اسطورۀ بهشت زمینی، اتوپی بنیصهیون، آرمانشهر بسته، معاد مادی
عصر طلایی در سرآغاز و سرانجام تاریخ، اسطورهای شایع در میان همۀ اقوام، مذاهب و مكاتب است و هر كدام به فراخور جهان بینی متافیزیكی یا ایدئولوژی مادی خود، تصویری از جامعة آرمانی خود میسازند. در تفكر غربی با لفظ اُتوپی از شهر آرمانی خود یاد میكنند. در این فرهنگ امانیستی، اتوپی مدینة زمینی است كه اهل آن مقام و جای معین در مدینه دارند و این را قانون بشری و زمینی مدینه، مقرر كرده است.[1]
میتوان گفت:
اتوپی، مدینة رؤیایی است كه اهل آن دیگر تاریخ ندارند و آسوده از هر خوف و هیبت و فارغ از اندیشة مرگ، در مقامی كه نظام مدینه مقرر داشته است، به كار خود مشغولند.[2]
در دوران تجدّد، آرمانشهر بشری شهری تكنولوژیك بود كه آدمی هیچ كاری را با دست انجام نمیداد و روبات ها و رایانهها حتی غذا را درون دهان او میگذاشتند و حتّی لازم نبود كه غذا بخورد. اوایل كه ویتامین كشف شده بود، غرورِ سبك سرانة یك كاریكاتوریستِ مغرور از تكنولوژی و پیشرفت، او را واداشت كه تصویری از یك انسان بدون شكم بكشد؛ چرا كه با كشف و تولید انبوه ویتامینها دیگر لازم به غذا خوردن نیست و با قرصها همة ویتامینها وارد خون میشوند و در نتیجه بر مبنای نظریة تكامل كمكم معدهها و رودهها و دیگر اعضای مربوط به دستگاه گوارش كه بدون استفاده ماندهاند، از بدن حذف میشوند![3]
در زمانة پساتجدّد كه آدمی تا اندازهای فهمید غرور سابقش كمی! نابهجا بوده است و تكنولوژی این طورها هم نیست كه میگویند و خطرها، آسیبها و آلودگیهای فراوانی هم دارد، اندیشة آرمانشهر هم مخدوش شد و به نسبیت و شكاكیت دچار شد. ولی یهودیان همچنان به جامعة آرمانی خود فكر میكردند كه باید نژاد یهود در سرزمین موعود سُكنی گزیند و آنجا را از لوث وجود بیگانهها پاك گرداند و دولت یهود را در آنجا برقرار كند تا مرزهای توراتی به عینیت برسند كه حتی یك وجب آن نباید تحت تملّكِ غیر یهود باشد.[4] در این پادشاهی داوودی، یهود حاكم بر دنیاست و سرزمین شیر و عسل با باغهای زیبا و پر میوة خود و آرامش و اقتدارِ پادشاهی از نسل داوود در خدمت بندگان برگزیدۀ یهوه میباشد. بی دلیل نیست كه تجارت روسپیها به ویژه از میان دختركانِ اوكراینی، روسی و اروپای شرقی به اسرائیل، آمریكا و انگلیس در دستانِ مافیای سكس یهودی دنیاست.[5]
در سرزمین مورد انتظار یهود، تمتّعات مادی به طور كامل برقرار است. آری كنیزكان سفید باید تحت مالكیت انسانهای برتر باشند تا اسرائیل، ارض موعود خدای اسرائیل، آرمانشهر یهود شود. بشر جدید تحت تأثیر همین تفكرات كه از یهودیت فریسی ـ خاخامی به پروتستانتیسم و سپس کالوینیسم و فرهنگ غرب امروز تزریق شد، بیشتر به حیوانیت اهمیت میدهد و اصرار در حیوانیت خود دارد؛ تا آنجا كه مدینۀ ایده آل هم، مدینة حیواناتی است كه خوب بار میبرند و خوب میخورند.[6]
آرمانشهر صهیونیستی، یك جامعة بسته است كه فقط نژاد برتر حق تمتع از دنیا را دارد و حتی كار هم، برای غیریهودی ممنوعیت دارد و بیگانهها یعنی غیریهودیان، شأنی جز نوكری یهود ندارند و وحشیها یا همان دشمنان یهود، باید از دم تیغ گذرانده شوند و حتی به زنان باردار و حیوانات آنها هم نباید ترحم کرد؛ با این نگاه، این فقرات كتاب مقدسِ یهودیان جهان، قابل فهم است:
پسران گرانبهای صهیون را كه روزگاری با زرِ ناب برابر می بودند،[7] گفتم كه شما خدایانید و فرزندان خدای بزرگید. برخیز ای خدا ـ ای فرزندانم ـ و بر روی زمین داوری كن، زیرا تو همۀ امتهای جهان را متصرف خواهی شد [8]، زیرا تو برای یهوه خدایت، قوم مقدس هستی. یهوه خدایت تو را برگزیده است، تا از جمیع قومهایی كه روی زمیناند، مخصوص برای خود او باشی. [9] نسل تو، دیگر ملل را تصرف خواهد كرد.[10] فقط به برادرانتان، به بنی اسرائیل با خشونت، تحكّم و سروری نخواهید كرد.[11]
در اندیشۀ صهیونیستی، کلمة عبری عالیاه (Aliah) كه اصطلاحی دینی و به معنای علوّ و صعود به سرزمین موعود است به معنای مهاجرت اشغالگرانة سكناگزین به فلسطین به كار رفته است و در برابر آن مهاجرت معكوس یهودیان از سرزمین موعود اسرائیل به موطن و محل تولد اولیۀ یهودیان، با كلمة عبری یریداه (yeridah) به معنای هبوط و عقب نشینی و ارتداد به كار میرود، نه با كلمة عبری بی طرف هجیرا (hajirah) كه فقط معنای خنثای مهاجرت را دارد.[12] اینچنین، ادبیات صهیونیستی هم با نژادگرایی و آرمان گرایی بستة یهود هماهنگ میشود و حتّی در استعمال واژهها هم جهتدارانه عمل میكند.
