آخرالزمانسازی اونجلیستی
دلیل اصلی همسویی كنونی سیاست خارجی، فرهنگی و سینمایی انگلیس و آمریكا را باید از قرن16 میلادی و در ظهور پروتستانتیسم و فرقههای گوناگونش بازبینی كرد. دكتر رفعت سعید در مقالهای، مارتین لوتر را بنیانگذار مسیحیت صهیونیستی میداند.[1] این دیدگاه وی همسو با نظرات افرادی چون هارون یحیی (عدنان اكتار) اندیشمند ترك[2] و عبدالله شهبازی مورخ نامدار ایرانی[3] و دیگر نویسندگان محقق است.[4]
بنیادهای دینشناختی صهیونیسم مسیحی ـ كه تعبیر مسیحیت صهیونیستی برای ایشان بهتر است ـ در تداوم اندیشههای منحرف پولس، لوتر، كالون و پیوریتانها و البته اندیشههای مسیحیایی كابالیستهاست. این بنیادها اكنون در هالیوود دستمایۀ ساخت آثار بسیار زیادی اعم از مستند، فیلم، انیمیشن، كلیپ و بازی رایانهای و... شده است و نیاز دارد هر كدام به طور جداگانه به مثابه یك بنمایه و اسطورۀ جعلی صهیونیستی بررسی شوند. تنها با اشارهای گذرا كلیات آن را در اینجا میآورم.
مسیحیان صهیونیست در ادامۀ حرفهای پروتستانها و پیوریتانها، مكتب پروتستانتیسم بنیادگرا یا اونجلیسم را بنیان نهادند. اونجلیسم در لغت به معنای بازگشت مسیح است كه نخستین بار برای لوتر و یارانش به كار رفت، ولی امروزه به مسیحیان محافظهكار و بنیادگرا ـ غالباً در آمریكا ـ گفته میشود.[5] اینان كه بر عهد عتیق بیش از عهد جدید تأكید میكنند، حتی انجیل را با تفاسیر عهد عتیقی میفهمند؛ گرچه انجیل از نظر زمانی متأخر از تورات بود و باید با انجیل، تورات را تفسیر كرد ـ و عقیدۀ سنتی مسیحیان هم این بود ـ ولی با نفوذ اندیشههای پروتستان و یهودیزه شدن بیشتر مسیحیت، دست از این حالت عقلایی برمیدارند و انجیل را با عهد عتیق تفسیر میكنند.
در اواخر قرن نوزدهم، یكی از مفسران معروف آمریكایی به نام سایروس اسكوفیلد[6] بر اساس افكار جان داربی انگلیسی، انجیل را تفسیر كرد كه امروزه از مهمترین منابع مسیحیت صهیونیستی شمرده میشود و معتبرترین تفسیر انجیل برای پروتستانهای سراسر جهان به شمار میآید.[7]
این جریان، خود را به نامهای دیگری هم معرفی میكنند؛ مانند بخشوده شدگان. چون قائلند که به وسیلۀ خدا از درد و رنجِ ناشی از نبرد بزرگ پایان دوران یا همان آرماگدون، دور نگه داشته میشوند. اینان خود را مسیحیان از نو زاده شده[8] نیز مینامند؛ زیرا معتقدند در زمان وقوع نبرد آرماگدون به آسمان برده میشوند و در انتهای آن جنگ وحشتناك، با مسیح به زمین میآیند و نبرد به اتمام میرسد و مسیح بر جهان حاكم میشود. همچنین خود را بنیادگرایان پروتستان، مسیحیان محافظهكار، جریان عملی نمودن خواستههای مسیح، جریان عملی نمودن پیشگوییهای انجیل و مسیحیان دستراستی هم مینامند. افزون بر اینها، ایشان را هزارهگرایان مینامند؛ چون قائلند مسیح برای قیام دومش پس از هزارۀ دوم برانگیخته میشود و جنگ آرماگدون در ابتدای هزارۀ سوم رخ میدهد. پس از آن مسیح میآید و سلطنت هزار سالۀ خود را برپا میكند. همچنین نام دیگر آنان مشیتگرا/ تقدیرگرا[9] است؛ زیرا بر این باورند كه بر اساس مشیت و تقدیر قطعی خداوند، آخرالزمان اجرا میشود و از طرح مسیح گریزی نیست.
حقیقتاً حرفهای مسیحیان صهیونیست پر از اسطورههای گوناگون معطوف به قدرت و منعطف از قدرت است و اساساً خود این تفكر، یك اسطورۀ جعلی مادر به شمار میرود؛ زیرا حرفهایی كه از یك سو به قدرتطلبی عدهای مادهگرا بازمیگردد و از سوی دیگر از كتاب مقدس و آسمان با تفاسیر مادی، صهیونیستی و عهد عتیقی نشانههایی دارند، اسطورهساز میشوند؛ اسطوره، موجودی نیمهخیالی ـ نیمهانسانی و الگو برای یك ملت است كه انتقال فرهنگ، با آن صورت میگیرد.[10] تركیبی از واقعیت و خیال، حقیقت و افسانه.
