بسم الله الرحمن الرحیم
یك كتاب، یك مقاله
دانشگاه بودلر كلرادوی آمریكا یكی از مهمترین قطبهای مطالعات دین و رسانه است. دكتر استوارت هوور و همكارانش در این دانشگاه علاوه بر تولید متون معتبر در حوزۀ پژوهشهای دین، فرهنگ و رسانه، بانی برگزاری چند همایش بینالمللی در این باره بودهاند. متعاقب برگزاری اولین همایش بینالمللی دین، فرهنگ و رسانه كتاب معروف بازاندیشی در رسانه، دین و فرهنگ منتشر شد (1997) كه بعدها انتشارات سروش با ترجمۀ مسعود آریایینیا كتاب را به بازار عرضه كرد و البته جایگاه خاصی در مطالعات امروز پژوهشگران ایرانی یافته است. در سال 2002 دومین كتابِ برآمده از دومین همایش بینالمللی دین، فرهنگ و رسانه با نام رویكرد (رویه) دین در عصر رسانه[1] منتشر شد. البته متعاقب برگزاری همایش سوم، كتاب دیگری نیز منتشر شد كه در شمارههای بعدی معرفی خواهد شد.
كتاب رویكرد (رویه) دین در عصر رسانه مجموعهمقالاتی است گردآوریشده توسط دكتر استوارت هوور و همكار شناختهشدهاش لین شافیلد كلارك (این دومی در همایش ناكام دین و رسانۀ سال 1387 ایران عضو هیئت علمی هم بود) كه در سال 2002 توسط انتشارات دانشگاه كلمبیا در 386 صفحه منتشر شده است. بر روی جلد آبی و خاكستری كتاب تصاویری از گیرندههای ماهوارهای خودنمایی میكند و اثری از نمادهای دینی وجود ندارد (قابل توجه گرافیستهای وطنی)؛
آن دسته از پژوهشگران كه بیشتر با كتب خارجی مانوس هستند، مطلعند كه در سایتهای خریدوفروش كتاب به ویژه آمازون یكی از مهمترین امكانات جهت خرید یك كتاب، امكان مشاهدۀ صفحۀ فهرست هر كتاب است كه البته گاهی این امكان با بخشی به نام مرا غافلگیر كن یا همان Surprise Me تكمیل میشود كه در این بخش اخیر، صفحهای از نوشتههای كتاب بر جستوجوگر نمایان میشود تا وی با آگاهی بیشتری از مضمون كتاب، دست به انتخاب بزند. علیایحال داشتن این امكان (یعنی نمایش صفحۀ فهرست) برای همۀ كتابها ممكن نیست در نتیجه در این مجال بهترین راه شناخت این كتاب را در آشنا كردن مخاطب با محتوای كتاب میبینم.
در صفحۀ فهرست این كتاب به 6 پاره یا فصل برمیخوریم كه به این تركیب سامان یافتهاند:
الف) درآمدها
1. درآمد/ استوارت هوور؛
2. مرور: پروتستانیزهكردن مطالعات رسانه، دین و فرهنگ/ لین شافیلد كلارك؛
ب) پارۀ اول: واسطه در رویكرد (رویۀ) دینی عامه
این پاره حاوی 2 مقاله است؛ یكی نوشتۀ محقق مشهور رسانهای دیوید مورگان با نام رویكرد بصری پروتستانی و فرهنگ تودهای آمریكایی و دیگری مقالهای با نام اعتقاد نزد الویس [پریسلی]: تقوای عامّه در فرهنگ مادّی نوشتۀ اریكا داس؛
پ) پارۀ دوم: وساطت دینی در ساحت عمومی
در این پاره به تجارب نژادهای مختلف در آمیختن با گزارههای دینی كه نقش رسانهای دارند، پرداخته شده است.
این پاره حاوی 3 مقاله با نامهای زیر است:
1. هنر مردمی به منزلة فضای مقدس: قوانین جوامع آسیایی آمریكایی در لُسآنجلس/ نوشتۀ شاون لندرز؛
2. همۀ دنیا طبقاتی است: دین نمایشیافته در سپاه رستگاری (بین سالهای 1880 تا 1920)/ نوشتۀ دیان وینستون؛
3. خاموشش كن: نقد تلویزیون در مجلۀ مسیحیت امروز (بین سالهای 1946 تا 1960)/ نوشتۀ میشله رزنتال؛
ت) پارۀ سوم: دین از طریق رسانه مردمی شده است.
