هلال ماه
روزی، روزگاری در عصری قریب و کمی دور، که هنوز از خاطرهها رخت برنبسته است، با صدای مؤذن و نوای اللهاکبر از منارۀ کوچک محله، در میان شب برمیخاستیم. انعکاس مهتاب در حوض آبیرنگ میان حیاط را که هنوز با آب وضوی پدر موج برنداشته بود، را میتوانستیم نظارهگر باشیم. شنیدن صدای جیرجیرکها و لِخولِخ پایپوشها در کوچهها در میانۀ شب که شتابان به سمت مسجد میشتافتند، تنها تسبیح سحرگاهی نبودند که با صدای قرآن خواندن پدر در هشتی خانه تلاقی میکردند.
سفرههای سحری و افطار به یمن وجود بزرگترها بر سر سفره مزین و معطر میشد و خانواده شکل حقیقی خود را داشت. زمان، گویی در بستر خویش، با همۀ فراخیاش جریان داشت و دیگر از هیجان، استرس و هیاهو که امروزه لازمۀ زندگی کنونی انسانی است، خبری نبود. فضای معنوی ماه رمضان نیز به آن آرامش بیشتری میبخشید.
بحث روابط خانوادگی، در گزینۀ رودررو و سینهبهسینه، خلاصه میشد و اعضای یک خانواده روبهروی یکدیگر مینشستند (چه بر سر سفرههای افطار و سحر و چه در مجالس خود!)، چشم در چشم با هم سخن میگفتند. دیگر عنصر ناخواندهای ما را به خود مشغول نمیکرد ولی در عصر فنآوری و با ورود رسانهای جمعی به نام رادیو و سپس تلویزیون، افراد یک خانواده در کنار یکدیگر به صدای آن گوش فرا میدادند و سپس به صفحۀ نورانی آن چشم میدوختند. بگذریم از دورۀ حاضر که بیشتر اعضای خانواده در بسیاری موارد به کُنج تنهایی خویش پناه میبرند و در اتاقک نیمهتاریک خود چشم به تار جهانگستر[1] میدوزند و دیگر رابطههای خانوادگی این گونه خلاصه شده است که گاهی افراد در میانۀ فضای عمومی! خانه، آن هم به شرط حضور همزمان، یکدیگر را ملاقات میکنند و با دیدار یکدیگر تازه متعجب از حضور همدیگر، فرصتی کوتاه را با خوشبینی تمام به یکدیگر اختصاص میدهند و این گونه فاصلهها میان اعضای بسیار نزدیک، بسیار گشته است!
غرض این نبود که خاطرات گذشته را مرور کنیم یا احساس درونی و فضای غربتگرفتۀ قدیم را گردزدایی کنیم و یا بحثی روانشناسانه و جامعهشناسانه را باز کنیم، بلکه منظور نگارندۀ این سطور نقب زدن و بازنگری کردن در صرف حضور میهمانی است که باید همچون رسم همیشگی مهمانی با خود صفا، صمیمیت و محبت را به ارمغان آورد و میزبان نیز بدان دلخوش دارد و از آن بهره ببرد. در واقع این رسم خوبی است که مهمان با مفهوم وجودی خود به همراه میآورد و از تلویزیون نیز انتظار میرود که چنین مهمانی باشد. به عبارتی درخت پرثمری باشد که در کنار سایۀ خود در پرکردن اوقات فراغت بینندگان، میوههای آن لحظهای لبان خشک و تفدیدۀ زمین بیزراعت برخی دلهای مخاطبان را به صفای خود دَمی سیراب نماید. مطمئناً دستاندرکاران این رسانه در طول سالیان کوشیدهاند که چنین باشند و جُرعهای صفا و دیانت این مخاطبان مشتاق را مهمان کنند. گاه این انگیزه چنان پررنگ است و کارا، ولی گاه نیز تلاش کمرمق و آنچه برجای میماند، ناکافی است.
ماه تمام
چندین سال است که رسانۀ ملی در تکاپوی دستیابی به افقهای تازه، روشهای گوناگونی را برای ارائۀ برنامهها و نمایشهای موردپسند مخاطبان و در ضمن مطابق با چشمانداز و اهداف خویش ـ همان دستیابی به رسانهای مبتنی بر آموزههای اسلامی به ویژه در ایام و مناسبتهای ویژۀ سالـ آزموده است و در کنار دستیابی به برخی اهداف، گاه موفق و گاه ناموفق به تلاش خود ادامه میدهد.