كارل ماركس یهودی هم كه نقدهایی به اتوپیای سرمایهداری داشت[13]، از ایدة بهشت زمینی نگذشت و كمونیستها هم كه ماده گرایی را در مكتب خود نهادینه كرده بودند، این حرفِ اصالتاً یهودی را رواج دادند؛ البته در تبیین صهیونیستی بودن انقلاب 1917، که منجر به رسمیت یافتن کمونیسم در شوروی شد، نویسندگان زیادی قلم زده اند.[14]
واقعیت این است كه كنار هم آمدن عنوان اتوپی بنیصهیون و معاد مادی در دین یهود، تعجبی ندارد؛ چرا كه ایدة پاداش و جزا و بازگشت موعود یهودیان برای دیدن نتیجة اعمالشان كاملاً مادی و زمینی شده است. در كتاب مقدس، تنها در چند صفحة بسیار كم دربارۀ پاداش و جزای یهودیان سخن رفته است كه در همان جاها هم از معاد اُخروی خبری نیست و پاداشها، همه مادی هستند، مانند بیشتر شدن باران و محصولات و فرزندان و ثروت و... .[15]
استاد توفیق در کتاب معروفش، آشنایی با ادیان بزرگ مینویسد:
معاد در تورات، بلکه در هیچ جای عهد عتیق نیامده است؛ پس باید گفت که تعبیر کلی آخرت در تثنیه16:8 و مراثی ارمیا 18:4، به معنای عاقبت دنیوی است. از نظر تورات ـ لاویان 26 و تثنیه 28 ـ دینداری در جلب نعمتهای این جهان و بی دینی در سلب آنها تاثیر مستقیم و قطعی دارند. اعتقاد به جاودانگی روح، از قدیم در میان بنی اسرائیل وجود داشته و در چند فراز کتاب مقدس بدان اشاره شده است؛ ولی آن باور پس از بازگشت از بابل با عقیده به جاودانگی روح نزد آن قوم و قیام مسیحا [منجی موعود] پیوند خورد و اعتقاد به رستاخیز مردگان پس از پیروزی خیر بر شر [در همین جهان] را پدید آورد.[16]
حتّی یهودیان صدر اسلام هم كه به آیین اصیل موسوی نزدیكتر بودند، به دلیل وجود همین روحیۀ برتری نژادی میگفتند:
هرگز آتش دوزخ جز چند روزی به ما نخواهد رسید. [17]
آنچنان خودپسندی بر آنان غلبه یافته كه در روز محاسبه هم خون یهودی را رنگینتر از دیگران میدانستند؛ البته آیهای نازل شد كه این حرف را باطل كرد. بگو:
آیا پیمانی از خدا گرفتهاید -پس خداوند هرگز از پیمانش تخلف نمیورزد - یا چیزی را كه نمیدانید به خدا نسبت میدهید؟ [18] و همچنین ]فضیلت و برتری[ به آرزوهای شما و آرزوهای اهل كتاب نیست؛ هر كس بد كند، كیفر داده میشود و كسی را جز خدا ولی و یاور خود نخواهد یافت.[19]
حضرت جلّ و اعلا، ملاك برتری را تنها تقوا و ایمان صحیح میداند نه پندارها و آرزوهای قومی و قبیلهای. بر خلافِ این كلام الهی، در تورات میخوانیم كه خدا حتی پس از ارتداد هم مردمِ خاص و برگزیدة خود را دوست دارد! و ایشان را مجّاناً دوست دارد[20] و همان ادعای یهودیان صدر اسلام، امروزه به صورت فجیعتری در توراتِ محرّف وجود دارد كه یهودیان اصلاً عذاب نمیشوند:
خداوند، رحمان و كریم است، دیر غضب و بسیار رحیم؛ تا به ابد محاكمه نخواهد نمود و خشم را همیشه نگاه نخواهد داشت.[21]
در بحث پاداش و جزا، یهودیان اعتقاد دیگری هم دارند كه همراه با عُجب جمعی آنهاست؛ سعادت و نجات ابدی را به صورت جمعی برای بنی اسرائیل میدانند كه در آیات قرآن هم به آن اشاره رفته است:
یهود میگویند: خداوند به زودی ما را میبخشد.[22]
در كتاب نسبتاً مفصلی كه اخیراً منتشر شده[23] و مجلۀ انجمن كلیمیان ایران[24] هم آن را تأیید و تبلیغ كرد، همۀ بحثی كه در مورد آخرت شناسی در نزد یهودیان دارد، این چند خط است كه به طور كامل میآورم:
یكی از موضوعاتی كه در تورات كمتر مورد توجّه قرارگرفته، مسئلۀ آخرت است. دانشمندان یهود برای اثبات معاد در تورات به مواردی استناد كردهاند كه هرگز صراحت نداشته است.
سپس نویسنده یكی از استدلالات تلمودی را در اثبات جهان آینده میآورد.