در این پاره به بررسی نقش رسانه در همهگیر كردن گزارههای دینی پرداخته شده است. در این پاره میخوانیم:
1. میان عدالت و بصیرت اخلاقی: كاتولیكها و اونجلیستها در ژورنالیسم آمریكایی/ نوشتۀ شِمالز باور؛
2. بگومگوی باپتیستهای جنوبی و مطبوعات/ نوشتۀ مارك بُورخرت؛
ث) پارۀ چهارم: مناسك عامة وساطتیافته و دین مُضمَر
در این پاره به بررسی مناسك و آیینهای برآمده از دین و حضورشان در عرصۀ رسانه پرداخته شده است. در این پاره میخوانیم:
1. مناسك عدالت تبهكارانه در دین مدنی آمریكایی/ نوشتة كارولین مارویس؛
2. مناسك و رسانه/ نوشتۀ رونالد گریمز؛
ج) پارۀ پنجم: بیان صریح و عامه در متنهای رسانهای جدید
این پاره در 3 مقاله عرضه شده است:
1. اللهِ آنلاین: رویكرد اسلام جهانی در عصر اطلاعات/ نوشتۀ بروس لارنس؛
2. مناسك اینترنتی/ نوشتۀ جین فِرنبیك؛
3. حساسیت دینی در عصر اینترنت/ نوشتة دیوید نش؛
چ) پارۀ ششم: دینهای ویژه و رسانۀ ویژه در زمینههای ملّی و نژادی
در این پاره گردآورندگان كتاب، مجموعهای از چند مطالعة موردی برنامههای دینی در رسانههای چند كشور را ارائه میكنند.
1. تلویزیون دینی در كشور سوئد/ نوشتۀ آلف لیندرمن؛
2. تدین به سوی هویتهای ملّی ـ نژادی: بسیج سیاسی از طریق تصاویر یهودی در آمریكا و بریتانیا بین سالهای (1939ـ 1881)/ نوشتۀ میكاییل بركویتز؛
3. میان تلهونجلیسم آمریكایی و آنجلیكانیسم آفریقایی/ نوشتۀ نات لاندبای؛[2]
4. گفتوگو در زبانها، نوشتن در دیده: فرهنگ شفاهی و ادبی در ارتباطات تلهونجلیك/ نوشتۀ كیان توماسلی و آرنولد شپرسِن؛
آنچه از تدقیق و تامل در این كتاب حاصل میشود آن است كه شاید به اندازة تجربۀ مكتوب نخستین (یعنی كتاب بازاندیشی در رسانه، دین و فرهنگ) مطالب این كتاب (همچنان كه از سیاق عناوین پارهها و مقالات مشخص شد) عمومیت نداشته باشند و حتی شاید نتوانند توقع مخاطب علاقهمند به مباحث سنگین فلسفی، دینی و رسانهای را تأمین كند ولی جابهجا در مقالات میتوان نگاه جهانشمولِ مبتنی بر شناخت فرهنگها و مناسك مختلف را دید. در حقیقت همان گونه كه در زیرعنوان روی جلد كتاب آمده است (جستارهایی در رسانه، دین و فرهنگ) این مكتوب مجموعهمقالاتی است دربارة حضور دین در عرصههای فرهنگی، هنری و دینی در میان جوامع گوناگون؛ از این نظر شاید این كتاب را بتوان شیرینتر و خواندنیتر از كتاب پیشین دانست؛ چرا كه ما را در سفری بهنگام به سیاحت اقوام، باورها و فرهنگهای مختلف برده و امكان آشنایی با آنها را مهیا میكند. همچنین برخی مقالات این مجموعه به كار مطالعات تطبیقی در حوزۀ دین، رسانه و فرهنگ میآیند.
به هر حال این كتاب در زمرة تولیدات علمی همایشهای سریالی رسانه، دین و فرهنگ قرار دارد كه توسط دو نفر از معروفترین اساتید و پژوهشگران این حوزۀ بینارشتهای منتشر شده است. تامل در این كتاب بر اهالی پژوهش لازم میآید.
***
هر ساله در گوشهگوشۀ دنیا، ژورنالهای مختلف علمی اقدام به انتشار مقالاتی با رویكرد رسانهای در حوزۀ دین و فرهنگ میكنند؛ گرچه تعداد این ژورنالهای آكادمیك آنچنان زیاد نیست.[3] به هر روی در این مجال تلاش میكنیم برخی از مقالات را حال چه بهروز یا چه قدیمی ولی دارای ارزشهایی متنی یا حاشیهای معرفی كنیم تا دست پژوهشگر در تعیین مسیر مطالعات خود بازتر باشد.