هفت مشیت الهی ـ اسطوره ای
هفت مشیت الهی كه به قرائت اینان در كتاب مقدس پیشگویی شده و در آخرالزمان باید اتفاق بیفتند تا طرح مسیح برای واپسین دوران تحقق پذیرد، بدین قرار است:
1. لزوم بازگشت یهودیان به سرزمینهای میانه یا همان سرزمین موعود یا فلسطین پس از اینكه بر اساس طرح خدا، اینان در همۀ جهان پراكنده شده بودند.
2. ایجاد دولت یهودی در فلسطین، كه حتی از یهودیان صهیونیست، این گروهند كه مایل به حفظ و تثبیت حكومت عِبری در كنعان هستند.
3. وعظ انجیل به همۀ مردم جهان و بنیاسرائیل؛ البته با قرائتهای خاص عهد عتیقی و تفسیر اسكوفیلدی از انجیل.
4. حصول مرحلۀ وجه[11] و سرخوشی مؤمنان به مسیحیت (صهیونیستی) و رفتن به بهشت به همراه مسیح؛
در این راستا اكنون ایستگاه فضایی مجهزی، برای دور شدن از زمین به هنگام نیاز در حال ساخت و تجهیز است.
5. دوران رنج و فلاكت هفت سالۀ[12] مؤمنان باقیمانده در زمین و یهودیان كه در نهایت صالحان با یاران دجال یا شیطان[13] به مبارزه برخواهند خاست.
6. در واپسین سال دوران فلاكت، جنگ آرماگدون در صحرای مجیدون یا مگیدو در فلسطین رخ خواهد داد و شمار زیادی از افراد در این نبرد كه احتمالاً نبردی هستهای است، كشته خواهند شد.
7. بازگشت مسیح و مؤمنان به مسیح و شكست لشگریان دجال و استقرار پادشاهیای سرشار از صلح مسیح به پایتختی بیتالمقدس (اورشلیم).
این پادشاهی به وسیلۀ مسیحیان صهیونیست یا یهودیانی اداره خواهد شد كه به مسیح ایمان آوردهاند یا به مسیح میپیوندند. دربارۀ سرانجام یهودیان در پایان دوران، بین فرقههای گوناگون مسیحیت صهیونیستی اختلاف وجود دارد. برخی میگویند آنها از بین میروند، برخی میگویند به مسیح ایمان میآورند و برخی هم بر این باورند كه همپیمان مسیح خواهند شد.
سینمای صهیونیسم مسیحی
آرمانهای آخرالزمانی را که زمانی یهودیان با کنایه در فیلمهایشان میآوردند، مانند پادشاهی جهانی یهود در سرزمین موعود، نبرد بزرگ یهود و اسلام، کشته شدن افراد زیادی در این نبرد حق علیه شیطان و ... را صهیونیستهای مسیحی، در این روزگار واژگونه، به تصریح و کنایه و با خرج میلیونها دلار پول در سینما فریاد میزنند و این تودههای مستضعف فکری مسیحی هستند که هر روز بیش از پیش، در استعمار فرا نوین یهودی ـ صهیونیستی فرو میروند.
بشمار تا آرماگدون[14]
در فیلم بشمار تا آرماگدون كه تولید اونجلیستها با كمك هال لیندسی از كشیشان صهیونیست مسیحی است، ابتدا مجری، علایم ضدمسیح یا دجال و فتنۀ او را بیان میكند. سپس از نشانههای هیولا میگوید و متن عبارت یك پیشگویی را كه بر صفحه نقش بسته است میخواند.[15] سپس ضدمسیح را نشان میدهد كه از طریق دموكراسیِ فریبنده به قدرت رسیده و سپس مردم را گول میزند و به دیكتاتوری وحشتناك تبدیل میشود. پس از آن یكیك پیشگوییهای مسیح دربارۀ آخرالزمان را برمیشمرد: قحطی، سیل، بیماریهای عجیب و غریب و جنگ. در این بلاها میلیونها از نفوس بشر كشته میشوند. پس از دوران 42 ماهه (5/3 ساله، 1260 روزه)، دولتِ دجال را توصیف میكند و شرایط سخت مؤمنان مسیحی را نشان میدهد كه در مخفیگاهها، دین خود را حفظ و برای بازگشت مسیح و نابودی ضدمسیح، دعا میكنند. سپس پیشگویی دیگری از متی را میخواند.[16] روی فتنههای آخرالزمانی مانور فراوان بصری میدهد و سرانجام با دوبار دمیدن در شیپور، قیام دوم مسیح صورت میگیرد.[17] سپس ارواح شهدا رجعت كرده و با سلحشوران مسیحی زنده، در یك لحظه با آسانسورهایی از نور به آسمان عروج میكنند و در بزمی آسمانی گرد مسیح میآیند و شراب سرخوشی مینوشند[18] و پس از آن با مسیح بازمیگردند و نبرد بزرگ آرماگدون[19] صورت میگیرد. یاران مسیح به هیئت صلیبیون و با شمشیر و زره و سلاحهای جدید به جنگ پیروان دجال میروند. سپس نقشۀ خاورمیانه و صحرای مگیدو در شمال غرب بیتالمقدس و جنوب غرب دریاچۀ جلیل نشان داده میشود. پس از شكست ضدمسیح، بهشت زمینی درست مانند رؤیاهای فیلم وسترن در زمین شكل میگیرد كه درشكه، گاری و خانههای قدیمی وسترنی مشخصۀ اصلی آن است.