در كتاب گنجینهای از تلمود، که نوشتۀ یک یهودی شاخص می باشد، در بخش جهان آینده دیدگاهِ فرق مختلف یهودی در این باره آورده شده است، كه نكاتی از آن را یادآور میشوم:
صدوقیان ـ صادوكیان/ یكی از فرق مهم یهود ـ چنین تعلیم میدادند كه با مردن جسم، روح نیز معدوم میشود و مرگ پایان موجودیت انسان است. انكار وجود جهان آینده، با انكار اصل پاداش و مجازات كه فریسیان ـ فرقۀ مسلط در یهودیت امروز ـ برای آن اهمیت بسیاری قائل بودند، همراه بود و از این رو فریسیان با این بیایمانی به شدت مبارزه میكردند... علت ظاهری این امر كه چرا صدوقیان، اعتقاد به رستاخیز مردگان را رد میكردند، این بود كه بنا به عقیدة ایشان، ذكری از این موضوع در اسفار پنج گانۀ تورات نیامده است و تنها در تورات شفاهی كه مورد قبول آنها نبود، سخن به میان آمده است. این نظر صدوقیان را دانشمندان[فریسی] یهود به شدت رد كرهاند.[25]
سپس استدلالهای فریسیان را در استفادة رستاخیز مردگان از فقراتی از تورات آورده است و آنچه به وضوح هویداست و خود فریسیان هم نمیتوانند منكر شوند، این است كه هیچ جا در اسفار پنج گانۀ تورات به طور صریح و شفاف از رستاخیز سخنی به میان نیامده است. علاوه بر صدوقیان، فرقة سامرهایها ـ شومرونیها ـ هم منكر رستاخیز مردگان هستند.[26] ولی اینكه این رستاخیزِ مورد قبول عدهای از یهودیان، در كجاست، باز هم اختلاف است:
بین نظرات علمای یهود دربارة مرگ و آخرت، اختلافات بارزی را میتوان مشاهده كرد. دانشمندان یهودِ دورانهای اولیه، دوران ماشیح ـ مسیح موعود یهود ـ را با جهان آینده یكی دانستهاند. طبق نظر آنها، منجی موعود به وضع و نظام فعلی در این جهان پایان داده، نظامی جاودان برقرار خواهد ساخت كه در آن افراد عادل و نیكوكار، یك زندگی روحانی فارغ از قید و بندهای جسم را طی خواهند كرد؛ در حالی كه معلمان دورانهای بعدی، دورة ماشیح را یك مرحلة زودگذر واقع در میان دنیای فعلی و جهان آینده میدانستند.[27]
همینطور كه این جملات تلمود صراحت دارد، گروهی از فریسیان، معاد را صددرصد مادی و همان دورانِ ماشیح میدانند ولی عدهای دوران ماشیح را واسطۀ بین این جهان و جهان آینده میدانند، گرچه تصریحی نیست كه جهان آینده از نوعِ دیگری غیر از این جهان مادی و دوران ماشیح باشد. شرط فیروزی در جهان آینده در تلمود، مطالعه و آموزش تورات و بهجا آوردن فرامین خدا]ی یهود[[28] دانسته شده است و در جایی دیگر شرط سكونت در اسرائیل یا علاقهمند كردن فرزندان به آموختن تورات[29] برای نصیب بردن از جهان آینده، قرار داده شده است. البته قولی هم به استفادۀ عادلان و نیكان غیر یهود از نصیبهای جهان آینده و عالم باقی گفته شده است؛[30] ولی باید مشخص شود كه ملاك عدالت و نیكی غیر یهود از منظر یهود چیست. وجود باغ بهشت و جهنم هم با طبقات هفت گانه در تلمود پذیرفته شده است.[31] ولی نه مانند بهشت و جهنم در اسلام، بلکه بهشتی که خدا در آن با نیکوکاران گردش می کند[32] و مادی است و جهنمی که بر دانشمندان تورات و گناهکاران اسرائیل، اثری ندارد و در جهان آینده است و در آن گناهکاران در روز شنبه عذاب نمی شوند و اجباراً به استراحت می پردازند[33]
دربارۀ آخرین داوری، متنی در تلمود است كه مادی بودن و همگنی جهان آینده با این جهان را ثابت میكند:
دانشمندان گفتهاند در جهان آینده، ذات قدوس متبارك، نزول اجلال خواهد فرمود و فرشتگان كرسیهایی برای بزرگان اسرائیل برقرار خواهند كرد تا بر آنها بنشینند. ذات قدوس متبارك، مانند رئیس دادگاه با پیران اسرائیل جلوس خواهند فرمود و متفقاً ملتهای ستمگر را داوری خواهند كرد، چنانكه ]در كتاب[ آمده است خداوند همراه پیران قوم خود، برای قضاوت خواهد آمد. (اشعیاء14:3). [34]
این تفكراتِ لبریز از قدسیت نژاد یهودی، مجوز هرگونه جنایت و گناهی را به صهیونیستها داده است و همین تفكرات را در بسیاری از فیلمهای صهیونیستی شاهدیم. فیلمهای بسیاری در مورد اتوپی بنیصهیون یا همان بهشت زمینی، تهیه شدهاند؛ برای نمونه در پویا نمایی فرار جوجهای[35] در نهایت مرغها و خروسِ همیارشان، پس از اینكه بر دشمن خونریزشان غلبه كردند و از اردوگاهِ مرگ و كورة مرغ سوزی و كارخانۀ پیراشكی سازی فرار كردند، در جنگلی مصفا به زندگی آرام و لذتبخش خود میپردازند،
همچنین در فیلم هری پاتر هم شاهدیم كه محیط بیرونی مدرسة هاگوارتز بسیار زیبا و چشمنواز است و این مدرسة قدسی مآب و باشکوه در دامنۀ كوهی سرسبز و پوشیده از انبوه درختان زیباست كه ما را به یاد شهر اورشلیم در كنار كوه صهیون میاندازد. اطراف مدرسة هاگوارتز همچون بهشتی زمینی چشم نوازی میكند كه ارواح گذشتگانِ همنوعِ هاگوارتزیها به راحتی در بین زندگان در رفت و آمد هستند و با هم زندگی میكنند. انگار این ارواح جاودانه نمیخواهند در جای دیگری جز سرزمینشان باشند. سمبل گروهِ گریفیندر هم كه به مانند قبیلۀ هری پاتر تلقی میشود، همان سمبل معروف قبیلة ماده گرای یهودا میباشد كه بر دیگر گروهها و قبایل پیروز شد و رهبری بنیصهیون را به دست گرفت؛ یعنی سمبل شیر غرّان ایستاده كه اكنون هم در آرم بسیاری از شركتهای یهودی دنیا مانند روچیلد دیده میشود.