در سالهای گذشته به مدد ایام پربرکت ماه رمضان تلاش شد تا سریالهایی با مضمون و حالوهوای این ماه ساخته شود و در معرض دید عموم مخاطبان قرار گیرد. صاحبدلان (محمدحسین لطیفی)، او یک فرشته بود (علیرضا افخمی)، میوۀ ممنوعه (حسن فتحی)، اغما (سیروس مقدم)، خانه به دوش (رضا عطاران) و ... از جمله سریالهایی بودند که با توجه به کیفیت ارائۀ هر یک، اعم از مناسبات موضوعی، خوشساخت بودن و در ضمن پرمخاطب بودن، به همراه برخی ناکامیها به مخاطبان تلویزیون عرضه شدند. درونمایۀ بسیاری از آنها را روح، شیطان، ماوراء، مشکلات اجتماعی، آموزههای دینی، تشکیل میدادند که به نحوی توانسته بودند تا حدی نظر مخاطبان را به خود جلب کنند. فارغ از این موضوع، تنوع و تعدّد سریالها خود معضلی برای مخاطب در پیگیری آنها از تلویزیون و به نوعی سردرگمی بینندگان را رقم میزد؛ در عین حال که فضای تنفس و توجه به مناسک و فرائض ویژۀ ماه رمضان را از آنان میربود. این مسئله بیشتر ناشی از فضای رقابتیای بود که شبکههای متعدّد تلویزیونی در آن قرار داشتند.
بدین ترتیب با بررسیهایی که سازمان صداوسیما از تجربۀ سالهای گذشته مدّنظر قرار داد ـ چه در زمینۀ تولید و چه در کم کردن تعداد سریالهای پیدرپی این رسانه ـ در سال جاری امر بر این نهاده شد که از تعدّد سریالها کاسته شود و در ضمن فرصتی را به مخاطبان خود دهد تا از فرایض ماه مبارک رمضان بهره کافی ببرند.
پس در راستای چنین منویاتی، سه شبکۀ رسانۀ ملی به پخش سریالهایی در ماه مبارک همّت گماردند: شبکۀ اول سیما، نردبام آسمان (محمدحسین لطیفی)، شبکۀ دوم سیما، عبور از پاییز (مسعود شاهمحمدی) و شبکۀ سوم سیما، پنجمین خورشید (علیرضا افخمی)؛ در واقع هیچ کدام از این سریالها در فضای مناسبتی ماه مبارک رمضان تنفّس نمیکردند و صرفاً با برخی مضامینی که مطرح ساختند ـ روابط خانوادگی و پدرسالاری در سریال عبور از پاییز، تبیین زندگی شخصیت تاریخی غیاثالدین جمشید کاشانی، دانشمند و منجّم ایرانی در سریال نردبام آسمان، شکست زمان و حوادث فانتزی در سریال پنجمین خورشید در راستای تغییر سرنوشت ـ میکوشیدند تا مخاطبان را در این ماه مبارک به نحوی سرگرم سازند. حضور چنین سریالهایی و با چنین مضامینی چیزی به ارزش این ماه و آموزههای دینی آن نیفزود؛ چراکه اصلاً قرار نبود اینان، سریالهای مناسبتی این ماه قلمداد شوند و در آنها از این فرصت رسانهای خبری نبود. در واقع این فرصتی که میتواند رسانه به صورت خاص از آن بهرهبرداری نماید تا در چهارچوب اهداف کلان خود گام بردارد، به سادگی از دست رفت و تلاشی در این رابطه در برنامههای نمایشی و به عبارتی بهتر سریالها صورت نگرفت که جای بسی تأسف دارد.