اُمگا کد2: مگیدو
فیلم مهم دیگر صهیونیستهای مسیحی، فیلم اُمگا کد2: مگیدو[20] است. این فیلم محصول شبكه T.B.N است كه از مهمترین رسانههای مسیحیت صهیونیستی است. وجه تسمیۀ فیلم به یكی از سخنان مسیح باز میگردد كه میگوید:
من از آلفا تا امگا هستم. من همۀ نشانههای خدا هستم.
آلفا اولین و اُمگا آخرین حرف از حروف یونانی است؛ یعنی من اول و آخر هستم.
اهمیت این فیلم به صحنههای پرخرجی است كه نبرد عظیم آرماگدون را نشان میدهد. سپاه شیطان یا ضدمسیح شامل 12 لشگر از اعراب مسلمان، چینیها و آسیاییهاست و رهبر سپاهیان مسیح، رییسجمهور آمریكا و برادر ضدمسیح است. سربازان آمریكایی با لباس فعلی ارتش آمریكا و برخی اعراب و یهودیان هم در سپاه مسیح حضور دارند. هر كس كه بتواند منطقۀ آرماگدون را در روز نبرد در دست داشته باشد، همان پیروز میدان است. در انتهای فیلم كه نبرد اوج گرفته اژدها یا شیطان از پوستۀ دجال بیرون میآید و شیطان به خدا نیشخند میزند و همۀ نیروهای شر را به كمك میطلبد:
Rise up for ces of evil! I summon the powers of dark ness. Rise up and destroy all who stand against you. Arise!
سپس شیطان خود را سرور همه خدایان[21] قلمداد كرده و به خورشید اشاره میكند. خورشید تیره میشود و سپس در ناامیدی سیاه، مسیح از آسمان میآید و با معجزهای، همۀ سپاهیان تاریكی را در یك آن نابود میكند و دجال یا شیطان كه در این فیلم یكی هستند، را به زندان میفرستد و به زنجیر میكشد. مانند صحنۀ آخر فیلم ارباب حلقهها، این زندان، دریاچهای از مواد مذاب درون گودال عمیقی است كه در كتاب مكاشفات یوحنا (سفر رؤیا) آمده است:
سپس شیطان كه ایشان را فریب داده بود به دریاچۀ آتش افكنده خواهد شد. دریاچۀ آتش همان جایی است كه با گوگرد میسوزد و آن جاندار خبیث و پیامبر دروغین او شبانهروز، تا به ابد در آنجا عذاب میكشند.[22]
سپس رییسجمهور آمریكا (دیوید الكساندر) در هالهای از نور غرق میشود و بهشت زمینی (معاد جسمانی) بر روی زمین برقرار میشود. روی تصویر این بهشت در انتهای این نما این فقرات مقدس به انگلیسی نقش میبندد:
The KINGDOMS of this world hare become the kingdoms of our LORD and of HIS CHRIST and HE shall REIGN for ever and ever
پادشاهی این دنیا آغاز خواهد شد، پادشاهی آقای ما و مسیح؛ او و او باید بر همه و همه سلطنت كنند.[23]
پس از پایان فیلم، هال لیندسی میگوید این فیلم كاملاً مورد تأیید ماست و فیلم را تحلیل و بررسی میكند.
ارباب حلقهها
فیلم دیگری كه كاملاً فضایی اینچنینی دارد، سهگانۀ ارباب حلقهها[24] است. در این فیلم، سایرون یعنی شیطان اصلی با سارومان پیامبر شیطانی در فكر تجهیز لشگر بزرگ شیطانی هستند. در این فیلم، نبرد خیر و شر با ادبیات غالباً انجیلی نشان داده میشود. دعوا بر سر حاكمیت سرزمینهای میانه است كه هر بینندهای را به یاد خاورمیانه میاندازد. در سكانسهای جذاب و پرخرجی كه نبردی سنگین برای گرفتن شهر روهان میان اقوام متحد و لشگریان وحشیها و شیاطین در میگیرد، میبینیم كه لشگریان شیطان از فیلسواران بهره میگیرند كه در فیلمهای تاریخی هالیوود مانند اسكندر و 300 نماد لشگرهای آسیایی است و از سویی بر سپر جنگجویان شجاع روهان و گندور علامت صلیب و ستاره دیده میشود كه یادآور سپاهیان مسیحی و داوودی(یهودی) در نبرد آخرالزمان است. گاندولف هم در این فیلم با هیبت مسیحایی و نجاتبخش خود و با لباس سفید و عصای در دست، یادآور منجیان بنیاسرائیلی در فیلمهایی چون ده فرمان و پرنس مصر است.
