درآمد
اسلام نقش مؤثری در تکامل و توسعۀ اغلب هنرها در ادوار مختلف به ویژه در عهد صفویه داشته است. در دوران صفویه هنرهای معماری، نقاشی، خط، تذهیب، قالیبافی، پارچهبافی، کاشیسازی و.. به اوج تکامل خود رسیدند که نظیر آن در ادوار گذشته و بعد كمتر دیده میشود.[1]فعالیت وسیع معماری دورۀ صفوی از زمان شاه عباس آغاز شد. در این دوره نه تنها در اصفهان، بلکه در شیراز، اردبیل، مشهد، تبریز و دیگر شهرهای ایران بناهای مختلف احداث شدند.[2] دست راست شاه عباس در عملی ساختن این طرح معماری بلندپروازنه، مردی بود به راستی برجسته: شیخ بهاءالدین محمد عاملی (شیخ بهایی)؛ او به عنوان عالم الهی عالیقدر، فیلسوف، مفسر قرآن، فقیه، منجم، معلم، شاعر، مهندس چکیدۀ جامعۀ صفوی عصر شاه عباس کبیر بود.[3]
در عهد صفوی سبک معماری قدیم ایران تجدید شد و در طرح بناها، شکل و مصالح بناها جای خود را باز کرد. اغلب بناهای دورۀ صفوی مانند مساجد، مدارس و کاروانسراها به شکل چهار ایوانی بنا شد. استفاده از کاشی معرق و هفت رنگ برای تزیینات، رونق فراوان یافت. به طوری که ساختمانهای مذهبی این دوره از گنبد، ایوان، طاقنما، سر در ورودی و حتی منارهها، با کاشی آراسته شد. خطاطی و خوشنویسی روی کاشی نیز در آرایش بناهای مذهبی عمومیت یافت و بناهای متعددی با خطوط ثلث، نسخ، نستعلیق و خطوط دیگر تزیین شدند.[4]
در ضمن از آنجایی که مساجد مهمترین بناهای اسلامی هستند، میتوان گفت هنر اسلامی در حقیقت در مساجد پدید آمد و این اماکن را میتوان مهمترین جایگاه تجلی معماری و هنر اسلامی به صورت توامان دانست.[5]
شیوۀ اصفهانی
شیوۀ اصفهانی آخرین شیوۀ معماری ایران است. خاستگاه این شیوه، شهر اصفهان نبوده ولی در آنجا رشد کرده و بهترین ساختمانهای آن در این شهر ساخته شدهاند. این شیوه دربرگیرندۀ شیوههایی است که در نوشتههای غربی به شیوۀ صفوی، افشاری، قاجاری و زند ـ قاجار نامیده شدهاند. این شیوه کمی پیش از روی کار آمدن صفویان از زمان قرهقویونلوها آغاز شد و در پایان روزگار محمدشاه قاجار، دورۀ نخست آن به پایان میرسد. دورۀ دوم آن، زمان پسرفت (انحطاط) این شیوه است که در واقع از زمان افشاریان آغاز شد و در زمان زندیان دنبال شد ولی پسرفت کامل از زمان محمدشاه آغاز شد. از آن پس دیگر شیوهای جانشین شیوۀ اصفهانی نشد و با اینکه تلاش شد این رشته پیوسته در معماری ایران پاره نشود ولی دیگر معماری آن سیر و روند تکاملی پیشین را پی نگرفت.[6]ویژگیهای این شیوه چنین بررسی میشود:
1. ماده شدن طرحها که در بیشتر ساختمانها، فضاها یا چهارپلو (مربع) هستند یا مستطیل.
2. در شیوۀ آذری با به کارگیری یک هندسۀ قوی، طرحهای پیچیدهای ساخته میشدند ولی در شیوۀ اصفهانی، هندسه ماده و شکلها و خطهای شکسته بیشتر به کار رفت.
3. در تهرنگ ساختمانها نخیر و نماز (پیشآمدگی و پسرفتگی) کمتر شد ولی از شیوۀ اصفهانی به بعد ساخت گوشههای یخ در ساختمان رایجتر شد.
4. پیمونبندی و بهرهگیری از اندامها و اندازههای یکسان در ساختمان دنبال شد.