مقالۀ خلقشده بر اساس چهرۀ چه کسی؟ شخصیتهای مذهبی در شبکههای تلویزیونی نوشتۀ اسكات كلارك از دانشگاه میشیگان یكی از نوشتارهایی است كه در آن به بررسی مصداقی و كمی تولیدات رسانهای آمریكا از زاویۀ شخصیتهای دینی پرداخته شده است. مهمترین نكتۀ این مقاله آن است كه در یك بازۀ زمانی مشخص به بررسی برنامههای پخششده از سه شبكۀ مهم آمریكا پرداخته است و سپس به بررسی و تحلیل شخصیتهای اصلی برنامههای سرگرمكنندۀ آن مشغول شده تا ببیند در كارگاه سرگرمیسازی بزرگترین صنعت شنیداری و دیداری جهان تا چه اندازه به جنبههای دینی شخصیتهای تلویزیونی بها داده شده است.
این مقاله نیز مانند اسلاف خود، در ابتدا با درآمدی پروپیمان آغاز شده كه در آن روش و هدف پژوهش در كنار تعدادی از انتقادات علمی آورده شده است. در ابتدای این مقاله میخوانیم:
برای پی بردن به میزان پرداختن شبکههای تلویزیونی به موضوعات و شخصیتهای مذهبی 39 نمایش و برنامۀ کمدی که در فاصلۀ 23 تا 29 سپتامبر 2002 از 7 شبکۀ تلویزیونی پخش شده بودند،[4] مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج به دست آمده از این بررسی نشان داد که شخصیتهای مذهبی تلویزیونی در مجموع نقش مهمی در شبکههای تلویزیونی برعهده ندارند.
گرچه محدودیت مقاله از نظر بازۀ زمانی پژوهش (7 روز از یك سال) و همچنین تعداد برنامه میتواند از نقاط ضعف آن تلقی شود با این حال برخی نتایج آن قابل تامل هستند:
بیش از نیمی از مجموعهشخصیتهای مذهبی، در سه شبکۀ تازهتأسیس به ویژه شبکههای PAX و WB ایفای نقش كردهاند. افزون بر این، بیش از نیمی از مجموعهشخصیتهای مذهبی که در برنامههای هفت شبکۀ تحت بررسی مشاهده شدند، در ردیف پربینندهترین برنامهها قرار داشتند. از سوی دیگر، ارتباط و همکاری بین این هفت شبکۀ تلویزیونی و استودیوهای فیلمبرداری و فیلمسازی در هالیوود نیز در مقایسه با تلاش شبكههای تلویزیونی جهت جذب مخاطب خاص، تأثیر مستقیم کمتری بر روی محتوای مذهبی برنامههایی دارد که آن شبکهها پخش میکنند.
از دل چنین مقالهای است كه چنین نتیجۀ جالب توجهی دربارۀ فقر مطالعاتی جامعۀ آمریكایی (دستكم تا سال نشر مقاله یعنی سال 2002) دربارۀ تاثیرات متقابل دین و رسانه در برنامههای تلویزیونی، بیرون میآید:
تجزیه و تحلیل تجربی محتوای برنامههای شبکههای تلویزیونی مقولهای است که کمتر شاهد آن بودهایم. در واقع، شمار پژوهشهایی که به بررسی مفاهیم و مقولههای مذهبی در برنامههای تلویزیونی اختصاص دارند از 15 مورد بیشتر نمیشود و تازه همین مطالعات نیز جنبۀ مستقل و جداگانه نداشته بلکه در قالب طرحهای مطالعاتی گستردهتری صورت گرفتهاند. بقیۀ مطالعاتی که در این زمینه صورت گرفتهاند به عنوان مطالعات اکتشافی برنامههای تلویزیونی شهرت یافتهاند...از فصل نمایش برنامههای پربینندۀ تلویزیونی سال 1991-1990 تاکنون هیچ پژوهشی دربارۀ محتوای برنامههای تفریحی و سرگرمکنندۀ تلویزیونی که مخاطبان فراوانی دارند، صورت نگرفته است. در آن زمان تنها چهار شبکۀ سراسری در آمریکا وجود داشت. امروزه تعداد شبکههای سراسری به هفت شبکه رسیده است و یکی از این شبکهها با هدف تقویت معنویت از طریق پخش برنامههای تلویزیونی تأسیس شده است. با وجود این، برخی از پژوهشها نشان میدهند که با وجود افزایش کانالهای تلویزیونی، محتوای برنامههای شبکههای تلویزیونی تغییر چندانی نکرده است.