گاندولف كه راهنما و رهبر همۀ اقوام مبارز در برابر شیطان است در اواسط فیلم به درون آتش سیاه سقوط میكند و در ظاهر میمیرد، ولی باز به زمین باز میگردد و قصد دارد قیام دوم را آغاز كند. او سوار اسب سپید با لباس سپید و بلند و عصای جادوییاش به یاری مبارزان شهر روهان میشتابد و از حاكمیت لشگریان شیطان بر روهان ـ شهری زیبا در كناره كوه ـ جلوگیری میكند.
در این نبرد كه كشتههای فراوانی از دو طرف گرفته میشود، سپاهیان به رهبری آراگون به سمت موردور مقر اصلی یاران شیطان میروند تا آنها را در واپسین نبرد سرنوشتساز یاری كنند، ولی موجوداتی كوتاهقد شبیه انسان، با پای بزرگتر به نام هابیت در این فیلم هستند كه بالاخره در انتهای فیلم یکی از آنها به نام فرودو، حلقۀ قدرت را در كوه نابودی یا همان كوه موردور به درون دریاچۀ آتش میافكند و بیدرنگ مانند یك معجزۀ مسیحایی مانند انتهای فیلم اُمگا کد2: مگیدو، همۀ كاخهای شیطان و یارانش از میان میروند و پادشاه بزرگ آخرالزمان با تاجگذاری آراگون در شهر روهان، به سلطنت میرسد و بهشت زمینی ایجاد میشود.
این فیلم را كمپانی نیولاین سینما به كارگردانی پیتر جكسون نیوزلندی ساخته است و به دلیل فیلمنامۀ خوب، اسطورهای بودن مضمون، ساخت، كارگردانی قوی، موسیقی جذاب، با فروشی فوقالعاده روبهرو شد و تأثیر بسیاری بر مخاطبان خود داشت تا آنان نسبت به نزدیك بودن آخرین نبرد و آمدن ماشیح (مسیحا و منجی) یقین داشته باشند. یکی از اصلیترین دلایل ما که این فیلم را اثری در راستای تولیدات مسیحیان صهیونیسم ارزیابی کردیم، این بود که از آخرین سفر عهد جدید ـ مکاشفات یوحنا یا رؤیا ـ که به ظاهر از سوی یهودیان پذیرفته شده نیست، در این فیلم، استفاده فراوانی شده است.
مكاشفات یوحنا در كنار كتاب پیشگوییهای دانیال و قسمتهایی از حزقیال و اشعیا از منابع مهم ادبیات مسیحیان صهیونیست است. در این سفر از اسفار کتاب مقدس، تقابل آخرالزمانی كلمۀ خدا كه سوار بر اسب سپید به همراه لشگری آسمانی كه لباسهای كتان سفید و پاك بر تن داشتند و قومهای بیایمان تصویر شده است.[25] و چنین نوشتهاند كه:
او با عصای آهنین بر آنان حكمرانی خواهد كرد و با پاهای خود، شراب خشم خدای توانا را در چرخشت[26] خواهد فشرد.[27]
در انتهای مكاشفات یوحنا در دو باب 21 و 22، شاهد توصیف شهر محبوب اورشلیم و زیباییهای آن هستیم كه در كنارۀ تپه صهیون و كوه موریا صورت میگیرد. بنا به قولی معبد سلیمان بر روی آن بنا شده بوده است.[28] در فیلم هم بر زیبایی فوقالعادۀ شهر روهان مانور فراوان داده میشود؛ اینكه این شهر در حملۀ شریران تخریب شده و دوباره بازسازی میشود و باز در فیلم، این شهر در كنارۀ كوهی در سرزمین میانه بنا شده است كه دعوای فراوانی بین ارتش صلیبی و ارتش آسیایی، بر سر آن رخ میدهد.
اسطورۀ هولوکاست
شاید هولوكاست، مهمترین اسطورهای است که فیلمهای بیشماری برای تثبیت آن ساختهاند؛ البته بیشترین حساسیت صهیونیستها نسبت به نقد نشدن یک اسطوره، نسبت به همین گزینه بوده است؛ تا اندازهای که بسیاری از منتقدان هولوکاست، به تبعید، زندان و جریمۀ مالی محکوم شدهاند و قوانین بسیاری در کشورهای مختلف اجازۀ اندیشیدن دربارۀ آن را از دانشمندان هم گرفته است. در سالهای اخیر، در کشور ما در فضایی آزادانه، بحثهای زیادی از دلایل موافقان و مخالفان این بحث مطرح شده است.
