایان کتاب پرسشهایی دربارۀ حکم موسیقی مطرح شده است: پرسشهایی دربارۀ نوع موسیقی، شعر همراه آن، خوانندۀ آن، کیفیت خواندن آهنگ، انواع آلات و ابزار موسیقی، موارد استفاده از موسیقی و آثار و اهداف متداول استفاده از موسیقی.
نویسنده: منصوره اولیایی
منبع:ماهنامه رواق هنر و اندیشه ،شماره سی و چهارم
PS147