اگر قرار است به مناسبتهای مذهبی توجهی خاص داشته باشیم، فرصت یكماهۀ رمضان زمانی بسیار مناسب است که البته تدارکی بلندمدّت و همتی عالی از مدیران رسانۀ ملی میطلبد تا نه همچون ادوار گذشتۀ نزدیکشدن به این ماه، نگران باشند كه چه باید كنند؟ البته به نظر میرسد مشکل عمدۀ چنین مسئلهای، فقدان سوژهها و فیلمنامههایی است که بتوانند دستمایۀ مناسبی برای ماه رمضان قرار بگیرند. که این مهم میطلبد فضای پیش از تولید و ارتباط وثیق و گسترده با قشر نویسنده، فیلمنامهنویسها و به نوعی صاحبان فکر و اندیشه تقویت گردد و در این رابطه سرمایهگذاری کلان از طرف مسئولین صورت پذیرد.
با این وجود ماه رمضان سال جاری فرصتی به رسانه داد تا بتواند به سنجش نگرش و خواستههای مخاطبان نزدیک شود و با آزمودن ارائۀ سریالی تاریخی ـ نردبام آسمان ـ بتواند در تغییر ذائقۀ مخاطبان گام بردارد، که به نظر میرسد با تجربۀ کنونی امکان پذیر باشد؛ چرا که برخی مخاطبان این شیوه را پسندیدند و برخی نیز برعکس. هرچند که انتخاب موضوع تاریخی و شیوۀ پرداختن به آن میتواند گرانشگاهی باشد که در تجربههای بعدی میتوان به آن توجه بیشتری نمود و از این تجربه ذخیرهای اندوخت، تا با دستمایه قراردادن موضوعی جذابتر و دارای پتانسیل بیشتر در تحرک و ارائۀ ریتمی سریعتر در داستان، بتوان تعداد بیشتری مخاطب را برای آن جلب کرد.
نکتهای که این نگاشته بدان اشاره دارد و معمولاً در نگاه دستاندرکاران رسانه مغفول واقع میشود، این است که طیفبندی مخاطبان یکی از ضروریات رسانه به ویژه رسانۀ ملی است که در واقع با ایجاد شبکههای اختصاصی کودک، جوان و ... این مهم در دست پیگیری است، که نباید سادهانگارانه و با نگاهی سطحی از کنار آن گذشت؛ برای نمونه یک جنبه از برنامههای ویژه ماه رمضان باید اختصاص به کودکان و نوجوانان داشته باشند که این امر در حقیقت رخ نمیدهد؛ چرا که این دسته از مخاطبان اصلاً جدی گرفته نمیشوند. در واقع دستهای از افراد جامعۀ ما که نسل آیندۀ این مرزوبوم را شکل خواهند داد، فقط در اوقاتی خاص مانند عید یا روز جهانی کودک مورد توجه قرار میگیرند و در دیگر روزهای سال معمولاً با آنها به صورت عادی روبهرو میشویم. پرسش اصلی این است که این دسته از مخاطبان نیز باید سریالهای ماه رمضان را ببینند؟ به عبارتی آنها باید آنچه برای مخاطب بزرگسال تدارک دیده شده است، نظارهگر باشند؟ یا اینکه صرفاً برنامههای کودک و نوجوانی را ملاحظه کنند که در ماه رمضان فقط لحن گفتار مجری در آن تغییر کرده و با لحنی کودکانه فقط مخاطبان خود را به پند و نصیحت دربارۀ روزهداری مهمان میکنند. به هر روی این جنبه از فعالیتهای رسانهای در کنار دیگر مواردِ مورد نظر در طیفبندی مخاطبان، به علت عدم برنامهریزی صحیح، مورد غفلت واقع شده است در حالی كه در این زمینه نیز نیازمند توجه شایسته به طیف مخاطبان کودک و نوجوان هستیم.
اگر رسانۀ تلویزیون در ایام مناسبتهای خاص و مذهبی، برنامههای عادی خود را ـ در زمان آن، موضوع و پخش آنها ـ به نوعی تعطیل میکند، باید برای این ایام به صورت ویژه برنامههای خاصی هم ارائه نماید. در واقع آثاری را برای نمایش و سرگرمی و البته ارتقای سطح دانش ـ بینش مخاطبان تدارک ببیند تا این ماه خاص را با برنامههای ویژۀ خود، برای بینندگان نیز ویژه نماید.
نویسنده:وحید حیاتی
منبع:ماهنامه رواق هنر واندیشه،شماره سی و هشتم
[1]. world wide web.