دلیل اصلی همسویی كنونی سیاست خارجی، فرهنگی و سینمایی انگلیس و آمریكا را باید از قرن16 میلادی و در ظهور پروتستانتیسم و فرقههای گوناگونش بازبینی كرد. دكتر رفعت سعید در مقالهای، مارتین لوتر را بنیانگذار مسیحیت صهیونیستی میداند.[1] این دیدگاه وی همسو با نظرات افرادی چون هارون یحیی (عدنان اكتار) اندیشمند ترك[2] و عبدالله شهبازی مورخ نامدار ایرانی[3] و دیگر نویسندگان محقق است.[4]
بنیادهای دینشناختی صهیونیسم مسیحی ـ كه تعبیر مسیحیت صهیونیستی برای ایشان بهتر است ـ در تداوم اندیشههای منحرف پولس، لوتر، كالون و پیوریتانها و البته اندیشههای مسیحیایی كابالیستهاست. این بنیادها اكنون در هالیوود دستمایۀ ساخت آثار بسیار زیادی اعم از مستند، فیلم، انیمیشن، كلیپ و بازی رایانهای و... شده است و نیاز دارد هر كدام به طور جداگانه به مثابه یك بنمایه و اسطورۀ جعلی صهیونیستی بررسی شوند. تنها با اشارهای گذرا كلیات آن را در اینجا میآورم.
مسیحیان صهیونیست در ادامۀ حرفهای پروتستانها و پیوریتانها، مكتب پروتستانتیسم بنیادگرا یا اونجلیسم را بنیان نهادند. اونجلیسم در لغت به معنای بازگشت مسیح است كه نخستین بار برای لوتر و یارانش به كار رفت، ولی امروزه به مسیحیان محافظهكار و بنیادگرا ـ غالباً در آمریكا ـ گفته میشود.[5] اینان كه بر عهد عتیق بیش از عهد جدید تأكید میكنند، حتی انجیل را با تفاسیر عهد عتیقی میفهمند؛ گرچه انجیل از نظر زمانی متأخر از تورات بود و باید با انجیل، تورات را تفسیر كرد ـ و عقیدۀ سنتی مسیحیان هم این بود ـ ولی با نفوذ اندیشههای پروتستان و یهودیزه شدن بیشتر مسیحیت، دست از این حالت عقلایی برمیدارند و انجیل را با عهد عتیق تفسیر میكنند.
در اواخر قرن نوزدهم، یكی از مفسران معروف آمریكایی به نام سایروس اسكوفیلد[6] بر اساس افكار جان داربی انگلیسی، انجیل را تفسیر كرد كه امروزه از مهمترین منابع مسیحیت صهیونیستی شمرده میشود و معتبرترین تفسیر انجیل برای پروتستانهای سراسر جهان به شمار میآید.[7]
این جریان، خود را به نامهای دیگری هم معرفی میكنند؛ مانند بخشوده شدگان. چون قائلند که به وسیلۀ خدا از درد و رنجِ ناشی از نبرد بزرگ پایان دوران یا همان آرماگدون، دور نگه داشته میشوند. اینان خود را مسیحیان از نو زاده شده[8] نیز مینامند؛ زیرا معتقدند در زمان وقوع نبرد آرماگدون به آسمان برده میشوند و در انتهای آن جنگ وحشتناك، با مسیح به زمین میآیند و نبرد به اتمام میرسد و مسیح بر جهان حاكم میشود. همچنین خود را بنیادگرایان پروتستان، مسیحیان محافظهكار، جریان عملی نمودن خواستههای مسیح، جریان عملی نمودن پیشگوییهای انجیل و مسیحیان دستراستی هم مینامند. افزون بر اینها، ایشان را هزارهگرایان مینامند؛ چون قائلند مسیح برای قیام دومش پس از هزارۀ دوم برانگیخته میشود و جنگ آرماگدون در ابتدای هزارۀ سوم رخ میدهد. پس از آن مسیح میآید و سلطنت هزار سالۀ خود را برپا میكند. همچنین نام دیگر آنان مشیتگرا/ تقدیرگرا[9] است؛ زیرا بر این باورند كه بر اساس مشیت و تقدیر قطعی خداوند، آخرالزمان اجرا میشود و از طرح مسیح گریزی نیست.
حقیقتاً حرفهای مسیحیان صهیونیست پر از اسطورههای گوناگون معطوف به قدرت و منعطف از قدرت است و اساساً خود این تفكر، یك اسطورۀ جعلی مادر به شمار میرود؛ زیرا حرفهایی كه از یك سو به قدرتطلبی عدهای مادهگرا بازمیگردد و از سوی دیگر از كتاب مقدس و آسمان با تفاسیر مادی، صهیونیستی و عهد عتیقی نشانههایی دارند، اسطورهساز میشوند؛ اسطوره، موجودی نیمهخیالی ـ نیمهانسانی و الگو برای یك ملت است كه انتقال فرهنگ، با آن صورت میگیرد.[10] تركیبی از واقعیت و خیال، حقیقت و افسانه.