در این فیلم برخی افراد دارای نژاد درجه اول نیستند و موگول خطاب میشوند و ملاكِ خون اصیل بسیار اهمیت دارد.
در فیلمهای بسیاری كه نام معناگرایی را هم یدك میكشند عناصر یهودیزة فرهنگ هالیوود، در بحث معاد مادی به چشم میخورند؛ مانند فیلم حس ششم[36] ساختۀ اِم.نایت شیامالان كه روح مردگان پس از مرگشان در بین زندهها حضور دارد و برخی زندگان با آنها در ارتباطند و آنچنان زندگان و مردگان با هم زندگی میکنند که مخاطب سردرگم می شود. در فیلم آب سیاه[37] هم شاهدیم روح دختركی كه پشت بام آپارتمان محل زنگی قبلیاش، فوت كرده است در آن آپارتمان رفت و آمد دارد و به دنبال مادر خویش آمده است؛ ولی چون مادرش از آن محل رفته است، زنِ دیگری را به عنوانِ مادر خویش برمیگزیند و با دخترك آن زن، طرح دوستی میریزد و در انتهای فیلم هم به مادر جدیدش میرسد و سپس به آرامش میرسد. در فیلم دیگران[38] نیز، شاهد حضور آزاد مردگان در بین زندهها و در همان خانۀ قبلی زمان زندگی شان هستیم. بد نیست در اینجا حرف مصطفی عقاد را یادآور شویم كه گفت:
در هالیوود همه چیز كنترل میشود حتی سوژه... همه كاره، تولیدكنندگان و تأمین كنندگان مالی صهیونیست هستند كه هرگز، حتی اجازۀ مطرح كردن سوژۀ كاریای خلاف نظرشان را به كارگردان نمیدهند. [39]
در سه گانۀ ارباب حلقهها شاهدیم شهری كه برای تصرّفش، سپاهیان خیر و شر در برابر هم صف آرایی میكنند، شهر روحان، بسیار زیباست و رؤیایی تصویر شده است كه در كنارة كوهی بلند بنا شده است. درانتهای فیلم که شیطان به قعر دریاچة آتش میافتد و در جنگ مغلوبه میشود، یاران گاندولف، به سرزمین خوش آب و هوا و بهشتوارِ خود باز میگردند و در آرامش و صفا زندگی جاودانهای را پی میگیرند. در این فیلم، عصای موسوی گاندولف و چهرة پیامبرانهاش كه سوار بر اسب سپید برای نجات شهر خدا میجنگد، ما را به یاد اساطیر صهیونیستی رایج در هالیوود پیرامون واپسین نبرد برای نجات اورشلیم، شهر خدا میاندازد.
در ماتریكس هم در نهایت، نئو که یادآور مسیح جدید ـ یهود ـ می باشد، با فدا كردن خود، شهر صهیون ـ Zion ـ را نجات میدهد و آرامش و بهروزی را قرین مردمِ سرزمین صهیون میکند. در فیلم سفر تك شاخ نیز، پدر و دو دخترش كه با پشتیبانی معنوی مادرشان، در راه نجات جزیرۀ خوشبختی از دست وحشیها تلاش میكنند، موفق میشوند كه آن سرزمین كهن را با تلاشی فراوان نجات دهند. فضای درون جزیره، كاملاً به مانند بهشتی تصویر شده است كه زیبایی، امنیت و آرامش در حدّ اعلا در آن وجود دارد و رنگهای نشاط بخش آبی آسمانی و سبز، محیط این فردوس ناسوتی را همان آرمانشهر موعود زمینی و بهشت برین این دنیایی به ذهن مخاطب القا میكند؛ البته این زمین وعده داده شده به راحتی به دست نمیآید و مانند انیمیشن فرار جوجهای باید قهرمان اسطورهای با سلوك خود، این بهشت گمشده را بیابد و همانطور كه گفته شد این سلوك، همان قرائت و عمل به تورات است.[40]
در انیمیشن سرندپیتی[41] کُنا، پسرکی است که والدین خود را به مانند بسیاری از آثار صهیونمآب ویژۀ کودکان، در طوفان دریایی از دست میدهد و به طرز معجزه آسایی نجات پیدا میکند و با کمک دایناسوری زیبا و فرشته وار به نام سرندپیتی، به جزیرۀ ناشناخته یا جزیرۀ بهشت(Paradise Island)[42] می رسد. جزیره ای که با فرماندهی یک پری دریایی به نام خانم لورا اداره میشود و کاپیتان اسماج به طمع بالا کشیدن طلاهای این جزیرۀ اتوپیایی، در تلاش است. کنا و سرندپیتی چند بار چنان جزیره را نجات دادند که دیگر کسی آنها را غریبه نمیشناخت.