روزی، روزگاری در عصری قریب و کمی دور، که هنوز از خاطرهها رخت برنبسته است، با صدای مؤذن و نوای اللهاکبر از منارۀ کوچک محله، در میان شب برمیخاستیم. انعکاس مهتاب در حوض آبیرنگ میان حیاط را که هنوز با آب وضوی پدر موج برنداشته بود، را میتوانستیم نظارهگر باشیم. شنیدن صدای جیرجیرکها و لِخولِخ پایپوشها در کوچهها در میانۀ شب که شتابان به سمت مسجد میشتافتند، تنها تسبیح سحرگاهی نبودند که با صدای قرآن خواندن پدر در هشتی خانه تلاقی میکردند.
سفرههای سحری و افطار به یمن وجود بزرگترها بر سر سفره مزین و معطر میشد و خانواده شکل حقیقی خود را داشت. زمان، گویی در بستر خویش، با همۀ فراخیاش جریان داشت و دیگر از هیجان، استرس و هیاهو که امروزه لازمۀ زندگی کنونی انسانی است، خبری نبود. فضای معنوی ماه رمضان نیز به آن آرامش بیشتری میبخشید.
بحث روابط خانوادگی، در گزینۀ رودررو و سینهبهسینه، خلاصه میشد و اعضای یک خانواده روبهروی یکدیگر مینشستند (چه بر سر سفرههای افطار و سحر و چه در مجالس خود!)، چشم در چشم با هم سخن میگفتند. دیگر عنصر ناخواندهای ما را به خود مشغول نمیکرد ولی در عصر فنآوری و با ورود رسانهای جمعی به نام رادیو و سپس تلویزیون، افراد یک خانواده در کنار یکدیگر به صدای آن گوش فرا میدادند و سپس به صفحۀ نورانی آن چشم میدوختند. بگذریم از دورۀ حاضر که بیشتر اعضای خانواده در بسیاری موارد به کُنج تنهایی خویش پناه میبرند و در اتاقک نیمهتاریک خود چشم به تار جهانگستر[1] میدوزند و دیگر رابطههای خانوادگی این گونه خلاصه شده است که گاهی افراد در میانۀ فضای عمومی! خانه، آن هم به شرط حضور همزمان، یکدیگر را ملاقات میکنند و با دیدار یکدیگر تازه متعجب از حضور همدیگر، فرصتی کوتاه را با خوشبینی تمام به یکدیگر اختصاص میدهند و این گونه فاصلهها میان اعضای بسیار نزدیک، بسیار گشته است!
غرض این نبود که خاطرات گذشته را مرور کنیم یا احساس درونی و فضای غربتگرفتۀ قدیم را گردزدایی کنیم و یا بحثی روانشناسانه و جامعهشناسانه را باز کنیم، بلکه منظور نگارندۀ این سطور نقب زدن و بازنگری کردن در صرف حضور میهمانی است که باید همچون رسم همیشگی مهمانی با خود صفا، صمیمیت و محبت را به ارمغان آورد و میزبان نیز بدان دلخوش دارد و از آن بهره ببرد. در واقع این رسم خوبی است که مهمان با مفهوم وجودی خود به همراه میآورد و از تلویزیون نیز انتظار میرود که چنین مهمانی باشد. به عبارتی درخت پرثمری باشد که در کنار سایۀ خود در پرکردن اوقات فراغت بینندگان، میوههای آن لحظهای لبان خشک و تفدیدۀ زمین بیزراعت برخی دلهای مخاطبان را به صفای خود دَمی سیراب نماید. مطمئناً دستاندرکاران این رسانه در طول سالیان کوشیدهاند که چنین باشند و جُرعهای صفا و دیانت این مخاطبان مشتاق را مهمان کنند. گاه این انگیزه چنان پررنگ است و کارا، ولی گاه نیز تلاش کمرمق و آنچه برجای میماند، ناکافی است.
ماه تمام
چندین سال است که رسانۀ ملی در تکاپوی دستیابی به افقهای تازه، روشهای گوناگونی را برای ارائۀ برنامهها و نمایشهای موردپسند مخاطبان و در ضمن مطابق با چشمانداز و اهداف خویش ـ همان دستیابی به رسانهای مبتنی بر آموزههای اسلامی به ویژه در ایام و مناسبتهای ویژۀ سالـ آزموده است و در کنار دستیابی به برخی اهداف، گاه موفق و گاه ناموفق به تلاش خود ادامه میدهد.