هفت مشیت الهی ـ اسطوره ای
هفت مشیت الهی كه به قرائت اینان در كتاب مقدس پیشگویی شده و در آخرالزمان باید اتفاق بیفتند تا طرح مسیح برای واپسین دوران تحقق پذیرد، بدین قرار است:
1. لزوم بازگشت یهودیان به سرزمینهای میانه یا همان سرزمین موعود یا فلسطین پس از اینكه بر اساس طرح خدا، اینان در همۀ جهان پراكنده شده بودند.
2. ایجاد دولت یهودی در فلسطین، كه حتی از یهودیان صهیونیست، این گروهند كه مایل به حفظ و تثبیت حكومت عِبری در كنعان هستند.
3. وعظ انجیل به همۀ مردم جهان و بنیاسرائیل؛ البته با قرائتهای خاص عهد عتیقی و تفسیر اسكوفیلدی از انجیل.
4. حصول مرحلۀ وجه[11] و سرخوشی مؤمنان به مسیحیت (صهیونیستی) و رفتن به بهشت به همراه مسیح؛
در این راستا اكنون ایستگاه فضایی مجهزی، برای دور شدن از زمین به هنگام نیاز در حال ساخت و تجهیز است.
5. دوران رنج و فلاكت هفت سالۀ[12] مؤمنان باقیمانده در زمین و یهودیان كه در نهایت صالحان با یاران دجال یا شیطان[13] به مبارزه برخواهند خاست.
6. در واپسین سال دوران فلاكت، جنگ آرماگدون در صحرای مجیدون یا مگیدو در فلسطین رخ خواهد داد و شمار زیادی از افراد در این نبرد كه احتمالاً نبردی هستهای است، كشته خواهند شد.
7. بازگشت مسیح و مؤمنان به مسیح و شكست لشگریان دجال و استقرار پادشاهیای سرشار از صلح مسیح به پایتختی بیتالمقدس (اورشلیم).
این پادشاهی به وسیلۀ مسیحیان صهیونیست یا یهودیانی اداره خواهد شد كه به مسیح ایمان آوردهاند یا به مسیح میپیوندند. دربارۀ سرانجام یهودیان در پایان دوران، بین فرقههای گوناگون مسیحیت صهیونیستی اختلاف وجود دارد. برخی میگویند آنها از بین میروند، برخی میگویند به مسیح ایمان میآورند و برخی هم بر این باورند كه همپیمان مسیح خواهند شد.
سینمای صهیونیسم مسیحی
آرمانهای آخرالزمانی را که زمانی یهودیان با کنایه در فیلمهایشان میآوردند، مانند پادشاهی جهانی یهود در سرزمین موعود، نبرد بزرگ یهود و اسلام، کشته شدن افراد زیادی در این نبرد حق علیه شیطان و ... را صهیونیستهای مسیحی، در این روزگار واژگونه، به تصریح و کنایه و با خرج میلیونها دلار پول در سینما فریاد میزنند و این تودههای مستضعف فکری مسیحی هستند که هر روز بیش از پیش، در استعمار فرا نوین یهودی ـ صهیونیستی فرو میروند.
بشمار تا آرماگدون[14]
در فیلم بشمار تا آرماگدون كه تولید اونجلیستها با كمك هال لیندسی از كشیشان صهیونیست مسیحی است، ابتدا مجری، علایم ضدمسیح یا دجال و فتنۀ او را بیان میكند. سپس از نشانههای هیولا میگوید و متن عبارت یك پیشگویی را كه بر صفحه نقش بسته است میخواند.[15] سپس ضدمسیح را نشان میدهد كه از طریق دموكراسیِ فریبنده به قدرت رسیده و سپس مردم را گول میزند و به دیكتاتوری وحشتناك تبدیل میشود. پس از آن یكیك پیشگوییهای مسیح دربارۀ آخرالزمان را برمیشمرد: قحطی، سیل، بیماریهای عجیب و غریب و جنگ. در این بلاها میلیونها از نفوس بشر كشته میشوند. پس از دوران 42 ماهه (5/3 ساله، 1260 روزه)، دولتِ دجال را توصیف میكند و شرایط سخت مؤمنان مسیحی را نشان میدهد كه در مخفیگاهها، دین خود را حفظ و برای بازگشت مسیح و نابودی ضدمسیح، دعا میكنند. سپس پیشگویی دیگری از متی را میخواند.[16] روی فتنههای آخرالزمانی مانور فراوان بصری میدهد و سرانجام با دوبار دمیدن در شیپور، قیام دوم مسیح صورت میگیرد.[17] سپس ارواح شهدا رجعت كرده و با سلحشوران مسیحی زنده، در یك لحظه با آسانسورهایی از نور به آسمان عروج میكنند و در بزمی آسمانی گرد مسیح میآیند و شراب سرخوشی مینوشند[18] و پس از آن با مسیح بازمیگردند و نبرد بزرگ آرماگدون[19] صورت میگیرد. یاران مسیح به هیئت صلیبیون و با شمشیر و زره و سلاحهای جدید به جنگ پیروان دجال میروند. سپس نقشۀ خاورمیانه و صحرای مگیدو در شمال غرب بیتالمقدس و جنوب غرب دریاچۀ جلیل نشان داده میشود. پس از شكست ضدمسیح، بهشت زمینی درست مانند رؤیاهای فیلم وسترن در زمین شكل میگیرد كه درشكه، گاری و خانههای قدیمی وسترنی مشخصۀ اصلی آن است.