عصر طلایی در سرآغاز و سرانجام تاریخ، اسطورهای شایع در میان همۀ اقوام، مذاهب و مكاتب است و هر كدام به فراخور جهان بینی متافیزیكی یا ایدئولوژی مادی خود، تصویری از جامعة آرمانی خود میسازند. در تفكر غربی با لفظ اُتوپی از شهر آرمانی خود یاد میكنند. در این فرهنگ امانیستی، اتوپی مدینة زمینی است كه اهل آن مقام و جای معین در مدینه دارند و این را قانون بشری و زمینی مدینه، مقرر كرده است.[1]
میتوان گفت:
اتوپی، مدینة رؤیایی است كه اهل آن دیگر تاریخ ندارند و آسوده از هر خوف و هیبت و فارغ از اندیشة مرگ، در مقامی كه نظام مدینه مقرر داشته است، به كار خود مشغولند.[2]
در دوران تجدّد، آرمانشهر بشری شهری تكنولوژیك بود كه آدمی هیچ كاری را با دست انجام نمیداد و روبات ها و رایانهها حتی غذا را درون دهان او میگذاشتند و حتّی لازم نبود كه غذا بخورد. اوایل كه ویتامین كشف شده بود، غرورِ سبك سرانة یك كاریكاتوریستِ مغرور از تكنولوژی و پیشرفت، او را واداشت كه تصویری از یك انسان بدون شكم بكشد؛ چرا كه با كشف و تولید انبوه ویتامینها دیگر لازم به غذا خوردن نیست و با قرصها همة ویتامینها وارد خون میشوند و در نتیجه بر مبنای نظریة تكامل كمكم معدهها و رودهها و دیگر اعضای مربوط به دستگاه گوارش كه بدون استفاده ماندهاند، از بدن حذف میشوند![3]
در زمانة پساتجدّد كه آدمی تا اندازهای فهمید غرور سابقش كمی! نابهجا بوده است و تكنولوژی این طورها هم نیست كه میگویند و خطرها، آسیبها و آلودگیهای فراوانی هم دارد، اندیشة آرمانشهر هم مخدوش شد و به نسبیت و شكاكیت دچار شد. ولی یهودیان همچنان به جامعة آرمانی خود فكر میكردند كه باید نژاد یهود در سرزمین موعود سُكنی گزیند و آنجا را از لوث وجود بیگانهها پاك گرداند و دولت یهود را در آنجا برقرار كند تا مرزهای توراتی به عینیت برسند كه حتی یك وجب آن نباید تحت تملّكِ غیر یهود باشد.[4] در این پادشاهی داوودی، یهود حاكم بر دنیاست و سرزمین شیر و عسل با باغهای زیبا و پر میوة خود و آرامش و اقتدارِ پادشاهی از نسل داوود در خدمت بندگان برگزیدۀ یهوه میباشد. بی دلیل نیست كه تجارت روسپیها به ویژه از میان دختركانِ اوكراینی، روسی و اروپای شرقی به اسرائیل، آمریكا و انگلیس در دستانِ مافیای سكس یهودی دنیاست.[5]
در سرزمین مورد انتظار یهود، تمتّعات مادی به طور كامل برقرار است. آری كنیزكان سفید باید تحت مالكیت انسانهای برتر باشند تا اسرائیل، ارض موعود خدای اسرائیل، آرمانشهر یهود شود. بشر جدید تحت تأثیر همین تفكرات كه از یهودیت فریسی ـ خاخامی به پروتستانتیسم و سپس کالوینیسم و فرهنگ غرب امروز تزریق شد، بیشتر به حیوانیت اهمیت میدهد و اصرار در حیوانیت خود دارد؛ تا آنجا كه مدینۀ ایده آل هم، مدینة حیواناتی است كه خوب بار میبرند و خوب میخورند.[6]
آرمانشهر صهیونیستی، یك جامعة بسته است كه فقط نژاد برتر حق تمتع از دنیا را دارد و حتی كار هم، برای غیریهودی ممنوعیت دارد و بیگانهها یعنی غیریهودیان، شأنی جز نوكری یهود ندارند و وحشیها یا همان دشمنان یهود، باید از دم تیغ گذرانده شوند و حتی به زنان باردار و حیوانات آنها هم نباید ترحم کرد؛ با این نگاه، این فقرات كتاب مقدسِ یهودیان جهان، قابل فهم است:
پسران گرانبهای صهیون را كه روزگاری با زرِ ناب برابر می بودند،[7] گفتم كه شما خدایانید و فرزندان خدای بزرگید. برخیز ای خدا ـ ای فرزندانم ـ و بر روی زمین داوری كن، زیرا تو همۀ امتهای جهان را متصرف خواهی شد [8]، زیرا تو برای یهوه خدایت، قوم مقدس هستی. یهوه خدایت تو را برگزیده است، تا از جمیع قومهایی كه روی زمیناند، مخصوص برای خود او باشی. [9] نسل تو، دیگر ملل را تصرف خواهد كرد.[10] فقط به برادرانتان، به بنی اسرائیل با خشونت، تحكّم و سروری نخواهید كرد.[11]
در اندیشۀ صهیونیستی، کلمة عبری عالیاه (Aliah) كه اصطلاحی دینی و به معنای علوّ و صعود به سرزمین موعود است به معنای مهاجرت اشغالگرانة سكناگزین به فلسطین به كار رفته است و در برابر آن مهاجرت معكوس یهودیان از سرزمین موعود اسرائیل به موطن و محل تولد اولیۀ یهودیان، با كلمة عبری یریداه (yeridah) به معنای هبوط و عقب نشینی و ارتداد به كار میرود، نه با كلمة عبری بی طرف هجیرا (hajirah) كه فقط معنای خنثای مهاجرت را دارد.[12] اینچنین، ادبیات صهیونیستی هم با نژادگرایی و آرمان گرایی بستة یهود هماهنگ میشود و حتّی در استعمال واژهها هم جهتدارانه عمل میكند.