در سالهای گذشته به مدد ایام پربرکت ماه رمضان تلاش شد تا سریالهایی با مضمون و حالوهوای این ماه ساخته شود و در معرض دید عموم مخاطبان قرار گیرد. صاحبدلان (محمدحسین لطیفی)، او یک فرشته بود (علیرضا افخمی)، میوۀ ممنوعه (حسن فتحی)، اغما (سیروس مقدم)، خانه به دوش (رضا عطاران) و ... از جمله سریالهایی بودند که با توجه به کیفیت ارائۀ هر یک، اعم از مناسبات موضوعی، خوشساخت بودن و در ضمن پرمخاطب بودن، به همراه برخی ناکامیها به مخاطبان تلویزیون عرضه شدند. درونمایۀ بسیاری از آنها را روح، شیطان، ماوراء، مشکلات اجتماعی، آموزههای دینی، تشکیل میدادند که به نحوی توانسته بودند تا حدی نظر مخاطبان را به خود جلب کنند. فارغ از این موضوع، تنوع و تعدّد سریالها خود معضلی برای مخاطب در پیگیری آنها از تلویزیون و به نوعی سردرگمی بینندگان را رقم میزد؛ در عین حال که فضای تنفس و توجه به مناسک و فرائض ویژۀ ماه رمضان را از آنان میربود. این مسئله بیشتر ناشی از فضای رقابتیای بود که شبکههای متعدّد تلویزیونی در آن قرار داشتند.
بدین ترتیب با بررسیهایی که سازمان صداوسیما از تجربۀ سالهای گذشته مدّنظر قرار داد ـ چه در زمینۀ تولید و چه در کم کردن تعداد سریالهای پیدرپی این رسانه ـ در سال جاری امر بر این نهاده شد که از تعدّد سریالها کاسته شود و در ضمن فرصتی را به مخاطبان خود دهد تا از فرایض ماه مبارک رمضان بهره کافی ببرند.
پس در راستای چنین منویاتی، سه شبکۀ رسانۀ ملی به پخش سریالهایی در ماه مبارک همّت گماردند: شبکۀ اول سیما، نردبام آسمان (محمدحسین لطیفی)، شبکۀ دوم سیما، عبور از پاییز (مسعود شاهمحمدی) و شبکۀ سوم سیما، پنجمین خورشید (علیرضا افخمی)؛ در واقع هیچ کدام از این سریالها در فضای مناسبتی ماه مبارک رمضان تنفّس نمیکردند و صرفاً با برخی مضامینی که مطرح ساختند ـ روابط خانوادگی و پدرسالاری در سریال عبور از پاییز، تبیین زندگی شخصیت تاریخی غیاثالدین جمشید کاشانی، دانشمند و منجّم ایرانی در سریال نردبام آسمان، شکست زمان و حوادث فانتزی در سریال پنجمین خورشید در راستای تغییر سرنوشت ـ میکوشیدند تا مخاطبان را در این ماه مبارک به نحوی سرگرم سازند. حضور چنین سریالهایی و با چنین مضامینی چیزی به ارزش این ماه و آموزههای دینی آن نیفزود؛ چراکه اصلاً قرار نبود اینان، سریالهای مناسبتی این ماه قلمداد شوند و در آنها از این فرصت رسانهای خبری نبود. در واقع این فرصتی که میتواند رسانه به صورت خاص از آن بهرهبرداری نماید تا در چهارچوب اهداف کلان خود گام بردارد، به سادگی از دست رفت و تلاشی در این رابطه در برنامههای نمایشی و به عبارتی بهتر سریالها صورت نگرفت که جای بسی تأسف دارد.