اُمگا کد2: مگیدو
فیلم مهم دیگر صهیونیستهای مسیحی، فیلم اُمگا کد2: مگیدو[20] است. این فیلم محصول شبكه T.B.N است كه از مهمترین رسانههای مسیحیت صهیونیستی است. وجه تسمیۀ فیلم به یكی از سخنان مسیح باز میگردد كه میگوید:
من از آلفا تا امگا هستم. من همۀ نشانههای خدا هستم.
آلفا اولین و اُمگا آخرین حرف از حروف یونانی است؛ یعنی من اول و آخر هستم.
اهمیت این فیلم به صحنههای پرخرجی است كه نبرد عظیم آرماگدون را نشان میدهد. سپاه شیطان یا ضدمسیح شامل 12 لشگر از اعراب مسلمان، چینیها و آسیاییهاست و رهبر سپاهیان مسیح، رییسجمهور آمریكا و برادر ضدمسیح است. سربازان آمریكایی با لباس فعلی ارتش آمریكا و برخی اعراب و یهودیان هم در سپاه مسیح حضور دارند. هر كس كه بتواند منطقۀ آرماگدون را در روز نبرد در دست داشته باشد، همان پیروز میدان است. در انتهای فیلم كه نبرد اوج گرفته اژدها یا شیطان از پوستۀ دجال بیرون میآید و شیطان به خدا نیشخند میزند و همۀ نیروهای شر را به كمك میطلبد:
Rise up for ces of evil! I summon the powers of dark ness. Rise up and destroy all who stand against you. Arise!
سپس شیطان خود را سرور همه خدایان[21] قلمداد كرده و به خورشید اشاره میكند. خورشید تیره میشود و سپس در ناامیدی سیاه، مسیح از آسمان میآید و با معجزهای، همۀ سپاهیان تاریكی را در یك آن نابود میكند و دجال یا شیطان كه در این فیلم یكی هستند، را به زندان میفرستد و به زنجیر میكشد. مانند صحنۀ آخر فیلم ارباب حلقهها، این زندان، دریاچهای از مواد مذاب درون گودال عمیقی است كه در كتاب مكاشفات یوحنا (سفر رؤیا) آمده است:
سپس شیطان كه ایشان را فریب داده بود به دریاچۀ آتش افكنده خواهد شد. دریاچۀ آتش همان جایی است كه با گوگرد میسوزد و آن جاندار خبیث و پیامبر دروغین او شبانهروز، تا به ابد در آنجا عذاب میكشند.[22]
سپس رییسجمهور آمریكا (دیوید الكساندر) در هالهای از نور غرق میشود و بهشت زمینی (معاد جسمانی) بر روی زمین برقرار میشود. روی تصویر این بهشت در انتهای این نما این فقرات مقدس به انگلیسی نقش میبندد:
The KINGDOMS of this world hare become the kingdoms of our LORD and of HIS CHRIST and HE shall REIGN for ever and ever
پادشاهی این دنیا آغاز خواهد شد، پادشاهی آقای ما و مسیح؛ او و او باید بر همه و همه سلطنت كنند.[23]
پس از پایان فیلم، هال لیندسی میگوید این فیلم كاملاً مورد تأیید ماست و فیلم را تحلیل و بررسی میكند.
ارباب حلقهها
فیلم دیگری كه كاملاً فضایی اینچنینی دارد، سهگانۀ ارباب حلقهها[24] است. در این فیلم، سایرون یعنی شیطان اصلی با سارومان پیامبر شیطانی در فكر تجهیز لشگر بزرگ شیطانی هستند. در این فیلم، نبرد خیر و شر با ادبیات غالباً انجیلی نشان داده میشود. دعوا بر سر حاكمیت سرزمینهای میانه است كه هر بینندهای را به یاد خاورمیانه میاندازد. در سكانسهای جذاب و پرخرجی كه نبردی سنگین برای گرفتن شهر روهان میان اقوام متحد و لشگریان وحشیها و شیاطین در میگیرد، میبینیم كه لشگریان شیطان از فیلسواران بهره میگیرند كه در فیلمهای تاریخی هالیوود مانند اسكندر و 300 نماد لشگرهای آسیایی است و از سویی بر سپر جنگجویان شجاع روهان و گندور علامت صلیب و ستاره دیده میشود كه یادآور سپاهیان مسیحی و داوودی(یهودی) در نبرد آخرالزمان است. گاندولف هم در این فیلم با هیبت مسیحایی و نجاتبخش خود و با لباس سفید و عصای در دست، یادآور منجیان بنیاسرائیلی در فیلمهایی چون ده فرمان و پرنس مصر است.