كارل ماركس یهودی هم كه نقدهایی به اتوپیای سرمایهداری داشت[13]، از ایدة بهشت زمینی نگذشت و كمونیستها هم كه ماده گرایی را در مكتب خود نهادینه كرده بودند، این حرفِ اصالتاً یهودی را رواج دادند؛ البته در تبیین صهیونیستی بودن انقلاب 1917، که منجر به رسمیت یافتن کمونیسم در شوروی شد، نویسندگان زیادی قلم زده اند.[14]
واقعیت این است كه كنار هم آمدن عنوان اتوپی بنیصهیون و معاد مادی در دین یهود، تعجبی ندارد؛ چرا كه ایدة پاداش و جزا و بازگشت موعود یهودیان برای دیدن نتیجة اعمالشان كاملاً مادی و زمینی شده است. در كتاب مقدس، تنها در چند صفحة بسیار كم دربارۀ پاداش و جزای یهودیان سخن رفته است كه در همان جاها هم از معاد اُخروی خبری نیست و پاداشها، همه مادی هستند، مانند بیشتر شدن باران و محصولات و فرزندان و ثروت و... .[15]
استاد توفیق در کتاب معروفش، آشنایی با ادیان بزرگ مینویسد:
معاد در تورات، بلکه در هیچ جای عهد عتیق نیامده است؛ پس باید گفت که تعبیر کلی آخرت در تثنیه16:8 و مراثی ارمیا 18:4، به معنای عاقبت دنیوی است. از نظر تورات ـ لاویان 26 و تثنیه 28 ـ دینداری در جلب نعمتهای این جهان و بی دینی در سلب آنها تاثیر مستقیم و قطعی دارند. اعتقاد به جاودانگی روح، از قدیم در میان بنی اسرائیل وجود داشته و در چند فراز کتاب مقدس بدان اشاره شده است؛ ولی آن باور پس از بازگشت از بابل با عقیده به جاودانگی روح نزد آن قوم و قیام مسیحا [منجی موعود] پیوند خورد و اعتقاد به رستاخیز مردگان پس از پیروزی خیر بر شر [در همین جهان] را پدید آورد.[16]
حتّی یهودیان صدر اسلام هم كه به آیین اصیل موسوی نزدیكتر بودند، به دلیل وجود همین روحیۀ برتری نژادی میگفتند:
هرگز آتش دوزخ جز چند روزی به ما نخواهد رسید. [17]
آنچنان خودپسندی بر آنان غلبه یافته كه در روز محاسبه هم خون یهودی را رنگینتر از دیگران میدانستند؛ البته آیهای نازل شد كه این حرف را باطل كرد. بگو:
آیا پیمانی از خدا گرفتهاید -پس خداوند هرگز از پیمانش تخلف نمیورزد - یا چیزی را كه نمیدانید به خدا نسبت میدهید؟ [18] و همچنین ]فضیلت و برتری[ به آرزوهای شما و آرزوهای اهل كتاب نیست؛ هر كس بد كند، كیفر داده میشود و كسی را جز خدا ولی و یاور خود نخواهد یافت.[19]
حضرت جلّ و اعلا، ملاك برتری را تنها تقوا و ایمان صحیح میداند نه پندارها و آرزوهای قومی و قبیلهای. بر خلافِ این كلام الهی، در تورات میخوانیم كه خدا حتی پس از ارتداد هم مردمِ خاص و برگزیدة خود را دوست دارد! و ایشان را مجّاناً دوست دارد[20] و همان ادعای یهودیان صدر اسلام، امروزه به صورت فجیعتری در توراتِ محرّف وجود دارد كه یهودیان اصلاً عذاب نمیشوند:
خداوند، رحمان و كریم است، دیر غضب و بسیار رحیم؛ تا به ابد محاكمه نخواهد نمود و خشم را همیشه نگاه نخواهد داشت.[21]
در بحث پاداش و جزا، یهودیان اعتقاد دیگری هم دارند كه همراه با عُجب جمعی آنهاست؛ سعادت و نجات ابدی را به صورت جمعی برای بنی اسرائیل میدانند كه در آیات قرآن هم به آن اشاره رفته است:
یهود میگویند: خداوند به زودی ما را میبخشد.[22]
در كتاب نسبتاً مفصلی كه اخیراً منتشر شده[23] و مجلۀ انجمن كلیمیان ایران[24] هم آن را تأیید و تبلیغ كرد، همۀ بحثی كه در مورد آخرت شناسی در نزد یهودیان دارد، این چند خط است كه به طور كامل میآورم:
یكی از موضوعاتی كه در تورات كمتر مورد توجّه قرارگرفته، مسئلۀ آخرت است. دانشمندان یهود برای اثبات معاد در تورات به مواردی استناد كردهاند كه هرگز صراحت نداشته است.
سپس نویسنده یكی از استدلالات تلمودی را در اثبات جهان آینده میآورد.