5. سادگی طرحها در بناها هم آشکار بود.[7]
تنگی زمان و کم شدن معماران چیرهدست در این شیوه کیفیت ساختمانسازی را بسیار پایین آورد و دیگر، ساختمانها را همچون گذشته پایدار و ماندگار نمیساختند. یکی از ویژگیهای نیارشی در معماری ایران این بوده که معماران ما همواره به نشست کلی ساختمان در روند ساخت و اثر آن بر نماسازی توجه داشتهاند. این روش در شیوۀ اصفهانی نیز پیگیری شد و شاید از دید فنی روش درستتری بود. همچنین در این شیوه همۀ گونههای تاقها و گنبدها به کار برده شد. گنبدهای گسستۀ میانتهی در بیشتر ساختمانهای این شیوه به زیبایی دیده میشود؛ مانند مسجد امام اصفهان.[8]
دکتر تاجبخش در کتاب خود به نام تاریخ صفویه میگوید:
فن گنبدسازی در دورۀ صفویه تکمیل شد البته ساختن گنبد پیش از اسلام هم معمول بوده و ایرانیان بر فراز آتشکدهها سقفهای مدورشکل میساختند. در معماری رومی نیز گنبد وجود داشت، ولی فرق آن با گنبدهای معماری ایران این بود که رومیها گنبد را بر روی پایههایی که بر محیط دایره قرار داشت بنا میکردند در صورتیکه ایرانیان توانستند گنبد را روی پایۀ چهارگوش بسازند و از فن مقرنسکاری استفاده کنند.[9]
در این شیوه برخی ساختمانها را نخست دگرگون کرده و سپس به کار میبردند که این روش، کیفیت ساختمان را پایین میآورد و به فن ساختمان نیز آسیب میزد. همچنین شیوۀ اصفهانی دارای کاستیهای دیگری هم هست که در شیوههای پیشین نبوده است مانند خوانچهها[10] و پوششهای آویخته و دروغین، بیباکی و جسارت بیش از اندازه در پوشش گنبدها و به ویژه کلاهفرنگیها، آزادی بیحساب در نهادن جرزها و ستونهای باربر بر روی تاقهای زیرین و حتی کانهها[11] و بسیاری از این دست که همگی از عصر شتاب در ساختمانسازی بود.[12]
در شیوۀ اصفهانی از همۀ آمودهای[13] شیوۀ پیشین بهرهگیری شد. البته بیشتر از کاشی خشتی هفت رنگ به جای کاشی تراش (معرق) بهرهگیری شد؛ برای نمونه در مسجد امام اصفهان سردر آن کاشیتراش است که شاهکار کاشیکاری است ولی در نماهای درونی آن چون روند ساخت آن به درازا کشیده شده بوده، کاشی هفت رنگ کار شده است.[14]
همچنین رواج گسترده و استفادۀ وافر از نقوش تزیینی گیاهی که اکنون به شکل کاملاً تکاملیافته بود و به نام اسلیمی و ختایی به کار میروند. علاوه بر آن کاربرد وسیع کاشی هفت رنگ، مینایی معرق، محقلی، با رنگهای غاب لاجوردی و فیروزه و سبز و سفید با تأثیر از آثار نقاشی در معماری این دوره بود.[15]
در این شیوه افزون بر کاشیتراش، از آجر و چوب هم به گونۀ خمیدۀ بریدهشده بهره میبردند که بهآن قواره[16] میگفتند.[17]
به طور کلی ویژگی و امتیاز معماری اسلامی در ایران، گوناگونی عناصر معماری آن نیست و بیشتر ذوق سلیم، وضوح، دقت، تناسب درست و سنجیده و آمیختن همۀ آن عناصر و سازگاری میان آنهاست.[18]
دو نمونه از مساجد مهم دورۀ صفوی
دربارۀ مسجد امام سخن بسیار است:
در ضلع جنوبی میدان امام، یکی دیگر از آثار باشکوه معماری دورۀ صفویه به نام مسجد امام واقع شده است که در سال 1020 هجری ساختمان آن به دستور شاه عباس اول آغاز و به تدریج در زمان جانشینان او تکمیل شد.[19]