اگر قرار است به مناسبتهای مذهبی توجهی خاص داشته باشیم، فرصت یكماهۀ رمضان زمانی بسیار مناسب است که البته تدارکی بلندمدّت و همتی عالی از مدیران رسانۀ ملی میطلبد تا نه همچون ادوار گذشتۀ نزدیکشدن به این ماه، نگران باشند كه چه باید كنند؟ البته به نظر میرسد مشکل عمدۀ چنین مسئلهای، فقدان سوژهها و فیلمنامههایی است که بتوانند دستمایۀ مناسبی برای ماه رمضان قرار بگیرند. که این مهم میطلبد فضای پیش از تولید و ارتباط وثیق و گسترده با قشر نویسنده، فیلمنامهنویسها و به نوعی صاحبان فکر و اندیشه تقویت گردد و در این رابطه سرمایهگذاری کلان از طرف مسئولین صورت پذیرد.
با این وجود ماه رمضان سال جاری فرصتی به رسانه داد تا بتواند به سنجش نگرش و خواستههای مخاطبان نزدیک شود و با آزمودن ارائۀ سریالی تاریخی ـ نردبام آسمان ـ بتواند در تغییر ذائقۀ مخاطبان گام بردارد، که به نظر میرسد با تجربۀ کنونی امکان پذیر باشد؛ چرا که برخی مخاطبان این شیوه را پسندیدند و برخی نیز برعکس. هرچند که انتخاب موضوع تاریخی و شیوۀ پرداختن به آن میتواند گرانشگاهی باشد که در تجربههای بعدی میتوان به آن توجه بیشتری نمود و از این تجربه ذخیرهای اندوخت، تا با دستمایه قراردادن موضوعی جذابتر و دارای پتانسیل بیشتر در تحرک و ارائۀ ریتمی سریعتر در داستان، بتوان تعداد بیشتری مخاطب را برای آن جلب کرد.
نکتهای که این نگاشته بدان اشاره دارد و معمولاً در نگاه دستاندرکاران رسانه مغفول واقع میشود، این است که طیفبندی مخاطبان یکی از ضروریات رسانه به ویژه رسانۀ ملی است که در واقع با ایجاد شبکههای اختصاصی کودک، جوان و ... این مهم در دست پیگیری است، که نباید سادهانگارانه و با نگاهی سطحی از کنار آن گذشت؛ برای نمونه یک جنبه از برنامههای ویژه ماه رمضان باید اختصاص به کودکان و نوجوانان داشته باشند که این امر در حقیقت رخ نمیدهد؛ چرا که این دسته از مخاطبان اصلاً جدی گرفته نمیشوند. در واقع دستهای از افراد جامعۀ ما که نسل آیندۀ این مرزوبوم را شکل خواهند داد، فقط در اوقاتی خاص مانند عید یا روز جهانی کودک مورد توجه قرار میگیرند و در دیگر روزهای سال معمولاً با آنها به صورت عادی روبهرو میشویم. پرسش اصلی این است که این دسته از مخاطبان نیز باید سریالهای ماه رمضان را ببینند؟ به عبارتی آنها باید آنچه برای مخاطب بزرگسال تدارک دیده شده است، نظارهگر باشند؟ یا اینکه صرفاً برنامههای کودک و نوجوانی را ملاحظه کنند که در ماه رمضان فقط لحن گفتار مجری در آن تغییر کرده و با لحنی کودکانه فقط مخاطبان خود را به پند و نصیحت دربارۀ روزهداری مهمان میکنند. به هر روی این جنبه از فعالیتهای رسانهای در کنار دیگر مواردِ مورد نظر در طیفبندی مخاطبان، به علت عدم برنامهریزی صحیح، مورد غفلت واقع شده است در حالی كه در این زمینه نیز نیازمند توجه شایسته به طیف مخاطبان کودک و نوجوان هستیم.
اگر رسانۀ تلویزیون در ایام مناسبتهای خاص و مذهبی، برنامههای عادی خود را ـ در زمان آن، موضوع و پخش آنها ـ به نوعی تعطیل میکند، باید برای این ایام به صورت ویژه برنامههای خاصی هم ارائه نماید. در واقع آثاری را برای نمایش و سرگرمی و البته ارتقای سطح دانش ـ بینش مخاطبان تدارک ببیند تا این ماه خاص را با برنامههای ویژۀ خود، برای بینندگان نیز ویژه نماید.
نویسنده:وحید حیاتی
منبع:ماهنامه رواق هنر واندیشه،شماره سی و هشتم
[1]. world wide web.