در كتاب گنجینهای از تلمود، که نوشتۀ یک یهودی شاخص می باشد، در بخش جهان آینده دیدگاهِ فرق مختلف یهودی در این باره آورده شده است، كه نكاتی از آن را یادآور میشوم:
صدوقیان ـ صادوكیان/ یكی از فرق مهم یهود ـ چنین تعلیم میدادند كه با مردن جسم، روح نیز معدوم میشود و مرگ پایان موجودیت انسان است. انكار وجود جهان آینده، با انكار اصل پاداش و مجازات كه فریسیان ـ فرقۀ مسلط در یهودیت امروز ـ برای آن اهمیت بسیاری قائل بودند، همراه بود و از این رو فریسیان با این بیایمانی به شدت مبارزه میكردند... علت ظاهری این امر كه چرا صدوقیان، اعتقاد به رستاخیز مردگان را رد میكردند، این بود كه بنا به عقیدة ایشان، ذكری از این موضوع در اسفار پنج گانۀ تورات نیامده است و تنها در تورات شفاهی كه مورد قبول آنها نبود، سخن به میان آمده است. این نظر صدوقیان را دانشمندان[فریسی] یهود به شدت رد كرهاند.[25]
سپس استدلالهای فریسیان را در استفادة رستاخیز مردگان از فقراتی از تورات آورده است و آنچه به وضوح هویداست و خود فریسیان هم نمیتوانند منكر شوند، این است كه هیچ جا در اسفار پنج گانۀ تورات به طور صریح و شفاف از رستاخیز سخنی به میان نیامده است. علاوه بر صدوقیان، فرقة سامرهایها ـ شومرونیها ـ هم منكر رستاخیز مردگان هستند.[26] ولی اینكه این رستاخیزِ مورد قبول عدهای از یهودیان، در كجاست، باز هم اختلاف است:
بین نظرات علمای یهود دربارة مرگ و آخرت، اختلافات بارزی را میتوان مشاهده كرد. دانشمندان یهودِ دورانهای اولیه، دوران ماشیح ـ مسیح موعود یهود ـ را با جهان آینده یكی دانستهاند. طبق نظر آنها، منجی موعود به وضع و نظام فعلی در این جهان پایان داده، نظامی جاودان برقرار خواهد ساخت كه در آن افراد عادل و نیكوكار، یك زندگی روحانی فارغ از قید و بندهای جسم را طی خواهند كرد؛ در حالی كه معلمان دورانهای بعدی، دورة ماشیح را یك مرحلة زودگذر واقع در میان دنیای فعلی و جهان آینده میدانستند.[27]
همینطور كه این جملات تلمود صراحت دارد، گروهی از فریسیان، معاد را صددرصد مادی و همان دورانِ ماشیح میدانند ولی عدهای دوران ماشیح را واسطۀ بین این جهان و جهان آینده میدانند، گرچه تصریحی نیست كه جهان آینده از نوعِ دیگری غیر از این جهان مادی و دوران ماشیح باشد. شرط فیروزی در جهان آینده در تلمود، مطالعه و آموزش تورات و بهجا آوردن فرامین خدا]ی یهود[[28] دانسته شده است و در جایی دیگر شرط سكونت در اسرائیل یا علاقهمند كردن فرزندان به آموختن تورات[29] برای نصیب بردن از جهان آینده، قرار داده شده است. البته قولی هم به استفادۀ عادلان و نیكان غیر یهود از نصیبهای جهان آینده و عالم باقی گفته شده است؛[30] ولی باید مشخص شود كه ملاك عدالت و نیكی غیر یهود از منظر یهود چیست. وجود باغ بهشت و جهنم هم با طبقات هفت گانه در تلمود پذیرفته شده است.[31] ولی نه مانند بهشت و جهنم در اسلام، بلکه بهشتی که خدا در آن با نیکوکاران گردش می کند[32] و مادی است و جهنمی که بر دانشمندان تورات و گناهکاران اسرائیل، اثری ندارد و در جهان آینده است و در آن گناهکاران در روز شنبه عذاب نمی شوند و اجباراً به استراحت می پردازند[33]
دربارۀ آخرین داوری، متنی در تلمود است كه مادی بودن و همگنی جهان آینده با این جهان را ثابت میكند:
دانشمندان گفتهاند در جهان آینده، ذات قدوس متبارك، نزول اجلال خواهد فرمود و فرشتگان كرسیهایی برای بزرگان اسرائیل برقرار خواهند كرد تا بر آنها بنشینند. ذات قدوس متبارك، مانند رئیس دادگاه با پیران اسرائیل جلوس خواهند فرمود و متفقاً ملتهای ستمگر را داوری خواهند كرد، چنانكه ]در كتاب[ آمده است خداوند همراه پیران قوم خود، برای قضاوت خواهد آمد. (اشعیاء14:3). [34]
این تفكراتِ لبریز از قدسیت نژاد یهودی، مجوز هرگونه جنایت و گناهی را به صهیونیستها داده است و همین تفكرات را در بسیاری از فیلمهای صهیونیستی شاهدیم. فیلمهای بسیاری در مورد اتوپی بنیصهیون یا همان بهشت زمینی، تهیه شدهاند؛ برای نمونه در پویا نمایی فرار جوجهای[35] در نهایت مرغها و خروسِ همیارشان، پس از اینكه بر دشمن خونریزشان غلبه كردند و از اردوگاهِ مرگ و كورة مرغ سوزی و كارخانۀ پیراشكی سازی فرار كردند، در جنگلی مصفا به زندگی آرام و لذتبخش خود میپردازند،
همچنین در فیلم هری پاتر هم شاهدیم كه محیط بیرونی مدرسة هاگوارتز بسیار زیبا و چشمنواز است و این مدرسة قدسی مآب و باشکوه در دامنۀ كوهی سرسبز و پوشیده از انبوه درختان زیباست كه ما را به یاد شهر اورشلیم در كنار كوه صهیون میاندازد. اطراف مدرسة هاگوارتز همچون بهشتی زمینی چشم نوازی میكند كه ارواح گذشتگانِ همنوعِ هاگوارتزیها به راحتی در بین زندگان در رفت و آمد هستند و با هم زندگی میكنند. انگار این ارواح جاودانه نمیخواهند در جای دیگری جز سرزمینشان باشند. سمبل گروهِ گریفیندر هم كه به مانند قبیلۀ هری پاتر تلقی میشود، همان سمبل معروف قبیلة ماده گرای یهودا میباشد كه بر دیگر گروهها و قبایل پیروز شد و رهبری بنیصهیون را به دست گرفت؛ یعنی سمبل شیر غرّان ایستاده كه اكنون هم در آرم بسیاری از شركتهای یهودی دنیا مانند روچیلد دیده میشود.