یا:
این بنا نمایانگر اوج یک هزار سال مسجدسازی در ایران است. سنتهای شکلدهی، آرمانها، شعایر و مفاهیم دینی، نقشه که از ترکیب انواع سادهتر به آرامی کمال یافته، عناصر بزرگ ساختمانی و تزیینات، همه در مسجد شاه با عظمت و شکوهی که آن را در شمار بزرگترین بناهای جهان قرار داده، تحقق و یگانگی یافته است.[20]
یا:
مسجد امام به شکل چهار ایوانی بنا شده و مانند مسجد شیخ لطفالله عظمت آن بیشتر به سبب کاشیکاری و تزیینات زیبای آن است. گنبد مسجد دارای دو پوشش است. حد فاصل بین دو جدار داخلی و خارجی گنبد در حدود پانزده متر و ارتفاع گنبد از سطح زمین به طور تقریب 54 متر است. این گنبد عظیم با تزیینات زیبای کاشیکاری پوشیده شده است و کتیبهای به خط ثلث سفید بر زمینۀ کاشی لاجوردی رنگ با تاریخ 1037 هجری دارد. سردر اصلی مسجد با کتیبه، مقرنسکاری و کاشیکاری تزیین شده است.[21]
یا:
گنبد رفیع مسجد امام که بر فضای پهناور شبستان مسجد سایه انداخته یکی از مرتفعترین گنبدهای مساجد ایران است. در این مسجد سه گنبد در جهات شرق و غرب و جنوب دیده میشود ولی گنبد جنوبی از نظر معماری مهمترین و زیباترین آنهاست. این گنبد دارای دو پوشش است، یکی پوشش داخلی که در ارتفاع 38 متری است و دیگری پوشش خارجی که 54 متر ارتفاع دارد و از بیرون مسجد و از فواصل دوردست شهر میدرخشد. بین پوشش داخلی گنبد و پوشش خارجی آن شانزده متر فاصله است.[22]
و:
این بنا با کاشیکاریهای زیبا و آبیرنگش برتری ویژهای بر کاخ عالیقاپو دارد و شاید هدف شاه عباس نشان دادن برتری دین بر حکومت بوده است. جلوخان ورودی مسجد، به تنهایی شاهکار معماری است. این جلوخان رو به شمال است که موقعیت میدان است ولی قبله در جهت جنوب غربی است. بنابراین میبایست این کجی و قناسی برطرف شود. از این رو، از پیشتاق وارد دهلیزی مدور میشویم که هیچ جهت خاصی ندارد. از دست راست دهلیز وارد اتاق بلند ایوان شمالی میشویم و ناگهان از تاریکی به حیاط روشن چشم میگشاییم. این اساس حکمت این معماری است که از ظلمات وارد نور میشویم و اشارهای است به آیۀ سوم آیهالکرسی و از طرف چپ دهلیز بیرون میآییم.[23]
همچنین پیرنا میگوید:
هنگامیکه آندره گدار وارد مسجد امام شد در جایی که نام استاد نوشته شده بود به رسم احترام به آفرینندۀ این شاهکار بزرگ و فوقالعاده کلاه خود را برمیداشت.[24]
زیباترین و باشکوهترین بنای دورۀ صفوی، مسجدی است به نام شیخ لطفالله که در ضلع شرقی میدان نقش جهان، مقابل عمارت عالیقاپو واقع شد و بنای آن در سال 1028 هجری در دورۀ شاه عباس بزرگ به پایان رسیده است. این مسجد به نام امام جماعت آن (شیخ لطفالله) نامگذاری شده که در زمان سلطنت شاه عباس به علل مذهبی از لبنان به ایران کوچ کرده و در مشهد و سپس در اصفهان مقیم شد. شیخ لطفالله در این مسجد و در مسجد مجاور آن به اقامۀ نماز و تدریس علوم دینی میپرداخت.[25]