گاندولف كه راهنما و رهبر همۀ اقوام مبارز در برابر شیطان است در اواسط فیلم به درون آتش سیاه سقوط میكند و در ظاهر میمیرد، ولی باز به زمین باز میگردد و قصد دارد قیام دوم را آغاز كند. او سوار اسب سپید با لباس سپید و بلند و عصای جادوییاش به یاری مبارزان شهر روهان میشتابد و از حاكمیت لشگریان شیطان بر روهان ـ شهری زیبا در كناره كوه ـ جلوگیری میكند.
در این نبرد كه كشتههای فراوانی از دو طرف گرفته میشود، سپاهیان به رهبری آراگون به سمت موردور مقر اصلی یاران شیطان میروند تا آنها را در واپسین نبرد سرنوشتساز یاری كنند، ولی موجوداتی كوتاهقد شبیه انسان، با پای بزرگتر به نام هابیت در این فیلم هستند كه بالاخره در انتهای فیلم یکی از آنها به نام فرودو، حلقۀ قدرت را در كوه نابودی یا همان كوه موردور به درون دریاچۀ آتش میافكند و بیدرنگ مانند یك معجزۀ مسیحایی مانند انتهای فیلم اُمگا کد2: مگیدو، همۀ كاخهای شیطان و یارانش از میان میروند و پادشاه بزرگ آخرالزمان با تاجگذاری آراگون در شهر روهان، به سلطنت میرسد و بهشت زمینی ایجاد میشود.
این فیلم را كمپانی نیولاین سینما به كارگردانی پیتر جكسون نیوزلندی ساخته است و به دلیل فیلمنامۀ خوب، اسطورهای بودن مضمون، ساخت، كارگردانی قوی، موسیقی جذاب، با فروشی فوقالعاده روبهرو شد و تأثیر بسیاری بر مخاطبان خود داشت تا آنان نسبت به نزدیك بودن آخرین نبرد و آمدن ماشیح (مسیحا و منجی) یقین داشته باشند. یکی از اصلیترین دلایل ما که این فیلم را اثری در راستای تولیدات مسیحیان صهیونیسم ارزیابی کردیم، این بود که از آخرین سفر عهد جدید ـ مکاشفات یوحنا یا رؤیا ـ که به ظاهر از سوی یهودیان پذیرفته شده نیست، در این فیلم، استفاده فراوانی شده است.
مكاشفات یوحنا در كنار كتاب پیشگوییهای دانیال و قسمتهایی از حزقیال و اشعیا از منابع مهم ادبیات مسیحیان صهیونیست است. در این سفر از اسفار کتاب مقدس، تقابل آخرالزمانی كلمۀ خدا كه سوار بر اسب سپید به همراه لشگری آسمانی كه لباسهای كتان سفید و پاك بر تن داشتند و قومهای بیایمان تصویر شده است.[25] و چنین نوشتهاند كه:
او با عصای آهنین بر آنان حكمرانی خواهد كرد و با پاهای خود، شراب خشم خدای توانا را در چرخشت[26] خواهد فشرد.[27]
در انتهای مكاشفات یوحنا در دو باب 21 و 22، شاهد توصیف شهر محبوب اورشلیم و زیباییهای آن هستیم كه در كنارۀ تپه صهیون و كوه موریا صورت میگیرد. بنا به قولی معبد سلیمان بر روی آن بنا شده بوده است.[28] در فیلم هم بر زیبایی فوقالعادۀ شهر روهان مانور فراوان داده میشود؛ اینكه این شهر در حملۀ شریران تخریب شده و دوباره بازسازی میشود و باز در فیلم، این شهر در كنارۀ كوهی در سرزمین میانه بنا شده است كه دعوای فراوانی بین ارتش صلیبی و ارتش آسیایی، بر سر آن رخ میدهد.
اسطورۀ هولوکاست
شاید هولوكاست، مهمترین اسطورهای است که فیلمهای بیشماری برای تثبیت آن ساختهاند؛ البته بیشترین حساسیت صهیونیستها نسبت به نقد نشدن یک اسطوره، نسبت به همین گزینه بوده است؛ تا اندازهای که بسیاری از منتقدان هولوکاست، به تبعید، زندان و جریمۀ مالی محکوم شدهاند و قوانین بسیاری در کشورهای مختلف اجازۀ اندیشیدن دربارۀ آن را از دانشمندان هم گرفته است. در سالهای اخیر، در کشور ما در فضایی آزادانه، بحثهای زیادی از دلایل موافقان و مخالفان این بحث مطرح شده است.