در این فیلم برخی افراد دارای نژاد درجه اول نیستند و موگول خطاب میشوند و ملاكِ خون اصیل بسیار اهمیت دارد.
در فیلمهای بسیاری كه نام معناگرایی را هم یدك میكشند عناصر یهودیزة فرهنگ هالیوود، در بحث معاد مادی به چشم میخورند؛ مانند فیلم حس ششم[36] ساختۀ اِم.نایت شیامالان كه روح مردگان پس از مرگشان در بین زندهها حضور دارد و برخی زندگان با آنها در ارتباطند و آنچنان زندگان و مردگان با هم زندگی میکنند که مخاطب سردرگم می شود. در فیلم آب سیاه[37] هم شاهدیم روح دختركی كه پشت بام آپارتمان محل زنگی قبلیاش، فوت كرده است در آن آپارتمان رفت و آمد دارد و به دنبال مادر خویش آمده است؛ ولی چون مادرش از آن محل رفته است، زنِ دیگری را به عنوانِ مادر خویش برمیگزیند و با دخترك آن زن، طرح دوستی میریزد و در انتهای فیلم هم به مادر جدیدش میرسد و سپس به آرامش میرسد. در فیلم دیگران[38] نیز، شاهد حضور آزاد مردگان در بین زندهها و در همان خانۀ قبلی زمان زندگی شان هستیم. بد نیست در اینجا حرف مصطفی عقاد را یادآور شویم كه گفت:
در هالیوود همه چیز كنترل میشود حتی سوژه... همه كاره، تولیدكنندگان و تأمین كنندگان مالی صهیونیست هستند كه هرگز، حتی اجازۀ مطرح كردن سوژۀ كاریای خلاف نظرشان را به كارگردان نمیدهند. [39]
در سه گانۀ ارباب حلقهها شاهدیم شهری كه برای تصرّفش، سپاهیان خیر و شر در برابر هم صف آرایی میكنند، شهر روحان، بسیار زیباست و رؤیایی تصویر شده است كه در كنارة كوهی بلند بنا شده است. درانتهای فیلم که شیطان به قعر دریاچة آتش میافتد و در جنگ مغلوبه میشود، یاران گاندولف، به سرزمین خوش آب و هوا و بهشتوارِ خود باز میگردند و در آرامش و صفا زندگی جاودانهای را پی میگیرند. در این فیلم، عصای موسوی گاندولف و چهرة پیامبرانهاش كه سوار بر اسب سپید برای نجات شهر خدا میجنگد، ما را به یاد اساطیر صهیونیستی رایج در هالیوود پیرامون واپسین نبرد برای نجات اورشلیم، شهر خدا میاندازد.
در ماتریكس هم در نهایت، نئو که یادآور مسیح جدید ـ یهود ـ می باشد، با فدا كردن خود، شهر صهیون ـ Zion ـ را نجات میدهد و آرامش و بهروزی را قرین مردمِ سرزمین صهیون میکند. در فیلم سفر تك شاخ نیز، پدر و دو دخترش كه با پشتیبانی معنوی مادرشان، در راه نجات جزیرۀ خوشبختی از دست وحشیها تلاش میكنند، موفق میشوند كه آن سرزمین كهن را با تلاشی فراوان نجات دهند. فضای درون جزیره، كاملاً به مانند بهشتی تصویر شده است كه زیبایی، امنیت و آرامش در حدّ اعلا در آن وجود دارد و رنگهای نشاط بخش آبی آسمانی و سبز، محیط این فردوس ناسوتی را همان آرمانشهر موعود زمینی و بهشت برین این دنیایی به ذهن مخاطب القا میكند؛ البته این زمین وعده داده شده به راحتی به دست نمیآید و مانند انیمیشن فرار جوجهای باید قهرمان اسطورهای با سلوك خود، این بهشت گمشده را بیابد و همانطور كه گفته شد این سلوك، همان قرائت و عمل به تورات است.[40]
در انیمیشن سرندپیتی[41] کُنا، پسرکی است که والدین خود را به مانند بسیاری از آثار صهیونمآب ویژۀ کودکان، در طوفان دریایی از دست میدهد و به طرز معجزه آسایی نجات پیدا میکند و با کمک دایناسوری زیبا و فرشته وار به نام سرندپیتی، به جزیرۀ ناشناخته یا جزیرۀ بهشت(Paradise Island)[42] می رسد. جزیره ای که با فرماندهی یک پری دریایی به نام خانم لورا اداره میشود و کاپیتان اسماج به طمع بالا کشیدن طلاهای این جزیرۀ اتوپیایی، در تلاش است. کنا و سرندپیتی چند بار چنان جزیره را نجات دادند که دیگر کسی آنها را غریبه نمیشناخت.