در ادامه نویسنده ضمن برشمردن سه ساختار مهم بررسیهای رسانهای ( بررسی نهاد رسانه، بررسی محتوای برنامۀ رسانه و بررسی مخاطب رسانه) نتیجه گرفته كه كمتر به تحلیل نهاد رسانه پرداخته شده است و بیشترِ مطالعات حول محتوای برنامهها و مخاطبین رسانه میچرخد. نویسندۀ مقاله از قول گانز رئوس و چهارچوب بررسیهای نهادی را این گونه برمیشمارد:
پیش از هر چیز باید بدانیم که رسانههای جمعی به عنوان یک سازمان، چگونه فعالیت میکنند و چرا این گونه عمل میکنند، چگونه محتوای خود را تعیین میکنند و چه گروههای فرهنگی و ذینفوذ مستقیم یا غیرمستقیم بر تعیین محتوای رسانههای جمعی تأثیر میگذارند و در فرآیند تعیین محتوای رسانهها چه نقشی برای مخاطبان قائلند.
نویسندۀ مقاله پس از برشمردن خصوصیت كاری هفت شبكۀ مهم تلویزیونی آمریكا، علت كمتر پرداختن این شبكهها به مقولۀ مذهب را چالشبرانگیز بودن آن میداند. نكتۀ جالب دیگری كه در این مقاله به آن اشاره میشود این است كه:
شبکۀ تلویزیونی FOX و پیش از آن شبکۀ ABC در ابتدای فعالیت خود تلاش کردند تا قشر و گروه خاصی را مخاطب قرار دهند ولی پس از چندی به رسانههایی جمعی تبدیل شدند. امروزه عکس این گرایش در حال شکلگیری است یعنی رسانههایی که مخاطبان عام و انبوه داشتهاند، اکنون تلاش میکنند تا اقشار و گروههای خاص و معدود را مخاطب قرار دهند (ABC، CBS، NBC). این فرآیند ـ برگزیدن اقشار و گروههایی خاص به عنوان مخاطبان به جای مخاطبان عام و انبوه ـ نشاندهندۀ این واقعیت است که رسانههای نوپا در جذب گروهها و اقشار خاصی از مخاطبان و جداکردن این گروهها از جمع مخاطبان چهار شبکۀ عمدۀ تلویزیونی که به چهار بزرگ[5] شهرت دارند، موفق بودهاند. حتی بزرگترین شبکههای تلویزیونی نیز در راستای شیوهای که نشانزدن[6] نام دارد تلاش میکنند تا برنامههای خود را با توجه به خواست و سلیقۀ اقشار و گروههای خاصی تهیه و پخش کنند. این بحث نشان میدهد که میزان و نوع برنامههای مذهبی که شبکههای تلویزیونی تجاری پخش میکنند ـ با توجه به مخاطب هدف یعنی اقشار و گروههایی که شبکههای تلویزیونی قصد جذب آنها را دارند ـ با یکدیگر تفاوت دارند. به همین علت شبکۀ تلویزیونی PAX باید برنامههای مذهبی فراوانی داشته باشد؛ چون اکثر مخاطبان این شبکه را کسانی تشکیل میدهند که به معنویات علاقهمندند.
از طرفی پرطرفدار شدن چند سریال با درونمایههای مذهبی حتی در میان اقشار كمتر مذهبی ـ كه این سریالها محصول شبكههای تازهتاسیس بودند ـ نظر نویسندۀ مقاله را به خود جلب كرده است و در نتیجۀ این گزارههاست كه وی فرضیات مقالۀ خود را مطرح میكند.
نویسنده در بخشی دیگر از مقالۀ خود با نام مذهب و تلویزیون مدعی میشود:
پژوهشهای پیشین دربارۀ محتوای برنامههای شبکههای تلویزیونی نشان میدهند که هیچ یک از برنامههایی که در ساعات پربیننده پخش میشوند، درونمایۀ مذهبی ندارند. پژوهشگری به نام هِد (1995) در مطالعات خود دریافت که در سال 1952 در میان برنامههایی که وی به عنوان نمونه آنها را برای مطالعه برگزیده است، تنها 10% اشارههایی به مذهب داشتهاند. با گذشت بیش از 40 سال از آن تاریخ، تصویری که هِد از محتوای برنامههای شبکههای تلویزیونی نشان داده است، تقریباً بدون تغییر ثابت مانده است: تنها در 6% از برنامههای تفریحی تلویزیونی که در ساعات پربیننده در خلال یک هفته پخش شدهاند، شخصیتهایی ظاهر شده و صحبت کردهاند که به یک گروه مذهبی خاص وابسته بودهاند. یافتههای پژوهشی در سال 1996، دربارۀ محتوای پیامهای بازرگانی پخششده از شبکههای تلویزیونی، نشان داد که تنها در 2% از این برنامهها از نمادهای مذهبی استفاده شده بود که بسیاری از آنها نیز در واقع به تکرار یک پیام بازرگانی مربوط میشود.