این مسجد با اندازههای نسبتاً کوچک، دربردارندۀ طرحی است چشمگیر؛ در اینجا با مسجدی که دارای صحن و چهار ایون باشد، روبهرو نیستیم بلکه صحبت از مسجدی است بدون مناره که فقط شامل شبستانی مخصوص نماز است. شبستان مذکور به وسیلۀ گنبد بینظیری که دیوارۀ منحنی آن شامل شانزده پنجره است، پوشیده شده است. این شبستان که قسمت پایینی آن مربعشکل است، دربرگیرندۀ مکان سرپوشیدۀ مدوری است و نظم ساده و دقیق و در عین حال بینقصی که بر آن حاکم است، باعث ایجاد فضایی پاک و بیآلایش شده است. در آنجا میتوان چهار دورنمای صیقلدادهشدۀ سقف را مشاهده نمود که تا پایان امتداد یافتهاند. این دورنما در چهار قسمت این فضای چهارگوش با چهار طاق بزرگ همحجم که دربرگیرندۀ دورنماها هستند، همخوانی کامل دارند. بنابراین قسمتهای مسطح و هموار طاق، زمینهای را فراهم میآورند تا دورنماهای زاویهدار مذکور به چشم بیایند و طاقنمای منتظم هشت گوش را به طور برجسته نمایان سازند. سطوح کوچکی که آویزهای طاق جنوبی این گنبد را به تقسیمات کوچکتری تبدیل مینمایند، باعث نمایان شدن کثیرالاضلاعی میشوند که دارای 16 ضلع است. هر کدام از این سطوح کوچک مثلثیشکل در ارتباط و انطباق با یک پنجرهاند و بدین گونه است که مسجد مذکور طبق نظم مطلق هندسی برقرار شده است و همۀ عناصر تشکیلدهندۀ آن با خاصیت شکلپذیری بسیار دقیقی به نظم درآمدهاند.[26]
از نکات قابل توجه این مسجد چرخش حسابشدۀ فضای داخلی بنا نسبت به ورودی است که سبب میشود موقعیت محراب دقیقاً در جبهۀ قبلۀ مسجد قرار گیرد.[27] محمدحسن سمسار میگوید:
ضرورت قرار گرفتن گنبد خانه به سوی قبله، معمار را به ساختن دالانی با پیچش نامحسوس از بیرون بنا وادار کرده است که وارد شوندگان پس از گذر از آن به هنگام ورود به گنبد خانه در جهت قبله قرار میگیرند.[28]
آندره گدار میگوید:
در آن زمان آن را مسجد صدر یا مسجد فتحالله میخوندند ولی امروزه عموماً به مسجد شیخ لطفالله شهرت دارد...گنبد آن (مسجد شیخ لطفالله) بدون تردید از همۀ گنبدهای موجود در اصفهان زیباتر است.[29]
رنگ در مسجد
از دیدگاه روانشناسی چهار رنگ آبی، سبز، سرخ و زرد نمایانگر نیازهای اساسی انسان و روان او هستند. نیاز به عشق و محبت، نیاز به خودنمایی، نیاز به عمل و موفقیت و نیاز به جستوجوی آینده و رسیدن به آرزوها، همگی اهمیت خاص روانی دارند. این روانشناسی رنگ هنگامی که در مکانی و در هنری دینی به کار میرود، نمادگرایی بیشتری مییابد.اسلام در هنر راه خلاقیت را باز گذاشته و با وجود محدودیتهایی که داشته، سعی کرده انسان را در قید و بند مادیات نگه ندارد. هنر اسلامی، دارای عنصری است که در ورای زمان و مکان میگنجد و آن اصل اول دین اسلام است. پس هنر اسلامی از راه تمثیل و نماد وارد عرصۀ هنر میشود و هدف آن، یاری انسان برای شناخت اصل خویش است.[30]
رنگ در اسلام پرمایه و غنی از فحوای عمیق باطنی و تمثیلی یا قدسی و معنوی است. به همین دلیل، رنگ در معماری اسلامی با هستیشناسی وحیانی کلام قرآن و تمثیلهای آن درهم تنیده است. روحانیت و قداست و الوهیت رنگها در هستیشناسی اسلامی با روح گرافیک و ذائقۀ زیباییشناختی ظرافت و صور پر لطف، قرابت و مناسبت بنیادین دارد.[31] رنگهایی که در این میان بیش از بقیه در معماری مساجد استفاده شدهاند (سفید، آبی، قرمز، زرد و سبز) رنگهایی هستند که بیشترین تأثیر را دارند.