نویسندۀ مقاله سپس در بخشی دیگر از مقالهاش روش پژوهش نوشتار را توضیح میدهد. از نكات جالب این بخش توضیح مفهوم ساعت پربیننده در جامعۀ رسانهای آمریكا است:
ساعات پربیننده در شبکههای تلویزیونی ABC، CBS، NBC در تعطیلات عید پاک و روزهای یکشنبه از ساعت 19 آغاز و تا ساعت 23 ادامه پیدا میکند و در روزهای شنبه و تعطیلات عید پاک که با یکشنبه مصادف نباشد از ساعت 20 آغاز و تا ساعت 23 ادامه پیدا میکند. در شبکههای FOX، PAX و WB ساعات پربیننده در روزهای یکشنبه از ساعت 19 آغاز و تا ساعت 22 ادامه پیدا میکند و در دیگر روزهای هفته ساعات پربیننده این شبکهها از ساعت 20 آغاز میشود و تا ساعت 22 ادامه مییابد. ساعات پربیننده شبکۀ تلویزیونی UPN در روزهای غیرتعطیل هفته از ساعت 20 آغاز و تا ساعت 22 ادامه پیدا میکند.
یكی از بزنگاههای این مقاله آنجاست كه باید به روشی در بین مخاطبین برنامهها مذهبیبودن یا مذهبینبودن را مشخص سازد. نویسندۀ مقاله از تمهید زیر بهره برده است:
مذهبیبودن مردم از طریق مطرح ساختن دو پرسش مذهبی که در بررسی اجتماعی سراسری سال 2002 عنوان شده بودند، مورد ارزیابی قرار گرفت. در پرسش نخست از شرکتکنندگان در این بررسی سؤال میشد که هر چند وقت یک بار در مراسم و همایشهای مذهبی حضور پیدا میکنند؟ در پرسش بعدی از فرد سؤال میشد که آیا خود را فردی بسیار مذهبی به شمار میآورد یا مذهبیِ چندان پروپاقرصی تلقی نمیکند. پاسخ به این دو پرسش هم میتواند میزان پایبندی و عمل به فرایض مذهبی از سوی فرد را مشخص کند و هم جنبۀ تجربیبودن پایبندی فرد به مذهب را مشخص میکند.
در ادامۀ مقاله نتایج پژوهش نویسنده آورده شده كه جالب توجه هستند. نتیجهگیری نهایی نویسنده عبارتست از:
در برنامههایی که در ساعات پربیننده از شبکههای تلویزیونی پخش میشوند، تعداد اندکی از بازیگران و شخصیتهای نمایش، ظاهر و ماهیتی مذهبی دارند...یافتههای جدید با نتایج به دست آمده از بررسیهایی که از اواسط دهۀ 60 تا دهۀ 90 از سوی دیگر پژوهشگران به عمل آمدهاند، همسویی و سازگاری دارند. با این وجود، در برنامههای تلویزیونی که امروزه از شبکههای تلویزیونی آمریکا پخش میشوند، شخصیتهای مذهبی نقش عمدهتری نسبت به گذشته بر عهده دارند و بیشتر آنها نیز به جای آنکه کاتولیک باشند، پروتستان هستند. هر دو یافتۀ جدید یعنی سپردن نقش عمدهتر به شخصیتهای مذهبی و روی آوردن به شخصیتهای پروتستان به جای شخصیتهای کاتولیک با یافتههای مطالعات پیشین تفاوت دارند.
به هر روی برخی نتایج این پژوهش برای مطالعات تطبیقی ما و همچنین طراحی شیوۀ پژوهشهای حوزۀ دین و رسانه قابل توجه هستند. علاقهمندان میتوانند این مقاله را در شمارۀ سوم از سال چهارم (2005) ژورنال رسانه و دین[7] رویت كنند.
نویسنده:سیدحمیدرضا قادری
منبع: ماهنامه رواق هنر واندیشه ،شماره سی و پنجم
Ps147