سفید
رنگ سفید که در بیشتر مواقع فضای داخلی مساجد را میپوشاند، نشان از قداست و پاکی و آرامش است. سفید در مسجد اسلامی، شکل واحد و توحیدی به خود میگیرد و در جهت بیان حالات قدسی و عبادتگری و نیایشگری به کار میرود. سفید پرمعناترین رنگ در عالم روحانی است و نیز پرمهابت و ترساننده است. سفید در مسجد دور تا دور آدمی کشیده میشود و فضایی پرمعنا و گویا میسازد که در مرکز بیکرانگی و قداست قرار دارد.[32]
آبی
رنگ آبی عمقی دارد که آدمی را به بینهایت و به جهانی خیالی و دستنیافتنی میبرد. قدرتش در کنشپذیری است و نیرویی آرامبخش است... امروزه، چراغبرقهای آبی رنگ در آسایشگاهها برای آرام کردن بیماران به کار میرود. آبی دارای قدرتی است همانند قدرت طبیعت در زمستان. هنگامی که همۀ جوانهها و رویشها در ظلمت و سکوت پنهان میشوند. آبی همیشه سایهدار است و در نهایت عظمت خود به تاریکی میگراید... آبی روان ما را به امواج ایمان، به بیانتهای روح سوق میدهد. آبی برای ما به مفهوم ایمان و برای چینیها سمبل فناناپذیری است.[33] آبی به دلیل سکوت و آرامش اسرارآمیزش در تابلوهای مذهبی مسیحیت و بناهای اسلامی کاربرد ویژهای دارد و نشان از فروتنی، ایمان و اعتقاد، اعتماد و مقاومت دارد.[34]
لاجوردی
لاجوردی رنگ عالم مثال است و وسعت درون و بیکرانگی آسمان را نشان میدهد. در کاشیکاری مانند آسمان فضا را میپوشاند و نقوش زرد و نارنجی در میانۀ آن مانند ستارگان در آسمان میدرخشند و نقش و نگارهای گیاهی، آدمی را به خیال بهشت میبرد. خطوط آنها قداست و آیات نور را دربردارند. بدین گونه است که کلام و نقش درهم مینشینند و هر نقش و نگار سمبل و نماد چیزی از آن عالم مثال میشود.[35]
قرمز
قرمز به شدت میدرخشد و به آسانی تاریک و خاموش نمیگردد. قرمز، رنگی است بسیار انعطافپذیر و به حالات مختلفی درمیآید. قرمز نبض را سریع میکند. فشار خون را بالا میبرد و تنفس را بیشتر میکند. بیانگر نیروی حیاتی، فعالیت عصبی و معنای آرزو و همۀ شکلهای میل و اشتیاق را دارد. قرمز نشانگر آرزوی شدید برای همۀ چیزهایی است که شدت زندگی و کمال تجربه را در پوشش خود دارند. قرمز علامت جهان متلاطم، جنگ و شیاطین بوده و نشانی تثبیتشده از مبارزه و انقلاب و شورش است.[36]
زرد
زرد، روشنترین رنگهاست و نشان روشنی و نور. صفات رنگ زرد عبارتند از: روشنی، بازتاب، کیفیت درخشان، شادمانی زودگذر، زرد، نمایانگر توسعهطلبی بلامانع، سهل گرفتن یا تسکین خاطر است. از لحاظ نمادی، مشابهت گویا و دلپذیر به نور آفتاب دارد. .. از لحاظ سمبلیک با فهم و دانایی ارتباط دارد و نشان از دانش و معرفت است.
زرد طلایی، رنگی است منور با درخششی ملایم، بدون وزن و نامتعادل؛ رنگی است که در گذشته به جای نور و روشنی به کار میرفته. در گنبدهای طلایی مسجد بیزانس و زمینۀ نقاشی استادان قدیمی از این رنگ به عنوان سمبل آخرت، شگفتی، پادشاهی و سلطنت نور و خورشید استفاده شده است.[37]
سبز
سبز در حد فاصل زرد و آبی قرار دارد و ترکیبی از این دو رنگ است. سبز رنگ دنیای سبزیجات است. نشاندهندۀ ارضای آرامش و امیدواری است. رنگ سبز، آمیزشی از دانش و ایمان است. سبز متمایل به زرد، احساس جوانی و نیروی بهار میآورد. و به این علت در فصل بهار شادی، تصوری جدای از دیگر مواقع دارد. رنگ سبز متمایل به آبی، حالت روحانیت را نشان میدهد. سبز رنگ حرم پیامبر(ص) است. روایت است که در هنگام نزول وحی، افق آسمان به رنگ سبز نمایان شد. رنگ سبز زندگی و زیستن است. رنگ آرامش. سبز مطلق، آرامترین رنگهاست کانون هیچ جنبشی نیست و به دلیل همین ساکن ماندن کسالتآفرین میشود و به این علت با رنگهای دیگر مینشیند.[38]
فیروزهای
ایرانیان از دورۀ پیش از اسلام به قداست فیروزهای معتقد بودند؛ میتوان این رنگ را در کاشیهای کانهایی مانند تخت جمشید هم ملاحظه کرد. یا بر اشیای زینتی که خانمها به کار میبردند. به نظر آنها فیروزهای دید را قوی میکند، نازایی از بین میرود، عزت و سلامت نفس میآورد، پس فیروزهای را بر کاشیهای گنبد و منارهها به کار میبردند برای تداوم ساختمان و قوی نمودن دید باطنی نگرندگان و عبادتکنندگان.[39]